واضح آرشیو وب فارسی:خبرگزاری موج:
۱ ارديبهشت ۱۳۹۴ (۹:۴۲ق.ظ)
دلير آمدي سعديا در سخن.../ طنز فاخر سعدي،الگويي مناسب براي طنزپردازان گروه فرهنگي
به گزارش خبرگزاري موج، سخن گفتن از سعدي مانند هنر بي بديلش، سهل و ممتنع است. ضمن اين که مسأله اي که شايد در اين زمينه کمتر به آن پرداخته شده است، شيوه هاي طنز پردازي در آثار اين بزرگ مرد پهنه زبان و ادب فارسي است. به همين دليل در اين گزارش تلاش کرده ايم از اين منظر نظري کوتاه و مختصر به برخي از مهم ترين آثار سعدي بياندازيم.
«خداوندگار ملک سخن، سعدي شيرازي، از جمله طنازان چيره دستي است که البته کمتر درباره اين هنر وي سخن به ميان آمده است.شايد چون به قول زنده ياد عمران صلاحي سعدي بيشتر مضحکه پرداز است تا طناز؛ با اين همه گلستان، بوستان و غزلياتش سرشار از طنز و شوخي است. جالب اين که سعدي در اين امر نه اهل فريب دادن ديگران است و نه از گفتن حقيقت مي هراسد.
«دلير آمدي سعديا در سخن/ چو تيغت به دست است، فتحي بكن
بگو آنچه داني كه حق گفته بِهْ/ نه رشوت ستاني و نه عشوه ده!
سعدي معتقد است كه بايد انتقاد كرد، منتهي حرف حق تلخ است و شنونده از شنيدن آن روي درهم ميكشد:
وبال است دادن به رنجور قند/ كه داروي تلخش بود سودمند
ترشروي بهتر كند سرزنش/ كه ياران خوش طبع شيرين منش
از اين به نصيحت نگويد كَست/ اگر عاقلي، يك اشارت بَست!
سعدي طنز را بهترين راه گفتن حرف حق ميداند. براي او طنز مانند كپسولي است كه با آن هر داروي تلخي را ميتوان به خورد بيمار داد؛ بدون آنكه قيافهاش توي هم برود و عكسالعمل ناپسندي از خود نشان دهد.
چه خوش گفت يك روز دارو فروش/ شفا بايدت، داروي تلخ نوش
اگر شربتي بايدت سودمند /ز سعدي ستان، تلخ داروي پند
به پرويزن معرفت بيخته / به شهد ظرافت برآميخته
بهترين شيوه، آميختن داروي تلخ نصيحت به شهد ظرافت است و سعدي خود در اين شيوه استاد است:
يكي گفت از اين نوع، شيرين نفس/ در اين شهر، سعدي شناسيم و بس
بر آن صد هزار آفرين كاين بگفت/ حق تلخ بين تا چه شيرين بگفت
سعدي در پايان گلستان هم به اين معني اشاره كرده است: «غالب گفتار سعدي طربانگيز است و طيبت آميز و كوتهنظران را بدين علت زبان طعن دراز گردد كه مغز دماغ، بيهوده بردن و دود چراغ، بيفايده خوردن كار خردمندان نيست، وليكن بر رأي روشن صاحبدلان كه روي سخن در ايشان است، پوشيده نماند كه دٌر موعظههاي شافي را در سلك عبارت كشيده است و داروي تلخ نصيحت به شهد ظرافت برآميخته، تا طبع ملول ايشان از دولت قبول محروم نماند.»
اينک براي فهم غني تر موضوع، نمونهاي طنز آميز از باب دوم گلستان تقديم حضورتان مي کنيم.
«مريدي گفت پير را: چه كنم كز خلايق به رنج اندرم، از بس كه به زيارت من همي آيند و اوقات مرا از تردد ايشان تشويش ميباشد.
گفت: هر چه درويشانند، ايشان را وامي بده و آنچه توانگرانند، از ايشان چيزي بخواه كه ديگر يكي گرد تو نگردد!»
اين هم نمونهاي از باب چهارم بوستان:
سگي پاي صحرانشيني گزيد/ به خشمي كه زهرش ز دندان چكيد
شب از درد، بيچاره خوابش نبرد/ به خيل اندرش دختري بود خرد
پدر را جفا كرد و تندي نمود / كه: آخر تو را نيز دندان نبود؟!
پس از گريه، مرد پراكنده روز /بخنديد كاي مامك دلفروز
مرا گرچه هم سلطنت بود و نيش/ دريغ آمدم كام و دندان خويش
محال است اگر تيغ بر سر خورم/ كه دندان به پاي سگ اندر برم
توان كرد با ناكسان بدرگي/ وليكن نيايد ز مردم سگي!
سخن آخر اين که بحث درباره شيوه هاي طنزپردازي سعدي شيرين گفتار مجال و همتي ديگرگونه مي طلبد؛ زيرا طعن، کنايه و انواع ديگر شيوه هاي طنز همچون بزرگ نمايي، کوچک نمايي و تشبيه به موجودات ديگر در آثار سعدي، ظرافت و بازنمايي دقيق ديگري مي خواهد تا حلاوت سخن اين استاد مسلم زبان پارسي را صد چندان کند.
منابع:
عمران صلاحي، 1382،خنده سازان و خنده پردازان،تهران: نشر علمي
پزشک زاد، ايرج، 1381، طنز فاخر سعدي، تهران: انتشارات شهاب
شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي،1390، بوستان سعدي، محمد علي فروغي، تهران: انتشارات ققنوس
شيخ مصلح الدين سعدي شيرازي،1393، گلستان سعدي، محمد علي فروغي، تهران: انتشارات ققنوس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: خبرگزاری موج]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 47]