تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 14 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):فريب نماز و روزه مردم را نخوريد، زيرا آدمى گاه چنان به نماز و روزه خو مى كند كه اگر آن...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1825812903




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تو بودي آن دم صبح اميد کز سر مهر


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عيب رندان مکن اي زاهد پاکيزه سرشت
تو بودي آن دم صبح اميد کز سر مهر شاعر : حافظ برآمدي و سر آمد شبان ظلماني تو بودي آن دم صبح اميد کز سر مهر ولي به مجلس خاص خودم نمي‌خواني شنيده‌ام که ز من ياد مي‌کني گه گه وگرنه با تو چه بحث است در سخنداني طلب نمي‌کني از من سخن جفا اين است لطايف حکمي با کتاب قرآني ز حافظان جهان کس چو بنده جمع نکرد چنين نفيس متاعي به چون تو ارزاني هزار سال بقا بخشدت مدايح من که ذيل عفو بدين ماجرا بپوشاني سخن دراز کشيدم ولي اميدم هست هزار نقش نگارد ز خط ريحاني هميشه تا به بهاران هوا به صفحه‌ي باغ شکفته باد گل دولتت به آساني به باغ ملک ز شاخ امل به عمر دراز هزار نکته در اين کار هست تا داني ز دلبري نتوان لاف زد به آساني به خاتمي نتوان زد دم سليماني بجز شکردهني مايه‌هاست خوبي را که در دلي به هنر خويش را بگنجاني هزار سلطنت دلبري بدان نرسد مباد خسته سمندت که تيز مي‌راني چه گردها که برانگيختي ز هستي من که گنجهاست در اين بي‌سري و ساماني به همنشيني رندان سري فرود آور بگويم و نکنم رخنه در مسلماني بيار باده‌ي رنگين که يک حکايت راست ستاده بر در ميخانه‌ام به درباني به خاک پاي صبوحي‌کنان که تا من مست که زير خرقه نه زنار داشت پنهاني به هيچ زاهد ظاهرپرست نگذشتم که تا خداش نگه دارد از پريشاني به نام طره‌ي دلبند خويش خيري کن وگرنه حال بگويم به آصف ثاني مگير چشم عنايت ز حال حافظ باز که خرم است بدو حال انسي و جاني وزير شاه‌نشان خواجه‌ي زمين و زمان که مي‌درخشدش از چهره فر يزداني قوام دولت دنيي محمد بن علي تو را رسد که کني دعوي جهانباني زهي حميده خصالي که گاه فکر صواب که همتت نبرد نام عالم فاني طراز دولت باقي تو را همي‌زيبد همه بسيط زمين رو نهد به ويراني اگر نه گنج عطاي تو دستگير شود چو جوهر ملکي در لباس انساني تو را که صورت جسم تو را هيولايي است که در مسالک فکرت نه برتر از آني کدام پايه‌ي تعظيم نصب شايد کرد صرير کلک تو باشد سماع روحاني درون خلوت کروبيان عالم قدس که آستين به کريمان عالم افشاني تو را رسد شکر آويز خواجگي گه جود نعوذ بالله از آن فتنه‌هاي طوفاني صواعق سخطت را چگونه شرح دهم تبارک‌الله از آن کارساز رباني سوابق کرمت را بيان چگونه کنم به جز نسيم صبا نيست همدم جاني کنون که شاهد گل را به جلوه‌گاه چمن به بادبان صبا کله‌هاي نعماني شقايق از پي سلطان گل سپارد باز که لاف مي‌زند از لطف روح حيواني بدان رسيد ز سعي نسيم باد بهار به غنچه مي‌زد و مي‌گفت در سخنراني سحرگهم چه خوش آمد که بلبلي گلبانگ که در خم است شرابي چو لعل رماني که تنگدل چه نشيني ز پرده بيرون آي که باز ماه دگر مي‌خوري پشيماني مکن که مي نخوري بر جمال گل يک ماه بکوش کز گل و مل داد عيش بستاني به شکر تهمت تکفير کز ميان برخاست همه کرامت و لطف است شرع يزداني جفا نه شيوه‌ي دين‌پروري بود حاشا که منجذب نشد و از جذبه‌هاي سبحاني رموز سر اناالحق چه داند آن غافل ز بهر ديده‌ي خصم تو لعل پيکاني درون پرده‌ي گل غنچه بين که مي‌سازد که غير جام مي آنجا کند گرانجاني طرب‌سراي وزير است ساقيا مگذار
#سرگرمی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 523]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


سرگرمی

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن