تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 26 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):ربا خوار از دنيا نرود، تا آن كه شيطان ديوانه اش كند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1830098962




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

بررسي ديدگاه هاي فلسفه اجتماعي آيت الله محمدباقر صدر (1313-1359هـ ش) (2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
بررسي ديدگاه هاي فلسفه اجتماعي آيت الله محمدباقر صدر (1313-1359هـ ش) (2)
بررسي ديدگاه هاي فلسفه اجتماعي آيت الله محمدباقر صدر (1313-1359هـ ش) (2) ب) هستي جامعهجامعه را مي توان به عنوان مجموعه/ مرکبي از گروههاي انساني دانست که داراي الگوهاي رفتاري مشابه و فرهنگي واحدي هستند (گيدنز، 1374، ص 10/کوئن، 1380، ص 15). هنگامي که اين واحد يکپارچه را به صورت ساکن و ايستا در نظر گرفته، هستي و چيستي و عوارض و لوازم آن را مورد تجزيه و تحليل قرار ميدهيم، دانش فلسفه ي اجتماعي را پديد مي آوريم و هنگامي که آن را به صورت متحرک وپويا و ساري و جاري در زمان در نظر مي گيريم و از ابتدا و انتها و منازل و مراحل و شکل حرکت و عامل حرکت آن بحث مي کنيم، دانش فلسفه (نظري) تاريخ را ايجاد مي کنيم (سروش، 1360، ص 7-8). اکنون بحث اين است که جامعه به عنوان يک واحد ترکيبي، از چه نوع وحدت، چه نوع هستي، چه نوع وجود و چه نوع واقعيت فلسفي برخوردار است؟ آيا موجودي حقيقي و مرکبي واقعي، همانند ساير اشياي عيني و واقعي است و يا مرکبي است اعتباري و واحدي است فرضي؟ معروف ترين طرفدار نظريه اول در ميان فلاسفه اسلامي معاصر، شهيد مرتضي مطهري رحمت الله است که آن را در کتاب جامعه و تاريخ خود به خوبي شرح کرده است. از نظر شهيد مطهري رحمت الله «جامعه مرکب حقيقي است از نوع مرکبات طبيعي، ولي ترکيب روح ها و انديشه ها و عاطفه ها و خواست ها و اراده ها و بالاخره ترکيب فرهنگي نه ترکيب تن ها و اندام ها... افراد انسان که هرکدام با سرمايه اي فطري و سرمايه اي اکتسابي از طبيعت، وارد زندگي اجتماعي مي شوند، روحاً در يکديگر ادغام مي شوند و هويت روحي جديدي که از آن به روح جمعي تعبير مي شود، مي يابند. اين ترکيب خود يک نوع ترکيب طبيعي مخصوص به خود است که براي آن شبيه و نظيري نمي توان يافت. اين ترکيب از آن جهت که اجزاء هويت جديدي مي يابند، ترکيب طبيعي و عيني است، اما از آن جهت که کل و مرکب به عنوان يک واحد واقعي وجود ندارد، با ساير مرکبات طبيعي فرق دار» (مطهري، [بي تا]، ص 18-19). شهيد مطهري رحمت الله سپس اين نظريه را که به نظريه «اصاله الفرد و اصاله الجمع» موسوم است، با برداشت قرآني نيز تأييد مي کند: «قرآن براي امت ها (جامعه ها) سرنوشت مشترک، نامه ي عمل مشترک فهم و شعور، عمل، طاعت و عصيان قائل است. بديهي است امت اگر وجود عيني نداشته باشد، سرنوشت و فهم و شعور و صاعت و عصيان معنا ندارد؛ اينها دليل است که قرآن به نوعي حيات قائل است که حيات جمعي و اجتماعي است. حيات جمعي صرفاً يک تشبيه و تمثيل نيست، يک حقيقت است؛ همچنان که مرگ جمعي نيز يک حقيقت است» (همان، ص 21-22).جدي ترين طرفدار نظريه دوم يعني نظريه «اصاله الفرد» فيلسوف معاصر، محمد تقي مصباح يزدي است که آن را به طور تفصيلي در کتاب جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن شرح داده است. او بدون ذکر نام شهيد مطهري رحمت الله در شرح نظريه وي گفته است: «بعضي از دانشمندان و نويسندگان اسلامي هم بر اين رفته اند که جامعه، خود از نوعي حيات که مستقل از حيات يکايک افراد است برخوردار مي باشد، هرچند اين حيات جمعي وجود جدايي از وجود حيات فردي ندارد، بلکه در افراد پراکنده شده و حلول کرده است؛ بنابراين جامعه، قوانين و سنتي متمايز از قوانين و سنت حاکم بر اعضاي خود دارد که بايد شناخته شود. اجزاي جامعه که همان افراد انسان اند، استقلال هويت خود را - ولو به نحو نسبي - از دست مي دهند، ولي در عين حال استقلال نسبي شان محفوظ است؛ زيرا حيات فردي و فطرت فردي و مکتسبات فرد از طبيعت به کلي در حيات جمعي حل نمي شود، در حقيقت انسان با دو حيات و دو روح و دو تن زندگي مي کند: يکي حيات و روح و من فطري انساني که مولود حرکات جوهري طبيعت است و ديگري حيات و روح و من جمعي که زاييده ي زندگي اجتماعي است و در من فردي حلول کرده است (مصباح يزدي، 1379، ص 79-80). او سپس به نقد اين ديدگاه پرداخته مي گويد: «اين قبيل سخنان اگر از مقوله بيانات خطابي و شعري، يعني مبني بر مسامحه و تشبيه باشد، جاي چون و چرا ندارد...؛ ولي اگر... اعتقاد به دو روح و دو هويت براي هر انسان باشد به کلي مردود است. ...اعتقاد به دو روح و دو هويت براي هر انسان کاملاً سخيف و باطل است» (همان، ص 81).به هر تقدير، مجموع عبارات شهيد محمدباقر صدر در اين زمينه، کاملاً ناسازگار و ناهمخوان است. صدر در يک دسته از نوشته ها به نقد نظريه «اصاله الجمعي» و هستي واقعي جامعه پرداخته آن را نظريه اي مارکسيستي منبعث از هگل تقلي کرده و در شرح آن اظهار داشته است: «لکن شايسته نيست همانند تعدادي از فلاسفه اروپايي دچار توهم شويم و جامعه را موجودي هيولايي، داراي وحدت وجودي اندام واره اي، مستقل از افراد، که هر فرد آن، به مثابه ي سلولي در اين هيولاي بزرگ جاي گرفته در نظر آوريم. اين تصور هگل و تعدادي از فلاسفه اروپايي (طرفدار او) است... ولي تصوري نادرست است و ما نيازي نداريم که دچار اغراق در تخيل تا بدان درجه شويم که از اين هيولاي اسطوره اي مرکب از افراد بحث کنيم. از نظر ما، چيزي جز افراد، جز زيد و بکر و خالد وجود ندارد. از نظر ما موجودي اصيل پنهان در وراي افراد وجود ندارد» (صدر، 1400 ق، ص 99-100).صدر همين نگرش را در مکتوبي ديگر نيز مورد تأکيد قرار داده است: «اقتصاد اشتراکي به جامعه، به عنوان موجود بزرگي مي نگرد که افراد در آن ذوب شده و جاي هر فرد درآن همانند جاي سلول در يک عضو بدن است. طبق اين نظريه که افراد را در آزمايشگاه بزرگ اجتماعي حل کرده و در هيولايي بزرگ ذوب مي کند، اعمالي که توسط افراد جامعه انجام مي شود، ديگر عمل افراد نخواهد بود، زيرا افراد همگي در موجودي بزرگ [به نام جامعه] ذوب شده و رابطه ي عامل عمل با نتيجه ي عملش قطع مي شود و جامعه، عامل حقيقي [عمل ها] و مالک نتيجه عمل همه افراد خواهد بود...؛ ولي ديدگاه اسلام با اقتصاد شيوعي و اشتراکي متفاوت است...؛ زيرا اسلام جامعه را به عنوان موجودي بزرگ در وراي افراد که آنها را از اين سو، به آن سو سوق مي دهد، در نظر نمي گيرد؛ و [اساساً] جامعه چيزي نيست جز کثرت بي شماري از افراد؛ از اين رو ديدگاه واقعي اين است که افراد را به عنوان بشري که حرکت مي کنند و عمل مي کنند، مورد توجه قرار دهيم» (صدر، 1398 ق، ص 309-311).شهيد صدر در عين حال در دسته اي ديگر از نوشته هاي خود، بر هستي واقعي جامعه متمايز از هستي افراد تصريح کرده و آن را با آيات متعدد قرآني مستند ساخته است: «از جمله آيات کريمه اي که اين ديد کلي- که تاريخ داراي سنت و قانون است - را به ما مي دهد، آيه 49 سوره يونس و آيه 34 سوره اعراف با مضموني شبيه به هم است: "لکل امه اجل اذا جاء اجلهم فلايستأخرون ساعه ولا يستقدمون": براي هر امتي اجل/ عمري است که هنگامي که اجل آن افراد در رسد، نه ساعتي به عقب انداخته مي شود و نه به جلو. در اين دو آيه شريفه، ملاحظه مي کنيم که کلمه اجل / مدت/ عمر به امت نسبت داده شده است؛ يعني به وجود جمعي/ مجموعي مردم و نه به اين افراد و يا به آن فرد؛ پس در اين صورت فراتر از اجل/ عمر محدود محتوم هر فرد انساني، اجلي ديگر و عمري ديگري براي هستي اجتماعي آن افراد وجود دارد؛ يعني براي امت در معناي جامعه اي که بين افراد آن علايق و ارتباطاتي براساس مجموعه اي از افکار و اميال و قوا و استعدادهاي [مشترک] وجود دارد، اين جامعه که قرآن کريم از آن به امت تعبير مي کند، براي آن عمر، مرگ، حيات و حرکت هست؛ همان گونه که فرد حرکت مي کند و زنده است و بعد مي ميرد، امت نيز اين چنين است، زنده است و سپس مي ميرد. همان گونه که مرگ فرد تابع عمر و قانون و قاعده است، عمر و اجل امت ها نيز تابع ضابطه و قانون است» (همان، ص 56-57).حال ممکن است در جمع بين عبارات ناسازگار فوق معتقد شويم دسته اول، تحرير و نوشته صدر بوده و دسته دوم تقرير متن مکتبوب شده و سخنراني اوست که به سبب شهادت او، هيچ گاه بازبيني و بازنويسي نشده است؛ و همه مي دانيم که بازنويسي و اصلاح خطابه ها و سخنراني ها نيز در بين دانشمندان امري رايج بوده و هست. اگر مجال بازبيني براي صدر دست مي داد، او اين ناسازگاري را مرتفع مي ساخت ولي بايد متوجه بود که سخنراني هاي او نيز با هم ناسازگار است. برخي از مضامين سخنراني شماره چهار او در کتاب المدرسه القرآنيه با برخي از عبارات سخنراني شماره شش ايشان در آن کتاب متعارض و غيرقابل جمع است. در سخنراني اول براي جمع و جامعه، هستي مستقل و عمر و اجل قائل است و «اصاله الجمعي» مي شود؛ در حالي که در سخنراني بعدي، آن را کاملاً نفي مي کند و اصالت را منحصراً از آن فرد تصوير مي کند. در مجموع، به نظر مي رسد نظريه ي بينابين «اصاله الفرد و اصاله الجمع» شهيد مطهري رحمت الله را مي توان با شواهد و قرائن تجربي تأييد نمود. قياس يک جامعه، قياس يک برنامه رايانه اي است که توسط بشر نوشته و به کار گرفته مي شود، ولي در ادامه وجودي مستقل و متمايز از اذهان نويسندگان و طراحان خود پيدا مي کند، در عين حال پوياست و قابل تغيير و کم وزياد شدن است. جوامع نيز اين چنين اند، عين افراد نيستند بلکه از حاصل جمع تعامل و کنش و واکنش افراد، بافت و شبکه نظام مند و الگوداري از روابط اجتماعي پديد مي آيد که پوياست، قابل تغيير وتوسعه است، همراه با افراد و حاکم بر رويه و رفتار افراد است ولي عين آنها نيست؛ مستقل و متمايز است؛ خارجي و عيني و قابل مشاهده است؛ در عين حال ترکيبي منحصر به فرد است هستي و وجودي منحصر به فرد دارد، نمادين است قابل قياس با ساير اعيان و اشيا و مرکبات طبيعي و صناعي نيست، وضعيت آن از طريق آثار و کارکردهاي آن شناخته مي شود؛ از اين رو، گاه در اوج حيات و قدرت و حِدّت و اعتلاست و گاه در نهايت ضعف، سستي و از هم پاشيدگي و قهقرا.ج) چيستي جامعهپس از بحث هستي جامعه منطقاً جاي بحث از گوهر، ذات، ماهيت و چيستي جامعه است. فارابي با نامگذاري کتاب هاي خود به آراء اهل المدينه الفاضله و السياسه المدنيه، به طور تلويحي به ما فهمانده است که قوام جوامع از نظر او، همان آراء عقايد، حالات، عادت، آداب، سنن و سيره هاي فاضله و جاهله است. جامعه از اين منظر، واحدي فرهنگي و موجودي فرهنگي تلقي مي شود که داراي افت و خيز، اعتلا و انحطاط، ظهور و افول، حيات و ممات مي باشد. درست همين رويکرد را شهيد مطهري رحمت الله در اوايل کتاب جامعه و تاريخ مورد حمايت قرار داده است. به گفته وي: «زندگي انسان که اجتماعي است به معناي اين است که ماهيت اجتماعي دارد: از طرفي نيازها، بهره ها و برخورداري ها، کارها و فعاليت ها ماهيت اجتماعي دارد و جز با تقسيم کارها و بهره ها و تقسيم رفع نيازمندي ها در داخل يک سلسله سنن و نظامات ميسر نيست و از طرف ديگر نوعي انديشه، ايده و خلق وخوي بر عموم حکومت مي کند که به آنها وحدت و يگانگي مي بخشد؛ به عبارت ديگر، جامعه عبارت است از مجموعه اي از انسان ها که در جبر يک سلسله نيازها و تحت نفوذ يک سلسله عقيده و ايده و آرمان در يکديگر ادغام شده در يک زندگي مشترک غوطه ورند» (مطهري، [بي تا]، ص 11-12).در عين حال آيت الله مصباح يزدي، علي رغم تأکيدات مستمر خطابي اش بر اهميت فرهنگ و هويت فرهنگي جامعه، به طور ضمني از ماهيت سياسي و مديريتي جامعه حمايت کرده است. وي در ابتدا تعريف جامعه به عنوان «مجموعه اي از انسان هايي که با هم زندگي مي کنند، کارهايشان مستقل و مجزاي از يکديگر نيست، بلکه تحت يک نظام تقسيم کار با هم مرتبط است و آنچه از کار جمعي شان حاصل مي آيد در ميان همه شان توزيع مي شود» (مصباح يزدي، 1379، ص 23) را به لحاظ نظري بدون اشکال دانسته سپس به منظور رفع اشکال عملي آن قيد «حکومت واحد و استقلال سياسي» را برآن افزوده است؛ براين اساس، «جامعه گروهي از مردم است که در يک نظام جداگانه سازمان يافته اند و امورآن را مستقل از نظارت بيروني اداره مي کنند؛ ...خواه همه ي افرادش از يک نژاد و داراي يک رنگ، پوست باشند و خواه نباشند؛ خواه همگي به يک زبان تکلم کنند و خواه به چند زبان؛ خواه در محدوده اي زندگي کنند که مرزهاي جغرافيايي طبيعي، آن را از ساير سرزمين ها جدا مي کند و يا در دو يا سه يا چند منطقه جدا و حتي دور از هم به سر ببرند» (همان، ص 24). او پس از طرح چند خرده ايراد به تعريف فوق و پاسخ به آن سرانجام اظهار داشته است: «با اين همه، ضابطه ي حکومت واحد و استقلال سياسي براي وحدت و تشخص يک جامعه با ارزش و معتبر تلقي مي شود» (همان، ص 25).متأسفانه صدر هيچ تعريفي از جامعه و يا به تعبير وي امت، ارائه نداده است. عبارات او در اين عرصه به گونه اي نيست که بتوان از مجموع نوشته هاي او، تعريفي را بازسازي نمود و از اين طريق ماهيت حيات امت ها را کشف کرد.نتيجهاگرچه صدر عموماً به عنوان فيلسوف نام آور شناخته مي شود، ولي در عرصه ي حيات اجتماعي و فلسفه ي اجتماع، فلسفه ورزي چشمگيري از او برجاي نمانده است. تلاش هاي عقلاني و فکري او همانند علامه طباطبايي و شهيد مطهري عمدتاً در چالش با مارکسيسم و ماترياليسم تاريخي که در عصر او، گرايش فکري غالب در محافل آکادميک و دانشجويي و روشنفکري جهان اسلام قلمداد مي شد، صرف شده است، در عين حال همين تلاش ها نيز به خصوص در عرصه ي فلسفه ي اجتماع به طور منطقي و روشمند طرح و عرضه نشده و از اين رو از جامعيت لازم برخوردار نمي باشد، اما ديدگاه تاريخي او از فراگيري و جامعيت و بداعت بيشتري برخوردار است که د رجاي ديگري بايد مورد بررسي قرار گيرد.منابع:1-افلاطون، جمهوري، ترجمه محمدحسن لطفي،ج2، چ3، خوارزمي،1380.2-جمشيدي، محمدحسين، انديشه سياسي شهيد رابع، امام سيدمحمدباقر صدر رحمت الله، تهران: دفتر مطالعات سياسي و بين المللي، 1377.3-حسيني، محمد، الامام الشهيد السيد محمدباقر الصدر، بيروت: دارالفرات،1410 ه ق.4-سروش، عبدالکريم، فلسفه تاريخ، تهران: پيام آزادي 1360.5-صدر،سيد محمدباقر، اقتصاد ما،ترجمه سيدکاظم بجنوردي، ج 1 و26-ــــــــــــــ، اقتصادنا، بيروت: دارالکتاب اللبناني، 1398 ه ق /1977م.7-ــــــــــــ، الاسلام يقود الحياه، قم: مطبعه الخيام، 1399 ه ق (کتابچه 1-6).8- ــــــــــــ، المدرسه الاسلاميه؛ تهران: دارالکتاب ايراني، [بي تا].9-ــــــــــــ، المدرسه القرآنيه، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات 1400 ه ق.10-ـــــــــــ، تشيع مولود طبيعي اسلام؛ ترجمه علي حجتي کرماني،تهران: کانون نشر و پژوهش هاي اسلامي [بي تا].11-ـــــــــــ، رسالتنا؛ تهران: مکتبه النجاح 1402 ه ق .12-ــــــــــ، سنت هاي تاريخ در قرآن؛ ترجمه سيد جمال موسوي؛ تهران: روزبه، [بي تا].13- ــــــــــ، فلسفتنا؛ الطبعه الثاني عشر، بيروت: دارالتعارف للمطبوعات، [بي تا].14-طباطبايي، محمدحسين، اصول فلسفه وروش رئاليسم، ج 2، تهران : صدرا [بي تا].15-فارابي، ابونصر؛ آراء اهل المدينه الفاضله؛ الطبعه السادسه، بيروت: دارالمشرق،1991 م.16- قپانچي، سيد صدرالدين، الجهاد السياسي للسيد الشهيد الصدر؛ تهران، المجلس الاعلي للثوره الاسلاميه في العراق، 1404 ه ق.17- ـــــــــــ، الفکر السياسي للسيد الشهيد صدر، تهران: المجلس الاعلي، [بي تا].18-ــــــــــــ، انديشه هاي سياسي شهيد سيدمحمدباقر صدر، ترجمه ب. شريعتمدار؛ تهران؛ مؤسسه فرهنگي رسا، [بي تا].19-ـــــــــــــ، دورالشهيد الصدر في الحوزه العلميه؛ تهران: المجلس الاعلي الثوره الاسلاميه في العراق، 1404 ه ق.20- کاپلستون، فردريک؛ تاريخ فلسفه (جلد اول قسمت دوم)؛ ترجمه سيد جلال الدين مجتبوي، تهران: علمي و فرهنگي، 1362.21-کوئن، بروس؛ مباني جامعه شناسي، ترجمه غلامعباس توسلي و رضا فاضل، ج 12 تهران: سمت 1380.22-کولايي، الهه و ديگران، يادواره شهيد آيت الله سيدمحمدباقرصدر، تهران: ناصر، 1360.23-گيدنز، آنتوني؛ جامعه شناسي، ترجمه منوچهر صبوري، ج 2، تهران: ني، 1374.24- مصباح يزدي، محمد تقي، جامعه و تاريخ از ديدگاه قرآن، چ 2، تهران: شرکت چاپ و نشر بين الملل، 1379.25- مطهري، مرتضي؛ جامعه و تاريخ، قم: دفتر انتشارات اسلامي، [بي تا].26- موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني رحمت الله، صحيفه امام خميني رحمت الله، ج 7، چ 1، 1378 و ج 8 ، چ 2، 1379.27- plato:The Republic; Trans by G.M.A Crube:Indiana Hackett publishing,Inc,1974.منبع: شيعه شناسي- 23
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 438]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن