تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 8 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):سجده شكر برهرمسلمانى واجب است،با آن نمازت را كامل و پروردگارت را خشنود مى سازى و فرش...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

تعمیرات مک بوک

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

سیسمونی نوزاد

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1798255487




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

نسبت فلسفه با قرآن و سنت در نگرش شهيد مطهري


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نسبت فلسفه با قرآن و سنت در نگرش شهيد مطهري
نسبت فلسفه با قرآن و سنت در نگرش شهيد مطهري نويسنده:دکتر حسن سعيدي چکيده يکي از موضوعاتي که در حوزه علوم اسلامي پيوسته مورد توجه و کندوکاو انديشه وران بوده، نسبت دين با فلسفه و عقل و خردورزي در عرصه دين مي باشد. اين موضوع را از دو منظر مي توان بررسي نمود: 1. بررسي نسبت فلسفه و دين به عنوان روش؛ 2.بررسي نسبت فلسفه و دين در موضوعات و مسائل. نگارنده در اين مقاله کوشيده است حول دو محمور ياد شده طي مباحث ذيل به کاوش پيرامون نسبت فلسفه و دين بپردازد: مخالفت با خردورزي در حوزه معارف عقلي دين، حيات فلسفي و حيات تعقلي در اسلام، جايگاه خرد در فرهنگ شيعه، تأثير قرآن بر حکمت اسلامي، ميزان تکيه قرآن بر روش هاي تجربي و عقلي، طرح موضوعات ماوراي طبيعي در قرآن و سرانجام طرح الهيات در قرآن. واژگان کليدي: سنت، خرد، روش تجربي، روش عقلي، ماوراي طبيعت. در فلسفه اسلامي سه مشرب عمده (مشايي، اشراقي و حکمت متعاليه) وجود دارد که محور کاوش هاي همه آنها، نگرش به هستي و عالي ترين مرتبه آن، يعني علت نخستين (واجب الوجود)، مي باشد. گرچه اين مکاتب فلسفي از نظر متدلوژي با يکديگر تفاوت هايي دارند، مشاء با رويکرد عقلاني و با تکيه بر روش تعقلي به کندوکاو پيرامون هستي مي پردازد و وجه غالب آن، بررسي مسائل هستي با خردورزي مي باشد، ضمن آن که از دو منبع ديگر معرفت، يعني از باطن و وحي نيز غفلت ننموده است. مکتب اشراق نيز در کنار خردورزي بر روش شهود و تصفيه باطن به صورت توأمان تأکيد ورزيده است و در مواردي نيز انديشه هاي فلسفي خود را به آيات قرآن مستند ساخته و با بهره گيري از آبشخور وحي به اين انديشه ها صبغه وحياني بخشيده است. حکمت متعاليه صدرايي نيز مي کوشد با پيوند عرفان، قرآن و برهان به شناخت حقايق نظام هستي بپردازد. بنابراين توجه به عنصر وحياني را- با چشم پوشي از ميزان شدت و ضعف حضور آن- مي توان وجه مشترک همه اين مشارب فلسفي قلمداد کرد. يکي از وجوه اساسي تمايز فلسفه اسلامي مادي، گستره حوزه معرفتي اين فلسفه است؛ بدين معنا که فلسفه مادي انحصارگرا است و واقعيت و هستي را به ماده منحصر مي داند، اما فلسفه الهي شعاع دايره هستي را فراتر از ماده مي داند (مطهري، علل گرايش به ماديگري، 12و13) و اين ويژگي آن نيز در واقع ريشه در آيات وحياني دارد. نظر به آن چه گفته شد، اين نوشتار به بررسي تأثير قرآن، معارف الهي و سخنان ائمه معصومين(ع) بر انديشه هاي فلسفي از منظر شهيد مطهري، فيلسوف و انديشمند معاصر، مي پردازد. مخالفت با خردورزي در حوزه معارف دين آيا حقايق ماوراي طبيعت اثبات پذيرند؟ در صورت اثبات پذيري تا چه ميزان مي توان آن ها را شناخت؟ آيا خرد آدمي توانايي رهيابي به افق هاي مافوق طبيعت را دارد يا خير؟ با توجه به اين که برخي متفکران انديشه ورزي را در حوزه فراطبيعي دشوار و يا ناممکن مي دانند، مي توان اين ديدگاهها را در چهار بخش خلاصه کرد: 1. مادي گرايان عقيده دارند از آنجا که ماوراء طبيعت در حس نمي گنجد و در طبيعت نمي توان آن را مشاهده و لمس نمود لذا نمي توان آن را پذيرفت. 2. برخي نيز با توجه به دردسترس نبودن مسائل الهي و دوري آنها از حوزه محسوسات و مشهودات، در ارزش و اعتبار اين مسائل تشکيک کرده و معتقدند چون حقايق و رموز به ماوراءطبيعت مجهول و کشف ناشدني است بنابراين، بشر بايد از گشايش اين معما چشم بپوشد و اثباتاً يا نفياً از اظهار نظر در مورد متافيزيک خودداري نمايد زيرا دست ما کوتاه است و خرما بر نخيل. 3. بر خلاف دو گروه قبلي، عارفان عقيده دارند آدمي حقايق ماوراي فيزيک را مي تواند دريابد ولي نه با پاي استدلال و سلوک عقلي، بلکه با راه دل و سلوک قلبي است که مي تواند در مسير دريافت امور متافيزيک باديه پيمايي کند (مطهري، اصول فلسفه، ج5، صص8و9و10)4. گروه چهارم مانند گروه نخست و دسته دوم بر ناتواني بشر تأکيد مي ورزند و معتقدند بشر خاکي توانايي ندارد تا به سير و سلوک عقلي و قلبي در وراي سهمگين ماوراء حس بپردازد و تنها راه شناخت آن مراجعه به وحي است و چون و چراهاي عقلي بدعت و حرام مي باشد؛ بنابراين در اين گونه مسائل بايد به تعبد و تسليم روي آورد (اين گروه را خردستيزان در حوزه اسلام مي توان نام نهاد.) اما در عين حال، گروهي از اهل سنت- مانند معتزله- به تأمل و ژرف انديشي و اجتهاد و استنباط در حوزه معارف عقلي قرآن اعتقاد داشتند و گروهي ديگر نيز که اهل حديث نام گرفته اند- مانند «حنابله»- هر گونه بحث و تحليل عقلي را در مورد معارف عقلي قرآن ممنوع مي شمارند و سؤال از برخي موضوعات مانند سؤال از «استواء علي العرش» را بدعت دانسته و اعتقاد به آن را بر همگان واجب مي دانند. از ديدگاه آنان، سؤال کننده نيز فردي گمراه تلقي مي گردد و آگاهي به چنين موضوعاتي را بايد به خدا واگذاشت. (مطهري، اصول فلسفه، ج5،ص20و21) نقد و بررسي تفضيلي ديدگاههاي پيش گفته مجالي و وسيعتر مي طلبد اما در يک نگاه گذرا به چند نکته بايد توجه نمود: 1. به لحاظ مباني معرفت شناختي، در خصوص ديدگاه مادي گرا بايد گفت: در جاي خود مدلل و معلل است که حقايق نظام هستي را در محسوسات نمي توان خلاصه نمود؛2. همچنين در يک نگاه کلي در خصوص ديگر ديدگاهها بايد به اين نکته اشاره کرد که عقل و خرد نيز يکي از حقايق ماورايي مي باشد که خداوند به آدمي داده و لذا در قابليت و توانايي اين موجود ماورايي براي شناخت متافيزيک نبايد ترديد نمود؛ گر چه با توجه به ميزان آسيب شناسي و توجه به عوامل و موانع فرا راه شناخت و صفا و کدري آن، ميزان دريافت مي تواند متفاوت باشد؛3. از سوي ديگر، اگر بشر از شناخت و دريافت حقايق توسط خرد ناتوان مي بود، چگونه است که بسياري از حقايق نظري که جنبه تکليفي ندارد در متون ديني آمده است. امام علي بن الحسين(ع) در مورد توحيد مي فرمايد: خداوند مي دانست در آخرالزمان گروه هايي ژرف انديش خواهند آمد، از اين رو «قل هو الله احد» و آيات نخستين سوره حديد را فرستاد و هر کسي سخني غير آن بگويد هلاک شده است. (کليني، ج1،ص91؛ صدوق، ص283) از سويي نيز بدعت دانستن سؤال و پرسش و خردورزي در قلمرو معارف ديني و قرآني از سوي کساني که خود را اهل حديث مي دانند، در تعارض صريح با سنت و سيره پيامبر(ص) قرار دارد؛ زيرا در سيره پيامبر هرگز چنين روش هاي جزم گرا و تحکم آميز در برخورد با سؤال کننده ديده نمي شود و آن حضرت هيچ گاه سؤال را بدعت نشمرده و سؤال کننده را به گمراهي متهم نساخته است. به علاوه، سيره امامان معصوم(ع) نيز در تداوم سيره حضرت رسول(ص) بر روش پاسخگويي و خردورزي در حوزه معارف عقلي استوار بوده است. چنان که در کتاب هاي روايي شيعه- مانند اصول کافي، توحيد صدوق و... عناويني براي روايات برگزيده شده است که نشانگر پرسشگري مراجعان در زمينه ي معارف قرآني و پاسخگويي ائمه(ع) در نهايت شکيبايي با روش هاي عقلاني مي باشد. شهيد مطهري از اين که برخي شيعيان نيز تحت تأثير انديشه خردگريز و خرد ستيز اين گروه از اهل سنت قرار گرفته اند، ابراز تأسف مي نمايد و صدرالمتالهين نيز پيوسته از اين گروه قشري نگر در حوزه معارف قرآني شکوه دارد؛ زيرا اين رويکرد قشري گرايانه، با قرآن و برهان و سنت ناسازگار است. استاد مطهري در خصوص رويکرد عقلاني آيات روايات مي گويد: اما عقل بر خلاف نظر آنها حکم مي کند و کتاب و سنت نيز آنان را تأييد نمي کند. آيات قرآن به شدت تمام دعوت مي کند به تدبر و تعمق و کوشش در معرفت خدا و آيات به و سيله تذکز و تفکر و استدلالات عقلي و روايات متواتر بالمعني نيز در همين معنا آمده است. معنا ندارد که به مقدمه اي که مستلزم نتيجه اي است امر شود، اما خود نتيجه ممنوع باشد. دعوت به تذکر و تفکر بر اي معرفت است نه براي چيز ديگر. (مطهري، اصول فلسفه، ج5، صص16و20و21)جدايي زماني حيات فلسفي و حيات عقلي مسلمانان استاد مطهري به نوعي فاصله زماني ميان «حيات تعقلي» و«حيات فلسفي» در حوزه اسلام قائل بوده، معتقد است حيات تعقلي مسلمانان همزاد و همراه با وحي است و جداي از آن نمي باشد؛ گرچه حيات فلسفي حدود دو قرن به درازا کشيده است؛ زيرا قبل از هر چيز قرآن کريم و روايات معصومين بر خردورزي تأکيدي ويژه دارند و پاره اي از استدلال هاي قياسي و منطقي را به کار برده اند، بنابراين بايد حيات تعقلي مسلمانان را همزاد با ظهور اسلام دانست که بيش از چهارده قرن سابقه دارد. حيات تعقلي مسلمين متقارن است با ظهور اسلام و تشکيل جامعه اسلامي. قرآن کريم تکيه فراواني به حيات تعقلي دارد و خود پاره اي استدلالات قياسي و منطقي به کار برده است. در کلمات مأثوره از رسول خدا(ص) و بالخصوص در آثار مرويه از علي(ع) بحث هاي تعقلي دقيق و عميق فراوان است... متکلمين اسلامي قبل از آنکه کتب فلسفي ترجمه شود، به يک سلسله بحث هاي تعقلي و استدلالي پرداختند. علي هذا حيات عقلي مسلمين سابقه طولاني تر دارد و چهارده قرن از آن مي گذارد. (مطهري، مقالات فلسفي، ج3، ص13)جايگاه خرد در فرهنگ شيعه خردورزي در ديدگاه شيعه و به ويژه در روايات شيعي اهميتي ويژه دارد و يکي از برجستگي ها و مزاياي فرهنگ شيعي و احاديث ائمه معصومين(ع)، همين ويژگي مي باشد. احمد امين، دانشمند مصري، باآنکه ضد شيعه است، عقيده دارد عقل شيعي عقل استدلالي بوده و در تمام ادوار تاريخ، اين واقعيت وجود داشته است. (مطهري، اصول فلسفه، ج5،ص16)در سنت اسلامي و به ويژه در روايات شيعي، به عقل و تعقل اهميت زيادي داده شده و يکي از مزاياي روايات شيعي بر روايات غير شيعي، همين اهتمام بيشتر روايات شيعي به عقل مي باشد. (مطهري، تعليم و تربيت در اسلام، ص274)تأثير قرآن بر حکمت اسلامي اساسي ترين منبع معرفتي در حوزه انديشه اسلامي، قرآن است که با توجه به جامعيت و ابعاد گوناگوني که دارد، بر علوم بسياري تأثير گذاشته و موجب رشد و بالندگي آنها به ويژه در حوزه علوم انساني شده است. فقه اسلامي با همه گستره اش، در مرحله نخست رهين الهام بخشي کتاب وحي مي باشد و از آبشخور وحياني جرعه هايي بسيار نوشيده و از آن منبع لايزال است که سيراب گشته و انديشه هاي عرفاني و فلسفي نيز در حوزه تفکر اسلامي تحت تأثير عميق آيات وحياني اند: از صدر اسلام هر چه که گذشته است، دوره به دوره قرآن نفوذ بيشتري در حکمت الهي داشته است. (مطهري، خاتميت، ص177)گذشته از اين، بسياري از مسائل فلسفي که در عرصه فلسفه اسلامي مورد توجه و بحث و کندوکاو فيلسوفان قرار گرفته، در آيات قرآني قرار گرفته، در آيات قرآني و سنت مورد توجه بوده است- که در ادامه تحقيق به آن ها اشاره خواهد شد. استاد مطهري با تأکيد بر تأثير قرآن بر فلسفه و عرفان و ديگر علوم اسلامي، معتقد است مشرب کلامي احياناً در مواردي مانعي فرا راه معارف قرآن بوده، اما به مرور زمان فلسفه اسلامي کلام را تسليم خود ساخته است؛ با وجود اين، به تناسب گذشت زمان، فلسفه اسلامي هر چه بيشتر تحت تأثير معارف قرآن قرار گرفته و در نهايت تسليم آن شده است. (مطهري، مقالات فلسفي، ج3، ص50و51)ميزان تکيه قرآن بر روش هاي تجربي و عقليقرآن کريم، به عنوان يک اصل، فکر بشر را به طبيعت و پديده هاي جهان خلقت معطوف مي دارد و توجه به آن ها را مايه کسب معرفت الهي دانسته و برآن تأکيد و اصرار ورزيده است. با وجود اين بايد گفت قرآن تنها به روش تجربي اکتفا نکرده بلکه به روش عقلي بيش از روش تجربي توجه داشته است: حقيقت اين است که ميزان کمکي که مطالعه در آثار آفرينش مي تواند بکند نسبت به مسائلي که صريحاً قرآن کريم آن ها را عنوان کرده است اندک است. قرآن مسائلي را در الهيات مطرح کرده که به هيچ وجه با مطالعه در طبيعت و خلقت قابل تحقيق نيست. (مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص51)هدف از طرح موضوعات الهيات و ماوراي طبيعت در قرآن از سويي قرآن به موضوعاتي پرداخته است که خارج از حوزه حس و تجربه قرار دارند و آن ها را به عنوان يک سلسله درس ها القا و انسان را به تدبر در آن ها دعوت نموده است و توصيه مي فرمايد افراد با به کار گرفتن خرد، در معاني ژرف آنها بينديشند: «افلا يتدبرون القرآن ام علي قلوب اقفالها.»(محمد/24) و «کتاب انزلناه اليک مبارک ليدبروا آياته.»(ص/29) استاد شهيد مطهري در اين باره مي گويد: در قرآن بسيار مسائل ديگر مطرح است: از قبيل کتب علوي، لوح محفوظ، لوح محو و اثبات، جبر و اختيار، وحي و اشراق و غيره که هيچ کدام از آن ها از طريق مطالعه حسي مخلوقات قابل تحقيق نيست... ناچار راهي را براي وصول به اين حقايق معتبر مي دانسته است و به عنوان يک سلسله مجهولات درک نشدني القا نمي کرده است. (مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص56-55)طرح الهيات در قرآن با نگاهي گذرا در مي يابيم که در آيات وحياني قرآن موضوعات بسياري مطرح شده که دست يابي به مفاهيم آن ها نياز به تأمل و ژرف انديشي هاي کاملاً عقلاني دارد و از سويي نمي توان گفت خداوند اين ها را به عنوان موضوعاتي که نمي توان آن ها را شناخت و يا اصولاً نبايد در مورد آن ها فکر کرد مطرح ساخته است. در اين راستا به آيات ذيل مي توان توجه نمود: «اينما تولوا فثم وجه الله»(بقره/115)، «و هو الله في السموات و في الارض»(انعام/3)، «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن»(حديد/3)، «الحي القيوم»(بقره/255)، «قل هو الله احد الله الصمد لم يلد ولم يولد و لم يکن له کفواً احد»(اخلاص/1تا4)، «ليس کمثله شيء»(شوري/11)، «ولله المثل الاعلي»(نحل/60)، «فله الاسماءالحسني»(اسراء/11)، «الملک القدوس العزيز المؤمن المهيمن الجبار المتکير.»(حشر/23)استاد مطهري با طرح يک سؤال جدي به واقع پيوند ميان وحي و انديشه هاي عقلاني و فلسفي در حوزه الهيات و ضرورت ژرفکاوي در اين خصوص را مطرح ساخته و مي گويد: قرآن اين مسائل را براي چه منظوري مطرح کرده است آيا براي اين بوده است که مسائلي نفهميدني و درک نشدني... بر بشر عرضه بدارد و از مردم بخواهد تعبداً بدون اينکه آن ها را درک کنند بپذيرند و يا واقعاً مي خواسته است که مردم خدا را با اين شئون و صفات بشناسد؟ اگر خواسته است خداوند با اين صفات شناخته شود، از چه راه است؟ چگونه ممکن است مطالعه در طبيعت ما را به اين معارف آشنا نمايد؟ (مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص55-54)موضوعات ويژه ي الهيات بالمعني الخص در قرآن شهيد مطهري در کتاب اصول فلسفه با طرح موضوعات مربوط به فلسفه و به ويژه الهيات- بالمعني الاخص- بر اين نکته تأکيد مي ورزد که در اثبات صانع و آفريدگار جهان از رهگذر به کارگيري متد تجربي سرانجام به سؤال هايي اساسي بر مي خوريم که اين روش قادر به پاسخگويي به آن ها نمي باشد؛ به عنوان مثال، آيا آفريدگار جهان نيز آفريدگار دارد؟ آيا خداوند قائم بالذات بوده و مصنوع ديگري نيست؟ همچنين خير محض بودن او، وجود صرف و کمال مطلق بودن، عالم مطلق بودن، عينيت صفات باذات الهي، حکمت بالغه، فيض قديم و قدرت کامله چگونه اثبات مي شود؟ آيا خدا از نوع جسم و جرم و ماده است؟ آيا جوهر است يا عرض؟ بسيط است يا مرکب؟ آيا خودآگاه است يا ناخودآگاه؟ حدود قدرتش چيست؟ آيا مختار است يا موجَب و مسايل بسيار ديگر وجود دارد که بشر از دانستن آن ها بي نياز نيست و راه دانستن آن ها نيز استدلال هاي فلسفي و عقلي است که مي توان به مفاهيم قرآن دست يافت؟ بديهي است با عدم شناخت اين همه سؤالات طرح شده، خداوند به صورت يک فرضيه مجهولي در مي آيد که هزاران مشکل لاينحل در پي دارد. (مطهري، اصول فلسفه، ج5، صص95-94و148،سيري در نهج البلاغه، ص37)اثبات واجب الوجود بودن مبدأ عالم مطالعه جهان با روش حسي و تجربي، فقط ثابت مي کند که جهان طبيعت ماورائي دارد که توانا و داناست و جهان را اداره مي کند اما روش تجربي در خصوص مسائلي مانند نبوت خاتم، واجب الوجود بودن خداوند، مخلوق نبودن او و اين که او مسخر ديگري نيست، کارآيي ندارد؛ با آنکه اين حقايق را در بسياري از آيات قرآني به خوبي مي توان مشاهده نمود: هدف قرآن تنها اين نيست که بدانيم دستي دانا و توانا جهان را مي گرداند هدف اين است که بدانيم گرداننده اصلي «الله» مصداق «ليس کمثله شيء» است، ذات مستجع جمع کمالات است و به عبارت ديگر کمال مطلق است و به تعبير خود قرآن «له المثل الاعلي» است. مطالعه طبيعت چگونه مي تواند ما را با چنين مفاهيم آشنا سازد. (مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص54-53)يگانگي خداونديگانگي خداوند نيز از جمله موضوعاتي است که با روش تجربي نمي توان به سراغ آن رفت و راهي که قرآن در اين خصوص طي کرده، راه استدلالي و عقلاني است. استاد مطهري در اين خصوص مي گويد: قرآن اين مسأله را به صورت استدلالي مطرح کرده است و با يک قياس استثنائي به اصطلاح منطق مطلب را ادا کرده است. برهاني که اقامه کرده است همان است که فلسفه اسلامي آن را «برهان تمانع» مي خواند گاهي از طريق تمانع علل فاعلي وارد شده است «لوکان فيهما الهه الاالله لفسدتا»(انبياءآيه 22) و گاه از طريق تمانع علل غايي «مااتخذ الله من ولد و ما کان معه من اله اذا لذهب کل اله بما خلق و لعلي بعضهم علي بعض.»(مؤمنون/91،مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص54)اثبات علم نامتناهي کارآيي مطالعه طبيعت با متد تجربي در ارتباط با علم خداوند فقط تا حد اثبات اصل دانايي براي خداوند مي باشد ولي به ويژگي مهم علم الهي که عبارت است از نامتناهي بودن علم او، ارتباط ندارد؛ گرچه قرآن در مواردي به مسأله نامتناهي بودن علم خداوند پرداخته است؛ مانند: «انه بکل شيء عليم»(شوري/12)، «و لا يعزب عنه مثقال ذره»(سبأ /3) و «قل لو کان البحر مداداً لکلمات ربي لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربي.»(کهف/109)(مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص55)نسبت حديث و فلسفه شهيد مطهري احاديث شيعه را سرشار از معارف بلند عقلي مي داند، اما احاديث مسلمانان غيرشيعي را فاقد اين خصوصيت قلمداد مي کند: به طور کلي اخبار و احاديث شيعي و همچنين دعاهاي شيعي از نظر معارف الهي و همچنين از نظر ساير مضامين، با اخبار و احاديث و دعاهاي مسلمانان غير شيعي، قابل مقايسه نيست مسائلي که در اصول کافي يا توحيد صدوق يا احتجاج طبرسي مطرح است در هيچ کتاب غير شيعي مطرح نيست. (مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص39)تأثير احاديث در شکل گيري عقل فلسفي شيعي به نظر شهيد مطهري طرح و تجزيه و تحليل مسائل الهيات در روايات توسط ائمه(ع) به ويژه در نهج البلاغه سبب شد که عقل شيعي شکل فلسفي به خود بگيرد و اين راهي است که قرآن به مسلمانان ارائه کرده است و ائمه به عنوان برترين مفسران قرآن به تفسير حقايق قرآني پرداخته اند. بنابراين روش عقلي و فلسفي را نبايد يک بدعت در دين به شمار آورد؛ گرچه ديگران نيز مي بايست از اين روش و مکتب تبعيت مي کردند، ولي در اين تبعيت کوتاهي کردند. ايشان در نقد ديدگاه احمد امين، دانشمند مصري، در خصوص بررسي زمينه هاي پيدايش انديشه فلسفي در حوزه شيعه مي گويد: اصولاً توجه به خرد اختصاص به باطني گري و حکومت فاطميون ندارد بلکه اين حقيقت را در احتجاجات و استدلال ها و نيايش هاي امامان معصوم(ع) بايد جستجو نمود: آنها (امامان شيعه) بودند که در احتجاجات خود، در خطبه هاي خود، در احاديث و روايات خود و در دعاهاي خود عالي ترين و دقيق ترين مسائل حکمت الهي را طرح کردند. نهج البلاغه يک نمونه از آن است... همه محققان اهل سنت اعتراف دارند که علي(ع) حکيم اصحاب بود و از ابوعلي سينا نقل شده که مي گويد: «کان علي(ع) بين اصحاب محمد(ص) کالمعقول بين المحسوس» يعني علي در ميان ياران رسول خدا مانند «کلّي» در ميان «جزئيات محسوسه» بود. (مطهري، سيري در نهج البلاغه، ص42)نهج البلاغه؛ تفسير عقلاني قرآن استاد مطهري پس از طرح موضوعات مربوط به حوزه فلسفه و الهيات و ضرورت ژرف انديشي پيرامون آنها و عدم تعطيل خرد و انديشه، معتقد است که اصولاً طرح چنين موضوعاتي در قرآن محرک امام علي(ع) در تبيين مسائل الهيات در نهج البلاغه بوده است و سخنان آن حضرت تفسيري بر قرآن مجيد در حوزه الهيات مي باشد و اگر علي(ع) بدان ها نمي پرداخت بسياري از اين معارف و حقايق براي بشر بدون تفسير مي ماند. ايشان همچنين معتقدند که طرح مباحث بسيار عميق با روش استدلالي و عقلي و فلسفي توسط حضرت علي(ع) عامل بسيار مهمي براي توجه به الهيات عقلي و پيشرفت آن در جهان اسلام و به ويژه در جهان شيعه به شمار مي رود. (مطهري، اصول فلسفه، ج5،ص141؛ سيري در نهج البلاغه، ص56)منابع و مآخذ:مطهري، مرتضي. علل گرايش به مادي گري. تهران: صدرا، 1372.چ سيزدهم.اصول فلسفه و روش رئاليسم. ج5. تهران: صدرا، 1370.چ دوم. مقالات فلسفي. ج3.تهران: حکمت، 1369.تعليم و تربيت در اسلام. تهران: صدرا، 1373.چ بيست و سوم. خاتميت. تهران: صدرا، 1370،چ پنجم. سيري در نهج البلاغه،. تهران: صدرا. 1354.چ دوم. کليني، يعقو ب.اصول کافي. ج1.قم: انتشارات اسوه، 1370.صدوق، توحيد. مکتبه الصدوق. منبع: فصلنامه آينه معرفت
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 632]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن