واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: اما با توجه به شخصیت پردازیهای به جا و مناسب، قطار «خسته دلان» را پناهگاه آدمهایی ساخته است که مسافر سرنوشت هستند. آدمهایی که هر کدام با دغدغههایی که در سر و دل دارند، با دیگر مسافران... یادداشتی بر مجموعه تلویزیونی «خسته دلان» ساخته سیروس الوند در چند سال اخیر حضور کارگردانان سینما در تلویزیون، پررنگ تر شده است. حضور این فیلم سازان و ساخت برنامهها و مجموعههای تلویزیونی از سوی آنان، اتفاق خوشایندی است که باید آن را به فال نیک گرفت. رویکرد سینماگرانی چون سامان مقدم با سریالهای «پریدخت» و «شمسالعماره»، مازیار میری با «گاوصندوق»، محمدعلی سجادی با «جستجوگران»، کیانوش عیاری با «روزگار قریب»، محمدرضا هنرمند با «زیرتیغ» و «آشپزباشی» و...، نشان از علاقه مندی آنان به ارتباط با طیف انبوه مخاطبان رسانه ملی دارد. «سیروس الوند» به عنوان کارگردانی صاحب نام پس از مدتها فعالیت در عرصه سینما، مدتی است که با ساخت فیلمهای تلویزیونی چون «مرد»، «ستارههای سوخته» و «عروس برفی»، توانایی خود را در این رسانه محک میزند. وی چند هفتهای است که بینندگان قاب شیشه ای را، به تماشای نخستین مجموعه تلویزیونیاش «خسته دلان» میهمان کرده است. وی برای روایت داستانهای متفاوت خود، ساختار اپیزودیک را برای این سریال برگزیده است. ماجراهای «خسته دلان» در قطار در حال حرکتی میگذرد که در هر قسمت از آن، یک داستان با حضور بازیگران مهمان، برای بیننده بازگو میشود. اگرچه چند بازیگر ثابت در تمامی قسمتهای «خستهدلان»، حضوری مستمر دارند. برخلاف بسیاری از برنامه سازان تلویزیون، سیروس الوند این جسارت را داشته است که به بهره گیری از لوکیشنهای متفاوت و لوکس، روی چندان خوشی نشان ندهد. او شیوه دشوار و چالش برانگیزی را، برای اجرا، فیلم برداری، کارگردانی و روایت داستانهای «خسته دلان» برگزیده است. بی تردید اجرای تکنیکهای کارگردانی، برای ساخت سریالی در قطار -آن هم در حال حرکت-، محدودیتهای فراوانی را برای الوند به همراه داشته است. اما وی با ارائه تصاویری چشم نواز، بدیع و ملموس، مخاطب خود را به کسالت نمیکشاند. اگرچه هر یک از قصههای «خسته دلان» به جای فضای بسته، لوکس و شیک آپارتمانی، در یک قطار در حال حرکت رخ میدهد، اما به لحاظ قاب بندی چشم اندازهای بصری، میزانسن، طراحی حرکات دوربین- آن هم در فضایی بسته- در نوع خود کاری نو و متفاوت به شمار میآید. سیروس الوند برای واگویی داستانهایش از ساده ترین روش ممکن، یعنی روایت خطی، استفاده کرده است. اما با توجه به شخصیت پردازیهای به جا و مناسب، قطار «خسته دلان» را پناهگاه آدمهایی ساخته است که مسافر سرنوشت هستند. آدمهایی که هر کدام با دغدغههایی که در سر و دل دارند، با دیگر مسافران قطار هم زبان میشوند، پنهان کاری میکنند، از حقیقت طفره میروند اما در نهایت پوسته میشکنند. با این تفاوت که از آن چه قرار است برایشان اتفاق بیفتد بیمیهم ندارند. «سیروس الوند» در «خسته دلان» تلاش دارد تا برای پرهیز از خستگی چشمان مخاطبانش از دیدن فضاهای بسته و داخلی یک لوکیشن محدود و همچنین کسالت ناشی از آن، با تنوع بخشیدن به حرکتهای دوربین و انتخاب کادرهای متفاوت در فیلم برداری، بیننده را همراه خود سازد. مهارت وی در کارگردانی سریالی که شاید فقط «روایت»، «بازی بازیگران» و «شخصیت پردازی» ویژگی عمده جذابیت آن میباشد، قابل تحسین است. از آن جا که «خسته دلان» الوند در هر قسمت یا اپیزود، داستانی مجزا دارد، مجموعه پربازیگری است. بازیگرانی که هم در نقشهای اصلی و هم فرعی، باید این توانمندی را داشته باشند که مخاطب را با خود درگیر کنند. ساختار فیلم نامه «خسته دلان» به گونه ای طراحی شده است که در هر قسمت از آن، میتوان شاهد اوج و فرود و فراز و نشیبهای داستانی بود. به عبارتی بار درام «خسته دلان» به گونه ای در داستان تنیده شده است که با ایجاد تعلیق و گره افکنیهای لازم و مناسب، ریتم موزون، شخصیت پردازیهای سنجیده و داستانهایی که برگرفته از دل اجتماع هستند، سبب همذات پنداری مخاطب میشوند. الوند در «خسته دلان» به عنوان داستانگو، روایت خود را با حرکات، دیالوگها و ریتم بیانی نه چندان پیچیده آمیخته است. اگرچه در برخی قسمتهای سریال، داستانها تا حدی کشدار شده است و دیالوگها، بر آن سنگینی میکند، اما نحوه ضرباهنگ و ریتم سریال سبب شده است تا بیننده بتواند با شخصیتهای «خسته دلان»، همراه و همگام شود. از طرفی انتخاب لوکیشن قطار به عنوان محلی برای بیان داستان، این فرصت را فراهم میآورد، تا بیننده در مسیر سفر به مشهد با آدمهای مختلفی که هر کدام شان در پیشبرد داستان «خسته دلان» نقش بسزایی دارند، آشنا شود و خود را، در سرنوشت آنان شریک بداند. شخصیتهای «خسته دلان» از طیفهای مختلف جامعه هستند که با آمد و شدشان، راوی داستانی میشوند که دایره شمول آن، فراتر از کوپه یک قطار است. الوند به عنوان سینماگری صاحب سبک در «خسته دلان» عنصر مهم و تاثیرگذار «تعلیق» و «گره افکنی» را به عنوان مهم ترین عامل پیشبرد سریال، از چشم دور نداشته است. وی در برخی داستانها با ایجاد یک پس زمینه آشنایی زدایی و بیننده را ترغیب میکند، تا برخلاف حدس و گمانهایی که درباره آدمهای «خسته دلان»، و داستان زندگی شان داشته است، دیگربار پیگیر سرنوشت شان باشد. در هر قسمت از این سریال معمایی در لابه لای داستان، تنیده شده است. البته در ابتدا اطلاعات چندانی درباره آن، به مخاطب داده نمیشود. زیرا کارگردان بر آن است تا با برانگیختن حس کنجکاوی وی، او را به شوق کشف پاسخ معما، با داستان همراه سازد. الوند با هوشمندی تمام در کنار داستان و ایده اصلی هر اپیزود از «خسته دلان»، داستانکهایی فرعی را هم پیش روی بیننده قرار میدهد تا با روایت آنها، بر بار درام سریال بیفزاید. «کوروش تهامی»، «سعید پیردوست»، «داوود رشیدی» و «ابراهیم آبادی» به عنوان بازیگران ثابت «خسته دلان»، به لحاظ شخصیت پردازی خوب پرداخت شده اند. به گونه ای که همدلی مخاطب را برمیانگیزند تا در سفری چند ساعته، با آنان همدل و هم کلام شوند. بازیگران میهمان سریال ازجمله «آناهیتا نعمتی»، «امین تارخ»، «علی نصیریان»، «پردیس افکاری»، «رامتین خداپناهی»، «سیروس ابراهیم زاده»، «عارف لرستانی»، «سیما مطلبی»، «بهرام شاه محمدلو»، «آتنه فقیه نصیری» و «مسعود رایگان» نیز با ارائه بازیهای روان، باورپذیر و حسی در دل هر داستان جای گرفته اند. «خسته دلان» اگرچه داستان مسافرانی است که سوار قطار میشوند و هر کدام شان، سرنوشت متفاوتی دارند، اما به سبب پرداخت مناسب روایت و شخصیت پردازی ساختارمند، احساس بیننده با داستان زندگی و سرنوشت آنها پیوند میخورد. تجربه نشان داده است که مخاطب سینما و تلویزیون، از آثاری با ساختار اپیزودیک، چندان استقبال نمیکند. چون داستان به صورت زنجیره ای روایت نمیشود، تا بیننده پیگیر ماجراهای هر قسمت از آن باشد. اما سیروس الوند، با بهره گیری از عواملی چون داستان جذاب، بیان مشکلات و دغدغههای ملموس اجتماعی، پردازش صحیح شخصیتها و ایجاد حس همذات پنداری، تا حد زیادی مخاطب را با خود همراه میسازد. «خسته دلان» بیش از آن که به لحاظ قصه و محتوا مورد توجه قرار گیرد، نام «سیروس الوند» به عنوان کارگردان بر آن سنگینی میکند و بر اعتبار آن میافزاید. فیلم سازی که آثاری متفاوت را در عرصه سینمای ایران، خلق کرده است. اما اکنون با پخش چند قسمت از «خسته دلان»، مخاطب با اعتماد به تسلط الوند بر رسانه تلویزیون، پیگیر داستانهایی است که وی برایش به گونه ای روان و باورپذیر روایت میکند. بی تردید «خسته دلان» نه تنها در کارنامه سیروس الوند که در پرونده مجموعههای تلویزیونی، تجربه ای متفاوت است. فیلم نامه منسجم، داستانهای جذاب و ملموس اجتماعی، سبک کارگردانی، بازی روان بازیگران ثابت و میهمان، شخصیت پردازیهای صحیح، فراز و نشیبهای داستانی و... «خسته دلان» را اثری معرفی میکند که به صرف پر کردن آنتن پخش ساخته نشده است. چرا که بیان دغدغهها، مسائل و مشکلات اجتماعی و آشنایی با آدمهای غریبه اما آشنایی که در طول روز، شاید بارها با آنها برخورد داشته اما هم کلام شان نشده ایم، از ویژگیهای انکارناشدنی «خسته دلان» است. آدمهایی که هر کدام گرفتاری خاص خود را دارند و در پی راهی برای رهایی از مشکلات زندگی و سرنوشت خویش هستند. اگرچه داستانهای «خسته دلان» در قطار روایت میشود، اما در حقیقت تمامیاین سفرها یک صورت ظاهری و یک هسته معنوی دارد که سفر به مشهد نمادی از معنویت است. در شرایطی که امروزه بیشتر مجموعههای تلویزیونی بدون در نظر گرفتن سلیقه مخاطب و ارتقای آن روانه آنتن پخش میشوند، «خسته دلان» سعی دارد تا با بهره گیری از حداقل امکانات و شرایط موجود، هم مخاطب خود را پیگیر ادامه ماجراهایش نماید و هم صرفا برای همراهی با بیننده، به ورطه سطحی نگری نیفتد. تیتراژ آغازین و به ویژه پایانی سریال، موسیقی، تدوین و فیلم برداری «خسته دلان» از امتیازاتی است که به سادگی نمیتوان از آن گذشت. در تیتراژ پایانی ریلهایی را میبینیم که هم چون آدمهای داخل قطار، حکایت و سرنوشت متفاوتی دارند. آدمهایی که هرچه میدوند به هم مینمیرسند. اما در یک نقطه مشترک که «سرنوشت» است، به یکدیگر پیوند میخورند. «الوند» در «خسته دلان» از انسانهای جامعه امروز میگوید. آدمهایی با تمام دغدغهها و آرزوهایشان، با تمام حسرتها و دلخوشیهایشان، با تمام بیم و شادیهایشان.قطار «خسته دلان» بیننده را با مسافرانی همسفر میکند که هر کدام در سر و دلشان، گذشته و حالی دارند که آن را با تمامیتلخی و شیرینیهایش، برای دیگران روایت میکنند، تا شاید در این سفر همراهی بیابند.«سیروس الوند» با تجربه متفاوت «خسته دلان» بار دیگر این حقیقت را به مخاطب گوشزد میکند که برای بیان دغدغههای اجتماعی اش، حاضر نیست به هر قیمتی که شده -آن هم با «ساده انگاری» محض- راننده قطاری شود که مسافرانش در ایستگاههای مختلف، با غمی در دل، اندوهی بر لب و رنجی در سینه سوار و پیاده میشوند. بی تردید «خسته دلان» به عنوان اثری که قصد طرح و بیان مسائل و مشکلات آدمهای دور و برمان را دارد، قابل احترام است اگرچه کاستیهایی هم داشته باشد. در شرایط کنونی که بیشتر برنامههای تلویزیون سعی در دلخوشی آنی مخاطب دارند، «خسته دلان» برگ برنده سیروس الوند و تلویزیون است.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 588]