واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: معصوم یعنی چه؟
یک وقت هست که انسان این طور فکر می کند که عصمت یعنی اینکه خداوند افراد مخصوصی از بشر را همیشه مراقبت می کند که هر وقت اینها تصمیم می گیرند گناهی را مرتکب شوند ، فوراً جلویشان را می گیرد. مسلم است که عصمت به این معنی نیست و اگر هم باشد برای کسی کمال نیست ... ولی یک مطلب دیگر هست که از قرآن استنباط می شود... یوسف به حکم اینکه با ایمان بود و ایمان او یک ایمان کامل و در حد ایمان شهودی بود و بدی و زیان این کار را می دید ، همان ایمانی که خدا به یوسف داده بود مانع و نگهدارنده او بود . هر فردی از افراد ما بدون آنکه یک قوه ای به زور جلوی ما را گرفته باشد ، از بعضی لغزشها معصوم هستیم به خاطر کمال ایمانی که ما به خطر آن گناهان داریم ... یک نفر آدم عادل ملکه تقوا دارد و به همین جهت بسیاری از گناهان را اصلاً انجام نمی دهد. همان ملکه به او در این حد عصمت می دهد . پس عصمت از گناه یعنی نهایت و کمال ایمان . (امامت و رهبری، ص 136 تا 139) آیا زکات به انگشتر تعلق می گیرد؟ اصلاً به طور کلی انفاقِ کار خیر را زکات می گویند. این زکات اصطلاحی که امروز به کار می رود ، در عرف فقها عَلَم شده است برای زکات واجب و الاّ در قرآن این طور نیست که هر جا دارد یؤتون الزکاة مقصود همین زکات واجب است . زکات یعنی صاف کردن مال ، پاک کردن مال و حتی پاک کردن روح و نفس . قرآن به طور کلی انفاق مالی را، زکات مال یا زکات روح و یا زکات نفس می گوید . کما اینکه قرآن هر کار خیری را صدقه می گوید ... کسانی از اهل تسنن هم که می خواسته اند ایراد بگیرند ، به این کلمه ایراد نگرفته اند... چون آنها وارد به ادبیات عرب هستند . چگونه انگشتر دادن در حال نماز با توجه به خدا جور در می آید ؟ علی علیه السلام همیشه در حال نماز آنچنان از خود بی خود بود که توجه به اطراف پیدا نمی کرد چگونه می گوید که در حال نماز این طور شد؟ اولاً اینکه علی علیه السلام در نماز از خود بی خود می شد یک حقیقتی است اما این جور نیست که همه حالات اولیای الهی همیشه مثل همدیگر بوده است... مطلب دیگری که عرفانی است : شخص در عین اینکه مشغول به خدا هست مشغول به ماوراء هم هست... آن حالتی که در وقت نماز تیر را از بدنش بیرون بکشند و متوجه نشود ، ناقص تر از آن حالتی است که در حال نماز متوجه به حال فقیر دارد نه اینکه در اینجا از خدا غافل است و به فقیر توجه کرده بلکه آنچنان توجه به خدایش کامل است که در آن حال تمام عالم را می بیند . (همان، ص 142 تا 144)همچنین می توان گفت هر کاری که برای خدا باشد منافاتی با توجه به خدا ندارد ؛ بنابراین دادن انگشتر به فقیر در رکوع نماز توسط حضرت علی علیه السلام چون در راه خدا بود و حضرت هدفی جز رضایت خدا نداشت عین توجه به خداوند است نه غفلت از او . این جمله در نهج البلاغه است که حضرت در بصره و در بیان شیعه وسنی بطور متواتر آن را نقل کرده اند. فرمود : زمین هرگز خالی از حجت نیست، حال یا حجت ظاهر در میان مردم و یا حجت مکتوم ؛ هست ولی مردم او را نمی بینند از نظرها پنهان استامامت از دیدگاه ائمه اطهار علیهم السلامتکیه گاه سخن ائمه در زمینه امامت ، مسئله انسان است به طور کلی . ما اول باید درباره تصور خودمان درباه انسان تجدید نظری بکنیم . انسان چگونه موجودی است؟ دو نوع نظر است:
انسان مادی است ولی موجود مادی ای که در مسیر تحولات مادی ، آن حداکثری که یک ماده می توانسته است متکامل شود تکامل پیدا کرده است... قهراً روی این حساب باید اولین انسان و اولین انسانهایی که در دنیا آمده اند پایین ترین انسانها باشند . اما از نظر معتقدات اسلامی و قرآنی و بلکه همه مذاهب ، اولین انسان موجودی است که از بسیاری از انسانهای بعد از خودش حتی از انسانهای امروز متکامل تر است... و این در منطق دین نکته قابل توجهی است که چرا اولین انسانی که در دنیا به وجود آمد به صورت یک حجت خدا و پیغمبر به وجود آمد ؟ درباره اولین انسان تعبیر "و نفختُ فیه من روحی" بکار رفته (از روح خود چیزی در او دمیدم .) این نشان می دهد که در بافتمان وجودِ این موجود ، غیر از عناصر مادی یک عنصر عِلوی دخالی دارد ... به علاوه چرا تعبیر "خلیفةالله " دارد. بنابراین در قرآن یک چنین برداشت عظیمی برای انسان هست که اولین انسانی که پا در این عالم می گذارد به عنوان حجت خدا ، پیغمبر خدا و موجودی که با عالم غیب پیوستگی و ارتباط دارد می باشد . تکیه گاه کلام ائمه ما روی همین اصالت انسان است که اولین انسانی که روی زمین آمده است از آن سنخ بوده و آخرین انسانی هم که روی زمین باشد از همین تیپ خواهد بود و هیچ گاه جهان انسانیت از موجودی که حامل روح إنّی جاعل فی الارض خلیفة باشد خالی نیست . سایر انسانها کأنّه موجوداتی هستند فرع بر وجود چنین انسانی ، و اگر چنین انسانی نباشد انسانهای دیگر هم هرگز نخواهند بود. این جمله در نهج البلاغه است که حضرت در بصره و در بیان شیعه وسنی بطور متواتر آن را نقل کرده اند. فرمود : زمین هرگز خالی از حجت نیست، حال یا حجت ظاهر در میان مردم و یا حجت مکتوم ؛ هست ولی مردم او را نمی بینند از نظرها پنهان است... در کافی هم بابی تحت عنوان "باب الحجة" باز کرده است و می گوید : اگر در دنیا دو نفر باقی بمانند یکی از آنها چنین انسانی خواهد بود... حضرت علی علیه السلام در نماز از خود بی خود می شد یک حقیقتی است اما این جور نیست که همه حالات اولیای الهی همیشه مثل همدیگر بوده است... مطلب دیگری که عرفانی است : شخص در عین اینکه مشغول به خدا هست مشغول به ماوراء هم هست... آن حالتی که در وقت نماز تیر را از بدنش بیرون بکشند و متوجه نشود ، ناقص تر از آن حالتی است که در حال نماز متوجه به حال فقیر دارد نه اینکه در اینجا از خدا غافل است و به فقیر توجه کرده بلکه آنچنان توجه به خدایش کامل است که در آن حال تمام عالم را می بیند دلیل اثبات انبیاء و رسول چیست ؟مرد زندیقی از امام صادق علیه السلام سؤال کرد: تو انبیاء و رسول را به چه دلیل اثبات می کنی؟ امام در پاسخ خود بر مسئله توحید تکیه کرد ، فرمود: خلاصه اینکه ریشه اثبات انبیاء و رسول خود اثبات خداست با صفات و شئونش . وقتی شناختیم که ما خالق و صانعی داریم حکیم و متعالی از ما، یعنی ما نمی توانیم با حواس و مدارکی که داریم یا در تماس مستقیم باشیم و او را شهود یا لمس کنیم یا با او محاجّه و سؤال و جواب کنیم با توجه به اینکه ما نیازمندیم که او ما را راهنمایی کند ، زیرا فقط او که حکیم است ، به مصالح و منافع واقعی ما آگاه است؛ بنابراین باید یک موجودی که دارای دو جنبه است: از طرفی با خدا در تماس است یعنی می تواند از او وحی تلقی کند و از طرف دیگر ما می توانیم با او تماس بگیریم وجود داشته باشد و وجود چنین کسانی لازم و واجب می باشد . آنگاه درباره این افراد می فرماید: در عین اینکه در خلقت با مردم شریکند در یک جهاتی باید بامردم شریک نباشند ،یک روح علاوه ای باید در آنها وجود داشته باشد و مؤید از ناحیه او باشند . (همان، ص145 تا ص154) سید روح الله علوی – کارشناس گروه دین و اندیشه
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 350]