تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 12 اردیبهشت 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):ايمان مؤمن كامل نمى شود، مگر آن كه 103 صفت در او باشد:... باطل را از دوستش نمى پذيرد...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

بلومبارد

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

خرید اکانت اسپاتیفای

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

تعمیر گیربکس اتوماتیک

دیزل ژنراتور موتور سازان

سرور اختصاصی ایران

سایت ایمالز

تور دبی

سایبان ماشین

جملات زیبا

دزدگیر منزل

ماربل شیت

تشریفات روناک

آموزش آرایشگری رایگان

طراحی سایت تهران سایت

آموزشگاه زبان

اجاره سند در شیراز

ترازوی آزمایشگاهی

رنگ استخری

فروش اقساطی کوییک

راهبند تبریز

ترازوی آزمایشگاهی

قطعات لیفتراک

وکیل تبریز

خرید اجاق گاز رومیزی

آموزش ارز دیجیتال در تهران

شاپیفای چیست

فروش اقساطی ایران خودرو

واردات از چین

قیمت نردبان تاشو

وکیل کرج

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پراپ تریدینگ معتبر ایرانی

نهال گردو

صنعت نواز

پیچ و مهره

خرید اکانت اسپاتیفای

صنعت نواز

لوله پلی اتیلن

کرم ضد آفتاب لاکچری کوین SPF50

دانلود آهنگ

طراحی کاتالوگ فوری

واردات از چین

اجاره کولر

دفتر شکرگزاری

تسکین فوری درد بواسیر

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

قیمت فرش

خرید سی پی ارزان

خرید تجهیزات دندانپزشکی اقساطی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1799075943




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

واقعه بعثت به روايت معصوم و غيرمعصوم


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار یکشنبه 28 تیر 1388 تعداد مشاهده : 234 واقعه بعثت به روايت معصوم و غيرمعصوم خبرگزاري فارس:‌ ماجراي بعثت پيامبر اكرم(ص)، با همه اهميتي كه دارد به درستي در تاريخ و حديث نيامده و واقعيت بعثت، آنطور كه از زبان امام هادي (ع) نقل مي‌شود از نظر شيعه مورد وثوق است. به گزارش خبرنگار آئين و انديشه فارس، ماجراي بعثت پيامبر اكرم(ص)، با همه اهميتي كه دارد به درستي در تاريخ و حديث نيامده و روايات مختلف و بعضاً متضادي پيرامون بعثت نقل شده است. در اينجا ابتدا مشهورترين و رايج‌ترين اين روايات كه منقول از عايشه و خواهرزادگان وي، عبدالله و عروة بن زبير است را بيان مي‌كنيم، سپس ايرادات وارد بر آن را برمي‌شماريم. در ادامه نيز به بيان حقيقت و واقعيت بعثت از ديدگاه تشيّع و از زبان امام هادي (ع) مي‌پردازيم. * روايات مشهور بعثت پيامبر اكرم (ص) گزيده روايت عايشه از بعثت رسول اكرم(ص) كه در جزء اول و سوم "صحيح بخارى‏ "، باب ايمان "صحيح مسلم‏ "، تفسير سوره علق در "صحيح ترمذى‏ " و سنن نسائى آمده بدين شرح است: ملك (جبرئيل) نزد پيغمبر در غار حرا آمد و گفت: "بخوان! " پيغمبر فرمود: "من نمي‌توانم بخوانم. " ملك او را فشرد و از او خواست تا بخواند. او همان پاسخ را داد. مجدداً وي را فشار داد تا آنجا كه مقاومتش تمام شد و رها كرد و گفت: "بخوان! " گفت: "نمي‌توانم " سپس بار ديگر حضرت را فشرد و گفت: "اقرأ باسم ربّك الّذي خلق * خلق الإنسان من علق * اقرأ وربّك الأكرم * الّذي علّم بالقلم * علّم الإنسان ما لم يعلم " محمد(ص) وحشت‌زده و هراسناك از غار بازگشت و بر خديجه وارد شد و گفت: "مرا بپوشان! مرا بپوشان! " تا آنكه اضطراب او بر طرف شد. خديجه علت را پرسيد و او براي خديجه باز گفت. وقتي خديجه ترديد آن حضرت را ديد، گفت: "نه به خدا سوگند! خداوند تو را خوار نمي‌كند. تو اهل صله رحم و صدقه‌دادن هستي و مهمان‌نوازي و در گرفتاري‌ها و سختي‌ها ياور نيازمندان هستي ... " آنگاه خديجه او را نزد "ورقة بن نوفل "، پسر عموي خود برد. وي در جاهليت مسيحي شده بود و به خط عبري مي‌نوشت. خديجه به او گفت: "اي پسر عمو! از برادرزاده‌ات بشنو! " ورقه به پيغمبر گفت "چه مي‌بيني؟ " آن حضرت واقعه را برايش باز گفت. ورقه گفت: "اين همان ناموس است كه بر موسي نازل شد. اي كاش زنده بمانم تا تو را ياري كنم؛ آن زمان كه قوم تو را اخراج مي‌كنند. " پيامبر پرسيد: "آيا مرا بيرون خواهند كرد؟ " ورقه گفت: "آري! هرگز كسي چيزي مانند تو نياورد مگر آنكه با او دشمني ورزيدند. " ورقه بعدها چندان عمري نكرد و مُرد و وحي الهي به تأخير افتاد. اين نقل عايشه با اختلافاتي از طرق مختلف در منابع گوناگون آمده است؛ از جمله اينكه جبرئيل با لوحي فرود آمد و از آن حضرت خواست آن را بخواند، جبرئيل نيز به سيماي واقعي خود ظاهر شد كه تمام افق را پر كرده بود و حضرت را چنان فشرد كه نزديك بود جان او گرفته شود. يا آنكه به راهنمايي ورقة بن نوفل خديجه از رسول خدا (ص) خواست كه اگر بار ديگر آن موجود بر او ظاهر شد، او را خبر دهد و با آزمايشي كه صورت گرفت يقين حاصل شد كه او جبرئيل است و شيطان نيست! همچنين در تاريخ طبري آمده است كه پيغمبر خدا با ديدن پيك وحي دچار ترديد و وحشت شد، اما جبرئيل بر او ظاهر شد و به رسالت فرايش خواند، آن‌گاه قلبش آرام گرفت و اطمينان يافت. همچنين نقل شده است كه پس از بعثت براي آن حضرت، تختي مرصّع روي كوه حرا گذاشته شد و تاجي جواهرنشان بر سرش نهادند، آنگاه به وي اعلام شد: "تو خاتم انبياء هستي. " * ايرادات وارد بر روايات مشهور بعثت علامه علي دواني در كتاب "تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت " ايرادات وارد بر روايات مشهور بعثت را چنين برمي‌شمارد: 1. جبرئيل از پيغمبر نخواست از روى نوشته بخواند؛ جز در يك حديث كه آن هم قابل اهميت نيست. بيشتر مى‏گويند منظور جبرئيل اين بوده كه هرچه او مى‏گويد، پيغمبر هم آن را تكرار كند. در اين صورت بايد از ناقلين اين احاديث پرسيد: آيا پيغمبر عرب زبان در سن 40 ‌سالگى قادر نبود 5 آيه كوتاه اول سوره اقرأ را همان‌طور كه جبرئيل آيه ‌آيه مى‏خوانده او هم تكرار كند؟ اين كار براى يك كودك پنج‏ساله آسان است تا چه رسد به داناى قريش! از اين گذشته "وحي‏ " به معناى صداى آهسته است. وقتى جبرئيل امين، آيات قرآنى را بر پيغمبر نازل كرده است، آن را آهسته تلفظ مي‏نموده و همان دم در سينه پيغمبر نقش مى‏بسته است. بنابراين هيچ لزومى نداشته كه هرچه را جبرئيل مى‏گفته است پيامبر مانند بچه مكتبى تكرار كند تا آن را از حفظ نمايد و فراموش نكند. 2. كسانى كه بعثت را بدين‌گونه نقل كرده‏اند، هيچ‌كدام از نظر شيعيان قابل اعتماد نيستند. عايشه همسر پيغمبر ـ كه شيعه و سنى، ماجراى بعثت را در كليه منابع تفسير و حديث و تاريخ اسلامى بيشتر از وى نقل كرده‏اند ـ پنج‏ سال بعد از بعثت متولد شده است و از كسى هم نقل نمى‏كند، بلكه حديث وى به اصطلاح مرسل است كه قابل اعتماد نيست و از پيش خود مى‏گويد: آغاز وحى چنين و چنان بوده است. 3. معلوم نيست جمله "بخوان به نام خدايت‏ " كه در ترجمه آيه اول در همه تفسيرهاى اسلامى اعم از سنى و شيعى آمده است، يعنى چه؟ از حفظ بخواند يا از رو؟ و هر دوى آنها خلاف واقع است. 4. مگر خدا و جبرئيل نمى‏دانسته‏اند پيغمبر درس نخوانده بود كه دو بار از وى مى‏خواهند بخواند؟ و چون پيغمبر مى‏گويد: نمى‏توانم بخوانم، گرفتن آن حضرت و فشار دادن وى را چگونه مى‏توان توجيه كرد؟ آيا اگر كسى را فشار دادند، باسواد مى‏شود؟ اين معنا درباره پيغمبران پيشين بى‏سابقه بوده است تا چه رسد به پيامبر خاتم! 5. هيچ‌كدام از مفسّران اسلامى نگفته‏اند چرا اولين سوره قرآنى "بسم الله الرحمن الرحيم‏ " نداشته است! بلكه همگى گفته‏اند آنچه روز بعثت نازل شد، 5 آيه اوايل سوره اقرأ بوده است از "اقرا بسم ربك الذى خلق‏ " تا "ما لم يعلم ". 6. دنباله حديث عايشه و ديگران كه مى‏گويد: "وقتى پيغمبر از كوه حراء برگشت، ‏سخت مضطرب بود و چون به نزد خديجه آمد گفت: "زمّلونى زمّلونى‏ " مرا بپوشان، مرا بپوشان! و او را پوشانيدند و پس از آن ماجرا را براى خديجه نقل كرد و گفت: "از سرنوشت خود هراسانم‏ " و "خديجه او را نزد پسر عمويش ورقة بن نوفل كه نصرانى شده بود و تورات و انجيل را مى‏نوشت، برد و آن پير كهن‌سال نابينا گفت: اى خديجه! آنچه او ديده است، همان پيك مقدسى است كه بر موسى نازل شده است‏ " همگى برخلاف اعتقاد ما درباره پيامبر و ظواهر امر است. * واقعيت بعثت از ديدگاه تشيّع يكي از احاديثي كه بازگو كننده حقيقت بعثت است و آغاز وحى را به خوبى روشن مى‏سازد، روايتى از امام هادي (ع) است. اين روايت كه در جلد هفدهم بحارالانوار وجود دارد، براي نخستين بار توسط علامه دواني در كتاب "تاريخ اسلام از آغاز تا هجرت " آورده شده است. متن كامل اين روايت بدين شرح است: هنگامى كه محمّد (ص) ترك تجارت شام گفت و آنچه خدا از آن راه به وى بخشيده بود، به مستمندان بخشيد، هر روز به كوه حراء مى‏رفت و از فراز آن به آثار رحمت پروردگار مى‏نگريست و شگفتى‏هاى رحمت و بدايع حكمت الهى را مورد مطالعه قرار مى‏داد. به اطراف آسمان‏ها نظر مى‏دوخت و كرانه‏هاى زمين و درياها و دره‏ها و دشت‏ها و بيابان‏ها را از نظر مى‌گذرانيد و از مشاهده آن همه آثار قدرت و رحمت الهى، درس عبرت مى‏آموخت. از آنچه مى‏ديد، به ياد عظمت خداى آفريننده مى‏افتاد. آنگاه با روشن‌بينى خاصى به عبادت خداوند اشتغال مى‏ورزيد. چون به سنّ 40 ‌سالگى رسيد، خداوند نظر به قلب وى كرد، دل او را بهترين و روشن‌ترين و نرم‌ترين دل‌ها يافت. در آن لحظه خداوند فرمان داد درهاى آسمان‏ها گشوده شود. محمّد(ص) از آنجا به آسمان‏ها مى‏نگريست، سپس خدا به فرشتگان امر كرد فرود آيند و آنها نيز فرود آمدند و محمّد(ص) آنها را مى‏ديد. خداوند رحمت و توجه مخصوص خود را از اعماق آسمان‏ها به سر و چهره او معطوف داشت. در آن لحظه محمّد (ص) به جبرئيل نظر دوخت. جبرئيل به سوى او آمد و بازوى او را گرفت و سخت تكان داد و گفت: اى محمّد! بخوان! گفت: چه بخوانم؟ جبرئيل گفت: "نام خدايت را بخوان كه جهان و جهانيان را آفريد. خدايى كه انسان را از ماده پست (نطفه) آفريد. بخوان كه خدايت بزرگ است. خدايى كه با قلم دانش آموخت و به انسان چيزهايى ياد داد كه نمي‌دانست‏ ". پيك وحى، رسالت خود را به انجام رسانيد و به آسمان‏هاي بالا رفت. محمّد(ص) نيز از كوه فرود آمد. از مشاهده عظمت و جلال خداوند و آنچه به وسيله وحى ديده بود كه از شكوه و عظمت ذات حق حكايت مى‏كرد، بى‏هوش و دچار تب شد. از اين كه مبادا قريش و مردم مكّه نبوّت او را تكذيب كنند و به جنون و تماس با شيطان نسبت دهند، نخست هراسان بود. او از روز نخست، خردمندترين بندگان خدا و بزرگ‌ترين آنها بود. هيچ‌چيز مانند شيطان و كارهاى ديوانگان و گفتار آنان را زشت نمى‏دانست. در اين وقت‏ خداوند اراده كرد به وى نيروى بيشترى عطا كند و به دلش قدرت بخشد. بدين منظور كوه‏ها و صخره‏ها و سنگلاخ‌ها را براى او به سخن درآورد. به طورى كه به هركدام مى‏رسيد، اداى احترام مى‏كرد و مى‏گفت: السلام عليك يا حبيب‌الله! السلام عليك يا ولى‌الله! السلام عليك يا رسول‌الله! اى حبيب خدا! مژده باد كه خداوند تو را از همه مخلوقات خود ـ آنها كه پيش از تو بوده‏اند و آنها كه بعدها مى‏آيند ـ برتر و زيباتر و پرشكوه‏تر و گرامى‏تر گردانيده است. از اين‌كه مبادا قريش تو را به جنون نسبت دهند، هراسى به دل راه مده. زيرا بزرگ كسى است كه خداوند جهان به وى بزرگى بخشد و گرامى بدارد! بنابراين از تكذيب قريش و سركشان عرب ناراحت مباش كه عن‌قريب خدايت تو را به عالى‏ترين مقام خواهد رسانيد و بالاترين درجه را به تو خواهد داد. پس از آن نيز پيروانت به وسيله جانشين تو على بن ابيطالب (ع) از نعمت وصول به دين حق برخوردار خواهند شد و شادمان مى‏شوند. دانش‏هاى تو به‌وسيله دروازه شهرستان حكمت و دانشت على‌بن‌ابيطالب در ميان بندگان و شهرها و كشورها منتشر مى‏شود. به زودى ديدگانت به وجود دخترت فاطمه (س) روشن مى‏شود و از وى و همسرش على (ع)، حسن و حسين كه سروران بهشتيان خواهند بود، پديد مى‏آيند. عن‌قريب دين تو در نقاط جهان گسترش مى‏يابد. دوستان تو و برادرت على، پاداش بزرگى خواهند يافت. لواى حمد را به دست تو مى‏دهيم و تو آن را به برادرت على مى‏سپاري. پرچمى كه در سراى ديگر همه پيغمبران و صديقان و شهيدان در زير آن گرد مى‏آيند و على تا درون بهشت پرنعمت، فرمانده آنها خواهد بود. من پيش خود گفتم: "خدايا! اين على‌بن‌ابيطالب كه او را به من وعده مى‏دهى كيست؟ آيا او پسر عم من است؟ " ندا رسيد اى محمد! آرى، اين على‌بن‌ابيطالب برگزيده من است كه به وسيله او اين دين را پايدار مى‏گردانم و بعد از تو بر همه پيروانت برترى خواهد داشت. انتهاي پيام/ح




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 180]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن