تور لحظه آخری
امروز : شنبه ، 24 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):تکمیل روزه به پرداخت زکاة یعنى فطره است، همچنان که صلوات بر پیامبر (ص) کمال نماز است. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1815521045




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

پرهيزگاري از او رنگ مي‌گيرد


واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار سه شنبه 29 اردیبهشت 1388 تعداد مشاهده : 106 پرهيزگاري از او رنگ مي‌گيرد جام جم آنلاين: وقتي‌ خدا انسان‌ را خلق‌ كرد و خليفه‌ خود در روي‌ زمين‌ قرار داد، در مقابل‌ اين‌ سوال‌ ملائكه‌ كه‌ آيا كساني‌ را خليفه‌ خود قرار مي‌دهي‌ كه‌ در زمين‌ فساد و خونريزي‌ مي‌كنند؟ فرمود: من‌ آنچه‌ را داناترم‌ كه‌ شما نمي‌دانيد. ‌ آن‌ گاه‌ كه‌ خدا انسان‌ را مسجود فرشتگان‌ قرار داد، در خلقت‌ خويش‌ فقط‌ انبياء و ائمه‌ عليهم‌السلام‌ را نمي‌ديد بلكه‌ اوليائي‌ را نيز مي‌ديد كه‌ در آخرالزمان، در دوران‌ سخت‌ و خطير غيبت‌ كبري، در نهايت‌ وارستگي‌ زيست‌ مي‌كنند و زمام‌ امر شيعيان‌ را در دست‌ دارند و كشتي‌ جامعه‌ اسلامي‌ را در درياي‌ پرتلاطم‌ و توفاني‌ به‌ ساحل‌ امن‌ و نجات‌ رهنمون‌ مي‌شوند آنان‌ را همسان‌ و يا برتر از انبياء بني‌اسرائيل‌ خواند و فرشتگان‌ نيز با مشاهده‌ اين‌ اشرف‌ مخلوقات‌ به‌ حكمت‌ و هدف‌ خلقت‌ پي‌ بردند و امتياز تسبيح‌ و تقديس‌ اين‌ موجود مختار را برعبادت‌ خود نيك‌ دريافتند. ‌ معرفي اين مردان بزرگ، در عصر كنوني وظيفه‌اي انكار ناپذير محسوب مي‌شود و روزنامه‌ جام‌جم‌ مفتخر است‌ كه‌ در ايفاي‌ وظيفه‌ مطبوعاتي‌ خويش، معرفي‌ مراجع‌ بزرگواري‌ همچون‌ آيات‌ عظام‌ سيدابوالحسن‌ اصفهاني، ميرزاي شيرازي، شيخ‌ فضل‌الله‌ نوري، نجفي‌ مرعشي، مدرس، علامه‌ اميني، بروجردي، امام‌ خميني‌ و... را همواره‌ وجهه‌ همت‌ قرار داده‌ و سال‌ گذشته‌ براي‌ نخستين‌ بار در كشور به‌ معرفي‌ جامع‌ حضرت‌ آيت‌ الله‌ سيد علي‌ سيستاني‌ پرداخت‌ كه‌ مورد استقبال‌ خوانندگان‌ عزيز قرار گرفت. مقاله‌ حاضر نيز بزرگمردي‌ از همان‌ تبار يعني‌ آيت‌الله‌ العظمي‌ بهجت‌ را به‌ معرفي‌ مي‌نشيند تا نسل‌ امروز با اين‌ خدايي‌ مردان‌ بيش‌ از پيش‌ آشنايي‌ پيدا كند. ‌ محمود در آتش‌ بيماري‌ مي‌سوخت. در آن‌ سالهاي‌ دور، وبا يك‌ بيماري‌ لاعلاج‌ شناخته‌ مي‌شد و اكنون‌ اين‌ جوان‌ 16 ساله‌ علي‌رغم‌ قدرت‌ بدني، در آتش‌ آن‌ مرض‌ مي‌سوخت‌ و روز به‌ روز حالش‌ بدتر مي‌شد به‌ حدي‌ كه‌ اطرافيان‌ به‌ زنده‌ ماندن‌ او اميد نداشتند. ‌ در اوج‌ بيماري‌ و ضعف، يك‌ روز ندايي‌ به‌ گوشش‌ رسيد: با او كاري‌ نداشته‌ باشيد زيرا او پدر محمدتقي‌ است. ‌ در اين‌ حال‌ به‌ خوابي‌ عميق‌ فرو رفت‌ و پس‌ از مدتي‌ برخاست‌ و حالش‌ رو به‌ بهبودي‌ گذاشت‌ و بزودي‌ كاملا شفا يافت. ‌ سالها گذشت‌ و او آن‌ ندا را از ياد برد و كم‌كم‌ به‌ فكر ازدواج‌ افتاد. با تولد نخستين‌ فرزند، او را به‌ ياد پدر، مهدي‌ ناميد. فرزند دوم‌ دختر بود و سومي‌ محمد حسين‌ خوانده‌ شد. وقتي‌ فرزند چهارم‌ به‌ دنيا آمد، به‌ ياد آن‌ ندا افتاد و او را محمدتقي‌ نام‌ نهاد ولي‌ اجل‌ به‌ آن‌ طفل‌ مهلت‌ نداد و او در حوض‌ خانه‌ افتاد و از دنيا رفت‌ تا سرانجام‌ در سال‌ 1334 ق. (91 سال‌ پيش) پنجمين‌ فرزندش‌ متولد شد و او هم‌ محمد تقي‌ نام‌ گرفت. ‌ اكنون‌ ديگر كربلايي‌ محمود به‌ دليل‌ تدين‌ و تقواي‌ فوق‌العاده‌اش‌ از معتمدان‌ شهر فومن‌ بود و ضمن‌ اشتغال‌ به‌ كسب‌ و كار، رفع‌ مشكلات‌ و حوائج‌ مردم‌ را نيز وجهه‌ همت‌ خويش‌ قرار داده‌ و در آن‌ ايام‌ كه‌ دفترخانه‌هاي‌ اسناد رسمي‌ و ازدواج‌ وجود نداشت‌ او جزو معدود كساني‌ بود كه‌ در هر شهر اسناد مهم‌ و قباله‌ها با تاييد او اعتبار مي‌يافت. ‌ كربلايي‌ محمود سخت‌ شيفته‌ اهل‌ بيت‌ بود و از ذوقي‌ سرشار هم‌ بهره‌ داشت‌ و درمدح‌ اهل‌ بيت‌ و بويژه‌ سالار شهيدان‌ حضرت‌ اباعبدالله‌ الحسين‌ عليه‌السلام‌ مرثيه‌هاي‌ سوزناكي‌ مي‌سرود كه‌ هنوز هم پس‌ از دهها سال‌ ورد زبان‌ مداحان‌ و مردم‌ فومن‌ است. ‌ شروع‌ تحصيل‌ ‌ محمدتقي‌ تحت‌ سرپرستي‌ و تربيت‌ چنين‌ پدري‌ نشو و نما يافت. او تحصيلات‌ ابتدايي‌ را در مكتب‌خانه‌اي‌ در فومن‌ به‌ پايان‌ برد و سپس‌ به‌ تحصيل‌ علوم‌ ديني‌ پرداخت‌ و پس‌ از طي‌ دوران‌ مقدماتي‌ در سال‌ 1348 قمري‌ (77 سال‌ پيش) قبل‌ از تاسيس‌ حوزه‌ علميه‌ قم، هنگامي‌ كه‌ نوجواني‌ 14 ساله‌ بود به‌ عراق‌ رفت‌ و در كربلا رحل‌ اقامت‌ افكند و در طول‌ اقامت‌ 4 ساله‌ در آن‌ شهر، در كنار تهذيب‌ نفس، تحصيل‌ علوم‌ ديني‌ را در جلسات‌ درس‌ استادان‌ بزرگ‌ آن‌ سامان‌ ادامه‌ داد. ‌ جديت‌ او در تحصيل‌ به‌ حدي‌ بود كه: «روزي‌ هنگام‌ تدريس‌ كفايه‌ توسط‌ يكي‌ از شاگردان‌ آخوند خراساني، بهجت‌ به‌ نحوه‌ تقرير مطالب‌ آخوند خراساني‌ توسط‌ استاد اعتراض‌ كرد؛ ولي‌ با توجه‌ به‌ اين‌ كه‌ از همه‌ طلاب‌ شركت‌ كننده‌ در درس‌ كم‌ سن‌ و سال‌تر بود، در جلسه‌ بعدي، پيش‌ از حضور استاد مورد اعتراض‌ و انتقاد شديد شاگردان‌ ديگر قرار گرفت‌ ولي‌ در آن‌ هنگام‌ ناگهان‌ استاد وارد شد و متوجه‌ اعتراض‌ شاگردان‌ به‌ ايشان‌ گرديد و خطاب‌ به‌ آنان‌ گفت: با آقاي‌ بهجت‌ كاري‌ نداشته‌ باشيد. همه‌ ساكت‌ شدند، آن‌ گاه‌ استاد ادامه‌ داد: ديشب‌ كه‌ تقريرات‌ درس‌ مرحوم‌ آخوند را مطالعه‌ مي‌كردم، متوجه‌ شدم‌ حق‌ با ايشان‌ است‌ و پس‌ از اين‌ سخن‌ از جديت‌ و نبوغ‌ آيت‌ الله‌ بهجت‌ تمجيد كرد.» ‌ مرحوم‌ علامه‌ محمدتقي‌ جعفري‌ نيز پيرامون‌ جديت‌ ايشان‌ مي‌گويد: آن‌ هنگام‌ كه‌ در خدمت‌ آقاشيخ‌ كاظم‌ شيرازي‌ مكاسب‌ مي‌خوانديم، آيت‌الله‌ بهجت‌ نيز كه‌ اينك‌ در قم‌ اقامت‌ دارند، در درس‌ ايشان‌ شركت‌ مي‌نمودند. خوب‌ يادم‌ هست‌ كه‌ وقتي‌ ايشان‌ اشكال‌ مي‌كردند، آقاشيخ‌ كاظم‌ با تمام‌ قوا متوجه‌ مي‌شد، يعني‌ خيلي‌ دقيق‌ و عميق‌ به‌ اشكالات‌ آقاي‌ بهجت‌ توجه‌ مي‌كرد و همان‌ موقع‌ ايشان‌ در نجف‌ به‌ فضل‌ و عرفان‌ شناخته‌ شده‌ بود. ‌ مرحوم‌ آيت‌الله‌ حاج‌ شيخ‌ مرتضي‌ حائري‌ نيز مي‌گويد: ايشان‌ با اظهارنظرهاي‌ دقيق‌ و اشكالات‌ مهم، چنان‌ نظر استاد را جلب‌ كرده‌ بود كه‌ چند روزي‌ مجلس‌ درس‌ از حالت‌ درس‌ خارج‌ شده‌ بود. آن‌ ايرادها براي‌ ما هم‌ مفيد بود، ولي‌ آقاي‌ بهجت‌ براي‌ گريز از شهرت‌ ديگر به‌ انتقاد نپرداختند و اگر ادامه‌ مي‌دادند، معلوم‌ مي‌شد اگر بالاتر از ديگران‌ نباشند، بي‌شك‌ كمتر از آنها نيستند. ‌ در نجف‌ ‌ محمدتقي‌ پس‌ از 4 سال‌ اقامت‌ در كربلا سال‌ 1352 قمري‌ به‌ نجف‌ اشرف‌ رفت‌ و تحصيلات‌ خويش‌ را تا سطوح‌ عالي‌ نزد استادان‌ برجسته‌اي‌ همچون‌ آيات‌ عظام‌ سيدابوالحسن‌ اصفهاني، آقاضياء عراقي‌ و ميرزاي‌ ناييني‌ ادامه‌ داد و بالاخره‌ به‌ محضر گرانقدر و پرمحتواي‌ آيت‌الله‌ حاج‌شيخ‌ محمد حسين‌ غروي‌ اصفهاني‌ معروف‌ به‌ كمپاني‌ وارد شد و به‌ تكميل‌ نظريات‌ فقهي‌ و اصولي‌ خويش‌ پرداخت‌ و با عنايت‌ پروردگار و به‌ مدد استعداد درخشان‌ خويش‌ از نظريات‌ عميق‌ و دقيق‌ آن‌ حجت‌ والاي‌ حق‌ بسيار بهره‌ گرفت. از بعضي‌ علماي‌ نجف‌ نقل‌ است‌ آقاي‌ بهجت‌ در درس‌ ايشان‌ به‌ اظهارنظرهاي‌ دقيق‌ شناخته‌ شده‌ بود. ‌ بازگشت‌ به‌ ايران‌ ‌ بهجت‌ در سال‌ 1363 قمري‌ مطابق‌ با 1324 شمسي‌ در 29 سالگي‌ به‌ ايران‌ مراجعت‌ كرد و چند ماهي‌ در وطن‌ خود (فومن) اقامت‌ گزيد و زماني‌ كه‌ آماده‌ بازگشت‌ به‌ نجف‌ بود؛ به‌ قصد زيارت‌ حرم‌ حضرت‌ معصومهس و اطلاع‌ يافتن‌ از وضعيت‌ حوزه‌ به‌ قم‌ رفت‌ و در طول‌ چند ماهي‌ كه‌ در آن شهر بود، خبر درگذشت‌ استادان‌ بزرگ‌ نجف‌ را يكي‌ پس‌ از ديگري‌ شنيد؛ لذا تصميم‌ گرفت‌ در قم‌ اقامت‌ گزيند. ‌ در قم‌ به‌ درس‌ آيت‌الله‌ حجت‌ كوه‌كمره‌اي‌ رفت‌ و در آنجا نيز درخشيد و سپس‌ در كنار بزرگاني‌ همچون‌ امام‌ خميني‌ و آيت‌ الله‌ گلپايگاني‌ در درس‌ مرحوم‌ بروجردي‌ شركت‌ كرد و بزودي‌ در زمره‌ شاگردان‌ برجسته‌ درس‌ ايشان‌ قرار گرفت. ‌ تدريس‌ و تاليف‌ ‌ آقاي‌ بهجت‌ در همان‌ ايام‌ كه‌ در نجف‌ بود، در كنار درس‌ خواندن‌ به‌ تدريس‌ هم‌ مي‌پرداخت‌ و اين‌ روال‌ را در قم‌ نيز ادامه‌ داد و اكنون‌ قريب‌ به‌ نيم‌ قرن‌ است‌ كه‌ به‌ تدريس‌ دروس‌ عالي‌ حوزه‌ اشتغال‌ دارد و غالبا در منزل‌ خود جلسات‌ درس‌ را برگزار مي‌كند و از همين‌ روي‌ داراي‌ تاليفات‌ متعددي‌ در فقه‌ و اصول‌ است‌ كه‌ بعضي‌ از آثار ايشان‌ به‌ اين شرح‌ است:‌ 1. رساله‌ توضيح‌المسائل‌ (فارسي‌ و عربي) ‌ 2. مناسك‌ حج‌ ‌ 3. وسيله‌ النجاه‌ 4. جامع‌ المسائل‌ ‌ 5. جلد اول‌ از كتاب‌ صلوه‌ 6. جلد اول‌ از دوره‌ اصول‌ ‌ 7. تعليقه‌ برمناسك‌ شيح‌ انصاري‌ ‌ 8. حاشيه‌ بر مكاسب‌ شيخ‌ انصاري‌ ‌ 9. دوره‌ طهارت‌ ‌ همچنين‌ ايشان‌ در تاليف‌ سفينه‌ البحار با مرحوم‌ حاج‌ شيخ‌ عباس‌ قمي‌ همكاري‌ داشته‌اند و قسمت‌ زيادي‌ از سفينه‌البحار مخطوط‌ به‌ خط‌ ايشان‌ نوشته‌ شده‌ است. ‌ حجت‌الاسلام‌ قدس‌ كه‌ سالها در درس‌ ايشان‌ حضور داشته‌ مي‌گويد: روال‌ آيت‌الله‌العظمي‌ بهجت‌ اين‌ بود كه‌ پيش‌ از شروع‌ درس‌ حدود 10 دقيقه‌ موعظه‌ مي‌كرد ولي‌ نه‌ به‌ عنوان‌ موعظه، بلكه‌ به‌ عنوان‌ حكايت‌ حال‌ بزرگان‌ گذشته. ‌ آيت‌الله‌ مصباح‌ يزدي‌ كه‌ از شاگردان‌ بارز و قديمي‌ آيت‌الله‌ بهجت‌ به‌ شمار مي‌رود نيز در اين‌ باره‌ مي‌گويد: آيت‌الله‌ بهجت‌ گاهي‌ داستاني‌ يا حديثي‌ را نقل‌ مي‌كردند كه‌ براي‌ ما تعجب‌آور بود. ايشان‌ چه‌ اصراري‌ دارند كه‌ بر مطالب‌ معلوم‌ و روشن‌ تكيه‌ مي‌كنند؟ از جمله‌ مطلبي‌ كه‌ ايشان‌ در تذكرات‌ پيش‌ از درس‌ اصرار مي‌كردند، امامت‌ اميرالمومنين‌ بود. ما ته‌ دلمان‌ گله‌مند بوديم‌ كه‌ چرا به‌ جاي‌ اين‌ مطالب، پيرامون‌ يك‌ چيزهايي‌ كه‌ بيشتر حاجت‌ماست‌ (در امور اخلاقي‌ و معنوي) مطالبي‌ را نمي‌گويند. اما بعد از اين‌ كه‌ به‌ 60 50 سالگي‌ رسيديم، در بسياري‌ از مباحث‌ ديديم‌ آن‌ نكته‌هايي‌ كه‌ ايشان‌ 40 سال‌ پيش... مي‌فرمودند به‌ دردمان‌ مي‌خورد. گويا ايشان‌ آن‌ روز مي‌ديد كه‌ بناست‌ در آينده‌ مسائلي‌ مورد غفلت‌ و تشكيك‌ قرار بگيرد... حتي‌ از نكته‌هايي‌ كه‌ ايشان‌ 40 سال‌ پيش‌ بيان‌ مي‌كردند، امروز بنده‌ در نوشته‌هايم... استفاده‌ كرده‌ام. ‌ شكوفايي‌ معنوي‌ ‌ بهجت‌ جوان‌ در دوراني‌ وارد نجف‌ اشرف‌ شد كه‌ افراد مقيد به‌ جهات‌ عبادي‌ و معنوي‌ در آن‌ عصر زياد بودند. ايشان‌ خود در اين‌ باره‌ مي‌گويد: در آن‌ زمان‌ شخصي‌ در صدد برآمده‌ بود ببيند چه‌ كساني‌ سحرماه‌ مبارك‌ رمضان‌ در قنوت‌ نماز وترشان‌ دعاي‌ ابوحمزه‌ ثمالي‌ مي‌خوانند؟ آن‌طور كه‌ خاطرم‌ هست، اگر اشتباه‌ نكنم‌ كساني‌ را كه‌ مقيد بودند اين‌ عمل‌ را هر شب‌ در حرم‌ حضرت‌ امير عليه‌السلام‌ انجام‌ بدهند، شمرده‌ بود و بيش‌ از 70 نفر شده‌ بودند... متاسفانه‌ در عصر ما كمتر اين‌ نمونه‌ها را مشاهده‌ مي‌كنيم... تقيد به‌ اعمال‌ عبادي‌ و معنوي‌ سير نزولي‌ داشته‌ و اين‌ بسيار جاي‌ تاسف‌ است. ‌ دغدغه‌هاي‌ جواني‌ ‌ در چنين‌ محيطي‌ اين‌ جوان‌ نيز دلمشغولي‌هايي‌ داشت‌ كه‌ او را از همگنان‌ خود ممتاز مي‌ساخت. محمدتقي‌ پيش‌ از دوران‌ بلوغ‌ در كربلا براي‌ تهذيب‌ نفس‌ در جستجوي‌ يك‌ استاد و مربي‌ اخلاق‌ برآمد و به‌ حضور آيت‌الله‌ سيد علي‌ قاضي‌ در نجف‌ اشرف‌ واقف‌ شد. ‌ او پس‌ از عزيمت‌ به‌ نجف‌ بماند از استاد برجسته‌ خويش‌ مرحوم‌ آيت‌الله‌ كمپاني‌ استفاده‌هاي‌ فراواني‌ برد و اين‌ استاد بزرگ‌ در شكل‌ گرفتن‌ شخصيت‌ معنوي‌ وي‌ تاثير شاياني‌ داشت. ‌ بهجت‌ در ادامه‌ سير و سلوك‌ معنوي‌ خويش‌ به‌ محضر آيت‌ حق‌ و عارف‌ نامي‌ و نادره‌ دهر حضرت‌ آيت‌الله‌ سيدعلي‌ قاضي‌ بار يافت‌ و مورد عنايت‌ ويژه‌ آن‌ مرد بزرگ‌ قرار گرفت‌ و در سنين‌ جواني‌ چنان‌ مراحل‌ كمال‌ اخلاقي‌ و عرفاني‌ را سپري‌ كرد كه‌ غبطه‌ ديگران‌ را برانگيخت. مرحوم‌ علامه‌ تهراني‌ در بخش‌ اول‌ كتاب‌ انوارالملكوت‌ مي‌گويد: شيخ‌ بهجت‌ در زمان‌ مرحوم‌ قاضي‌ واجد حالات‌ و مكاشفات‌ غيبي‌ و الهي‌ و حائز بالاترين‌ حد از مراتب‌ مراقبت‌ و سلوك‌ و مكاشفه‌ بود. مرحوم‌ تهراني‌ برخي‌ كرامات‌ او را به‌ نقل‌ از شيخ‌ عباس‌ قوچاني‌ (وصي‌ و جانشين‌ اخلاقي‌ مرحوم‌ قاضي) نقل‌ مي‌كند كه‌ ذكر آن‌ در اين‌ وجيزه‌ نمي‌گنجد. بتدريج‌ چنان‌ صيت‌ بهجت‌ بلند شد كه‌ آقايان‌ علما در سفر به‌ كربلا همه‌ به‌ او كه‌ يك‌ روحاني‌ جوان‌ بود اقتدا مي‌كردند. ‌ اخلاق‌ عملي‌ ‌ از ويژگي‌هاي‌ آيت‌الله‌ بهجت‌ كه‌ ايشان‌ را ممتاز مي‌كند الگوي‌ رفتاري‌ اوست‌ كه‌ با كمتر سخن‌ گفتن‌ و تكيه‌ بيشتر بر عمل‌ و با الهام‌ از رفتار معصومان‌ سعي‌ مي‌كند هر فرد غافلي‌ را به‌ خدا متوجه‌ سازد. در زير برخي‌ از اين‌ خصوصيات‌ برجسته‌ را با ذكر مثالهايي‌ برمي‌شماريم: ‌ تقوا و خودسازي: چنان‌ كه‌ گفته‌ شد، او در نوجواني‌ به‌ ميدان‌ خودسازي‌ و تهذيب‌ نفس‌ وارد شد و در اين‌ راه‌ چنان‌ جديتي‌ داشت‌ كه‌ گويي‌ كاري‌ غير از آن‌ ندارد. يكي‌ از بزرگان‌ پيرامون‌ خداترسي‌ و پرهيزگاري‌ معظم‌له‌ مي‌گويد: ايشان‌ را نمي‌شود گفت‌ آدم‌ باتقوايي‌ است، بلكه‌ ايشان‌ عين‌ تقوا و مجسمه‌ تقواست. ‌ زهد و ساده‌ زيستي: اين‌ خصوصيت‌ ايشان‌ نيز زبانزد خاص‌ و عام‌ است‌ كه‌ ذكر بعضي‌ نمونه‌هاي‌ زير، خواندني‌ است: ‌ 1. حجت‌الاسلام‌ عقيقي‌ بخشايشي‌ از عالمي‌ نقل‌ مي‌كند: روزي‌ به‌ خانه‌ آيت‌الله‌ بهجت‌ رفتم، پيرمردي‌ ساده‌پوش‌ در را باز كرد. به‌ او گفتم‌ با آيت‌الله‌ بهجت‌ كار دارم. گفت: چه‌كار داريد؟ بفرماييد داخل. گفتم: با شخص‌ ايشان‌ كار دارم.مجددا گفت: بفرماييد چكار داريد؟ پيش‌ خود پنداشتم‌ اين‌ پيرمرد نمي‌خواهد من‌ با آقاي‌ بهجت‌ ملاقات‌ داشته‌ باشم‌ از اين‌ رو نااميد برگشتم‌ و به‌ مسجد آقاي‌ بهجت‌ در مجاورت‌ منزل‌ رفتم‌ تا لااقل‌ ازنماز ايشان‌ بهره‌ ببرم. پس‌ از مدتي‌ با كمال‌ تعجب‌ ديدم‌ همان‌ پيرمرد كه‌ در را به‌ روي‌ من‌ گشود، براي‌ اقامه‌ نماز به‌ محراب‌ رفت، بلي‌ آن‌ پيرمرد آيت‌الله‌ بهجت‌ بود! ‌ 2. يكي‌ از شاگردان‌ ايشان‌ مي‌گويد: آيت‌الله‌ بهجت‌ منزلي‌ جنب‌ مدرسه‌ حجتيه‌ اجاره‌ كرده‌ و بعد تغيير منزل‌ داده‌ و در اوايل‌ خيابان‌ چهار مردان‌ فعلي‌ خانه‌اي‌ اجاره‌ كرده‌ بودند كه‌ ظاهرا دو اتاق‌ بيشتر نداشت‌ و در وسط‌ اتاقي‌ كه‌ ما خدمت‌ ايشان‌ مي‌رسيديم. پرده‌اي‌ كشيده‌ و پشتش‌ خانواده‌شان‌ زندگي‌ مي‌كردند و ما اين‌ طرف‌ پرده‌ مي‌نشستيم‌ و از حضور ايشان‌ بهره‌مند مي‌شديم. زندگي‌ بسيار ساده‌ و دور از هرگونه‌ تكلف‌ و توام‌ با يك‌ عالم‌ نورانيت‌ و معنويت.‌ عبادت: ارتباط‌ محكم‌ با خدا، ذكرهاي‌ مداوم، اداي‌ نوافل‌ و شب‌ زنده‌ داري‌هاي‌ كم‌ نظير ايشان‌ بسيار درس‌آموز است. نماز جماعت‌ ايشان، با معنويت‌ترين‌ نمازهاي‌ ايران‌ است‌ گاه‌ صداي‌ گريه‌ آيت‌الله‌ بهجت‌ با ناله‌ مامومان‌ همراه‌ مي‌شود و چشمها به‌ اشك‌ مي‌نشيند و به‌ همين‌ دليل‌ غالبا در اين‌ مسجد جا براي‌ نمازگزاران‌ تنگ‌ مي‌شود و جمع‌ زيادي‌ كه‌ از راههاي‌ دور و نزديك‌ به‌ اميد كسب‌ فيض‌ از اين‌ نماز آمده‌اند، مجبور به‌ ترك‌ مسجد مي‌شوند.‌ اين‌ نماز همواره‌ مورد عنايت‌ اولياي‌ خدا قرار داشته‌ و مثلا علامه‌ طباطبايي‌ در آن‌ شركت‌ مي‌جسته‌ و آيت‌الله‌ بهاءالديني‌ نيز عنايت‌ خاصي‌ به‌ نماز جماعت‌ ايشان‌ داشته‌اند.‌ آيت‌الله‌ شيخ‌ جواد كربلايي‌ درباره‌ نماز و عبادات ايشان‌ مي‌گويد: آيت‌الله‌ بهجت‌ در نماز شب‌ و گريه‌هاي‌ نيمه‌ شب‌ مخصوصا شبهاي‌ جمعه‌ كوشا بودند.‌ زيارت‌ و توسل: ايشان‌ به‌ زيارت‌ و توسل‌ مداومت‌ و اصرار دارند و حتي‌ در اين‌ سن‌ و سال‌ هر روز با نهايت‌ خضوع‌ و ادب‌ به‌ محضر مقدس‌ حضرت‌ معصومه‌ شرفياب‌ مي‌شوند و با احترام‌ و خشوع‌ مقابل‌ ضريح‌ مطهر مي‌ايستند و بعد زيارت‌ عاشورا مي‌خوانند. ‌ تواضع‌ و فروتني‌ از ديگر ويژگي‌هاي‌ برجسته‌ ايشان‌ است. به‌ رغم‌ اين‌ كه‌ او از برجستگان‌ حوزه‌ به‌شمار مي‌رود نه‌ تنها تا زماني‌ كه‌ افراد مسن‌تر از ايشان‌ حضور داشتند، بلكه‌ تا هنگامي‌ كه‌ همدوره‌هاي‌ معظم‌ له‌ نيز در قيد حيات‌ بودند هيچ‌گاه‌ اجازه‌ انتشار رساله‌ توضيح‌المسائل‌ خود را نمي‌داد و اكنون‌ نيز به‌ هيچ‌ وجه‌ اجازه‌ نمي‌دهد رساله‌ را از وجوه‌ شرعيه‌ به‌ چاپ‌ برسانند.‌ همچنين‌ در مجالسي‌ كه‌ از طرف‌ ايشان‌ برگزار مي‌شود، به سخنرانان‌ توصيه‌ مي‌كنند كه‌ حتي‌ از ذكر نام‌ ايشان‌ هم‌ خودداري‌ كنند و اين‌ اوج‌ فروتني‌ و هوي‌ ستيزي‌ اين‌ مرجع‌ بزرگ‌ است.‌ جلوه‌اي‌ ديگر از ادب‌ و فروتني‌ ايشان‌ زماني‌ بود كه‌ روزنامه‌ جام‌جم‌ از دفتر معظم‌ له‌ استجازه‌ كرد تا فرازهايي‌ از بيانات‌ اخلاقي‌ ايشان‌ را به‌ شكل‌ مسلسل‌ در روزنامه‌ درج‌ كند. فرزند ايشان‌ حجت‌الاسلام‌ والمسلمين‌ آقاي‌ شيخ‌ علي‌ بهجت‌ در پاسخ‌ ضمن‌ بيان‌ شرايطي‌ چاپ‌ آن‌ سلسله‌ را بلااشكال‌ دانستند. از جمله‌ اين‌ كه‌ آن‌ سلسله‌ مطالب‌ فقط‌ به‌ بيانات‌ حضرت‌ آيت‌الله‌ بهجت‌ اختصاص‌ نداشته‌ باشد بلكه‌ در كنار نقل‌ مطلوب ا‌ز ديگر بزرگان‌ علم‌ و عمل‌ باشد. بخشي از پاسخ‌ مزبور از اين‌ قرار است: ‌ باسمه‌تعالي‌ ‌ نقل‌ موارد اشاره‌ شده‌ در كتاب‌ به‌ شرط... عدم‌ ذكر مطالب‌ به‌ صورت‌ سلسله‌وار در هر روز بلكه‌ ذكر آن‌ در كنار نقل‌ از ديگر بزرگان‌ علم‌ و عمل... بلامانع‌ است. ‌ مقامات‌ معنوي: او در سير و سلوك‌ دهها سال‌ سابقه‌ دارد و پيشتر گفتيم‌ كه‌ از شاگردان‌ عارف‌ بزرگ‌ حضرت‌ آيت‌الله‌ سيدعلي‌ قاضي‌ بود و در سالهاي‌ جواني‌ مراحل‌ عرفان‌ را سپري‌ و در همان‌ دوران‌ به‌ مقاماتي‌ رسيد و مورد عنايت‌ خاص‌ آقاي‌ قاضي‌ قرار داشت‌ تا آنجا كه‌ آقا ضياءالدين ‌آملي‌ فرزند آيت‌الله‌ العظمي‌ حاج‌شيخ‌ محمد تقي‌ آملي‌ در جلسه‌ درس‌ آيت‌الله‌ بهجت‌ در حضور ايشان‌ براي‌ حضار نقل‌ كرده‌ بود كه‌ من‌ به‌ چشم‌ خود ديدم‌ كه‌ مرحوم‌ آقاي‌ ميرزا علي‌ قاضي‌ در نماز به‌ ايشان‌ اقتدا نمودند.‌ حكيم‌ تيز بين‌ آيت‌الله‌ مصباح‌ يزدي‌ نيز در اين‌ زمينه‌ مي‌گويد: به‌ نظر مي‌رسد ايشان‌ از نظر مراتب‌ عرفاني‌ و كمالات‌ معنوي‌ در مقامي‌ هستند كه‌ غالبا عوالمي‌ از غيب‌ را شاهدند و چه‌ بسا در آن، حقايقي‌ از جمله‌ حقيقت‌ بعضي‌ افراد را آشكارا (با ديده‌ دل) مشاهده‌ مي‌كنند اما چون‌ نمي‌خواهند افراد را اين‌ چنين‌ ببينند، غالبا ذكر يا ستار را تكرار مي‌كنند و از خداوند مي‌خواهند آنچه‌ را مي‌بينند، برايشان‌ پنهان‌ سازد.‌ جلوه‌هايي‌ از مقامات‌ معنوي‌ ايشان‌ را با هم مرور مي‌كنيم:‌ 1. يكي‌ از دوستان‌ مي‌گفت: خانم‌ من‌ باردار بود و نزديك‌ ماه‌ رمضان‌ مي‌خواستم‌ به‌ مسافرت‌ بروم، براي‌ خداحافظي‌ و التماس‌دعا خدمت‌ آقاي‌ بهجت‌ رسيدم. ايشان‌ مرا دعا كرده‌ و فرمودند در اين‌ ماه‌ خدا به‌ شما پسري‌ عطا خواهد كرد، اسمش‌ را محمد حسن‌ بگذاريد در حالي‌ كه‌ علي‌الظاهر ايشان‌ از حامله‌ بودن‌ همسر من‌ هيچ‌ اطلاعي‌ نداشتند و طبعا راهي‌ براي‌ تشخيص‌ جنسيت‌ فرزند و تاريخ‌ تولد او نداشتند. اتفاق‌ در شب‌ نيمه‌ رمضان‌ (مصادف‌ با شب‌ تولد امام‌ حسن‌ عليه‌السلام) فرزند من‌ به‌ دنيا آمد و نامش‌ را محمد حسن‌ گذاشتيم.‌ اين‌ امر كه‌ آن‌ طفل‌ در شب‌ تولد امام‌ حسن‌ عليه‌السلام‌ به‌ دنيا آمده‌ و آيت‌الله‌ نيز او را محمدحسن‌ ناميده‌اند نشان‌ مي‌دهد ايشان‌ از زمان‌ تولد او نيز مطلع‌ بوده‌اند در حالي‌ كه‌ به‌ طور طبيعي‌ هيچ‌ كس‌ حتي‌ پدر و مادر نيز از زمان‌ دقيق‌ تولد كودك‌ اطلاعي‌ ندارند.‌ 2. يكي‌ از نزديكان‌ آقا نقل‌ مي‌كند: يك‌ بار به‌ فومن‌ رفته‌ و خدمت‌ آقاي‌ اريب‌ از علماي‌ شهر رسيدم‌ او چند سكه‌ به‌ من‌ داد و گفت‌ يكي‌ از اينها را به‌ آيت‌الله‌ بهجت‌ بده. وقتي‌ برگشتم، آن‌ را خدمت‌ آقا دادم. دوباره‌ كه‌ مي‌خواستم‌ به‌ فومن‌ بروم‌ آيت‌الله‌ بهجت‌ 1000 تومان‌ به‌ من‌ داد و گفت‌ اين‌ را با يك‌ واسطه‌ به‌ آقاي‌ اريب‌ بدهيد. آن‌ مقدار پول‌ را بردم‌ وبه‌ وسيله‌ يك‌ بازاري‌ به‌ آقاي‌ اريب‌ دادم‌ و گفتم‌ نگو چه‌ كسي‌ داده. من‌ در مغازه‌ او نشستم. پس‌ از مدتي‌ او برگشت‌ و شگفت‌زده‌ گفت: وقتي‌ پول‌ را دادم، او اظهار داشت: قسمتي‌ از خانه‌ ما خراب‌ شده‌ و تعميركار 1000 تومان‌ براي‌ مرمت‌ آن‌ مطالبه‌ كرده‌ و من‌ كه‌ چنين‌ پولي‌ نداشتم‌ به‌ او گفتم‌ صبر كن‌ و اينك‌ اين‌ پول‌ درست‌ به‌ اندازه‌ مخارج‌ تعمير خانه‌ است.‌ 3. حجت‌الاسلام‌ والمسلمين‌ علم‌ الهدي‌ به‌ نقل‌ از يك‌ طلبه‌ مي‌گويد: يك‌ سال‌ براي‌ تبليغ‌ مي‌خواستم‌ گيلان‌ بروم. مخارج‌ خانواده‌ را فراهم‌ كردم‌ ولي‌ هزينه‌ راه‌ نداشتم‌ و ناچار به‌ زيارت‌ كريمه‌ اهل‌ بيت‌ حضرت‌ معصومه‌ سلام‌ الله‌ عليها رفته‌ و گلايه‌ و درد دل‌ كردم‌ كه‌ ما در بست‌ دراختيار شما اهل‌‌بيت‌ هستيم‌ و مي‌خواهيم‌ شريعت‌ جدتان‌ را تبليغ‌ كنيم‌ ولي‌ كرايه‌ راه‌ نداريم. بعد از زيارت‌ به‌ نماز جماعت‌ آقاي‌ بهجت‌ رفتم، پس‌ از نماز هنگامي‌ كه‌ ايشان‌ مي‌خواستند بروند، ناگهان‌ به‌ من‌ كه‌ در صف‌ دوم‌ نشسته‌ بودم‌ اشاره‌ كردند. من‌ تصور كردم‌ با كسي‌ ديگر كار دارند. دوباره‌ اشاره‌ كردند و فرمودند با تو هستم. بلند شدم‌ و به‌ حضور ايشان‌ رسيدم. گفتند پشت‌ سر من‌ بيا، همراه‌ ايشان‌ رفتيم‌ تا به‌ منزل‌ رسيدند. داخل‌ شدند و بعد از زمان‌ كوتاهي‌ بازگشتند و 200 تومان‌ (كه‌ آن‌ زمان‌ خيلي‌ ارزش‌ داشت) به‌ من‌ دادند. پرسيدم‌ چه‌ كنم؟ فرمود مگر پول‌ نخواستي؟ جريان‌ يادم‌ آمد. گفتم‌ اين‌ پول‌ زياد است. فرمود نه، چند نفر ديگر هم‌ احتياج‌ دارند. آنها را هم‌ تامين‌ مي‌كني. خداحافظي‌ كردم‌ و به‌ تهران‌ آمدم‌ و در گاراژ ماشين‌هاي‌ گيلان‌ ديدم‌ چند نفر از دوستان‌ نيز مي‌خواهند براي‌ تبليغ‌ به‌ گيلان‌ بروند ولي‌ پول‌ ندارند. گفتم‌ نگران‌ نباشيد، پول‌ رسيده‌ است. اول‌ رفتيم‌ و ناهار را صرف‌ كرديم‌ و بعد سوار ماشين‌ شديم‌ و به‌ محض‌ رسيدن‌ به‌ مقصد آن‌ پول‌ هم‌ تمام‌ شد.‌ 4. حجت‌الاسلام‌ شوشتري‌ مي‌گويد: شخصي‌ خدمت‌ آقاي‌ بهجت‌ مي‌رسد و مي‌گويد آقا! من‌ اكثر شبها براي‌ نماز شب‌ خواب‌ مي‌مانم‌ چه‌ كنم؟ دعايي‌ بفرماييد. آقا مي‌پرسند: چه‌ ساعتي‌ دوست‌ داري‌ بيدار شوي؟ مي‌گويد ساعت‌ 3 نصف‌ شب. آقاي‌ بهجت‌ مي‌گويد برو! ان‌شاءالله‌ بيدار مي‌شوي. و آن‌ شخص‌ به‌ من‌ گفت‌ اينك‌ چندين‌ سال‌ از آن‌ جريان‌ مي‌گذرد از آن‌ به‌ بعد هر شب‌ سر همان‌ ساعت‌ بيدار مي‌شوم، هرچند يك‌ ساعت‌ قبل‌ خوابيده‌ باشم‌ و هيچ‌ گاه‌ نماز شبم‌ ترك‌ نشده‌ است‌ و اين‌ از كرامات‌ آيت‌الله‌ بهجت‌ است.‌ اهتمام‌ ويژه‌ به‌ رعايت‌ امور شرعي: شايد مهمترين‌ ويژگي‌ آقاي‌ بهجت‌ همانا عنايت‌ خاص‌ او به‌ رعايت‌ آداب‌ شرعي‌ باشد. در اين‌ زمينه‌ آيت‌الله‌ مصباح‌ خاطره‌اي‌ جالب‌ دارد: نكته‌اي‌ را نقل‌ مي‌كنم‌ تا كساني‌ كه‌ مايلند از دستورات‌ شرع‌ پيروي‌ كنند بدانند انسان‌ تا كجاها بايد آداب‌ شرعي‌ را رعايت‌ كند.‌ آيت‌الله در شمال، ملك‌ مختصري‌ از پدرشان‌ به‌ ارث‌ برده‌ بودند كه‌ محصول‌ برنج‌ داشت‌ و لااقل‌ بخشي‌ از مصارف‌ خانه‌ ايشان‌ از آن‌ تامين‌ مي‌شد، ولي‌ وقتي‌ برنج‌ را مي‌آوردند، ايشان‌ مقيد بودند مقداري‌ ولو چند كيلو از آن‌ را به‌ همسايگان‌ و دوستان‌ اهدا كنند. در جريان‌ مبارزات‌ قبل‌ از انقلاب، بنده‌ مدتي‌ در قم‌ حضور نداشتم‌ و به‌ مسافرت‌ رفته‌ بودم. حتي‌ نزديكان‌ ما هم‌ درست‌ اطلاع‌ نداشتند كه‌ من‌ كجا هستم. در اين‌ مدت‌ ايشان‌ يكدفعه، كيسه‌اي‌ برنج‌ و بار دوم‌ مبلغي‌ پول‌ به‌ منزل‌ ما فرستاده‌ بودند. نكته‌ اينجاست‌ كه‌ مبلغ‌ پول‌ را به‌ وسيله‌ آقازاده‌ خود، علي‌ آقا و خانم‌ خودشان‌ به‌ خانه‌ ما آورده‌ بودند. آقازاده‌شان‌ سركوچه‌ ايستاده‌ و خانم‌ ايشان‌ آن‌ را در منزل، به‌ خانواده‌ داده‌ بودند.‌ وقتي‌ به قم برگشتم‌ و اين‌ جريان‌ را شنيدم‌ مدتي‌ متحير بودم‌ كه‌ اين‌ چه‌ سري‌ بود كه‌ خانم‌ ايشان‌ به‌ منزل‌ ما تشريف‌ بياورند و اين‌ مبلغ‌ را بدهند. پس‌ از مدتي‌ به‌ اين‌ نتيجه‌ رسيدم‌ كه‌ يكي‌ از آداب‌ شرعي‌ اين‌ است‌ كه‌ اگر زني‌ شوهرش‌ در سفر است، مرد نامحرم‌ به‌در خانه‌اش‌ نرود و اگر كاري‌ هست‌ بهوسيله‌ خانمي‌ انجام‌ بگيرد.‌ اين‌ قدر ظرافت‌ها و ريزه‌كاري‌ها در گفتار و رفتار و نشست‌ و برخاست‌ اولياي‌ خدا وجود دارد كه‌ فهميدن‌ آن، خود يك‌ علم‌ مي‌خواهد.‌ مرجعيت‌ با اين‌ كه‌ آيت‌الله‌ بهجت‌ فقيهي‌ سرشناس‌ با بيش‌ از 30 سال‌ سابقه‌ تدريس‌ در عالي‌ترين‌ سطوح‌ حوزه‌ بودند همواره‌ از پذيرش‌ مرجعيت‌ سرباز مي‌زدند. يكي‌ از مرتبطان‌ ايشان‌ در اين‌ زمينه‌ مي‌گويد: ايشان‌ قبل‌ از درگذشت‌ آيت‌الله‌ اراكي‌ مطلع‌ شدند جامعه‌ مدرسين‌ نظر به‌ معرفي‌ ايشان‌ دارد، پس‌ پيغام‌ دادند كه‌ راضي‌ نيستم‌ از بنده‌ اسمي‌ برده‌ شود. بعد از فوت‌ مرحوم‌ اراكي‌ و پيام‌ جامعه‌ مدرسين‌ و اطلاع‌ از انتشار اسم‌ خود فرمودند: فتواهاي‌ مرا در اختيار كسي‌ قرار ندهيد. از ايشان‌ توضيح‌ خواسته‌ شد. گفتند: صبر كنيد همه‌ رساله‌ خود را نشر دهند، بعدها اگر كسي‌ ماند و از ديگران‌ تقليد نكرد و فقط‌ خواست‌ از ما تقليد كند، آن‌ وقت‌ فتاوي‌ را منتشر كنيد.‌ در محضر بهجت باسمه تعالي‌ ‌ ‌ كوچك‌ و بزرگ‌ بايد بدانيم‌ راه‌ يگانه‌ براي‌ سعادت‌ دنيا و آخرت،‌ بندگي‌ خداي‌ بزرگ‌ است، و بندگي‌ در ترك‌ معصيت‌ است‌ در اعتقادات‌ و عمليات، آنچه‌ را كه‌ دانستيم‌ عمل‌ نماييم‌ و آنچه‌ را ندانستيم‌ توقف‌ و احتياط‌ نماييم‌ تا معلوم‌ شود، هرگز پشيماني‌ و خسارت‌ در ما راه‌ نخواهد داشت، اين‌ عزم‌ اگر در بنده‌ ثابت‌ و راسخ‌ باشد، خداي‌ بزرگ‌ اولي‌ به‌ توفيق‌ و ياري‌ خواهد بود. ‌ ‌ والسلام‌ عليكم‌ و رحمه‌الله‌ و بركاته‌ والصلوه‌ علي‌ محمد و آله‌ الطاهرين‌ واللعن‌ علي‌ اعدائهم‌ اجمعين‌ ‌




این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: نیک صالحی]
[مشاهده در: www.niksalehi.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 276]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن