واضح آرشیو وب فارسی:تابناک: پارادوكسي كه آمريكا را در منطقه اسير كرده
علي منتظري
جدا كردن سياستهاي آمريكا و اسرائيل در خاورميانه، بسيار سخت و دشوار و چه بسا ناشدني است. از همين روي، هر كشوري در خاورميانه به دنبال بهبود روابط سياسي و اقتصادي خود با اين كشور باشد، هميشه بايد در حين روابط با واشنگتن، نيم نگاهي نيز به تل آويو داشته باشد. همين امر موجب شده است تا آمريكا هزينههاي بسيار سنگيني در اين منطقه پرداخت كند؛ هرچند دولت آمريكا، هميشه تلاش كرده است تا اين هزينه از جيب كشورهاي منطقه پرداخت شود.
از آنجا كه سياست آمريكا و اسرائيل در منطقه به هم تنيده شده است، بخش مهمي از سياست خارجي آمريكا در اين منطقه استراتژيك، بر تزلزل نسبي نظامهاي سياسي در خاورميانه متمركز است و همين امر، باعث شده تا دولتهاي مركزي اين كشورها، هميشه با بيثباتي منطقهاي و بعضا داخلي روبهرو شوند.
با آن كه هماكنون دولت تركيه در دست اسلامگرايان واقعگرا در تركيه است، اما در ده سال اخير، با حمله جناحهاي لائيك و ژنرالهاي مورد حمايت آمريكا در اين كشور به احزاب اسلامگراي حاكم در تركيه، دولت آنكارا هميشه در كشمكش بودن و نبودن در صحنه سياسي اين كشور روبهرو بوده و اين با صرف نظر از درگيريهاي مسلحانه در جنوب تركيه است.
اما عربستان با آن كه يك نظام سياسي سنتي مستحكم در داخل به نظر ميرسد، به دليل سياستهاي موسوم به مبارزه با تروريسم آمريكا و حمايت پشت پرده واشنگتن از تكنوكراتهاي غيرسنتي عربستان كه با ذايقه پادشاهي عربستان اصلا سازگار نيست، هميشه اين كشور را با يك موج دگرگوني پنهان در داخل روبهرو كرده است؛ امري كه واكنش آن را ميتوان در برخورد اين كشور با موضوعاتي چون عراق و ايران ديد.
اين شرايط به معناي ديگر، ثبات سياسي تصميمسازي داخلي در قبال تحولات منطقهاي را از اين كشور سلب ميكند كه خود منجر به نابسامانيهاي داخلي و خارجي منطقهاي ميشود، به گونهاي كه اين كشور نميتواند سياست ثابتي در قبال كشورهايي همچون ايران و يا تحولات سياسي فلسطين و لبنان داشته باشد.
و اما اين سياست هميشگي آمريكا در برابر ايران بوده كه سعي در متزلزل كردن نظام سياسي كشورمان كند تا امكان برخورد دايمي با آن را حفظ كند. هرچند به دليل جدايي 28 ساله سياست داخلي و خارجي ايران از آمريكا، اين سياست آمريكا در داخل كشور بيثمر بوده است، اما آمريكا تأثير اين سياست را در منطقه خاورميانه به خوبي لمس ميكند.
از سوي ديگر، در لبنان، آمريكا هيچگاه خواستار ثبات و قدرت مركزي دولت لبنان نبوده، زيرا ميداند هيچ دولت مركزي در اين كشور پديد نميآيد، مگر آن كه همه طوايف با گرايشهاي سياسي گوناگون، به معني واقعي در آن سهيم باشند و اين با سياست آمريكا همخواني ندارد، زيرا بايد به موجوديت نيروهايي چون حزبالله اعتراف كند. تنيدگي سياست آمريكا با اسرائيل درباره لبنان، يكي از مظاهر بارز سياست خارجي آمريكا در خاورميانه است. بدون شك، عدم حاكميت دولت مركزي مقتدر در لبنان، به سود آمريكا تمام نخواهد شد. از سوي ديگر، حاكميت چنين دولتي بايد با اعتراف به مشاركت واقعي طوايف با گرايشهاي سياسي گوناگون آن باشد. نميشود قايل به دولت مركزي در لبنان بود و طيف پرقدرت مردمي و سياسي حزبالله را ناديده گرفت و نيز نمي شود قايِل به شكلگيري يك دولت مركزي در اين كشور بود، اما جريان پرقدرت سياسي اهل سنت غير متمايل به آمريكا را در آن ناديده گرفت، هرچند جناحهاي سياسي نيز هستند كه به شدت متمايل به غربند.
آمريكا بايد به خوبي بداند كه وجود دولت مقتدر در يك كشور، اين امكان را فراهم ميكند تا هر چه بر روي ميز بين اين دولت و طرفهاي ديگر به توافق ميانجامد، ديگر انعكاسات زيرميزي ندارد، به شرط آن كه همه طرفها و به ويژه طرفهاي دولتي همچون آمريكا، شئون اين دولت و توافقات انجام شده را به ديد احترام بنگرد و بر خلاف آن رفتار نكند، اما به خوبي روشن است به دليل نوع روابط آمريكا و اسرائيل، دولت آمريكا به سختي ميتواند به اين نقطه استراتژيك در قبال كشورهايي همچون ايران و لبنان برسد؛ فرآيندي كه موجب تحميل هزينههاي بسيار سنگين به مردم آمريكا خواهد شد.
اظهارات جورج بوش در پارلمان اسرائيل، يكجانبهگرايي مطلق آمريكا در خاورميانه را نشان ميدهد. با آن كه سفر بوش به اسرائيل را بايد سفر خداحافظي وي در آخرين ماههاي رياستجمهورياش قلمداد كرد، اما او تلاش كرد تا سنگ تمام را در دوران رياستجمهورياش در برابر اسرائيل به نمايش درآورد.
وي همه سياستهاي دو دوره رياستجمهورياش را در قالب سخنراني در پارلمان اسرائيل خلاصه كرد؛ مواضعي كه بدون شك، سرچشمه تشنج و افزايش برخوردهاي نظامي در منطقه خواهد شد. بوش با حملات شديد به ايران، حزبالله لبنان و حماس، بار ديگر يك واقعيت بزرگ و كتمانناپذير را در خاورميانه زير پا گذاشت؛ واقعيتي كه در سايه هيچ سيطره نظامي در منطقه نابود نخواهد شد.
بوش در اين سفر، تاريخ را وارونه خواند و آينده را نيز با چشماني بسته ارزيابي كرد و به نظر ميرسد او محصولي جز ايجاد ناپايداري و عدم استقرار در منطقه درو نخواهد كرد؛ بيثباتي كه سرچشمه آن، سياستهاي كاخ سفيد است. هماكنون مواضع بوش، بيش از پيش اين نظريه را ثابت ميكند كه آمريكا به جز اسرائيل، براي هيچ كشوري و هيچ دولتي، نظامي پايدار نميخواهد. اما آمريكا اين معادله را در جايي پياده ميكند كه از قضا، ثبات اسرائيل به دولتهاي ديگر بستگي دارد.
به خوبي روشن است كه اين سياست آمريكا، هرگز نتيجه نخواهد داد و آنچه در اين فرآيند نصيب خاورميانه ميشود، ناامني، تنشج و استمرار سياست ايجاد ناپايداري در نظامها و دولتهاي خاورميانه است. درست در همين نقطه است كه سياست خارجي آمريكا، بايد هزينههاي گزافي را پرداخت كند.
شنبه 28 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تابناک]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 192]