تور لحظه آخری
امروز : دوشنبه ، 25 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):ياد خدا عقل را آرامش مى دهد، دل را روشن مى كند و رحمت او را فرود مى آورد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

خرید نهال سیب سبز

خرید اقساطی خودرو

امداد خودرو ارومیه

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1806582218




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ميزگرد بررسي جنگ 33 روزه و تاثير آن بر منطقه (2) آغاز دوران ترديد امنيتي در رژيم صهيونيستي


واضح آرشیو وب فارسی:حيات: ميزگرد بررسي جنگ 33 روزه و تاثير آن بر منطقه (2) آغاز دوران ترديد امنيتي در رژيم صهيونيستي
تهران – حيات

33 روز نبرد تابستاني ميان مقاومت اسلامي لبنان و رژيم صهيونيستي اتفاقي است كه هر چه زمان بيشتري از آن بگذرد ابعاد بيشتري از آن روشن خواهد شد، چه تمامي اتفاقات بعدي در سطح خاورميانه و حتي صحنه بين الملل در ارتباط با آن تعريف مي شوند و پيامدهاي آن همچنان باقيست. هادي محمدي كارشناس مسايل خاورميانه در خصوص پيامدهاي اين جنگ معتقد است، دوران پس از جنگ برهه آغاز دوران بي سايقه ترديد امنيتي در اسراييل است.مشروح سخنان محمدي در ميزگرد «بررسي جنگ 33 روزه و تاثير آن بر منطقه» كه با حضور وي و محمد علي مهتدي برگزار شد به شرح زير است:

- چه دلايلي در وقوع جنگ 33 روزه ميان اسراييل و حزب الله موثر بود؟
بين دوطرف آمادگي براي پذيرش هر حادثه اي قبل از جنگ فراهم بود، چيزي كه بعدها مشخص شد اين بود كه از ابتداي سال 2006 يا انتهاي 2005 هماهنگي هاي كلان بين آمريكا، اسراييل و چند كشورعربي صورت گرفته بود تا در آگوست يا سپتامبر به حزب الله حمله شود و كار مقاومت را يكسره كنند ولي به طور عمومي بين دوطرف اين آمادگي وجود داشت و آقاي سيدحسن نصرالله نيز گفته بود، اگر شما تن به آزادي اسراي ما ندهيد و از سرزمين هاي اشغالي ما (مزارع شعبا) خارج نشويد ما به اقدامات خودمان برعليه شما ادامه مي دهيم و صراحتا در دو سخنراني خودش قبل از وقوع جنگ مطرح كرده بود كه از شما اسراييل مي گيريم، آنچه كه مشخص است ارتش اسراييل در تاريخ نزديك به آغاز جنگ هم در شمال اسراييل مانورهاي نظامي داشت، يعني خودش را براي تصميمي كه از ابتداي 2006 گرفته شده بود آماده مي كرد، حتي در مزارع شعبا و مناطق هم مرز با جنوب لبنان آمادگي نظامي نزديك به 100 درصد را داشت ولي در واقع با روش هايي كه حزب الله طي سالهاي پس از تشكيل اش تجربه كرده بود و آنها را به اجرا گذاشت، به سادگي توانست سربازان اسراييلي را به اسارت بگيرد، يك دليل ديگرهم كه نشان مي دهد اين جنگ، جنگي نبود كه خيلي سريع شكل گرفته باشد اين است كه براساس مطالبي كه بعدا منتشر شد، مقامات اسراييلي اعلام كرده بودند كه ما كار حزب الله را در يك هفته يكسره مي كنيم و اين برنامه ريزي شده بود و اسراييلي ها انتظار به درازا كشيدن جنگ از هفته دوم به بعد را نداشتند ولي جنگ 5 هفته به طول كشيد و به آغاز دوره ترديد امنيتي و عدم ثبات امنيتي در كليه اركان اسراييل رسيد، هنوز آثار و بركات جنگ 33 روزه نياز به بررسي دارد و هنوز اين جنگ به پايان نرسيده بود كه دانشگاه هاي نظامي آمريكا و بيشتر دانشگاهي نظامي دنيا به سرعت به دنبال جمع آوري اطلاعات اين جنگ بودند تا آن را به عنوان يك روش جنگي جديد تدريس كنند و خود اين نشان مي دهد كه اين جنگ حرف هاي زيادي براي گفتن دارد. علاوه براين مزارع شعبا و روستاهاي 7 گانه اي كه در جنوب لبنان است و آب رودخانه ليطاني نيز هنوز وجود دارد و ادامه مقاومت را مي توانيم به شكل طبيعي تصور كنيم.

- يعني به نظر شما پرونده امنيتي جنگ 33 روزه به دلايل ذكر شده، هنوز باز است؟
اين جنگ يك حادثه كوتاه بود كه ما تحولات بعدي لبنان را بايد ادامه آن بدانيم و نمي توانيم آنها را جداي از جنگ 33 روزه تحليل كنيم، تمام اتفاقي كه بعد از آن افتاده است عميقا با جنگ 33 روزه مرتبط است و ادامه اين تحولات چه در صحنه داخلي لبنان و چه در داخل اسراييل ادامه اين شرايط جنگي است و علت آن اين است كه آغاز جنگ 33 روزه يك نقطه عطف مهم است و اين طور نيست كه بگويم يك جنگي اتفاق افتاده، 33 روز طول كشيده و يك حاصلي هم داشته است، امروز وقتي آمريكا مي خواهد حمله به ايران را به عنوان يك فرض امنيتي در دستور كار قرار دهد يك مرور بر جنگ 33 روزه مي كند و بعد با ترديد، سناريوهاي احتياطي ديگري را مد نظر قرار مي دهد، دامنه اين موضوع بسيار گسترده است و آغاز يك مرحله جديد است و در تاريخ تبادل اسرا پايان پيدا نمي كند.

- آمريكا در زمان جنگ اصرار داشت كه اين خونريزي ها، درد زايمان خاورميانه جديد است، ولي بعد از 33 روز جنگ بدون دست يافتن به نتيجه خاصي براي آنها پايان يافت، آيا آمريكا ناتوان از مداخله در جنگ بود؟
آمريكا يك ماهيت فكري و عملي دارد كه با حكومت ها متعدد و با رنگ هاي مختلف در حكومت هايشان، اين راهبرد و استراتژي را به اجرا مي گذارند. آمريكايي ها بعد از پيروزي انقلاب اسلامي در سال 1979 منطقه را با يك خلا استراتژيك مواجه ديدند، در نظام بين الملل هم شرايط جديدي رقم خورد و آمريكا بايد نظام منطقه اي و بين المللي را به نوعي سامان مي داند از همان موقع تئوري هاي نظم نوين بين المللي و نظام تكي قطبي از سوي نخبگان آمريكايي مطرح شد تا شرايط جديد را تئوريزه كنند و تحولي ايجاد كنند كه اداره دهكده جهاني ميسر شود.
آنها براي نظام بين الملل يك تئوري را درنظر مي گيرند و ملزومات آن را هم فراهم مي كنند و در سيستم منطقه اي هم همين وضعيت وجود دارد و ادامه شرايط انقلاب اسلامي و شرايط نامعلوم اسراييل و در اختيار نداشتن ثروت اصلي منطقه، با شرايطي كه آنها براي منطقه درنظر گرفته بودند يكسان نبود و آنها بايد كار را يكسره مي كردند ،لذا درجريان جنگ 33 روزه كه اسراييل اصلا خواهان ادامه جنگ نيست و توان آن را ندارد، اين فشار آمريكايي است كه آنها را وامي دارد كه چند روز ديگر جنگ به طول بكشد. در واقع كشش ساختار اسراييل اين نيست كه يك جنگ 33 روزه يا بيشتر را تحمل كند، اسراييل در بنيه نظامي و امنيتي خودش به جنگ هاي ضربتي و كوتاه عادت كرده است و آماده يك جنگ طولاني و فرسايشي نيست، عمق استراتژيك و جمعيتي جامعه اسراييل اجازه اين امر را نمي دهد و حتي اين بحث تا آنجا كشيده مي شود كه برخي از بمباران هاي داخل لبنان را هواپيماهاي آمريكايي مستقيما انجام دادند بنابراين آمريكا بايد تكليف منطقه را مشخص كند، آمريكايي ها از زمان حادثه 11 سپتامبر براي متحول كردن منطقه خاورميانه آمده اند تا با محوريت اسراييل ژئوپولتيك منطقه را تغيير دهند حتي براندازي با حمله نظامي، اشغال نظامي كشورها،تغييربخش آموزش، فرهنگ و دين نيز از برنامه هاي آنها بود، لذا وقتي حادثه قانا اتفاق مي افتد خانم رايس بي شرمانه از آن به عنوان درد زايمان ياد مي كند و مي گويد اين اتفاق بايد بيافتد. آمريكا آمده بود منطقه را به عنوان يك ضرورت حياتي كه بخش مردمي از نگاه آمريكا به نظام بين الملل بود و پايه آن بايد در تحكيم نوع نگاه آمريكايي در منطقه پايه گذاري مي شد لذا يك نزديكي بين نگاه آمريكايي و مقدورات اسراييلي وجود دارد، آمريكا به عنوان يك غول اقتصادي و نظامي و يك ابرقدرت مي تواند هرچيزي را تحمل كند ولي اسراييل اين قدرت را ندارد، حداكثر يك جنگ 6 روزه را با ارتش هاي كشورهاي عربي كه بي انگيزه هم بودند و حامي نداشتند تجربه كرده است ولي حالا كه جنگ ادامه پيدا كرده است بايد به نوعي كار را جمع كند كه پايه هاي خودش را به خطر نياندازد.
برجستگي هاي ارتش اسراييل به جز بخش بازدارندگي هسته اي كه از دهه 50 توسط همين آقاي پرز كه رييس جمهور فعلي هست و نطقه كار هسته اي ابتدا با فرانسويان و بعدها با بقيه گذاشت، در چند بخش است يكي بخش هوايي است كه هميشه از آن به عنوان باز و يا دست بلند ياد شده براي اينكه خيلي راحت برتري خودش را به محيط پيراموني تحميل بكند و اين حتي بخشي از نيروي بازدارندگي تعريف شده كه در جنگ 33 روزه هم نقش فوق العاده اي داشت خصوصا هواپيماهاي MK كه بدون سرنشين هستند و شرايط وحشتناكي را در طول اين جنگ ايجاد كردند، بخش ديگر بخش زرهي اسراييل است كه هميشه تبليغات گسترده اي را براي فروش به كشورهاي ديگر از طريق تانك هاي مركاوا نسل 2 و 3 و 4 داشته اند و در فروش تسليحات همه جا از اين طريق درآمد كسب كرده و به عنوان اسطوره مطرح شده است، بخش ديگر توانمندي اسراييل نيروهاي كماندويي ويژه اسراييل بوده اند كه هميشه در جنگ هايي كه با اعراب داشته اند به ويژه در جولان، از طريق هلي برن پشت خط دفاعي دشمن و عمليات ويژه سريع طرف مقابل را فلج مي كردند ، خطوط دفاعي اش را مي شكستند و بعد اشغال زميني اسراييل شروع مي شده است.
در اين جنگ چه اتفاقي افتاد، اسطوره نيروي زرهي اسراييل شكسته مي شود به شكلي كه همزمان قرارداد ارتش اسراييل با تركيه براي خريد تانك و تهيه سازي تانك هاي تركيه لغو مي شود، بخش عمليات ويژه كماندويي اسراييل به شدت تحقير مي شوند دو عمليات اينها آشكار شد يكي در بعلبك و ديگري درصور بود كه با هلي برن بقالي را در بعلبك به اسم سيدحسن نصرالله گرفتند كه بعدها معلوم شد كه او سيدحسن نصرالله نيست ولي اعلام كردند كه با سيدحسن نصرالله را گرفته ايم يا هلي برني كه در مناطق مياني بين روستاها و شهرهاي جنوب كردند و در واقع اين بخش اسطوره اي ارتش اسراييل نتوانست كاركردي را كه از آن انتظار مي رفت را به اجرا بگذارد، در بخش نيروي هوايي اسراييل اخيرا گزارشي را منتشر كرده كه نشان مي دهد حزب الله موشك هايي در اختيار دارد كه مي تواند جلوي هواپيماهاي اسراييلي بايستد، يعني حزب الله يا بهبود روش هاي جنگ از طريق ابزارهاي ساده و يا مدرن موازنه امنيتي را برهم زده است، اينطور نيست كه حزب الله بمب هسته اي دارد و در مقابل اسراييل موازنه وحشت از طريق مسابقه تسليحاتي شكل گرفته باشد، موازنه وحشتي كه اتفاق افتاده موازنه در جنگ نامتوازن است يعني اينكه حزب الله خودش را به سطحي از توانايي رسانده است كه ابزارهاي بسيار پيشرفته اسراييلي كارآمدي ندارند، اسراييل نمي تواند از بمب هسته اي استفاده كند واگر هم استفاده كند مي داند كه كارآمدي ندارد، حزب الله در اين جنگ چه كار كرد كه اين همه ابزارهاي پيشرفته و توانمندي هاي ارتش اسراييل كه ارتش ششم دنيا از لحاظ حرفه اي بودن است، امروز ناكارآمد است. اگر اسراييل مي دانست كه مهم ترين ويژگي هاي نظامي اش در مقابل يك گروه كارآمدي ندارد، اين دوره ترديد دوره مرگ آوري است براي اسراييل است كه بخواهد فكر كند با ايران يا كشور ديگري بجنگد.
آقاي پرز در روزهاي آخر جنگ 33 روزه اعلام كرد، من از اوايل دهه 90 مي دانستم كه اين ارتش، اصلا كارآمدي جنگي كه موردنظر ما است را ندارد، لذا رويدادهاي بعدي دقيقا در پيوند با جنگ 33 روزه است و اين زنجيره ادامه دارد اگر امروز اسراييل در غزه نمي تواند اقدامي كه متناسب با ذات اسراييل است يعني اشغال و خونريزي و قتل عام است را انجام دهد، اين در ارتباط با جنگ 33 روزه است اگر اراده اينكه به حزب الله نزديك شود و يك جنگ درست انجام دهد مرتبط با اين جنگ است و اين پديده امنيتي كه امروز كه موجود است و آن فقدان قدرت اسراييل است مرتبط با جنگ است، كاهش آهنگ مهاجرت به اسراييل و ماه هاي پس از آن افزايش مهاجرت معكوس، پديده هاي مرتبط با جنگ هستند كه هنوز ادامه دارد اگر معادلات منطقه اي وارد فاز جديدي مي شود و خط مقاومت به عنوان يك خط برتر شناخته مي شود حاصل اين جنگ است، اگر آمريكا امروز در حمله به ما ترديد مي كند قطعا مرتبط با اين جنگ است.

- به نظر شما چرا آمريكا مستقيما وارد جنگ نشد، آيا توانايي آن را نداشت؟
دكترين امنيتي آمريكا در دوره حكومت بوش، استراتژي دو جنگ هم زمان بود كه آن را به اجرا گذاشته بودند. يك بحث ديگر اينكه اسراييل هميشه پيشاني امنيتي و نظامي غرب در منطقه بوده است و انتظار نمي رفت كه اسراييل تا اين حد ناكارآمد باشد، انتظار مي رفت اسراييل در مقابل حزب الله و بزرگتر از حزب الله يعني سوريه و مجموعه كشورهاي عربي پيروز شود بلكه اگر همه كشورهاي منطقه هم متحد شوند اسراييل مشكلي در قبال آنها نداشته باشد در بررسي هاي نظامي كه آقاي پل تريتمن انجام مي دهد مي بينند كه جدول هايي كه ايشان برآورد مي كند توانمندي هاي اسراييل را ابتدا مي نويسد بعد مجموعه كشورهاي عربي را مي نويسد يعني براساس اين نگاه بايد موازانه تسليحاتي اسراييل از يك برتري مطلق برخوردار باشد كه اين برتري مطلق نسبت به مجموعه كشورها است.
مضافا اينكه پل هوايي تل آويو – لندن – واشنگتن و لندن – تل آويو- واشنگتن برقرار بوده و پل هوايي بمب هاي ويژه چند تني، مهمات و تسليحات در اختيار اسراييل مي گذاشت ولي كار به جايي رسيد كه حتي اگر ارتش آمريكا مي خواست وارد عمل شود برنامه ريزي براي ورود مستقيم درميان نبوده است و چون بديهي بوده كه اسراييل بايد اين كار را تمام مي كرده است شايد آنها دخالت را لازم نمي ديدند.
ضمن اينكه دكترين امنيتي آمريكا در دو جنگ همزمان بوده، دو جنگي كه در آن شرايط براي آمريكا به شرايط باتلاق رسيده است در يك جديد براي آمريكايي هم يك ريسك خطرناك است بحث بررسي موازنه كمي طرف هاي جنگ نيست، امروز آقاي برژينسكي اعلام كرده است كه اگر امريكا به ايران حمله كند نظام بين الملل تغيير خواهد كرد ما در مقايسه كمي مي بينيم كه ايران يك كشورمتعارف و كوچك در برابر قدرت اقتصادي و نظامي آمريكا است و هيچ توازني بين اينها برقرار است. ديروز آقاي هاليوي اعلام كرده است كه اسراييل اگر بخواهد به ايران حمله كند، تا صد سال ديگر از آن رنج خواهد برد يعني مساله مقايسه كمي بين دو پديده نيست، حادثه اي كه در جنگ 33 اتفاق افتاد چيزي بود كه در دنياي مدرن امروز فراموش شده بود و آن انسان بود، نقش تفكر انساني و انسان با اراده، مقاوم و با رسالت بود كه در همه چيز فراموش شده بود. در كار اطلاعاتي دستگاه هاي پيشرفته و ماهواره ها بودند، در كار رزمي ابرازها و سلاح هاي مدرن حرف آخر را مي زدند و آدم ها حكم اپراتور را داشتند، عنصر انساني در دكترين امنيتي جديد نقشي ندارد و حداكثر اپراتور اين ابزارها است، در صورتي كه در اين جنگ نشان داده شد كه پديده مقاومت در مجموعه جمعيتي مي تواند آنچنان كارساز باشد كه همه ابزارها را به هم بريزد و اضافه براينكه اين نيرو آموزش ديده است از ابزارهاي مدرن هم بهره مند است، آن وقت است كه يك حادثه شگرفت اتفاق مي افتد يكطرف اسراييل با رتبه ششم ارتش هاي حرفه اي جهان و يكطرف يك گروه چند صدنفره در مجموع در يك درگيري شركت كرده اند.
اين مساله در شخص سيدحسن تجلي پيدا مي كند، رزمنده اي كه صبورانه پاي اين درگيري ايستاده پاي شكار تانك و نيروهاي اسراييلي ايستاده و آن را رسالت خودش مي داند و از ابتدا تا انتها با يك باور اين چنيني در صحنه است. اين را در نقش آفريني المنار رسانه حزب الله به عنوان يك پديده مي توان ديد كه كار خودش را بعد از بارها هدف قرار گرفتن، از سر مي گيرد.

- تاثيرات اين جنگ در عرصه بين الملل و مراودات قدرتهاي جهاني چگونه است؟
انديشمندان آمريكايي الان در تحليل هاي استراتژي خودشان به اين مساله فكر مي كنند كه براي ايجاد يك نظم منطقه اي بجاي قدرت مند كردن اسراييل كه ديگر فايده اي ندارد، بايد روش دهه 70 و تعامل با ايران را مدنظر قرار دهند و در يك تعامل كاملا جدي با ايران، ايران را به عنوان يك قدرت منطقه بپذيرند و حتي تعبير ژاندارمي هم كه تكرار مدل دهه 70 است را مطرح كنند و اين نه صرفا براي حفظ امنيت اسراييل بلكه براي حفظ نظم منطقه اي حياتي است، اگرچه آنها از زمان گزارش بيكر- هميلتون توصيه مذاكره با ايران در موضوع عراق مطرح را كردند و دولت بوش هم چند دور مذاكره طي سال گذشته با ايران انجام داد ولي نگاه مذاكره طرف آمريكايي با ما صرفا براي اين نيست كه با ما ارتباطي برقرار كنند و موضوعات گره دار بين ما و آمريكا را حل بكند بلكه از منظر استراتژيك براي حل مشكل نظام منطقه آمريكا خودشان را با اين شرايط مواجه مي بينند اگر در موضوع هسته اي آمريكايي ها خيلي راحت شرط خود را كنار گذاشتند و براي مشاركت در مذاكره با ما وارد عمل شدند، منافعشان ايجاب مي كند و آنها منفعتشان را در اين مي بييند كه حتي حرف خود را زير پا بگذارند و در مذاكرات شركت كنند اين به معنا نيست كه اونها مجاني اين كار را مي كنند، ولي مهم اين است كه در نگاه آمريكايي فعلا اين بحث ها مطرح است، افراد زيادي مثل آقاي فوكوياما، فريد زكريا، شلسينگر و چندي ديگر كه افراد برجسته آمريكايي هستند كه اخيرا با مقالات و كتابهايشان اين فضا را مطرح كنند كه ما بايد در نوع تعامل با ايران تغيير جدي بدهيم اين تغيير نيز حاصل بعد از اين رويداد مهم است كه در سطح منطقه هم بستري پيدا كرده است و به عنوان يك واقعيت آمريكا هم به عنوان يك قدرت بزرگ نمي تواند نسبت به آن بي تفاوت باشد و دنبال راه چاره خروج از اين شرايط است، آنها يكي از مدل هايي كه مطرح مي كنند اين است كه مدل دهه 70 براي آمريكايي ها مدل مطلوب است، حالا اين رويكرد چطور تفسير و ترجمه شود و در سياست هاي سياستمداران آمريكايي ديده شود، بايد منتظر بود ولي نمادهايش در رفتار آمريكايي ها ديده مي شود.

- كداميك از رفتارهاي آمريكاييان كه مبين اين مساله باشد را مي توانيد مثال بزنيد؟
اين چيزي است كه در چند ماه اخير و اوايل سال ميلادي 2008 در مكتوبات يا اظهارنظرهاي نخبگان آمريكايي است اين تا تبديل به يك سياست شود نياز به زمان زيادي دارد و ما تنها نمادهاي ملايم و لطيف آن را حس مي كنيم. آمريكايي ها در مذاكرات هسته اي شرط خودشان را كنار مي گذارند و مذاكره مي كنند ضمن اينكه تهديد بعدي را هم آماده مي كنند، اوباما كه هنوز كاره اي نيست بعد از سفرش به 8 كشور مختلف مي گويد كه ايراني ها حرف حضور ويليام برنز را جدي تلقي كنند، وقتي اوباما كه جدي ترين چهره براي انتخابات آمريكا است مي گويد اگر من در دوره بعدي باشم مذاكره جدي تري با ايراني ها مي كنم در معادله قدرت خيلي قابل تفسير نيست، يك قدرت بزرگ مثل آمريكا كه توليد ناخالص ملي اش 40 برابر ما است هيچ توجيهي ندارد الا اينكه واقعا يك بن بست استراتژيك وجود داشته باشد كه اونها را وادار كند به اين رويكرد هم به عنوان يك نظريه جديد در روابط بين الملل فكر كنند و اين افرادي كه از آنها اسم بردم افراد نزديك به محافظه كاران تندرو هستند، از آنهايي كه جزو تندروها نيستند مي توان انتظار داشت كه باشتاب بيشتري به سمت اين تئوري ها بيايند.

- تحليل شما از عقب نشيني آمريكا در مقابل ايران و سوريه بعد از جنگ 33 روزه چيست؟
بخش اطلاعاتي اسراييل كه وقتي كه مي خواست جنگ 6 روزه را اسراييل انجام دهد با يك فريب اطلاعاتي، ارتش هاي عربي را به نقطه اي رساند كه نشان دهد ارتش اسراييل در شرايط عادي به سر مي برد در صورتيكه به شدت آمادگي عمليات نظامي را داشته است و بعد هم از طريق كسب اطلاعات دقيق از حريف يعني كشورهاي عربي مثل مصر و سوريه، ضربات نظامي خودش را متكي بر اطلاعات قوي به اجرا مي گذاشته، آنچه كه در جنگ 33 روزه به عنوان يك مولفه قدرت كه با سوال مواجه بود و هست و حتي در قضيه تبادل دو اسيرنيز مطرح است، دستگاه اطلاعاتي اسراييل به استهزا كشيده شد اين چيزي است كه موازنه وحشت را ايجاد كرده است و اسراييل امروز ميداند كه حريفش كشورهاي عربي مثل سوريه، اردن و مصر نيستند كه آنها هم در جاي خودش توانمنديهايي را دارند و دستگاه اطلاعاتي مصر يكي از قويترين دستگاه هاي اطلاعاتي است ولي در مقابل اسراييل همواره مشكل داشته ، سوريه هم همين طوراست، چيزي كه بعد از جنگ هم در گزارش رينوگراد مورد تاكيد قرار گرفت اين است كه اطلاعات اسراييل در جنگ بعد و از آن اطلاعات سوخته بوده است و اهدافي كه در طول جنگ چندين بار مورد حمله قرار دارند اهداف غيرواقعي بودند و صدمه اي به پيكره توان موشكي حزب الله وارد نشد و حتي با فريب مروان حماده محلي را در در برج البراجنه ضاحيه بمباران كردند به عنوان اينكه مقر فرماندهان حزب الله و با بمب 5 تني مورد هدف قرار دارند ولي بعد مشخص شد كه مسجد نيمه كاره اي بوده است. آنها اميدوار بودند چيزي كه در جنگ حاصل نشد در يك تحول سياسي در لبنان به نتيجه برسانند به همين جهت آمريكا و اسراييل به اضافه برخي از كشورهاي عربي كه هم پيمان شده بودند حزب الله را حذف كنند و از معادلات قدرت خارج كنند، فكر مي كردند در اين شرايط توانايي آنرا دارند لذا اسراييل قطعنامه شوراي امنيت را مي پذيرد ولي عملا آنرا رعايت نمي كند و حتي روزهاي اول پذيرش قطعنامه با اقدامات ايذايي و رفت و آمدهاي عبور از مرز و مراجعه به مارون الراس و روستاهاي هم مرز، لبنان همراه است و يك فضاي باز براي اسراييل از جهت نظامي همراه است ما هر روز شاهد پرواز هواپيماهاي اسراييلي بر فراز لبنان هستيم، همه اينها به اين اميد بوده است كه چيزي كه در جنگ حاصل نشد در فرآيندهاي بعدي به دست بيايد كه نقطه عطف اين فرآيندهاي دوساله حوادث 5 ماه مي بيروت است كه به تعبير همين آقاي هالوي آنچه كه طي سال ها با تلاش سرويس هاي اطلاعاتي اسراييلي و كشورهاي عربي درميان 14 مارس كار شده بود يك شبه فروريخته مي شود و مهم ترين فراز آن در منطقه جبل كه مشرف به ضايعه و بيروت است، ساختماني كه توسط جنبلاط در اختيار موساد قرار گرفته بوده است در اختيار طرفداران حزب الله قرار مي گيرد، البته آدمهايش فرار كرده بودند ولي تجهيزات بسيار مدرن شنود و حتي فيلم برداري و ليست منابع و پول هاي پرداخت شده و شبكه هاي جديد ايجاد شده براي فرآيند خلا سلاح يا حذف و يا سركوب و ترور در اين نقطه عطف پايان پيدا مي كند و لبنان وارد يك سراشيب سياسي مي شود ، جريان 14 مارس از يك حالت ابتكار به حالت انفعال دچار مي شود در سطح منطقه هم تقريبا همين شرايط است كشورهايي مانند مصر كه به شكل سنتي نقش آفرين حوزه فلسطين هستند يا عربستان كه رژيم سنتي خودش را داراي يك جايگاه در لبنان مي داند در يك نقطه ريسك قرار مي گيرند و بايد وضعيت خودشان را روشن كنند، به اين معنا كه ادامه اين خط براي آنها چشم انداز ندارد و عدم ادامه اين راه هم آنها را با چالشي جدي توجه مي كند و در واقع يك پارادوكسي براي اين كشورها مطرح مي شود در سطح منطقه هم اين پارادوكس به شكلي است كه با پيروزي هاي مقاومت در اردن تظاهرات برپا مي شود كه حكومتي كه دوسال پيش 4 اسير را از اسراييل تحويل گرفته و اسراييل نپذيرفته اين 4 اسير از خلال مبادله با حزب الله آزاد شوند و آنها را آزاد كرده است. آنها هنوز در زندان به سر مي برند و فضاي مشروعيت مردمي گسترده اي براي مقاومت است، اين پارادوكس هم حكومت هاي منطقه را در مقابل افكار عموي منطقه قرار داده است و هم آنها در نقطه ريسك قرار داده كه در مقابل همكاري با آمريكا و يا در مقابل آمريكا چه قدر خسارت مي بينند.ما در اين دوسال مشاهده بوديم كه در جبهه مقاومت سوريه در يك شرايط فشار و انزوا بوده است. اين شرايط بعد از حوادث 5 ماه مي شكسته شد و فرانسوي ها در يك برآورد جديد، اين انزوا و محاصره را از سوريه برداشتند حتي تمايل خودشان را براي يك نقش آفريني نيمه مستقل از آمريكا هم نشان دادند، در سطح منطقه هم پارادوكسي كه از آن اسم برديم موجب شده است كه كشورهايي مثل عربستان يا اردن يعني كشورهاي هم پيمان با آمريكا نتوانند با آنها همكاري كنند كه اوج اين بحث، حمله به ايران است. همه اين كشورها پنهاني آمريكا را تشويق مي كردند كه به ايران فشار بياورد بعد از اينكه پاسخ جدي ايران به نمايش قدرت آمريكايي ها را ديدند و ما هم نمايش جدي قدرت در مقابل نمايش قدرت آنها داديم، خود اين كشورها درخواست كردند كه درگيري با ايران اتفاق نيافتد، حاصل فضاي فعلي اين است كه جبهه مقاومت از فلسطين تا ايران در يك شرايط قابل قبول، قدرتمند با مشروعيت خوب منطقه اي پيش مي رود و شرايط ما در عرصه هاي مختلف شرايط قابل قبول است در حاليكه خود آمريكا در منطقه داراي شرايط انفعالي است و با عنوان تغيير اولويت از عراق به افغانستان سعي مي كند پوشش عقب نشيني هايي كه قرار است انجام بگيرد را آبرومندانه فراهم كند. اگرچه بخشي از اين تجهيزات و نيروها براي كمك به افغانستان است ولي نشان دهنده اي موضوع است كه شرايط آمريكا و هم پيمانانش شرايط مطلوبي نيست ولي اين به آن معني نيست كه آنها دست از كار كشيده اند همين الان در لبنان آخرين تلاش هاي 14 مارس كه يك واگرايي هم دچار شده اند را شاهديم تا كابينه جديد به سرعت شكل نگيرد در فلسطين هم تلاش هايي وجود دارد كه حماس نتواند پيروزي هاي خط مقاومت را ادامه دهد، فشار بر روي ما هم زياد است و آنها تلاش خودشان را براي كاهش و فرسايش اين دستاورد انجام مي دهند ولي شرايط كلي اصلا به نفع آنها و هم پيمانانشان نيست و بالعكس خط مقاومت با يك چشم انداز با اطمينان در معادله منطقه اي قرار دارد.

- تحليلتان را درخصوص وضعيت داخلي اسراييل و شرايط شكننده ايهود اولمرت بفرماييد؟
هنوز جنگ 33 روزه پايان پيدا نكرده بود كه اولين موج نارضايتي در ابعاد مختلف خودش را در داخل اسراييل نشان داد. در طول جنگ شاهد تغيير فرمانده جبهه شمال ژنرال كابلانسكي و ژنرال اودي آدام بوديم كه به علت كوتاهي مورد بازخواست قرار گرفتند و بلافاصله در بخش هاي اجتماعي هم زمينه هاي نارضايتي و بي ثباتي خودشان را نشان دادند، در پايان جنگ خانواده افراد ارتشي و نيروهاي احتياط كه خودشان را مبرا از نتيجه جنگ مي دانند و فرماندهان و مسوولان سياسي را مسوول شكست در اين جنگ مي دانند، اعتراضاتي را شكل مي دهند كه بازتاب هاي آن از روز بعد از جنگ تا به حال ادامه داشته است در بخش اقتصادي تا پايان 2006 و نيز 2007 آنها از رشد اقتصادي پيش بيني شده برخوردار بوده اند ولي بعد از آن كاهش و تنزل دارند و همچنين ويراني در مناطق شمال كه جزو مناطق جذب توريسم براي آنها است. مراكز اقتصادي، كارگاهي كوچك كه با ارزش افزوده بالا توليداتي را عرضه مي كنند، خسارت زيادي را ديدند.
در بخش هاي ديگر شمال فلسطين كه بخش هاي كشاورزي است و در حاشيه شهرك هاي صهيونيست نشين است توليدات كشاورزي صدمه ديد. در بخش هاي سياسي و حزبي بلافاصله شخص اولمرت به عنوان نخست وزير و مسوولان نظامي مورد سوال و اتهام قرار مي گيرند و احزاب سياسي حزب كاديما، حزب كار دچار چالش جدي مي شوند و در مقابل اين ها حزب ليكود ونتانياهو رشد مي كند و جريان راست سياسي جايگاه بهتري پيدا مي كند، در اين نارضايتي ها ارتش ناچار شد كه كميته تحقيق تشكيل دهد كه اين كميته در دو گزارشي كه منتشر كرد به نكاتي اشاره كرد به مسووليت هاي بخش هاي مختلف سياسي و نظامي را معين كرد تا جايي كه 20 مسوول نظامي جابجا شدند، اين تحول در ارتش ادامه دارد در بخش سياسي پرفسور وينوگراد كه رياست اين كميته را داشته اعلام كرد كه اگر چه اين گزارش براي اولمرت الزام آور نبود ولي با آن مسووليتي كه متوجه ايشان است بايد استعفا مي كرد و من تعجب مي كنم كه او چرا هنوز در جاي خودش باقي است ،به جز كارنامه سياسي اولمرت در بخش مالي و سود استفاده از مقامات قبلي اتهاماتي عليه ايشان مطرح مي شود كه به نظر مي رسد ايشان هم مثل بقيه رهبران اسراييلي به خوبي از شرايط غيرعادي اسراييل استفاده كرده و با اين منطق كه اگر او كنار برود ممكن است شرايط بغرنج تري شكل بگيرد تقريبا همه احزاب سياسي متقاعد شدند و به شكل جدي وارد كارزار پارلماني نمي شوند.

- در واقع احزاب سياسي پذيرفته اند كه اگر اولمرت كنار برود اسراييل دچار بحران مي شود؟
نه، كليه نظرسنجي ها حكايت از آن دارد كه هرگونه انحلال پارلمان براي شكل گيري انتخابات زودرس موجب رشد ليكود خواهد شد و حزب كار و كاديما قطعا صدمه مي بينند و موازنه قواي سياسي به نفع نتانياهو و ليكود رقم مي خورد، لذا بقيه كابينه براي ائتلاف حكومتي راي به لوايحي كه در راستاي انحلال پارلمان است را تاييد نمي كنند در نتيجه بخش ليكود و تندروهاي مذهبي كه راي محدودي دارند نمي توانند به صورت قانوني به سمت اين لايحه پيش بروند و لذا يك جور همزيستي تا زمانيكه پرونده اقتصادي ايشان در جريان است مي كنند، گفته مي شود نهايتا تا ماه مارس سال آينده يا حداكثر پايان سال 2009 پايان عمر حكومتي اولمرت است ولي نگراني ها در سطح كلان تر وجود دارد، بخش امنيتي اسراييل بعد از جنگ 33 روزه دچار يك گيجي استراتژيك شد يعني تا به حال ارتش به عنوان ستون فقرات جامعه اسراييلي مطرح بوده است. اين ارتش كارآمدي و قدرتمندي خودش را در امتحان جنگ از دست داده است و اختلافات درون سازماني هم به اين فضا دامن زده است، در يك دهه اخير و در دكترين امنيتي دان حالوتس كه قبل از وزارت دفاع فرمانده نيروي هوايي اسراييل بود نيروي زميني كه همواره ستون فقرات ارتش بوده است جاي خودش را به نيروي هوايي داده است و در شكستهايي كه به وجود آمد اين اتهام متوجه ايشان است كه به دليل بي تجربگي رييس ستاد ارتش بخاطر بي تجربگي اجزاي مختلف ارتش را به كار نگرفته است. اينها بحث هاي داخلي ارتش اسراييل است اين بي ثباتي در داخل ارتش و فقدان يك دكترين جديد موجب شد كه اسراييل در يك گيجي استراتژيك قرار بگيرد، آقاي اشكنازي كه من در طول 30 سال گذشته به خوبي اين فرد را مي شناسم و به عنوان فرمانده تيپ كماندويي هميشه داراي اسم و رسمي بوده است علي رغم شعارهاي تندي كه از زمان تصدي رياست ستاد ارتش داشته است مانند اشغال غزه، حمله مجدد به لبنان و غيره به واسطه ميز گيجي استراتژيك هيچ كدام به اجرا درنيامده است. در بخش داخلي در مولفه هاي اقتصادي، امنيتي، سياسي و نظامي، مولفه هاي اميدبخشي براي اسراييل نيست مولفه هايي كه كمك مي كند كه مهاجرين جديد به اسراييل بيايند و اسراييل با اطمينان به شهروندان خودش در برابر تهديدات بايستد و اميد به ماندگاري در داخل اسراييل را با ترديد مواجه شده است، اميد به ماندگاري چيزي است كه هر شهروند اسراييلي به شدت به آن نياز دارد. در مقابل آن نشست هايي كه به عنوان هرتزليا با حضور مسوولان امنيتي سياسي و نظامي هر سال در اسراييل برگزار مي شود، چشم اندازهاي خطرناك ديگري را به عنوان تهديد در درون جامعه اسراييلي طي دو دهه آينده مطرح مي كنند كه اگر ما نتوانيم موازنه جمعيتي را به شكل كاملا برتر براي اسراييل حفظ كنيم، برتري جمعيتي را نسبت به جمعيت فلسطيني از دست ميدهيم و خود به خود مضمحل مي شويم و ديگر نياز به حمله خارجي نيست و براي نابودشدن اين بمب داخلي كفايت مي كند.
شرايط اولمرت به شكلي نيست كه حتي بخواهد با اگر ابومازن به سازش سياسي برسد اين تعهدات را اجرا كند و هرگونه تعهد جديد براي اسراييل بسيار خطرناك است و اسراييل به هيچ وجه نمي تواند امتيازي بدهد مگر اينكه بتواند امتياز بسيار بزرگتري به دست بياورد كه هم ابومازن و هم اولمرت فاقد اين قدرت و مشروعيت هستند در واقع اسراييل بيش از هر زمان ديگري نيازمند كمك است و طي دو سال اخير بعد از جنگ شاهديم كه كارسازي ديپلماسي آمريكايي بيش از قابليت هاي خود اسراييل راهگشاي ديپلماسي اسراييل است به عنوان مثال شانتاژي كه نومحافظه كاران روي عربستان و مصر انجام دارند تا آنها را در صف كشورهاي ضد مقاومت قرار دادند و در كنار اسراييل باشند ولي شرايط اسراييل به نحوي است كه با وجوداينكه اين كشور خودشان را به نوعي هم جنس آمريكا و اسراييل هستند نمي توانند عملا در كنار اسراييل قرار بگيرند.
چشم اندازي كه در لبنان است و چشم انداز بسيار با مشروعيت تراز گذشته است كه هم حكومت و هم مردم و هم گروه ها با مدل مقاومت در لبنان و سطح منطقه همزيست شده اند و در مقابل تهديدي كه در برابر اسراييل و آمريكا ديده اند مدل مقاومت اسلامي را يك مدل كاملا موفق مي دانند. از اين چشم انداز مي توان انتظار داشت كه اسراييل به دستاوردهاي سياسي و امنيتي خاصي نرسد، اخيرا آقاي باراك و موفاز و خانم ليوني به آمريكا سفر كرده اند و درخصوص معاهده استراتژيك بين آمريكا و اسراييل كه معاهده 10 ساله است و 30 ميليارد دلار به اسراييل كمك خواهد شد، تسليحاتش به شدت مدرن خواهد شد و بحث هاي لازم درخصوص چتر دفاع موشكي آمريكا براي اسراييل مورد بحث است انجام خواهد شد ولي اسراييلي ها تلاش مي كنند موضوع بحث را موضوع هسته اي ايران نشان دهند، در صورتيكه مساله حمله اگر چه حائز اهميت است ولي موضوعات ديگري در اين پيمان امنيتي براي اسراييل مطرح است. اسراييل درطول عمر خودش از 1948 تا 2006 يعني قريب به 60 سال، هيچ گاه دوره ترديد امنيتي را شاهد نبوده است و اين رژيم هميشه قابليت و قدرت خود را براي هر نوع تحولي در محيط داخلي خود و در محيط بيروني اش را ديده است، ولي از آغاز 2006 به بعد اسراييل را يك موجود مردد در حوزه امنيتي مي بينم يعني تا اين زمان هيچ موقع دكترين امنيتي اسراييل دچار ترديد نبوده است و اصول نظامي و جنگ آن با علامت سوال مواجه نبوده است ولي از جنگ جولاي 2006 به بعد دوره ترديد امنيتي اسراييل شروع شد و اين واقعي ترين تحليلي كه مي توان راجع به اين جنگ داشت.
اسراييل هيچ گاه خودش را نيازمند عضويت در ناتو نمي ديد، اما امروز بحث عضويت در ناتو را بررسي مي كند تا در چتر امنيتي اين پيمان قرار بگيرد، اسراييل حداقل از دوره ريگان كه بحث سپر دفاع موشكي مطرح شده است، خود را نيازمند قرار گرفتن زير اين چتر نمي دانست ولي امروز اين موضوع را مطرح مي كند، رييس سابق موساد ديروز در مصاحبه اي راجع به جنگ احتمالي به ايران ، مي گويد اگر ايران به ما حمله كند ما به واسطه چتر دفاع موشكي آمريكا خيلي صدمه نمي بينيم يعني امنيت خودشان را گره زده با چتر دفاع موشكي مي دانند، اصلا خودشان را در اين سطح كه قابليت يك جنگ با ايران يا هر حريف ديگري داشته باشند، نمي بينند.
پايان پيام
 چهارشنبه 16 مرداد 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: حيات]
[مشاهده در: www.hayat.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 274]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن