پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1848127690
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز
واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. رسالت: حفظ شأن و منزلت مجلس«حفظ شأن و منزلت مجلس» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدكاظم انبارلويي است كه در آن ميخوانيد؛ حفظ شأن و منزلت مجلس يك امر مهم در پاسداشت جمهوريت نظام است. مجلس محل تجلي اراده ملت در مديريت كشور و نظارت بر آن است.به همين دليل امام(ره) مجلس را در راس امور ميدانست و مقام معظم رهبري نيز بارها به اين سخن تفوه فرمودند. اين شأن را همه بايد مراعات كنند و نمايندگان ملت خود اولي به رعايت اين منزلت ميباشند.اما متاسفانه گاهي اتفاقاتي در مجلس رخ ميدهد كه با شأن مجلس و پاسداشت اين معنا كه مجلس در راس امور است همخواني ندارد.عدم مشاركت نمايندگان در بحثها و غيبت و عدم حضور شمار كثيري از نمايندگان شأن و منزلت مجلس را فرو ميكاهد.روز يكشنبه گذشته مجلس پس از يك دوره طولاني تعطيلي به هنگام رسيدگي به برخي از طرحها در مرز 201 تشكيل شد. يكي از طرحهاي مطرح «فوريت طرح نظارت مجلس بر نمايندگان» بود. اين طرح با امضاي 150 نفر و توصيه رهبر انقلاب مبني بر نظارت مجلس بر عملكرد خود نمايندگان تهيه شده بود. اما پس از سخنان مخالف و موافق تنها 79 نفر راي موافق دادند!معناي اينكه 150 نفر فوريت طرحي را امضا ميكنند اين است كه آن طرح كف 150 راي را دارد. فوريت طرح ياد شده رد ميشود و قرار ميشود اين طرح به صورت عادي در دستور قرار گيرد. ظاهرا با عمر كوتاهي كه مجلس هشتم در پيش دارد اين دوره توفيق رسيدگي به آن را پيدا نميكند.يكي ديگر از طرحهاي مطرح در اين روز يك فوريت طرح قانون نفت و گاز بود.به هنگام شروع بررسي اين طرح فقط يك نفر موافق كه ازامضاء كنندگان طرح نيز بود صحبت كرد. مخالفي از نمايندگان در خصوص اين طرح سخن نگفت! اما از 201 نماينده حاضر 103 نفر به اين طرح راي موافق دادند. معناي آن اين است كه 98 نفر با اين طرح مخالف يا ممتنع بودند. اگر طرحي مخالف نداشته باشد آنچه براي ناظر بيروني مجلس متصور است اين است كه نوعي اجماع در خصوص آن طرح وجود دارد اما نزديك به نيمي از نمايندگان حاضر با اين طرح موافق نبودند اينكه چرا كسي در مورد مخالفت سخن نگفته، موجب شگفتي است.در خصوص فوريت اين طرح و نيز خود طرح، سئوالات و ابهامات زيادي مطرح است كه بنده به عنوان احدي از ملت كه حداقل به 30 نفر از نمايندگان تهران راي دادهام تقاضا دارم اگر پاسخي دارند بفرمايند.1- قانون نفت مصوب سال 66 قانون كامل، جامع و مانعي است و همه مسائل مربوط به نفت در آن گنجانده شده است. چه دليلي بر فوريت طرحي كه ارائه شد متصور است. يكي از مفاد اين قانون لزوم ارائه اساسنامه نفت بود كه به دليل عدم نظارت مجلس و اهمال دولتهاي سازندگي و اصلاحات و نيز دولت كنوني تاكنون رعايت نشده است.اكنون بزرگترين بنگاه اقتصادي كشور فاقد اساسنامه قانوني است. آنچه فوريت داشت دقت و نظارت در حسن اجراي آن از طريق اهتمام مجلس به گزارشهاي تفريغ بودجه بود كه متاسفانه مجلس به دليل عدم رعايت شأن و منزلت خود اين مهم را فراموش كرده است.2- ماده 5 و 6 طرح موسوم به «طرح قانون نفت و گاز» شركت ملي نفت و گاز را از يك شركت «ملي» به صورت يك شركت «سهامي» در ميآورد. اين رويكرد مغاير قانون ملي شدن صنعت نفت، مغاير اصول 44 و 52 و 53 قانون اساسي است و از همه مهمتر مغاير اصل 45 قانون اساسي و ناديده گرفتن نفت و گاز به عنوان اصليترين درآمد ناشي از انفال است. ضمن اينكه اگر شركت ملي نفت را ميخواهيد سهامي كنيد بايد شركت ملي نفت به عنوان صاحب سهم از سود سهم خود را بردارد نه از ارزش نفت خام و گاز!3- ارائه برنامه و نوشتن بودجه شأن دولت است لذا قانون اساسي در اصل 52 دولت را موظف به ارائه لايحه بودجه سالانه به مجلس ميداند و در اصل 126 مسئوليت امور برنامه و بودجه را مستقيما به عهده رئيسجمهور گذاشته است. ماده 5 و 6 و 7 و تبصرههاي طرح موسوم به «قانون نفت و گاز» وارد فاز برنامهريزي و بودجه نويسي شده است.شأن مجلس نيست كه وارد اجرا شود و در كار وظايف دولت و رئيسجمهور كه قانون اساسي به عهده او گذاشته مداخله كند.4- ماده 5 و 6 طرح مذكور در واقع تخلفات مالي محاسباتي كه برخي مديران در دولتهاي پيشين داشتند و عدم رعايت قانون دائمي تبصره 38 قانون بودجه سال 59 كه حاكم بر مناسبات مالي شركت ملي نفت بوده را توجيه ميكند و عدم شفاف سازي در حوزه درآمد – هزينه شركت ملي نفت را از سال 83 تاكنون امضا مينمايد. لذا واقعا چه فوريتي براي طرح مترتب است؟5- موضوع بندهاي 4 و 5 و 6 و 7 ماده يك طرح مذكور عينا از مفاد قانون نفت مصوب سال 66 مجلس كپيبرداري شده است.تعريف وزارتخانه در قانون محاسبات عمومي، قانون برنامهريزي و بودجه، تعريف نفت در قانون مصوب شوراي انقلاب در سال 59 و قانون نفت مصوب سال 66 توسط مقنن آمده است. تعريف مجدد و مكرر آن جز اينكه وقت مجلس را بگيرد چه فايده و فوريتي بر آن مترتب است؟تعريف واژههاي عملياتي، انبارداري و غيره از امور جاريه نفت است كه تعريف منطقي و عرفي واضح دارد، چه نياز به تقنين آن هم در يك قانون مادر دارد؟6- بند «ز» و «ح» ماده 3 طرح مذكور، مجلس را درگير يك كار اجرايي آن هم اقتصادي ميكند. جعل ركني به نام هيئت امناي نفت و گاز، مغاير استقلال شركت ملي نفت و همچنين شبهه تداخل كار قوا را به ذهن متبادر ميسازد.ضمن اينكه يك شركت اعم از دولتي و خصوصي اركاني دارد كه هر ركن در سازمان شركت، مسئوليتهاي حقوقي و قانوني دارد. بازرس قانوني در شركت علاوه بر مسئوليت حقوقي و قانوني مسئوليت مدني نيز دارد. دادن مسئوليت ذاتي بازرس قانوني به يك جمع تحت عنوان هيئت امنا آن هم در بزرگترين بنگاه اقتصادي كشور بر اساس چه حكمت، عقل و منطقي صورت ميگيرد؟بازرس قانوني شركت ملي نفت به عنوان يك شركت دولتي سازمان حسابرسي است. ديوان محاسبات بازرس مستقل شركت ملي نفت است. دو قوه با ملاحظات قانوني مثل دو چشم بيدار، نظارت بر عملكرد مالي و محاسباتي شركت ملي نفت و گاز دارند.چرا چنين نقشي را ميخواهيم به يك ركن جعلي تحت عنوان هيئت امناي «نفت و گاز» بدهيم. وظايفي كه براي هيئت امنا در ماده 3 احصاء شده است در حقيقت همان وظايف هيئت مديره شركت ملي نفت و بازرس قانوني است.ادامه دارد...جمهوري اسلامي:به نام اعراب به كام آمريكا«به نام اعراب به كام آمريكا»عنوان سرمقالهي روزنامهي جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد؛وسوسه اعراب براي خريد تسليحات آمريكائي، مقامات واشنگتن را به اميد خروج از بحران اقتصادي اين كشور به وجد آورده است. اين شادماني حتي در سطور روزنامهها و مجلات عمومي و تخصصي آمريكا هم به وضوح قابل درك استتا اينجاي قضيه فقط خريد تسليحاتي 4 كشور عرب حوزه خليج فارس از آمريكا به حدود 125 ميليارد دلار بالغ شده است. عربستان به تنهائي 67 ميليارد دلار، امارات 40 ميليارد دلار، كويت 7 ميليارد دلار و عمان 12 ميليارد دلار خريد نظامي از آمريكا داشتهاند. بر اين ارقام نجومي بايد خريدهاي قبلي و ارائه خدمات پس از فروش براي سلاحهاي خريد گذشته را نيز افزود كه مطابق ارزيابيهاي انجام شده به رقمي حدود 150 ميليارد دلار ميرسد.هم آمريكا و هم كشورهاي عرب منطقه براي توجيه ضرورت اين خريدهاي نجومي سعي كردهاند با گزافه گوئي پيرامون تحولات ايران، آنرا خطري جدي، فوري و غيرقابل پيش بيني براي اعراب منطقه معرفي كنند تا در پرتو آن بتوانند خريدهاي نجومي در زمينه جنگ افزارهاي مدرن و فوق مدرن را يك ضرورت اجتناب ناپذير معرفي نمايند. شدت، دامنه و ميزان خريدها به حدي است كه در تاريخ صادرات جنگ افزار آمريكا به كلي بي سابقه بوده است.با اينكه مقامات واشنگتن همواره در مورد نياز كشورهاي عرب منطقه به اين سلاحها به جوسازي پرداخته اند، ولي در واقع تمامي منافع ناشي از فروش اينگونه سلاحها دقيقاً متوجه آمريكاست. مقامات عضو كميته روابط خارجي سناي آمريكا در اين زمينه معتقدند كه اين قراردادها از يكطرف به ايجاد شغل براي مردم آمريكا و خروج آمريكا از بحران اقتصادي كمك ميكند و از طرف ديگر دقيقاً در راستاي تأمين منافع ملي آمريكا در خاورميانه است كه اعراب به سلاحهاي آمريكائي متكي باشند. با اينحال، استراتژيستهاي آمريكائي از ابعاد ديگري به ماجرا مينگرند و آنرا يك امتياز جدي براي واشنگتن تلقي ميكنند. "آنتوني كوردزمن" از مركز مطالعات راهبردي و بينالمللي واشنگتن معتقد است كه زيرساختهاي آنرا در طول دوران حضور نظامي مستقيم در عراق و منطقه، پايه ريزي و مستحكم ساخته و از اين پس بايد از طريق فروش سلاح و اعزام مستشاران نظامي، به "افزايش قدرت بازدارندگي" در طيف كشورهاي هم پيمان آمريكا در منطقه بپردازد. مقامات پنتاگون هم نه تنها با اين قراردادهاي نجومي موافقند بلكه معتقدند اين تفاهمات ميتواند "ابتكار عمل" آمريكا در منطقه را تثبيت كند.با اين حال، در برخي مقاطع، با اصل فروش جنگ افزارهاي مدرن به اعراب از جانب رژيم تل آويو مخالفت ميشود كه عمدتاً با هدف "چانه زني" به منظور دريافت كمكها و سلاحهاي بيشتر براي رژيم صهيونيستي از جانب واشنگتن مطرح شده است. "لابي صهيونيستي" در اين زمينه نقش اصلي را بازي ميكند و اين درحالي است كه اصل موضوع "ايران هراسي" بعنوان يك "طرح صهيونيستي" مطرح است و سرنخ اصلي در اين ماجرا در اختيار صهيونيستها قرار دارد.نبايد از نظر دور داشت كه "شيمون پرز" رئيس رژيم صهيونيستي، "بنيامين نتانياهو" نخستوزير و "آريگدور ليبرمن" وزير خارجه افراطي اين رژيم بارها در اين زمينه صريحاً از اعراب منطقه خواستهاند كه "خطر اسرائيل" را فراموش كنند و به "خطر ايران" بينديشند و مطمئن باشند كه خطر ايران نه تنها منطقه را بلكه جهان را تهديد ميكند!"ايهود باراك" وزير جنگ رژيم صهيونيستي حتي پا را فراتر گذاشته و خواستار همدستي و همراهي اعراب و رژيم صهيونيستي براي مقابله با "خطر ايران" در يك جبهه واحد شده است!اين دقيقاً همان طرح استراتژيكي است كه مقامات پنتاگون در چارچوب ايجاد "ساختار امنيتي جديد منطقه" به تحقق آن ميانديشند و هزينههاي انباشت سلاحهاي آمريكائي در منطقه را از جيب گشاد قارونهاي نفتي منطقه تامين ميكنند. سلاحهائي كه در چارچوب نيازهاي تسليحاتي آمريكا در منطقه تأمين و انباشته ميشود و فقط در چارچوب اهداف و برنامههاي واشنگتن، معني و مفهوم واقعي خود را پيدا ميكند.البته "فيليپ كراولي" سخنگوي وزارت خارجه آمريكا در توجيه فروش تسليحاتي واشنگتن در مقياس نجومي به اعراب مدعي است دولتمردان آمريكائي بايد مطمئن شوند متحدان و دوستان آمريكا ظرفيت لازم براي حفظ امنيت خود را در اختيار دارند و از هر جهت، فروش سلاح به اعراب، در جهت منافع آمريكا قرار دارد ولي سئوال اينست كه در جنگ عراق عليه كويت، آنهمه سلاح و جنگ افزار انباشته در كويت و عربستان، چه ميزان كارآئي داشت و آيا توانست ماشين جنگي صدام را دستكم براي چند ساعت مهار كند؟ درك اين مسائل، بهتر نشان ميدهد كه انباشتن سلاحهاي آمريكائي در منطقه صرفا در چارچوب اهداف، برنامهها و نيازهاي واشنگتن صورت گرفته و ميگيرد و ادعاي ايجاد و حفظ "قدرت بازدارندگي" صرفاً توجيه رسانهاي براي تأمين چنان منافعي است.ابتكار:وقتي 30/20 تريبون ضدانقلاب ميشود!«وقتي 30/20 تريبون ضدانقلاب ميشود!»عنوان سرمقالهِ روزنامهي ابتكار به قلم محمدعلي وکيلي است كه دذر آن ميخوانيد؛يکشنبه شب از طريق برنامه خبري 30/20 شبکه دو سيماي جمهوري اسلامي شاهد پخش ويژه برنامهاي بوديم که به بهانه سخنراني دکتر احمدي نژاد در مجمع عمومي سازمان ملل و نحوه واکنش اوباما تهيه شده بود.اين برنامه در حقيقت در تحليل ميزان عصبانيت و واکنشهاي احساسي و غير منطقي رئيس جمهور آمريکا و در تمجيد منطق ايران،تدارک ديده شده بود. اما در ميانه برنامه، با کمال تعجب بخشي از شعارهاي اوپوزيسيون ضد انقلاب، که در گوشهاي تجمع کرده بودند، پخش گرديد.ظاهرا تهيه کنندگان به هدف نمايش ميزان غير منطقي و سخيف بودن شعارها اقدام به چنين نمايشي کردند و البته اين اولين باري نيست که چنين خبط بزرگي، صورت ميگيرد. اگر شعارها سخيف و دشنام و حرفهاي آنان شنيع ميباشد که هست پخش آن نيز ترويج منکر بحساب ميآيد مطابق آموزههاي ديني همانقدر که منکر ناپسند است ترويج آن نيز غير اخلاقي و ناپسند ميباشد.براي شناخت مردم و آگاهي آنان نسبت به منطق مخالفان نظام لازم نيست تمام منطقشان به نمايش گذاشته شود. سالهاست مردم با اين بي اخلاقي و بي منطقي آشنا هستند. همه ميدانند که اقليتي کوچک و انگشت شمار،سالهاست حرفي به جز مرگ فرستادن و دشنام نثار کردن مطالبه قابل ذکري ندارد و اينان نمايندگي هيچ بخشي از ملت را عهده دار نيستند تجمع آنها نيز نه در نگاه رسانههاي غربي قابل ذکر است و نه ارزش پردازش داخلي دارد،با اين وصف پرداختن صداو سيما به آنها و پخش دشنامهاي آنان مصداق بزرگنمايي غير ضرور به حساب ميآيد.در دنياي رسانه،عملکردها به خودي خود اهميتي ندارد، اهميت آن تبعي است. آنچه اصالت دارد پازلها و پارادايمهاي حاکم برعملکرد است .حق و باطل بودن سخن و عمل لزوماً به معناي درستي آن نيست، چه آنکه کلمه حقي،گاه پازل دشمن را تکميل ميکند گاهي هم حرفهاي ناحق با نيات حق در پازل دشمن طراحي و اجرا ميشود .بيان حرف حق در پازل ناحق خطاست. بيان سخن ناحق در پازل حق باطل است طرح مسايل ناحق در پازل ناحق خطاي استراتژيک است.پخش دشنامهاي چند نفر معيوب الذهن از تريبون رسمي کشور،مصداق حرفهاي ناحق با نيات حق در پازل ناحق ميباشد.به نظر نگارنده بسياري مواقع ما به نام مقابله با دشمن در پازل دشمن حرکت ميکنيم .بزرگنمايي حرکتهاي کور توسط افراد انگشت شمار، حرکت در پازل دشمن است بيان عقايد باطل و پخش دشنامهاي آنان مصداق حرف ناحق در پازل ناحق است .مردم سالاري:نگاهي ديگر بار به جايگاه مجلس«نگاهي ديگر بار به جايگاه مجلس» عنوان سرمقالهي روزنامهي مردم سالاري به قلم مهدي قوامي پور است كه در آن ميخوانيد؛چندي پيش محموداحمدي نژاد قبل از سفر به نيويورک طي سخناني گفت که امروز ديگر مجلس در راس امور نيست و جمله امام خميني مبني بر اين که مجلس در راس امور است در شرايط خاصي گفته شده است.اين سخنان وي انتقادات تندي را به همراه داشت و به نظر مي رسد پس از گذشت چند روز هنوز به پايان نرسيده است.اما به نظر مي رسد براي درک و تحليل سخنان وي بايد مساله را از دو زاويه مختلف و متفاوت ديد.از زاويه اول نقش و جايگاه حقوقي و قانوني مجلس طبق آن چه که در قانون اساسي کشور آمده و هم چنين جايگاه اين نهاد در نزد امام راحل به يقين جايگاهي بي بديل بوده و به راستي مجلس در راس امور است . در اين رويکرد بايد گفت اگر چه نظام سياسي ايران نظامي نيمه رياستي و نيمه پارلمانيست.نظامي که از يک سو رئيس دولت مستقيما از سوي مردم انتخاب مي شود و از سوي ديگر مجلس توانايي استيضاح و عزل رئيس دولت را دارد ليکن پارلمان به عنوان مهم ترين نهاد و نماد جمهوريت که نه تنها وظيفه قانون گذاري و نظارت بر تمامي نهادها را دارد بلکه از چنان جايگاه و ارجي در نزد امام برخوردار بود که ايشان مجلس را در راس امور مي دانستند.اين جايگاه ويژه مجلس چنان بود که في المثل اين توانايي را داشت که بني صدر را از مقام رياست جمهوري کشور عزل کند.از اين زاويه به خوبي مي توان دريافت که به راستي مجلس در راس امور است و سخن امام صرفا يک تعارف يا در شرايط خاصي نبوده ليکن از زاويه ديگر،يعني آن چه که امروز در واقعيت موجود کشور جريان دارد مجلسي است که طي دو دوره هفتم و هشتم در فضاي سياسي کشور و در برخورد با قوه مجريه چنان منفعلانه برخورد کرده است که به راستي مي توان گفت که سخن محموداحمدي نژاد کاملا درست است.مجلسي که برخي نمايندگانش خود را با افتخار وکيل الدوله مي خوانند يا در مقابل قوه مجريه مدام مجبور به عقب نشيني مي شوند و نامش را تعامل مي گذارند.کافيست اصولگرايان محترم مجلس نگاهي اجمالي به کارنامه خود بيندازند تا به عمق سخنان محمود احمدي نژاد پي ببرند.در اين مورد آيا واقعا نيازي هست تا موارد متعدد نقض يا ناديده گرفتن قوانين مصوب مجلس از سوي دولت يادآوري شود؟ نمايندگان اصولگرا حتما درخواهند يافت که تقريبا در تمام موارد در مقابل دولت مجبور به عقب نشيني شده اند و در پاسداري از حقوق موکلين خويش کوتاهي کرده اند و انتقادات گاه و بي گاه تعدادي از نمايندگان هيچ گاه راه به جايي نبرده است چنان که پس از هياهوي بسيار بر سر سخنان اخير محمود احمدي نژاد به نظر مي رسد برخي از نمايندگان مجلس براي پاسداري از شان و جايگاه مجلس قادر به برخوردي جدي با اين مساله نيستند و حالا تنها صداي اعتراض نمايندگان اصلاح طلب و برخي اصولگرايان واقع گراي مجلس است که در پاسداري از حريم مجلس به گوش مي رسد.نمايندگاني که تلاش مي کنند تا صورت واقعي مجلس را به سيرت حقيقي و حقوقي آن پيوند زنند تا مجلس اين مهم ترين نهاد و نماد جمهوريت هم چنان در راس امور بماند و به خاطره اي شيرين اما دور تبديل نشود. و اما نکته ديگري که بايد شديدا نسبت به آن حساس بود اين است که اگر امروز بتوان با وجود صراحت قانوني در باب جايگاه ويژه مجلس،آن را زير سوال برد و سخن امام راحل را متعلق به زمان و شرايط خاصي دانست آيا بيم آن نمي رود که فردا و فرداها برخي افراد ديگر انديشه هاي امام را يک به يک به کناري نهاده و از امام تنها اسمي برجاي بگذارند و همه آنان را متعلق به زمان و شرايطي خاص بدانند؟ يقينا اين مهم ترين دليل اعتراض و انتقاد دلسوزان انقلا ب و پيروان صديق امام راحل هست. ياران صديقي که مي کوشند تا مانع حذف انديشه هاي بلند و راهگشاي امام و تبليغ و ترويج نوعي قشريگري در مورد ايشان شوند.كيهان:كسي خبر دارد ؟!«كسي خبر دارد ؟!»عنوان يادداشت روز روزنامهي كيهان به قلم حميد اميدي است كه در آن ميخوانيد؛روز گذشته خبرگزاريها به نقل از فرزين، سخنگوي كارگروه تحول اقتصادي دولت، از واريز اولين يارانه نقدي در هفته جاري به حساب سرپرستان خانوارها و احتمال اجراي قانون هدفمندي يارانه ها با محوريت بنزين-اصلاح قيمت ها- در هفته آخر مهرماه خبر دادند. پيش از اين نيز از سوي چندين مقام مسئول دولتي تاكيد شده بود كه قانون هدفمندي يارانه ها در ماه جاري اجرا خواهد شد. مجلس شوراي اسلامي نيز بر اجرايي شدن قانون مصوب خود اصرار دارد، به گونه اي كه يكي از اعضاي هيئت رئيسه مجلس تاكيد مي كند؛ در صورت عدم اجراي اين قانون از مهرماه، مجلس با استفاده از ابزارهاي نظارتي خود، موضوع را به صورت جدي پيگيري خواهد كرد.طرح هدفمندي يارانه ها يكي از 7 نظام طرح تحول اقتصادي است؛ نظام بانكي، نظام گمركي، نظام مالياتي، نظام بهره مندي، نظام پولي، نظام توزيع و توليد و طرح هدفمندي يارانه ها. دولت در ارايه اين طرح يك زمان 3 ساله پيش بيني كرده و معتقد بود ظرف اين مدت و با اجراي اين لايحه مي تواند سالانه 40 هزار ميليارد تومان از منابع را آزاد كند. اما مجلس با بررسي و كارشناسي در كميسيونهاي ويژه اقتصادي به اين جمع بندي رسيد كه اگر بخواهيم اين قانون را طي 3 سال عملياتي كنيم، مي تواند آثار و تبعات نسبتاً سنگيني براي اقشار جامعه داشته باشد. بنابراين مجلس تصميم گرفت طي يك بازه زماني 5 ساله اين كار صورت گرفته و هر سال 20 درصد منابع آزادسازي شود.براساس قانون هدفمندي يارانه ها قرار است از محل اصلاح قيمت حاملهاي انرژي در سال جاري 20 هزار ميليارد تومان درآمد حاصل شود كه 50 درصد از اين رقم به مردم ( به صورت يارانه نقدي و غيرنقدي)، 30 درصد به توليدكنندگان و 20درصد به دولت به منظور جبران آثار آن بر اعتبارات هزينه اي و تملك دارايي هاي سرمايه اي اختصاص خواهد يافت.هدفمندي يارانه ها و جراحي اقتصاد كشور يك امر ضروري و لازم الاجرا است. بالاخره بايد براي نجات اقتصاد بيمار ايران، كسي كاري مي كرد. اين شجاعت و تدبير در دولت دهم وجود دارد و رئيس جمهور با همراهي تيم اقتصادي خود قصد دارد دست به تيغ اين جراحي بزرگ و سرنوشت ساز ببرد. در اين ميان اگر نقدي شده و يا حتي مخالفتي صورت مي گيرد، با اصل ماجرا و طرح هدفمندي يارانه ها نبوده بلكه بيشتر به نحوه اجراي آن مربوط مي شود.حال كه به زمان اجراي اين طرح نزديك مي شويم توجه به چند نكته ضروري مي نمايد؛1- موضوع هدفمند سازي و جلوگيري از اتلاف سرمايه هاي ملي، سالهاست كه در دستور كار سياست گذاران و متوليان اقتصادي كشور قرار دارد. در ضرورت كاهش اسراف در مصرف انرژي كه عمده ترين اسراف و اتلاف سرمايه حال حاضر جامعه است و اينكه سرمايه هاي زيرزميني متعلق به تمامي نسل هاي كشور بوده و بايد از آن حراست كرد، ترديدي وجود ندارد. اما آيا رساندن قيمت حامل هاي انرژي به سطح واقعي خود، به تنهايي قادر خواهد بود به اصلاح الگوي مصرف منجر شده و جلوي اسراف را بگيرد؟ در يك معناي عام تر آيا نحوه اجراي قانون هدفمندي يارانه ها، توزيع انرژي و بسته هاي حمايتي دولت از توليد و يا صادرات به كاهش سطح مصرف و افزايش بهره وري و كارايي لازم در صنعت و توليد خواهد رسيد؟چه تضميني وجود دارد كه مجموعه اقدامات اجرايي و حمايتي در بخش هاي مختلف اقتصادي كشور براي رسيدن به اهداف طرح كفايت كند؟ بپذيريم كه بسترهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسي كشور آنقدر در هم تنيده و لازم و ملزوم يكديگر شده اند كه اجراي هر طرحي در هر سطح و زمينه، بايستي با تغيير و هماهنگي بسترهاي ديگر عملياتي شود، تا بتوان به موفقيت آن اميدوار بود.«اصلاح الگوي مصرف» و اينكه مردم يادبگيرند- و البته عمل كنند- كه اسراف امر پسنديده اي نيست، بيش از جنبه هاي اقتصادي، صاحب مولفه هاي فرهنگي است. قطعاً گران شدن آب، برق، گاز و بنزين در ميزان مصرف مردم تاثيرگذار خواهد بود و آنان را به سمت مصرف بهينه و مقرون به صرفه هدايت خواهد كرد، اما اينكه از اين رهگذر بدون توجه به مختصات فرهنگي و اجتماعي موضوع به يك «الگوي مصرف» برسيم، جاي تأمل بيشتري دارد و دقيقا به همين علت است كه ساير دستگاه ها و اركان نظام بايستي دولت را در عملياتي كردن اين طرح ياري كنند و امكانات لازم را به گونه اي البته قانونمند و حسابشده در اختيارش بگذارند.2- بدون ترديد مجهولات قانون هدفمندي يارانه ها و راهكارهاي اجرايي آن بر معلوماتش براي مردم و حتي برخي از مسئولان، از جمله نمايندگان مجلس - بنابر گفته خودشان- برتري دارد. بسياري از مردم درباره چگونگي اجراي اين طرح دچار ابهام اند. عدم شفافيت و اطلاع كافي دراين باره، عملاً امكان برنامه ريزي را از آنان سلب مي كند. نگراني از وضعيت پيش رو بيش از همه دامنگير قشر حقوق بگير است. ساير فعالين و بنگاههاي اقتصادي (خرد و كلان) نيز وضع بهتري ندارند. آنان به خاطر عدم امكان پيش بيني شرايط آينده، در عمل نمي دانند به كدام بازار توجه بيشتري نشان دهند. با كدام بنگاه همكاري و با كداميك رقابت داشته باشند. اين «تعليق» ناشي از «بي خبري» است. وقتي نمايندگان ملت از مكانيسم اجراي اين طرح بزرگ اظهار بي اطلاعي مي كنند، طبعاً توقعي نمي رود كه مردم درباره آن، چيز زيادي بدانند.در اين فضا صحبت از اينكه؛ با اجراي طرح هدفمندي زندگي مردم از همان روز اول بهبود خواهد يافت، خيلي براي مردم جا نمي افتد. مردم- اصطلاحاً- سرانگشتي حساب مي كنند. طبق آخرين اعلام دولت هر نفر بين 24 تا 44 هزار تومان يارانه نقدي دريافت مي كند. ميانگين اين مبلغ، اگر 30 هزار تومان و متوسط خانوار ايراني را 5 نفر محاسبه كنيم، يك خانواده ايراني حدود 150 هزار تومان در ماه يارانه نقدي مي گيرد. آيا افزودن اين مبلغ به جمع درآمدهاي خانواده، تكافوي افزودن قيمت ها را مي دهد؟ ممكن است واقعاً اينچنين باشد و از روز اول مردم طعم شيرين عدالت را بچشند و بهبود زندگي را لمس كنند، اما انتظار مي رود براي مردم در اين باره روشنگري شود و آنها هر آنچه بايد را بصورت شفاف و واضح از سوي دولتمردان بشنوند.مردم مي دانند كه اجراي اين قانون نياز مبرم كشور است و خود را براي هرگونه همكاري آماده كرده اند، اما ترجيح مي دهند از ابعاد و چگونگي اجراي آن مطلع باشند تا براي زندگي خود برنامه ريزي كنند. بديهي است كه اگر اطلاعات از مجاري طبيعي منتقل نشود، شايعات جاي واقعيات را مي گيرد و طبعاً كار را براي دولتمردان سخت مي كند. هرچه شفافيت مسئولان بيشتر باشد، بر سطح مشاركت و ميزان اعتماد مردم افزوده خواهد شد.مردم بايد بدانند كه اجراي اين قانون در آغاز با نوعي سختي همراه خواهد بود و در ادامه، شكوفايي اقتصادي و رفاه درخور توجهي به دنبال خواهد داشت. تمام تلاش دولت نيز آن است كه فشار اوليه را به حداقل برساند و اگر در مسير اجرا به نقصي برخورد كرد با همت مردم آن را برطرف نمايد. همان قدر كه نگاه خوش بينانه محض به اين موضوع كار صوابي به نظر نمي آيد، نگاه بدبينانه اي كه اگر طرح اجرايي شود مردم دچار مصيبت شده و شيرازه زندگي آنان مختل مي شود، هم كاري بس غلط و غيرعقلاني است.همراه سازي مردم يكي از پيش نيازهاي جدي براي اجراي موفقيت آميز طرح هدفمندي است. مسئولان مربوطه بايد علاوه بر خود، عقلاي جامعه و گروههاي مرجع را نيز در توجيه و اقناع افكارعمومي به كار گيرند. اين كار قطعاً هزينه هاي اجراي طرح را كاهش خواهد داد.سياست روز:تعليم و تربيت؛ ساخت يا محتوا«تعليم و تربيت؛ ساخت يا محتوا»عنوان سرمقالهي روزنامهي سياست روز به قلم محمد مهدي شير محمدي است كه در آن ميخوانيد؛يكم) از "رشديه" تا "حاجيبابايي"آموزش و پرورش در ايران، تاسيس مدارس مدرن(رشديه) به همت حاج ميرزا حسن رشديه تا امروز، در تب و تاب ساختارگرائي است. گويي، بختگ ساختارگرائي كه از عوارض مدرنيته است، پس از پيروزي انقلاب اسلامي نميخواهد سنگيني خود را از پيكره آموزش و پرورش برگيرد. نظام تعليم و تربيت به نظر ميرسد بيش از اهتمام به محتوا، گرفتار طرحهاي شكلي و ساختاري است.دوم) علم نوردين مبين اسلام، كسب علم را فريضهاي براي هر مسلماني ميداند. از اين رو، از صدر اسلام، اهتمام به دانش اندوزي در كانون توجه مسلمانان قرار گرفت. با تاسيس مدينهالنبي، شهر پيامبراعظم(ص) يك مدينه تمام عيار علمي بود. مسجدالنبي، همانگونه كه كانون ايمان بود، كانون علم آموزي و دانش اندوزي نيز بود. نبي مكرم اسلام، مسلمانان را براي كسب علم حتي براي عزيمت به چين نيز تشويق مي فرمودند. اميرمومنان(ع) نخستين تقسيم بندي از علوم را عرضه ميكردند و خود موسس برخي از دانش ها بودند.سوم) تطور مراكز علمي در تمدن اسلاميدر سده دوم هجري با فروپاشي خلافت امويان، حلقههاي علمي رونقي دوچندان گرفت. ائمه هدي(س) در حلقههاي علمي خويش غير از علوم قرآني و فقهي، از علم الابدان، نيز سخن ميگفتند. غير از توحيد مفضل كه يك دوره دانش تجربي به معناي امروزي است، امام رضا(ع) در سلسلهالذهب، يك دوره اجمالي طب را تقرير فرمودند. شاگردان مكتب اهل بيت(س) با كسب فيض از ايشان در تاسيس دانش هاي نوبينادي مانند شيمي و حتي فيزيك نور، پيشگام بودند. به گونهاي كه ذكر فهرستي از دانشهايي كه ايشان تاسيس كردند، كتابي مفصل خواهد انجاميد.در ميانه سده دوم، بيتالحکمه به راهنمايي خالدبن برمک ايراني، در بغداد تاسيس گرديد تا به عنوان مركز ترجمان دانش هاي كهن ايراني، يوناني و حتي هندي به فعاليت بپردازد. در همين سالها، جرجيس پور بختيشوع، رئيس بيمارستان جنديشاپور، در بغداد، يك بيمارستان آموزشي درماني تاسيس كرد و چند سال بعد با احياي مكتب طب كهن ايراني، عيس بن شهلافا را جانشين خود کردو بدين ترتيب دنياي اسلام، آغوش خود را براي پرورش دوباره پزشکي ايراني گشود.در كنار بيتالحكمه در بغداد، رصدخانه نيز تاسيس شد و آموزش و پژوهش رونقي صدچندان يافت.در پي تاسيس دولت شيعي آل بويه، بلاد اسلامي، مهياي تاسيس مراكز علمي شگفتانگيزي شدند كه ميتوان آنها را نخستين دانشگاههاي جامع به معناي امروزي دانست. نخستين الگوي تاسيس اين مراكز كه دارالعلم ناميده شدند، "سيد رضي" فقيه و محدث بزرگ شيعه، گردآورنده نهجالبلاغه بنا نهاد.«دارالعلم»، غير از محلي براي اقامت دانشمندان، طلاب و دانشجويان، كتابخانه، دارالترجمه، كارگاه كاغذسازي و جلدسازي، تالارهاي ويژهاي براي سخنراني و اقامتگاهي براي استقرار موقت دانشمندان مسافر داشت. دارلعلم در ازاي خدماتي چون محل اقامت، خادم، كاغذ و قلم، از دانشمندان مسافر ميخواست كه در دوران اقامت خود، طي سخنرانيهايي آخرين دستاوردهاي علمي خود را به سمع و نظر دانشجويان و طلاب بگذارند. دارالعلم بعدها در ايران، شامات، مصر و اندلس نيز تاسيس گرديد.رونق علم و كتابخانههاي پربار اندلس به ويژه منابع مرتبط با حكمت سينوي و ابن رشد، يكي از مهمترين دلايلي بود كه مسيحيان را براي فتح اندلس وسوسه ميكرد. اساسا، ضربه جنگهاي صليبي كه موجب بيداري مسيحيان از قرون وسطي گرديد آنها را تشويق كرد با دسترسي به دولت روبه ضعف اندلس، به منابع علمي نو و شناسائي علل عقبماندگي اروپا، دست يابند.چهارم) دانش زير چتر ديندر تاريخ تمدن اسلامي همواره رونق دانش در زير چتر دين معنا مييافت. در ايران دوره صفويه، خلافت عثماني و حتي هند دوره اسلامي، هدايت و توليت مراكز علمي نيز تحت نظارت فقها بود. در خلافت عثماني، سلسله مراتب علمي و مراكز علمي از مكتبخانهها تا مدارس علمي عالي با علماي دين و فقيهان اداره ميشد. در مراكز عالي علمي غير از فقه، قرآن و حديث، طب، نجوم، جغرافيا و حتي فيزيك تدريس ميشد. به بيان ديگر، علم الابدان در كنار علم الاديان توآمان مورد توجه بود.تدوين دايرهالمعارفهاي حديثي، همزمان با نگارش كتبي در طب و نجوم صورت ميگرفت. فقيهان بزرگي چون ملاصدرا، نمونه عالي توجه همزمان به علوم مختلف بودند و از معماري تا فيزيك و شيمي را ميدان تتبع علمي خويش ميدانستند.كودكان نوآموز، ابتدا به مكتبخانهها، مي رفتند. معلم مكتب، آنان را همزمان با تربيت مبتني بر اخلاق اسلامي، با اصول دين، نماز، قرائت قرآن، احكام فردي، الفبا و... آشنا ميساخت و كودكان پس از آنكه از اين آموزهها گذر ميكردند در مراحل بعدي به خواندن تاريخ اسلام، ادبيات فارسي، گلستان سعدي، اخلاق ناصري، قبلهشناسي، حديث، آداب مسجد و جماعت، حساب و هندسه و... ميرسيدند.مكتبدار، غير از آموزش علمي، كودكان را آداب زندگي ميآموخت. تا جايي كه حتي رتق و فتق منازعات جوانان و حتي در سالهاي ميانسالي آنان حل اختلافات خانوادگي بر عهده استاد بود.نوجوانان مستعدتر پس از طي دروس مقدماتي، به حيات علمي خويش ادامه ميدادند و آنها كه اهل اشغال به فنون، پيشهوري، كشاورزي، دامداري و تجارت بودند از آموزش به طريقه دوستان اهل علمشان دل ميكنند و تحت نظارت پيران حرف به آموزش هاي تخصصي روي ميآوردند. با اين حال تا دهههاي اخير مثلا تجار و كسبه بازار در ساعات معيني از روز اغلب در مساجد بازار پاي درس اساتيدي مينشستند كه به آنها آداب معاملات اسلامي را بياموزند.در حوزههاي علميه طبيبان حاذق، منجمان تيزبين، جغرافيدانان جهانديده، حتي مورخان صادق، مقدمتاً حكيم و فقيه بودند. يعني دانش تخصصي آنان در سايه دين بسط مييافت.پنجم) خطاي ناگواراساساً مسلمين با ابهام و صورت مسئلهاي درخصوص نسبت علم و دين، مواجه نبودند. با اين حال، فشار محدوديتهاي كليساي قرون وسطايي، موجب گرديد رابطه دين(مسيحيت) و علم، به عنوان يك دغدغه ذهني براي اروپاي مسيحي تبديل شود. اين دغدغه كه در اواخر قرون وسطي به يك منازعه تبديل گرديد، سرانجام به پيروزي علم دربرابر مسيحيت محدودكننده، انجاميد. به بيان ديگر اروپاي مسيحي، رونق علمي را در رهاشدن از مقيدات ديني تصور كرد.اين دغدغه ذهني، متاسفانه از جوامع غريي به اذهان برخي از دانشآموختگان مسلماني كه از مراكز علمي غرب فارغالتحصيل ميشدند، نيز راه يافت و برخي از آنان عقبماندگي سدههاي اخير جوامع اسلامي را كه حاصل جور حكام و استعمار بود، را ناشي از دين دانستند. به بيان ديگر صورت مسئله يك بيماري مزمن در فرهنگ مسيحي را صورت مسئله جوامع اسلامي انگاشتند.از آنجايي كه اين قشر اغلب از مطالعات كافي در مورد فرهنگ و تمدن اسلامي بي بهره بودند و با حمايت بيگانگان در مصادر امور مسلمين قرار ميگرفتند، كوشيدند حساب دين را از علم جدا كنند.در سده اخير، مكتب كماليسم در تركيه، ضمن محدود كردن مراكز علمي اسلامي، دانشگاههاي سكولار را رونق بخشيد. در بيروت، قاهره، دمشق و بغداد، دانشگاههاي مشابهي تاسيس شدند كه به رويكردهاي مبتني بر سكولاريسم و به تعبير اعراب"علمانيت" اداره ميشدند.در ايران نيز، دولت مستبد رضاخاني، ضمن محدود ساختن حوزههاي علميه و ويران ساختن كتابخانههاي بزرگ، كوشيد فقهاي عظام را تنها به فقه و كلام مشغول سازد. با اين حال نه تنها با تاسيس دانشگاههاي سكولار، اهتمام به علوم به اصطلاح دقيقه و تجربي را به اين دانشگاهها سپرد بلكه با ايجاد دانشكده معقول و منقول سعي كرد به حيطه تخصصي حوزههاي علميه نيز وارد شود.همزمان مکتبخانه به عنوان مراكز آموزشي مقدماتي تعطيل شدند و مدارس جديد كه در ابتدا "رشديه" خوانده ميشدند، جاي مكتبخانهها را گرفتند. اداره معارف را ابتدائاً جمعي بد دين كه يا يهوديان به ظاهر جديدالاسلام و يا بهائي، بابي ازلي يا زرتشتيان شيفته انگليس بودند، بنا كردند. اين اداره كه بعدها به وزارت فرهنگ و آموزش و پرورش امروزي تبديل شد، مأموريت داشت نه تنها ساختار تعليم و تربيت را بر مبناي مدرنيسم جبارانه رضاخاني بازسازي كند بلكه وظيفه خود ميديد بساط مكتبخانهها را جمع كند. تعطيلي بسياري از كتابخانهها، تعيين سرفصلها و محتواي آموزشي مدارس و روشهاي آموزشي ميراث اداره معارف بود.بديهي است اگر امروز انقلاب اسلامي به پيروزي نرسيده بود و سيطره بدديناني مانند فرخرو پارسا بر نظام تعليم و تربيت ادامه مييافت و تا حدودي همان ديوار كج ميرفت، بايد همانند مدارس ايالات متحده و انگليس، شاهد مصائب غمباري در كشورمان بوديم.ششم) دستاوردهاي نظام آموزشيدر سده اخير نظام آموزشي مدام بر تغيير ساختارهاي شكلي تمركز كرده است تا پويايي خود را براي گسترش آموزش و پرورش در كشور حفظ كند.تاكنون چندين بار ساختار نظام آموزشي تغيير كرده است؛ تاسيس دوران متوسطه يا حذف آن، چگونگي گذراندن دوران دبيرستان، راهكارهاي گذر از دبيرستان به دانشگاه، نحوه مديريت مردمي، دولتي يا غيرانتفاعي و... از يك سو و نيز تغييرات وسيع و مكرر در مورد روش هاي تدريس، متون آموزشي، تدارك لوازم كمك آموزشي، بهرهمندي به فنآوريهاي نوين ارتباطي و.... همگي حاصل اين تغييرات شكلي و ساختار است.انصافا در پناه زحمات زيادي كه اصحاب تعليم و تربيت متحمل شدهاند و اهتمام جدي دولت طي سي و دو سال پس از انقلاب اسلامي، چتر آموزش و پرورش كوچكترين روستاها را نيز در بر گرفته است. دايره سوادآموزي بسياري از اقشار جامعه ايراني را پوشش داده است و وسعت اطلاعات دانش آموزان امروز نسبت به دهههاي پيش بسيار زياد و در مواردي حيرت انگيز است. اما آيا اين همه آن چيزي است كه كودكان و نوجوانان ما بايد از آموزش و پرورش بياموزند؟هفتم)نسلهاي آينده پرسشهاي بنياديناين روزها آقاي حاجي بابايي به بهانه آغاز سال نو، ايدههاي خود را براي احياي نظام آموزشي به اصطلاح 6، 3، 3 در سال تحصيلي آينده بيان ميدارد. ايدهاي كه البته اميدواريم با حسن اجرا بتواند روند توفيق آموزش و پرورش را در رونق بيشتر علم آموزي و به ويژه رويكرد پژوهشمحوري نظام تعليم و تربيت بيشتر كند. نگارنده قصد ندارد به رد يا تائيد ايده آقاي وزير و همكارانش بپردازد اما اصرار دارد كه نبايد تنها به تغييرات ساختاري و شكلي بسنده كرد.به گمانم، نسلهاي آينده، كودكان امروز و نوجوانان فرداي ما همانند جوانان امروزي به آموختههاي خويش از آموزش و پرورش قانع نخواهند بود. روحيه كمال طلب مردم مسلمان ايران، نظام تعليم و تربيت را با پرسشهاي بنياديني مواجه ميسازد زيرا اين نظام آموزشي نه تنها فارغالتحصيلان نوجوان و جوان بلكه خانوادههاي آنان را نيز راضي نميكند. ايران اسلامي بايد طرحي نو و الگويي فراتر از نظامهاي آموزشي ساختگرايانه مدرنيته ارائه دهد.هنوز نوجوانان ما اگر به آموزش هاي رسمي اكتفا كرده باشند، نمي دانند نسبت خود را با عالم ملك و ملكوت و روابط خويش را با هستي، طبيعت، جامعه انساني، گذشته تاريخي و آينده موعودي برقرار سازند. به بيان ديگر، هنوز از راه و رسم بندگي خداوند متعال گرفته تا راه و رسم حسن سلوك با پدر و مادر، حسن آداب اجتماعي، نحوه مواجهه با مشكلات و تنگناهاي زندگي، اخلاق و رفتار حسنه و... در آموزش و پرورش به خوبي به دانش آموزان ما منتقل نميگردد.به نظر ميرسد آموزش و پرورش بايد به كودك ما پيش از هر چيز چگونگي زندگي كردن در صراط اسلام و جامعه اسلامي را بياموزد. گرچه در سالهاي اخير اقداماتي براي بهرهمندي نظام آموزش و پرورش از سرچشمه فيضان حوزههاي علميه صورت گرفته است اما به نظر ميرسد در برابر هياهوي رسانه هاي غربزده عليه اين رويكرد نبايد تزلزلي به آموزش و پرورش ما راه يابد. هدايت نظام تعليم و تربيت در ذيل چتر دين بايد در كنار طرحهاي ساختاري و شكلي به صورت جدي مد نظر قرار گيرد. تهران امروز:مخالفت با قانون مترقي، چرا؟«مخالفت با قانون مترقي، چرا؟»عنوان سرمقالهي روزنامهي تهران امروز به قلم حسن وزيني است كه در آن ميخوانيد؛موضوع اعمال قانون ماليات بر ارزش افزوده بر صنف طلافروشان در روزهاي اخير با حواشي قابل تاملي روبهرو شده است. مخالفت و اعتراض برخي از فعالان اين بازار به قانوني كه موجبات نهادينه شدن فرهنگ مالياتي، شفاف شدن تعاملات بازار، كاهش واسطهگري و دلالبازي و در نهايت شكلگيري زنجيره توليد و توزيع و مصرف شفاف و عادلانه را فراهم ميآورد، پرسشآميز شده است.از نگاه كارشناسي، قانون ماليات بر ارزش افزوده، اصلي مترقي و عادلانه در شبكه توليد، توزيع و مصرف محسوب ميشود و باعث ميگردد كه اولا حساب و كتاب اصناف روشنتر و شفافتر و به تبع اعتماد مصرفكنندگان به توزيعكنندگان و ارائهكنندگان كالاها بيش از پيش شود. ثانيا به توليد ماليات در كشور با فرمول اخذ ماليات بيشتر از مصرفكنندگان بزرگتر، جامه عمل ميپوشاند.بنابراين، مخالفت و مقاومت در برابر اين قانون از سوي صنفي كه ظاهرا تحصيلكرده و آگاهترين صنف محسوب ميشوند، با ابهاماتي مواجه است. ماجرا زماني جالبتر و پرسشانگيزتر ميشود كه توجه كنيم در قانون ماليات بر ارزش افزوده، اصلا قرار نيست اين ماليات از جيب و كيسه حلقه توزيع پرداخت شود، اما مصرفكننده آن را پرداخت خواهد كرد.اما مسئله اينجاست كه پرداخت ماليات از سوي مصرفكننده، باعث ميشود رصد چرخه توزيع و اعمال قانون اخذ ماليات بر درآمد واقعي اصناف تسهيل شود و ظاهرا اين همان موضوعي است كه برخي از اصناف آن را برنميتابند و در برابر امكان شفافتر شدن نحوه فعاليت اقتصادي خود نگراني دارند. اين نگراني از چند منظر توجيهپذير نيست اول اينكه، پرداخت ماليات در برابر درآمد واقعي نه تنها يك وظيفه قانوني كه يك مسئوليت اجتماعي شهروندان و فعالان بازار نيز محسوب ميشود.ايران:جهاني شدن يا جهانيسازي؟«جهاني شدن يا جهانيسازي؟»عنوان سرمقاله روزنامهي ايران به قلم مسعود ابراهيمي است كه در آن ميخوانيد؛تاكنون بحثهاي گوناگوني در مورد جهاني شدن يا جهانيسازي در ميان انديشمندان صورت گرفته كه غالباً مبتني بر نوع ديدگاههايي است كه تربيت اجتماعي، خانوادگي و ديني آنان پشتوانه اين ديدگاهها بوده است. به عبارت بهتر آنچه باعث پذيرفتن جهاني شدن يا جهانيسازي ميشود، باورها، هنجارها و در نهايت اصول و ارزشهايي است كه از نهادهاي خانواده، آموزش، دين و در كنار آنها نهاد رسانه به فرد منتقل ميشود اما در ميان اين نهادها، نهاد خانواده مهمترين وجه اين پذيرش است زيرا نه تنها پايههاي فكري افراد در خانواده شكل ميگيرد بلكه انتخاب و تقدم نهادهاي ديگر نيز مبتني بر تربيت خانوادگي است.از اين رو اغلب انديشمندان بر اين باورند كه از منظر روانشناسي اجتماعي پذيرش نگاه جهاني شدن به منزله رفتاري است كه فرد در حالت انفعالي يا بيتفاوتي از خود نشان ميدهد اما نگاه جهانيسازي بر مبناي رفتار فعال، پيشرو و سازنده بوده كه مطالبات آن متوجه چارچوب فكري فراگير است.برخي از جامعهشناسان، جهاني شدن را روي ديگر سكه پلوراليسم فكري ميدانند اما جهانيسازي از دريچه ديني همان اصولي است كه حضرت امام خميني(ره) در انقلاب اسلامي مطرح ساختند و «صدور انقلاب» را ميتوان روشي اجرايي براي آن ناميد.در جهانيسازي نگاه به همه جهان مطرح است نه حاكميت يك ديدگاه بشري لذا آنچه باعث شكست نظريه نظم نوين شد همين بود كه امريكاييها با اين نظريه در پي تسلط انديشه خود بر جهان و آقايي و سروري بر دنيا بودند در حالي كه هر منطقه بنابر شرايط گوناگوني كه بر آن حاكم است، داراي ديدگاه خاصي است و براي تعامل با آن منطقه فقط ميتوان هنجارهاي خود را عرضه داشت و اين همان منطقي است كه در اسلام هم بر آن تأكيد بسياري شده و لذا در بخشهاي گوناگوني از قرآن كريم به اين نكته برميخوريم كهاي پيامبر، تو فقط مسئول ابلاغ و انذار هستي نه بيشتر!البته بيان اين موضوع به منزله رفع مسئوليت بشر از هدايت جهان نيست زيرا منطق مبارزه در وهله نخست در شرايط لساني ميگنجد گرچه ممكن است همانند زمان هشت سال دفاع مقدس مجبور باشيم از رفتارهاي ديگري نيز استفاده كنيم. از اين منظر، رعايت اصل «احترام» مهمترين وجه جهانيسازي است و اين وجه در مورد همه ابعاد انساني بايستي در نظر گرفته شود. به عنوان نمونه در سخنراني اجلاس سالانه مجمع عمومي سازمان ملل، رئيسجمهور كشورمان با در دست گرفتن قرآن كريم و انجيل نه تنها توطئه قرآنسوزي را نهي كرده بلكه بر اصل «احترام به اديان» تأكيد ورزيد و مسيحيان و پيروان اديان ديگر نيز جز اين انتظاري نداشتند زيرا در قرآن كريم تصريحات فراواني درخصوص احترام به اديان آسماني و رعايت حال پيروان اين اديان شده است و در منطق جهانيسازي اسلام عدم استفاده از روش «جهاد ابتدايي» نيز بر همين مبنا استوار است.در جهانيسازي، مشاركت در مديريت جهاني مطرح است نه حاكميت يك ديدگاه بشري. زيرا از منظر انسانشناسي، كرامت و برتري انسان بر موجودات ديگر، كاملاً مشخص شده است (سوره مباركه اسراء آيه شريفه70 – سوريه مباركه تين، آيه شريفه4 – سوره مباركه مؤمنون آيه شريفه 14) اما همين انسان، صفاتي دارد كه او را ناتوان ساخته و ضعف، ستمكاري، ناداني و حرص و رذايل ديگر او را از اينكه بتواند برتري خود را بر ديگر موجودات ثابت كند، بازداشته است.البته انسانشناسان با طرح مبحث كرامت ذاتي و كرامت اكتسابي به اين پارادوكس وضعيتي انسان پاسخ گفتهاند كه از حوصله اين نوشتار خارج است اما آنچه در جهانيسازي اسلامي مبناي توجهات همگان است ترسيم دايرهاي از كثرت انسانهاي بومي در عين وحدت جهاني است. بر اين مبنا هسته اصلي مشاركت در مديريت جهاني، اصل جهانيسازي است زيرا همه اديان، انسانها، جوامع، كشورها، قوميتها و زبانها بايستي براي حل معضلات اصلي بشر گام برداشته و در جهت استقرار عدالت جهاني تلاش كنند.نمونه اين موضوع در احاديث معتبري است كه در آنها تأكيد شده: حضرت عيسي(ع) و نيز مطابق برخي روايات، حضرت خضر، يوشع بن نون، مؤمن آل فرعون، اصحاب كهف و وصي حضرت موسي (عليهم السلام) كه نماينده اديان گوناگون هستند از ياران حضرت مهدي عجلالله تعالي فرجه الشريف به شمار ميآيند و در روايات ديگر آمده است: «هنگامي كه قائم ما قيام ميكند، خداوند اهل مشرق و مغرب را در اطراف او گرد ميآورد.» زيرا جهانيسازي در انديشه مهدويت، ابتناء بر اين نكته حضرت امام خميني(ره) دارد كه اگر همه 124هزار پيامبر الهي يكجا جمع شون
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
گزیده سرمقاله روزنامه های امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان: چه بهتر از اين؟
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. آفرينش: «اصلاح ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. مردم سالاري: رويکرد ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز-گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشورو جهان پرداختهاند اكه برخي از آنها در زير ميآيد. جمهوري اسلامي: اشغال ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز-گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداخته اند كه برخي از آنها در ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. سياست روز: همه ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. جام جم: پيامهاي بيانيه ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند كه برخي از آنها در زير ميآيد. كيهان:جهاد كار و قناعت ...
گزيده سرمقاله روزنامههاي امروز هشدار رهبر انقلاب جام جم آنلاين: روزنامههاي صبح امروز ايران در سرمقالههاي خود به مهمترين مسائل روز كشور و جهان پرداختهاند از جمله «هشدار رهبر ...
-