واضح آرشیو وب فارسی:نیک صالحی: تاریخ انتشار جمعه 17 اسفند 1386 تعداد مشاهده : 91 تهران_ خبرگزاری ایسکانیوز: دکتر مرادی پژوهشگر و محقق در حوزه مطالعات فرهنگی ، نقد و نظریه فرهنگی روز گذشته درسالن ارشاد دانشگاه علامه طبابایی گفت: ایران چالش های فرهنگی اش بسیار زیاد است و دارای گوناگونی فرهنگی است . به گزارش روز پنجشنبه خبرنگار ادبی گروه فرهنگی باشگاه خبرنگاران دانشجویی ایران "ایسکانیوز" مبانی فلسفی مطالعات فرهنگی ، دیروز در سالن ارشاد دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طبابایی با سخنرانی دکتر مرادی بررسی شد. در این نشست مرادی به پیچیدگی ها و مفاهیم گوناگون مطالعات فرهنگی اشاره کرد و گفت: مطالعات فرهنگی شامل نظریه ها و نقد ادبی و دیگر تولیدات فرهنگی می شود ودر زمانه ما ماهیتی کاملا میان رشته ای دارد . این حوزه با مفاهیم فلسفی و تفکر عمیق در مورد تمامی مولفه های فرهنگی و اجتماعی مانند سینما، تاتر، هنر، ادبیات ، مدها و به طور کل تمامی آداب و رسوم گره خورده است . پایه و مبنای مطالعات فرهنگی نیز بر اساس تفکر مفهومی است ، این در حالی است که در ایران تفکر مفهومی هنوز شکل نگرفته و ما در ایران کمتر با تولید فکر روبرو هستیم. چالش ما در کشورهای جهان سوم این است که دائما در حال مونتاژ کردن فکرهایی هستیم که در غرب تولید می شود. مرادی گفت:طی چند دهه اخیر پژوهش های نقادانه هر چه بیشتر به سمت پیوند با سایر علوم انسانی میل کرده اند و این روند مبین گرایشی قوی به میان رشته ای ساختن تحقیقات علوم انسانی است. در گذشته ، شهرت هر نظریه پردازی عمدتا و گاه منحصرا به رشته یا حوزه معینی از علوم انسانی محدود می شد.لذا از منتقد ادبی توقع نمی رفت که درباره اوضاع اجتماعی یا مسائل فرهنگ تحقیق کند یا نظر بدهد. ایضا از جامعه شناس هم توقع نمی رفت که به پژوهش درباره آثار ادبی بپردازد.اما امروزه تعیین اینکه آیا "دریدا" را در درجه نخست یک فیلسوف باید پنداشت یا یک نظریه پرداز ادبی ، کاری معنا دار تلقی نمی شود، آیا "فوکو "آنچنان که خود می گوید تبار شناس دانش است یا نظریه پردازی که ساز و کار نگارش آثار ادبی را از منظر "قدرت" و "گفتمان " می کاود و لذا رساله هایش را باید در مطالعات ادبی دخیل دانست؟ آیا "بارت" صرفا نظریه پرداز "فرهنگ" است یا نظریات او را می توان در قرائتی ساختارگرایانه و نشانه شناختی از متون ادبی به کار برد؟ حق این است که بگوایم "دریدا" و "فوکو" و " بارت " و امثال آنان هم در فلسفه و علوم اجتماعی چهره هایی مهم و شاخص هستند و هم در نظریه و نقد ادبی جدید. امثال اینان عالمانی ادبیات شناس هستند . به اعتقاد ایشان ادبیات نوعی گفتمان است و لذا نشانه هایی از رمزگان فرهنگی جوامع انسانی را در متون ادبی می توان یافت. از این رو است که امروز نقد ادبی بخشی از چهارچوب فراگیر و همه شمولی در علوم انسانی محسوب می گردد که با نام عام " مطالعات فرهنگی" از آن یاد می شود. از این رو است که دانشجوی نقد ادبی باید با مطالعات فرهنگی آشنا باشد.اگر برنامه ای تلویزیونی یا ترانه های عامه پسند حکم نوعی "متن"را دارند که باید قرائت شوند آنگاه نظریه های ادبی یا رهیافت های نقد ادبی به کار پژوهش درباره فرهنگ می آیند./110
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: نیک صالحی]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 317]