تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 6 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):آگاه باشيد كه دانش آينده، اخبار گذشته و درمان دردهايتان و نظم ميان شما در قرآن است. ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

آراد برندینگ

سایبان ماشین

بهترین وکیل تهران

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

خرید یخچال خارجی

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

سلامتی راحت به دست نمی آید

حرف آخر

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

کپسول پرگابالین

خوب موزیک

کرکره برقی تبریز

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

سایت ایمالز

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1812798183




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شكوه انقلاب، حيرت نخبگان(2)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شكوه انقلاب، حيرت نخبگان(2)
شكوه انقلاب، حيرت نخبگان(2) نويسنده: معصومه راهداري اعترافات نويسندگان غير غربيبرخي از نويسندگان داخلي و اسلامي نيز در تحليل خود از انقلاب اسلامي به گيجي و حيرت غرب و نيز خود در برابر آن اعتراف كرده اند. به عنوان مثال:1. حميرا مشيرزاده مي نويسد: عليرغم وسعت تلاشهاي علمي براي نظري هپردازي در مورد انقلاب ]اسلامي [كه علي القاعده بايد به پيشبيني پذيري اين پديده منتهي مي شد، كمتر كسي قبل از شروع ناآراميهاي منتهي به انقلاب اسلامي در ايران و حتي تا مدتها پس از بركناري شاه، سقوط نظام پادشاهي و تشكيل نظام جديد جمهوري اسلامي به جاي آن، حتي امكان ايجاد تزلزل در «جزيره ثبات» خاورميانه را پيشبيني مي كرد. به واقع، وقوع انقلاب اسلامي تقريباً همه ناظران، از روزنامه نگاران و سياستمداران تا ايران شناسان، پژوهشگران و نظريه پردازان انقلاب را شگفت زده كرد.( 15) 2. منصور معدل نيز مينويسد:در فاصله زماني بسيار كوتاه، 1979 ، انقلاب ايران چنان شتابان به پيش رفت كه نه تنها ناظران خارجي، بلكه انقلابيون را نيز غافلگير كرد. بروز اين انقلاب حتي دانشمندان علوم اجتماعي را شگفت زده كرد. شتابي كه جنبش انقلابي گرفت؛ يكپارچگي عامه مردم كه خواستار سرنگوني شاه بودند و افول سياست و اهميت فزاينده ايدئولوژي مذهبي در جنبش انقلابي، همه اينها با توجه به اين واقعيت كه ايران پيش از انقلاب اصولاً درگير بحران اقتصادي يا سياسي عمده اي نبوده است، جلوه اي حيرت آور مي يابد.( 16) وي در جايي ديگر از همين منبع مي نويسد: انقلاب ايران نوعي بي هنجاري و سردرگمي جدي را براي بسياري از نظريه هاي موجود انقلاب به وجود آورده است. انقلاب ايران بدون آن كه دولت از هم پاشيده باشد، اتفاق افتاد، بدون آن كه با بحران هاي جدي اقتصادي يا سياسي مواجه شده باشد، حتي بدون وجود گروه يا طبقات مشاركت كننده اي كه داراي منابع سازماني ضروري براي از كار انداختن قدرت مهيب دولت باشند.( 17) 3. ليلي عشقي: اين انقلاب به ما مي آموزد كه دست كم پايان پاره اي از انقلابات فرا رسيده است. اين انقلاب، انقلابها را دچار انقلاب ساخت. اين انقلاب، نه شباهتي به قبلي ها داشت و نه شباهتي به بعديها، هرچند رويدادهاي بزرگ سياسي كه به دنبال اين انقلاب رخ داده و مي دهند، باز هم انقلاب ناميده ميشوند! اين انقلاب پايان يك دوره و آغاز يك دوره ديگر بود و به همين دليل نيز بين اين دو دوره وضعيت منحصر به فردي داشت و متفكران اين انقلابها هم از شناسايي آن به عنوان يك انقلاب ابا داشتند؛ زيرا اين انقلاب، ناهمگني در ميان ناهمگنها بود و براي قدرت هاي بزرگ هم غيرقابل تحمل تر از انقلابات ديگر بود. انقلابي از هر نظر غيرقابل معرفي.( 18) 4. بابي سعيد: از مجموع كابوسهاي بسياري كه هر چند وقت يكبار در تمدن غربي پيدا شده، شايد هيچ يك به اندازه احياي اسلامي(19)در عصر حاضر، گيج كننده تر، عجيب تر و غيرقابل جبران تر نبوده است.( 20) چرا حيرت؟حضرت امام (ره) بنيانگذار انقلاب اسلامي نيز در وصيتنامه سياسي الهي خود انقلاب اسلامي را «تحفه الهي و هديه غيبي» معرفي مي كند و مي فرمايد: شك نبايد كرد كه انقلاب اسلامي ايران از همه انقلابها جداست؛ هم در پيدايش و هم در كيفيت مبارزه و هم در انگيزه انقلاب و قيام. و ترديد نيست كه اين يك تحفه الهي و هديه غيبي بوده كه از جانب خداوند منان بر اين ملت مظلوم و غارت زده عنايت شده است.( 21) پرسش اين است كه چرا تحليل گران و تئوريسي نهاي انقلاب در غرب، انقلابي را كه نه به صورت دفعي و كودتايي، بلكه به صورت تاريخي و فرايندي محقق شده بود، نتوانستند فهم، پيشبيني و مهار كنند؟ اگر از برخي تحليل هاي واقعي اما سطحي و بيروني كه برخي از تحليل گران از جمله گري سيك(22)در كتاب «همه چيز فرو مي ريزد)(23) خود ارايه داده اند، بگذريم، مي توان براي اين عجز غرب در برابر انقلاب اسلامي، به دلايل ذيل اشاره كرد:1. همچنان كه گري سيك معتقد است، «انقلابهاي واقعي نادرند. بسيج توده هاي مردم براي انجام تحولات بنيادين در جامعه... از نظر تاريخي امري غيرمتعارف است».(24)اين بدين معنا است كه به لحاظ زماني، مدتها بايد بگذرد تا يك انقلاب به معني واقعي آن تحقق يابد، از اين رو، تجربه انساني براي درس آموزي از اين انقلابها و فرصت يابي مطالعه و تحقيق درباره آنها نيز بسيار نادر است. در ميان همين انقلابات نادر نيز، شيوه تحقق انقلاب اسلامي منحصر به فرد و كاملاً استثنايي و متفاوت از شيوه تحقق ديگر انقلابها مي باشد. نوع انقلابات مدرن همراه با خشونت و درگيريهاي تسليحاتي و نظامي بوده است. انقلابيون، گروههاي مبارزاتي و چريكي تشكيل داده و دست به اسلحه ميبردند و نوعاً نيز به يك يا چند قدرت خارجي وابسته بودند، اما در انقلاب اسلامي نه تنها چنين اتفاقي نيفتاد كه برعكس، رهبري انقلاب، از سويي سخت تاكيد ميكرد كه شيوه مبارزه ما شيوه آگاهي دادن به مردم و نه اسلحه كشيدن است، تنها در مقام دفاع و ضرورت و اضطرار مي -توان دست به اسلحه برد و از سويي، شعار نه شرقي نه غربي را مطرح مي كرد. تئوريسين ها و سياستمداران غربي وقتي مي خواستند شرايط آتي منجر به انقلاب اسلامي را پيشبيني كنند، ناگزير از همان معيارهاي معمول كمك مي گرفتند، اما آن معيارها در مورد انقلاب اسلامي گم و ناپيدا بود؛ نه وابستگي به قدرت خارجي وجود داشت و نه به كارگيري سلاح.2. در انقلاب اسلامي، رهبري انقلاب كاملاً متكي بر دين بوده و تلاش دارد انقلاب را به شيوه اي كاملاً ديني مديريت كند. در سخنراني ها، پيامها و وعده هاي او مفاهيمي مثل خدا، امداد غيبي، نصرت الهي، معاد و بازگشت به سوي خدا و... نقش محوري داشت كه در تفكر قرن بيستمي غرب، تحت عنوان جامع «مفاهيم متافيزيكي» شناخته مي شد و به لحاظ اعتبار و ارزش، در زمره مفاهيم فاقد معنا(25)تلقي مي شد.( 26) در اين تلقي، جهان انساني با جهان طبيعي و به تبع آن، علوم اجتماعي با علوم طبيعي يكسان انگاشته مي شد و حداكثر نوعي تمايز درجه اي رتبه اي و نه ماهوي ميان آنها در نظر گرفته مي شد.( 27) بدتر اين كه حتي وجه عقلاني بشر نيز كه بر اساس آن مي توان به كليت و آموزههاي ديني شناخت حاصل كرد و ايمان آورد با طرح شعار «فلسفه به مثابه خادم علم» به هيچ گرفته شد و اين باور تثبيت شد كه مباحث مابعدالطبيعه يك قالب كاملاً ساختگي از فعاليت اند كه به هيچ نظام قابل احترامي تعلق ندارند.( 28) حداقل يك قرن قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، جريان ديني و اعتقاد به خدا و ماوراء (غيب و معاد) به تبع رشد روزافزون علم و نتايج مسحوري آن كاملاً به حاشيه رانده شده بود و طيفي از نظريه ها درباره دين و كارويژه هاي آن شكل گرفته بود كه در كمترين نتيجه خود باعث تقليل كليت دين مي شدند.( 29) در چنين شرايطي كه در ذهنيت انسان غربي، دين كاملاً در حاشيه قرار دارد و بلكه به دنبال كتاب «خدا مرده است» نيچه، «الهيات مرگ خدا» شكل گرفته، آنان هرگز گمان نمي كردند كه در آن سوي كره خاكي، مردي با سر دادن شعارهاي ديني متافيزيكي و بدون هرگونه اتكاء اساسي به آنچه خود، آن را علم مي خواندند بتواند ملتي را به گونه اي به حركت درآورد كه حتي به مدد همه ابزارهاي پيش رفته علمي نظامي نتوان آن را متوقف كرد.3. در اين ترديدي نيست كه از قرنها پيش، تحقيقات جريان شرقشناسي به گونه اي شكل گرفته كه امكان هرگونه قضاوت و داوري صحيح و درست در مورد شرق را براي كساني كه بر اساس متدولوژي همان دستگاه معرفتي به تحقيق مي پردازند، سلب كرده است. به رغم اين، نبايد باور كرد كه همه عجز و ضعف غرب در فهم ماهيت انقلاب اسلامي ناشي از غرض ورزي ها شرق شناسانه است.(30) بلكه با توجه به فراگيري و شموليت جهانبيني مادي حاكم بر نظامهاي معرفتي غرب، مي توان گفت كه اساساً حتي اگر نظريه پردازان غرب بخواهند بيرون از گفتمان بسته شرق -شناسي هم درباره انقلاب اسلامي بينديشند، باز هم شناختشان ناقص و بلكه اشتباه خواهد بود. دليل اين امر اين است كه تفكر غربي، تفكري تك ساحتنگر است و تنها مي تواند روابط مادي را ملاحظه كند. در اين نوع نگرش، حتي روابط معنوي هم به شكل مادي سنجيده مي شود. چنين نگرشي اساساً نمي تواند تماميت انقلابي را كه ماهيت آن بيش از آن كه مادي باشد، معنوي است، درك كند. اين مسأله با آنچه در خصوص غرض ورزي مستشرقين گفته مي شود، متفاوت است؛ در اين نكته بر غرض ورزي تئوريسينهاي غربي در تحليل انقلاب اسلامي تاكيد نمي شود، بلكه ادعا اين است كه حتي اگر نويسنده اي غربي بدون غرض هم بخواهد انقلاب اسلامي را فهم كند، موفق نخواهد شد؛ زيرا اساساً پايگاه ماده محوري كه براي فهم انقلاب اسلامي اتخاذ كرده، تنگتر از آن است كه بتواند ماهيت فرامادي انقلاب اسلامي را درك كند. اين قضيه را در مثل مي توان اين گونه تبيين كرد: شخصي كه عينك رنگي (مثلاً سبز) به چشمان خود زده است، همه اشياء را حتي اشياء غير سبز را هم سبز مي بيند و اين امر فارغ از اين مسأله است كه چشمان وي در اصل كمسو باشد يا نباشد. در اينجا نيز، فارغ از اين كه محققِ تك ساحتنگر غربي، مغرض باشد يا نباشد، در هر دو صورت، امكان شناخت واقعي انقلاب اسلامي از پايگاه معرفت شناختي غرب ممكن نخواهد بود.4. يكي از محققين حوزه تاريخ و انديشه سياسي معاصر در تحليلي متفاوت مي نويسد: «جريان روشنفكري ايران فهم درستي از تجدد و ترقي نداشته و باعث گرديد كه سطح فهم مراكز علمي و دانشگاهي ايران نيز در طول اين مدت، فراتر از فهم آنها رشد علمي و سياسي نداشته باشد. از آنجا كه اينها مبشران محصولات انديشه هاي غربي در ايران بودند، غرب هم، ايران، فرهنگ ايراني، فرهنگ و تمدن اسلامي و سطح شعور سياسي و اجتماعي جامعه ما را از چشم انداز سطح فهم اين جريان شناسايي كرد و به اين باور رسيد كه جامعه ما يك جامعه عقب مانده، استبدادزده و ساكن است كه مي توان به راحتي بر منابع و ذخاير آن سلطه پيدا كرد. يكي از دلايل عدم توانايي غرب در شناخت انقلاب اسلامي و جامعه ايراني، به همين سطح فهم نازل برمي گردد. اگر جريان روشنفكري يكي از موانع بزرگ عدم رسيدن ايران به تجدد و ترقي و يافته هاي علمي در دويست ساله اخير تا قبل از انقلاب اسلامي بود، به جرات مي توان گفت كه اين جريان، يكي از موانع بزرگ عدم شناخت معقولانه غرب از فرهنگ ايران، نقش اسلام در اين فرهنگ و انقلاب اسلامي نيز مي باشد. ما با سير حكمت در اروپا نمي توانيم غرب را بشناسيم. حتي با اين اثر به سطح نازلي از فهم فلسفه هاي غربي نيز نایل نخواهيم شد. همانطور كه غرب نمي تواند با ايرانشناسي يا اسلام شناسيِ كنت گوبينو، ادوارد براوت، هانري كربن و ساير نحله هاي وابسته به اين حلقه ها به شناخت درستي از ايران و اسلام نایل آيد».(31)پی نوشتها:15. حميرا مشيرزاده، «نگاهي به رهيافتهاي مختلف در مطالعه انقلاب اسلامي ايران»، فصلنامه راهبرد، ش 9 (بهار 1375)، ص .2816. منصور معدل، طبقه، سياست و ايدئولوژي در انقلاب، ترجمه محمدسالار كسرايي، (تهران: مركز بازشناسي اسلام و ايران، چ ،1 1382)، ص .1117. طبقه، سياست و ايدئولوژي در ايران، ص .22518. ليلي عشقي، زماني غير از زمانها، ترجمه احمد نقيب زاده، (تهران: مركز بازشناسي اسلام و ايران و موسسه فرهنگ، هنر و ارتباطات، چ 1، 1379)، ص .147.19resurgence of Islam 20. بابي سعيد، هراس بنيادين، ترجمه غلام رضا جمشيدي ها و موسي عنبري، (تهران دانشگاه تهران، چ 1، 1379)، ص .121. آخرين پيام (وصيتنامه سياسي الهي حضرت امام)، (تهران: سازمان حج و اوقاف و امور خيريه با همكاري انتشارات نگار، چ ،1 1369)، ص .1722. وي بر اين باور است كه علت اساسي غفلت آمريكا از عمق هيجانات انقلابي ايرانيان اين بود كه آمريكايي ها چون خود، خاطرات 28 مرداد را فراموش كرده بودند، بر اين گمان بودند كه در ذهنيت ايرانيان نيز فاجعه 28 مرداد و عوامل پشت صحنه آن فراموش شده است. اين در حالي بود كه ايرانيان هرگز خيانت آمريكائيان را از ياد نبرده بودند.23. اين كتاب، خاطرات گري سيك درباره ايران در بازه زماني 1972 1982 (به مدت يك دهه) ميباشد.24. همه چيز فرومي ريزد، ص .1525. پوزيتيويستها به اين دليل متافيزيك را فاقد معنا مي دانستند كه در آن «هيچ طريقه ممكني براي آنكه در تجربه به تحقيق برسد، وجود ندارد». پيش از آنها، هيوم، متافيزيك را سفسطه و مغلطه خوانده بود و ادعا كرده بود كه در آن، از تعبيرات بي دلالت و بي مدلول استفاده مي شود؛ نوكانتي ها متافيزيك را به اين دليل كه نوعي از علوم نظريمي دانستند، رد مي كردند؛ ارنست ماخ در صدد بود كه علوم را از همه عناصر متافيزيكي اش بپيرايد و... نتيجه اين شد كه اگر روزي متافيزيك را اموري تهيمايه، بيفايده و غيرعلمي مي خواندند، پوزيتيويستهاي منطقي آن را مهمل و فاقد معنا خواندند و بر آن شدند كه گزاره هاي متافيزيكي نه صادق اند و نه كاذب، بلكه يكسره تهي از دلالت اند.بهاءالدين خرمشاهي، پوزيتيويسم منطقي، (تهران: علمي و فرهنگي، چ 2، 1378)، ص 9ـ.1026. البته اساس اين روش كه به حس گرايي (آمپريسم) و تجربه گرايي (پوزيتيويسم) منجر شده است، در قرون قبلي توسط كساني چون جان لاك، جورج باركلي، ديويد هيوم، جان استوارت ميل و... پايه گذاري شده بود.ر.ك: الكس روزنبرگ، فلسفه علم، ترجمه مهدي دشتبزرگي و فاضل اسدي امجد، (قم: طه، چ 1، 1384)، صص 203 .20827. پيتر وينچ، ايده علم اجتماعي و پيوند آن با فلسفه، (تهران: سمت، چ 1، 1372)، ص .228. ايده علم اجتماعي، ص 10ـ.1129. براي اطلاع تفصيلي از وضعيت ديني در يك سده قبل از پيروزي انقلاب اسلامي، ر.ك: احمد رهدار، «وضعيت دين در جهان پيش از پيروزي انقلاب اسلامي»، ماهنامه رواق انديشه، س 5، ش ،40 (فروردين 1384)، صص 3 ـ .3030. براي اطلاع تفصيلي از نمونه هاي ضعف نظريه پردازي غرب درباره انقلاب اسلامي، ر.ك: احمد رهدار، «ضعف نظريه پردازي غرب در تحليل انقلاب اسلامي ايران»، ماهنامه رواق انديشه، س 5، ش ،50 (بهمن 1384)، ص 24ـ.4431. مظفر نامدار، «امام خميني، انقلاب اسلامي و شالوده شكني سيطره گفتمان هاي رسمي در حوزه سياست»، ق 2، فصلنامه 15 خرداد، دوره سوم، س 1، ش 2 (زمستان 1383)، ص 27منبع: http://www.pegahhowzeh.com/خ





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 431]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن