واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آینه در آینه بغض سکوت گزارش سفر به مناطق جنگی غرب کشور بازدید از مناطق جنگی و حضور در سرزمینهایی که گوشه گوشه آن یاد و خاطره شهیدی، برادری، رزمندهای و دوستی را زنده میکند همیشه برایم جاذبه داشته است، بلکه بالاتر همچون مغناطیسی مرا به سوی خود میکشد، همانند کسی که گمشدهای در آن مناطق داشته و یا بخشی از وجودش آنجا جا مانده باشد. گذشت سالیان اگرچه گرد نسیان بر خاطرات آن روزها نشانده اما همین که ندایی و دعوتی از آن سو و بدان سو میشود، خاطرات تازه میشوند و شوق رفتن در رگ ها میدود. عزیزی از روابط عمومی ارتش ـ جناب امیری ـ موضوع سفر به مناطق جنگی را مطرح میکند، به رغم گرفتاریهای شخصی و اداری مسافر کرمانشاه میشویم. همراه جمعی از اصحاب رسانه که مشتاق شنیدن و دیدن و بازتاباندن هستند.
محل استقرارمان مهمان خانهای است در کرمانشاه که با تسامح نام هتل به خود گرفته است. مهمان خانهای که شرایط زندگی در امتداد زندگی سربازی است. اولین مقصد ما تنگههای چهارزبر و حسنآباد، (منطقه عملیاتی مرصاد) است. در اینجا باید کتاب جنگ را از آخر ورق بزنیم، در مسیر و به ناچار گشتی در خیابانهای شهر می زنیم. کرمانشاه، آن کرمانشاه پیش از انقلاب و سالهای جنگ نیست. آن سالها کرمانشاه مصداق فقر و محرومیت بود و چه داستانها که نویسندگانی همچون امین فقیری، درویشیان و... با موضوع فقر مردم استان کرمانشاه ساختند و پرداختند. هنوز شرنگ داستانهایی همچون «هتاوه» و «سه خم خسروی» که جوهرهای از واقعیت داشتند در جانم هست. اما امروز کرمانشاه پوست انداخته، از فقر دامن گستر پیش از انقلاب خبری نیست و چهره شهر لبخندی شیرین بر لب دارد. پیش از عزیمت به منطقه جهت آشنایی و معارفه با مهمان دارمان امیر سرتیپ منوچهر کاظمی به قرارگاه عملیاتی غرب کشور میرویم و ایشان از ضرورت، نحوه و تاریخ تأسیس قرارگاه و لشکر 81 زرهی و نقش مؤثر مردان ارتش در سالهای دفاع مقدس میگوید و عملیاتهایی که توسط آنان انجام گرفته و اینکه هم اکنون مردانش امنیت 240کیلومتر مرز مشترک با عراق را تأمین نموده و در این بین یاد و خاطره 48 هزار شهید ارتش را گرامی میدارد. فرمانده با اتکا به توانایی مردانش با افتخار میگوید: کشوری که سیم خاردار وارد میکرد امروز با همت نخبگان خود پیشرفته ترین سیستمهای ارتباطی را بدون دخالت خارجی تولید میکند و موفق به اجرای پروژههایی همانند پدافند غیرعامل است و نیروهای آن در اوج آمادگی هستند. *** تا رسیدن به مقصد فرصتی است تا راویان، فراز و نشیب جنگ را روایت کنند و از تلخ و شیرین و شور و حماسه آن سالها بگویند، پوربزرگ، راوی نامآشنای کاروانهای راهیان نور که از تهران همراه ماست، آغاز سخن میکند: کرمانشاه موقعیت اهواز را در غرب دارد، هیچ شهری به مانند کرمانشاه بمباران نشد، در برخی از این بمبارانها مانند بمباران پارک شیرین، شهروندان بسیاری جان خود را از دست دادند، هواپیماهای عراقی در هر بازگشت سهمی از بمبهایشان را برای کرمانشاه نگه میداشتند، بر این اساس کرمانشاه تنها مرکز استانی بود که بیشترین آسیب را دید... مرادعلی آکسون راوی دیگری است که از قرارگاه با ما همراه شده، 25 سال در ارتش خدمت کرده و اکنون بازنشسته است، در آغاز جنگ بسیجی بوده و بعد جذب ارتش شده و بر اثر لیاقتهای خود از درجه داری تا درجه سرهنگی ارتقا یافته است. جالب توجه آن که دو راوی دیگر هم، سرهنگ علیاکبر میرزایی و سرهنگ پیاده حشمتالله امیری نیز وضعیتی مشابه آکسون دارند و در موقعیتهای متفاوت خاطرات شخصی خود را باز میگویند. ***منطقه عملیاتی مرصاد حد فاصل گردنه حسنآباد الی تنگه چهارزبر را در بر میگیرد. در پایان جنگ و چهار روز پس از اعلام پذیرش قطعنامه 598 از سوی امام، منافقین به پشت گرمی ارتش صدام و حامیان غربی خود نفراتشان را از سراسر اروپا و امریکا فراخوانده و به همراه جمعی که در اردوگاههای عراق نگهداری میشدند در آخرین روز مرداد سال 67 به ستون یک و بر روی جاده قصد تهران کردند. این عده که حدود 5هزار نفر بودند و برای ابهت بخشیدن به خود هر 250 نفر را یک تیپ نامیده بودند، سوار بر تانک و نفربرهای اهدایی صدام و حامیانش تا تنگه پاتاق از سوی ارتش عراق بدرقه شدند و از آنجا با سوءاستفاده از شرایط حاکم بر آن روز جبههها که مورد هجوم سراسری و مجدد عراق قرار گرفته بود و اغلب نیروهای خودی در جنوب و جبهههای میانی درگیر بودند به سوی شهرهای سرپل ذهاب و اسلامآباد حرکت کردند. عزیزدردانههای صدام علاوه بر بدرقه ارتش صدام تا گردنه پاتاق از پوشش توپخانهای و پشتیبانی هوایی ارتش بعثی نیز برخوردار بودند. سران این گروه با خام خیالیهای خود در نظر داشتند از دو محور قصرشیرین، سرپل ذهاب، اسلامآباد، کرمانشاه و مریوان، سنندج و کرمانشاه، خود را از طریق همدان به تهران برسانند و در آنجا مراسم تاج گذاری برپا کنند و خطبه به نام خود بخوانند. اما به دلیل برآوردها و تحلیلهای غلط و بدون ملاحظات تاکتیکی و بدون رعایت هرگونه اصول بدیهی به صورت ستون و بر روی جاده اصلی به پیشروی ادامه دادند تا آنکه در حدفاصل گردنه حسنآباد و گردنه چهارزبر به دام افتادند و تانکها و نفربرهای اهدایی صدام نه تنها هیچ کمکی برای نجات جانشان نکرد بلکه به کورههای آتشی تبدیل شدند که سربازان بیجیره و مواجب صدام در آن سوختند.
این عملیات تا آن حد نابخردانه بود که برخی از صاحب نظران تشکیک کردند که شاید رژیم بعثی صدام برای رهایی از شر رجوی و گروهش این عملیات را طراحی کرده و به اجرا گذاشته است. عملیات مرصاد و سرکوب لشکرکشی خام خیالانه رجوی و دارودستهاش از آنجایی که همزمان و همراه با تهاجم سراسری صدام برای بار دوم به خاک کشورمان بود، اهمیت مییابد. شهید صیاد شیرازی و شهید شوشتری در سرکوب این تهاجم نقش مؤثری داشتند و ابتکار عمل آن دو یکی از طریق هوا و با استفاده از توان دلیر مردان هوانیروز و دیگری بر روی زمین و با اتکا به ایمان و ایثار بسیجیان موجب ناکام ماندن اندیشه تجاوز از سوی دشمنان گردید. ***حرکت به سمت مرز ویژگیهای استان را بیشتر مینمایاند. کرمانشاه استانی کوهستانی است که بخش عمدهای از آن را سلسله جبال زاگرس پوشانده است و به تدریج در مسیر شرق به غرب از ارتفاعات آن کاسته میشود و در نهایت به جلگه بینالنهرین که خاک عراق است ختم میشود. به عبارت دیگر استان کرمانشاه دروازه فلات ایران در این ناحیه است و همین موضوع به استان اهمیت ژئوپلیتیک و سیاسی داده است. این ارتفاعات به گونهای منظم، پلهای و موازی با مرز قرار دارند که هر یک از آنها موقعیت پدافندی و آفندی با اهمیتی دارند و گردنههای پاتاق، حسنآباد، چهارزبر، نعل شکن، حاجیآباد و... بر موقعیت پدافندی این منطقه افزوده است. مجاور استان کرمانشاه، استان دیالی و یا دیاله عراق قرار دارد که برخلاف استان کرمانشاه جلگهای است و عوارض طبیعی کمی دارد، آن سوی دیاله بغداد پایتخت عراق است که فاصله آن از مرز کشورمان 180 کیلومتر است. در جریان هجوم سرتاسری عراق به خاک کشورمان ارتش عراق برخی از ارتفاعات مهم و استراتژیک منطقه را به اشغال درآورد و به قصد تصرف دهانه گردنه پاتاق تا عمق 50 کیلومتری پیش آمد اما در آستانه شهر سرپل ذهاب و با دلیری و از جان گذشتگی مردم این شهر از دستیابی به این گردنه و تأمین امنیت منطقه وسیعی از مناطق اشغالی بازماند. راویان از سلحشوری مردم گیلانغرب ماجراها میدانند و برخی را بر زبان میرانند، این شهر در نزدیکی منطقهای باستانی متعلق به دوران ساسانیان است و یادآور غیرت ایرانی و روحیه سلحشوری ساکنان دیرپای منطقه. شب را برای استراحت به پادگان ابوذر میرویم، پادگان ابوذر در امتداد درهای منشعب از گیلانغرب، خاطرات جانبازی بسیجیان و سربازان بسیاری را در دل نهفته دارد. تنها در دو نوبت بمباران مکرر بیش از هزار نفر در این پادگان به شهادت رسیدند. قدرتالله خان محمدی یکی از شاهدان عینی بمباران که در آن زمان 14 ساله بوده و 21 نفر از اعضای خانوادهاش را در نتیجه بمباران هواپیماهای دشمن از دست داده است، میگوید: در 16اسفند 63 در کلاس درس و مشغول امتحان بودم که هواپیماهای عراقی حمله کردند و علاوه بر پادگان ابوذر روستاهای اطراف آن را نیز بمباران کردند، به سمت روستایمان حرکت کردم در راه شاهد شهید و زخمی شدن تعداد زیادی از بسیجیان که برای عملیات در پادگان اجتماع کرده بودند، بودم، شهدا و زخمیها به قدری زیاد بودند که آنان را با اتوبوس، وانت تویوتا و یا هر وسیله دیگری جابهجا میکردند، وقتی به روستایمان رسیدم متوجه شدم خانوادهام که برای شرکت در مراسم ختم یکی از اقوام به روستای مجاور رفته بودند هنگام بمباران برای در امان ماندن زیر پلی پناه گرفتهاند که بر اثر تخریب پل مادر، خواهران، پسر عمو و چند فامیل دیگرم به شهادت رسیدند. همان روز با فاصله کمی تعداد زیادی هواپیمای عراقی مجدداً به پادگان حمله کردند و برخی از زخمیها بر اثر اصابت مجدد ترکش به شهادت رسیدند. هر سو پیکر شهیدی افتاده بود و دست و پاهای قطع شده در صحنه روح را آزار میداد. آن روز یکی از تلخ ترین روزهای عمر من است که هرگز نتوانستهام خاطرات آن روز را فراموش کنم. یکی از راویان تعداد شهدا را نزدیک به دو هزار نفر اعلام میکند که اغلب آنان بسیجی و تعدادی از نفرات سپاه بدر بودهاند. ادامه دارد ... اسماعیل علویتنظیم : رها آرامی - فرهنگ پایداری تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 382]