واضح آرشیو وب فارسی:همشهری: نقش هنر در انسجام جوامع
انديشهاجتماعي- آيت محمدپور:
هنر را صورت متعالي تفكر دانستهاند.به همين دليل، هنر افقهاي بيكران و ناپيداي واقعيت را به تصوير ميكشد.
اين امر، سبب فراروي انسان از واقعيت شده واز ديگرسو، امكانات بيشماري را براي زيستن و دگربودن فراروي او مينهد. از اين رو، آنجايي كه همه صورتهاي تفكر لب فرو ميبندند، هنر سخن گفتن ميآغازد. با اين همه، نميتوان از نقش هنر در برقراري پيوندهاي انساني (و اجتماعي) غافل ماند. در اين حالت، هنر به يك زبان ميانجي، براي انتقال مفاهيم بنيادين انساني تبديل ميشود. مطلب حاضر، نخست با ارائه تعريفي از هنر به نقش آن در انسجام ميان جوامع انساني ميپردازد.
هنر زبان عشق و عشق آغاز شناخت خويش و خداست، عجيبتر اينكه شناخت خدا نيز اوج قله عشق است؛ پس كمال آدمي با عشق است. اشتياق وافر به مركز هستي آن حقيقت اعلاست كه روح، روان، پندار، كردار، گفتار و آمال را معنا ميبخشد و انسان به كيمياي آن تماميت خود را بازمييابد و يكپارچه معنوي و اخلاقي ميشود.
آنچه چنين عشقي با آدمي ميكند، آرماني است كه همه انسانها در رسيدن به آن در تلاشند. از اين رو هنر كه تجليات عشق را عينيت ميبخشد در آموزههاي اسلامي نيز سابقهاي چشمگير دارد و هنر اسلامي همه شئون زندگي را قلمرو خويش قرار داده است. هنر روح سيالي است كه در سرشت زندگي رخ نمايانده و در همه پيشرفتهاي بشري جلوهگر است. با اين اوصاف اهميت هنر و كاربرد آن در ايجاد همدلي، وحدت و يكپارچگي آنچنان كه بايد، مورد توجه قرار نگرفته است.
آدمي در دوران حيات و در جهت رشد و كمال ابعاد وجود خود و برقراري سازگاري و تعادل لازم با موقعيتها، بايد قادر باشد به حل مسائل يا مسئله پرداخته و بر موانع يا مشكلاتي كه بر سرر راه رسيدن به هدف مورد نظر موجود است، غلبه كند.
هنر وسيله ارتباط فكر و بيان است. بنابراين از طريق آن ميتوان ارتباط مؤثري با ديگران برقرار كرد و آن را براي ايجاد همدلي، نظم و انسجام و تربيت عاطفي، اخلاقي و اجتماعي افراد به كار برد، اين امر موجب بروز تمايلات، افكار، احساسات و تجارب فردي و جمعي ميشوند. زبان هنر، اصليترين، اصيلترين، خالصترين و رساترين زبانهاست كه به كمك آن ميتوان افراد جوامع را به سوي پيشرفت و تعالي سوق داد. بنابراين به اقتضاي وسعت و جنبههاي گوناگون هنر بايد از آن بحث و گفت و گو شود تا ارزش واقعي آن آشكار گردد.
زماني كه پهناي گيتي به روي انسان گشوده ميشود، پرورش حس زيباييشناختي در جوامع و هدايت آنان به قدرت درك و تشخيص رويدادهاي اطراف اهميتي ويژه مييابد. هنر به زندگي افراد در جوامع گوناگون تحرك ميبخشد و عاملي براي رشد تفكر و ايجاد فلسفهاي براي زندگي سعادتمندانه ميشود و در جنبههاي مختلف اجتماعي ارزشمند واقع شده و ابعاد معنوي وجود انسانها را تقويت ميكند.
آشنايي با هنر و توسعه سواد هنري در جوامع نه تنها به آنان ياراي بيان انديشه با زبان هنر (شيوههاي هنري) را ميدهد، بلكه قدرت درك متقابل و دقت در ايجاد روابط مسالمتآميز را در اجتماعهاي گوناگون تقويت ميكند. پس هنر ميتواند بهعنوان وسيلهاي براي پرورش گرايشهاي مطلوب، تقويت ارزشها و فرهنگهاي مورد نظر در بين جوامع متعدد مورد توجه قرار گيرد.
انسجام در جهت كمال امري زيباست و هنر نيز كوششي براي خلق زيباييهاست و ميتواند در كنار دنياي واقعي، دنيايي خيالي مملو از نقشها و احساسات بيشائبه خلق كند. هنر شكننده سدههايي است كه ميان آدميان در ملل و قبايل مختلف بهوجود آمده است، يك رابطه بينالمللي است كه موجب نزديكي ميان نخبگان ملل ميشود.
با در نظر گرفتن گرايشهاي انسان به زيباييها و ميل به كمال در آنان و مطابقتدادن آنها با كاركردهاي اجتماعي هنر را به راحتي ميتوان دريافت كه انسان چه آگاهانه و چه ناآگاهانه خواستار زيبايي است و هر يك از آنان چه بدانند و چه ندانند به نوعي هنرمندند. بنابراين بايد قابليتهاي هنر را در بسترهاي گوناگون شناخت و متناسب با آن از اين موهبت بهرهمند شد. گروهي از زبان هنر براي توسعه فرهنگ، تعدادي نيز براي توسعه اقتصادي، سياسي و اجتماعي استفاده ميكنند .
انسان در جريان تفكر زيباشناسانه با عواملي چون تعادل، تناسب، تقارن، توازن، هماهنگي، حركت، نظم، تشابه، تضاد، تناقض، تباين، پويايي، ريتم، تعالي، تنازل و ... درگير است ودر اين گير و دار سعي ميكند آنها را در بهترين وجه ممكن مورد استفاده قرار دهد. او تلاش ميكند مواردي از اين دست را با موضوعات متعدد مورد بررسي قرار داده و فرمي قابل فهم و خوشايند ارائه كند. با قدري تامل به راحتي ميتوان دريافت كه عناصر بوجودآورنده آثار هنري تماما در جهت انسانيتركردن زمين بوده و به كمالرساندن انسان از ناسوت به لاهوت مورد توجه هنرمندان است.
حدناپذيربودن تجربيات هنري، من واقعي و فناناپذير انسان را كه صورتي واحد دارد، در جهت نيل به نامرئيها با رخنه در اعماق مرئيها هدايت ميكند و زندگي را در كنار همديگر جالبتر، زيباتر، قابلفهمتر و بهطور كلي فوقالعادهتر ميسازد. با اين باور هنر تلاشي است در جهت فراهمآوردن اين امكان كه عالم هستي خود سخن بگويد.
عالم هستي زماني لب به سخن خواهد گشود كه همزباني و همدلي را بيابد و ابزار اين همزباني و همدلي و اجتماع منسجم، توجه، دقت و حساسيت است. چه بسا پديدهاي كمارزش ما را به دنياي پر راز و رمز رهنمون سازد. براي درك شگفتيها اندكي توجه كافي است، چنانكه اندكي غفلت ميتواند ما را از موهبتهاي بسيار محروم كند.
تاريخ درج: 16 ارديبهشت 1387 ساعت 10:00 تاريخ تاييد: 16 ارديبهشت 1387 ساعت 10:48 تاريخ به روز رساني: 16 ارديبهشت 1387 ساعت 10:14
چهارشنبه 25 ارديبهشت 1387
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: همشهری]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 294]