محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1828704815
نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى نويسنده: جواد محمد زمانى آموزه وحدت در ابعاد گوناگون زندگانى دختر پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم»، حضرت فاطمه زهرا «عليهاالسلام» سارى و جارى است. او دختر كسى است كه محور وحدت امّت اسلام خوانده مىشود؛ همان كسى كه همه مسلمانان به او عشق مىورزند و به مقام بلند و ملكوتى او احترام مىگذارند. فاطمه زهرا «عليهاالسلام» كه همواره سيره پدر را الگو و سرمشق خويش قرار داده و خود همواره مورد تكريم آن پدر مهربان بوده است، نمىتواند سيرهاى جز اصلاحگرى و منشى جز تربيت و بيدارگرى داشته باشد؛ از اين رو ما در اين نوشتار بر آن نيستيم كه همه سيره آن حضرت يا همه سخنان وى را بررسى كنيم؛ اين بحث، بحث بسيار طولانى و دنبالهدارى است كه بررسى آن در اين صفحات نمىگنجد بلكه مىخواهيم تنها سخنانى از آن حضرت را بررسى كنيم كه بيشتر به اثبات فرضيه ما كمك مىكند. اين سخنان گاه بدون واسطه بر ادعاى ما دلالت مىكند و گاه با واسطه. فاطمه زهرا «عليهاالسلام» براى اتحاد، عواملى را بر مىشمرد؛ بدين معنا كه اين عوامل باعث ايجاد يا تقويت روح برادرى دينى مىشود و جامعه را از تشتّت و افتراق نجات مىبخشد. برخى از اين عوامل به شرح زير است:1. خداپرستى و نيايشدعوت به خداپرستى، دعوت به وحدت است؛ چه اين كه مسلمانان در اصل خداپرستى و خدا دوستى با هم مشتركند، همه به يك خدا اعتقاد دارند و از شرك مىپرهيزند؛ به سوى يك قبله نماز مىگذارند و يك پيامبر را آخرين فرستاده خدا مىدانند؛ با اين همه گاه اين حقايق عظيم را فراموش مىكنند و دل به بيگانه مىسپارند و به روى دوست شمشير مىكشند. مسلمانان بايد در كشمكش و درگيرى قبيلهاى و مذهبى و حزبى، اين حقايق سترگ را به ياد آورند و دست به خونِ برادر خويش نيالايند.ديگر آن كه دعوت به خداپرستى، دعوت به درك حقايق زيباى جهان و دعوت به درنگ در پديدههاى مادّى و معنوى است؛ درنگى كه باعث رشد و بالندگى معنوى و پيشرفت علمى و عملى مىشود. دعوت به خداپرستى، دعوت به آرامش است؛ چه اين كه ياد خدا آرام بخش دلهاست و دلها را از پريشانى و آشفتگى مىرهاند.فاطمه زهرا «عليهاالسلام» با باورداشت اين انديشهها، مردم را به خداپرستى و خدا دوستى فرا مىخواند؛ همان چيزى كه خود از زلال آن بسيار بهرهمند بود. او مردم را به حقيقتى دعوت مىكرد كه خود فانى در آن بود، از اين رو خود سرمشق بزرگى براى عابدان و زاهدان بود؛ چنان كه نقل شده: «نفسهاى فاطمه «عليهاالسلام» هنگام نماز از خوف خدا به شماره مىافتاد» و نيز آمده است: «در اين امّت، عابدتر از فاطمه، كس نيست؛ او آن قدر [در حين عبادت] ايستاد كه پاهايش آماس (ورم) كرد.رواياتى كه درباره عبادت فاطمه «عليهاالسلام»، تسبيح او، نمازهاى منقول از او و دعاهاى او آمده فراوان، و گواه صادقى بر ژرفاى عبادت و زهد اوست.در انديشه دختر پيامبر «صلى الله عليه و آله و سلم» جامعهاى كه روح عبادت و دعا به كالبد آن درآيد، كمتر دچار تشتّت و چند دستگى مىشود. آن حضرت مردم را به دعا فرا مىخواند و در دعا نيز به آنان، دعا براى ديگر برادران و خواهران دينى و امّت اسلام را آموزش مىداد، چنان كه در يكى از دعاهاى وى مىخوانيم: «بِسمِ اللّه عَلى اَحِبَّتى وَ وَلَدى و قَراباتى، بِسمِ اللّه على جيرانى المؤمِنين و اِخْوانى وَ مَن قَلَّدنى دُعاءً اَوِ اتَّخَذَ عِنْدى يَدا اَو ابتَدأ اِلَىَّ بَرّا مِنَ المُؤمِنينَ وَ المؤمِناتِ، بِسمِ اللّهِ عَلى ما رَزَقَنى رَبِّى و يَرزُقَنى»؛ «بسم الله دوستان و فرزندان و خويشانم، بسم الله بر همسايگان مؤمن و برادران دينى من و هر آن كس كه دعايى به من كرده يا نعمتى به من بخشيده يا ابتدا به نيكى به من كرده از مؤمنين و مؤمنات، بسم الله بر هر چه كه پروردگارم روزىام فرموده و روزىام مىكند.»شوق دعا براى برادران و خواهران دينى و مدرسه تعليم دعاى آن حضرت تا لحظات پايانى عمر مباركش ادامه داشت: آن حضرت به گفته اسماء بنت عميس در لحظات پايان عمر شريف خود دستان خود را به آسمان بلند كرده، مىگويد:«اللّهُمَّ اِنّى اسألُكَ بِمُحَمَّدٍ المصطفى و شُوقه إلىَّ و بَبْعلى عَلىٍ المُرتَضى و حُزْنه عَلَىَّ، وَ بِالحَسَنِ المُجتَبى و بكائِه عَلَىَّ وَ بِالحُسَيْنِ الشَّهيدِ و كآبَتهِ عَلَىَّ و بَناتى الفاطِميّات تحسّرهُنَّ عَلَىَّ، انَّكَ تَرحَمُ وَ تَغْفِرُ لِلعُصاةِ مِن اُمَّةِ مُحمّدٍ و تَدْخُلُهُم الجَنَّةَ، اِنَّكَ اَكْرَمُ المَسئولينَ وَ اَرْحَمُ الرّاحِمينَ؛» «خداوندا، تو را مىخوانم به حق محمد مصطفى كه اشتياق ديدار او را دارم، و به حقّ شوهرم على و اندوهى كه بر من داد، و به حق حسن مجتبى و اشكى كه بر من مىريزد، و به حق حسين شهيد و افسردگىاش نسبت به من و به حق دختران فاطمىام و حسرتى كه بر من مىخورند كه گناهكاران امّت محمد را بيامرزى و در بهشت داخل كنى، همانا تو بهترين درخواست كنندگان و مهربانترن مهربانان هستى».آن حضرت بر اين باور است كه ريشه اختلاف امّت، فراموش كردن ياد خدا و شكر و ثناى وى، و نيز سرپيچى از فرمانهاى اوست. از اين رو در سترگترين سخن خود - خطبه در مسجد مدينه، كه به خطبه فدكيه شهرت يافته -، نخست به حمد پروردگار و ذكر نعمتهاى او و فوايد توحيد مىپردازد. آن حضرت در بخشى از آن خطبه مىفرمايد:«وَ اَشهَدُ اَن لا اِله الاّ اللّهُ وَحْدَهُ لا شريكَ لَه و كَلمَةَ جَعَلَ الاخلاص تأويلَها، و ضَمَّنَ القُلوبَ مَوْصولَها وَ أنارَ فِى الفِكر مَعْقُولَها، المُمْتَنِعُ عَنِ الابصارِ رؤيَتُهُ وَ مِنَ الألْسُنِ صِفَتُهُ، وَ مِن الاوْهامِ كِيْفِيَّتُهُ، اِبْتَدَعَ الاشياءَ لا مِن شىء كانَ قَبْلَها و اَنْشأها بِلا احْتِذَاء أمْثِلَةٍ اِمْتَثَلها، كَوَّنها بِقُدرَتِه و خَدَأها بِمَشيَّتِهٍ مِن غير حاجَةٍ مِنْهُ اِلى تكوينِها وَ لا مائِدةٍ لَهُ فى تَصويرها اِلاّ تَثْبيتا لِحِكمَتِهِ و تنبيها عَلى طاعتِهِ و اِظْهارا لِقُدرَته و تَعَبُّدا لِبَريَّته وَ اعِزازا ثُمَّ جَعَلَ الثَّوابَ على طاعَتِهِ وَ وَضَعَ العِقابَ على مَعْصِيَته زيادَةً عَنْ نِقْمَتِه و حِياشَةً لَهُمْ اِلى جَنَّتِهِ»؛ «گواهى مىدهم كه معبودى جز او نيست، يكتايى است بى انباز و شريك، روح اين گواهى دوستى بىآلايش و خلوص است، كه دلهاى مشتاقان با آن در آميخته آثارش در افكار پرتو افكن شده است. خدايى كه ديدگان را توانايى ديدن، زبان را يارى بيان و گمانها را قدرت بر ادراك او نيست. همه چيز را از نيستى به هستى در آورد و آنان را بدون وجود الگو و نمونهاى ايجاد نمود. با يد قدرت خود همه را بالندگى داد و با ارادهاش به خلقِ موجودات دست يازيد؛ بى آن كه به آفرينش آنها نيازمند باشد و از اين صورتگرى طرفى ببندد. جز اين كه مىخواست حكمتش را آشكار سازد و مردم را به فرمان بردارىاش هشيار كند و بندگان را به عبوديتش رهنمون گرددد و براى دعوتش موجب سرافرازى باشد. پس آنگاه پاداش را در اطاعت و كيفر را در نافرمانى نهاد، تا بندگان را از خشم و عذاب خود رهانيده به سوى بهشت و كانون رحمتش سوق دهد.»آن حضرت در بيان وظايف مردم نسبت به پروردگار خود فرموده است: «اَنْتُم عِبادَ اللّه نَصْبُ اَمْرِهِ و نَهْيِه وَ حَمَلَةُ دينه وَ وَحْيه و اُمَناءُ اللّهِ عَلى اَنْفُسِكُم وَ بُلغاؤُهُ اِلَى الأمم وَ زَعيمُ حَقَّ لَهُ فيكُم وَ عَهْدٍ قَدَّمَهُ اِلَيْكُم»؛ «شما بندگان خدا، نگاهبانان حلال و حرام، حاملان دين و احكام، امينان خدا بر خويش و پيام آورانِ او به سوى امّتها هستيد. حقى از سوى خدا بر عهده داريد و پيمانى را كه با او بستهايد، پذيرفتهايد.»دختر پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم» علت روى گردانى مردم از خدا و در نتيجه ظهور تفرقه را، بروز جريان نفاق در ميان آنها مىداند:«ظَهَرَتْ فيكُم حَسَكَةُ النِّفاقِ وَ سَمُلَ جِلْبابُ الدّين»؛ «خار نفاق و دورويى در ميان شما آشكار و پرده دين دريده شد». نيز فرموده است: «وَ اَطْلَعَ الشَّيطانُ رَأسَهُ مِنْ مَغْرِزِهِ هاتِفا بِكُمْ»؛ «شيطان سر ازكمينگاهِ خود به در آورد و شما را به سوى خود فرا خواند».آرى، فاطمه «عليهاالسلام» مى كوشيد تا با گوشزد كردن خطر ارتجاع، مردم را بر گرد كلمه «لا اله الاّ اللّه» متّحد سازد و ريشه شرك و نفاق و تفرقه را بر كند.2. پيامبرى و نبوّتامروزه مسلمانان چند محور اساسى براى اتحاد و برادرى دارند، از جمله آنها خدا و قبله واحده، كتاب واحد و پيامبر واحد است. آرى، پيامبر خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» محور خوبى براى اتحاد و به گفته قرآن سرمشق خوبى براى مؤمنان است. خداوند در قرآن كريم پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم» را بسيار مىستايد و او را بر همه پيامبران خويش برترى مىدهد و مؤمنان را به اطاعت از او فرا مىخواند. خداوند اطاعت از پيامبر را در طول اطاعت از خود قرار مىدهد و آن حضرت را محبوبترين فرد نزد خود مىداند.فاطمه زهرا «عليهاالسلام» كه نزديكترين فرد به رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» بود، و روح و جان وى با آيات قرآن كريم آميخته بود، هماره مردم را به پندگيرى از پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم» و سرمشقگيرى از سيره ايشان دعوت كرده است. شاهد آشكار سخن ما، اين فرمايش نورانى آن حضرت است: «اَبَوا هذِهِ الامَّة مُحَمَّدٌ وَ عَلِىُّ يُقيمانِ اَوَدَهُم وَ يُنقِذانِهِم مِنَ العَذابِ الدّائمِ اِنْ اَطَاعُوهُما و يُبيحانِهم النَّعيمَ الدّائمَ اِنْ وافَقُوهُمَا؛» «محمّد و على پدران اين امّتند. اگر فرمانبردارى از آن دو بكنند، آنها را از كژى نجات مىدهند و از عذاب دايم مىرهانند و اگر با آنان موافقت داشتند بر آنها نعمت دايمى را مباح مىكردند».آن حضرت در سخنان خود، خطاب به برخى زنان، آنان را به خشنود كردن محمد «صلى الله عليه و آله و سلم» و على «عليهالسلام» كه پدران دينىاند دعوت مىكند، حتى اگر به خشم پدران نسبى آنها بينجامد: «اِرْضى اَبَوَىْ دينِك محمّدا و عليّا بِسُخْط اَبَوَىْ نَسَبِكَ وَ لا تَرضى اَبَوىْ نَسِبِك بِسُخطِ اَبَوىْ دينك، فَاِنَّ اَبَوىْ نَسَبِك اِن سُخِطا اَرْضاهُما محمّد و علىٌ «عليهمالسلام» بِثَوابِ جزءٍ مِنْ الف الف جزءٍ مِنْ ساعةٍ مِن طاعتهِما، و اِنَّ اَبَوَىْ دينك ان سُخِطا لَمْ يَقْدِر اَبَوا نَسَبِك أن يَرضياهُما لأنّ ثوابَ طاعاتِ أهْلِ الدنيا كلّهم لا يَفى بِسُخْطِهما»؛ «پدران دينى خود را كه محمد و علىاند، خشنود گردان؛ اگر چه به سخط و خشم پدران نسبى بينجامد و به خشم پدران دينى در برابر خشنودى پدران نسبى خود رضايت مده؛ چون اگر پدران نسبى تو ناخشنود باشند، محمد و على به ثواب جزيى از هزار هزار جزء از ساعات طاعاتشان آنها را راضى مىگردانند؛ اما اگر پدران دينى تو ناخشنود باشند، پدران نسبى شما قادر به خشنود كردن آنان نيستند؛ چون ثواب طاعات اهل دنيا نمىتواند خشم آن دو را فرو بنشاند و خشنودشان سازد».آرى، فاطمه زهرا «عليهاالسلام» با اين سخنان، مردمان را به همدلى و پيوند بر محور وجود مقدس پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم» تشويق مىكند و با عبارت «پدر دينى» بر شوق و عاطفه همگان نسبت به پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم» مىافزايد. آن حضرت، پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم» را يكى از سه چيز كه در دنيا علاقهمند به آن است مىداند و با اين سخن شگفت، ديگر بار همگان را به عشق و مهرورزى نسبت به پيامبر «صلى الله عليه و آله و سلم» بر مىانگيزاند: «حُبِّبَ اِلَىَّ مِنْ دُنْياكُم ثَلاثٌ»؛ تَلاوَةُ كِتابَ اللّهِ و النَّظَرُ فى وَجْهِ رَسُولِ اللّهِ، وَ الانفاقُ فى سَبيلِ اللّهِ»؛ «از دنياى شما سه چيز را علاقهمندم: تلاوت كتاب خدا، نگاه كردن به چهره پيامبر خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» و انفاق در راه خدا.دعوت آن حضرت به اتحاد بر محور پيامبر خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» تنها به سخن ختم نمىشد؛ او در عمل نيز خود به اين سيره ملتزم بود و بارها اين التزام را نشان داد. از جمله بايد به اين داستان اشاره كرد: برخى از مردم، به پيامبر خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» آن گونه كه شايسته آن حضرت بود، احترام نمىگذاشتند و در خطاب كردن به وى، حرمت او را نگاه نمىداشتند تا آنكه اين آيه نازل شد: «لا تَجْعَلُوا دُعَاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُم كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضا»؛ «پيامبر را در ميان خود، آن گونه كه همديگر را صدا مىزنيد، صدا نزنيد».امام صادق «عليهالسلام» مىفرمايد: فاطمه «عليهاالسلام» فرمود: وقتى آيه نازل شد، ترسيدم كه رسول خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» را با خطاب «يا اَبَة» بخوانم؛ از اين رو مىگفتم: «يا رَسولَ اللّه». يك بار، دو بار، سه بار از من روى گرداند. سپس رو به من كرد و فرمود: فاطمه! اين آيه درباره تو و خاندان و فرزندانِ تو نازل نشده است، تو از منى و من از تو. اين آيه مربوط به جفا كاران و درشت خويان قريش كه اهل كبر و خودخواهىاند مىباشد. تو به من «يا اَبَه» بگو؛ زيرا اين كلام، قلب مرا زنده مىكند و پروردگار را خشنود مىسازد.آرى، در اين ماجرا فاطمه «عليهاالسلام» مىخواست التزام عملى خود را به آنچه مىگويد نشان دهد و تافته جدا بافته از امّت قرار نگيرد و همانند ديگران پيامبر اسلام «صلى الله عليه و آله و سلم» را صدا بزند و وحدت و همگونى بر محور پيامبر «صلى الله عليه و آله و سلم» را تقويت كند و چنانچه دستور خاص پيامبر اعظم «صلى الله عليه و آله و سلم» بشود، به اين كار ادامه دهد؛ امّا با شنيدن سخنان پيامبر «صلى الله عليه و آله و سلم» به سخن او عمل كرد و وحدت را به گونهاى ديگر تقويت نمود، و آن گونه ديگر، اتحاد در پيروى از سخنان پيامبر «صلى الله عليه و آله و سلم» بود!فاطمه «عليهاالسلام» حال مردمان حجاز پيش از بعثت نبى اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم» و دسته دسته بودن و تفرقه آنان را يادآورى مىكند و با ذكر خدمات پيامبر خدا «صلى الله عليه و آله و سلم» مردمان را از ارتجاع به جاهليّت بر حَذَر مىدارد و از آنان مىخواهد كه وحدت خود را مبدّل به تفرقه نسازند: «اِبْتَعَثَهُ اللّه تعالى اِتماما لأمرِهِ وَ عَزيمَةً عَلى اِمْضاءِ حُكْمِهِ وَ اِنْفَاذا لِمَقادير حَتْمِهِ فَرَأىَ الأمَمَ فِرَقا فى اَدْيانِها عُكَّفا عَلى نِيرانِها عابِدَةً لأوثانِها مُنكِرةً للّهِ مَعَ عِرفانِها فَانَارَ اللّهُ تعالى بِأبى مُحَمَّدٍ «صلى الله عليه و آله و سلم» ظُلَمَها وَ كَشَفَ عَنِ القُلوبِ بُهَمَها وَ جَلِّى عَنِ الابْصارِ غُمَمَها وَ قَامَ فِى النّاسِ بِالهدايَةِ وَ أنْقَذَهُمْ مِنَ الغَوايَةِ وَ بَصَّرَهُم مِنَ العَمايَةِ وَ هَداهُم اِلَى الدّينِ القَوِيمِ وَ دَعَاهُم اِلَى الصِّراطِ المُستقيمِ»؛ «محمد «صلى الله عليه و آله و سلم» را بر انگيخت تا فرمانش را كامل، حكمش را نافذ و آنچه مقدّر ساخته بود به انجام رساند. پيامبر «صلى الله عليه و آله و سلم» مشاهده نمود كه هر گروه آيينى را پذيرا گشتهاند. دستهاى بر گرد آتش در طواف، گروهى در برابر بت به نماز، و همگان ياد خدايى را كه مىشناسند، از خاطر زدودهاند. پس خداوند به تو محمّد بساط ظلمت را سترد، و دلها را از تيرگى كفر رهانيد، و ابرهاى تيره و تار را از مقابل ديدگان به يكسو افكند. او (پيامبر خدا) براى هدايت مردم به پا خاست و آنها را از گمراهى و ناراستى رهايى بخشيد و چشمانشان را بينا ساخت. آنان را به آيين پا بر جاى اسلام رهنمون گشت و به راه راست دعوت نمود.»حتى شكوهها و نوحههاى فاطمه «عليهاالسلام» در فراق پيامبر «صلى الله عليه و آله و سلم» را مىتوان دعوت به اتحاد بر محور پيامبر اعظم «صلى الله عليه و آله و سلم» دانست. آن حضرت با نوحهها و اشعار فراوان در اندوه رحلت جانگداز پيامبر «صلى الله عليه و آله و سلم» و با يادآورى نعمت حضور آن رسول خاتم، مردمان را به زنده نگاه داشتن ياد و سيره ايشان دعوت مىكرد و نسبت به از ياد رفتن برخى سفارشهاى وى و فراموشى بخشى از سيره آن حضرت نهيب مىزد.3. قرآن كريممردم عصر جاهلى، زندگانى آلوده به خرافات و افسانهها و آميخته با شرك و نفاق و كفر داشتند؛ با اين همه در پناه عمل به نوشتهاى آسمانى توانستند از تيرگىها نجات يابند و ميهمان صبح دلانگيز توحيد و معنويت و رفاه شوند؛ آن نوشته آسمانى، قرآن كريم بود؛ كتابى كه بزرگترين معجزه پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» است، زوال و تحريف نمىپذيرد، محدود به عصر يا دورهاى نمىشود و بطنهاى گوناگون دارد؛ كتابى كه اهلبيت پيامبر اعظم «صلى الله عليه و آله» بهترين مفسّر آن هستند و از حقايق آن به خوبى آگاهند. پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» بارها و بارها مسلمانان را به قرآن كريم سفارش كرده و آن را يكى از يادگارهاى گرانبهاى خود در ميان مسلمانان مىدانست. در روايات، سفارشهاى بسيارى نسبت به تلاوت قرآن كريم و تأمّل در آيات ژرف و شگرف آن وجود دارد. اين نكته را نمىتوان نهفت كه راز عقب ماندگى و تشتّت مسلمانان در عصر حاضر نيز دورى از قرآن كريم است.فاطمه زهرا «عليهاالسلام» بزرگترين حامى قرآن بود و آن كتاب آسمانى را فصل الخطاب بسيار خوبى براى منازعات مىدانست. آن حضرت همگان را به تلاوت و تأمل در اين كتاب آسمانى سفارش مىكرد كه گواه آن سخن زير است: «حُبِّبَ اِلَىَّ من دُنياكُم ثَلاثٌ: تَلاوَتٌ كتابِ اللّه...»؛ «از دنياى شما سه چيز را علاقهمندم: تلاوت كتاب خدا...». نيز «قارِىءُ الحَديدِ و اذا وَقَعَتْ وَ الرَّحمنِ يُدعى فى السماوات و الارضِ ساكِنُ الفِردوسِ»؛ «تلاوت كننده سوره حديد و واقعه و الرحمن در آسمانها و زمين اهل بهشت خوانده مىشود».آن حضرت حتى وصيت نامه خويش را نيز محلّ تشويق مردم براى مراجعه به كتاب الله قرار مىدهد و از امير مؤمنان «عليهالسلام» مىخواهد كه بر بالاى قبر او، فراوان قرآن بخواند: «فَاكْثِرْ مِنْ تَلاوَةِ القُرآنِ»؛ «[بر بالاى قبر من] بسيار قرآن تلاوت كن».سفارش فاطمه «عليهاالسلام» در رجوع به قرآن، تنها به گفته منحصر نماند. آن بانوى گرامى اسلام، خود بارها در سخنان، خطبهها و احتجاجات خود از آيات قرآن كريم استفاده مىكرد و گاه به شرح آنان مىپرداخت.دختر پيامبر گرامى اسلام در خطبه سترگ خود، خطاب به مردم مدينه، قرآن كريم را به زيبايى وصف مىكند:«... النُّورِ السّاطِعِ و الضِّياءِ اللامِعِ، بَيَّنَةٌ بَصائِره، منكشفة سَرائرُه، مَتَجَليَةٌ ظَواهِرُهُ، مُغْتَبِطٌ بِهِ اَشياعُهُ، قائِدٌ الى الرِّضوانِ اِتّباعُهُ، مُؤَدٍ الى النجاةِ اِسْتِماعُهُ، بِهِ تُنَالُ حُجَجُ اللّهِ المُنَوَّرَةُ و عَزائِمه المُفَسِّرَةُ، وَ مَحارِمُهُ المُحَذَّرَةُ وَ بَيِّناتُهُ الجالِيَةُ، وَ بَراهينُهُ الكافِيَةُ وَ فَضائِلُهُ المَنْدُوبَةُ وَ رُخَصُهُ المَوْهُوبَةُ و شَرائعةُ المَكْتُوبَةٌ؛ «[قرآن] فروزان و شعاع درخشان خداست. دلايلش روشن، لطايف و دقايقش آشكار، ظواهرش نورانى است و پيروانش پر افتخارند و جهانيان بدان غبطه خورند و حَسَد بَرند. كتابى كه پيروىاش راهگشاى روضه رحمت الهى است و شنوندهاش رستگار در دو سرا، در پرتو آن، قلبهاى روشن الاهى را مىتوان ديد و نيز تفسير احكام و واجبات او را دريافت، حرامهاى خداوندى را بازدارنده، حلالهاى او را رخصت دهنده و مستحبات را نماينده و شريعت را راهگشاست».نيز آن حضرت وقتى جدا شدن مردم را از كتاب خدا ديد بر آنان نهيب زد و از آنان خواست كه قرآن را محور اتّحاد قرار دهند و داورى نمايند: «وَ هذا كتابُ اللّهِ بَيْنَ اَظْهُرِكُم زَواجِرُهُ بَيَّنةٌ و شَواهِدُهُ لائحَةٌ و اَوَامِرُهُ واضِحَةٌ. اَرَغْبَةً عَنْهُ تُريدونَ اَمْ بِخَيْرِهِ تَحكُمُون؟؛ «اين كتاب خداست ميان شما! نشانههايش بى كم و كاست هويدا، و امر و نهى آن روشن و آشكارا. آيا داورى جز قرآن بر مىگيريد؟ يا به غير آن داورى مىكنيد؟.»4. امامت و اهلبيتامامت در لغت به معناى پيشوايى و رهبرى است، و هر كسى كه متصدى رهبرى گروهى شود «امام» ناميده مىشود؛ خواه در راه حق باشد يا در راه باطل، چنان كه در قرآن كريم، واژه «ائمه كفر» درباره سران كفّار به كار گرفته شده، و كسى كه نمازگزاران به او اقتدا مىكنند، «امام جماعت» ناميده مىشود.اما در اصطلاح علم كلام، امامت عبارت است از «رياست همگانى و فراگير بر جامعه اسلامى در همه امور دينى و دنيوى». ذكر كلمه «دنيوى» براى تأكيد بر قلمرو امامت است، وگرنه تدبير امور دنيوى جامعه اسلامى، جزئى از دين اسلام است.از ديدگاه شيعه، چنين رياستى هنگامى مشروع خواهد بود كه از طرف خداى متعال باشد و كسى كه اصالتا - و نه به عنوان نيابت - داراى چنين مقامى باشد، معصوم از خطا در بيان احكام و معارف اسلامى و نيز مصون از گناهان خواهد بود. در واقع، امام معصوم، همه منصبهاى پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» به جز نبوت و رسالت را دارد و هم سخنان او در تبيين حقايق و قوانين و معارف اسلام حجّت است و هم فرمانهاى وى در امور مختلف حكومتى واجب الاطاعة مىباشد. بدين ترتيب اختلاف شيعه و سنى در موضوع امامت، در سه مسئله ظاهر مىشود:- نخست آن كه امام بايد از طرف خداى متعال نصب شود؛- دوم آن كه بايد داراى علم خدادادى و مصون از خطا باشد؛- سوم آن كه بايد مصون از گناه باشد.دين مقدس اسلام، همگانى و جاودانى و نسخ ناشدنى است، و بعد از پيامبر اسلام «صلى الله عليه و آله» پيامبرى نخواهد آمد، و ختم نبوّت در صورتى با حكمت بعثت انبياء سازگار است كه آخرين شريعت آسمانى، پاسخگوى همه نيازهاى بشر باشد و بقاى آن تا پايان جهان تضمين شده باشد.اين ضمانت درباره قرآن كريم وجود دارد و خداى متعال مصونيّت اين كتاب عزيز از هر گونه تغيير و تحريفى را تضمين كرده است؛ ولى همه احكام و قوانين اسلام، از ظاهر آيات كريمه استفاده نمىشود و فى المثل تعداد ركعات نماز و كيفيّت انجام دادن آن و صدها حكم واجب و مستحب آن را نمىتوان از قرآن كريم به دست آورد و معمولاً قرآن در صدد بيان تفاصيل احكام و قوانين نيست و تعليم و تبيين آنها را بر عهده پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» گذاشته تا با علمى كه خدا به او عطا فرموده - غير از وحى قرآنى - آنها را براى مردم بيان كند. بدين ترتيب، حجيّت و اعتبار سنّت آن حضرت به عنوان يكى از منابع اصيل براى شناخت اسلام ثابت مىشود.امّا شرايط دشوار زندگى آن حضرت مانند چند سال محصور بودن در شعب ابى طالب و ده سال جنگ با دشمنان اسلام، اجازه نمىداد كه همه احكام دين و قوانين اسلام را براى عموم مردم بيان كند و همان مقدار هم كه اصحاب فرا مىگرفتند، ضمانتى براى محفوظ ماندن نداشت و حتى كيفيّت وضو گرفتن آن حضرت كه سالها در مرئى و منظر مردم بود، مورد اختلاف واقع شد. در جايى كه احكام چنين عملى درمعرض اختلاف باشد، خطر اشتباه در نقل و تحريفات عمدى در مورد احكام دقيق و پيچيده بويژه احكام و قوانينى كه با هوسهاى افراد و منافع گروهها برخورد مىكند، به مراتب بيشتر خواهد بود.با توجه به اين نكات، روشن مىشود كه هنگامى دين اسلام مىتواند به عنوان يك دين كامل و پاسخگوى نيازهاى همه انسانها تا پايان جهان، مطرح باشد كه در متن دين، راهى براى تأمين مصالح ضرورى جامعه پيشبينى شده باشد؛ مصالحى كه با رحلت پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» در معرض تهديد و تقويت قرار مىگرفت؛ و اين راه خير جز نصب جانشين شايسته براى رسول اكرم «صلى الله عليه و آله» نخواهد بود... حاصل آنكه، ختم نبوّت هنگامى موافق با حكمت الهى خواهد بود كه توأم با نصب امام معصوم باشد؛ امامى كه همه ويژگىهاى پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» - به جز نبوّت و رسالت - را دارا باشد.آنچه گفتيم دليل عقلى بر وجوب امامت است و پيش از هر دليل نقلى (آيه يا روايت) مىتواند مستمسك ما براى اثبات امامت و ولايت اهلبيت «عليهالسلام» باشد. درنگ در آنچه گفتيم اين حقيقت را نيز آشكار مىكند كه امامت، به قطع از اصول دين است نه فروع دين.فاطمه زهرا «عليهاالسلام» از رهگذر تبين حقايق امامت و نيز براى آشكار ساختن جايگاه امامت در ايجاد اتحاد و وفاق دينى و دنيوى در خطبه خود در مسجد مدينه فرموده است:«فَجَعَل اللّهُ... طاعَتنا نِظاما لِلْمِلَّةِ و اِمامَتنا اَمَانا لِلْفُرْقَة (مِنَ الفُرْقَه)»؛ «خداوند پيروى ما را مايه وفاق، و امامت ما را مانع افتراق قرار داد».درنگ در اين سخن نورانى حقايق فراوانى را آشكار خواهد كرد. اين سخن شگرف نظر شارحان خطبه فاطمه زهرا «عليهاالسلام» را به خود جلب كرده است، چنان كه در يكى از اين شرحها مىخوانيم: «در اين دو فراز كه شامل يك مضمون است، يادگار نبوّت و رسالت، نظام امّت اسلامى و مصون بودن از پراكندگى را در گرو امامت و پيروى از رهبر خودشان معرفى فرمود كه دومين اساس در حفظ وحدت اجتماع مىباشد كه هر جامعهاى بايد قطب فكرى داشته باشد تا تمام افكار را به خود جذب و خلاء موجود از اين ناحيه را برطرف كند. در اين صورت است كه زمينهاى براى اختلاف فكر باقى نمىماند.در اين جا اين سؤال مطرح مىشود كه با بودن قرآن كريم و سنت رسول اكرم «صلى الله عليه و آله» و رهبريت يك فرد كه با اكثريت آراء انتخاب شده ديگر اختلافى باقى نمىماند و نظام اسلامى از پراكندگى و هرج و مرج مصون خواهد بود. پس به چه دليل نظام امّت و امنيت از تفرقه در گرو امامت و رهبرى اهل بيت مىباشد؟ پاسخ اين سؤال را با الهام از يك بيت عربى مىدهيم:فانّ النّار بالعودين تزكى و انّ الحرب اوّله كلاماين شاعر مىگويد اين طور نيست كه جنگها به طور دفعى واقع شده باشند؛ بلكه اگر ريشهيابى كنيم مىبينيم آغاز آن از سخن شروع مىشود؛ بدين سان كه با ردّ و بدل كردن سخنان ناشايسته كم كم عقدهها و كينهها بسته شده و سرانجام به يك پيكار خونبار تبديل مىشود، و اگر به اين نكته اجتماعى كه در اين بيت عربى تصوير شده، به طور گسترده بنگريم، خواهيم ديد كه يكى از عوامل مؤثر در جنگها كه بر اثر صف بندىها و تقسيم بندى در اجتماع صورت مىگيرد ريشه آن نيز اوّل به صورت عقيده و سپس به مرور زمان منجر به اختلاف در گفتار و سرانجام حوادث خونبار مىشود. بنابراين اگر بخواهيم نظام جامعه محفوظ و از تفرّق مصون بوده باشد، بايد هماهنگى در عقايد را فراهم نمود؛ زيرا مهمترين عامل در وحدت و نظام يك اجتماع وحدت فكر و عقيده از آن اجتماع است كه يكپارچگى را حفظ خواهد نمود وگرنه جامعه دير يا زود از هم خواهد پاشيد و جامعه از درون متلاشى خواهد شد؛ گر چه ممكن است بر مبناى تعصبات جاهلانه بدون تكيه بر اساس فرهنگى، وحدتى بر اساس قوميت و امثال آن ايجاد كرد؛ امّا هرگز آن وحدت ضامن حفظ بنيان اجتماعى نخواهد بود؛ بلكه عمده و اساس در جامعه وحدت افكار و عقايد است و اگر چنين وحدتى در اجتماع نبود، در باطن آن جامعه هرج و مرج وجود خواهد داشت؛ زيرا بنا به فرموده امام در نهج البلاغه، پناهندگى به ركن وثيق نيست.هر كس در تاريخ اسلام سيرى بنمايد مىبيند كه در طى قرون، بر اثر فتوحات شايانى كه نصيب مسلمانها گرديد، افكار و آراء گوناگون جديد داخل در حوزه اسلام گرديد. دانشمندان اديان و مذاهب مختلف به اجتماع مسلمين روى آوردند و از طرفى چون كنترل فكرى وجود نداشت، بحثهاى گوناگونى در اطراف معارف اسلامى مطرح شد كه مسلمانها مىبايست با توجه به قرآن و اصول معارف اسلام، يا قرآن را حاكم و غالب بر آنها دانسته و همه آن افكار را با ميزانِ قرآن مىسنجيدند و پس از تطبيق با قرآن و سنت، هر چه مطابق با قرآن باشد، قبول و آنچه را كه مخالف يافتند رد نمايند و به اين ترتيب اصالت و حاكميّت قرآن را حفظ نمايند و يا اين كه باطنا مغلوب آن افكار شده و كتاب و سنّت را با آن افكار تطبيق دهند.البته حفظ برترى قرآن در برابر افكار انحرافى احتياج به كسانى دارد كه خود قرآن آنان را معرفى نموده و به آنان ارجاع داده، و آنان با احاطه غيبى به حقايق و دارا بودن علم اسماء، اين صلاحيت و توانايى را به طور انحصارى دارند كه همه افكار را در چهارچوب قرآن تفسير نموده و نظرها را اشباع نمايند تا ديگر مجالى بر اختلاف باقى نماند. اين جاست كه چون جز معصوم قادر بر چنين كارى نيست، به ناچار هر كس با سنخ افكارى كه خود دارد، آن را اصل قرار مىدهد و بر طبق خواسته و عواطف و افكار و آراء خود بدون توجه قرآن و سنّت را به همان گونه تفسير خواهد نمود.انشاء اختلاف از اينجا آغاز مىشود و هرج و مرج در عقايد به وجود مىآيد و روى همين جهتِ فقدان قيّم قرآن، گروههاى مختلفى به نام اشاعره و معتزله و... به وجود آمد و پيروان هر دسته و فرقه، پيروان فرقه ديگر را تكفير و لعن و سبّ مىنمود؛ مثلاً در تفسير قرآن بر اثر اختلاط با دانشمندان يهود و مسيحيان، تفسير قرآن پر از افسانههاى اسرائيلى و مسيحيّت گرديد و مسلمانان چون تاريخ بنىاسرائيل در قرآن كريم به اختصار آمده مايل بودند به طور تفصيل بشنوند، اين زمينهاى براى ورود چنين افسانههايى شد...به طور خلاصه آن كه هر كس با توجّه يا بدون توجّه طرفدار هر عقيده و فكرى بود، آن را اصل براى قرآن و سنّت قرار مىداد و به همين وضع نيز كسانى كه خودباخته افكار يونان و هند و يا غير آن بودند، قرآن را با آن تعبير و تطبيق مىكردند، و بر اثر نبودن قيّم قرآن در متن جامعه قرآن كريم و سنّت نبوى در هر يك از ادوار اسلامى تحت تأثير افكار علمى و عقيدتى رايج در آن عصر واقع مىگرديد. اين بلايى بود كه به سر تفسير قرآن كريم آمد.امّا احاديث نبوى، خدا مىداند كه چقدر راويان حديث پيدا شدند و به نفع قدرت وقت و هر گروهى به نفع خود و كوبيدن ديگرى جعل حديث مىكردند و جعل حديث از نزديكترين زمان به رحلت رسول اكرم «صلى الله عليه و آله» - يعنى زمان مولاى متقيان «عليهالسلام» - آن چنان زياد شد كه تميز صحيح از سقيم مواجه با اشكال شد.پس بدين سان مىبينيم قرآن و احاديث نبوى منهاى امامت نتوانست رفع اختلاف در عقايد و افكار بنمايد... و پر واضح است كه معرفى مقامى كه بتواند با الهام از غيب قرآن را تفسير كند، جز از ناحيه خود پيامبر، از ناحيه ديگر ميسور نيست؛ لذا مىبينيم پيامبر عديل قرآن را پس از خود معرفى مىكند (كتاب الله و عترتى) تا جامعه اسلامى دچار خلاء فكرى نشده و پراكندگى ايجاد نشود؛ به همين مناسبت است كه مىبينيم جز مولاى متقيان و ائمه معصوم «عليهمالسلام» كسى مدّعى نشد كه احاطه به قرآن داشته و تفسير آن را نه فقط در سطح متعارف، بلكه معناى آن را تا هفتاد بطن احاطه داشته باشد.بنابراين پيروى از اهلبيت «عليهمالسلام» و اطاعت از آنهاست كه در هر بعد مايه نظام امّت است؛ و همين امر تأمين از هر گونه افتراق و اختلاف و موجب نظام در همه ابعاد در جامعه اسلامى مىباشد. آنان با اتّصال به منبع وحى، جوابگوى رشد افكار بشرى در هر رشته از اقتصاد و سياست و حقوق مدنى و جزايى و صدها نظاير آن كه رو به تكامل است مىباشند و در اين صورت است كه مىتوان جلوى هرج و مرج افكار و عقايد را كه منشأ اختلاف برونى است گرفت.پس ائمه «عليهمالسلام» و علماى راستين متولّيان مكتب اسلام هستند كه مىتوانند افكار بشرى را با استفاده از قرآن، بدون افراط و تفريط تغذيه نموده و از انحراف مصون ساخته و نظم واقعى بخشند!.فاطمه زهرا «عليهاالسلام» اهلبيت را وسيله ارتباط آفريدگان با آفريدگار، برگزيدگان الهى و دليلهاى روشن او و وارث پيامبران مىداند: «وَ نَحْنُ وَسيلَتُه فى خَلْقِهِ و نَحْنُ خاصَّتُهُ وَ مَحَلُّ قُدْسِهِ وَ نَحْنُ حُجَّتُهُ فى غَيْبِه وَ نَحْنُ وَرَثَةُ انبِيائِهِ»؛ «و ما وسيله ارتباط خدا با مخلوقات، و برگزيدگان او، و جايگاه حلول پاكى او و دليل روشن او و وارثان پيامبرانيم.»در اين حديث شريف نيز آن حضرت به نقش اهلبيت «عليهمالسلام» در خلقت و واسطه فيض بودن آنها اشاره مىكند، و پر روشن است كه همان گونه كه خداوند مىتواند محور وحدت مردمان باشد، واسطه فيض او هم مىتواند اتحاد آفرين شود.محمود بن لبيد، در ضمن سخنان طولانى، مىگويد: به فاطمه «عليهاالسلام» عرض كردم: بانوى من! چرا امير مؤمنان «عليهالسلام» نشست و از حقش دفاع نكرد؟ فاطمه «عليهاالسلام» فرمود: اى ابا عمرو! همانا رسول خدا «صلى الله عليه و آله» فرمود: «مَثَلُ الأمامِ كَالكَعْبَة، اِذْ تؤتى و لا تأتى»؛ «امام همانند كعبه است، مردم بايد به سمت او بيايند نه آنكه او به دنبال مردم برود».در اين سخن نيز فاطمه «عليهاالسلام» با نقل تشبيه امام به كعبه، محوريت امام در انسجام و اتحاد امّت اسلام را گوشزد مىكند. اين تشبيه زيبا، حاوى دقايق ادبى و ذوقى فراوانى است كه به برخى از آنها اشاره مىكنيم:برخى از كعبه، تنها همان خشت و گل را درك مىكنند و به ظاهر آن بسنده مىنمايند، بىآنكه حقايق آن را دريابند و به وجه توحيدى آن بينديشند؛ درباره امامت نيز چنين است و برخى قشرى ذهنان تنها به بعد ظاهرى و كالبدى امام توجه دارند نه به بُعد معنوى و ملكوتى و روحى وى!شرط صحّت نماز، استقبال (رو به كعبه بودن) است، چنان كه شرط قبولى اعمال، پذيرش امامت و ولايت و رو به آن گستره عظيم بودن است؛ ما همان گونه كه خدا را به كعبه قسم مىدهيم (يا ربَّ الكعبه) خدا را به امام نيز قسم مىدهيم (مانند: يا ربَّ الحسين)؛ زيارت كعبه (حجّ) به برائت از مشركين نياز دارد و جزئى از اعمال آن است، همان گونه كه راه يابى به بارگاه امامت به برائت از دشمنان آنها نيازمند است؛ هر كس مستطيع باشد ولى به حج نرود، بر طبق روايات بر دين يهود و مجوس از دنيا رفته است و نيز هر كس امام زمان خود را نشناسد، بر طبق روايات به مرگ جاهليت از دنيا رفته است.هر كس به جنگ كعبه و به قصد ويرانى آن برخيزد، چونان ابرهه و سپاه او كه به اصحاب فيل شهرت يافتند، دچار ابابيل الهى مىشود و نابود مىگردد، و نيز هر كس به جنگ امامت برخيزد، در دنيا و آخرت دچار عذاب الهى مىشود، چونان كه فرجام قاتلان امامان «عليهمالسلام» - بويژه امام حسين «عليهالسلام» - چنين بود. به وسيله كعبه، خدا عبادت مىشود، چنان كه به وسيله امام نيز خدا عبادت مىگردد (بِنَا عُبِدَ اللّه)، و هر كس به نزديكى كعبه برسد بايد مُحرم شود (از بسيارى حلالها بپرهيزد) و همين گونه است هر كس به قُرب امام رسد.ديوار كعبه شكافته شد تا امامت كه مصداق تامّ آن على «عليهالسلام» است به دنيا آيد، همان گونه كه فرق امامت ( على «عليهالسلام») شكافته شد تا توحيد ناب به دنيا آيد! همان امامتى كه از ابراهيم «عليهالسلام» آغاز شد، همان كسى كه بالا بردن ديوارهاى كعبه از وى آغاز گرديد.كعبه و ديار حجاز، محلّ هبوط آدم «عليهالسلام» بود و امام، محل توسّل آدم «عليهالسلام» براى قبول توبه. خدا كعبه را - با دست پيامبر «صلى الله عليه و آله» - از پليدى بتهاى جاهلى پاك كرد و قلب امام را نيز - به مفاد آيه تطهير - از هر گونه رجس و پليدى، و سرانجام كعبه و امام هر دو جلوه پروردگارند و سخن فاطمه «عليهاالسلام» به نقل از پدرش، بسيار ژرف است و تشبيه امام به كعبه بسيار شگرف.با اين همه وجه تشبيه در همان كلام ذكر شده و آنچه ما ذكر كرديم نكاتى ذوقى است كه درنگ در آن مىتواند قلب آدمى را از عشق به امامت سرشار كند؛ امّا نبايد از اين نكته غافل ماند كه در انديشه دختر پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله» امامت، چونان كعبه مىتواند مظهر وحدت باشد، به شرط آنكه مردم به سمت آن آيند و از زلال زمزم آن بنوشند و بنوشانند.اگر چنين بود، امامت محور وحدت دنياى اسلام خواهد شد و همگان را از پريشانى و آشفتگى نجات خواهد بخشيد.پي نوشت : 1. عدّة الداعى، باب چهارم، ص 139.2. مجلسى، بحارالانوار، ج 43، ص 80.3. كفعمى، بلد الامين، ص 55.4. صدوق، خصال، ج 1، ص 173.5. خطبه فدكيه.6. همان.7. همان.8. همان.9. تفسير امام حسن عسكرى «عليهالسلام»، ص 330؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 23، ص 259، ح 8.10. تفسير امام حسن عسكرى «عليهالسلام»، ص 334.11. محمد دشتى، نهج الحياة، ص 271.12. سوره نور (24) آيه 63.13. ابن شهر آشوب، المناقب، ج 3، ص 102؛ مجلسى، بحارالانوار، ج 43، ص 33.14. محمد دشتى، نهج الحياة، ص 271.15. همان، ص 270.16. مجلسى، بحارالانوار، ج 79، ص 27؛ محدث قمى، بيت الاحزان، ص 176؛ نهج الحياة، ص 315.17. خطبه فدكيه.18. خطبه فدكيه.19. سوره توبه (9)، آيه 12.20. محمد تقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، ص 289.21. رك: سوره بقره (2)، آيه 151؛ سوره آل عمران (3)، آيه 164؛22. محمد تقى مصباح يزدى، آموزش عقايد، صص 304 - 306.23. خطبه فدكيه.24. سيد عزّ الدين حسينى زنجانى، شرح خطبه حضرت زهرا «عليهاالسلام»، ج 1، صص 453 - 460.25. ابن ابى الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 16، ص 211؛ نهج الحياة، ص 36.26. مجلسى، بحارالانوار، ج 36، ص 453؛ مسند فاطمه، ص 562؛ سرور دل پيامبر، ص 371).منبع: ماهنامه یاس
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 501]
صفحات پیشنهادی
نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى
نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى نويسنده: جواد محمد زمانى آموزه وحدت در ابعاد گوناگون زندگانى دختر پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم»، حضرت ...
نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى نويسنده: جواد محمد زمانى آموزه وحدت در ابعاد گوناگون زندگانى دختر پيامبر اكرم «صلى الله عليه و آله و سلم»، حضرت ...
فاطمه علیهاالسلام، راز آفرینش زن
فاطمه علیهاالسلام، راز آفرینش زن-فاطمه علیهاالسلام، راز آفرینش زنمنشور ملكوتى فاطمه علیهاالسلام را از ابعاد ... نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى.
فاطمه علیهاالسلام، راز آفرینش زن-فاطمه علیهاالسلام، راز آفرینش زنمنشور ملكوتى فاطمه علیهاالسلام را از ابعاد ... نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى.
متن وصيت نامه حضرت فاطمه زهرا
ياس سيزدهم (وصيتنامه فاطمه(س)) ... -2 ترجمه و متن امالى شيخ مفيد، ص 289 ... نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد ...
ياس سيزدهم (وصيتنامه فاطمه(س)) ... -2 ترجمه و متن امالى شيخ مفيد، ص 289 ... نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد ...
حضرت زهرا علیهاالسلام؛ علت خلقت
خطبهها، ادعیه، نیایشها و روایات حضرت زهرا علیهاالسلام حکایت از عمق اندیشه، ... نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى دختر پيامبر اكرم «صلى الله عليه ...
خطبهها، ادعیه، نیایشها و روایات حضرت زهرا علیهاالسلام حکایت از عمق اندیشه، ... نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى دختر پيامبر اكرم «صلى الله عليه ...
آموزه هاي تربيتي عاشورا درس ها و عبرت ها
نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى. . مطالب پیشین. نفت ايران از امتياز دارسي تا قرارداد گس – گلشائيان · ورزش روند پیری را کند و عمر را افزایش می ...
نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى. . مطالب پیشین. نفت ايران از امتياز دارسي تا قرارداد گس – گلشائيان · ورزش روند پیری را کند و عمر را افزایش می ...
اختلاف در تعداد ركعات
نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى آن حضرت بر اين باور است كه ريشه اختلاف امّت، فراموش كردن ياد خدا و شكر و ثناى وى، ..... و قوانين اسلام، از ظاهر آيات ...
نقش فاطمه زهرا «عليهاالسلام» در اتحاد و انسجام اسلامى آن حضرت بر اين باور است كه ريشه اختلاف امّت، فراموش كردن ياد خدا و شكر و ثناى وى، ..... و قوانين اسلام، از ظاهر آيات ...
بررسي اجمالي شبهات پيرامون مهدويت
بنابراين، جامعهى اسلامى، همگى، بر اين باورند و هرگاه کسى بعد از شناخت از چنين اخبارى، .... در حال احتضار بود، به حضرت زهرا (عليهاالسلام) فرمود: «اى فاطمه! .... شود، وظيفهى ما در عصر غيبت و نقش مان براى زمينهسازى ظهور حضرت، روشن خواهد شد . .... 9 - اتحاد و انسجام مسلمانان 10 - رهبر شايسته بقيةالله/1402/مسجد صدريه، ص 134 - 126 .
بنابراين، جامعهى اسلامى، همگى، بر اين باورند و هرگاه کسى بعد از شناخت از چنين اخبارى، .... در حال احتضار بود، به حضرت زهرا (عليهاالسلام) فرمود: «اى فاطمه! .... شود، وظيفهى ما در عصر غيبت و نقش مان براى زمينهسازى ظهور حضرت، روشن خواهد شد . .... 9 - اتحاد و انسجام مسلمانان 10 - رهبر شايسته بقيةالله/1402/مسجد صدريه، ص 134 - 126 .
نويسنده :علي معروفي تشيع در مصر (قسمت اول)
مصر همواره از سرزمينهاي مهم براي حكومت اسلامي بوده و تا سال 1517 ميلادي كه دولت عثماني .... پاسخ داد: از اولاد فاطمه عليها السلام بيش از هزار نفر را كشتهام، ولى بزرگ آنان (حضرت .... فرق مختلف شيعه را انسجام بخشيده، آرا و عقايد شيعه را تحكيم و ترويج نمايد. ... از كسانى كه در تحكيم و نشر مذهب تشيع نقش مهمى ايفا نمود، ابو فراس (متوفاى ...
مصر همواره از سرزمينهاي مهم براي حكومت اسلامي بوده و تا سال 1517 ميلادي كه دولت عثماني .... پاسخ داد: از اولاد فاطمه عليها السلام بيش از هزار نفر را كشتهام، ولى بزرگ آنان (حضرت .... فرق مختلف شيعه را انسجام بخشيده، آرا و عقايد شيعه را تحكيم و ترويج نمايد. ... از كسانى كه در تحكيم و نشر مذهب تشيع نقش مهمى ايفا نمود، ابو فراس (متوفاى ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها