واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: اکشن، تنها شليک کردن گلوله نيست
براي آنهايي که در دهه80، طرفدار پروپاقرص سيلوستر استالونه در سري فيلمهاي «راکي» و «رمبو» بودند، گوشتهاي دم توپ ميتواند اثر جالب توجهي باشد؛ يک اکشن تمام عيار که استالونه در آن بسياري از ستارههاي اين ژانر را دور هم جمع کرده تا حسي نوستالژيک نيز در تماشاگران برانگيزاند. از جتلي و دولف لاند گرن گرفته تا حتي آرنولد شوارتزنگر و بروسويليس که نقشهاي کوتاهي در فيلم دارند. استالونه پس از سالها ناکامي دوباره به اصل خويش بازگشته است. در گوشتهاي دم توپ او در نقش بارني راس به نوعي قرار است قهرمان عضلاني دهه80 را تداعي کند؛ قهرمان بزن بهادري که چيزي از اکشن کم نميگذارد. فروش فيلم هم نشان ميدهد که تماشاگران اين بار براي ديدن بازيگران کهنهکار اکشن، اشتياق بيشتري نشان دادهاند. هرچند فيلم در نگاهي سختگيرانه حرفي براي گفتن ندارد.مطابق معمول اين نوع فيلمها فيلمنامه پروپيماني در کار نيست و کوشيده شده تا هر نقطه ضعفي با شلوغکاري و صحنههاي خشونتبار پوشش داده شود.استالونه در هفتمين دهه زندگياش فرمولهاي قديمي را يکبار ديگر به کار گرفته است. خلاقيت چنداني هم در اين کار به خرج نداده گرچه حضور ستارههاي بازنشسته سينماي اکشن به گوشتهاي دم توپ حس و حالي بخشيده که باعث شده حتي برخي منتقدان با وجود ضعيفخواندن فيلم، آن را قابل ديدن ارزيابي کنند.تماشاگران هميشه علاقه زيادي به ديدن صحنههاي اکشن داشتهاند؛ از همان روزهايي که دزدان بانکها به دنبال قطار چهار نعل ميتاختند تا موجودات عجيب و غريب امروز که در عصر تکنولوژي در فضا به جدال با يکديگر ميپردازند. اما در روزگار سلطه روباتها هم هنوز «فرهنگ عضله» حرف اول و آخر را در سينماي اکشن ميزند. هاليوود بارها تماشاگران را به ضيافت لحظات مهيج سينمايي دعوت کرده و شايد بتوان گفت هيچ بازيگري به اندازه سيلوستر استالونه در اين نوع سينما خلاصه نشده است. طي 4سال حضور بر پرده سينما اين بازيگر به بازتعريف هيجان تا سرحد جنون کمک کرده است؛ از «راکي» گرفته تا «رمبو» تا «صخره نورد». او به همراه آرنولد شوارتزنگر و بروسويليس در سالهاي دهه 80 در سينماي اکشن چهره شد.حالا استالونه با گوشتهاي دمتوپ به پرده سينما بازگشته؛ يک اکشن خشن و مهيج درباره گروهي مزدور که ميخواهند ديکتاتور بيرحم يکي از کشورهاي آمريکايجنوبي را سرنگون کنند. با شروع مأموريت، آنها متوجه ميشوند که مسائل آنگونه که تصور ميکردند نيست و خودشان در ميان فريب و خيانت گرفتار شدهاند. مخمصهاي که آنها در آن گرفتار ميشوند شامل بزرگترين جنگها، انفجارها و صحنههاي هيجانانگيز از اين قسم است.با احترام به آثار قديمي مثل «دوازده مردکثيف» و «سگهاي جنگ» که در آن نبردهاي تنبه تن بدون افکتهاي مخصوص وجود داشت، استالونه ميدانست که ميخواهد به نوع اصلي فيلمهاي اکشن بپردازد.اين افراد به معناي واقعي ضدقهرمان هستند. آنها قاتلها را ميکشتند ولي در ادامه پاي پول به ميان ميآيد و آنها راهشان را گم ميکنند. در راکي يا حتي رمبو خط قرمزي وجود داشت. بارني و دارودستهاش از اين خط عبور کردند و پس از آن بايد به مسير اصلي برگردند.تهيهکننده، کارگردان و همکار فيلمنامهنويس فيلم ميگويد: در يک فيلم اکشن بايد جرأت به خرج داد و اکشن تنها شليککردن گلوله نيست (چرا که اين کار ساده است و هر گلوله تنها 22سنت خرج دارد) بلکه در مورد احساسات و چيزهاي غيرقابل خريد است. اين هيجانات واقعي که روي پرده سينما ميآيد قابل ارزشگذاري نيستند و من فقط ميخواستم که تماشاگر نگاهي اجمالي به قلب اين افراد بيندازد. وقتي داستان کاملتر شد استالونه فهميد که اين قلب آنهاست که باعث رهاييشان ميشود.او ميگويد: اين افراد به معناي واقعي ضدقهرمان هستند. آنها قاتلها را ميکشتند ولي در ادامه پاي پول به ميان ميآيد و آنها راهشان را گم ميکنند. در راکي يا حتي رمبو خط قرمزي وجود داشت. بارني و دارودستهاش از اين خط عبور کردند و پس از آن بايد به مسير اصلي برگردند.درگوشتهاي دمتوپ، استالونه هر آنچه ميشد بهسادگي در همه ستارههاي پرابهتش نمود پيدا کند را جمع کرد و در تمام پروسه نوشتن اين اثر، جتلي و جيسون استاتام را مدنظر داشت.سواي ملاقاتهاي رودررو با استالونه، لي براي بازي در نقش يين يانگ کانديدا شده بود؛ يک ويتنامي- آمريکايي که با ميانبر ميخواهد به روياي آمريکايي برسد.او خيلي بيسروصدا در نقش رزميکاري ظاهر شده که در زمان نبرد حتي ميتواند پرواز کند! لي ميگويد: کاراکتر من خيلي صاف و ساده و آسان است. او دائما در فکر به دست آوردن پول است. پول براي به دست آوردن يک زندگي واقعي با يک خانواده.براي نقش لي، استالونه پذيرفت که به استاتام بازي دهد؛ کسي که خيلي جوانتراز سن کاراکتر« لي» است و اين کار کمي ريسک بود.استاتام: من واقعا روش مواجهه با ناامني را در اين مردان منظم ميپسندم و همينطور در رودررويي با مشکلات شخصي خودشان و در يک زمان مشخص وقتي که در اين موقعيتها قرار ميگيرند نياز به تمرکز دارند و زدن تيپا، همانطور که خودشان ميگويند.براي دولف لوندگرن، بازي در نقش هيجانانگيز آدم متزلزلي مثل گارنر جنسن نوعي بازگشت به خانه بود. 25سال پيش او در نقش يک جنگنده روسيتبار به نام ايوان دراگو در «رمبو4» ظاهر شد و براي پيداکردن دوباره خودش پا به پا با استالونه حرکت ميکرد.لوندگرن: من امتحانم را با بازي در نقش ايوان دراگو پس دادم؛ حالا من اينجا هستم کمي پيرتر ولي باز هم موذي با کاراکتر مردي هزارچهره که بزرگتر از زندگي است.براي نقش تلرود- مرد موقهوهاي و باهوش گروه- استالونه در پيدا کردن بازيگر دچار مشکل بود؛ کسي که بتواند بيرحمي و زور و اجبار را بهطور قانعکنندهاي نشان دهد.استالونه: من بهدنبال يک مزدور ميگشتم؛ يک مرد واقعي که بتواند بجنگد. بعد با خودم گفتم چرا اين بازيگر يک مقدار واقعي نباشد؟او تصميم گرفت که مخلوطي از هنرهاي رزمي فوقستارهاي بهنام رندي کاتر را در اختيار بگيرد. رندي با چهره و نگاهش چگونگي مقابله، نبرد، انضباط و درد را ارائه ميکند.آخرين آزمون بازيگر اين نقش وقتي بود که استالونه اين مونولوگ را نوشت: گوش شکسته که با 20سال کشتيگيري حرفهاي بهوجود آمده بود. کاتر ميگويد: گفتن مونولوگ براي من بسيار ساده بود چون من حقيقت را ميگفتم. هرکشتيگيري که ميشناسم با ديدن آن صحنه به خنده ميافتد.تري کروز که براي بازي در کمديهاي تلويزيوني چون «همه از کريس متنفرند» شهره است روزي را به خاطر ميآورد که استالونه با او تماس گرفت؛ «من بسيار خوشحال شدم چون من هميشه هوادار پروپاقرص استالونه بودم». کروز ميگويد: من عاشق راکي هستم و همينطور عاشق هر داستاني از سازنده راکي، من هميشه به او به چشم نمونه يک فيلمساز مستقل نگاه ميکردم.سپس استالونه سراغ ميکي رورک دوست قديمياش رفت تا در نقش کوتاه ولي محوري تول بازي کند؛ کسي که درسال2008 با نامزدي اسکار در فيلم «کشتيگير» بازگشتي تحسينبرانگيز داشت و در اين فيلم نقش يک مزدور قديمي و خسته را بازي ميکند که در پوشش مغازه خالکوبياش دلال يک سازمان زيرزميني است.استالونه در مورد بازي دوست قديمياش اينگونه توضيح ميدهد: من کمي از او پيرترم ولي ما با هم در اين کار رشد کرديم. هر دو فرازوفرودها و رفتن و آمدنهايي را در زندگي تجربه کرديم. او فرد بسيار حساس و منحصربهفردي است و من ميدانستم که اگر اين بينظيري را به تول منتقل کنم همهچيز حل ميشود.و در آخر استالونه با اريک رابرت تماس گرفت؛ بازيگر همهکارهاي که براي بازي در نقش مونرو، مأمور بازنشسته و رند سيا در نظر گرفته بود. بعد نوبت طراحي لباس هر هنرپيشه بسته بهظاهر و مهارت و استعدادش رسيد.استالونه: لباسها بايد شايسته اين بازيگران طراحي ميشد؛ چون هر يک از آنها در حوزه خودشان ستاره هستند و از اين لحاظ همگي بايد يکسان اهميت داشته باشند و بايد بگويم که آنها هرچه توان داشتند روي اين کار گذاشتند و تقريبا 100درصد از پس نقشها برآمدند.سختترين کار لحظهاي است که استالونه، لي، استاتام، کاتر، لوندگرن و کروز همگي در لباسهاي جنگي و با تجهيزات کامل آماده تيراندازي هستند.کروز با خنده ميگويد: احساس کردم که به ميان فوق قهرمانان دعوت شدم.اما يکي از جالبتوجهترين نکات فيلم، بازي بروسويليس و آرنولد شوارتزنگر در آن است. بروسويليس که در اواخر دهه80 چهره شد و با سري «جان سخت»ها نشان داد ميتواند ستاره قابل اتکايي در سينماي اکشن باشد در حالي جلوي دوربين استالونه رفته که هنوز هم از فيزيک خوبي براي آثار پرحادثه برخوردار است. هيجانانگيزترين فصل فيلم نيز با حضور مشترک آرنولد شوارتزنگر و استالونه رقم ميخورد؛ فصلي که برخلاف اغلب سکانسهاي فيلم، ديالوگهاي خوبي هم دارد و پيداست استالونه خواسته از حضور افتخاري آرنولد نهايت بهره را ببرد. گوشتهاي دم توپ گرچه نمره بالايي از منتقدان دريافت نکرده ولي رضايت تماشاگران شيفته اکشن را بهدست آورده است.ترجمه ساناز مروتي – همشهري تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 404]