واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش روز شنبه خبرنگار فرهنگي ايرنا، سينماي كودك و نوجوان كه در دهه 60، سينماي غالب كشور را در كنار سينماي دفاع مقدس تشكيل مي داد و فروش هايي نجومي را رقم مي زد، اين روزها حال و روز خوشي ندارد. حال به بهانه نمايش فيلم سينمايي لنگرگاه ساخته كيومرث پوراحمد نگاهي به حضور نوجوانان در سينماي ايران خواهيم كرد. فيلم هاي كودك و نوجوان توليد شده در دهه 60، اغلب به كودكان مرتبط بوده و آنان نقش مهم و برجسته اي در پيشبرد داستان داشتند. فيلم هايي از جنس گلنار، گربه آوازه خوان كه تاكيد بسياري روي موسيقي داشته و فضايي شاد براي مخاطبان خود فراهم مي آوردند. البته نبايد از تاثير جنگ تحميلي روي پربيننده تر شدن اين گونه سينمايي در آن سالها غافل شد زيرا در آن دوران نياز شديدي به فيلم هاي مفرح احساس مي شد. اينگونه بود كه فيلم هاي مذكور با استقبال بي نظيري از سوي تماشاگران روبرو شده و صف هاي طويلي را جلوي سينماهاي نمايش دهنده بوجود مي آورد. با اين حال در اغلب فيلم هاي توليدي، توجهي به قشر نوجوان نشده و به مسايل اين قشر پرداخته نمي شد. گروهي كه به علت ساختار سني شان نياز به توجهي بيشتري از سوي سينماگران داشته و از اين لحاظ همواره مورد كم توجهي آنان قرار گرفته اند، زيرا اساسا پرداختن به مقوله هاي پيچيده اين گروه نياز به تحقيقات مفصل ميداني داشته و بودجه ولو اندكي را مي طلبيده كه هضم اين امر براي سينماي عجول و شتابزده ايران تا حد زيادي سخت و دشوار بوده است. در واقع تهيه كنندگان اين سينما، گروه كودك را به علت سهل و ممتنع بودن سوژه هاي مربوطه برگزيده و گيشه هميشه گرم آن را در سال هاي اشاره شده مد نظر داشته اند. در اين ميان كارگرداني همچون پوران درخشنده با فيلم دلنشين و بسيار ساده رابطه به نوجواني ناشنوا پرداخته و معضلات وي را در ارتباط با خانواده و در نهايت جامعه به تصوير كشيده است. درخشنده در اين فيلم به درستي روي كاركرد آموزشي فيلم تكيه كرده و پيام خود را در بطن داستان گنجانده است. اما تلاش هايي از اين دست، هيچگاه تبديل به يك جريان نشد و تنها جرقه اي زودگذر بود بي آنكه شعله آن دوام چنداني داشته باشد. كيومرث پوراحمد يكي ديگر از فيلمسازاني است كه دغدغه نوجوان ها را داشته و به شهادت آثارش، تلاش بسياري در اين زمينه انجام داده است. قصه هاي مجيد كه در قالب سه فيلم سينمايي نيز به روي اكران رفت از مهمترين اين آثار است كه قهرمانش نوجواني به نام مجيد است. فردي سختكوش، پويا و دوست داشتني كه گاه خرابكاري هايي هم به بار مي آورد اما منفعل نبوده و به شدت كنشمند است. اين امر در فيلم شرم به كيفيت والايي رسيده و در واقع مجيد را به يك بلوغ فكري و رواني مي رساند. در واقع پوراحمد به داخل ذهن يك نوجوان رسوخ كرده و لايه هاي مختلف آن را به معرض نمايش گذاشته بي آنكه به اغراق متوسل شده و براي باورپذيري قهرمانش آسمان ريسمان ببافد! در لنگرگاه كه جمعه شب روي آنتن شبكه دوم سيما رفت، با دو نوجوان روبروييم كه به علت برخوردهاي خشن و بعضا بي منطق پدرشان از خانه فرار كرده و آواره بندر مي شوند. پوراحمد در اين فيلم روي سن بلوغ شخصيت ها تاكيد كرده و آن را آغازي براي ماجراهاي بعدي قرار داده است. كارگردان براي بيان مفاهيم تربيتي، هيچگاه از اصول كلاسيك فيلمسازي تخطي نكرده و داستان خود را بي لكنت و سرراست تعريف كرده است. امري كه برخي فيلمسازان كودك و نوجوان از آن غافل شده و يكي را فداي ديگري كرده اند. در بسياري از اين آثار، پيام به صورت مستقيم به صورت تماشاگر كوبيده شده و اثر گذاري اش به شكل عجيبي پايين آمده كه البته در لنگرگاه شاهد چنين اتفاقي نيستيم. در اينجا شخصيت ها به شدت واقعي بوده و كاملا داراي هويت مشخص هستند. در كنار اين دو بايد به شخصيت حمزه(با بازي عليرضا خمسه) مسافرخانه چي كه به دو برادر پناه داده اشاره كرد كه نقش مهمي در پيشبرد حوادث داستان داشته و سازي مثل سازدهني پل عاطفي عميقي ميانشان برقرار كرده كه تا پايان نيز ادامه پيدا مي كند. پايان فيلم نيز با وجود رهايي يكي از برادرها از چنگ موسي(قاچاقچي مواد مخدر)، چندان شيرين نبوده و تلخي غريبي با خود دارد، بويژه آنكه با تصوير غمگين حمزه كنار ساحل به پايان مي رسد. حال كه سينماي ايران، گونه كودك ونوجوان را تقريبا تعطيل كرده، سيماي جمهوري اسلامي ايران مي تواند با پخش فيلم هايي همچون لنگرگاه چراغ اين گونه آثار را روشن نگه داشته و روي كاركرد آموزشي و تربيتي آن تاكيد كند، مشروط بر آنكه فيلم هاي فوق را در ساعات بهتري به نمايش بگذارد. از: محمد جليلوند فراهنگ ** 1983 ** 1071
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 308]