واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: داستان زوال یک انسان
یکی مثل همه، داستان تلاش و دغدغه مداوم انسان برای جلوگیری از زوال زندگی و شکست محتوم او در چرخه حیات است. داستان، از پایان قصه شروع می شود جایی که همه آمده اند تا بر جنازه در حال تدفین راوی گل بیفکنند و او را در خاک سرد و پذیرنده دفن کنند.«فیلیپ راث» از همان ابتدا تکلیف خود را با مخاطب روشن می کند. معجزه ای در کار نیست، طبیعت مثل همیشه قربانی دیگری را به کام خود می برد و راوی این داستان هم مثل همه داستان های دیگر در جنگ ماندن و نماندن شکست می خورد، او هم یکی مثل همه است.داستان، روایت همین جنگ مداوم است؛ پنجه کشیدن دائم راوی داستان به صورت گرگ و تکرار این مضمون که تن سالم هرلحظه در آستانه دریافت ضربه مهلک دیگری است از سوی مرگ.بیماری، خوابیدن در بستر و عمل جراحی از همان اوان کودکی تا آخرین لحظات دست از سر راوی برنمی دارد و او دائم و در فواصل مختلف زمانی زیر تیغ می رود. زندگی اش در هراس از بیماری های تازه و کاهنده و در محاصره داروهای شیمیایی و روش های پزشکی و تکنیک های جراحی، اندک اندک فرومی پاشد. بیماری، خوابیدن در بستر و عمل جراحی از همان اوان کودکی تا آخرین لحظات دست از سر راوی برنمی دارد و او دائم و در فواصل مختلف زمانی زیر تیغ می رود«فیلیپ راث» با حوصله و تشریح همه این اصطلاحات و واژه های خشک پزشکی، فضایی را ایجاد می کند که دلشوره دائمی سلامت و هراس از مرگ در مخاطبان کار او نیز ایجاد می شود. از این نظر می توان «یکی مثل همه» را رمانی روان شناختی نیز محسوب کرد، چرا که تلاش راوی داستان را برای زندگی کردن بدون دردسر را نشان می دهد؛ تلاشی که در تمام داستان به نمایش گذاشته می شود.قهرمان رمان، شخصیتی قابل توجه است؛ یک شخصیت به معنای دقیق کلمه. گاه چنان خودخواه، لذت جو، حسود و ناجوانمرد که حاضر است همه فداکاری ها، بزرگواری ها و مهربانی های اطرافیانش را در پای میل به لذتجویی خود تباه کند و گاه انسانی قدردان، هنرمندی حساس و آگاه به موقعیت خود و جهان پیرامونش. این پرسش های پی در پی از موقعیت های متفاوت و مختلف با قلم توانمند «راث» چنان به آرامی و بدون «در چشم بودن» روی می دهد که خواننده در وهله نخست متوجه ورود پی در پی شخصیت اصلی در فضاهای متناقض و تصمیم گیری های متزلزل و بدون ثبات او نمی شود.این تزلزل در تصمیم گیری، در حقیقت نتیجه تزلزل در حالت های جسمی قهرمان داستان است. از این نظر، «یکی مثل همه» رمانی است که ما را بیش از پیش (و گاه شاید به اندازه ای غیرواقعی و اغراق شده) متوجه تاثیر مستقیم سلامت جسم بر سلامت روح می کند و به عبارت دیگر این رمان تا حد زیادی به دنبال متافیزیک زدایی از زندگی انسانی است.«فیلیپ راث» با حوصله و تشریح همه این اصطلاحات و واژه های خشک پزشکی، فضایی را ایجاد می کند که دلشوره دائمی سلامت و هراس از مرگ در مخاطبان کار او نیز ایجاد می شودقهرمان داستان اصولا انسانی معنوی نیست. سنت های یهودی تنها در زمان مرگ و در مراسم تدفین به کار او و خانواده او می آید و به همین دلیل در رمان «یکی مثل همه» هیچ نشانه ای از رستگاری معنوی نیست؛ رستگاری در سلامت کامل و کار کردن تمام اعضای بدن مثل یک ساعت دقیق و درست است و اگر بدن، سلامت مادی خود را از دست بدهد (که می دانیم می دهد) تمام آن رستگاری به فنا رفته است. «راث» بدون این که درباره تقابل معنویت و مادی گرایی در قرن حاضر سخنرانی و خطابه کند، این تقابل را به شکلی کاملا رندانه و هنرمندانه برای ما «به نمایش می گذارد».«راث» از این نظر از معدود نویسنده های معاصر ماست؛ یکی مثل خودش و مثل هیچ کس دیگر. نویسنده ای که به شکلی حرفه ای و کاملا آگاهانه به نوشتن و خلق کردن (نه اظهارنظر کردن، فلسفه بافی، سخنرانی و تعیین تکلیف های ارزش مدارانه) می پردازد و از خلال داستان ها و نوشته های اوست که مخاطب می تواند جهانی را بیافریند که خود از داستان های او می طلبد و «یکی مثل همه» به خوبی این کار را می کند."فیلیپ راث" عضو موسسه ملی هنر و ادبیات ایالات متحده آمریکا بوده و تنها نویسنده زنده ای است که کتابخانه ملی آمریکا مجموعه آثارش را منتشر کرده است.جوایز متعدد و معتبری چون جایزه ملی کتاب آمریکا، جایزه پولیتزر، جایزه قلم (به دفعات متعدد) ، مدال طلای ادبیات داستانی آکادمی هنر و ادبیات آمریکا و دکترای افتخاری ادبیات دانشگاه هاروارد تنها بخشی از افتخارات این نویسنده مطرح است.رمان "یکی مثل همه" با ترجمه پیمان خاکسار به تازگی ترجمه و راهی بازار نشر شده است. گفتنی است پیش از این رمان های "رئیس جمهور ما"، "زنگار بشر" و "خشم" از این نویسنده در ایران ترجمه شده اند.گروه کتاب تبیان - محمد بیگدلی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 493]