تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 16 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام صادق (ع):آنگاه که روزه مى ‏گیرى باید چشم و گوش و مو و پوست تو هم روزه ‏دار باشند.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1826598543




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

داستان -مسئله ای فلسفی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: داستان-مسئله ای فلسفی: سگ و پروفسور
دانشجو
1.پروفسور پرپل تازه دست به کار شده تا پیشنوس مقاله اش  برای انجمن فلسفی را به منشی دیکته کند که متوجه ساعت می شود و بانگ می زند : "برادر ! من دوباره کلاس اخلاقم را فراموش کردم ، فعلا باید کار را متوقف کنیم تا من بر گردم" او فورا از اتاقش بیرون می زند و راه محوطه دانشگاه را به سوی ساختمان گیپ در پیش می گیرد . اما در راه زوزه سوز ناکی می شنود . این صدای سگی است که داخل استخر محوطه افتاده و نمی تواند خارج شود . پروفسور گفت : " نگران نباش رفیق کوچولو ! الان می آیم نجاتت می دهم ." پروفسور مهربان داخل استخر می پرد و سگ را بیرون می آورد  و بعد به دفترش بر می گردد و قدری خود را خشک می کند . حالا دیگر برای سخنرانیش خیلی دیر شده و 100 دانشجوی کلاس عصبانی شده اند  . او از آنها عذر می خواهد و ما وقع را شرح می دهد . به عنوان یک تمرین سر گرم کننده از اخلاق عملی ، او از دانشجویان می خواهد که تصمیم بگیرند که آیا عمل او صحیح بوده است یا خیر . همه می خندند و قبول می کنند  این که سگ را نجات داده بهتر بوده است ، گو اینکه این عمل موجب تصدیع وقت آنها شده است . با این حال هفته بعد هم پروفسور بر سر راهش به همان کلاس آن سگ را می بیند  که دوباره در استخر افتاده . این بار دانشجویان چندان خشنود نیستند و نیمی از آنها می گویند که او باید سگ را به حال خود می گذاشت . یک نفر با لحن بدی اظهار می کند که سگ همیشه در استخر می افتد و باید نجات داده  شود . به همین ترتیب هفته بعد هم که پروفسور شتابان به سمت کلاس می رود همین اتفاق باز می افتد و این بار هرچند سگ بسیار تقلا می کند اما پروفسور می گوید :" اوه نه ! دیگر نمی توانم دیر برسم " او سگ را به حال خود می گذارد و پیش از انجام سخنرانیش  وضعیت را به اطلاع یک در بان می رساند . در کلاس او تغییر خط مشی اش را برای دانشجویان نقل می کند  و اغلب آنها می پذیرند که قبول خطری احتمالی که سگ را تهدید می کند در برابر اطلاع قطعی از ناراحتی دانشجویانی که مدام وقتشان تلف می شد  ،اهمیت کمتری دارد . سپس پرپل با افتخار می گوید :" و این همان فایده باوری است ، همان اصلی ک تصمیمات اخلاقی باید بر اساس آن صورت بگیرد " افسوس که قبل از آنکه دربان کاری بکند ، سگ غرق شده بود !  آیا استدلال پرپل و شاگردانش ایرادی داشت یا فقط سگ بد شانس بود ؟  2.در جلسه بعد یکی از دانشجویان بر می خیزد و بیانیه ای را قرائت می کند که در آن پروفسور به بی حرمتی به یک تکلیف بنیادین یعنی نجات جان یک مو جود ذی حیات متهم شده بود . دانشجو مسئله جان موجودات را ورای هر مصلحت دیگری می داند . پروفسور سعی در توجیه دانشجویانش که حالا همه به او معترضند  می کند و توضیح می دهد اگر او جراح چیره دستی بود و در حین رفتن به بیمارستان برای انجام یک عمل فوری سگ را نجات می داد او را به بی مسئولیتی متهم می کردند و ازین مثال نتیجه گرفت  پس در تصمیماتی این چنین ما علایق طرف مقابل را در نظر می گیریم . در واقع ، کلاس با او موافقت کرده بود که خطر غرق شدن سگ برای توجیه اینکه صد نفر دانشجو از کلاسشان محروم شوند ، کفایت نمی کرد . خلاصه پرپل می گوید که در تصمیم گیری های اخلاقی ما به نظامی برای سنجش علایق رقیب نیاز داریم .با این وجود دانشجویان به طور کلی درسهای اخلاق او را تحریم می کنند و بر دیوار کلاس با اسپری می نویسند :"اخلاق چیزی بیش از نظریه صرف است "  آیا پروفسور پرپل چیزی را فرو گذاشته بود ؟ منبع : 101 مسئله فلسفی – مارتین کوهن





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 144]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن