واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: دیدگاه عارفان و فقیهاندرس سحرمجموعه " درس سحر" شامل گفتارهایی در شرح ابیات و غزلیات حافظ است که توسط آیت الله حائری شیرازی و در جوار آرامگاه حافظ تقریر شده و به همت محمدرضا رنجبر جمع آوری شده است .
فقه و عرفان هم چون دو نیمه سیب هر کدام متمّم و مکمل دیگری است. و فقیه و عارف هر کدام از موضع و زاویهای بر دین نظر میافکنند.و به دیگر سخن، دین دارای دو لایه و دو بعد است که هر یک از فقیهان و عارفان به بعد و لایهای از آن پرداختهاند.بعدی از دین پوسته است و بعدی دیگر مغز، که میتوان به مجرا و جاری نیز تعبیر نمود و ظاهر دین که همانا نماز و روزه و سایر احکام عبادی است مجرای دین به شمار میآید و تکیه و تأکید فقیهان نیز بر همین بخش است و آنان میکوشند تا آداب صحیح اینگونه عبادات را طرح و عنوان کنند درست هم چون کسی که تعلیم میدهد که یک جوی و یا مجرا را چگونه بیعیب و نقص پدید آورند تا آبها به صورتی روان و آسان جاری شوند و هرز و هدر نروند.ولی عارفان میگویند نماز و روزه و جهاد و حجی که در آن عشق و محبت و مودت جاری نباشد حاصلی در پی ندارد و درست هم چون رودی است که آبی در آن روان نباشد.بنابراین، فقیه از مجرای دین میگوید و نیز این که جاری بدون مجرا بی سود و بلکه پر زیان است، زیرا درست هم چون سیلی است که بی مجرا باشد که طبیعتاً پیش آمده و همه چیز را تخریب و خراب میسازد. و عارف از جاری دین میگوید و این که اگر جاری نباشد مجرا نیز بیحاصل است و درست همانند رودخانهای میماند که خشک و کویر باشد و چنین مجرایی هر چند سالم و بی روزن و بی شکاف باشد هرگز نمیتواند دانهای را سبز و یا سبزهای را رشد و نمو دهد.نتیجه آن که فقه و عرفان در صورت آمیختن با یکدیگر و همسویی و همراهی هر کدام با دیگری پدیدآور و نوزاد دین خواهند بود، وگرنه هر کدام منهای دیگری هر چند به کمال نیز صورت پذیرند چیزی به نام دین را نمیزایند.و حافظ که همواره طالب حقیقت دین است هم شریعت را مد نظر دارد و هم طریقت را، هم فقه را و هم عرفان را، هم ظاهر دین را و هم باطن آن را، از این رو میگوید:به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید و همواره شیطنت شیطان و ترفند و شگرد او نیز در این بوده و هست که این دو را از یکدیگر دور سازد؛ او میکوشد که پارهای مجرا داشته اما بدون جاری باشند درست هم چون حجابی که درون آن گوهر عفاف و عفت نباشد و در خصوص پارهای دیگر نیز جاری را تحت این عنوان که پاکی به دل است و یا دلت پاک باشد آنان را از ظاهر عبادات که هم چون مجراست دور و محروم میسازد.بنابراین؛ تفکیک و جدایی مجرا از جاری راه شیطان است، و طبیعتاً ترکیب و همنشینی این دو با یکدیگر راه صحیح و صواب خواهد بود و تنها در چنین صورتی است که شریعت که هم چون جاری است در طریقت که مجراست قرار گرفته و حقیقت دین را پدید خواهد آورد.و حافظ که همواره طالب حقیقت دین است هم شریعت را مد نظر دارد و هم طریقت را، هم فقه را و هم عرفان را، هم ظاهر دین را و هم باطن آن را، از این رو میگوید:به می سجاده رنگین کن گرت پیر مغان گوید می، کنایه از مستی و عشق است که حکم جاری را دارد و سجاده کنایه از ظاهر طاعات و عبادات که هم چون مجراست و میگوید اگر خداوند و یا مراد و پیر، این دو را کنار یکدیگر از شما خواست- که البته میخواهد- چنین کنید. زیرا هم چنان که پیش از این گفتیم می بدون سجاده و یا سجاده به دور از می سیاست و شگرد شیطان است. چرا که شیطان بیشتر از همین راه میتواند بر آدمیان مستولی شده و استیلا یابد.از این رو فراوان دیدهاید کسانی که یک جو محبت و عشق در جان آنان نشسته است چگونه نسبت به ظاهر و پوسته دین مثل طهارت و نجاست حساس و وسواسند، و به دلیل همین وسواس و حساسیت چه اندازه نسبت به خود و دینداری خویش خوشبینند.و این خوشبینی نسبت به خود از تیرهای جانکاه شیطان است که بر جان هر کس نشست کار او را ساخته است.و حافظ در این خصوص که خوشبینی و خوش گمانی به خود، لاجرم کار به دست انسان خواهد داد، میگوید:همه کارم ز خودکامی به بدنامی کشید آخر ادامه دارد ...استاد محی الدین حائری شیرازی/گردآورنده: محمدرضا رنجبرتهیه و تنظیم : بخش ادبیات تبیان
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 259]