واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اکران هاي 87 (22)- دل شکسته نويسنده و کارگردان: علي رويين تنمدير فيلمبرداري: شاپور پورامينمدير صدابرداري: نظام الدين کياييطراح چهره پردازي: عبدالله اسکندريطراح صحنه ولباس: محسن شاه ابراهيميبازيگران: خسرو شکيبايي، محمد پاک نيت، رضا رويگري، فريبا کوثري، مجيد مشيري، ميرطاهرمظلومي، محرم زينال زاده، گوهر خيرانديش، شقايق فراهاني، شهاب حسيني، بي تا بادرانتهيه کننده: مجيد اسماعيلي110دقيقهبرنامه ريز و دستيار اول کارگردان: علي فريدوني. گروه کارگرداني: آوا کيايي، مجيد توکلي، مصطفي سلطاني. منشي صحنه: نيما حسن دوست. عکاس: سحاب زري باف. دستياران فيلمبرداري: پيمان شادمانفر، شاهين سليمي، آرش رمضاني. صدابردار: اميرعباس کياپور. کارگردان پشت صحنه: شهروز آقايي پور. دستيار طراح صحنه و لباس: رامين عاشوري. مدير صحنه: حسن مسروري. مسئول لباس: مهناز غني. مجريان چهره پردازي: بابک اسکندري، زينب نصراللهي، نغمه نادري. مشاور انتخاب بازيگر: تينا پاکروان. مدير توليد: مجتبي اميني. مسئول دوربين: مجيد مهربان. دستيار توليد: مهدي منيري. جانشين توليد: حسن مصطفوي. دستياران نور: اکبر دهقان، اديب سليماني، کورش حسن زاده، سيدعلي مدني. مدير تدارکات: ولي جامه بزرگي. دستيار تدارکات: رضا قاسمي. مدير مالي: حسن سعدي. دستيار مالي: علي عسگري. سينه موبيل: حميد گواه. ارتباطات: منيره سادات صادقي. مشاور رسانه اي: مجيد توکلي. خدمات: ذبيح الله رستمي، حسين مهدي خامنه باقري، مريم محمد ولي، احمد حاجي حسيني. ترابري: خشايار بزرگي، محمد قاسمي، ناصر آقابابايي، مسعود اکبري، حسن مرادآبادي، مهدي نگارنده، امير گواهي، محمود صادقي، شهاب سليمي، خديوي.ديگر بازيگران: رحمان حقيقي، حبيب بختياري، مجتبي اميني، باران زماني، پريسا افسرپور، سيما مطلبي، سهي بانو ذوالقدر، سميه لرستاني. محصول مؤسسه فرهنگي هنري شهيد آويني و مرکز گسترش سينماي مستند و تجربي. پخش از جوزان فيلم.شروع نمايش: از سيزدهم آذرسينماهاي نمايش دهنده: استقلال، ايران، جوان، اريکه ايرانيان، پرديس ملت، آزادي، عصرجديد، ميلاد، گلريز، حافظ، مرکزي، پيوندخلاصه داستان:نفس خجسته، دختري ايده آليست ودانشجوي ممتاز رشته ي جامعه شناسي و اميرعلي دوران، فرزند يک شهيد، هم کلاسي اوست. نفس توسعه در جهان سوم را ناممکن مي داند و معتقد است در جهان سوم شعارها محقق نمي شوند اما اميرعلي معتقد است که ايده آل ها در جهان سوم نيز دست يافتني اند. آن دو به خاطر عقايد و شرايط اجتماعي شان ستيزي تمام نشدني با هم دارند. رها، مادر نفس، استاد دانشکده ي ادبيات است و پدرش، مهندس خجسته، فردي است که بر باورهايش پاي مي فشارد. از آن سو استاد دلبسته، به نظر نفس و اميرعلي احترام مي گذارد و آنها را تشويق به ارائه ي پايان نامه اي مي کند که به نام «جامعه ي آيده آل». نفس و اميرعلي تمايلي به همراه شدن با يکديگر براي تکميل پايان نامه ندارند، اما مجبور مي شوند به شکلي يکديگر را تحمل کنند و براي شناخت اجتماع وارد آن شوند. در نهايت هر دو به تعادل مي رسند و متوجه کاستي هاي ديدگاه هاي اوليه ي خود مي شوند و به اين ترتيب به راه حلي جامع و کلان تر دست پيدا مي کنند. در اين مسير نفس و اميرعلي کم کم به هم علاقه مند مي شوند و مبارزه با موانعي را آغاز مي کنند که در راه رسيدن به هم، پيش روي شان است.منبع:سالنامه فيلم - ش 18/س
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 4808]