واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
اکران هاي 87 (21)- دلداده کارگردان: قدرت الله صلح ميرزاييفيلم نامه: صلح ميرزايي نويسنده نهايي: پيمان عباسي براساس طرحي از محمدحسين لطيفيمدير فيلمبردار: فرج حيدري صدابردار: رضا کشاورزبازيگران: اکبر عبدي، جواد رضويان، مجيد صالحي، الهام حميدي، مينا جعفرزاده، سحر زکريا، احمد پورمخبر، يوسف صيادي، مهران رجبيتهيه کننده: سيد کمال طباطبايي92 دقيقهدستيار اول کارگردان و برنامه ريز: احسان سجادي حسيني. تدوين: آرش معيريان. دستيار اول فيلمبردار: محمدتقي سيگارودي. دستيار دوم کارگردان: حامد مختاري. منشي صحنه: شيدا باسمه چي. عکاس: جواد جلالي. دستيار صدابردار: علي کيان ارثي. صداگذاري و ميکس: علي رشيدي. طراح گريم: مهدي حبيبي پور. طراح صحنه و لباس: رضا حاجي درويشي. دستيار فيلمبردار: فراز حيدري. مدير توليد: سيد کمال طباطبايي. دستيار تدوين: علي رشيدي، مهدي مهرنيا. گروه فيلمبرداري: سيروس کفاش، محمد عزت خواه، شهروز احمدزاده، عليرضا حيدري. فيلمبردار پشت صحنه: پورشسب صفاهاني. سينه موبيل: علي خضرايي. دستيار اول صحنه و لباس: افسانه صرفه جو. مدير هنري: مشگين مهرگان. دستيار لباس: مهسا ميرزايي. دستيار صحنه: امير مظاهري. دستيار گريم: فرشته گودرزي. مدير تدارکات: محمد يميني. جانشين توليد: افشين قلي پور. دستيار تدارکات: شهرام شفيعي، مهدي حسني. خدمات: يعقوب جعفري. گروه حمل و نقل علي ذبيحي، علي بخشي، مجيد ساماني، آرش اميرجلالي، وحيد علمدار، احمد شهابي، امير نادري، حسين موسوي. ديگر بازيگران: مجيد ياسر، امير نوري، نعيمه نظام دوست، محمدامير مهر، پروين ميکده، پروين ملکي، اشکان اشتياق، محمدعلي دشتي، سيعد مهرگان مقدم. پخش از نمايشگران.شروع نمايش: از 29 آبانسينماهاي نمايش دهنده: آزادي، اريکه ايرانياني، جوان، ماندانا، پيروزي، ملت، تهران، آسيا، کارون، مرکزي، بهمن، فلسطين، پرديس تماشا، پايتخت، جي.خلاصه داستان:تلفن هاي يک مجتمع مسکوني به دست کاري کريم که از ساکنان آنجاست، مختل مي شود و همه ي جوان هاي آپارتمان در جريان تلفن عسل به مادربزرگش قرار مي گيرند: اين که مي خواهد از آمريکا برگردد و در ايران شوهر کند. جوان هاي ساختمان با شنيدن اين خبر براي استقبال به فرودگاه مي روند اما جواد که هم خانه ي کريم است در خانه مي ماند. جواد با ورود غير مترقبه ي دختري به خانه اش شوکه مي شود و با او جر و بحث مي کند. اما پس از مدتي مي فهمد که اين دختر همان عسل است که از آمريکا برگشته.کريم که آرزوي رفتن به آمريکا را دارد و قرار است با آهو خواهر عسل ازدواج کند تصميم به ازدواج با عسل مي گيرد تا به آروزيش برسد. اما دايي ناصر دوست دارد عسل را به پرويز که پسرخوانده و فرزند يکي از دوستانش است بدهد. او به پرويز زنگ مي زند تا به خواستگاري عسل بيايد، اما جوان هاي آپارتمان او را پي نخود سياه مي فرستند و بار دوم در شربتش دارويي مي ريزند تا حواسش را از دست بدهد. پدر پرويز که به همين دليل پيش دايي ناصر و مادرش است، کم کم علاقه مند مادر مي شود و در جريان گردش و خريد آهو و عسل و کريم و جواد کم کم علاقه اي بين جواد و عسل شکل مي گيرد.کريم که از اين موضوع بو برده از دست جواد دلخور مي شود و با او قهر مي کند. فرداي آن روز جواد به خواستگاري عسل مي رود اما نه براي خودش بلکه براي کريم. کريم که از دريچه ي کولر در حال شنود صحبت هاي آن هاست، پي به معرفت جواد مي برد. عسل مي پذيرد که با کريم ازدواج کند اما روز بعد در محضر و پيش از خطبه ي عقد، به کريم مي گويد که از پول و آمريکا خبري نيست. کريم که جا خورده از ازدواج پشيمان مي شود و سعي مي کند دل آهو را به دست آورد. به جاي آن ها دوست دايي ناصر و مادربرزگ که در محضر هستند با هم ازدواج مي کنند و راهي شمال مي شوند. در اين بين جواد و کريم و عسل و آهو هم به آنها ملحق مي شوند.منبع:سالنامه فيلم - ش 18/س
#سرگرمی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 365]