واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
آموزش انضباط در اماکن عمومی نويسنده : فاستر دبليو کلاين و جیم فی مترجم: میترا خطیبی تمامي کودکان، زيرک و باهوش متولّد مي شوند. آنها حتّي قبل از آن که قادر باشند،به درستي حرف بزنند، به خوبي مي دانند که چه زماني ما را تحريک و اذيّت کنند.معمولاً بهترين تفريح و بزرگ ترين شادي آنها،همانا آزار و اذيّت ما مي باشد،و اين کار نيز هميشه در اماکن عمومي مانند مغازه،مرکز خريد،و يا رستوران اتفاق مي افتد.حال تصوّر نماييد،با دختر کوچولوي تان به مرکز خريدي رفته ايد،به محض اين که او را جلوي چرخ خريدتان مي نشانيد،به يک باره او سر پا يک گلوله ي آتش مي شود.يا تصوّر کنيد در رستوراني به همراه،پسر کوچولوي تان هستيد،تنها يک ثانيه از او غافل مي شويد،و زماني به خود مي آييد که او مشغول جويدن جوراب نايلوني خانمي است،که چند ميز آن طرف تر نشسته است،و حال اگر بخواهيد در چنين موقعيت هايي آنها را سرزنش و توبيخ کنيد،گريه مي کنند و مانند ديو تنوره مي کشند.مادري مشکل خود را با فرزندش اين گونه مطرح مي کند:«جولي کوچولو،مثل بزرگ ترها رفتار مي کند،به خصوص زماني که مي خواهيم به جايي برويم،و او هم دوست دارد که همراه ما بيايد،امّا به محض اين که وارد يک مرکز خريد مي شويم و شروع به خريد مي کنم،او يک دفعه تبديل به يک ديوانه و وحشي تمام عيار مي شود.درضمن بايد اضافه کنم که اين مسئله،هميشه در مکاني عمومي اتفاق مي افتد، جايي که من اصلاً نمي توانم کنترلي بر اوضاع داشته باشم.در چنين وضعيتي،همه به ما خيره خيره نگاه مي کنند،و من آن قدر دست پاچه مي شوم،که در آن لحظه دلم مي خواهد از شدّت ناراحتي بميرم.»از يک سو کودکان با خود مي انديشند،چون در مکاني عمومي و خارج از خانه هستند،پس والدين جرأت ندارند چيزي به آنها بگويند،و نمي توانند آنها را توبيخ و سرزنش کنند.از سوي ديگر نيز، والدين تصوّر مي کنند،چون در يک مکان عمومي، افراد زيادي حضور دارند،بچّه ها خجالت مي کشند و جرأت انجام کاري را ندارند.از طرف ديگر،افرادي هم که در اماکن عمومي هستند، با تعجّب نظاره گر اين واقعه اند،و از خود مي پرسند:«چرا اين پدر و مادرها فکري به حال اين بچّه هاي شلوغ و بي تربيت نمي کنند؟»حال وقتي تمامي اين موارد گفته شده کنار هم قرار مي گيرند،موضوع تا اندازه اي پيچيده و مشکل به نظر مي رسد.آيا باز هم تعجّب مي کنيد،که چرا والدين بچّه هاي کوچولو دوست دارند تنهايي به خريد بروند و آنها را با خود نبرند؟امّا بايد اين نکته را در نظر داشت که،مکان عمومي، هيچ تفاوتي با اتاق نشيمن خانه ندارد.در حقيقت،صحبت ما بر سر بحث و جدل، ميان والدين و کودک و نيست،بلکه مسئله ي مهمّ فراموش کردن اصول تربيتي عشق و منطق است.بايد بدانيم،بچّه هايي که در مکان عمومي،بي ادبي و بدرفتاري مي کنند،بايد تنبيه شوند.و گرنه،هر بار رفتن به يکي از اماکن عمومي نظير مغازه،مرکز خريد،فروشگاه و يا رستوران،سرآغاز يک مصبيت و بدبختي براي ما خواهد بود.براي ريشه کني اين عادت بد و زشت،از راه کاري به نام«جلسه ي آموزش راهبردي»استفاده مي کنيم.البتّه استفاده و به کارگيري اين راه کار،تا اندازه اي مستلزم همکاري و تدبير دسته جمعي دوستان و آشنايان،و يا اعضاي خانواده است.امّا مطمئن باشيد،تنها با يک بار انجام آن،درس لازم،در زمينه ي انضباط دراماکن عمومي به کودک داده مي شود و او رفتارهاي تهاجمي اش را فراموش مي کند،و ديگر هرگز تکرار نخواهد کرد.به اين مورد توجّه کنيد:لورا مي خواست اين راه کار را در مورد دخترش هولي،اجرا کند.بنابراين يک شب،با بهترين دوستش تلفني تماس گرفت و گفت:«مي داني،من هروقت با هولي به خريد مي روم،با او مشکل پيدا مي کنم.حالا از تو مي خواهم،که به من کمک کني. مي تواني فردا صبح ساعت10:30در نزديک باجه تلفني که بيرون فروشگاه محلّ است،منتظرم باشي؟چون مي خواهم از آن جا تلفن کنم.»و بعد لورا دوستش را در جريان جزئيات نقشه اش گذاشت.روز بعد،لورا و هولي به خريد رفتند.مثل هميشه، حتّي قبل از آن که درهاي خودکار فروشگاه پشت سر آنها بسته شود،رفتار زشت و نفرت انگيز هولي شروع شد.لورا با صدايي آرام گفت:«هولي،کدام را ترجيح مي دهي،اين که درست رفتار کني ،يا بروي و توي اتاق ات بگيري بنشيني.»هولي نگاهي معماوار به مادرش کرد،مثل اين که به او مي گفت:«اِه جدّي مي گويي؟حالا که اين همه راه تا اين جا آمدي که خريد کني،مي خواهي مرا به خانه ببري؟»بعد هم بلافاصله ضامن چرخ خريد را زد،و خود را براي حمله آماده کرد.ولي بعد متوجّه شد که مادرش دارد او را به طرف باجه ي تلفن بيرون فروشگاه مي برد،و در آن جا بود که لورا شماره ي تلفني را گرفت و گفت:«خريد امروز اصلاً خوب نيست.خواهش مي کنم،زودتر بياييد.»سي ثانيه بعد،در مقابل چشمان از حدقه در آمده ي هولي،دوست مادرش،از در گردان،وارد فروشگاه شد.سپس دست هولي را گرفت و به او گفت:«بيا برويم به اتاق ات.تو مي تواني آن جا منتظر مامان ات بماني.»دوست مادرش،هولي را تا خانه همراهي کرد،و بعد او را به اتاق اش فرستاد.لورا که ديگر از دست هولي راحت شده بود،بدون هيچ ناراحتي و دغدغه اي ، و با آرامش مشغول خريد شد.زماني که لورا به خانه برگشت،به هولي اجازه داد تا از اتاق اش خارج شود.هولي از اين که دوباره مادر خود را مي ديد،خيلي خوشحال شد.اين در حالي بود که،لورا هم برخورد دوستانه اي با او داشت.در ضمن لورا،راضي و خوشحال به نظر نيز به نظر مي رسيد،چون زمان کافي براي خريد داشت.لورا با خود فکر کرد،دختر کوچک اش که هميشه در اماکن عمومي رفتاري زشت و نفرت انگيز داشت، حالا چون پيامد عمل بدش را ديد،از اين پيامد درس لازم را گرفت.شما مي توانيد اين«جلسه ي آموزش راهبردي»را با کمک همسر و يا حتّي خواهر و بردار بزرگ تر کودک ترتيب دهيد.با استفاده از اين راه کار و کمک اطرفين،ديگر نيازي نيست که کودک بدرفتار خود را،با خودرو به مکاني دور از خانه ببريد،و طوري که متوجّه نشود،مراقبش باشيد،و در نهايت بخواهيد اين گونه او را تنبيه کنيد و عمل زشتش را به او بفهمانيد.درواقع هيچ دليل موجهي،براي بدرفتاري و حرکات زشت فرزندان ما در اماکن وجود ندارد، زيرا ما با آنها هستيم،بنابراين دليل براي ناآرامي آنها نيست.شما مي توانيد با دو يا حداقل يک بار«جلسه ي آموزش راهبردي»اين مشکل را کاملاً حلّ و برطرف نماييد.منبع: کتاب تربيت با عشق و منطق/خ
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 393]