واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آخرین برگ کتاب عمر علی علیه السلام
پس از شهادت امام علی (ع ) حسن بن على (ع ) به خطبه ایستاد و خدا را ستود و بر او ثنا گفت و بر پیامبر درود فرستاد و سپس گفت : <الا انه قد مضى فى هذه اللیلة رجل لم یدركه الاولون و لن یرى مثله الاخرون من كان یقاتل و جبرئیل عن یمینه و میكائیل عن شماله و الله لقد توفى فى اللیلة التى قبض فیها موسى بن عمران و رفع فیها عیسى بن مریم و انزل القرآن الا و انه ما خلف صفر و لا بیض الا سبعمائة درهم فضلت من عطائه اراد ان یبتاع بها خادما لاهله >1امشب مردى درگذشت كه پیشینیان به حقیقت او نرسیده اند و آیندگان هرگز مانند او را نخواهند دید. كسى كه چون نبرد مى كرد جبرئیل در طرف راست و میكائیل در طرف چپ او بودند. به خدا سوگند, در همان شبى وفات یافت كه موسى بن عمران درگذشت و عیسى به آسمان برده شد و قرآن نازل گردید. بدانید كه او زر و سیمى از خود برجا نگذاشت مگر هفتصد درم كه از مقررى او پس انداز شده بود و مى خواست با آن مبلغ براى خانواده اش خادمى بخرد.سپس قعقاع بن زراره برخاست و گفت : <رضوان الله علیك یا امیر المؤمنین , فوالله لقد كانت حیاتك مفتاح خیر و لو ان الناس قبلوك لا كلوا من فوقهم و عن تحت ارجلهم و لكنهم غمطوا النعمة و آثروا الدنیا على الاخرة>2رضوان خدا بر تو باد اى امیر مؤمنان به خدا سوگند زندگیت كلید هر خیر بود, و اگر مردم ترا مى پذیرفتند از بالاى سر و زیر پاى خود مى خوردند و نعمت خدا آنان را فرا مى گرفت ; لیكن اینان نعمت را ناسپاسى كردند و دنیا را بر آخرت برگزیدند.ابوالاسود دوئلى ابیات زیر را در رثاى على (ع ) سروده است : الا ابلغ معاویه بن حب فلا قرت عیون الشامتیناافى شهر الصیام فجعتمونا بخیر الناس طرا اجمعینا؟قتلتم خیر من ركب المطایا و ذللها و من ركب السفیناو من لبس النعال من حذاهاو من قر المثانى و المبینااذا استقبلت وجه ابى حسین رایت النور فوق الناظرینالقد علمت قریش حیث كانت بانك خیرهم حسبا و دینا3به معاویة بن حرب بگویید كه چشمهاى شماتت كنندگان روشن مباد. آیا در ماه رمضان ما را به سوگ بهترین تمام مردم نشاندید؟ بهترین كسى را كشتید كه بر دامها سوار شد و آنها را رام كرد, برترین كسى كه نعلین بپا كرد و بهترین كسى كه آیات مثانى و كتاب مبین را خواند. اگر به روى پدر حسین بنگر ى فروغ او را مشاهد مى كنى كه بر فراز سر بینندگان پرتو انداخته است . اى على , قریش هركجا باشد دانسته است كه تو در حسب و دین بهترین آنان هستى .از جمله كسانى كه درباره على (ع ) مرثیه گفته است صعصعة بن صوحان است كه در بلاغت و حاضر جوابى معروف بوده است . او چنین در سوگ امیرالمؤمنین (ع ) سخن گفت:پدر و مادرم فداى تو باد اى امیر مؤمنان و گوارا باد بر تو (كرامتهاى الهى ). همانا تو پاكیزه مولد و شكیبا و مجاهد بودى و به آنچه آرزو داشتى رسیدى و با خدا معامله پر سودى كردى و به سوى پروردگار خود شتافتى و او تو را با خوشى و نوید پذیرفت و فرشتگان بر تو گرد آمدند و در جوار مصطفى (ص ) ساكن شدى و خداوند تو را در جوار او قرار داد و منزلتى مانند منزلت او به تو عطا كرد و از جام خود سیراب فرمود:از خداى خود (كه پیروى از تو را بر ما منت نهاد و توفیق داد كه به روش تو عمل كنیم و دست دوستانت بوده و دشمن دشمنانت باشیم ) مسئلت مى كنیم كه ما را با تو محشور سازد, زیرا به مرتبه اى رسیدى كه پیش از تو كسى به آن نرسید و مقامى را به دست آوردى كه پیش از تو كسى به دست نیاورد. تو در راه خدا پیشاپیش پیامبر به بهترین صورت جهاد كردى و دین خدا را استوار كردى و سنت را محكم ساختى و فتنه را خاموش كردی و اسلام به تو پایدار شد و دین به تو انتظام پذیرفت و مناقبى در تو گرد آمد كه در غیر تو جمع نشده است. پیش از هر كسى دعوت پیامبر (ص) را اجابت كردى و پیروى او را بر هر چیز دیگر مقدم داشتى و به یارى او پیشقدم شدى و با جان خود در راه خدا فداكارى كردى و شمشیر خود را براى یارى او از نیام بركشیدى . هر ستمكار سرسختى به وسیله تو شكست خورد و هر كافرى به دست تو خوار ش . كفر و شرك و ستم با دست تو بركنده شدند و گمراهان و سركشان را هلاك كردى . پس گوارا باد بر تو اى امیرالمؤمنین آنچه را كه خداوند از این مناقب و فضائل بر تو ارزانى داشت . نزدیكترین مردم به پیامبر بودى و قبل از همه ایمان آوردى و در علم و فهم از همه برتر و در یقین كاملتر و از همه شجاعتر و دلیرتر و سوابق تو در اسلام از همه بیشتر است .امشب مردى درگذشت كه پیشینیان به حقیقت او نرسیده اند و آیندگان هرگز مانند او را نخواهند دید. كسى كه چون نبرد مى كرد جبرئیل در طرف راست و میكائیل در طرف چپ او بودند. به خدا سوگند, در همان شبى وفات یافت كه موسى بن عمران درگذشت و عیسى به آسمان برده شد و قرآن نازل گردید. بدانید كه او زر و سیمى از خود برجا نگذاشت مگر هفتصد درم كه از مقررى او پس انداز شده بود و مى خواست با آن مبلغ براى خانواده اش خادمى بخردپس خداوند ما را از اجر تو محروم نسازد, زیرا تو كلید خیرات بودى و در بدیها را به روى ما بستى . اما با شهادت تو درهاى بدى به روى ما باز شد و درهاى خیر بسته گردید. اگر مردم سخنان تو را مى شنیدند خیرات از بالا سر و از پایین پاى آنان روان مى شد, ولى افسوس كه دنیا را بر آخرت ترجیح دادند.
خوارج و دیگر دشمنان اسلام از این جنایت هولناك ابن ملجم خوشحال بودند و از اقدام وى تمجید مى كردند. یكى از خوارج به نام عمران بن حطان وقاشى درباره ابن قثم گفته است : یا ضربة من تقى ما اراد بهاالا لیبلغ من ذى العرش رضواناًانى لا ذكره یوما فاحسبه اوفى البریة عندالله میزاناًچه ضربتى از پرهیزگارى كه جز رسیدن به رضوان الهى از آن قصدى نداشت . من وقتى او را به یاد مى آورم تصور مى كنم كه نزد خداوند كفه ترازویش از همه سنگینتر است .و قاضى ابو طیب طاهر بن عبدالله شافعى در پاسخ او چنین سروده است :یا ضربة من شقى ما اراد بهاالا لیهدم للا سلام اركاناًانى لا ذكره یوما فالعنه دنیا و العن عمراناً و حطاناًعلیه ثم علیه الدهر متصلاً لعائن الله اسراراً و اعلاناًفانتما من كلاب النار جبه نص الشریعة برهاناً و تبیاناً 4چه ضربتى از تبهكارى كه جز ویران كردن پایه هاى دین از آن قصدى نداشت . من روزى كه او را به یاد مى آورم یك دنیا به عمران و حطان لعن مى كنم . بر او باد پیوسته لعنتهاى خداوندى در آشكار و نهان , و شما از سگهاى دوزخ هستید كه نص شریعت بر آن شاهد و گواه است .بدین طریق شعله هاى پر فروغ حیات انسان والایى كه در كعبه زاده شد و در مسجد به شهادت رسید خاموش شد. انسانى كه , پس از رسول اكرم (ص ), جهان براى او همتایى ندیده و نخواهد دید. نه در جهاد و ایثار براى او نظیرى بود, نه در علم و آگاهى از اسرار هستى , نه در دیگر فضائل , تا آنجا كه وجود شریفش مجموعه اى از اضداد بود كه هرگز در شخصى گرد نمى آیند:جمعت فى صفاتك الاضداد فلهذا عزت لك الاندادزاهد حاكم حلیم شجاع قاتك ناسك فقیر جواددر تو صفات گوناگون گرد آمده اند و از این رو براى تو همتایى نمى توان یافت . تو همتایى نمى توان یافت . تو انسانی وارسته و سیاستمدار و بردبار و شجاع و عابد و جرى و تهیدست و سخاوتمند و ایثارگر هستى .نگارنده در همین جا دامن سخن را, با كمال شرمندگى , كوتاه مى كند و مى داند كه نتوانسته است حتى نیم رخى ناقص از چهره ملكوتى و ممتاز امیرالمؤمنین امام على (ع ) را ترسیم كند. اما خوشحال است كه به وظیفه خود عمل كرده و با در درست داشتن یك بسته نخ بى ارزش در عداد خریداران یوسف در آمده است , شاید كه روزى مشمول شفاعت او گردد. تنظیم: گروه دین و اندیشه تبیانجعفر سبحانى قم ، مؤسسه امام صادق (ع )،10خرداد 1367ه. ش ،برابر با 15شوّال 1408ه ق1و 2- تاریخ یعقوبى , ج 2 ص 2133- مروج الذهب , ج 2 ص 428 تاریخ طبرى , ج 4 ص 116 كامل ابن اثیر, ج 3 ص 394 اغانى , ج 11 ص 122 ابوالفرج اصفهانى در مقاتل الطالبیین (ص 43 این اشعار را كه جزئى از یك مرثیه 21یتى است به ام الهیثم بنت الاسود نسبت داده است .4- مروج الذهب , ج 2 ص 427 ابیات دیگرى نیز در جواب این دو بیت عمران بن حطان گفته شده كه مسعودى آنها را در كتاب خود آورده است . (فروغ ولایت , آیة الله جعفر سبحانی, ص 786 - 768)
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 261]