واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: «وقتی همه خوابیم» از آن دست فیلمهایست که تماشای چندبارهی آن باعث میشود بیشتر به تسلط سازندهاش بر کار پی ببریم.این فیلم ... بعضی از کارگردانان زمانی که هنر را خرج هنر میکنند و قصد بیانیه صادر کردن ندارند، کارشان دلپذیر است و قابل تماشا؛ اما در مواقعی که تمام هم و غم خود را به کار میگیرند تا فیلمشان مملو از بیانیههای عامهپسند و گاهی اعتراضآمیز باشد، کارشان به دل نمینشیند و غیرقابل تماشا است. از حواشی قابل و غیر قابل استناد فیلم آخر استاد بهرام بیضایی، «وقتی همه خوابیم»، بیاطلاع نیستیم و دیگر تکرار مکررات جایز نیست. اما نکته اینجاست که آیا بهرام بیضایی، استاد هنرهای دراماتیک، نویسنده و کارگردان مسلط، در این فیلم، که سراسر آن پر از حرفهاییست که تا قبل از این تنها زمزمههایش را شنیده بودیم، توانسته با مخاطبش ارتباط برقرار کند یا خیر؟ و آیا میتوان استاد بیضایی را جزء کارگردانانی نام برد که برای بیان دغدغههایش در فیلم، چشم بر مخاطبانی که دوستدار آثارش هستند، ببندد؟ در همین ابتدا باید گفت که «وقتی همه خوابیم» نه تنها با مخاطب آثار بیضایی از سالهای دور تا کنون ارتباط برقرار کرد، بلکه او را راضی و چشم به راه آثار بعدی نگاه داشت. و اینکه: نباید در فیلمهای استاد بیضایی دنبال ضعف گشت بلکه با دانستن این واقعیت که فیلمساز مورد بحثمان، هم برای هنر و هم برای مخاطبان هنر ارزش قائل است، و با مروری بر پروندهی پربار او و خلاقیت تمام نشدنیاش، باید بهدنبال تازهها گشت. وقتی همه خوابیم؛ عنوانی تأملبرانگیز و با کنکاش در لایهی معناگرایی آن، اعتراضآمیز دارد. اعتراض به سکوت در برابر نامرادیهای روا شده در حق سینماگران. نمیتوان منکر دغدغهی سرمایهگذاران برای بازگشت سرمایهی بهکار گرفته شده در قبال یک فیلم شد. اما گاهی سرمایهگذار یا سرمایهگذاران بدون هیچ نوع اطلاعات لازم و بهشکل کاملاً افراطی هنر را فدای اقتصاد میکنند. همانطور که در «وقتی همه خوابیم» سه تهیهکننده اواسط یک کار سینمایی با پیشنهاد مبلغ بالا حاضر میشوند بازیگران فیلم را تغییر دهند و خسارت مادی و معنوی وارد شده به کار را با پیشبینی اینکه «فیلم فروش خواهد کرد» به جان میخرند. به گفتهی خود استاد؛ «وقتی همه خوابیم»، نقد زیرآب زنی در سینما است. قدرتی که پول و آدمهای پولدار دارند و با چشمان بسته و دهانهایی باز یک اثر را به نابودی میکشند، از پیامهای واضح آخرین ساختهی استاد بیضایی است. کارگردان، در پس هر قاببندی زیبا و میزانسن چشمنواز و تماشایی و با استفاده از نمادهای خلاقانه، با مخاطب به گفت و گو مینشیند. از زنی که بر بالای دیوار نشسته و در کنارش تابلویی با نوشتهی «ایست» وجود دارد تا زندانی که بر دیوار آن نگاشته شده: «زندان مدرسهی اجتماع است» و بعد جملهای که بعنوان آنتی تز از همسر پرند پایا میشنویم: «اجتماع خودش مدرسه است» و درسی که جامعه در انتها بعنوان سنتز به پرند پایا میدهد؛ تا روزنامهای در دست یک تهیهکننده با تیتر «سینمای امروز»، همه و همه حاصل ذهن مطلع و خلاق استاد عزیز است. آن زن که با چادری بر سر در کنار تابلویی با عنوان ایست نشسته، نقد حضور زن در اجتماع و برخوردی است که این مدرسه و مدیران با زن میکنند. عنوان روزنامهی «سینمای امروز» که درست زیر مشت یکی از تهیهکنندههای فیلم مچاله شده، نقد سینمایی است که اسیر اقتصاد و آدمهای ناکارآمد و پولپرست شده است. «وقتی همه خوابیم» فیلمی دیالوگ محور با تنوع تصویر است و همراه با موسیقی قوی و هیجانی خود قطبی از فیلم را به خود اختصاص داده است. این فیلم نقد صریح و بیپروای اخلاق مردم ایران و سینمای آن است. سینما دارای دو جنبهی مثبت و منفی یا شیرین و تلخ است. کارگردانان برای به تصویر کشیدن این خوشایندی یا ناخوشایندی سراغ پشت صحنهی سینما میروند؛ البته گاهی کارگردانی مثل جوزپه تورناتوره در «سینما پارادیزو»، ستایشی عاشقانه از هنر سینما و شیفتگی گروهی از انسانها نسبت به هنر هفتم را مدنظر قرار میدهد که کل کار فلاشبکی از زندگی یک کارگردان موفق ایتالیایی است. تورناتوره تنها به جنبههای مثبت سینما بسنده نکرد و شش سال پس از ساخت «سینما پارادیزو» سراغ «ستاره ساز» رفت. این فیلم که ششمین تجربهی سینمایی تورناتوره است بار دیگر به حواشی جذاب سینما میپردازد، اما اینبار روی دیگر سکه و تباهیهای سینما را به تصویر میکشد. بیضایی هم در فیلم خود سراغ حواشی سینما رفته و گروه فشار فرهنگی را تعریف و به نقد نشسته است. عواملی که هروقت به سودشان باشد از هنرمند اسطوره میسازند و هروقت به ضررشان، هنرمند را لجنمال میکنند. کاش که تصمیمگیرندهی نهایی مخاطب فهیم باشد. رابرت مککی در کتاب آموزشی «داستان» راجعبه نویسندهی فیلمنامه توصیه میکند که او باید تمامی پرسوناژها را دوست بدارد و بتواند که آنها را به گرمی در آغوش بگیرد. اینگونه، خشم و نفرت فیلمنامهنویس نسبت به یکی از شخصیتها در فیلم مانع انعطاف شخصیت نمیشود و به تماشاگر فرصت فکر کردن و تصمیمگیری را میدهد. مثالی از بتمن: شوالیه تاریکی به کارگردانی کریستوفر نولان میآوریم: برادران نولان، کریستوفر و جاناتان فیلمنامهی شوالیهی سیاه را بر اساس داستانی از کریستوفر نولان و دیوید اس. گویر نوشتهاند. در این فیلم به لطف شخصیتپردازی مناسب و ملموس، تک تک پرسوناژها قابل بررسیاند. یکی از شخصیتها که تأثیر شگرفی بر روند فیلمنامه و مخاطب دارد، هاروی دنت دادستان بانفوذ گاتهامسیتی است. مخاطب دقایقی پس از آشنایی با این شخصیت بدلایلی که توضیحش مجالی دیگر میطلبد از او متنفر میشود. تماشاگر حتی اگر سعی کند که او را دوست داشته باشد، نمیتواند، چون نویسنده از او متنفر بوده و او را پس زده است. این نکات را یادآور شدیم تا بگوییم در فیلم «وقتی همه خوابیم»، شخصیتهایی که باید از آنها متنفر بود، کم نیستند. اما نویسندهی اثر با آغوشی باز آنها را پذیرفته و شخصیتها را بهگونهای پرداخت کرده که تماشاگر به فکر واداشته شود و تصمیمگیری بهعهدهی خود او باشد. بهنوعی فیلمنامهنویس رأی قطعی صادر نکرده و برای مخاطب ارزش قایل شده است.«وقتی همه خوابیم» از آن دست فیلمهایست که تماشای چندبارهی آن باعث میشود بیشتر به تسلط سازندهاش بر کار پی ببریم. این فیلم با ساختار فوقالعادهی سینمایی خود توانسته انتظارات را برآورده کند.
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 961]