تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام حسن عسکری (ع):مومن برای مومن برکت و برای کافر، اتمام حجت است.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804612193




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

زمينه هاي تربيت (قسمت دوم)


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
زمينه هاي تربيت (قسمت دوم)
زمينه هاي تربيت (قسمت دوم) ج- محيط مادى و جغرافياى طبيعيتأثير محيط مادى و جغرافياى طبيعى در جسم و عادات و اخلاق آدمى، از امور غير قابل انكار است. محيط طبيعى نه تنها در امور مادى و جسمانى آدميان اثر مي گذارد بلكه در مسائل فرهنگى و معنوى نيز اثر مى نهد.ابن خلدون، دانشمند بلند آوازه مسلمان در مقدمه ي سوم از كتاب ارزشمند خود معروف به مقدمه ي ابن خلدون، در مورد اقاليم معتدل و منحرف و تأثير آب و هوا در رنگ و كيفيات و حالات بشر مى نويسد:به همين سبب دانش ها و هنرها و ساختمان ها و پوشيدنى ها و خوردنى ها و ميوه ها و بلكه جانوران و همه ي چيزهايى كه در اين اقليم هاى سه گانه ي مركزى [اقليم هاى، سوم، چهارم و پنجم] پديد آمده اند به اعتدال اختصاص يافته اند و افراد بشري كه ساكنان اين اقليم را تشكيل مى دهند از حيث جسم و رنگ و اخلاق و اديان مستقيم تر و راحت ترند. حتى نبوت ها و پيامبران بيشتر در اين اقليم بوده اند و در اقليم هاي جنوبى و شمالى از بعثتى اطلاع نداريم؛ زيرا پيامبران و فرستادگان خدا مخصوص به كامل ترين افراد نوع بشر، از لحاظ آفرينش و خوي بوده اند. خداى تعالى فرمايد: شما بهترين امت بوديد كه براى مردم برانگيخته شديد.(1) و اين براى آن است كه آنچه پيامبران از نزد خدا مى آورند، مورد قبول واقع شود و دعوت آنان رواج گيرد و ساكنان اين اقليم به سبب زيستن در محيط معتدل، كامل ترند... و اما ساكنان اقليم هاى دور از اعتدال مانند اقليم نخست و دوم و ششم و هفتم در همه ي احوال خويش بسى از اعتدال دورند... اخلاق آنان نزديك به خوى جانوران بى زبان نزديك مي گردد و از انسانيت به همان ميزان دور مى شوند، همچنين احوال ايشان در ديانت نيز بر همين منوال است. به هيچ نبوتى آشنايى ندارند و به هيچ شريعتى نمي گروند.مگر اندكى از آنان كه در جوانب مناطق معتدل مى زيستند چون حبشيان كه در مجاورت يمن مى باشند و قبل از ظهور اسلام به دين مسيحى گرويده بودند... و بر اين گفتار نبايد خرده گرفت كه چرا مردم يمن و حضر موت و احقاف و بلاد حجاز و يمامه و ديگر شهرهاى نزديك آنها از جزيرة العرب در اقليم اول و دوم بر اين كيفيت نيستند. زيرا جزيرة العرب را از سه سوى دريا احاطه كرده و رطوبت دريا در وضع هواي آن ناحيه تاثير بخشيده و در نتيجه از خشكى و نبودن اعتدالى كه مقتضاى گرما است در آن سرزمين كاسته شده است و به سبب رطوبت دريا قدرى اعتدال در آن ناحيه پديد آمده است.... و اما مردم اقليم هاي سه گانه ي ميانى كه در مناطق معتدل مركزي بسر مى برند، از لحاظ خلقت و خوي و سيرت در حد اعتدال مى باشند و به كليه ي شرايط طبيعى براى ايجاد تمدن و عمران از قبيل: امر معاش (اقتصاد) و مسكن و هنر و دانش و فرمانروايى و كشوردارى اختصاص يافته اند و اعمال ايشان بر صفت اعتدال بوده است؛ چنان كه در ميان آنان دعوت هاى پيامبرى پديد آمده است و به تاسيس كشورها و تشكيل دولت ها و وضع شرايع و قوانين پرداخته و دانش هاي گوناگون به يادگار گذاشته و به بنيان نهادن شهرهاى بزرگ و كوچك و بناهاى باشكوه و كشت و كار و هنرهاى زيبا و ديگر كيفياتى كه از زندگى معتدلى حكايت مي کند، توجه كرده اند. ملت هاى اين گونه اقليم هاى معتدل كه ما به تاريخ گذشته ي آنان آگاه شده ايم عبارتند از: عرب و روم و ايران و بنى اسرائيل و يونان و مردم سند و هند و چين.(2) يادآوري اين نكته حايز اهميت است كه رابطه ي انسان با ميحط، فقط يك رابطه ي يك سويه نيست، بلكه رابطه اى دو سويه و متقابل است، بدين معنى كه به موازات تأثير محيط بر انسان، انسان نيز بر محيط اثر مي گذارد؛ مثلاً كودكى كه باهوش، فعال، پرنشاط و صميمى است، بيش از كودك بى تحرك و بى نشاط و سرد و غير صميمى، مورد توجه اطرافيان قرار مى گيرد و بر رفتار آنان نسبت به خود اثر مي گذارد. واكنشى كه اطرافيان تحت تأثير حالات و حرکات كودك از خود بروز مى دهند. بر روند رشد كودك تأثير مي گذارد.(3) تعامل وراثت و محيطيكى از مباحث مهم و مورد توجه روان شناسان، فيلسوفان و دانشمندان تعليم و تربيت، إين بوده که آيا توارث، تأثير بيشتري در شكل بخشيدن به اعمال و رفتاى آدميان دارد يا عوامل محيطى؟ در مورد توارث نيز اين بحث مطرح بوده كه چه اموري ارثى و چه اموري اكتسابى اند؟ و آيا ذهن آدمى چون صفحه ي سفيد يك كاغذ يا تابلويى است كه در آن هيچ نقشى وجود ندارد جز آنچه دست تجربه بر آن حك كند يا آنكه ذهن آدمى در آغاز داراي تصورات و معلوماتى فطري و ذاتى است؟ آيا رشد آدمى محصول تعأمل عوامل ژنتيك و وراثتى و عوامل محيطى است يا آنکه رشد، محصول يكى از إين دو عامل است؟ روان شناسان در اين رابطه بر دو دسته اند:الف- نضج گرايان (Developmentalists)ب- محيط گرايان (Environmentalists)زيست شناسان افراطى بنيانگذاران نظريه ي «نضجگرايى» بودند و بر آن بودند كه رشد آدمى فقط منوط به بلوغ و نضج اوست و عوامل ژنتيك به صورت جبري تعيين كننده آنند. يكى از نخستين طرفداران اين نظريه آرنولد گزل (1885-1961م) بود. در مقابل، برخى از نظريه پردازان رفتارگرا مانند «جان ب. واتسون» (1878- 1958م) از تأثير قطعى عوامل محيطى جانبداري مي کردند. از حرف هاي مشهور واتسون كه بيانگر ديدگاه افراطى او نسبت به عامل محيط مى باشد اين است كه: به من چند كودك سالم و امكاناتى براى ايجاد شرايط محيطى لازم براى پرورش آنها بدهيد، تضمين مي کنم كه هر كدام را به گونه اي تربيت كنم كه يك متخصص مثل دكتر، وكيل، هنرمند تاجر و حتى گدا يا دزد شوند؛ بدون اين كه استعدادها، آمادگى ها، تمايلات، توانايى ها، حرفه و نژاد پدرانشان را در نظر بگيرم.اما اكثر ديدگاه هاى معاصر به جاى طرح مستقل هر كدام از وراثت و محيط، از تعامل وراثت و محيط سخن گفته اند و در اين باره اتفاق نظر دارند. البته هنوز درباره ي ميزان تأثير هر يك از اين دو عامل، بحث و گفتگو وجود دارد. (4) بحث تعامل وراثت و محيط در حوزه مطالعات انديشمندان اسلامى نيز به نحوى مطرح بوده است. به عنوان مثال دركتاب تهذيب الأخلاق و تطهير الاعراق ابن مسكويه پس از طرح بحث از ديدگاه متفكران يونانى چون ارسطو خود به اظهار نظر مى پردازد. اين بحث در ميان متفكران اسلامى بدين نحو مطرح بوده است كه آيا اخلاق در آدميان، امرى است ذاتى و غير قابل تغيير يا آن كه امرى است اكتسابى و قابل تغيير؟ اكثر دانشمندان اسلامى در مقابل بسيارى از متفكران يونانى كه نظر جزمى داده اند، به گونه اي تأثير محدود وراثت و محيط را مى پذيرند، ولى براى عصر اراده و اختيار نيز نقش تعيين كننده قائلند. فارابى (258-338 هـ) كه به معلم ثانى معروف است- بر تأثير محيط و ممارست تأكيد كرده وگفته است: اخلاق پسنديده و ناپسند هر دو در اثر تكرار كسب مى شوند. با اين وجود، فارابى فطرت و اراده را نيز نفى نمي کند و معتقد است برخى از فضايل اخلاقى و فكرى، فطرى و غير مكتسب اند و برخى ديگر ارادى مى باشند. بنابراين، اراده مكمل امور فطري است. (5) بعضى از علماى اخلاق مانند غزالى (450-505 هـ) رشد و تكامل موجوداتى مانند انسان را همانند رشد گياهان دانسته اند كه استعداد و قابليت رشد در هسته گياهان به وديعت نهاده شده، ولى با اين وجود، محيط و شرايط مناسب بيرونى هم لازم است تا به كمال خويش نائل گردند و استعداد يا شرايط بيرونى هيچيك به تنهايى سودى ندارد. (6) بعضى ديگر از علماى اخلاق مانند محقق نراقى (1128- 1209هـ ) مسأله را در زمينه هاي مختلف و نسبت به افراد مختلف ارزيابى كرده و اكثر صفات اخلاقى را در مورد بيشتر افراد، تبديل پذير مى دانند. محقق نراقى تنها برخى از ويژگى هاى اخلاقى همچون هوش، حافظه و خلاقيت را نسبت به برخى افراد، غير قابل تغيير مى شمارد.(7) با نگرش به مجموعه ي مدارك اسلامى مى توان ديدگاه اسلام را به طور خلاصه چنين جمع بندى و بيان كرد:1- برخى از صفات همچون خلق و خو، رنگ پوست، بلندى و كوتاهى قد و نيز شدت و ضعف بعضى از ويژگى ها بيشتر به وسيله ي عوامل ارثى تعيين مى شود هر چند تأثير محيط نيز نفى نمى شود. امير مومنان (عليه السلام) مى فرمايد: انما فرّق بينهم مبادي طينتهم... (8)همانا مبادي سرشت آنان ميانشان، تفاوت پديد آورده است.2- وراثت در گروهى ديگر از ويژگى هاي انسان، نقش زمينه سازى و تأمين ظرفيت ها و استعدادها را بر عهده دارد و عوامل محيطى آن ها را به فعليت مى رساند. در عين حال اگر مايه هاى اصلى ذاتى وجود نداشته باشد، عوامل محيطى به تنهايى كارى از پيش نمى برند. برجسته ترين اين ويژگى ها عبارتند از: هوش، يادگيرى، تربيت اجتماعى و رشد معنوى. و اميرالمومنين (عليه السلام) بارورى و شكوفايى آن را منوط به يادگيرى و فراهم كردن عوامل محيطى مى شمارند. آن حضرت همچنين تربيت اجتماعى و رشد معنوى را داراى همين ويژگى معرفى مي کند و مى فرمايد:دراسة العلم لقاح المعرفَة (9)؛ فراگيري دانش ، بارور کردن شناخت است . جالس العلماء يزدد بذلک علمک و يحسن او بک ، و تزکوا نفسک.... (10) با دانشمندان همنشينى كن تا بر دانشت افزوده گردد و فرجامت نيکو شود و جانت پاكيزه و بالنده گردد. 3- با وجود كنش متقابلى كه ميان جنبه هاى ارثى و عوامل محيطى وجود دارد، ولى اين تعامل هميشه تعيين كننده نيست، بلكه در قلمرو رفتارهاي اختيارى انسان، تعامل وراثت و محيط، نقشى زمينه ساز ايفا مى كند و آنچه عامل تعيين كننده به حساب مى آيد اراده و انتخاب شخص است. (11)د- تغذيهاز جمله عوامل و زمينه هاي محيطى، تغذيه است. آيين حياتبخش اسلام كه آيينى جاودانه و جهانى است، تمام ابعاد روحى و جسمى انسان و نيز تمام عوامل موثر راكه چه بسا بشر از فهم و درك آنها عاجز است، مورد توجه كامل قرار داده و مقررات ويژه و متناسب با آنها وضع نموده است. بر اين اساس از هنگامى كه نطفه در حال شكل گرفتن است، دستورهاى خاصى را كه تأمين كننده نيازهاي اساسى اوست صادر كرده است، مثلأ رعايت تقوا و اجتناب از محرمات توسط پدر و مادر و پرهيز از غذاهاي حرام و شبهه ناك در زمان به وجود آمدن نطفه و در زمان قرار گرفتن آن در رحم و نيز خوددارى از تغذيه ي كودك با غذاهاى ناپاك و حرام پس از آمدن به دنيا كه آثار غير قابل انكارى در زندگى آنان بر جاي مى گذارد، مورد تأكيد قرار گر فته است. در متون اسلامى به آثار سوء نطفه اى كه از مال حرام به وجود آمده اشاره شده است. در تفسير ارزشمند برهان در ذيل آيه ي «و شارکهم في الأموال و الأولاد» (12) از امام صادق يا امام باقر (عليه السلام) نقل شده است كه: «ما کان من مال حرام فهو من شرکة الشيطان» هر نطفه اى كه از مال حرام به وجود آيد، شيطان در آن سهيم مى شود (. در اين صورت، مسلم است كه صفات و خصوصيات اهريمنى در وى به وجود مى آيد.امام صادق (عليه السلام) فرمود:کسب الحرام يبين في الذرية (13)اثر مالى كه از راه حرام به دست آمده است در نسل انسان آشكار مى شود. در نطفه اى که از مال حرام پديد آيد و جنينى كه از حرام تغذيه شود، مقتضيات شر ايجاد مي گردد. در روايتى آمده است كه يكى از صحابه ي رسول خدا از آن حضرت خواست كه او را راهنمايي كند تا خداوند وى را مستجاب الدعوه قرار دهد. حضرت فرمود: غذايت را حلال گردان، مستجاب الدعوه مى شوى. (14)از اواخر هفته ي دوم باردارى، جنين غذاى خود را از بدن مادر گرفته و نمو خود را بر حسب طبيعتش ادامه مى دهد. به بيان ديگر جنين در رحم مادر درست مانند يك عضو مادر است. كليه ي عواملى كه بر مادر تأثير مي گذارد بر او نيز تأثير مي گذارد. از نظر روان شناسى، بررسى حالات روحى و روانى مادر در دوران حاملگى و رابطه ي آن با رشد شخصيت كودك اهميت به سزايى دارد. هيجان و ترس و خشم و اضطراب و حتى طرز تفكر مادر در مورد حاملگى اش در رشد و نمو جنين موثر است. نوزاد مادر معتاد، به اعتياد مبتلا مي گردد و پس از تولد بايد نسبت به ترك اعتياد او اقدام كرد. تغذيه ي نامناسب دوران حاملگى سبب ضعف جسمانى جنين شده و در نتيجه نوزاد، نحيف و ناتوان خواهد گرديد؛ به گو نه اى كه بسيارى از بيمارى هاى دوران كودكى، معلول وضعيت تغذيه ي مادر است. چنان كه معلوم است جنين با موادى كه به وسيله ي خون مادر پس از تصفيه در جفت به او مى رسد، تغذيه و رشد مي کند، از اين رو، بر مادر است كه در اين مدت از غذاهاى متنوع و سرشار از ويتامين هاى گوناگون استفاده نمايد تا سلامت جسمى و روحى نوزاد آينده تأمين گردد. بي گمان تغذيه و رفاه و آرامش مادر، با كمال و رشد جسم و قواى روحى جنين رابطه ي مستقيم دارد. (15) در برخى از روايات به تأثير نوع تغذيه در پيدايش ويژگى هاى اخلاقى و روحى اشاره شده است. پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: أطعموا المرئة في الشهر الذي تلد فيه التمر فان ولدها يکون حليما تقيّا (16) به زن در ماهى كه در آن وضع حمل مي کند، خرما بخورانيد تا فرزند او بردبار و پرهيزگار گردد. در بعضى از روايات به تأثير تغذيه ي مادر در دوران باردارى بر جسم فرزند تأكيد شده است: «... و أطعموه حبالاکم فانه يحسن اولادکم» (17) به زنان باردارتان بِه بخورانيد؛ زيرا فرزندانتان را زيبا مي کند. در روايات اسلامى به طوركلى در لزوم كسب حلال و در كتب اخلاقى و عرفانى بر تأثير لقمه ي حلال در روح و روان آدمى تأكيد شده است. كسب حلال در درون آدمى نورانيت ايجاد مي کند. اگر مى بينيم غذاهايى كه مى خوريم نه تنها نيروى ربانى ما را تقويت نمي کند، بلكه آن را كاهش مى دهد و بر تاريكى درون ما مى افزايد، احتمال دارد اين غذا حرام يا دست كم شبهه ناك بوده است؛ چنان كه اگر در چراغ به جاي نفت، آب بريزيم، نه تنها چراغ را فروزان تر نمي کند، بلكه آن را خاموش مى سازد. لقمه ي حلال دل آدمى را براى ورود علم و حكمت و عشق و ظرافت آماده مى سازد. از اين رو، اگر ديديم كه درون ما آكنده از حسادت و غفلت و جهالت گرديده است، ممكن است در نتيجه ي لقمه ي حرام باشد.بزرگ پاسدار فضليت ها و ارزش ها و پدر آزادگان عالم، سالار شهيدان، امام حسين (عليه السلام) در روز خونين عاشورا بارها با ارتشيان شام سخن گفت و اتمام حجت فرمود و برهان ها آورد، اما آن تاريك دلان در پاسخ او مي گفتند: ما سخنان تو را نمى فهميم و نمى دانيم چه مي گويى؛ آن حضرت فرمود: آرى حق داريد كه نشنويد و نفهميد؛ زيرا شكم هايتان از لقمه هاي حرام آكنده گرديده است. (18) آيا ديده ايد كه كسى جو، بكارد و گندم برداشت كند؟! بايد بدانيم و آگاه باشيم كه هر لقمه اي كه در دهان خود مى گذاريم، بذري در كشتزار روح خود مى كاريم. اين دانه ها به انديشه ها بدل مى گردند. لقمه هاي حلال، به انديشه هاي پاك و الهى و ربانى مبدل مى گردد و لقمه هاى حرام، انديشه هاي ناپاك و اهريمنى را نصيب آدمى مى سازد. لقمه هاي حلال، تمايل به جهان ديگر را در آدمى ايجاد مى كند و گرايش به حق را پديد مى آورد.(19) درست است كه از نظر خواص طبيعى و نمودهاي فيزيكى، ما نمى بينيم غذايى را كه خورده ايم به نيروي انديشه و تفكر و وجدان و به طور كلى به كارگاه روح مبدل گردد؛ ولى اگر اين نكته را در نظر آوريم كه همين مواد غذايى است كه در درون ما به قواى درونى مبدل مى شود و نيز با عنايت به اين واقعيت غير قابل انكار كه بعضى از غذاها از قبيل شراب و سموم تأثير طبيعى خاصى را در آدمى بر جاى مى نهند، بايد به اين نكته اعتراف كنيم كه لقمه هاى ناپاك و حرام باعث تاريكى درون مى گردند و لقمه هاي پاك و حلال كارگاه روح را فروزان مى سازد. (20)بعضى از دانشمندان اسلامى از منظري ديگر به تأثير تغذيه پرداخته و آن را در خصوصيات جسمى و روحى و اعضا و اندام آدمى موثر دانسته اند. ابن خلدون در «مقدمه ي» معروف خود مى گو يد: اين گروه [اعراب چادرنشين] كه در دشت ها به وضع چادر نشينى به سر مى برند و فاقد حبوب و خورش مى باشند از لحاظ جسمى و اخلاقى بر جلگه نشينانى كه در نهايت آسايش زندگى مي کنند برترى دارند و از آنان نيكو حال ترند و نسبت به شهرنشينان رنگ و روى شاداب ترى دارند و از لحاظ جسمى نيز سالم ترند و اندام ها و قيافه هاي آن ها كامل تر و زيباتر و اخلاقشان دورتر از انحراف است گذشته از اين، ذهنشان براي فرا گرفتن دانش ها و دريافت معارف آماده تر و روشن تر است...سبب آن اين است كه خوردن غذاهاى افزون و گوناگون و فراوانى اخلاط ناشى از پرخورى در بدن فضولات توليد مي کند و آنگاه اين فضولات موذى پس از آميختن بى تناسب با يكديگر، موجب دفع اخلاط متعفنى مى شود و ... در نتيجه ي اين كيفيت فربهى مفرطى دست مى دهد و سبب تيرگى و پريدگى رنگ پوست و ناهنجاري اندام مي گردد و به علت آمدن بخارهاى تباه رطوبت ها به دماغ صفاى ذهن را از بين مى برد، سرانجام به طور عموم كند ذهنى و غفلت و انحراف از اعتدال حاصل مى شود و خدا داناتر است... و بايد دانست كه تاثير فراوانى نعمت و آسايش زندگى در وضع بدن و حتى در كيفيت دين و عبادت هم نمودار مى شود، چنان كه مى بينيم باديه نشينان و هم شهر نشينانى كه در مضيقه و خشونت مى زيند و به گرسنگى عادت مي کنند و از شهوت و خوشگذارنى ها دورى مى جويند، نسبت به آنان كه غرق ناز و نعمت اند، ديندارترند و به عبادت، بيشتر روى مى آورند، بلكه مشاهده مي کنيم كه اهل دين در شهرها و اماكن پر جمعيت اندكند، زيرا در ميان جماعت هايى كه در گوشتخوارگى و برخوردارى از خورش هاى گوناگون و خوردن مغز گندم بدون پوست افراط مي کنند، قساوت و غفلت تعميم مى يابد و به همين سبب پارسايان به ويژه از ميان باديه نشينان برمى خيزند كه از حيث غذا در مضيقه مى باشند و از انواع ناز و تنعم محرومند.(21)هـ- همنشيناز جمله عوامل و زمينه هاي محيطى، همنشين است. در كتب اخلاقى بخش ويژه و گسترده اى به آداب مصاحبت و معاشرت اختصاص يافته است؛ به عنوان مثال، مرحوم، فيض كاشانى در كتاب «المحجة البيضاء فى احياء الإحياء»- كه از بهترين و مفصل ترين كتب اخلاقى شيعه است- درباره آيين معاشرت و دوستى سخن گفته و روايات فراوان و جالبى را آورده است. (22) در اسلام، دوستى و محبت متقابل در رابطه با خداى تعالى، و برادرى دينى از ارزشمندترين، زمينه هاي تربيت و تقرب به خداى سبحان و از لطيف ترين عبادات است. دوستى و الفت، ثمره ي حسن خلق، و تفرقه، ثمره ي سوء خلق است. حسن خلق، دوستى متقابل و الفت طرفينى و وفاق دو جانبه را ايجاب مي کند، ثمره سوء خلق، دشمنى و حسادت و پشت كردن به يكديگر است. خداى تعالى بر خلق به خاطر نعمت الفت و پيوند برادرى، منت نهاده و فرموده است: لو أنفقت ما في الأرض جميعا ما ألفت بين قلوبهم و لکن الله ألف بينهم (انفال / 63) اگر تمام آنچه را در زمين است انفاق مي کردي، ميان دل هاى آنان الفت پديد نمى آوردى وليكن خدا ميان آنان الفت برقرار كرد.حضرت عيسى (عليه السلام) فرمود:با بغض و دشمنى اهل معاصى، به سوى دوستى خدا گام برداريد و با كناره گيرى از آنان، به خدا تقرب جوييد و رضاي خدا را در خشم نسبت به آنان بجوييد، گفتند: اى روح الله با چه كسانى همنشين باشيم؟ فرمود: با كسانى همنشين باشيد كه ديدار آنان خدا را به يادتان آورد، و باكسى كه سخن او بر دانشتان بيفزايد و عمل او شما را به آخرت راغب سازد.(23) پيامبر اكرم (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:ان احبکم الي الله الذين يُولفون و يَالفون...(24)براستى محبوب ترين شما به نزد خدا كسانى هستند كه ديگران با آنان الفت مي گيرند و آنان هم با ديگران الفت مي گيرند.... اساسا محبت اهل طاعت، و بغض اهل معصيت، معيار خوبى است. امام باقر (عليه السلام) فرمود: وقتى خواستى بدانى كه در تو خيرى هست، به دلت نظر كن. اگر اهل طاعت خدا را دوست، و اهل معصيتش را دشمن دارى، (بدان كه) در تو خيرى هست و خدا هم تو را دوست مى دارد، و در صورتى كه اهل طاعت خدا را دشمن مى دارى و اهل معصيتش را دوست مى دارى، در تو خيرى نيست و شخص با آن كسى محشور مى شود كه وي را دوست مى دارد. (25) پي نوشت : 1-«کنتم خير أمة أخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنکر» (آل عمران / 110)2- مقدمه ابن خلدون، ترجمه ي محمد پروين گنابادى، ج 1، ص 150- 154، با تلخيص.3- روانشناسى رشد (1) ، ج 1 ، ص 224.4- همان، ص 227.5- تاريخ فلسفه در جهان اسلامى، حنا الفاخورى و خليل البحر، ترجمه آيتى ، ص 432. 6- ر. ك: احياء علوم الدين، محمد غزالى، ج 3، ص 56.7- جامع السعادات، ج 1، ص 22- 26.8- ميزان الحكمه، ج 5، ص 582.9- همان، ج 2، ص 26.10- همان، ج 2، ص 61.11- روانشناسى رشد( 1 )، ج 1، ص 242.12- البرهان. ذيل آيه 64 از سوره ي اسراء و تفسير نور الثقلين، حويزى، ج 3، ص 184، حديث 297 عن العلا ابن رزين عن محمد عن احدهما قال: شرك الشيطان ما كان من مال حرام، فهو من شركة، و يكون مع الرجل حين يجامع فتكون نطفته مع نطفته اذا كان حراما، قال كليتهما جميعاً تختلطان و قال ربما خلق من واحدة و ربما خلق منهما جميعا.13- المحجة البيضاء، ج 3، ص 206.14- همان، ص 204، روايات فراوانى در باب تغذيه از صفحه ي 201- 282 همين منبع آمده است.15- پژوهشى در تعليم و تربيت اسلامى، ص 211.16- مكارم الاخلاق، ص 260.17- همان، ص 265.18- الارشاد، شيخ مفيد، 234- 235.19- ر. ك: تفسير و نقد و تحليل مثنوى، محمدتقى جعفرى، ج 1، ص 723.20- مولوى در مثنوى طى ابياتى به اين نكته اشاره كرده كه چند بيت آن چنين است:لقمه اى كان نور افزود و كمالآن بود آورده از كسب حلالعلم وحكمت زايد از لقمه حلالعشق و رقت زايد از لقمه حلالچون ز لقمه تو حسد بيني و دامجهل و غفلت زايد آن را دان حرام21- مقدمه ابن خلدون، ترجمه ي محمد پروين گنابادى، ج 1، ص 161-163.22- ر. ك: المحجة البيضاء فى احياءالاحياء ج 3، ص 283-454.23- المحجة البيضاء، ج 3. ص 288.24- همان.25- همان، ص 292.منبع:تعليم و تربيت /س
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 476]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن