محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیههای کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1826580959
از لابه لاي متون
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
از لابه لاي متون از «کشف الأسرار»:تو از من، جوان مردتري!ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) در «بطن نخله» با بني انمار جنگ کرد و ايشان را به هزيمت کرد و مال ايشان به غنيمت برداشت و دشمنان، همه بگريختند و پراکنده گشتند.رسول خدا و ياران، آن جا ساکن شدند و بيارميدند و سلاح ها بنهادند. پس رسول خدا (ص) تنها برخاست و حاجتي را که در پيش داشت، به گوشه اي باز شد و زير درختي فرو آمد. جماعتي مشرکان، به کوه، شده بودند و کوه را به پناه خود کرده. در ميان ايشان يکي بود به نام عوف بن حارث که از دور، نظاره کرد و رسول خدا (ص) را تنها ديد در زير آن درخت. شمشير بر گرفت و آمد به قصد رسول خدا (ص).رسول (ص) از آمدن عوف، آگاهي نداشت، تا ناگاه او را بر سر خود ديد، ايستاده و شمشير کشيده گفت: «يا محمد! آن کيست که اين ساعت، تو را فرياد رسد و مرا از تو باز دارد؟». رسول خدا (ص) گفت: «خداست که مرا فرياد رسد و تو را از من بازدارد». آن گه روي سوي آسمان کرد و گفت: «بار خدايا! کفايت کن اين کار را و عوف را از من بازدار!».پس عوف، آهنگ آن کرد که ضربتي زند، ناگاه ميان دو کتف او زخمي رسيد که به روي در افتاد و شمشير از دست وي بيفتاد. رسول خدا (ص) برخاست و شمشير بر گرفت و گفت: «اي عوف! آن کيست که اين ساعت، تو را از من نگه دارد؟ و مرا از تو بازدارد؟». عوف گفت: «هيچ کس نيست، مگر که تو خود نکني».رسول خدا (ص) گفت: «گواهي مي دهي که خدا يکي است و من بنده ام و رسول او، تا اين شمشير، به تو باز دهم؟». گفت: «اين يکي نمي توانم، لکن گواه باش که بعد از اين، هرگز با تو جنگ نکنم و هيچ دشمني را بر تو ياري ندهم».رسول خدا (ص) شمشير به وي باز داد. عوف گفت: «اي محمد! والله که تو از من بهتر و جوان مردتري». رسول خدا (ص) گفت: «آري، من بدان سزاوارترم که کنم».پس عوف، به اصحاب خويش بازگشت و ايشان او را ملامت کردند، که: چون دست يافتي، چرا اين کار، تمام نکردي؟ وي قصه ي خويش بگفت و همه خاموش شدند. و رسول خدا (ص) پيش ياران آمد و ايشان را از آن واقعه، خبر داد. (1)از: «نصيحه الملوک»رنج، از من بردار!فاطمه (س) به دست خويشتن دستاس، (2) بسيار کشيدي. روزي دستش آبله کرده بود. علي را بنمود و از آن رنج بناليد. علي گفت: «پدرت را بگوي تا تو را خادمه اي خرد».فاطمه (س)، رسول را گفت: «يا رسول الله! مرا خادمه اي مي بايد تا کار من کند و رنج از من بردارد».پيغامبر (ص) گفت: «يا فاطمه! من تو را چيزي آموزم که از همه ي خدمتکاران، بهتر است و از هفت آسمان و زمين، عزيزتر بود». گفت: «بياموز!». گفت: «چون بخسبي، سه بار بگوي، سبحان الله و الحمدلله و لا اله الا الله و الله اکبر». (3)از: «ترک الأطناب في شرح الشهاب»در هر جگر تافته، مزدي هست!گفت پيغامبر (ص): «در هر جگري تافته، مزدي هست»؛ يعني بر هر جگري که تافته باشد و تو به وي راحت رساني، مزد يابي. و اين خبر (4) را سببي هست و آن، آن است که پيغمبر (ص)، از بني اسرائيل سخن مي گفت. در ميانه گفت: در آن روزگار، مردي بود بر معصيت، دلير شده و از گناه بسيار ساده دل (5) گشته. روزي به راهي مي رفت. سگي را ديد بر سر چاهي، زبان از دهان بيرون کرده از تشنگي. اين فاسق را بر آن سگ، شفقت آمد. در چاه رفت و موزه (6) خود را پر از آب کرد و برآورد و پيش سگ نهاد تا سگ، آب بخورد و برفت.خداي ـ عزوجل ـ به پيغامبر آن روزگار، وحي کرد که فلان عامي را بگوي که هر چه کردي از گناه، تو را آمرزيدم، بدين شفقت که بر آن بيچاره کردي. مردي از ياران برخاست و گفت: «يا رسول الله! ما را از بهر بهايم (7) مزد دهد؟». پيغامبر (ص) گفت: «آري! در هر جگر تافته، مزدي هست». (8)از: «منطق الطير»شفاعت پيغمبر (ص) درباره ي امتشخواست ختم انبيا از کردگارگفت: کار امتم با من گذارتا نيابد اطلاعي هيچ کسبر گناه امت من يک نفسحق تعالي گفتنش ـ اي صدر کبار ـ گر ببيني آن گناه بي شمارتو نياري تاب آن، حيران شويشرم داري وز ميان پنهان شويچون بگشتي از گرامي تر کسيپر گنه هستند از امت بسيتو نياري تاب چنداني گناهامت خود را رها کن با الهگر تو مي خواهي که کس را در جهاناز گناه امتت نبود نشانمن چنان مي خواهم ـ اي عالي گهر ـکز گنه شان، هم تو را نبود خبرتو منه پا در ميان، رو بر کنارکار امت، روز و شب، با من گذارکار امت، چون نه کار مصطفاستکي شود اين کار، از حکم تو راست؟هان مکن حکم و زبان کوتاه کنبي تعصب باش و عزم راه کنآنچه ايشان کرده اند، آن پيش گيردر سلامت، رو طريق خويش گير. (9)از: «مرصاد العباد»محبت، صفت دين محمددين را صفات، بسيار است. هر صفتي را، يکي از انبيا مي بايست تا به کمال رساند. چنان که آدم، صفت صفوت به کمال رسانيد و نوح، صفت دعوت و ابراهيم، صفت خلت (10) و موسي، صفت مکالمت (11) و ايوب، صفت صبر و يعقوب، صفت حزن، و يوسف ، صفت صدق و داوود، صفت تلاوت و سليمان، صفت شکر و يحيي، صفت خوف و عيسي صفت رجا، و همچنين ديگر انبيا هر يک، پرورش يک صفت به کمال رسانيدند . اگر چه پرورش ديگر صفات دارند، اما هر يک را پرورش يک صفت، غالب آمد.اما آنچه دره التاج و واسطه ي العقد (12) اين همه بود، صفت محبت بود و اين صفت دين را محمد (ص) به کمال رسانيد، از بهر آن که او دل شخص انساني بود و محبت پروردن، جز کار دل نيست. (13)از: «کليات اقبال»تا ابد، سلام را شيرازه بستحق تعالي پيکر ما آفريدوز رسالت در تن ما جان دميداز رسالت، در جهان، تکوين مااز رسالت، دين ما، آيين ماما ز حکم نسبت او ملتيماهل عالم را پيام رحمتيماز رسالت، همنوا گشتيم ماهم نفس هم مدعا گشتيم ماپس خدا بر ما شريعت حتم کردبر رسول ما رسالت ختم کردلا نبي بعدي، ز احسان خداستپرده ي ناموس دين مصطفي استحق تعالي نقش هر دعوي شکستتا ابد، اسلام را شيرازه بستامتي، از ما سوا بيگانه ايبر چراغ مصطفي پروانه ايامتي از گرمي حق، سينه تابذره اش شمع حريم آفتابحريت زاد از ضمير پاک اواين مي نوشين، چکيد از تاک اومرسلان و انبيا آباي اواکرم او نزد حق، اتقاي او. (14)رحمت او عام و اخلاقش عظيمغنچه اي، از شاخسار مصطفيگل شو، از باد بهار مصطفياز بهارش رنگ و بو بايد گرفتبهره اي از خلق او بايد گرفتمگسل از ختم رسل، ايام خويشتکيه کم کن بر فن و بر گام خويشفطرت مسلم، سراپا شفقت استدر جهان، دست و زبانش رحمت استآن که مهتاب از سر انگشتش دو نيمرحمت او عام و اخلاقش عظيماز مقام او اگر دور ايستياز ميان معشر ما نيستي. (15)از: «اسرار التوحيد»محمد، آنچه يافت، از نسبت يافتاستاد عبدالرحمان گفت که مقري (16) شيخ ما [ابوسعيد ابي الغير] بود، که روزي شيخ ما در نيشابور، مجلس مي گفت. علوي اي بود در مجلس شيخ. مگر در دل علوي بگذشت که نسب، ما داريم و عزت و دولت، شيخ دارد.در حال، شيخ، روي بدان علوي کرد و گفت: «بهتر از اين بايد و بهتر از اين بايد!». آن گه، روي به جمع کرد و گفت: «مي دانيد که اين سيد، چه مي گويد؟ مي گويد که نسب، ما داريم و عزت و دولت، آن جاست. بدان که محمد (ص) آنچه يافت، از نسبت (17) يافت نه از نسب؛ که بوجهل و بولهب هم از آن نسب بودند. شما به نسب، از آن مهتر، (18) قناعت کرده ايد و ما همگي خويش در نسبت بدان مهتر درباخته ايم و هنوز قناعت نمي کنيم. لاجرم، از آن دولت و عزت که آن مهتر داشت، ما را نصيب کرد و بنمود که راه به حضرت ما به نسبت است نه به نسب». (19)موکبي که آل محمد در آن نباشند...بابا حسن (ره) پيش شيخ ما ابوسعيد [ابي الخير]، بوده است و در عهد شيخ، امامت متصوفه، به اسم او بوده است. يک روز، نماز بامدار مي گزارد. چون قنوت برخواند، گفت: «تبارکت ربنا و تعاليت، اللهم صل علي محمد». و به سجده شد. چون نماز سلام داد، شيخ گفت: «چرا بر آل، صلوات ندادي و نگفتي: اللهم صل علي محمد و آل محمد؟».بابا گفت: «اصحاب را خلاف (20) است که در تشهد اول و در قنوت، بر آل محمد، صلوات شايد گفت يا نه. من، احتياط آن خلاف را (21) نگفتم».شيخ ما گفت: «ما، در موکبي (22) نرويم که آل محمد، در آن نباشند!». (23)از: «طلوع محمد»روانت شادمان بادکجايي اي عرب، اي ساربان پير صحرايي؟!کجايي اي بيابانگرد روشن رأي بطحايي؟!که اينک بر فراز چرخ، يابي نام احمد راو در هر موج، بيني اوج گلبانگ محمد رامحمد، زنده و جاويد خواهد ماندمحمد، تا ابد، تابنده چون خورشيد خواهد ماندجهاني نيک مي داندکه نامي همچو نام پاک پيغمبر، مؤيد نيستو مردي زير اين سبز آسمان، همتاي احمد نيستزمين ويرانه باد و سرنگون باد آسمان پيراگر بينيم روزي در جهان، نام محمد نيست. (24)پي نوشت ها:1. کشف الأسرار و عده الأبرار: ابوالفضل رشيد الدين ميبدي، تصحيح: علي اصغر حکمت، تهران: ج 2، ص 660.2. دستاس: آسياي دستي.3. نصيحه الملوک، ابوحامد محمد غزالي، تصحيح: جلال الدين همايي، تهران: انجمن آثار ملي، 1351، ص 280.4. خبر: حديث.5. ساده دل: سنگ دل.6. موزه: کفش چرمي.7. بهايم: حيوانات وحشي.8 . ترک الأطناب في شرح الشهاب، ابن قضاعي، به کوشش: محمد شيرواني، تهران، دانشگاه تهران، 1343، ص 61.9. منطق الطير، عطار نيشابوري، تصحيح: محمد جواد مشکور، تهران: الهام، 1384، ص 113.10. خلت: خليل بودن [براي خدا].11. مکالمت: هم کلام شدن [با خداوند].12. دره التاج و واسطه العقد: گوهر ميانه ي تاج و برجسته ترين مرواريد گردن بند.13. مرصاد العباد، نجم رازي، به اهتمام: محمد امين رياحي، تهران: علمي و فرهنگي، پنجم، 1373، ص 153.14. کليات اشعار فارسي مولانا اقبال لاهوري، به کوشش: احمد سروش، تهران: کتاب خانه ي سنايي، 1343، ص 68.15. همان، ص 150.16. مقري: قاري.17. نسبت: شبيه شدن، تأسي.18. مهتر: بزرگ، سرور. مقصود، پيامبر (ص) است.19. اسرار التوحيد في مقامات الشيخ ابي سعيد، محمد بن منور ميهني، تصحيح: محمد رضا شفيعي کدکني، دوم، 1367، ص 101.20. خلاف: اختلاف نظر.21. احتياط آن خلاف را: به جهت رعايت احتياط در آن اختلاف فقهي.22. موکب: کاروان، قافله.23. همان، ص 204.24. طلوع محمد، مهدي سهيلي، تهران: کتاب خانه ي سنايي، 1354، ص 210.منبع: مجله ي حديث زندگي /خ
#فرهنگ و هنر#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 403]
صفحات پیشنهادی
از لابه لاي متون
از لابه لاي متون از «کشف الأسرار»:تو از من، جوان مردتري!ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) در «بطن نخله» با بني انمار جنگ کرد و ايشان را به هزيمت کرد و مال ايشان به ...
از لابه لاي متون از «کشف الأسرار»:تو از من، جوان مردتري!ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) در «بطن نخله» با بني انمار جنگ کرد و ايشان را به هزيمت کرد و مال ايشان به ...
کمک :شبيه سازي صفحه افزودن شكلكها به متن در ASP چطوریه ...
براي همينم احتياج دارم كه شكلكها رو به صورت كد كاراكتري لابه لاي متن قرار بدم. اينو بايد چه كار كنم؟ AliReza 26 25 مهر 1383, 23:22من هم همينو گفتم....... من كه نگفتم ...
براي همينم احتياج دارم كه شكلكها رو به صورت كد كاراكتري لابه لاي متن قرار بدم. اينو بايد چه كار كنم؟ AliReza 26 25 مهر 1383, 23:22من هم همينو گفتم....... من كه نگفتم ...
از لابه لاي نوشته وود
از لابه لاي نوشته وود بعد از دو دهه ساختارگرايي، نشانه شناسي و روانكاوي حمله دوباره به «خرافه نيت هنرمند» ظاهراً كار عبثي مي نمايد. اين خرافه خيلي سخت جان است.
از لابه لاي نوشته وود بعد از دو دهه ساختارگرايي، نشانه شناسي و روانكاوي حمله دوباره به «خرافه نيت هنرمند» ظاهراً كار عبثي مي نمايد. اين خرافه خيلي سخت جان است.
زندگي لاي استخوان هاي مرگ
3 سپتامبر 2008 – زندگي لاي استخوان هاي مرگ «فرزند خاک» پيش از هر چيزي ثابت کرد نه تنها مي توان تاويل هاي متعدد و حتي متضادي از متن جنگ با لايه هاي چندگانه آنکه ...
3 سپتامبر 2008 – زندگي لاي استخوان هاي مرگ «فرزند خاک» پيش از هر چيزي ثابت کرد نه تنها مي توان تاويل هاي متعدد و حتي متضادي از متن جنگ با لايه هاي چندگانه آنکه ...
متون آموزشي حوزه كاستي ها و بايستگي ها
متون آموزشي حوزه كاستي ها و بايستگي ها-متون آموزشي حوزه كاستي ها و بايستگي ... زيرا آنان نيز اگر امروزه مي بودند مسائل نوظهور را در لابه لاي كتب خود مطرح مي كردند، ...
متون آموزشي حوزه كاستي ها و بايستگي ها-متون آموزشي حوزه كاستي ها و بايستگي ... زيرا آنان نيز اگر امروزه مي بودند مسائل نوظهور را در لابه لاي كتب خود مطرح مي كردند، ...
کاش میشد...
بافت از متن، شبيه به همان لباس که تنات بود امروز، شبيه به همان لباس که بوي تن تو گير کرده بود لابهلاي آن همه تار، لابهلاي آن همه پود. .کاش ميشد تکتک آن دقيقهها را ...
بافت از متن، شبيه به همان لباس که تنات بود امروز، شبيه به همان لباس که بوي تن تو گير کرده بود لابهلاي آن همه تار، لابهلاي آن همه پود. .کاش ميشد تکتک آن دقيقهها را ...
علامه سيد جعفر مرتضي العاملي در همايش «... تا آرمان شهر رضوي ...
تا آرمان شهر رضوي» ؛ جستجوي آرمان شهر رضوي لابه لاي صفحات سنت نبوي گروه ... عدم ساخت شهر در زمينهاي كم خاك و كم آب يكي از تأكيداتي است كه در متون روايي ما مشاهده ...
تا آرمان شهر رضوي» ؛ جستجوي آرمان شهر رضوي لابه لاي صفحات سنت نبوي گروه ... عدم ساخت شهر در زمينهاي كم خاك و كم آب يكي از تأكيداتي است كه در متون روايي ما مشاهده ...
برگزاري نشست «نقد متون علوم اسلامي» در ايكنا
به گزارش خبر گزاري قرآني ايران (ايكنا)، نقد متون علوم اسلامي از مباحث بسيار ارزشمند نقادي در حوزههاي علميه و دانشگاههاي ماست و ديربازي است كه در لابهلاي نوشتههاي ...
به گزارش خبر گزاري قرآني ايران (ايكنا)، نقد متون علوم اسلامي از مباحث بسيار ارزشمند نقادي در حوزههاي علميه و دانشگاههاي ماست و ديربازي است كه در لابهلاي نوشتههاي ...
نقد متون علوم اسلامي/ 32نشست «نقد متون علوم اسلامي» در ايكنا ...
به گزارش خبر گزاري قرآني ايران (ايكنا)، نقد متون علوم اسلامي از مباحث بسيار ارزشمند نقادي در حوزههاي علميه و دانشگاههاي ماست و ديربازي است كه در لابهلاي نوشتههاي ...
به گزارش خبر گزاري قرآني ايران (ايكنا)، نقد متون علوم اسلامي از مباحث بسيار ارزشمند نقادي در حوزههاي علميه و دانشگاههاي ماست و ديربازي است كه در لابهلاي نوشتههاي ...
نشست «نقد متون علوم اسلامي» با حضور «داوود فيرحي» در ايكنا ...
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، نقد متون علوم اسلامي از مباحث بسيار ارزشمند نقادي در حوزههاي علميه و دانشگاههاي ماست و ديربازي است كه در لابهلاي نوشتههاي ...
به گزارش خبرگزاري قرآني ايران (ايكنا)، نقد متون علوم اسلامي از مباحث بسيار ارزشمند نقادي در حوزههاي علميه و دانشگاههاي ماست و ديربازي است كه در لابهلاي نوشتههاي ...
-
فرهنگ و هنر
پربازدیدترینها