محبوبترینها
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان می‌شوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستوران‌ها و کافه‌ها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
سیگنال در ترید چیست؟ بررسی انواع سیگنال در ترید
بهترین هدیه تولد برای متولدین زمستان: هدیه‌های کاربردی برای روزهای سرد
در خرید پارچه برزنتی به چه نکاتی باید توجه کنیم؟
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1827721144
عنوان:خدايا به دادم برس بچه ي منو کشت !!!
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
عنوان:خدايا به دادم برس بچه ي منو کشت !!! نويسنده: ناصر جعفري منبع: راسخون طفل معصوم ناله مي کرد و درخواب مرتب بالا و پايين مي شد،به قول خودمون هي مي لوليد و غرغر مي کرد و دوباره به خواب مي رفت .يک دفعه خيلي بي تاب شد و جيغ زد "مامان مي سوزه "مادر بيچاره که مدتي بود بالاي سر بچه نگران نشسته بود !!! شلوار بچه را از پاش بيرون کشيد "نکنه زنبور يا جک و جونور ديگه بچمو ،نيش مي زنه ... ؟ !!! اما چيزي نبود متوجه شد بچه با حالتي هيجاني ، ناحيه مقعدش را مي خارونه " نکنه پاي بچه را درست نشستم " بچه را بغل کرد ،آب را سرد و گرم کرد و پاي بچه را با صابون شست . کودک معصوم آروم گرفت و دوباره به خواب رفت .اما چشمدون روز بد نبينه هنوز مادر بيچاره پلک روي هم نگذاشته بود که رقص در خواب !!!بچه شروع شد و به دنبال اون غرغر و طولي نکشيد که فرياد زد "مي سوزه " پدرکه مثل خيلي از باباهاي ديگه ، به دليل مشکلات اقتصادي و خرج و برج فراوان مجبور بود از صبح تا شب ببخشيد تا پاسي از شب کار کند ، آنقدر خسته بود ه رمق بلند شدن نداشت اما بفهمي نفهمي متوجه مي شد که محيط شلوغ و پر سر و صداست ، هي تکون مي خورد از اين دنده به اون دنده ، سر را زير متکا مي برد ، متکا را روي سرش مي گذاشت و ...اما فايده نداشت بلند شد و داد زد : "خدايا به دادم برس بچه کشتم " بالاخره صبح شد ،مادر زير چشمي شوهر را مي پائيد خيلي قيافه گرفته ، چي کار کند بيچاره ، خواب نرفته بود . آقا لب از روي لب برداشت و بدون اينکه به زن و بچه نگاه کند گفت :"اينو ببرش دکتر ببين دردش چيه ؟ " خانم دکتر بچه را معاينه کرد و گفت :خانم اين بچه اکسيور دارد که مردم عادي به اون کرمک مي گويند .کرمک انگل بسيارريزي است که روده ي بزرگ انسان را آلوده مي کند ،انتقال آن بسيار سريع انجام مي شود انگل هاي ديگه بايد تخمشون مدتي در محيط بمونه تا برسه و آلوده کننده بشوند اما اين کرم کوچولو به محض اينکه تخمش دفع شد اگه خورده بشه به يک کرم بالغ تبديل ميشه ، بنابراين يک فرد مبتلا بارها خودش را مبتلا مي کند . مي دوني منظورم چيه ،با خاراندن ناحيه ي مقعد تعداد بسيار زيادي تخم در زير ناخن ها جمع ميشه و فرد در صورت نشستن دست و خوردن غذا خودش را دوباره آلوده مي کند ، که اگه ادامه پيدا کند تعدادي زياد کرم در روده جمع ميشه و عوارض مختلف را به دنبال مي آورند . ـ خانم دکتر،چرا اينقدر خودشون را مي خارونند اون هم توي خواب ؟ ـ سؤال خوبيه ،وقتي انسان مي خوابد دماي بدنش پايين مي آيد و همين باعث ميشه که کرمک هاي ماده تحريک به تخم ريزي مي شوند و به طرف انتهاي روده و نزديک مقعد حرکت مي کنند و براي تخم ريزي ، کرم آن ناحيه را گاز مي گيرد و شروع به تخم ريزي مي کند حالا حساب کن که صدها کرم ماده در يک زمان ناحيه ي مقعد بچه را گاز بگيرند ، علت خارش و سوزش همين است . ـ خانم دکتر شروع به نسخه نوشتن کرد ،اين قرص هايي که مي نويسيم طبق دستور بخوريد . ـ ما هم بخوريم ،منظورتون چيه ؟ دکترلبخند زد و گفت :اگر يکي از اعضاي خانواده کرمک گرفت همه مي بايست درمان شوند زيرا اين انگل بسيار مسري است و بعيد نيست که شما و پدربچه هم گرفتار شده باشيد . لباسهاي زير بچه را هم با آب جوش شستشو بدهيد و ناخن هاي خودتان و بچه را هم کوتاه کنيد . و خلاصه دست ها را قبل و بعد از غذا بشوييد ،با رعايت بهداشت فردي ديگه جايي براي نگراني نيست . يکي دو روزي از درمان بچه گذشته بود ، شب يعني پاسي از شب پدر وارد شد ، به محض وارد شدن با چهره اي زيبا و لبخندي دوست داشتني مواجه شد . گفت سلام بابايي ،"خسته نباشي " پدربچه را بغل کرد و بوسيد و سر را بالا گرفت و گفت : خدايا ،داد اون شب ما را ،بي خيال شو ،ازت ممنونم که بچم سالمه . بهداشت سپرايمني در مقابل بيماريهاست . بيمارستان شهيد آيت الله صدوقي اصفهان ـ قسمت بهداشت /س
#پزشکی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 252]
-
پزشکی و سلامت
پربازدیدترینها