واضح آرشیو وب فارسی:عصر ایران: نقش شخصيت های بزرگ در تاريخ سيد محمد خاتمی ما به عنوان انسان در تاريخ و با تاريخ زندگي مي کنيم و نکته قابل توجه اين است که انسان موجودي تاريخي است.تاريخ اختصاص به انسان دارد. انسان در تاريخ مي زيد و هويت خود را از تاريخ مي گيرد. جدا کردن انسان از تاريخ يعني انداختن انسان از انسانيت.اين که تاريخ را چه چيز به راه مي برد بحث دراز دامني است که به خصوص در دوران اخير زندگي فکري بشر مطرح شده و بحث هاي فراواني فلسفي، جامعه شناختي و ساير بخش هاي علوم انساني در اين زمينه وجود دارد و شايد رسيدن به يک نتيجه قطعي در اين زمينه هم کارآساني نباشد هر چه که تاريخ را به راه ببرد ما ترديد نکنيم که گاه شخصيت هاي بزرگ عوامل تاثيرگذار در تاريخ اند.البته من نمي خواهم در اينجا نظريه قهرمان در تاريخ و اين که قهرمانان تاريخ را مي سازند مطرح کنم که به نظر مي رسد درست هم نيست. اما هر گونه به تاريخ نگاه بکنيم، بدون ترديد نقش شخصيت هاي بزرگ در تاريخ و تاثير آن را نمي شود انکار کرد. البته اين تاثيرگذاري منوط به تحقق شرايطي است، يکي آمادگي زمان است.وقتي شخصيتي، فکري را مطرح مي کند راهي را پيش پاي جامعه مي گذارد طبيعتا آن جامعه به لحاظ تاريخي بايد آمادگي حرکت در آن راه را داشته باشد. يا نياز تاريخي او قوام يافته باشد و آن شخصيت بنيانگذار، هدايت گر جامعه در جهت آن نيازباشد. وجود اين شرايط و آمادگي شرط اول است و درک اين شرايط و آگاهي نسبت به آن، شرط دوم است.شرط سوم; اراده لا زم براي حرکت در اين مسير و چهارم دليري کافي براي به کار انداختن اين اراده. اگر اين شرايط بود و شخصيتي توانست اين شرايط را احراز کند مطمئنا تاثيرگذاري او در تاريخ غيرقابل انکار و ترديد خواهد بود.ما شخصيت هاي بزرگي با انديشه هاي بسيار برجسته و نيت هاي خير در تاريخ داشتيم، ولي در زمان خود موثر نبودند انديشه هاي آنها يا به کلي از دسترس بشر حذف شده است يا بعد از قرن ها آن انديشه مورد توجه قرار گرفته است.اما شخصيت هايي داريم که انديشه اي را مطرح کردند و راهي را شروع کردند و توانستند در زمان خود و بعد از خود تاثير بسزايي داشته باشند. در اين زمينه به هر گونه اي که به مسئله نگاه بکنيم و هر عقيده اي که داشته باشيم، نمي توان انکار کرد که حضرت امام (قدس سره) يکي از شخصيت هاي بزرگ تاثيرگذار در تاريخ بوده است; چه کساني که امام (ره) را قبول دارند چه آنهايي که قبول ندارند، چه راه ايشان را مي پسندند، چه نمي پسندند هيچ کس نمي تواند انکار کند که اين شخصيت يکي از معدود شخصيت هاي تاريخي بوده است که نقش تاثيرگذار در تاريخ دوران خود و بعد از خود داشته است. حرکت امام (ره) تحول اساسي در ايران ايجاد کرد.در دنياي اسلا م اثر غير قابل انکار گذاشت. جغرافياي سياسي منطقه و جهان را نيز تغيير داد. اينها آثار قطعي حضور امام (ره) و حرکتي است که حضرت امام (ره) آن را رهبري کردند. هر گونه که به مساله نگاه کنيم نمي توانيم اين امور را تکرار کنيم. امام (ره) نيز در موقعيتي بود که شرايط براي تحقق يک تحول آماده بود. بعد از صد سال کشاکشي که ملت و جامعه در باره سرنوشت و تعيين جايگاه خود داشت، شرايطي پديد آمد که هم به تحول نياز بود وهم شرايط اين تحول پديد آمده بود و امام (ره) در اين موقعيت تاريخي حضور داشتند.مساله دوم اين بود که اين شرايط و موقعيت ها واين امکانات و استعدادها و نيازها را امام (ره) با دانش ولا و هوش سرشار خود درک کردند. به اين تغيير توجه داشتند و ايمان داشتند.به هدف تغيير اعتقاد داشتند ونيز اراده براي حرکت در اين مسير را داشتند و شجاعت و دليري لا زم براي بکارگيري اين اراده هم در ايشان بود. اين شد که نهضت بزرگي با رهبري امام (ره) تحقق پيدا کرد و بدون ترديد اگر آن شرايط بود، چنانچه طي دهه هاي قبل از امام (ره) هم کم و بيش بود ولي شخصيتي که بتواند درک کند، هدايت بکند، اراده بکند وبه هدف خود ايمان داشته باشد و به پاي آن بايستد و شجاعت اقدام را داشته باشد، نبود باز اين تحول رخ نمي داد.اين يک مقطع بزرگ تاريخي در دوران ما و در ايران است.اين چنين شد که رهبري امام (ره) به يک تحول بزرگ منجر شد و انقلا ب ايران جزو معدود انقلا ب هايي بود که فقط تخريب نکرد.انقلا ب تخريب گر است، والا انقلا ب نيست. حرکت هاي ترميمي، حرکت انقلا بي نيست، انقلا ب ويرانگر است، اما بسياري از انقلا ب ها فقط ويرانگري کردند، امتياز انقلا ب ما اين بود که به دنبال ويرانگري به ايجاد و سازندگي نيز پرداخت.اين مسئله، مسئله اي بسيار، بسيار مهم و اساسي است. يعني تخريب يک ساز و کار، يک روابط و يک نظام و شرايط اجتماعي و تاسيس شرايط و وضعيت جديد زندگي در ايران، همان که ما اسم آن را جمهوري اسلا مي مي گذاريم.با همه بار فلسفي، کلا مي، فقهي، اعتقادي و اجتماعي و سياسي که جمهوري اسلا مي دارد، اگر حتي آن جمهوري اسلا مي به آن صورتي که مورد توجه بنيانگذار آن بود و به آن صورتي که در متن وجدان جامعه ما در طول صد سال گذشته شکل گرفته بود وامام هم دقيقا با تکيه بر اين امر مسئله را هدايت کردند تا خواست و اراده اجتماعي موجود يا نهفته براي تحقق آن خواست، به صورت جمهوري اسلا مي بروز کند، تحريف بشود و از مسير خود منحرف شود و به چيزي غير از نظر امام (ره) و متناسب با شرايط تاريخي جامعه هيچ تاثيري در نقش تعيين کننده انقلا ب اسلا مي و رهبري امام (ره) در تاريخ ندارد.شعله اي در جانها بوده است، امام(ره)آن را برافروخته تر کرده است و چون ريشه در واقعيت ها و خواست ها ونيازهاي واقعي جامعه دارد و براساس آن نياز لحظه به لحظه آگاهي بيشتر مي شود، آن جريان ادامه دارد و خودش منشاآثار بزرگ در ايران و هم در سراسر دنيا خواهد بود. البته همه بايد نگران باشيم، که دستاورد اين حرکت که جمهوري اسلا مي است از مسير منحرف نشود.بسيار هم در معرض خطر است و همه هم بايد تلا ش کنيم. اما اين نگراني به اين معنا نيست که آن حرکت تاريخي و نقشي که رهبري امام(ره) در آن حرکت داشت، انکار شود يا از بين برود. ممکن است که در مسير آن مشکلا تي ايجاد شود، هزينه ها زياد شود ولي اين حرکت ادامه خواهد داشت.اين نقشي بود که به نظر من شخصيت ها مي توانند در تاريخ داشته باشند و به طور ويژه نقشي که حضرت امام دراين مرحله تاريخي داشتند حتي اگر علت اصلي حرکت هاي تاريخي نباشند اما براي تاثيرگذاري شخصيت ها در تاريخ علا وه بر آن سه شرط عام وکلي که بخش قابل توجه آن بر مي گردد به خصوصيات ممتاز شخصيت تاثيرگذار به لحاظ علمي و عملي و اخلا قي و در ک و شجاعت، اراده، دليري، ساماندهي و سازماندهي، يک سلسله عوامل جنبي و محيطي هم هست که به ميزان متفاوت در اين موفقيت برجسته تاريخي يک شخصيت کمک مي کند.اين محيط اگر آمادگي بيشتري داشته باشد، شرايط را براي تاثيرگذاري آن شخصيت بهتر فراهم ميآورد.منبع: مردم سالاریبرگرفته از سخنرانی اسفند ماه 85
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: عصر ایران]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 548]