تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 19 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هیچ ثروتی چون عقل و هیچ فقری چون جهل و هیچ میراثی چون ادب و هیچ پشتیبانی چون مشورت نخ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ووچر پرفکت مانی

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

ثبت نام کلاسینو

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1805869395




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

هم چوب را خورد هم پیاز،هم پول داد


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: هم چوب را خورد هم پیاز، هم پول داد
پیاز
روزی بود، روزگاری بود. دو نفر با هم سر پیاز و پیازکاری دعوایشان شد. توی کتاب ها نوشته نشده که چه شد که آن ها با هم دعوا کردند. اما ما فکر می کنیم که رهگذر خسیسی به مرد کشاورز زحتمکشی که مشغول کاشتن پیاز بود رسید و با طعنه گفت: « زیر این آفتاب داغ کار می کنی که چی؟ این همه زحمت می کشی که پیاز بکاری؟ آخر پیاز هم شد محصول؟ پیاز هم خودش را داخل میوه ها کرده به چه درد می خورد؟ آن هم با آن بوی بدش!»پیاز کار ناراحت شد. هر چه درباره ی پیاز و فایده های آن حرف زد، به گوش مرد رهگذر نرفت. این چیزی می گفت و آن، چیز دیگری جواب می داد. خلاصه آن دو با هم دعوا کردند و کارشان بالا گرفت. رهگذران آن دو را از هم جدا کردند و نگذاشتند دعوا کنند. بعد هم برای اینکه کاملاً دعوا تمام شود، آن ها را پیش قاضی بردند.قاضی، بعد از شنیدن حرف های دو طرف دعوا، با اطرافیانش مشورت کرد و حق را به پیاز کار داد و مرد رهگذر را محکوم کرد و گفت: «تو این مرد زحتمکش را اذیت کرده ای. حالا باید مقداری پول به مرد کشاورز بدهی تا او را راضی کنی.»رهگذر خسیس حاضر نبود پول بدهد. قاضی گفت: «یا مقداری پول به کشاورز بده، با یک سبد پیاز را در یک نشست بخور تا بعد از این سر این جور چیزها دعوا راه نیندازی. اگر یکی از این دو کار را انجام ندهی، دستور می دهم که تو را چوب بزنند. انتخاب نوع مجازات با خود تو. پول می دهی یا پیاز می خوری یا می خواهی تو را چوب بزنند؟»رهگذر کمی فکر کرد پول که حاضر نبود بدهد. چوب خوردن هم درد زیادی داشت. با اینکه از پیاز بدش می آمد، مجازات پیاز خوردن را پذیرفت.یک سبد پیاز آوردند و جلو او گذاشتند. رهگذر اولین پیاز را خورد دومین پیاز را هم با این که حالش به هم می خورد، نوش جان کرد و خوردن پیاز را ادامه داد. هنوز پیازهای سبد نصف نشده بود. که واقعاً حال محکوم به هم خورد و دیگر نتوانست بخورد. از پیاز خوردن دست کشید و گفت: «چوبم بزنید. حاضرم چوب بخورم اما پیاز نخورم.»قاضی دستور داد چوب و فلک را آماده کردند. پایش را به فلک بستند و دو نفر مشغول زدن چوب به کف پای او شدند. هنوز ده ضربه بیشتر نخورده بود که داد و فریادش بلند شد. درد می کشید و چوب می خورد. اما چوب خوردن را هم نتوانست تحمل کند و فریاد زد: «دست نگه دارید دست نگه دارید. پول می دهم. پول می دهم.» تنبیه کنندگان دست از کتک زدن او برداشتند. رهگذر خسیس مجبور شد مقداری پول به کشاورز بدهد و رضایت او را به دست آورد.
پیاز
اطرافیان به حال محکوم خندیدند و گفتند: «اگر خسیس نبود این جور نمی شد. پولی بابت جریمه می داد، اما حالا هم پیاز را خورد، هم چوب را خورد و هم پول داد.»از آن روز به بعد، درباره ی کسی که زیادی طمع می کند، یا به خیال به دست آوردن سودهای دیگر، زبان های ظاهراً کوچک را می پذیرد اما عملاً به خواسته اش نمی رسد، می گویند هم پیاز را خورد، هم چوب را خورد و هم پول داد.ضرب المثل_مصطفی رحماندوستگروه کودک و نوجوان سایت تبیانمطالب مرتبطشتر را خواستند نعل کنند، قورباغه هم پایش را بلند کرد آدم گرسنه سنگ را هم می خورد رفت و آمد جبرئیل هر چیز که خوار آید، یک روز به کار آید روغن ریخته را نذر امام زاده کرده اگر تو کلاغی، من بچه کلاغم آهسته که آسمان نداند یک روز من، یک روز استاد دم گربه نیم ذرع است





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 348]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن