واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شيوه شما براي تربيت كودك چيست؟ نویسنده : پروانه اماني وقتي تصميم مي گيريد صاحب فرزندي شويد، يعني مسئوليت بلند مدت و سنگين تربيت او را پذيرفته ايد اما در تربيت كودك مانند هر كار ديگري با مشكلاتي روبه رو خواهيد شد. اگرچه با گذشت زمان و كسب تجربه، اعتماد به نفس شما نيز افزايش مي يابد. البته باز هم ممكن است، گاهي احساس يك تازه كار را داشته باشيد و در حل مشكلات سردرگم شويد و از طرفي هم مواقعي پيش مي آيد كه به خيال خود مشكلي را حل كرده ايد؛ در حالي كه واقعيت امر اين است، عملكرد مناسبي نداشته ايد. براي بسياري از ما پذيرفتن اينكه گاهي رفتار مناسبي با كودكانمان نداريم، سخت است، اما بياييد براي يك لحظه هم شده به برخي از مهارت ها و روش هاي تربيتي كه در قبال آنها به كار مي گيريم، شك كنيم.والدين بايد توجه داشته باشند براي هدايت كودكان به سوي رشد مثبت اجتماعي، عشق و علاقه، به تنهايي كافي نيست و براي اينكه كودكان، افراد با كفايتي در اجتماع باشند و صلاحيت فكري پيدا كنند، مقداري كنترل از جانب شما ضروريست.به ياد داشته باشيم، هدف نهايي از تربيت، خودگرداني است نه تنظيم توسط عوامل خارجي. بامريند روانشناس و متخصص علوم تربيتي طي بررسي هايي كه روي رفتار كودكان و الگوهاي رفتاري والدين انجام داد، شيوه تربيتي والدين و رفتار كودكان را به چهار گروه تقسيم كرد: والدين بي توجه كودكان داراي اختلال رفتار و نوجوانان بزهكار؛ ويژگي هاي چنين والديني بين خود و كودك فاصله اي ايجاد كرده و آن را حفظ مي كنند و نيازهاي خودشان را به جاي نيازهاي كودك مدنظر دارند؛ آنها والدين محورند نه كودك محور.در مواقع فشار رواني به جاي رفاه كودكان به خوشي هاي شخصي خود مي پردازند و اكثر مواقع به كارهاي خودتان برسيد را تكرار مي كنند.اين بي توجهي اغلب در مادران افسرده ديده مي شود كه در پاسخ دهي به نيازهاي كودك مشكل دارند، در اين خانواده ها هماهنگي هاي زناشويي و درگيري هايي كه به طلاق نيز ممكن است منجر شود، ديده مي شود.چنين بي توجهي هايي در نوزادان منجر به شكاف و عدم دلبستگي مي شود. در كودكان بزرگتر باعث رفتارهاي ناسازگارانه، سركشي، دمدمي بودن، نارسي فكري، بيگانه با خانواده خود و عزت نفس پايين مي گردد. و در نوجوانان، گريز از مدرسه و افت تحصيلي، دوستي با افراد بي صلاحيت، خيابانگردي، بي مسئوليتي و بزهكاري را به دنبال دارد. والدين آسان گير كودكان پرخاشگر؛ اين نوع والدين، كودكان را به اجراي قوانين وادار نمي كنند، قوانين را نيز به وضوح ابلاغ نمي كنند. انضباط ناهمسان دارند و معمولاً تسليم، گريه زاري و سرزنش كودك مي شوند، رفتارهاي بد كودك را ناديده مي گيرند يا آنها را مي پذيرند. خشم و عصبانيت خود را پنهان مي كنند، توقع ناچيزي براي رفتارهاي مستقل و رشد يافته كودكان دارند و از خواسته هاي نامعقول و رفتارهاي تكانشي آنها جانبداري مي كنند. كودكان اين والدين، در مقابل بزرگسالان لجوج هستند. اتكا به نفس پاييني دارند و زود خشمگين مي شوند، ولي سريعاً حالت خوشحالي خود را باز مي يابند، سلطه جو هستند، بي هدف و در سطح پاييني از فعاليت هاي هدفگرا قرار مي گيرند. والدين قدرت طلب كودكان تعارضي و تحريك پذير؛ والدين اين كودكان، انعطاف ناپذير، زورگو، خشن و نسبت به نيازهاي كودك بي توجهند. قوانين را به وضوح تشريح و به صورت انعطاف ناپذيري به كودكان تحميل و در اجراي آن پافشاري مي كنند بي آنكه خواست و ميل كودك را در نظر گرفته و براي نظريات و عقايد او ارزش قائل شوند. اين والدين تنبيه گرند و خشم و نارضايتي خود را سريعاً نشان مي دهند. در چنين خانواده هايي كودكان بر محيط اطراف خود كنترل چنداني ندارند و پاداش هاي ناچيزي دريافت مي كنند. آنها ممكن است احساس اسارت و خشم كنند و اينكه بخواهند در چنين محيط خصومت آميزي ادعاي حق كنند، مي ترسند. اين وضع به رفتار نامناسب تعارض و روان رنجوري و دمدمي كه غالباً در چنين كودكاني يافت مي شود، منجر مي گردد. آنها به طور انفعالي خصومت آميز و حيله گر هستند، به تناوب بين رفتار پرخاشگرانه و كناره گيري در نوسانند، بي هدف هستند و در مقابل استرس ها و فشار رواني آسيب پذيرند. والدين با اقتدار كودكان پرتوان و خونگرم؛ اين والدين زورگو نيستند و در چارچوب معيني، آزادي قابل ملاحظه اي به كودكان خود مي دهند، به كودك راه چاره نشان مي دهند، مهربان، درگير و پاسخگو هستند. از كودك توقع رفتارهاي مستقل و رشد يافته مناسب با سن كودك را دارند. نسبت به رفتارهاي مناسب و سازنده كودك رضايت و حمايت نشان مي دهند. والدين با اقتدار، نيازها و خواسته هاي كودك را در نظر گرفته و عقايدش را جويا مي شوند. قوانين را به روشني ابلاغ مي كنند و در اجراي آن جدي هستند. تسليم قهر كودك نمي شوند، با كودك حرف نشنو، مقابله مي كنند و در پاسخ به رفتار بد كودك، نارضايتي نشان مي دهند. كودكان اين والدين، بشاش، پرانرژي، خويشتن دار و متكي به نفس هستند و نسبت به موقعيت هاي تازه، علاقه و كنجكاوي نشان مي دهند، روابط دوستانه اي با همسالان دارند، هدفمندند، به پيشرفت توجه دارند و با انواع استرس ها به خوبي مقابله مي كنند. دكتر محمد احمدي، متخصص علوم تربيتي و روانشناسي، در خصوص شيوه هاي تربيتي كودك مي گويد: خانواده ها بايد هفت اصل اساسي را در تربيت كودكان خود رعايت كنند . وي در مورد اين اصول توضيح مي دهد؛ ابتدا اصل اجتماع يعني كودك بايد در اجتماع رشد كرده و در اجتماع است كه با بايدها و نبايدها، ارزش هاي ديني و اخلاقي جامعه آشنا مي شود، لذا شخصيت هر كودكي در اجتماع شكل مي گيرد.پس از آن اصل آزادي داريم يعني اينكه در تعليم و تربيت كودك بايد به آزادي او توجه كرد، آزادي به مفهوم بي بند و باري نيست، بلكه حق انتخاب است . اين آزادي بايد براساس معيارهاي پذيرفته شده در جامعه صورت گيرد. احمدي، اصل فرديت را از ديگر اصل ها برشمرده و مي گويد: تربيت هر كودك بايد مختص خودش باشد، بايد بپذيريم كودكان از نظر شخصيتي يكسان نيستند، هر كودكي ويژگي خودش را دارد كه خانواده ها بايد به آن ويژگي ها توجه داشته باشند . وي ادامه مي دهد: خانواده ها و اوليا و مربيان، با در نظر گرفتن خصوصيات فردي و ويژگي هاي هر كودكي با آنها برخورد كنند . منبع:www.parsnice.com/س
#اجتماعی#
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 719]