واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: مرگ پايان آواز نيست
محمودي داراي صفاتي ملكوتي، ساده دل و پاك طينت بود. صدايش مثل خودش بيگناه بود.» و زندهياد بنان دربارهاش گفت: «آنكه بيش از همه دوستش ميدارم محموديخوانساري است. نه مثل بعضي از امروزيها سنتشكني كرد و از قبال موسيقي تجارت كرده... او بدون ادعا است و حرمت موسيقي سنتي را به جاي ميآورد. او راه خودش را رفته و موفق هم بوده است و من تقديرش ميكنم.»محمودي خوانساري سال 1313 در محله ريسان شهر زيباي خوانسار ديده به جهان گشود. مادرش دختر آيتالله فاضل خوانساري و پدرش مرحوم آقا سيد جمالالدين محمودي از روحانيون بنام و از علماي بسيار مورد احترام در خوانسار بود. محمودي راجع به پدرش دو نكته را خاطر نشان كرده: اول اينكه به قول سعدي همه قبيله او عالمان دين بودهاند و دوم اينكه پدرش از صداي خوشي بهرهمند بوده و هنگامي كه كودكانش را در بغل ميگرفته اين شعر زيباي حافظ را زمزمه ميكرده: بلبلي برگ گلي خوشرنگ در منقار داشت و ندر آن برگ و نوا خوش نالههاي زار داشت.محمودي خود گفته است: در خوانسار خانه ما در جاي قشنگي بود، كنار آب بود و مردم كه براي تفريح به آن حوالي ميآمدند صفحه گرامافون داشتند. هشت، نه ساله بودم كه صداي بديعزاده و اديب خوانساري و طاهرزاده را از گرامافون آنها شنيدم. استعداد عجيبي داشتم كه اين نواها را بگيرم و برگردانم. به گزارش جام جم ، محمودي پدر را در سال 1326 از دست ميدهد و در همان سال به علت مشكلات زندگي و تنگناي امكانات خانواده در حالي كه فقط 13 سال داشت در معيت دايي بزرگش به تهران ميآيد. وي تا سال 1330 به شغلهاي مختلفي سرگرم ميشود.در همين دوران با گوش سپردن به نواي موسيقي از صفحه فروشيها به آموختن موسيقي ميپردازد. در سالهاي بعد وي براي نخستين بار با اركستر آقاي منصور احمدي (نوازنده سنتور) در راديو نيرو هوايي به اجراي تصنيفي زيبا با شعر مولوي يعني من مست و تو ديوانه ميپردازد كه البته بعدها با اركستر استاد همايون خرم در برنامه موسيقي ايراني نيز دوباره ضبط شد. در سال 1335 بر اثر يك اتفاق ساده با بزرگ مرد موسيقي ايران يعني استاد ابوالحسن صبا آشنا ميشود و مورد تشويق وي قرار ميگيرد ولي اين آشنايي ديري نميانجامد و صبا در سال 1336 فوت ميكند. محمودي در آستانه نوروز 1337 به شيراز مسافرت ميكند و در آنجا با همكاري آقاي منوچهر بحري به راديو شيراز راه پيدا ميكند و به استخدام آنجا در ميآيد. سرانجام در سال 1339 به پيشنهاد مرحوم جهانگير ملك ـ كه از دوستان جواني او در تهران بود ـ به تهران دعوت ميشود تا آوازش را در برنامه گلها محك بزنند. وي در جمعي كه استاد كسايي، استاد عبادي و چند تن ديگر و خود آقاي پيرنيا بودند قطعهاي اجرا كرده كه همگي آواز او را ميپسندند و در همان ساعت آوازي را با ساز آقاي فرهنگ شريف ضبط ميكنند كه جمعه همان هفته از برنامه برگ سبز پخش ميشود. محمودي در اين موقع حدود 26 سال سن داشت و از اين تاريخ تا سال 1356 حدود 140 اثر در برنامههاي گلها اجرا ميكند. در اين برنامهها وي با بزرگترين نوازندگان تاريخ موسيقي ايران از جمله اساتيد: محجوبي، شهناز، ياحقي، بديعي، ورزنده، مجد، عبادي و ديگران همكاري ميكند. محمودي علاوه بر گلها فقط در چند برنامه موسيقي ايراني به سرپرستي استاد همايون خرم و همچنين برنامه نوايي از موسيقي ملي به سرپرستي استاد اسدالله ملك شركت ميكند. وي هرگز در تلويزيون به اجراي برنامهاي نپرداخت. محمودي براي نخستين بار در همين برنامه نوايي از موسيقي ملي به اجراي تصنيف پرداخت كه ترانه مرغ شباهنگ ساخته اسدلله ملك معروفترين آنها است. محمودي از قدرت و شكوه نوازندگي «مرتضي خان محجوبي» به وجد ميآمده و «اسدالله ملك» را يگانه يار مترادف، همگام و همرازش ميدانست. در محفلي گفته بود «گويا من و ملك همزاد و مترادفيم و هركس به محض ديدار من سراغ او را ميگيرد و هركس با ديدن ملك جوياي محمودي ميشود». به گفته زنده ياد تجويدي «محمودي داراي صفاتي ملكوتي، ساده دل و پاك طينت بود. صدايش مثل خودش بيگناه بود.» و زندهياد بنان دربارهاش گفت: «آنكه بيش از همه دوستش ميدارم محموديخوانساري است. نه مثل بعضي از امروزيها سنتشكني كرد و از قبال موسيقي تجارت كرده... او بدون ادعا است و حرمت موسيقي سنتي را به جاي ميآورد. او راه خودش را رفته و موفق هم بوده است و من تقديرش ميكنم.»استاد ارجمند و مورخ شهير معاصر «باستاني پاريزي» در كتاب «حماسه كوير» خويش در فضيلت دو هنرمند گرانسنگ موسيقي چنين مرقوم داشتهاند: «اگر خوانسار بجاي آن همه خطاط و شاعر و كتابشناس تنها همين دو خواننده معروف يعني «اديب خوانساري» و «محمودي خوانساري» را نيز داشت باز براي ابراز فضيلت آن سامان كافي بود.»در دهه 50 محمودي نيز مانند بسياري هنرمندان ديگر در اعتراض بوضع آشفته موسيقي ـ عليرغم حضور در برنامه گلهاي تازه ـ فعاليتهاي خود را كم ميكند. محمودي خوانساري نغمهپرداز آثاري چون «مرغ شباهنگ، لاله پرپر، دعاي دل» هنرمند نازنيني كه هرگز در ازاي دستمزد، ناله بيغمي سر نداد و در عين نيازمندي، وارسته و بينياز عمر خود را در گوشه انزوا سپري نمود. در نيمه شب دوم ارديبهشت 1366 براثر عارضه سكته قلبي درگذشت و جامعه آن روز هنر موسيقي را با مرگ خود اندوهگين و دلشكسته كرد. تمام كساني كه وي و هنرش را ارج مينهادند او را با اشكهاي خود تا قطعه 101 بهشت زهرا(س) بدرقه كردند. اين واپسين ديدار بود. استاد امير خاني خطاط بزرگ كشور ما نيز خط زيباي خود را بر سنگ مزار وي به يادگار گذاشتند: آرامگاه جاوداني عندليب گلشن هنر ايران. تنظيم براي تبيان : مسعود عجمي
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 386]