تور لحظه آخری
امروز : پنجشنبه ، 24 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):هر كس نيّتش خوب باشد، توفيق ياريش خواهد نمود.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1829395549




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ادب ايران - از آن سوي پايان


واضح آرشیو وب فارسی:دنياي اقتصاد: ادب ايران - از آن سوي پايان


ادب ايران - از آن سوي پايان

مهدي مظفري‌ساوجي:كافكا تعهد شاعر را در اين مي‌داند كه انسان تنهاي وحشت‌زده از مرگ مقدر را به زندگي جاودانه هدايت كند. در شعر شاملو چنين اميدي حتي در شعرهايي كه بازتاب يأس عميق اوست، به چشم مي‌خورد. به اعتقاد دكتر شفيعي كدكني، ياس و اميد شاملو هميشه حالت اعتدال دارد. عشق پرشور و عميق او به زندگي كه جوهر ديناميكي شعر وي را تشكيل مي‌دهد و همواره در شعرش وجود دارد، به او امكان مي‌دهد كه خود را از ظلمات نوميدي نجات دهد و به بامداد روشن برساند. شاملو در اينگونه شعرها سعي در برانگيختن انديشه‌ها و عواطف مخاطبان خود دارد. بزرگ‌ترين مايه قدرت اينگونه هنرمندان، ‌و حدتي است كه ميان هنر و زندگي آنها وجود دارد؛ به همين دليل نظريه «هنر براي هنر» در نظر آنها جايگاهي ندارد و اعتقادشان بر اين پايه استوار است كه زيبايي جلوه واقعي حيات است. تاگور مي‌گويد: «مذهب شاعر، مذهب انسانيت است.» دكتر براهني بر اين اعتقاد است كه در شعر شاملو اميد مثل عشق به انتظار و حدوث و تجدد نشسته است و او گاهي چنان شكوهمندانه يأس را از خود دور مي كند و اين كار در چنان هاله‌اي از سمبل‌هاي مذهبي و اساطيري و شعر واقعي انجام مي‌گيرد كه انسان احساس قدرت و غرور مي‌كند:

آنك منم
ميخ صليب از كف دستان به دندان بركنده
آنك منم
پا بر صليبي باژگون نهاده
با قامتي به بلندي فرياد
شاملو اگرچه در ظلمتكده ويران‌سراي خويش ويران نشسته است و در تنهايي تلخ خود همچون زخمي همه عمر خونابه چكنده به سالياني نه‌چندان دور مي‌انديشد و به سرگذشت هر ويرانه كه نشان از غياب انسان است، اما چشم از چشم‌انداز اميدآباد خويش برنمي‌دارد، چرا كه هرگز شب را باور نكرده است، چرا كه در فراسوي دهليز خم اندر خم و پيچاپيچ شب به اميد دريچه‌اي دل بسته است و بزرگ‌ترين آرزويش اين بوده كه آزادي سرودي بخواند كوچك، همچون گلوگاه پرنده‌اي، و حتي كوچك‌تر از گلوگاه يك پرنده، چرا كه اگر آزادي، ترانه بزرگ‌ترين آرزوي انسان بر لبانش نقش مي‌بست هيچ‌كجا ديواري فرو ريخته بر جاي نمي‌ماند. جهان عصر او در منحني تازيانه به نيشخط رنج مي‌گذرد. همسايه‌اش، بيگانه با اميد و خداست. حرمت انسان را به دينار و درم بركشيده‌اند و فروخته.
و اي كاش در اين جهان:
مردگان را
روزي ويژه بود،
تا چون از برابر اين همه اجساد گذر مي‌كنيم
تنها دستمالي برابر بيني نگيريم:
اين پر آزار
گند جهان نيست
تعفن بيداد است
شاملو شعر را محصول لزوم و اقتضا مي‌داند؛ اقتضايي كه به دور از هر نوع وابستگي به وارستگي بينجامد. ماياكوفسكي مي‌گويد: «شاعر بايد براي نوشتن شعرش از اجتماع سفارش قبول كند.» طبيعي است كه شاعر بركنار از تاثيرات و تاثرات جامعه نيست. اما اينكه چگونه اين تاثيرات به شعر او راه يابند و چرا شعر بسياري از شاعران خالي از رنگ و بوي جامعه است، جاي بحث دارد. بخش مهمي از تاثير يا عدم تاثير شاعر از جامعه‌‌اي كه در آن به سر مي‌برد، به تربيت ذهني او برمي‌گردد؛ اينكه درچه محيطي بار آمده، چه آثاري در دسترس يا مورد علاقه‌اش بوده، با چه كساني حشر و نشر داشته و... در شعر قديم فارسي معدود شاعراني را مي‌توان نام برد كه شعرشان، تجربه شخصي يا برداشت‌هاي مستقيم زندگي‌شان بوده است. ناصر خسرو، مولوي، سعدي، حافظ و چند شاعر انگشت‌شمار ديگر از جمله اين شاعران به حساب مي‌آيند. اينكه ذهن و زبان شاملو را در نخستين گام‌ها، شعر و انديشه حافظ مجاب كرده، به همين نكته راه مي‌برد. شاملو حتي در شعرهاي عاشقانه‌اش رنگي خاص و حالي استثنايي دارد. آنچه از سر اضطرار و درماندگي به‌عنوان عشق به شعر او راه مي‌يابد ريشه در نوسانات نبض جامعه‌اي دارد كه شاعر در آن به سر مي‌برد. در اين شعرها بيشتر از آنكه حقانيت شيرين عشق به اثبات برسد و تاثير گذارد، واقعيت‌هاي تلخ اجتماعي برملا مي‌شود. در كمتر شعري است كه شاملو را غرق در بي‌خبري عشق، از ترسيم تيرگي محيط، غافل ببينيم. در واقع شاملو هيچ‌‌وقت شعر عاشقانه به معني مطلق نداشته است. او در گفت‌وگو با حريري به اين سخن كافكا اشاره مي‌كند كه «شعر سفري است به قصد كشف حقيقت. و رازي برتر از حقيقت وجود ندارد.» بديهي است كه هنر در تعامل و تعارض تضادها و تناقض‌هاي ذهن و زبان هنرمند نضج مي‌گيرد و نقش مي‌بندد. از اين نظر مركز ثقل شعر و انديشه شاملو را ملغمه‌اي از تضادها و تناقض‌هاي گوناگون شكل داده است. با اينكه نام روشن بامداد را بر خود نهاده، اما زاده پايان روز است و راهش يك‌سره از شهر شب مي‌گذرد. در مجموعه كامل اشعار شاملو 29 «شبانه» به چشم مي‌خورد؛ شبانه‌ها طي ساليان دراز نوشته شده‌اند و اولين شبانه در سال 32 سروده شده است. شعر شبانه بيش از هر چيزي بيانگر وضعيت و موقعيت روحي و رواني جامعه‌اي است كه شاعر شب و روزش را در آن سپري كرده است. در واقع شب در اين شعرها بيش از آنكه جنبه فيزيكي و رئال داشته باشد، وضع و حال شاعر را در هاله‌اي از رمزگونگي و نماد نشان مي‌دهد:
اعترافي طولاني‌ست شب اعترافي طولاني‌ست
فريادي براي رهايي‌ست شب فريادي براي رهايي‌ست
و فريادي
براي بند
به‌طور كلي شبانه‌ها اگرچه بازتاب يأس عميق و مفرط شاعر در مواجهه با جامعه و جهان پيرامونش است، اما در نهايت راه به بامدادي مي‌برد كه از دل آن رنگ‌هاي گرم و روشن، طالع خواهد شد. هرچند پيش مي‌آيد كه آفتاب بيش از آنكه روشني بخش گرمي و اميد باشد، آفتابگونه‌اي است كه خطاي ديد و شيفتگي ناشي از جهالت پديد آورنده آن است:
افسوس
آفتاب
مفهوم بي‌دريغ عدالت بود و
آنان به عدل شيفته بودند و
اكنون
با آفتابگونه‌اي
آنان را
اين‌گونه
دل
فريفته بودند!
به اعتقاد دكتر شفيعي كدكني، آنچه بعد از كودتاي 28 مرداد 1332 تا 1340 به‌عنوان شعر اجتماعي رمزگرا در آثار م.اميد و ا.بامداد منتشر شد، حوزه شعر فارسي را از هر جهت تازگي و طراوت بخشيد؛ يعني آنچه نيما به تنهايي پيش مي‌برد، اين دسته از گويندگان به‌طور جمعي به حركت درآوردند. اما تفاوت شاملو با اخوان در اين است كه شاملو در هيچ حالتي اميدش را از دست نمي‌دهد؛ حتي اگر نااميدي جنگلي باشد كه در آن همه راه‌ها به سياهي ختم شود:
يك شاخه
در سياهي جنگل
به سوي نور
فرياد مي‌كشد
در شعرهاي اخوان آنجا كه به وضعيت موجود جامعه پرداخته شده، هميشه پاي ياسي دامنه‌دار به ميان است كه در وجود او نهادينه شده و گزير و گريزي از آن نيست. نمونه بارز چنين ياسي را مي‌توان در زمستان، آواز كرك، كاوه يا اسكندر؟، آخر شاهنامه، قاصدك، كتيبه، قصه شهر سنگستان، آواز چگور، پيوندها و باغ، ناگه غروب كدامين ستاره، و بسياري ديگر از شعرهاي او مشاهده كرد. در اين ميان «كتيبه» شناسنامه شعرهاي مشحون از نااميدي و ملال اخوان است. شعري كه علاوه بر يأس اجتماعي باري از نگاه فلسفي شاعر به جامعه را نيز در خود دارد؛ نگاهي كه در نهايت به‌گونه‌اي يأس فلسفي- اجتماعي مي‌انجامد:
فتاده تخته سنگ آن سوي‌تر، انگار كوهي بود.
و ما اين‌سو نشسته، خسته انبوهي
زن و مرد و جوان و پير
همه با يكدگر پيوسته، ليك از پاي
و با زنجير
اگر دل مي‌‌كشيدت سوي دلخواهي
به سويش مي‌توانستي خزيدن، ليك تا آنجا كه رخصت بود
تا زنجير
در واقع، كتيبه ماحصل فضاي سياسي و اجتماعي حاكم بر جامعه‌اي است كه به دست كودتايي يأس‌بار سرنوشت غم‌انگيزي برايش رقم خورده. و حالا «گروهي شك و پرسش»- زن و مرد و جوان و پير- پاي در زنجير، در كنار تخته سنگي گرد آمده‌اند و قصد دارند با برگرداندن آن، روي ديگر تقدير را رقم بزنند. غافل از اينكه دو روي اين سكه يكسان است و صدبار هم اگر آن را بگردانند باز نوشته همان است:
كسي راز مرا داند
كه از اين رو به آن رويم بگرداند
در حالي كه نااميدي هيچ‌وقت تا اين حد بر دل و جان شاملو چنگ نمي‌اندازد و او را غرق در ملال نمي‌كند:
احساس مي‌كنم
در هر كنار و گوشه اين شوره‌زار ياس
چندين هزار جنگل شاداب
ناگهان
مي‌رويد از زمين
شعر «ماهي»‌حكايت چنين اميدي است. مي‌شود با همان ميزاني كه كتيبه را شناسنامه شعرهاي مشحون از نااميدي اخوان برشمرديم، «ماهي» را شناسنامه شعرهاي ملهم از اميد شاملو به حساب آوريم؛ هر چند تاريخ سرودن آن مشخص نيست، اما با توجه به تاريخ انتشار «باغ آينه» در سال 1338 مي‌توان اين شعر را از جمله شعرهاي بعد از كودتا به حساب آورد:
من فكر مي‌كنم
هرگز نبوده قلب من
اين‌گونه
گرم و سرخ:
احساس مي‌كنم
در بدترين دقايق اين شام مرگزاي
چندين هزار چشمه خورشيد
در دلم
مي‌جوشد از يقين
البته شاملو و اخوان به ندرت اميد و نااميدي‌شان را درست منعكس كرده‌اند و همواره در نشان دادن اين مسئله راه به افراط و تفريط برده‌اند. به‌گونه‌اي كه آينه شاملو در نماياندن اميد، محدب از كار درآمده، همچنان كه آينه اخوان در انعكاس ياس، مقعر است. اما چرا دو شاعر كه هر دو مولود يك زمانه‌اند، تا اين حد با هم اختلاف نظر دارند؟ شايد اخوان وقتي به گذشته تاريخي ما نظر مي‌افكند و آن همه بيداد بي‌پاسخ و لاينحل را مي‌بيند، ديگر علاجي نمي‌يابد يا فكر مي‌كند هر علاجي در نهايت راه به بيهودگي مي‌برد و نوشداروي بعد از مرگ سهراب است:
سخن مي‌گفت، سر در غار كرده، شهريار شهر سنگستان
سخن مي‌گفت با تاريكي خلوت
تو پنداري مغي دلمرده در آتشگهي خاموش
ز بيداد انيران شكوه‌ها مي‌‌كرد.
ستم‌هاي فرنگ و ترك و تازي را
شكايت با شكسته بازوان ميترا مي‌كرد
غمان قرن‌ها را زار مي‌ناليد
حزين آواي او در غار مي‌‌گشت و صدا مي‌كرد.
-‌ «... غم دل با تو گويم غار!
بگو آيا مرا ديگر اميد رستگاري نيست؟»
صدا نالنده پاسخ داد:
«... آري نيست؟»
به هر حال آن همه ياس و بدبيني را نمي‌توان پشت يك علامت سوال كوچك كه در پايان شعر آمده پنهان كرد. پاسخ اين پرسش را نه به حدس و گمان كه به قطع يقين مي‌شود از شعرهاي ديگر شاعر استنباط كرد. مثلا آنجا كه در «پيوندها و باغ» خطاب به باغ مي‌گويد:
به عزاي عاجلت اي بي‌نجابت باغ
بعد از آنكه رفته باشي جاودان بر باد،
هرچه هرجا ابر خشم از اشك نفرت باد آبستن
همچو ابر حسرت خاموشبار من
اي درختان عقيم ريشه‌تان در خاك‌هاي هرزگي مستور
يك جوانه ارجمند از هيچ جاتان رست نتواند
اي گروهي برگ چركين تار چركين‌پور
يادگار خشكسالي‌هاي گردآلود،
هيچ باراني شما را شست نتواند.
البته در شعر شاملو هم، اميد هميشه مثل شعر «ماهي» با همه تاب و توانش ظاهر نمي‌شود و گاه نااميدي تا اعماق دل و جان شاعر رسوخ مي‌كند:
در نيست
راه نيست
شب نيست
ماه نيست
نه روز و
نه آفتاب
ما
بيرون زمان
ايستاده‌ايم
با دشنه تلخي
در گرده‌هايمان
همچنان كه گاه نااميدي از شعر اخوان رخت برمي‌بندد. شعر «سبز» و «نماز» از جمله شعرهاي مبتني بر اميد اخوان هستند كه اتفاقا در همان سال‌هاي «كتيبه» و «پيوندها و باغ» سروده شده‌اند:
باغ بود و دره- چشم‌انداز پرمهتاب
ذات‌ها با سايه‌هاي خود هم‌اندازه
خيره در آفاق و اسرار عزيز شب
چشم من- بيدار و چشم عالمي در خواب...
اما از آنجا كه در شكل‌گيري تضادها و تناقض‌هاي يك اثر ادبي بيش از هر چيز افكار و رفتار حاكم بر جامعه نقش دارد، درك و شناخت ابعاد و زواياي تاريخ سياسي و اجتماعي در كشف و بررسي راه‌ها و گمراهه‌هاي يك اثر ادبي بسيار حائز اهميت است. در هر صورت شاعر يا نويسنده در برخورد با افكار و رفتار جامعه، رنگ و بوي آرزوها و آرمان‌هاي خود را به آن مي‌دهد. اين آرزوها و آرمان‌ها مي‌تواند نماينده بخشي از جامعه‌اي باشد كه شاعر يا نويسنده در آن زندگي مي‌كند.به هر تقدير شاملو و اخوان حتي اگر اميد و نااميدي خود را در پاره‌اي از شعرهاي‌شان درست منعكس نكرده باشند، به آن ميزان از معرفت و اعتبار دست يافته‌اند كه بتوان روي آرزوها و آرمان‌هاي‌شان به عنوان نماينده آرزوها و آرمان‌هاي روزگار خود حساب كرد؛ روزگاري كه مردمان آن مثل هر زمانه‌اي مي‌توانستند راه خود را به بيراهه بكشانند، يا به مقصد عالي برسانند.
براي اطلاع از منابع مطلب به دفتر روزنامه مراجعه فرماييد.
 پنجشنبه 18 مهر 1387     





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: دنياي اقتصاد]
[مشاهده در: www.donya-e-eqtesad.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 457]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب




-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن