واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: به کجا چنین شتابان و ترویج بی اخلاقی
بی تردید، سازندگان و پخشكنندگان به كجا چنین شتابان، بیش از آنكه به فكر روش ارائه پیام اخلاق گرای خود باشند، شتابان در پی جذب مخاطب بودهاند و فارغ از مسیر رفته بهدنبال كسب نتیجه. بیتردیدتر، این راه برای دیگرانی كه دستی برآتش دارند و اثری داستانی برای رسانه ملی جلوی دوربین میبرند هم تا این حد هموار نیست و دستشان برای اینگونه به تصویر كشیدن باز نبوده و نخواهد بود چراكه تجربه نشان داده ملاك گردانندگان دستگاه عریض و طویل تلویزیون «آن است كه میگوید، نه آنچه گفته میشود».پاسخ به این سؤال به 2 راهبرد كاملا متضاد بستگی دارد اینكه برای رسیدن از نقطه الف به ب صرفا نقطه ب و نتیجه و مقصد اهمیت دارد، فارغ از اینكه كدام مسیر از میان بیشمار راه را باید پشتسر گذاشت یا اینكه اساسا تمام مطلوب در گزینش مسیر است و صرفنظر از اینكه نتیجه چیست، صرفا یك راه انتخاب شود؛ راهی كه براساس معیارهای مشخص، صراط مستقیم است.براساس راهبرد اول، علیالقاعده از آنجا كه ترویج اخلاق اولویت دارد، باید مسیرهایی را طی كرد كه به آن بتوان رسید و مسلما راههایی كه به این مهم ختم میشود، در مقابل هدف والا، ارزش كمتری دارند. این راهبرد كه البته پیش از این نیز آزموده شده است، دستبرقضا این روزها طرفداران زیادی دارد. در روزگار پیش از انقلاب، مؤسسهای اسلامی كه هنوز نیز پرسروصدا به فعالیت خود ادامه میدهد، كتابهایی چاپ میكرد كه شخصیتهای داستانهایش مرزهای اخلاقی را زیرپا میگذاشتند و سرآخر، سرخورده از بیبندوباری، دنبال راهی برای بازگشت بودند. عمدهشان هم دخترانی بودند كه فریب پسری دیوسیرت را با ذكر تمام جزئیات در قصه میخوردند و نویسنده یا نویسندگان بینام این كتابها، تمام ماجراهایی كه برسر آنها رفته بود را با آب و تاب شرح میدادند تا در پایان مخاطب خود را به این نكته برساند كه مبادا در جوانی پا كج بگذارد و دامنش را به گناه بیالاید. ناگفته پیداست كه این كتابهای در قطع جیبی، فروش بالایی داشتند و استقبال از آنها زیاد بود اما مسلما نه به خاطر نتایج اخلاقی پایانش.چندی پیش بالاخره سریال بیپایان (باهر مفهومی كه از آن برداشت میكنید) «به كجا چنین شتابان» به انتها رسید تا همه مخاطبان آن دریابند كه وسوسه پولدارشدن میتواند جوانكی سربهراه و حتی خانوادهدار را به درندهای مبدل كند كه از دست زدن به هر اقدام خلاف و غیراخلاقی، ابایی ندارد. به روشی كلاسیك در مقابل آدم خوبهای داستان كه اساسا هیچ نكته حتی به ظاهر منفی نداشتند، «بدمن»ها از نوك انگشتان پا تا فرق سر و حتی چند وجب بالاتر از آن آلوده به هرگونه پلشتی قابل تصور و غیرقابل آن بودند و جالب آنكه سازندگان سریال با آب و تاب خارج از وصفی، با ذوق زدگی هرچه تمامتر سعی كرده بودند همه این رفتارهای غیراخلاقی را به تصویر درآورند؛ از مصرف انواع مخدر گرفته تا اشارت به استخر مختلط و اتفاقات رفته در پارتیهای آنچنانی و چه و چه تا سرانجام در پایان قصه، همه آدم بدها مكافات اعمال زشت خود را ببینند و بیننده درس بگیرد كه به سفره كوچك خود قانع باشد و لقمه بزرگتر از دهانش برندارد تا یك وقت دهانش نچاید.گذشته از آنكه تا چه حد این پندهای خلاقانه اخلاق گرا در خودآگاه و ناخودآگاه مخاطب تأثیر دارد، روش تلویزیون در باز گذاشتن دست سازندگان این سریال، قابل توجه بود. رسانه ملی كه در فیلمها و سریالهای خارجی معلومالحال، اسباب شربخمر را از دست آدمهای قصه میگیرد و روابط معلوم و نامعلومشان را نسبتسازی میكند، وقتی به اینگونه تولیدات داخلی میرسد برای نشان دادن خبث طینت همان آدم بدها، با دست خود باندرول از سر شیشه باز میكند و رابطهها را شنیعتر از نمونههای خارجی، به ترسیم میكشد؛ باز هم بگذریم كه این مسئله در خودآگاه و ناخودآگاه مخاطب خاص و عام این رسانه كه دل به امواج ماهوارهای نسپرده و باورشان نمیكند چگونه حل میشود كه برخلاف آنچه شنیده و براساس آنچه از تولیدات خارجی قاب گرفته در تلویزیون وطنی دیده، جامعه غربی به آن همه تردامنی كه بدان متهم است، آلوده نیست و دوروبر خودمان گستردهتر از آنچه باور داریم ناپاكی ریخته است...، بله. همان بهتر كه بگذریم.بی تردید، سازندگان و پخشكنندگان به كجا چنین شتابان، بیش از آنكه به فكر روش ارائه پیام اخلاق گرای خود باشند، شتابان در پی جذب مخاطب بودهاند و فارغ از مسیر رفته بهدنبال كسب نتیجه. بیتردیدتر، این راه برای دیگرانی كه دستی برآتش دارند و اثری داستانی برای رسانه ملی جلوی دوربین میبرند هم تا این حد هموار نیست و دستشان برای اینگونه به تصویر كشیدن باز نبوده و نخواهد بود چراكه تجربه نشان داده ملاك گردانندگان دستگاه عریض و طویل تلویزیون «آن است كه میگوید، نه آنچه گفته میشود». نامها بسیار قابل اعتمادتر از حرفها هستند و امكانات برای آنها كه به این دستگاه نزدیكترند بیشتر است. همان بهتر كه از این هم بگذریم.ریز و درشت علمای ارتباطات معتقدند، ذات رسانه، سرگرمسازی است و بیشتر، این تفنن است كه باعث دست گرفتن كنترل از راه دور تلویزیون میشود نه درسآموزی و پندگیری. همان علما را اعتقاد بر این است كه زیركی در گرداندن رسانه، پیامدهی زیرجلدی و یواشكی است تا در كنار سرگرم شدن، مخاطب بیآن كه خود بفهمد، بپذیرد آنچه باید بپذیرد. نگاه كنید به انبوه تولیدات آن سوی آبی كه در پس ظاهر فریبنده تولیدات خود چه پنهان، حرفشان را میزنند و چگونه آنطور كه میخواهند از این نمد برای خود كلاه میدوزند.اگرچه رسانهای چون صداوسیمای ما موظف به پنددهی و اندرزگویی است و اتفاقا باید در این زمینه بیشتر هم فعال باشد اما نكته مهم نحوه ارائه این پیامها به بیننده است. اگر قرار است جامعه ما نسبت به موضوعات مهمی چون كسب روزی و لقمه حلال حساس باشد- كه حتما باید اینگونه باشد- تنها راه آن، تصویر به لجن كشیدن حرامخورها نیست كه این نه قانون الهی است و نه همیشه مصداق دارد؛ كه همهما خلاف آن را بسیار دیدهایم. چه بسیار آدمهای دوروبرمان كه با هزار دوز و كلك، مال و مكنتی نهچندان حلال و دستكم شبههناك به هم زدهاند و خیلی ساق و سالم و بیدردسر روزگار میگذرانند. اینكه پروردگار مقدر كرده تا كجا حساب و كتاب كند به ما مربوط نیست اما مسلما عقوبتشان حتما در این دنیا نخواهد بود، برای همین تصویری كه رسانه ملی به انحای مختلف سعی دارد از چهره ثروت اندوزان نشان دهد، مبهم، كاریكاتوروار و درنهایت غیرقابل باور است، درحالی كه میتوان با ارائه یك سبك زندگی با كسب روزی حلال قابل دسترس در برنامههای نمایشی، آن هم درمیان شخصیتهای محكم و قابلقبول كه سعی ندارند العیاذ بالله، شانه به شانه معصوم بیاسایند، رضایت از زندگی با كسب روزی حلال را نه شعاری و گل درشت به نمایش بگذارد. غیرازاین راههای دیگری نیز هست كه میشود با استفاده از آنها جامعه را نسبت به این موضوعات پراهمیت حساس كرد ولی شیوه پیش گرفته شده كه یكی پشت دیگری از دست یكدیگر برداشته میشود، دیگر نه تنها جامعه را نسبت به چنین مسائلی بیتفاوت میكند كه حتی میتواند تأثیر معكوس نیز داشته باشد كما اینكه یكی از این تأثیرات، روی آوردن به خوراكی است كه دیگران بر سر سفره تلویزیونشان میگذارند.واقعیت آن است كه فعلا به هر دلیلی داریم بوق را از سر گشادش مینوازیم. نهبراساس آموزههای دینی و روش بزرگان مذهبیمان طی طریق میكنیم كه توصیه به راه كردهاند نه نتیجه، و نه براساس آنچه امروزه بهعنوان یك دانش، رسانهها در آن مسیر گام بر میدارند، پیش میرویم. نه رومیرومی شدهایم و نه زنگیزنگی و بهطرز مشهودی باری به هر جهت، به سویی میرویم كه معلوم نیست پیشروست یا پشتسر و واقعا یكی نیست كه بگوید:«به كجا چنین شتابان؟» تنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 307]