محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1844896640
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي
واضح آرشیو وب فارسی:ایرنا: به گزارش ايرنا،اين كميسيون بررسي مسايل نقض حقوق بشر توسط واشنگتن را درحالي با تاخير چندين ساله در دستور كار خود قرارداده كه رفتارهاي غيرانساني و نقض حقوق بشر توسط ايالات متحده در زندان گوانتانامو بارها باعث نگراني نهادهايي همچون سازمان عفو بين الملل و ديده بان حقوق بشرشده است. با اين حال، رسوايي بزرگتر از آن در زندان ابوغريب و افشاي زندانهاي مخفي سازمان اطلاعاتي آمريكا در اروپاي شرقي، مباحث هيجان انگيزي را پيرامون صلاحيت خودخوانده ايالات متحده در رهبري اخلاقي جامعه بين المللي برانگيخت و اين مباحث هم اكنون نيز به هيجان انگيزترين دوران خود رسيده است. اگرچه اين موضوع براي نخستين بار نيست كه ايالات متحده از سوي نهادهاي بين المللي و ساير نهادهاي غيردولتي به نقض پاره اي از مفاد اعلاميه حقوق بشر كه در سال 1948 به تلاش همان كشور تصويب شد و همچنين ساير كنوانسيون ها پيرامون جوانب گوناگون حقوق انساني متهم مي شود اما تكرار آن در سالهاي اخير بيانگر به اوج رسيدن تلاشها و كوشش انسان دوستانه اي است كه اكنون ابعاد كروي (Global) به خود گرفته و حكايت از فرارسيدن دوران تازه اي از حقوق بين المللي بشر دارد. در اين جا نه تنها نگاه ابزاري و سليقه اي به حقوق انساني مورد نكوهش قرار مي گيرد بلكه به انحصارگرفتن آن از سوي دولت هاي قدرتمند نيز پذيرفته نمي شود. ريچارد فالك(Richard Falk) گزارشگر ويژه حقوق بشر در فلسطين در كتاب Achieving Human Rigths با اشاره به كشمكش ديرينه ميان حقوق قدرت و قدرت حقوق مي نويسد:حقوق قدرت دربرگيرنده حقوق و هنجارها در راستاي اهداف ژئوپوليتيكي است و قدرت حقوق به استفاده از پتانسيل هنجارها براي نيل به بسيج اخلاقي و حقوقي در كشمكش دستيابي به عدالت جهاني و نظام سياسي و بشري دنيوي است. وي در ادامه اين كتاب آورده است: بدون انگيزه،كشمكش وجود نخواهد داشت و بدون كشمكش نيز پيشرفتي حاصل نمي شود. جامعه جهاني براي مقابله با بي نظمي، فساد و هرج و مرج انگيزه نيرومندي داشته و دارد. در اين راه است كه دست يافتن به حقوق بشر و نظم دادن به جهان هرج و مرج زده مادي، مستلزم معيارهاي جهانشمول و متناسب با نيازهاي فرهنگي و رواني انسانهاست كه بايد بدون تحميل كردن ها و بدون از بين بردن ساده ترين نيازهاي امنيتي و معرفت شناسانه ملت ها و ساير هويت هاي انساني صورت بپذيرد. **در اينجا مختصراً پيرامون سه پويشي كه حقوق بشر را به سوي اخلاقي شدن فزاينده سوق خواهد داد، بحث خواهيم كرد. همچنين با نگاهي به توانايي ها و زمينه هاي تاريخي جمهوري اسلامي ايران كه بخش قابل توجهي از جهان اسلام را نمايندگي مي كند و تنها نمونه زنده و نيرومند اسلام سياسي است، نشان خواهيم داد كه چگونه ايران مي تواند نقش آفريني ويژه خود را در راه رسيدن به نقطه نهايي تكامل رژيم حقوق بشر ايفا نمايد. ****اخلاق جهاني يا جهان اخلاقي؟ دنياي مدرن در يكصد سال گذشته شاهد دگرگوني هاي شگرفي در راستاي بهبود حقوق انسانها در روابط بين ملت ها بوده بگونه اي كه در زمينه احترام بيشتر به حق حاكميت ملي، تعيين سرنوشت و دموكراتيك شدن رژيم هاي سياسي، جهان شاهد رشد شتابان محبوب شدن شيوه حكومت دموكراتيك، ترويج آزادي هاي اساسي در جوامع سياسي و خودآگاهي مردم از حقوق ذاتي و جدايي ناپذيرشان و به رسميت شناختن گروه هاي هويتي بوده است. رژيم بين المللي حقوق بشر با محتواي كنوني، چيزي بيش از تاريخ دستاورد منازعات مدني در اروپاي غربي و ايالات متحده كه كمتر از 10درصد جمعيت جهان را تشكيل مي دهد، نيست كه در 1917 توسط وودرو ويسلون تحت عنوان اخلاق جهاني و خواسته هاي مشترك جامعه بشري عرضه شد. آنچه كه به نظر اخلاق جهاني بود در حقيقت وجود آرمانهاي مشترك و ديرينه بشري بود اما نه با يك نظام اخلاقي واحد. اين برداشت نارسا از حقوق انساني نه تنها موجب حقوق بشر جهاني نشد بلكه آشكارا ديكتاتوري حقوق بشر را با روابط فرادستي و فرودستي ميان تمدن غربي و ساير تمدنها شكل داد. انسان قرن بيستم، پس از گذراندن دوره سخت و طولاني استبداد، استعمار و جنگهاي سلطه طلبانه خود را نيازمند آرامش فيزيكي و معنوي ديد كه تحقق آن از راه استقرار صلح دائمي ميان ملتها مي گذشت. آغاز روند استعمارزدايي كه همراه با به رسميت شناختن حق تعيين سرنوشت، اصل حاكميت و عدم مداخله، اصل پرهيز از جنگ براي رفع اختلاف و شكل گيري نظامهاي سياسي انتخابي بود،بوضوح نشانگر اخلاقي شدن جهان است بدون آنكه بتوان از جهاني شدن اخلاق بر اساس معيار مشترك سخن گفت. اما ايالات متحده از دوران ويلسون تا جورج دبليو بوش كوشيد تا معيار اخلاقي سكيولار را همراه با چاشني معرفت شناسي مسيحي، بنيان حقوق بشر به عنوان پاسدار نظام اخلاقي جهان قرار دهد. با وجوديكه ايالات متحده در فرداي جنگ اول جهاني و تاسيس جامعه ملل، نقشي تعيين كننده در اشاعه دادن حقوق بشر داشت اما بعدها با آشكار شدن نارسايي هاي اوليه و موارد بيشماري از ناديده گرفتن مصاديق حقوق بشر، از جمله استثناگرايي آمريكايي(American Exceptionalism) و همچنين فقدان مكانيزم هاي پايدار حمايتي، تضمين هاي معتبر و ساختار نظارتي بر مفاد مورد موافقت قرار گرفته، آشكارا وجدان جهان خلاقي را آزار داد. اعلاميه جهاني حقوق بشر مصوب 1948 تكرار جالب توجه اما نه چندان مفيد اصول اساسي اعلاميه حقوق بشر در انقلاب فرانسه و بيانيه حقوق طبيعي همزمان با انقلاب استقلال ايالات متحده آمريكا بود كه در ميدان عمل در رفع اين آزار وجدان چندان موثر نيفتاد. سه اعلاميه ياد شده پس از پايان گرفتن جنگهاي خونين از سوي فاتحان اين جنگها صادر شد كه بيشتر مي توانست واجد ارزش نمادين باشد تا راهكاري براي جهان اخلاقي انديش. تصادفي نيست كه جزئيات اين اعلاميه ها تا حدي بازگو كننده نگرش ويژه فاتحان نسبت به شان انساني و ضرورت تحميل آن نگرش به ساير ملت هاست. از اين رو براي بسياري از ناظران، رابطه پنهان اما موثر قدرت و حق ،يك موضوع بنيادي در مباحث پيشبرد جهاني حقوق بشر به حساب مي آيد كه بايد در گفتگوهاي پيرامون ابعاد آن بدرستي سنجيده شود. مطابق با اين برداشت نه تنها نقش عمده قدرتهاي بزرگ در مقايسه با نقش ضعيفان در تنظيم رژيم حقوق بشر، يك ايراد جدي و سوال برانگيز شمرده مي شود (اگرچه براي مثال، اعلاميه حقوق بشر را بيش از 100 كشور به تصويب رساندند اما محتواي اين اعلاميه آشكارا نشان از تفاوتهاي غيرقابل جبران با نظامهاي ارزشي و اعتقادي بسياري از امضا كنندگان داشت،علت پذيرفتن ميثاق ها و اعلاميه هاي حقوق بشر را بايد در عرف بين الملل آن هم در جهاني كه به شدت اخلاقي مي انديشد، جستجو كرد) بلكه همواره نگراني ها بابت نقض احتمالي اين حقوق از سوي همان قدرت ها و برخورد يك جانبه و معيارهاي دوگانه اي كه تاريخ نمونه هاي فراواني سراغ دارد، مقبوليت يافتن عام رژيم حقوق بشر را با دشواري مواجه مي سازد. گذشته از اين، انتقاد ديگري كه به رژيم بين المللي حقوق بشر وارد است، عبارت است از محتوا و دامنه آن. تا جايي كه به محتوا مربوط مي شود ما بايد بدانيم كه رژيم بين الملل حقوق بشر با قرار گرفتن بر زيربناي انسان شناسي مسيحي (حقوق طبيعي در آراي فلاسفه يوناني و رومي) و بدون توجه به فرهنگ هاي متعدد، ارزشهاي غيرغربي و عقايد متفاوت و در نتيجه بدون گذراندن گفتگوهاي ضروري كه استاندارد حقوق بشر را به معناي وافعي جهانشمول سازد، تا كنون به شكست هاي رقت باري انجاميده است. اگرچه مفهوم استاندارد مشترك در اعلاميه حقوق بشر درج شده اما معلوم نيست اين استاندارد كجا و در چه زماني با اجماع و موافقت همه ابناي بشر رخ داده است. بدتر اينكه استاندارد مزبور به دليل نارسايي هايش اكنون مدتهاست كه مورد اعتراض گروه هاي انساني گوناگون مانند بوميان، زنان و مخالفان سرمايه داري مطلق در همان جوامع غربي قرار گرفته است. همانگونه كه آميتاي اتزيوني جامعه شناس منتقد آمريكايي مي گويد: معيارهاي اخلاق غربي به ويژه فردگرايي مطلق آن،موجب وارد آمدن آسيبهاي جدي بر پيكره غرب شده است در حالي كه تمدن غربي مي تواند از تمدنهاي شرقي كه انضباط اجتماعي را بيش از فردگرايي مقدم مي دارند، درسهاي بسياري بياموزد. ناظران حقوق بشر فردگرايي را تكيه گاه نسل اول بيانيه هاي حقوق بشر( اعلاميه حقوق بشر فرانسه و آمريكا) مي دانند كه بعدها با نسل دوم كه جنبه هاي فرهنگي و اجتماعي و نسل سوم كه حقوق جمعي را مورد تاكيد قرار مي دادند، پيگيري شد. نسل سوم حقوق بشر كه خواه ناخواه ارزشها و اعتقادات هويت هاي جمعي را برجسته مي سازد، بالقوه قادر است كه محتواي نسل اول را ضعيف كند. نكته قابل تامل ديگري كه در رژيم حقوق بشري كنوني وجود دارد، مربوط به دامنه و گستره رژيم مزبور است. در اين رژيم مسائلي همچون محيط زيست (حقوق بشر اكولوژيك)، كنترل تسليحات كشتارجمعي و هويت ملت ها و اديان كه جنبه هاي حقوق بشري در كشورهاي در حال توسعه را در مقابله با سلطه طلبي فرهنگي و سياسي قدرت هاي غربي بازتاب مي دهد، به كنار نهاده شده است. چنانكه در ادامه اشاره خواهيم كرد، سه پويشي كه از اخلاقي شدن جهان ريشه مي گيرد، اخلاق جهاني را در محتوا و دامنه حقوق بين المللي بشر به چالش مي گيرد. آشنايي با اين پويش هاست كه مي تواند نظام جديد اخلاقي را شكل دهد؛ نظامي كه بصورت يكجانبه بر معيار هاي غربي، سكيولار و مسيحي متكي نيست. اين پويش ها به منزله نيروي گريز از مركز در نظام «اخلاق جهاني» و نيروي گراينده به مرز در «جهان اخلاقي» عمل مي كند. چالش هاي اخلاق جهاني در آستانه هزاره سوم 1) پويش نخست كه مي توان آن را با مقداري تسامح، غيرسياسي شدن (Depoliticalization) ناميد، عبارت است از شكستن انحصار صلاحيت دولت ها بر ابزارهاي بهره گيري از حقوق بشر در راستاي مقاصد سياسي و اقتصادي. بايد به ياد بياوريم كه سابقه جهاني شدن اخلاق با بهره مندي از حمايت يك قدرت بزرگ، به سده هيجدهم و حوادث بعدي پس از انقلاب فرانسه بازمي گردد. رسالتي كه ناپلئون بناپارت به نام آزادي و صدور آرمان هاي انقلاب فرانسه انجام مي داد، به ريشه كن شدن فئوداليزم و نظام بهره كشي ظالمانه در بسياري از جوامعي منجر شد كه به اشغال ارتش فرانسه در آمده بودند. اين پروژه متمدن كردن به ويژه در شمال آفريقا، پديد آورنده متون شرق شناسانه و ماندگاري در ادبيات غرب بود كه دستورالعمل عصر تاريك ويكتوريا را به مدت يك قرن پس از آن براي بريتانياي كبير شكل داد. بريتانيا در نيمه هاي سده نوزدهم مبارزه با تجارت بردگان سياه را آغاز كرد كه اگرچه در ظاهر دلايل انسان دوستانه داشت اما در حقيقت از بيم ناشي از بالا رفتن ضريب بيكاري كارگران سفيدپوست اروپايي و اعتراضات كارگري در سيستم سرمايه داري تجاري بريتانيا سرچشمه مي گرفت. همچنين بريتانيا به منظور تحقق بخشيدن كامل صلح بريتانيايي (Pax Britanica) مبارزه با برده داري را در راستاي تضعيف سيستم بهره كشي كه تا آن زمان توانسته بود اقتصاد رقباي اروپايي خود به ويژه پرتغال و اسپانيا را سرپا نگه دارد، بكار برد. تشكيل سازمان بين المللي كار به عنوان نخستين سازمان با اهداف بشردوستانه نشانگر اهميت سنديكاهاي كارگري در مواجهه با نظام استثماري سرمايه داري بود. استدلال مشابهي را مي توان در جنگ هاي شمال- جنوب در ايالات متحده آمريكا بكار بست. بدين صورت كه شمال صنعتي و غيروابسته به سيستم برده داري، در راستاي سركوب گرايشات جدايي طلبانه جنوب و وابسته به اقتصاد برده داري، مبارزه عليه برده داري را به منظور تضعيف بنيه اقتصادي جنوب و ايجاد وحدت سرزميني آغاز كرد. به هر روي، انگيزه هاي سياسي پيروزي گرايانه (Triumphialism) پس از جنگ دوم جهاني و سيادت ايالات متحده بر نظام جهاني(Pax Americana) نيز پيشبرد حقوق بين المللي بشر را جلوه اي تازه بخشيد. حقوق بشر ارو- آمريكايي تا حدي براي مقابله با خطر توتاليريانيزم در ايدئولوژي هاي فاشيزم و كمونيزم طراحي شده بود. همچنين دفاع از آزادي هاي فردي در مناسبات اقتصادي جهان آزاد در برابر اقتصاد اشتراكي بلوك سوسياليزم اهميت ويژه اي داشت. به اين ترتيب نسل اول و دوم حقوق بشر يكسره برخوردار از انگيزه هاي اقتصادي و سياسي بود تا جايي كه نيت صادقانه قدرت هاي اروپايي و ايالات متحده را سخت زير سوال مي برد. در ابتكاري جديد و در راستاي خودستايي غرب، ايالات متحده با پشتيباني سازمان ملل متحد مي كوشد تا مداخله بشردوستانه (Humanitarian Intervention) را نيز به ادبيات حقوق بين المللي بشر وارد سازد. بنا به تعريف مداخله بشر دوستانه عبارت است از استفاده از زور از سوي يك كشور و با عبور از مرزهاي كشور به منظور جلوگيري يا خاتمه دادن به خشونت گسترده عليه حقوق انساني بنيادين افراد و ديگر دارايي هاي شهروندان، بدون كسب اجازه از دولتي كه درون سرزمين اش از زور استفاده مي كند. همزمان با دخالت غرب در مناقشات دروني تيمور شرقي و كوزوو، كوفي عنان دبيركل سابق سازمان ملل متاثر از فردگرايي مطلق در حقوق بشر خاطر نشان كرد: «به صورت كلي حاكميت حكومت ها بدين صورت بازتعريف شده است كه حكومت ها بايد در خدمت مردمانشان باشد و نه برعكس. جايگاه حاكميت فردي – منظورم آزادي هاي اساسي است كه در منشور سازمان ملل و ديگر پيمان هاي بين المللي تكريم شده است- با آگاهي هاي تجديد نظر شده و انتشار يافته حقوق فردي ارتقا يافته است». اگرچه سازمان ملل در برابر خواست هاي ليبرال سر تسليم فرود آورد اما در عمل نشان داد كه در بحران هاي واقعي انساني مانند جنگ داخلي كنگو، سومالي و رواندا در همراهي يا قدرت هاي بزرگ سكوت اختيار مي كند. مورد رواندا نشان داد كه ايالات متحده از رياكاري خيره كننده هم در مداخله بشردوستانه ابا ندارد. همچنانكه عقب نشيني تحقيرآميز آمريكا از سومالي جنگ زده نيز اراده شكننده و غيرقابل اطمينان ايالات متحده را در پيگيري آرمان هاي خالصانه حقوق بشري نمايش داد. همچنين بايد توجه داشته باشيم كه مداخله بشردوستانه كه بر اساس منافع قدرت هاي بزرگ دست به گزينش مي زند، اساساً با حق حاكميت و عدم مداخله كشورها در امور داخلي يكديگر تناقض دارد؛ يعني اصلي كه در منشور سازمان ملل مراعات شده است. از طرف ديگر وجدان بشري نمي تواند در برابر كشتارهاي جمعي كه به دليل بي مسئوليتي برخي دولت ها اتفاق مي افتد بي تفاوت بماند اما اين برخورد نيز كه مداخله بشردوستانه بصورت سليقه اي و از جانب قدرت هاي بزرگ و در راه تعقيب منافع سياسي و اقتصادي انجام گيرد، پذيرفته نيست. سياست زدايي از حقوق بشر پويشي است كه مدت هاست با پديدار شدن نهادهاي غيردولتي و جنبش هاي گوناگون كه مي كوشند مسائلي نظير محيط زيست، گروه هاي هويتي و زرادخانه هاي هسته اي قدرت هاي بزرگ را وارد موضوعات حقوق بشري سازند، گسترش يافته است. از سوي ديگر افزايش ارتباطات اجازه نمي دهد كه بحران هايي كه دخالت در آنها حاوي منافع قدرت هاي بزرگ نيست، از ديده ها پنهان بماند. همين رسانه ها هستند كه گزارش هاي سازمان عفو بين الملل و ديده بان حقوق بشر را به اطلاع جهانيان مي رسانند. با اين وصف براي ايالات متحده دشوار شده است كه خود را در پس ظواهر گيراي حقوق بشر مخفي كند بدون آنكه همگان از عدم تصويب كنوانسيون حقوق كودك و دادگاه بين المللي جنايي در كنگره آمريكا خبردار شوند. در چنين شرايطي است كه ضرورت پاسخگويي به اقدامات گزينشي و نقض حقوق بشر در ابوغريب و گوانتانامو و يا استفاده غيرقانوني از بمب هاي ناپالم در عراق ايالات متحده را در مظان اتهام قرار مي دهد. 2) پويش دوم عبارت است از گسترش نظارت جهاني (Global Surveillance) به قوانين بين المللي حقوق بشر كه عمدتاً از سوي رسانه ها و سازمان هاي غيردولتي مدافع حقوق بشر و همچنين آن دسته از دولت هايي كه كشمكش هاي سياسي با ناقض حقوق بشر دارند، انجام مي گيرد. بخش شايان توجهي از اين نهادها با انگيزه هاي صادقانه حقوق بشري به موضوع مي پردازند و اغلب به دليل اعتبار جهاني آنها حتي عملكرد منفي قدرت هاي بزرگ نيز زير سوال مي رود. 3) پويش سوم مباحثه بين تمدني (Intra-civilisational Discourse) است. پويشي كه براي مدت كوتاهي با حوادث 11 سپتامبر و تعابير شتابزده و نادرست از تفاوت هاي تمدني كنار گذاشته شد. ساموئل هانتينگتون در كنفرانسي كه در نيكوزياي قبرس(1997) برپا شد، به ما يادآوري كرد : در 1920 تنها چهاركشور مسلمان در جهان با حاكميت مستقل وجود داشتند كه به نحوي زير سلطه غرب قرار نداشتند. اما اكنون با توجه به اينكه تعداد كشورهاي مسلمان مستقل به حدود 50 كشور مي رسد، اين موازنه به سود مسلمانان به هم خورده است. هانتينگتون در همان نشست گفت: «پيشرفت هاي اقتصادي، تحولات تكنولوژيك و به نظر من و از همه مهتر رشد جمعيتي مسلمانان و افول جمعيتي غرب عواملي هستند كه شدت و ضعف منازعه آشكار ميان اسلام و غرب را توضيح مي دهند». هانتينگتون در ادامه گفت: «قدرت نسبي تمدن ها بواسطه عوامل خاصي در حال دگرگوني است. از جمله اين عوامل عدم پويايي جمعيتي و تنزل اقتصادي غرب از يك سو و پويايي كشورهاي آسياي شرقي و ديناميزم جمعيتي در كشورهاي اسلامي از سوي ديگر است. تحولاتي از اين دست موجب مي شود كه مردم اين جوامع اعتماد و اطمينان هرچه بيشتري به ارزش ها، فرهنگ و نهادهاي خود پيدا كنند و روز به روز ارج و منزلت كمتري به ارزش ها، فرهنگ و نهادهاي غربي بنهند». البته پروفسور هانتينگتون توجه نداشت كه كشورهاي آسياي شرقي و برخي كشورهاي اسلامي همزمان با تحولات اقتصادي و جمعيتي شان، روز به روز با معيارهاي غربي خود را سازگاري مي دهند و از سمبل هاي اقتصادي و فرهنگي غربي در سامان دهي اجتماعي خود بهره مي گيرند. اما به هر حال استدلال او مبني بر آنكه افزايش قدرت نسبي تمدن هاي غيرغربي، به برخاستن فرهنگ و ارزش هاي غيرغربي در برابر غرب و مقلدان غرب گراي آنها منجر مي گردد، تا حد زيادي درست است. پويايي هاي داخلي كه اسلام گرايان و ليبرال ها در دو سوي آن آرايش يافته اند، گوياي اين واقعيت است كه صرف نظر از همه تفاوت ها و معيارهايي كه مي توان گروه هاي انساني را به صورتي غير از تمدن ها طبقه بندي نمود، راه و روش غرب و سبك زندگي غيرغربي اهميت فزاينده اي در سمت و سو دادن به شيوه زندگي مدرن ايفا مي كند. همچنين او دريافته بود كه علاوه بر اختلافات دو تمدن مسيحي و اسلامي، شباهت هاي آن دو نيز در بروز كشمكش ها تاثيرگذار است. پيروان هر دوي اين اديان، يكتاپرست هستند و به حقانيت كتاب هاي آسماني خود يقين دارند. اسلام و مسيحيت بر خلاف ساير اديان و آيين ها از آموزه هاي جهانشمول و فارغ از قيود زماني و مكاني برخوردار هستند و مهمتر آنكه هريك براي مدتي طولاني بر نظام جهاني سلطه داشته اند. از قرن هفتم ميلادي اسلام فرصت يافت تا با گسترش تا سرحد اروپاي كرانه اي همان نقشي را ايفا نمايد كه مسيحيت از قرن دوازدهم تا بيداري دوباره تمدن اسلامي ايفا نموده است. در اسلام نيز مانند مسيحيت، خداوند با صفات بخشنده و مهربان توصيف شده است كه نسبت به «حق الناس» سختگيري بي مانندي را وعده مي دهد. با اين حال بعيد است كه مسلمانان با مسيحيت سكيولار سازش كنند. همچنانكه با گسترش مهاجرت مسلمانان به غرب، مسلمانان اروپايي اكنون سعي دارند تا تكاليف اسلامي شان را بدون توجه به مباني سكيولار غربي به اجرا بگذارندو « به خوبي مي توان امواج اسلامي را كه درست تر آن است، اسلام فرهنگي ( در مقايسه با اسلام سياسي) ناميده شود در غرب و به ويژه در اروپا مشاهده كرد. از مجموع مسلماناني كه در نيمكره غربي زندگي مي كنند، 16 ميليون در اتحاديه اروپا پراكندهاند و در صورت احتساب قسمت شرقي اروپا اين رقم به 53 ميليون مي رسد كه برخي انتظار دارند تا آستانه 2020 به دوبرابر افزايش يابد. به همين ترتيب تا سال 2050 يك پنجم جمعيت اروپا را مسلمانان دربرخواهند گرفت و آنچه را كه گاهي يورو- اسلام خوانده مي شود، واقعيت خواهند داد». با پيش آمدن اين وضعيت، بازخيزي تمدن اسلامي غرب را به چاره انديشي واخواهد داشت. اسلام با فردگرايي شايع در غرب سرسازگاري ندارد. جهانشمولي آن مسيحيتي را كه مستلزم انكار جهانشمولي اسلام باشد، نمي پذيرد و در برابر تحميل ارزش هاي مسيحي مقاومت مي كند و فراتر از همه،اسلام مهمترين جنبه تمدن غربي يعني جدايي دين از سياست را نيز برنمي تابد. همين وضعيت است كه باعث شده موضوع حقوق بشر، آزادي هاي فردي و در همان حال انضباط اجتماعي سكيولار براي نخستين بار پس از خاتمه جنگ هاي مذهبي نيازمند بازنگري باشد. البته اين بدان معنا نيست كه همه كشورهاي اسلامي از چنين آگاهي بهره مي برند و لزوماً خواستار و يا آماده مقابله با غرب هستند. بلكه بدين معناست كه جهان اسلام پتانسيل قابل توجهي را در رويارويي فلسفي و عملي با فلسفه و رفتارهاي غرب در خود ذخيره دارد. در چنين شرايطي است كه اسلام مهمترين رقيب فلسفي تمدن غربي را تشكيل مي دهد و در چنين شرايطي است كه منويات تمدني اسلام و غرب، بستر چالش هاي واقعي و دراز مدتي را براي حقوق بين المللي بشر فراهم مي سازد. اسلام و «مسيحيت مومن» (در مقابله با مسيحيت سكيولار) از زمينه هاي همكاري بيشتري در رابطه با معيارهاي حكمراني جهاني(Global Governance) برخوردار هستند. به تصور نگارنده اسلام با دارا بودن توان تحمل بي نظيرش حتي قادر به همزيستي با تمدن سكيولار غرب نيز هست؛ مشروط به آنكه غرب سكيولار بتواند همان اندازه مسامحه را ( براي نمونه به صورت عدم مداخله در امور كشورهاي اسلامي ) در رابطه با مسلمانان به اثبات برساند. در جهاني زندگي مي كنيم كه شاهد جهاني شدن هرچه بيشتر ارزش هاي مشترك بين تمدني و دخالت دادن اين ارزش ها در قلمرو سياست، فرهنگ و اقتصاد جهاني است. عبارت بين تمدني نه تنها به اين دليل اهميت دارد كه بيانگر قرن ها تكاپوي مشترك بشري در راستاي شكل دادن به ارزش هاي مشتركي مانند آزادي هاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي است بلكه از اين جهت كه اكنون مديريت جهاني بدون ملاحظات فرهنگي گوناگون امكان پذير نيست. اشاره به حوزه هاي تمدني در ارتباط با حقوق بشر مي تواند ابهامات فراواني را در پي آورد، اما مطالعات تجربي در مناطق گوناگون مي تواند شواهد گوياتري را در اختيار بگذارد. اكنون اتحاديه اروپا با تاسيس كميسيون حقوق بشر اروپايي و كشورهاي آفريقاي با كنوانسيون بانجول حركت گسترده اي را به سوي رژيم حقوق بشري منطقه اي و ملاحظات فرهنگي آغاز كردند. كنوانسيون وين 1993 نيز اين پيشرفت ها را با به رسميت شناختن تفاوت هاي فرهنگي و محلي مورد تاييد قرار داد اما نخست به اين دليل كه مساعي مشابهي از سوي هويت هاي منطقه اي كه در يك حوزه مشترك تمدني با شباهت هاي فرهنگي ويژه در آسيا،كشورهاي اسلامي و جوامع آمريكاي لاتين قرار دارند، صورت نگرفت و دوم به موجب يك جانبه گرايي ايالات متحده، اين تلاش ها تاكنون نتوانسته است، رژيم حقوق بشر را با پلوراليزم فرهنگي تناسب ببخشد. جمهوري اسلامي ايران به منزله تنها نمونه نيرومند اسلام سياسي مي تواند رهبري رژيم حقوق بشر اسلامي را در فرايندي دامنه دار بر عهده بگيرد. اگرچه در سودان و افغانستان نيز حكومت اسلامي مستقر است اما هيچكدام از اين دو توانايي هاي لازم انساني، فلسفي، سياسي و اقتصادي لازم را در اين راه ندارند. همچنين جمهوري اسلامي با نفوذ چشمگير سياسي و فرهنگي در جغرافياي وسيعي از جهان اسلام از توان سازمان دهي خوبي براي اجماع و عملياتي كردن رژيم حقوق بشر اسلامي برخوردار است؛ ايراني كه چه با شعار گفتگوي تمدن ها و چه با نداي عدالت طلبي توانسته است نظر جهانيان را در مقاطع حساس تاريخي به خود جلب كند. مهمتر آنكه جمهوري اسلامي تنها كشور اسلامي با سابقه تمدني درخشان، جمعيت تحصيل كرده، نظام سياسي دموكراتيك و اقتصاد رو به رشد است كه آشكارا با ايالات متحده به چالش برخاسته و نظام جهاني آمريكايي را به ياري بلوك بندي جديدي ايدئولوژيك بي اعتبار و ناعادلانه ناميده است. ممكن است برخي به دلايل گوناگون با هر يك از معيارهاي فوق يا همه آنها به معارضه برخيزند اما هيچ كس ترديد ندارد كه ايران اسلامي در مقايسه با ساير كشورهاي مسلمان از تمام ويژگي هاي ياد شده به بهترين نحو بهره مند است و از اين رو مثال مناسبي براي رهبري كشورهاي اسلامي در راستاي ايجاد رژيم حقوق بشر اسلامي به حساب مي آيد كه ذاتاً و در طولاني مدت، جدي ترين رقيب رژيم حقوق بشر غربي است. اين تلاش ها هرگز مانع از گفتگوهاي جهاني و غيرسياسي شدن حقوق بشر به منظور برپايي حداقل استاندارد حقوق بشر واقعاً جهانشمول نيست. در افق اين تلاش ها، دير يا زود با پديداري جنبش «قدرت حقوق» در برابر «حقوق قدرت» عصر حقوق بشر غربي به پايان خواهد رسيد. 7149/1042
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: ایرنا]
[مشاهده در: www.irna.ir]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 570]
صفحات پیشنهادی
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي. به گزارش ايرنا،اين كميسيون بررسي مسايل نقض حقوق بشر توسط واشنگتن را درحالي با تاخير چندين ساله در دستور كار خود قرارداده كه ...
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي. به گزارش ايرنا،اين كميسيون بررسي مسايل نقض حقوق بشر توسط واشنگتن را درحالي با تاخير چندين ساله در دستور كار خود قرارداده كه ...
دانشجويان ساوه:حمله آمريكا به هواپيماي مسافربري جنايتي ضد ...
افسانه كبيري افزود: هدف آمريكا از اين جنايت ، وادار كردن جمهوري اسلامي به پذيرش صلح و پايان جنگ تحميلي بود. وي با يادآؤري ادعاهاي دروغين آمريكا در دفاع از حقوق بشر اظهار داشت: اين واقعه لخراش عوام فريبي و نيات شوم سردمداران اين كشور را ...
افسانه كبيري افزود: هدف آمريكا از اين جنايت ، وادار كردن جمهوري اسلامي به پذيرش صلح و پايان جنگ تحميلي بود. وي با يادآؤري ادعاهاي دروغين آمريكا در دفاع از حقوق بشر اظهار داشت: اين واقعه لخراش عوام فريبي و نيات شوم سردمداران اين كشور را ...
پايان ماه عسل آمريكا و چين
هيل با اشاره به تفاوت هاي ميان آمريكا و چين در مواردي مثل حقوق بشر، عدم ... متمايز كردن حقيقت از افسانه در اظهارنظراتي كه درباره تأثير ظهور اقتصادي چين بر ...
هيل با اشاره به تفاوت هاي ميان آمريكا و چين در مواردي مثل حقوق بشر، عدم ... متمايز كردن حقيقت از افسانه در اظهارنظراتي كه درباره تأثير ظهور اقتصادي چين بر ...
«افسانه مجاهدین» پس از 11 سال تمام شد
«افسانه مجاهدین» پس از 11 سال تمام شد. ... ایسکانیوز: محمدرضا عباسیان در پی موفقیت های فیلم «قانا» ساخت مستند «افسانه مجاهدین» را نیز پس از 11 سال به پایان رساند. ... حاضر یک کمپانی امریکایی نیز خواستار حق کپی رایت آن در حوزه امریکای شمالی ... «قانا» در جشنواره فیلم کوتاه اردن، فیلم های حقوق بشر TRI آفریقای جنوبی و ...
«افسانه مجاهدین» پس از 11 سال تمام شد. ... ایسکانیوز: محمدرضا عباسیان در پی موفقیت های فیلم «قانا» ساخت مستند «افسانه مجاهدین» را نیز پس از 11 سال به پایان رساند. ... حاضر یک کمپانی امریکایی نیز خواستار حق کپی رایت آن در حوزه امریکای شمالی ... «قانا» در جشنواره فیلم کوتاه اردن، فیلم های حقوق بشر TRI آفریقای جنوبی و ...
تصاویرجالب شگفتیهای قدرت خداوند
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي · عکس های دیدنی و اختصاصی ازیک زن و شوهر عجیب · نمايش دختري براي فصل سرد در شهرستان خدابنده به روي صحنه رفت ...
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي · عکس های دیدنی و اختصاصی ازیک زن و شوهر عجیب · نمايش دختري براي فصل سرد در شهرستان خدابنده به روي صحنه رفت ...
جوادلاریجانی:عده ای با پوشش دفاع از حقوق بشر از تروریسم ...
جوادلاریجانی:عده ای با پوشش دفاع از حقوق بشر از تروریسم دفاع می کنند. ... متاسفانه خود را در حد یک کارمند دون پایه وزارت خارجه آمریکا و انگلیس پایین می اورند و همان حرف ... مشاور امور بین الملل رئیس قوه قضائیه در پایان اسلام ستیزی به نام حقوق بشر را به عنوان پنجمین ... ایرج قادری، افسانه بایگان، گوهر خیراندیش در . ...
جوادلاریجانی:عده ای با پوشش دفاع از حقوق بشر از تروریسم دفاع می کنند. ... متاسفانه خود را در حد یک کارمند دون پایه وزارت خارجه آمریکا و انگلیس پایین می اورند و همان حرف ... مشاور امور بین الملل رئیس قوه قضائیه در پایان اسلام ستیزی به نام حقوق بشر را به عنوان پنجمین ... ایرج قادری، افسانه بایگان، گوهر خیراندیش در . ...
نمایش «مرهم» و «اسب حیوان نجیبی است» در خانه سینما
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي · تكنيك هاي پژوهشي براي پژوهشگران قمي آموزش داده شود · جشنواره مهر تئاتر در جاجرم آغاز به كار كرد ...
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي · تكنيك هاي پژوهشي براي پژوهشگران قمي آموزش داده شود · جشنواره مهر تئاتر در جاجرم آغاز به كار كرد ...
بنیادی که وظیفه سیا را انجام می دهد!(1)
از سال 1950 به این سو جنگ های «کثیفی» که سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا ... این بنیاد با هدف های خصوصاً بالنده ای چون ترویج و اعتلاء حقوق بشر و ... خارجه، سازمان های «غیردولتی جزو انگاره و افسانه اند؛ آنها تنها در برجای ... ضد ساندنیست ها را به پایان برد، که حتی کمیسیون دانمی حقوق بشر (نیکاراگوئه) نیز بخشی از آن بود. ...
از سال 1950 به این سو جنگ های «کثیفی» که سازمان مرکزی اطلاعات آمریکا ... این بنیاد با هدف های خصوصاً بالنده ای چون ترویج و اعتلاء حقوق بشر و ... خارجه، سازمان های «غیردولتی جزو انگاره و افسانه اند؛ آنها تنها در برجای ... ضد ساندنیست ها را به پایان برد، که حتی کمیسیون دانمی حقوق بشر (نیکاراگوئه) نیز بخشی از آن بود. ...
تبدیل موز به افعی؛ صبحانهای سرگرمکننده برای کودک
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي · اوباما 21 سال پیش کجا بود ؟ به خاطر زيبا شدن،كور نشويد! حقیقت تصوف و نسبت آن با تشیع ...
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي · اوباما 21 سال پیش کجا بود ؟ به خاطر زيبا شدن،كور نشويد! حقیقت تصوف و نسبت آن با تشیع ...
توصیه های یک پلیس که می تواند جانتان را نجات دهد
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي .com ::: آمار سقط جنايي و غيرقانوني · در گوشی با آقایان :چگونه محبوب خانمها باشیم · نوروز در گستره جغرافیا ...
پايان افسانه حقوق بشر آمريكايي .com ::: آمار سقط جنايي و غيرقانوني · در گوشی با آقایان :چگونه محبوب خانمها باشیم · نوروز در گستره جغرافیا ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها