تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):باعلما همنشینی کن تا سعادتمند شوی
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816438036




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

ويژگي‌هاي‌ تعليم و ‌تربيت‌ اسلامي‌


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
ويژگي‌هاي‌ تعليم و ‌تربيت‌ اسلامي‌
ويژگي‌هاي‌ تعليم و ‌تربيت‌ اسلامي‌ نويسنده:محمد مهدي ميرلو از نگاه شريعت اسلامي انسان مجموعه‌اي از استعدادهاي بالقوه است كه براي به فعليت در آوردن اين استعدادها و توانايي‌ها، نيازمند تعليم و تربيت است. آنچه هدف تعليم و تربيت اسلامي است حقيقت جويي و حصول رستگاري است و اين مساله جز از طريق تعلم و تعقل در كنار تزكيه حاصل نمي‌شود. از نگاه اسلام رشد عقلاني به موازات رشد اخلاقي صورت مي‌گيرد و به تعبيري اين دو لازم و ملزوم يكديگرند. همان‌گونه كه اخلاق منهاي علم، جهالتي بيش نيست، علم منهاي اخلاق نيز حماقتي بيش نخواهد بود. همواره در كتب ديني و اخلاقي ما علم و اخلاق در كنار هم ذكر شده و مكتبي كه بيشترين توجه را به فراگيري دانش نموده، هدف بعثت پيامبر خود را تكميل مكارم اخلاق ذكر كرده است. بدون شك تعليم و تربيت اسلامي نظامي جامع و كامل است كه تمام ابعاد وجودي انسان را مورد توجه قرار داده است. در فرآيند تعليم و تربيت اسلامي جسم و روان، حيات دنيوي و اخروي، جامعه و فرد بايد به يك ميزان پرورش يابند و هيچ يك نبايد به بهاي ديگري ناديده گرفته شود.همواره خرد و خرد ورزي از جايگاهي خاص در تعاليم اسلام برخوردار بوده است. بيان اهميت جايگاه خرد و خرد ورزي در قالب 300 آيه در قرآن خود دليلي آشكار بر اين مدعاست. مسلما چنين تاكيد و اهميتي در مكتب شيعه دوچندان مي‌شود هنگامي كه معتبرترين كتب حديثي اين مكتب همچون اصول كافي و بحارالانوار، باب‌هاي نخستين خود را به «باب‌العقل و الجهل» و«فضل العلم» اختصاص داده‌اند و سپس به بحث پيرامون اصول دين مي‌پردازند.بدون شك چنين تبويبي بي‌حكمت نبوده و به همين علت عالم بر عابد و تفكر بر تعبد همواره برتري داشته است. احاديث بسياري در اين باب نقل شده كه به عنوان نمونه مي‌توان به اين حديث اشاره كرد:پيامبر اسلام‌ ص‌ مي‌فرمايند: «فكره ساعه خير من عباده ستين سنه: ساعتي انديشيدن بهتر از شصت سال عبادت كردن است.» (پاينده،1374)‌چه بسيار عبارات و كلمات از پيشوايان دين نقل شده است كه نشان مي‌دهد تعبد بدون پشتوانه عقلي فاقد ارزش است. چنان كه پيامبر در حديثي مي‌فرمايد: «هر چيز را پايه و ريشه‌اي است و پايه و ريشه كار مومن عقل است و ارزش و اعتبار او به اندازه عقل و قدرت تشخيص اوست.» (مجموعه نويسندگان،1360)‌همان‌طور كه در متون ديني بيان‌شده، هدف از خلقت آدمي عبوديت پروردگار است: «ما خلقت الجن و الانس الا ليعبدون.»‌ (ذاريات آيه 56)‌. در اين ميان برخي از مفسران بر اين عقيده‌اند كه واژه ليعبدون در واقع به معناي ليعرفون است و اين خود بدان معناست كه انسان بايد نسبت به پرودگار خود معرفت حاصل نمايد.پس از بررسي جايگاه خرد و خردورزي در تعاليم اسلام، ذكر اين نكته ضروري است كه قرآن با نگاهي خاص و بديع به مساله اقسام خردورزي نظر مي‌افكند. قرآن با 3 مسلك حس‌گرايي محض، استدلال محض و تذكر محض سر نزاع دارد و مسير خود را از هر 3 مسلك جدا كرده است.نگاه مطلق‌گرانه در هر يك از اين 3 مسلك، عامل اصلي بي‌توجهي قرآن به آنهاست. از نگاه قرآن «شكوفايي انديشه و راهيابي آن به مقصود از طريق مواجهه حسي و نظري با جهان همراه با كنترل اهواء نفساني ميسر مي‌شود و هرگونه مطلق‌گرايي در يكي از طرق مزبور آفت تعقل است.» (جعفري،1360، ص 140)‌از سوي ديگر يكي از اصول بنيادين راجع به خردورزي، توجه به اين نكته است كه آنچه بايد در فرآيند خردورزي مورد توجه قرار گيرد محتواي كلام (انديشه) است و نه ناقل و حامل كلام (انديشنده). چنان كه در روايتي از امام علي چنين آمده است كه «انظر الي ما قال و لا تنظر الي من قال.»جايگاه علم و عالم در اسلام‌به جرات مي‌توان چنين گفت كه در ميان اديان و فرق مختلف، هيچ كدام به اندازه اسلام بر اهميت جايگاه علم و عالم تاكيد نكرده است. تاكيد بر فراگيري علم تا بدانجا بوده است كه در فرآيند يادگيري و علم‌آموزي حسد ورزيدن و چاپلوسي كردن نيز مجاز شمرده شده است. در مكتب اسلام به همان مقدار كه جهل و جهالت مورد نكوهش واقع شده، علم و عالم بودن مورد تحسين و تاكيد قرار گرفته است. تعبير «الجهل موت» (آمدي،1378،ص 202) يكي از زيباترين تعابيري است كه حضرت علي در ذم جهل به كار برده‌اند. از نگاه ايشان فرد جاهل همچون مرده‌اي در ميان زندگان است.از سوي ديگر ايشان ريشه بسياري از دشمني‌ها را در فقدان آگاهي دانسته و مي‌فرمايند: «الناس اعداء ما جهلوا: مردم آنچه را نمي‌دانند با آن دشمنند» (همان منبع، ص202) و در جاي ديگر چنين مي‌فرمايند كه «دشمني نكنيد با آنچه نمي‌دانيد كه بيشترين دانش در همان است كه شما نمي‌دانيد.» (همان منبع، ص212) احاديث بسياري همچون «اطلب العلم من المهد الي اللحد » (پاينده،1374،ص 218)، «طلب العلم فريضه علي كل مسلم و مسلمه» (همان منبع،ص 557) و... همگي نشان از توجه خاص اسلام به مقوله علم و علم‌آموزي است.اما در اين ميان احاديثي وجود دارد كه بايد با نگرشي عميق و دقيق‌تر بدان‌ها نظر افكند. در اينجا ما به تعدادي از آ نها اشاره و سپس نكاتي درخصوص آنها ذكر مي‌كنيم: 1- پيامبراكرم (ص): اطلبوا العلم و لو بالصين (همان منبع، ص 217)‌2-‌ حضرت علي: الحكمه ضاله المومن فخذوها و لومن افواه المنافقين (آمدي،1378، ص285)3- حضرت علي: فخذ الحكمه و لو من اهل النفاق (نهج البلاغه، قصارالحكم 80 )‌4- حضرت علي: خذ الحكمه و لو من المشركين (فريد، 375، 1366)‌5- حضرت علي: خذ الحكمه و لو من اهل الضلال (همان منبع)‌ذكر چند نكته در مورد احاديث فوق‌الف: مسلما يكي از نكات قابل تامل درباره احاديث فوق تاكيد بر آموختن علم و حكمت از غيرمسلمانان است. كثرت احاديثي شبيه احاديث فوق كه به زعم مرحوم مطهري تعداد آنها به 20 حديث مي‌رسد نشان مي‌دهد كه نبايد اين نكته را ناديده گرفت. ب: تاكيد بر فرا گرفتن علم و حكمت از گمراهان، مشركان و منافقان دلالت بر اين امر مي‌كند كه آنچه مهم است، خود حقيقت است نه ناقل و حامل آن. از اين رو در اسلام بر اين نكته بسيار تاكيد شده است كه به سخنان افراد بدون در نظر گرفتن موقعيت و كسوت آنها گوش داده و بهترين آن را انتخاب نماييد: بشارت بده به آن بندگان من كه گفتار را مي‌شنوند و از احسن آن گفتار پيروي مي‌نمايند.» (زمر آيه 18)‌ ج: هرچند ميان علم و حكمت تفاوت وجود دارد و از حكمت به عنوان علم حاوي حقيقت تعبير شده است، ولي با در نظر گرفتن احاديث فوق مي‌توان چنين برداشت كرد كه علم و حكمت برخلاف آنچه بسياري گمان مي‌كنند در انحصار دين يا فرد خاصي نيست. اصل عدم انحصاري بودن علم و حكمت نشان از اين مساله دارد كه علم و حكمت را مي‌توان و بايد از افرادي چون گمراهان، مشركان و حتي منافقين نيز آموخت، منافقيني كه شديدترين كيفرها در قرآن براي آنها در نظر گرفته شده است.د: در نهايت با اندك تاملي در باب احاديث فوق مي‌توان چنين نتيجه گرفت كه نوع علمي كه در فرا گرفتن از گمراهان، مشركان و منافقان مورد تاكيد واقع شده بدون شك از جنس الهيات و علم دين نخواهد بود؛ بلكه آنچه اهميت دارد علم بما هو علم و حكمت بما هو حكمت است. به تعبير بزرگي، هنگامي كه پيامبر تاكيد مي‌كند در طلب علم باشيد هرچند آن علم در چين يافت شود، مسلما مقصود از آن علم، علم الهيات نبوده زيرا در آن زمان مدينه خود گنجينه معارف الهي بوده است. از سوي ديگر به تعبير مرحوم مطهري، اسلام هيچ‌گاه در فرا گرفتن علم، نوع و حدود آن را مشخص نكرده و بر آموختن يا نياموختن علمي اصرار و تاكيد نكرده است (مطهري،1377)‌.در بررسي ديدگاه اسلام پيرامون علم و علم آموزي، دو نكته وجود دارد كه بيش از ساير نكات سزاوار تامل و دقت است: الف: تاكيد بر علم عملي و نافع‌ب: ذو مراتب بودن علم تاكيد بر علم عملي و نافع: در اسلام، علم داراي جهت و هدف است. اين بدان معناست كه فرا گرفتن علم بايد موجب شناختن ابعاد دروني آدمي و حركت دادن وي بر مبناي فطرت و سرشت او شود. در معارف اسلامي، به مسلمانان توصيه شده است به علومي روي آورند كه منفعتي در آنها نهفته و به تعبير امروزي جنبه عملي و كاربردي داشته باشند. چنانكه پيامبر مي‌فرمايد: «دانشي كه از آن سود نبرند مثل گنجي است كه از آن خرج نكنند.» (پاينده، 1374، ص328)‌در متون اسلامي در كنار بهره‌گيري از استدلال عقلي، نقش تجربه مهم توصيف شده است. همواره علم فاقد عمل مورد ذم واقع شده و چنين علمي به درختي فاقد ميوه تشبيه شده است «العلم بلاعمل كشجره بلاثمر». در عين حال راه گريز از سقوط و تباهي، بناي امور بر پايه تجربيات در نظر گرفته شده است، چنان كه حضرت علي مي‌فرمايد: «هر كس كه كار خود را بر پايه محكم تجربيات بنا نهد از سقوط و تباهي به سلامت مي‌ماند.» (آمدي، 1378، ص630 )‌ذو مراتب بودن علم: هنگامي كه سخن از ذو مراتب بودن علم به ميان مي‌آيد مقصود اين است كه مي‌توان از حقيقت واحد درك‌هاي متفاوت داشت. شواهد بسياري براي تاييد اين مطلب وجود دارد. تعبير«اگر ابوذر مي‌دانست در دل سلمان چه مي‌گذرد سلمان را تكفير مي‌كرد يا سلمان را مستوجب قتل مي‌دانست.» (مجموعه نويسندگان،1360،ص 191 ) يا كلام حضرت علي، آن هنگام كه امام حسن و امام حسين را مورد خطاب قرار مي‌دهند و مي‌گويند: «جواهر علمي نزد من هست كه اگر من آنها را آشكار كنم به من خواهند گفت كه تو بت پرستي و كساني از مسلمانان ريختن خون مرا مباح خواهند شمرد و اين كار بسيار قبيح را پسنديده خواهند دانست.» (همان منبع، ص 192) همگي دلالت بر ذو مراتب بودن علم مي‌كند. با توجه به مباحث مطرح شده مسلما از نگاه اسلام جايگاه عالم و دانشمند جايگاه خاص و ويژه‌اي است. اهميت جايگاه دانشمند تا آنجاست كه پيامبر مي‌فرمايد: «هر روز خود را به يكي از 4 صورت آغاز كن: عالم باش، يا دانش‌آموز، يا كسي كه به علم گوش فرا مي‌دهد يا آن كه دوستدار دانش است. از اين 4دسته بيرون مباش كه هلاك مي‌شوي.» (پاينده،1374، ص 226). اين اهميت هنگامي نمايان‌تر مي‌شود كه پيامبر در احاديثي به مقايسه عالم و عابد پرداخته و چنين مي‌فرمايند:الف: «فضل العالم علي العابد كفضلي علي امتي: فضيلت عالم بر عابد همچون فضيلت من بر امتم است.» (همان منبع، ص589)‌ب: «نوم العالم افضل من عباده العابد: خواب دانشمند از عبادت عابد بهتر است.» (همان منبع، ص 787)‌ج: «اذا جاء الموت بطالب العلم مات و هو شهيد: وقتي مرگ طالب علم فرا مي‌رسد او شهيد مي‌ميرد.» (همان منبع، ص192)‌اخلاق علمي يكي از مباحثي كه شايد كمتر بدان پرداخته شده است، مساله اخلاق علمي در تعليم و تربيت اسلامي است. بدون شك فضاي بحث و مباحثه مستلزم رعايت اصول و قوانيني است كه در صورت عدم توجه به آنها، نتيجه مطلوب براي طرفين بحث حاصل نخواهد شد. براي درك چنين اصولي، بررسي منش رهبران و بزرگان دين در جلسات مناظره و مباحثه مي‌تواند راهنماي خوبي براي استنتاج اين اصول باشد. هر چند ذكر تمامي اين اصول كه تشكيل‌دهنده اخلاق علمي در مكتب اسلام هستند در چنين مقاله‌اي امكانپذير نيست. با وجود اين، ما به سه اصل بنيادين اشاره مي‌كنيم: 1-‌ اصل آزادي انديشه و بيان: بدون شك يكي از افتخارات مكتب اسلام ايجاد فضايي آزاد براي بيان انديشه و اعتقادات است. اهميت اين نكته تا بدانجاست كه مي‌توان گفت در ميان اديان مختلف، اسلام بيش از ساير اديان بر اين امر توصيه و تاكيد كرده است. مناظره و مباحثه ائمه با ملحدان و معاندان همگي حكايت از اين دارد كه در مكتب اسلام مخالفان و معاندان با رعايت تمام جوانب اخلاقي اين حق را دارند كه به بيان آراء و انديشه‌هاي خود بپردازند و نبايد هيچ كدام از مخالفان و معاندان به علت عدم اعتقاد به اسلام از اظهار نظر باز داشته شوند.در واقع اين اصل نه‌تنها در مورد مكتب اسلام، بلكه درباره همه مكاتب و مذاهبي صدق مي‌كند كه خواهان بقاي خود هستند ، چنان كه مرحوم مطهري بيان مي‌‌كند: «هر كتبي كه به ايدئولوژي خود ايمان و اعتقاد دارد ، ناچار بايد طرفدار آزادي انديشه و تفكر باشد.» (مطهري، 1368، ص 11)‌يكي از نمونه‌هاي برجسته در تاريخ اسلام كه نشان از تحقق عملي ايده آزادي انديشه است نحوه برخورد حضرت علي با يكي از سرسخت‌ترين دشمنان خود يعني خوارج است. ايشان در زمان خلافت خود در حالي كه همه ابزار قدرت را در دست داشتند و مي‌توانستند به آساني دشمنان خود ازجمله خوارج را به بهانه ديدگاه‌هاي غلط و انحرافي سركوب كنند، فضايي به وجود آوردند كه خوارج در كمال امنيت و آسايش در جامعه اسلامي زندگي و به تبليغ آراء خود مي‌پرداختند.هرچند خوارج در نماز جماعت به علي اقتداء نمي‌كردند و او را كافر مي‌پنداشتند، ولي تا زماني كه آنها دست به شمشير نبردند، حضرت علي هيچ واكنش عملي نسبت به آنان نشان نداد. مرحوم مطهري در توصيف فضاي آن زمان چنين بيان مي‌كند كه: «اميرالمومنين با خوارج در منتهي درجه آزادي و دموكراسي رفتار كرد. او خليفه است و آنها رعيتش. هر گونه اعمال قدرت سياسي برايش مقدور بود. اما او زندانيشان نكرد. شلاقشان نزد و حتي سهميه آنها را از بيت المال قطع نكرد. با آنها همچون ساير افراد مي‌نگريست. آنها در همه جا در اظهار عقيده آزاد بودند و حضرت خودش و اصحابش با عقيده آزاد با آنان روبه‌رو مي‌شدند و صحبت مي‌كردند. طرفين استدلال مي‌كردند و استدلال يكديگر را جواب مي‌گفتند.» (مطهري، 1379، ص 143)‌مرحوم مطهري همچنين درباره نگاه اسلام به آزادي انديشه چنين بيان مي‌كند كه «من به همه اين دوستان غيرمسلمان اعلام مي‌كنم از نظر اسلام تفكر آزاد است. شما هر جور كه مي‌خواهيد بنشينيد و بنويسيد. هر جور كه مي‌خواهيد عقيده خودتان را ابراز كنيد، به شرطي كه فكر واقعي خودتان باشد. ابراز كنيد و هر طور كه مي‌خواهيد بنويسيد، بنويسيد، هيچ كس ممانعتي نخواهد كرد.» (مطهري، 1368، ص 13)ايشان نه‌تنها در مقام سخن بلكه در عمل نيز براي تحقق اين اصل تلاش نمود. مرحوم مطهري در سخنراني سال 57 خود در دانشكده الهيات چنين مي‌گويد: «من در همين دانشكده چند سال پيش نامه‌اي را نوشتم به شوراي دانشكده و در آن تذكر دادم يگانه دانشكده‌اي كه صلاحيت دارد يك كرسي را اختصاص دهد به ماركسيسم همين دانشكده الهيات است، ولي نه اين كه ماركسيسم را يك استاد مسلمان تدريس كند، بلكه استادي كه واقعا ماركسيسم را شناخته باشد و به آن مومن باشد و بخصوص به خدا اعتقاد نداشته باشد. مي‌بايد به هر قيمتي كه شده از چنان فردي دعوت كرد تا در اين دانشكده مسائل ماركسيسم را تدريس كند. بعد ما هم مي‌ياييم و حرف‌هايمان را مي‌زنيم. منطق خودمان را مي‌گوييم. نبايد اين گونه فكر كرد كه چون اينجا دانشكده الهيات است، نبايد در آن ماركسيسم تدريس شود. خير بايد ماركسيسم تدريس شود. آن هم توسط استادي كه معتقد به ماركسيسم است. فقط بايد جلوي دروغ و حقه‌بازي را گرفت يعني نبايد يك ماركسيست تمسك به آيه قرآن بكند و بگويد فلان آيه قرآن اشاره به فلان اصل ماركسيسم است. ما با اين شيوه مخالفيم، اين خيانت به قرآن است.» (همان منبع)‌هرچند ايده ايجاد كرسي ماركسيسم در دانشكده الهيات تحقق نيافت، لكن پس از انقلاب برخي از روحانيون روشنفكر همچون دكتر بهشتي در عمل و منش خويش اصل آزادي انديشه و بيان را ارج نهادند. بدون شك تاريخ انقلاب اسلامي ايران هيچ گاه جلسات مناظره و گفتگوي دكتر بهشتي با گروهاي چپگرا و ماركسيست را فراموش نخواهد كرد. مرحوم بهشتي با اين كه خود يكي از مسوولين بلندپايه كشور بود، نه‌تنها در چنين جلساتي حاضر مي‌شد، بلكه از تداوم اين جلسات استقبال مي‌كرد. دكتر كيانوري از شركت‌كنندگان در اين جلسات و نماينده حزب توده در توصيف فضاي به وجود آمده چنين مي‌گويد: «حزب توده ايران جزو آن سازمان‌هايي است كه در دوران 40 ساله موجوديت خود خيلي كم از چنين امكاناتي برخوردار بوده و شايد از چنين امكاني برخوردار نبوده است.» (سايت بازتاب، 7 تير، 1384)‌2-‌ اصل مدارا و عدم تعصب ورزي: يكي از الزامات ضروري در فضاي مباحثه و مناظره و به طور كلي در فرآيند تعليم و تربيت رعايت اصل مدارا از سوي طرفين است. مدارا كردن در واقع به معناي عدم تعصب‌ورزي است. پشتوانه تعصب بيش از آن كه منطق و استدلال باشد، جهل است و نتيجه آن بيش از آن كه ميمون و پرثمر باشد، ويرانگري و تخريب است. به همين سبب پيامبر اكرم امت خود را از اين صفت رذيله نهي نموده و مي‌فرمايد: «از ما نيست كسي كه به عصبيتي فراخواند و ازما نيست كسي كه در راه عصبيتي بجنگد و از ما نيست كسي كه با عصبيت بميرد.» (ري شهري،1386، ص 691)‌در بسياري از احاديث، اساس حكمت مدارا كردن با مردم ذكر شده است. با اندك تورقي در تاريخ اديان بوضوح آشكار مي‌شود كه كارنامه بسياري از اديان در مواجهه با انديشه‌ها و آراء مخالفان خود چندان قابل قبول نيست. تعصب‌ورزي‌هاي كوركورانه در قرون وسطي كه ثمره آن تشكيل دادگاه‌هاي تفتيش عقايد و نابودي مخالفان به بدترين شكل ممكن بود، هنوز هم از نقاط سياه تاريخ بشري محسوب مي‌شود.با وجود اين در ميان اديان مختلف مي‌توان چنين گفت كه كارنامه اسلام در مواجهه با مخالفان خود كارنامه درخشاني است و اين مساله نه‌تنها با تورق در تاريخ اسلام قابل مشاهده است، بلكه حتي بسياري از محققان خارجي نيز بر اين امر صحه گذاشته‌اند چنان كه كنت گوبينو مي‌نويسد: «اگر اعتقاد مذهبي را از ضرورت سياسي جدا كنند، هيچ ديانتي تسامح جوي‌‌تر و شايد بي‌تعصب‌تر از اسلام وجود ندارد.» (زرين‌كوب، 1376، ص 25)‌بدون شك تاكيد اسلام بر جايگاه علم و طالب آن از يك سو و وسعت ديد و فقدان تعصب‌ورزي مسلمانان در قرون اوليه از سوي ديگر، موجب ظهور نهضت ترجمه و آشنايي مسلمانان با آراء و انديشه‌هاي انديشمندان ديگر بلاد شد. در اوايل قرن دوم هجري مسلمانان با شور و اشتياقي خاص كتب مختلف علمي را كه در سرزمين‌هاي مختلف همچون ايران، روم، هند و يونان بود ترجمه و وارد جهان اسلام كردند.بيت‌الحكمه به عنوان نماد روشنفكري آن دوران در جهان اسلام و مركز توسعه علوم مختلف در نظر گرفته شد و اين در حالي بود كه تاسيس آن در عصر ائمه بهترين بهانه براي تحريك مردم عليه خلفاي عباسي بود، چنان كه مرحوم مطهري بيان مي‌كند: «بيت‌الحكمه كه تاسيس شد در دنياي زمان خودش نظير نداشت و بعدها هم كم برايش نظير پيدا كردند. هرچند خلفا ملعون و مطرود ائمه بوده‌اند، اما حتي يك حديث هم نمي‌بينيم كه اين كار خلفا (تاسيس بيت الحكمه) به عنوان يك بدعت تلقي شده باشد و بگويد يكي از چيزهايي كه اينها كار را خراب كردند اين بود كه علوم ملت‌هاي كافر را از يونان، روم، هند و ايران ترجمه كرده‌اند و وارد دنياي اسلام كردند و حال اين كه در ميان عوام بهترين وسيله براي كوبيدن آنها بود.» (مطهري، 1377، ص 278)‌3- اصل نفي شخصيت‌پرستي: يكي از مهم‌ترين آفت‌هاي تعليم و تربيت وجود مساله‌اي به نام شخصيت ‌پرستي است. تقريبا در همه نظام‌هاي تربيتي ملاك پذيرش يا عدم پذيرش سخن افراد، ارتباط مستقيمي با جايگاه و اقتدار آنها دارد. به عبارت ديگر اعتبار كلام از اعتبار جايگاه گوينده آن نشات مي‌گيرد. بدون ترديد چنين نگاهي بر خلاف اصول تعليم و تربيت اسلامي است.از نگاه تعليم و تربيت اسلامي حق و حقيقت به افراد اعتبار مي‌بخشند نه اين كه حق و حقيقت اعتبار خود را از افراد بگيرد. در تعليم و تربيت اسلامي آنچه بايد مورد محك قرار گيرد، محتواي كلام است نه ناقل كلام. در معارف اسلامي به كرات تاكيد شده است كه سخنان افراد را بدون در نظر گرفتن موقعيت و كسوت آنها بدقت گوش دهيد و سپس به تجزيه و تحليل آن بپردازيد.هنگامي كه قرآن چنين خطاب مي‌كند كه «بشارت بده به آن بندگان من كه گفتار را مي‌شنوند و از احسن آن گفتار پيروي مي‌نمايند.» (زمر، آيه 18)‌ مقصود صرف شنيدن (سماع)‌ نيست بلكه گوش دادن ( استماع)‌ است. قرآن به مسلمانان توصيه مي‌كند كه سخنان طرف مقابل خود را به دقت گوش دهيد و سپس تجزيه و تجليل كرده سره از ناسره را تشخيص دهيد. چنانچه پيش از اين ذكر شد تعبير حضرت علي «انظر الي ما قال و لا تنظر الي من قال» نيز ناظر بر همين امر است. آنچه اهميت دارد، محتواي انديشه است و نه گوينده آن انديشه. ممكن است سخن حقي از زبان اهل غيرحق جاري شود. اين مساله نبايد موجب شود كه فرد از پذيرش سخن حق امتناع ورزد.به همين سبب ملاك سنجش حق و باطل، شخصيت افراد نيست بلكه شخصيت افراد بايد با ترازوي حق و حقيقت سنجيده شود. نقل است مردي از صحابه اميرالمومنين در جنگ جمل دچار شك و ترديد شد.اين شك و ترديد از آنجا ناشي مي‌شد كه در يك سوي ميدان علي و اصحابش را مي‌ديد و در سوي ديگر عايشه همسر پيامبر و صحابه‌اي همچون طلحه و زبير را. چنين ترديدي موجب شد كه آن مرد از اميرالمومنين سوال كند كه آيا ممكن است عايشه، طلحه و زبير بر مسير باطل گام بردارند؟ حضرت علي پاسخي مي‌دهد كه مي‌توان آن را اصلي جهانشمول براي تمامي مكاتب تربيتي در نظر گرفت. ايشان خطاب به آن مرد چنين مي‌گويند: «حق و باطل را با ميدان قدر و شخصيت افراد نمي‌شود شناخت. اين صحيح نيست كه تو اول شخصيت‌ها را مقياس قرار دهي و بعد حق و باطل را با اين مقياس‌ها بسنجي... اشخاص نبايد مقياس حق و باطل قرار گيرند و اين حق و باطل است كه بايد مقياس اشخاص و شخصيت آنها باشد.» (مطهري، 1379، ص 125)‌منبع: www.jamejamonline.ir
#اجتماعی#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 801]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


اجتماع و خانواده

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن