تور لحظه آخری
امروز : سه شنبه ، 12 تیر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):خدا را خالصانه ياد كنيد تا بهترين زندگى را داشته باشيد و با آن راه نجات و رستگارى را ...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

کاشت پای مصنوعی

میز جلو مبلی

پراپ رابین سود

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1803497862




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

گستره تاريخي وقف در جوامع اسلامي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گستره تاريخي وقف در جوامع اسلامي
گستره تاريخي وقف در جوامع اسلامي نويسنده: عبدالعزيز الدوري - سيد حسين اسلامي (با نگاهي به چالش‏ها و راهکارها) مقدمهابتدا بايد توجه داشت که رشد و توسعه در به کارگيري بهتر امکانات طبيعي و بشري بر اساس محوريت انسان در اجتماع و با در نظر گرفتن نيازهاي مادي و معنوي اوست. ضمن اينکه مسائل ارزشي، اخلاقي و روحي آن نيز مد نظر است. همين طور بايد مورد توجه مردم و امت بوده و همواره با رشدي پايا همراه باشد.در حال حاضر رشد و توسعه فقط بر اساس يک برنامه‏ريزي همه جانبه دولت و مشارکت گروه‏ها و تشکل‏هاي مردمي ممکن مي‏باشد.در اين صورت، اين پرسش پيش مي‏آيد که نقش اوقاف در رشد اجتماعي چيست؟در طول تاريخ، اوقاف نقش مهمي در حيات جوامع اسلامي در امور خيريه و در عرصه بهداشتي و درماني، فرهنگي و پشتيباني جبهه و جنگ داشته است.اين مسأله در وقف خيري (وقف عام) واضح است و نيازي به توضيح ندارد.در مورد وقف اهلي (وقف خاص) بايد گفت بر غم مشکلاتي که دارد در امور خيريه بي‏تأثير نيست. اين نوع وقف در حفاظت املاک از بي‏مصرف ماندن و تجزيه شدن و نيز کوتاه کردن دست حاکمان سرکش و ظالم نسبت به اموال و املاک وقفي تأثيري قابل توجه داشته است.در اين گفتار در صدد بررسي کامل وقف نيستيم بلکه به مسائلي مربوط به رشد و توسعه وقف و برنامه‏ريزي در گذشته و حال مي‏پردازيم.ابتدا به گستره و نقش تاريخي وقف در جوامع اشاره مي‏کنيم:خصاف درباره وقف‏هاي صحابه مي‏گويد: بعضي از صحابه به مصرف وقف‏ها را امور خيريه قرار مي‏دادند و بعضي آن را براي خويشان خود و يا براي مستمندان و نيازمندان وقف ابدي مي‏کرده‏اند.(1) نخستين موقوفه‏ها براي فقرا، نيازمندان، في‏سبيل‏الله و پشتيباني غازيان و مجاهدان بوده است. (2)منابع آبي مثل چشمه‏ها و کانال‏هاي آبي به خاطر بهره‏هاي اجتماعي مورد توجه واقفان بوده است، مثل چاه «رومه» در مدينه و چشمه «سلوان» در قدس.از ديگر موقوفه‏هاي صدر اسلام چنين بوده که بخشي از درآمد آن به مصرف خانواده واقف مي‏رسيده و بقيه در امور خير مصرف شده است. (3)عمده وقفها در آغاز در زمين‏هاي شهري و خانه‏ها و ساختمان‏ها بوده است (4) و در مصر روزگار طولونيين چنين بوده است.در دوره نخست حکومت عباسيان زمين‏هاي وقفي براي حرمين شريفين و مجاهدان و بي‏سرپرستان و آزادي اسيران و بردگان و ساخت مساجد و دژهاي دفاعي و منافع عامه وقف شده بود. (5)در نوشته‏هاي هلال الرأي (ت 247 ه) و خصاف (ت 261 ه) گستردگي اوقاف و محور بودن وقف ملک‏ها، زمين‏ها و همين‏طور مغازه‏ها و خانه‏ها به چشم مي‏خورد.علي‏رغم فراواني موقوفه‏ها در سرزمين مصر آغاز قرن سوم هجري همراه بود با وقف زمين‏هاي زراعي بر حرمين شريفين و موارد ديگر.چون فاطميون به حکومت رسيدند وقف زمين و ملک را ممنوع کرده و دستور دادند که اموال وقفي به اداره اموال خيريه سپرده شود. (6)در زمان «زنگي‏ها» و «ايوبي‏ها» موقوفات افزايشي چشمگير يافت. شايد دليل آن، افزون بر توجه و عنايت به فعاليت‏هاي علمي و تأسيس مدارس، جنگ‏هاي صليبي بوده است.چه بسا افزايش روزافزون موقوفات سبب شد تا زمين‏هاي بيت‏المال وقف شود تا محفوظ بماند. اولين فردي که پس از اجازه بعضي فقها در سال 585 ه زمين‏هايي براي بيت‏المال وقف کرد نورالدين زنکي بود. انگيزه او از اين کار، وقف حقيقي نبود بلکه تقويت و حفظ بخشي از اموال بود. بعد از او صلاح‏الدين ايوبي و همين‏طور حاکمان بعد از او اين کار را ادامه دادند. (7) در اين دوره، وقف بر مؤسسه‏هاي فرهنگي و سبيل‏الله سهم عمده‏اي داشت که در وقف بر مدارس مذاهب گوناگون و خانقاه‏ها متبلور بود. همين طور ملک‏هايي براي آزادي اسيران و تأمين معاش يتيمان و بي‏سرپرستان وقف شد که تماما بيانگر شرايط جهاد عليه صليبيان است.صلاح‏الدين و جانشينان او به بيمارستان‏ها اهميت داده و براي آن املاکي وقف کردند. آن گونه که بر مي‏آيد هزينه آنها عمدتا متکي بر بيت‏المال بود.بيشترين رشد و گستردگي وقف را شام و مصر روزگار «مماليک» به خود ديد. ممکن است که «مماليک» به منظور کسب مشروعيت براي حکومت خود و نزديک شدن به ملت، دست به اين کارها زده باشند.بعضي از حاکمان نيز وقف را ابزار مناسبي براي حفظ املاک خود و تأمين منبعي دائمي براي خود و فرزندان خود مي‏ديدند و لذا در وقف تحول‏هايي به وجود آوردند. آنان املاکي با درآمدهاي فراوان وقف کرده و بر اساس وقف‏نامه، مقداري ناچيز را به امور مورد نظر تخصيص دادند و بخش عمده آن متعلق به مالک بوده و پس از او به فرزندانش مي‏رسيد، همانند وقف نامه «سلطان بر سباي» و از آنجا که انحلال وقف ممکن نبود، درآمدي کافي به نسل‏هاي بعدي مي‏رسيد(8)از جمله انگيزه‏هايي که حاکمان را به وقف املاک خويش وا مي‏داشت گريختن از پرداخت ماليات بوده، زيرا وقف خيري صدقه بود و وقف اهلي امري عرفي بود و هر دو از ماليات معاف بودند. همين‏طور «مماليک» با وقفکردن دارايي بيت‏المال بر گستره وقف افزودند و اين نظارت حاکم بر زمين‏هاي کشاورزي براي امور خيري يا افراد معيني بود.گستردگي محدوده وقف از موقوفات روشن مي‏شود زيرا موقوفات، زمين‏هاي زراعي و ساختمان‏ها مثل خانه‏ها، قصرها و بازارهاي سرپوشيده، مسافرخانه‏ها، کاروانسراها، حمام، آسياب، نانوايي، سيلوي جو و گندم، کارگاه بافندگي و صابون سازي، کارخانه‏هاي توليد روغن را شامل مي‏شود.(9) دولت عثماني سرپرستي اوقاف را خود به دست گرفت و املاک جديدي به آن افزود و بعضي از تصميمات ويژه را متناسب با اوضاع جديد به اجرا گذاشت. مثلا با حکم حکومتي دستور عدم جايگزيني موقوفات را صادر نمود، براي فروشنده و خريدار موقوفه مجازات تعيين کرد. بعضي از فقهاي مذهب حنفي به حاکم مسلمانان اجازه انحلال وقف را (در صورت نياز مسلمانان) صادر نمودند. در اين دوره هزينه‏هاي هنگفت و ماليات سرسام‏آور بسياري بر زمين‏هاي وقفي تحميل شد. از ديگر سو اوقاف، قسمت عمده منابع درآمد و اقتصاد را دربرمي گرفت و حتي شامل کشتي‏هاي تجاري و پول رايج زمان هم مي‏شد. 40% از زمين‏هاي زراعي مصر، وقفي بود و علاوه بر آن بسياري از املاک و زمين‏هاي شهري وقف شده بودند. (10)از آنجا که وقف يک صدقه جاريه و احسان مستمر است، نقش بزرگي در حيات اجتماعي - اقتصادي جوامع اسلامي داشت. براي شناخت نقش آن، شايسته است در اين جا به بيان زمينه و عرصه آن و در آغاز به خدمات اجتماعي آن بپردازيم:توجه به سرپرستي مستمندان، در راه ماندگان، بي سرپرستان، محرومان، از کار افتادگان، سپردن شيرخواران يتيم به دايه، سرپرستي زنان بيوه و زناني که شوهرانشان (به هر دليل) رهايشان کرده، افزايش منابع آب آشاميدني، ايجاد کاروانسرا براي مسافران، محل نگهداري حيوانات، حمام‏هاي عمومي، احداث رباط براي رهگذران نيازمندان خصوصا در بيابان‏ها سرآمد اهداف وقف بود. (11)همچنين از منابع وقف، خانه‏هايي براي سالمندان و بينوايان و زنان باشرافت و آبرومند به وجود آمد تا در آن بياسايند.(12) همين‏طور موقوفه‏هايي براي ايجاد و تأسيس مساجد و مساجد جامع و تأمين مخارج ائمه جماعت، سخنوران، مؤذنان، و خادمان مساجد و ديگر هزينه‏هاي مربوط به آن اختصاص داده شده است.نيز به منظور تأمين مخارج صوفيه و خانقاه، رباطها و زاويه‏هاي آنان و نيز انجام حج و سرپرستي و تأمين هزينه‏هاي حرمين شريفين موقوفه‏هايي در نظر گرفته شده است.اوقاف در عرصه جهاد و مددرساني به مجاهدان مستقر در مرزها نقش مؤثري داشت.برخي از فقها معتقدند: درآمد اوقافي که در مرزها قرار دارند و واقف مصرف آن را معين و محدود نکرده باشد صرف هزينه جهاد و مجاهدان شود.همچنين موقوفه‏هايي براي ساخت قلعه‏ها و برج‏ها و ساختمان‏هاي نظامي و تقويت بنيه دفاعي و آزاد کردن اسيران اختصاص يافته است.وقف در حيات فرهنگياوقاف در حيات فرهنگي نقش بزرگي داشته است. مؤسسات آموزشي قبل از ايجاد مدارس، در مسجد ومکتب خانه‏ها، دارالعلم‏ها، و رباطها داير مي‏شد که غالبا هزينه‏ي آنها از هداياي مردم و در مواردي از درآمد اوقاف تأمين مي‏شده است. مدارس نيز از آغاز با امکانات اوقاف احداث شد. همچنين املاکي براي تأمين زندگي مدرسان فقه، حديث و تفسير که در مساجد جامع داير مي‏شد و نيز تأمين مسکن طلاب و براي مخازن کتاب در مساجد و کتابخانه و مراکز ويژه‏اي براي آموزش ايتام وقف شد. همه آنچه بدان اشاره شد، نقش بنيادين اوقاف را در فرهنگ و حرکت علمي نشان مي‏دهد.وقف و بهداشت عمومينقش وقف در ساختار بيمارستان‏هاي خيري که بيماران را درمان کرده و داروها و غذاهاي مجاني در اختيار آنان قرار مي‏دهند متبلور است. اين بيمارستان‏ها به منظور ارائه خدمات پزشکي به پاره‏اي از مؤسسات، پزشکان را براي مداوا به ديگر مناطق و روستاها نيز مي‏فرستند. شايان توجه است که جذاميان و بيماران رواني نيز بيمارستان‏هاي ويژه‏اي داشتند. برخي از بيمارستان‏ها مرکز آموزش پزشکي نيز بود، بدين ترتيب که مدرس و دانشجو با هزينه اوقاف به تعليم و تعلم مي‏پرداختند.افزون بر آنچه ذکر شد، از ديگر موارد مصرف درآمد وقف سنت نيکوي ازدواج بود که زنان بيوه و دوشيزگان از اين طريق به خانه بخت مي‏رفتند. حمايت از حيوانات بيمار و قراردادن مستمري ماهانه براي پيران و از کار افتادگان و تأمين روشنايي شب در سطح شهر از ديگر موارد مورد نظر واقفان بود.نسبت به مناطقي که دولت براي آن بودجه قرار نمي‏دهد يا کم قرار مي‏دهد اوقاف راه خوبي براي تأمين آنهاست.(13)از همين قرائن و امارات برمي‏آيد مواردي که دولت از تأمين آن‏ها دريغ مي‏ورزيد يا کمک دولت به آنها ناچيز بود، اوقاف آن را تحت پوشش قرار مي‏داد.مديريت وقفدر مورد چگونگي اداره موقوفه‏ها به ذکر مواردي ضروري بسنده مي‏کنيم:شايستگي و امانتداري و توانايي سرپرست اوقاف از مسائلي است که بايد محرز شود و در صورت امکان، سرپرست خود اهل وقف باشد. (14)سرپرستي وقف در مرحله اول به واقف مي‏رسد و پس از او فردي که واقف او را معين کند. اگر واقف بدون تعيين ناظر بر وقف، بميرد، موقوف عليه اگر رشيد باشد متصدي آن مي‏شود و پس از او قاضي به عنوان ولي، اين وظيفه را قبول مي‏کند.وظيفه متولي اوقافسرپرستي و اداره اعيان موقوفه، به کار گرفتن آن، انجام تعميرات، جمع‏آوري محصول و درآمد وقف و مصرف آن در امور مورد نظر واقف (مستحقين) و التزام به شروط واقف از وظايف متولي وقف است.ماوردي مي‏گويد: از وظايف مهم قاضي نظارت بر اوقاف و حفظ اصل آن و بالا بردن ميزان بهره‏دهي آن و گردآوري و مصرف آن در موارد معين است و اگر متولي در نظارت بر موقوفه توانا باشد قاضي او را ابقا مي‏کند و در غير اين صورت، خود سرپرستي وقف را به عهده مي‏گيرد.(15) رعايت شروط واقف الزامي است مگر اينکه مخالف با شرع يا مغاير با مصالح و حقوق موقوف عليه يا وقف باشد.@فراواني موقوفه‏ها و بروز مشکلات ناشي از به کارگيري نادرست، وجود دستگاهي را مي‏طلبد تا بر آن نظارت کند، لذا قضات اولين افرادي بودند که به اين مسؤوليت تن در دادند.در نيمه دوم قرن دوم هجري در مصر و بصره قاضي، موقوفه‏ها را در دفتري ثبت مي‏کرد و بعد از آن در سال 301 ه اداره امور خيريه در دارالخلافه به وجود آمد تا بر اوقاف حرمين شريفين و جبهه جنگ نظارت داشته باشد.در زمان ايوبيان و مماليک براي اوقاف سه ديوان معين شد. يکي ويژه اوقاف اهلي (وقف خاص) و ديگري اوقاف مساجد و سوم اوقاف حرمين شريفين و ساير امور خيريه. بعدها ادارات ديگري نيز به وجود آمد. البته نظارت بر اوقاف در درجه اول با قاضي يا قاضي‏القضاة بود. در اين جا مشکلات و مسائلي که اوقاف با آن روبه‏رو شده و چگونگي تأثير آنها در آباداني يا عقب گرد اوقاف مورد توجه است، نه نحوه اداره آن.البته بايد توجه داشت که تصرفات ناظر بايد بر اساس مصلحت وقف و موقوف عليهم و شرط واقف باشد؛ شروطي که در زمان خود ضروري بوده، ولي گاهي سد راه توسعه آن مي‏شود.ناظر نمي‏تواند که اراضي و املاک وقفي را به دليل بدهي وقف يا موقوف عليهم به صورت رهن واگذار کند، زيرا اين امر سرانجامي جز بطلان وقف ندارد و اگر اداي دين ممکن نباشد مرتهن مي‏تواند مال رهني را بفروشد و اين خلاف مقتضاي وقف و به ضرر موقوف عليهم است.همچنين ناظر موظف به حفظ حالت اوليه است و مجاز به افزايش فضاي آن (از درآمد آن) نيست مگر آن که واقف شرط کرده يا مستحقين آن رضايت دهند.ناظر نمي‏تواند مزد کارکنان موقوفه را که از طرف قاضي يا واقف تعيين شده زياد کند يا به حساب وقف وام گيرد مگر اينکه قاضي اجازه بدهد. و اجازه قاضي نيز تنها در صورت وجود مصلحت ضروري جايز است. همين‏طور او فقط با شرط واقف يا اجازه قاضي مي‏تواند عين وقف را تبديل کند.ناظر و مسؤوليت ناشي از نظارتناظر بايد بازخواست شده و در صورت ايراد ضرر و خرابي ضامن شناخته شود. مثلا اگر در حفظ عين و اصلي از اعيان وقف سهل‏انگاري کرده باشد و در نتيجه باعث تلف شدن گردد، ضامن است. همچنين اگر موقوفه نياز به تعميرات اساسي دارد يا به دليل وضعيت و مصلحت ويژه‏اي بدهکار باشد و ناظر، عايدات را به مصرف مستحقين برساند ضامن خواهد بود سهل‏انگاري در حفظ درآمد حاصله يا مصرف زياده از حد براي افزودن بر آن بدون شرط واقف و رضايت مستحقان باعث ضمانت ناظر خواهد بود.البته حسابرسي ناظران - اگر هم باشد - با يک برنامه منظم و روش خاصي نيست، بدين صورت که مثلا سالانه باشد، بلکه در صورتي به حسابرسي مي‏پردازند که يکي از مستحقين جلو افتاده و ناظر را به پاي ميز محاسبه بکشاند يا در امانتداري او خدشه وارد کنند. البته جز در موارد خاص به خواسته مستحق رسيدگي نمي‏شود.کاملا واضح است که زورگويي و عدم محاسبه سالانه ناظران منجر به پايمال شدن حق مستحقان شده و در پرداخت حقوق مسلم ايشان سهل‏انگاري مي‏شود و ناظران، راه‏هاي گوناگوني را براي خوردن ناحق اموال اوقاف مي‏پيمايند. لذا آمار و سطح دادخواهي از ناظران خصوصا در وقف اهلي به کرات و بسيار است. (16)عناصر اداره کننده وقف علاوه بر تنوع برداشت فقيهان و بر اساس زمان‏هاي مختلف دربه‏کارگيري وقف مناسب، مؤثر بوده و در طول تاريخ و زمان حاضر در رشد و توسعه آنان بسيار مؤثر بوده‏اند.@هلال الرأي (ت 247 ه) موقعيت و فرصت‏هاي بهره‏وري وقف در زمان خود را مطرح کرده که در آن روزگاري محافظت از وقف مسأله اصلي بود. او مي‏گويد:گفتم: زميني براي فقرا و نيازمندان وقف شده و واقف در مورد تعميرات آن چيزي نگفته است. نظرتان در مورد آن چيست؟گفت: قاضي بايد براي آباد کردن آن از درآمدهاي زمين خرج کند و بقيه را بر مستمندان توزيع کند.گفتم: اگر در زمين وقفي نخلي باشد و مسؤول رسيدگي به آن، بيم نابودي آن را داشته باشد، آيا مي‏تواند نهال‏هايي بخرد و بکارد تا جاي نخل‏هاي فرسوده را پر کند و از تباه شدن نخلستان جلوگيري کند؟گفت: اشکالي ندارد، اين کار را بکند.گفتم: اگر قسمتي از زمين شوره‏زار باشد که چيزي در آن نباشد آيا بازسازي و پاک‏سازي آن و سپس تقسيم درآمد حاصله بين فقرا جايز است؟گفت: از آنجا که اين کارها باعث افزايش محصولات و درآمد است اشکال ندارد.گفتم: حفر جوي‏ها، پاک کردن آنها، کود دادن، و اصلاح و افزايش آنچه باعث افزايش درآمد است چگونه است؟گفت: اين امور جايز و پسنديده است.گفتم: ساخت خانه‏هايي براي نگهبانان، کارکنان و انبار کردن محصولات چگونه است؟گفت: در صورت نياز اين کار بشود تا زمين و درآمد آن حفظ شود.گفتم: ساخت خانه‏هاي اجاره‏اي در آن چگونه است؟گفت: از آنجا که اين زمين براي زراعت و کاشتن درخت و نخل منظور شده اين کار را صحيح نمي‏دانم.پرسش: اگر زمين وقي همجوار شهر باشد که در زمين‏هاي مجاور آن، خانه‏هايي ساخته شده و با قيمت خوب اجاره داده شده با توجه به اينکه ساخت خانه و اجاره دادن آن درآمد بيشتري دارد مي‏تواند در آن زمين به جااي کاشتن نخل خانه بسازد و اجاره بدهد؟جواب: با توجه به فرض مذکور اين کار خوب است و از چنين زميني بايد چنين بهره‏اي برد.پرسش: آيا با قرارداد مزارعه مي‏توان زمين وقفي را در اختيار کسي قرار داد و در مقابل مال و يا چيز معيني گرفت؟جواب: اگر ناظر، اين کار را صلاح و بهتر مي‏داند انجام دهد. (17)بعد از آن «هلال‏الرأي» مي‏گويد: وصي بر زمين وقفي مي‏تواند در راستاي حفظ و کار اجير بگيرد و مزد او را از درآمد آن زمين بپردازد. همچنين براي حفر جوي و پاکسازي آن مي‏تواند اين کار را بکند بلکه در صورت نياز بايد اين کار را بکند. (و بنا به گفته ابويوسف) او مي‏تواند زمين را از طريق قرارداد مزارعه به صورت نصف يا ثلث واگذار کند. اگر در زمين درختاني هست وصي مي‏تواند با قرارداد آن را واگذار کند تا طرف مقابل به آبياري و ديگر امور مربوطه رسيدگي نمايد.اگر واقف خانه‏اي را براي سکونت اشخاص معيني وقف کرده باشد در صورتي که از دنيا رفتند به نيازمندان مي‏رسد. حفظ خانه و تعمير آن به عهده ساکن آن است و اندازه تعمير آن به عهده ساکن آن است و اندازه تعمير و ملاک وجوب آن همان حالت اوليه است نه بيشتر. اگر خانه‏اي وقف فقرا و مساکين شده باشد، اجاره داده مي‏شود و پس از کم کردن مخارج تعمير و ديگر مخارج، باقي مانده بين فقرا تقسيم مي‏شود. متولي مي‏تواند آن را به صورت سالانه يا ماهانه يا چندساله اجاره دهد.(18) تمام تصميماتي که هلال بيان کرده از جنبه اقتصادي و معاملات آن زمان، توأم با حفاظت و صيانت وقف بوده، اما چنين برمي‏آيد که محافظت از وقف در واقع محقق نشده و رسيدگي به آن مورد توجه قرار نگرفته است.لذا سحنون (ت 240 ه) درباره لباس و برده وقفي مي‏گويد: «فروخته نمي‏شود» سپس مي‏گويد: اگر وقف فروخته مي‏شد، سزاوار بود ملکي که بيم خرابي آن مي‏رفت بفروشند. و اين اکثر موقوفات است که مي‏بينم ويران شده و همين (رها کردن) دليل بر سنت «عدم فروش» است و اگر بيع وقف جايز بود گذشتگان از آن غافل نبودند و اينکه اوقاف به صورت مخروبه و بلا استفاده باقي مانده دلالت مي‏کند که فروش آن جايز نيست. **زيرنويس=محمد عفيفي، ص 152.@.به کار گيري اموال وقفي و رشد و توسعه دادن آن از پشتوانه فقهي بسياري از فقيهان بهره‏مند است و آباد کردن و اصلاح آن و هزينه‏اي که ويژه آن است و بايد از درآمد تأمين شود و در رأس اين حمايت قرار گرفته است.از زمان امپراتوري عثماني که توجه خاصي به نظارت بر اداره وقف شده آثاري به دست آمده که دلالت دارد بر اينکه واقفان در ابتداي وقف‏نامه‏ها و هنگام بيان شروط خود، تعمير و آباد کردن و اصلاح وقف را مد نظر داشته و مبلغي از درآمد موقوفه را به آن اختصاص مي‏دادند، ولي اين خواسته برآورده نشد و ناظران به راه ديگري متوسل شدند و آن اينکه مبلغي از اجاره بها به عنوان و مخارج و هزينه‏هاي ساختمان از مستأجر گرفته مي‏شد، ولي اين راه هم مشکل‏گشا نبوده و در نهايت به شيوه‏هايي منتهي شد که به وقف زيان مي‏زد.البته حقوق و مزاياي صاحبان وقف، اختلاف و کشاکش مداوم موقوف عليهم و ناظران را به همراه داشت.شايد اداره وقف بين ناظر (با توجه به صلاحيت‏هايي که دارد) و قاضي که از دور کنترل مي‏کند و فقط هنگام وصول شکايت وارد جريان مي‏شود و علاوه بر آن عدم مالکيت فرد نسبت به موقوفه باعث شده است تا اوقاف با بي‏اعتنايي روبه‏رو شده و در مسير اداره کارهاي وقف، اوضاع بي‏سامان‏تر شود؛ همان چيزي که در آراي فقها ظهور مي‏کند.اگر در آراي فقها دقت کنيم مي‏بينيم که ايشان الغاي بعضي از شروط واقفان را که خلاف مصلحت وقف است اجازه داده‏اند. مثلا اگر واقف گفته باشد: حتي در صورت نياز موقوفه تعمير نشود يا گفته باشد: پس از تقسيم عوايد بر مستحقان چنانچه چيزي ماند صرف تعمير شود چنين شرطي ملغي مي‏شود. زيرا درآمد وقف را بايد ابتدا براي تعمير آن هزينه کرد تا محفوظ مانده و بهره‏دهي مداوم داشته باشد. (19) مصلحت و منفعت موقوف عليهم نيز تأمين گردد. در دوران عثماني درآمد و هزينه‏هاي موقوفه‏ها غالبا از سوي ناظر به قاضي عرضه مي‏شد، اما اين‏گونه برمي‏آيد که واقف اين حق را داشت که قاضي را از دخالت درآمد و هرينه موقوفه خود منع کند. همچنين براي رسيدگي به اوقاف ديوان محاسبات اوقاف وجود داشت، اما همچنان اين حق براي واقف محفوظ بود که بخواهد تا درآمد موقوفه‏اش به ديوان محاسبات نرود و نزد ناظر بماند و با نظر وي هزينه شود.(20) ابدال و استبدال عين موقوفهاز جمله شرايط ده‏گانه‏اي که واقف مي‏تواند داشته باشد ابدال و استبدال است. استبدال خارج کردن عين موقوفه از جهت وقف و فروش آن و خريد يک عين ديگري به جاي عين سابق و با همان کاربرد است، اما ابدال بر خلاف استبدال، يعني فروش و اخراج عين موقوفه از جهت وقف در مقابل پول و يا عين ديگر است در حالي که عين جديد وقف نيست.@آراي فقيهان درباره استبدال1.اکثر فقيهان مالکي فروش اراضي و ملک وقفي را گرچه خراب و غير قابل استفاده و انتفاع باشد جايز ندانسته و حتي تبديل آن به هم جنس را جايز نمي‏دانند، مگر اينکه مصلحت عمومي مثل گسترش فضاي مسجد يا گذرگاه عمومي آن را اقتضا کند.2.بعضي از مالکيان در صورتي که ملک و زمين موقوفه کاملا از انتفاع افتاده باشد و اميد تجديد نفع در آينده هم به آن نباشد تعويض به مثل و جايگزيني آن به جاي عين موقوفه را جايز مي‏دانند. ولي در مورد وقف منقول که منجر به تلف آن است، استبدال جايز است. (21)3.شافعيه در مورد فروش موقوفه چنان سخت‏گيري کردند تا مبادا اوقاف را با فروختن از بين ببرند. از اين رو رأي آنان بر اين بود که فروش زمين وقفي جايز نيست. همين طور فروش عين منقول را جايز نمي‏دانند، گرچه صلاحيت انتفاع نداشته باشد و فقط موقوف عليهم مي‏توانند براي خود آن را به کار گرفته و از آن استفاده کنند. (22)4.حنابله استبدال را فقط در حال ضرورت جايز مي‏دانند؛ يعني موقوف قابليت بهره‏دهي نداشته باشد و نشود بر اساس شرط وقف آن را به کار گرفت. لذا در راستاي افزايش محصول و درآمد هم، استبدال را جايز نمي‏دانند و فقط استبدال مسجد را استثناء مباح مي‏دانند. (23)5.حنفيه با استبدال برخورد واقع بينانه و آساني دارند و آن را در سه صورت جايز مي‏دانند:الف.واقف، حق استبدال را براي خود يا ديگري و يا براي خود و ديگري (توأما) شرط کند. پس استبدال عين جديد به جاي عين وقفي جايز است.ب.واقف، استبدال را شرط نکرده ولي موقوفه از حيز انتفاع خارج شده و درآمد آن براي هزينه خود خود آن هم کافي نيست که در اين صورت - بنا به قول اصلح - با اجازه قاضي و مصلحت سنجي، استبدال جايز است. (24)ج.واقف، استبدال را شرط نکرد باشد ولي في‏الجمله منفعتي در اين کار باشد يا در بهره‏دهي مؤثر گردد که در اين صورت با اجازه قاضي - بنا بر قول اصلح و مختار - استبدال جايز است.6.فقيهان اماميه، وقف را به دو گونه تقسيم کرده و براي هر کدام حکم خاصي داده‏اند:1.وقف عام که منظور از آن استفاده همه مردم بوده است و اختصاص به فرد، گروه و قشر خاصي ندارد، مثل: مدرسه‏ها و مسجدها و اماکن عمومي. در اين صورت بيع و استبدال جايز نبوده گرچه در معرض نابودي قرار گيرد.2.وقف خاص که ملک موقوف عليهم است مثل وقف بر اولاد. در اين صورت اگر وجه شرعي و عقلاني پيدا شد بيع آن جايز است، مانند:الف.عين موقوفه هيچ نفعي در جهت وقف نداشته باشد.ب.ملک وقفي به نحوي خراب شود که نفع آن ناچيز باشد که در اين صورت استبدال و جايگزيني آن صورت مي‏گيرد.ج.اگر واقف فروش آن را مشروط کرده باشد به بروز حوادثي چون کم شدن درآمد يا بهتر بودن فروش يا کثرت ماليات يا احتياج موقوف عليهم به عوض آن.د.بروز درگيري و کشمکش به نحوي که جان‏ها و اموال در امان نباشد.(25) در واقع سختگيري در استبدال و جايز ندانستن آن از آن جهت است که مبادا استبدال وسيله‏اي براي استيلاي بر اوقاف و تصاحب آن با قيمت‏هاي ناچيز و غير واقعي باشد؛ مسأله‏اي که در زمان مماليک به وجود آمد.و «جبرتي» درباره مسلط شدن عده‏اي بر اوقاف و دادن سهم ناچيزي از عوايد به مستحقان صحبت مي‏کند. او به اين مطلب اشاره دارد که بعضي از طريق توارث، املاک وقفي را جزء ملک خاص خود کردند و ن را از ريشه از بين بردند و از وقفيت خارج کردند. از اين رو بعضي از واقفان به شرط عدم استبدال توجه کرده و گفته‏اند: استبدال صورت نگيرد اگر چه منجر به خرابي کامل وقف شود.استبدال زيان‏هايي به اوقاف رساند و سبب شد تا منافع آن کاهش يابد، تا جايي که قانون (سال 931 ه) مصر استبدال را بيع اوقاف دانسته و طي فرمان سلطاني، استبدال منع، و براي فروشنده و خريدار مجازات تعيين شد.(26) در اين‏که مي‏توان اوقاف را به پول تبدل کرد فقيهان اختلاف دارند، زيرا ناظران پول را براي خود برداشته و بندرت پيش مي‏آيد که با پول بدل عين خريده و جايگزين اصل موقوفه نمايند، لذا فقيهان لازم دانسته‏اند که بدل، ملک باشد.اجاره عقارات و اراضي و املاک وقفياجاره دادن اراضي و املاک وقفي رايج‏ترين روش بهره‏وري از اوقاف بود. در صورتي که واقف براي اجاره دادن موقوفه مدتي معين مي‏کرد لازم‏الاجرا بود، و در غير اين صورت، مدت متعارف در اجاره زمين سه سال بود. در مورد ساختمان و مغازه‏ها مدت اجاره يک سال بود و اين به دليل تأمين منافع و مصلحت وقف بود، مگر اينکه قاضي منفعت موقوفه را در اجاره بلند مدت مي‏ديد. گاهي نيز اجاره سه ساله متداول مي‏شد، مشروط بر اينکه مال‏الاجاره معادل اجرةالمثل متعارف و معمول باشد.مشکلات موقوفات اجاره‏ايمشکلاتي در امر اجاره موقوفه‏ها پديد آمد که سبب زيان ديدن آنها شد، از جمله تأخير در پرداخت مال‏الاجاره. لذا بعضي از واقفان در سندهاي وقف به صراحت گفته‏اند که چيزي از موقوفه به حاکمان، ظالمان و صاحبان قدرت و کسي که بيم آن مي‏رود که به رايگان بر وقف مسلط شود اجاره داده نشود. همچنين افراد سهل‏انگار يا ورشکسته که بيم آن مي‏رود در پرداخت اجاره‏بها تأخير ورزند واجد شرايط اجاره کردن اوقاف نيستند.بعضي از اجاره دهندگان اوقاف در اجاره دادن موقوفه از مذهب فقهي حنبلي پيروي مي‏کنند، چرا که اين مذهب افزايش اجاره بلند مدت را نپذيرفته و با مردن متعاقدين (موجر و مستأجر) يا يکي از آنان يا عزل ناظر، اجاره را غير قابل فسخ مي‏دانند. اگر اجاره از حد متعارف يعني سه سال بگذرد، پس از بررسي وضعيت موقوفه، موافقت قاضي را مي‏طلبد. اما عده‏اي با عقدي به ظاهر مشروع و با مبلغي ناچيز سال‏هاي متوالي بر آن مسلط مي‏شدند و از آن استفاده مي‏کردند. عين موقوفه را در اختيار مي‏گرفتند که در نتيجه، اين‏گونه قراردادها به ضرر وقف بود. مثلا ده قرارداد سه ساله (جمعا سي سال) بر يک عين وقفي منعقد و مغازه يا خانه و... را سه سال براي سکونت، سه سال براي کسب و... اجاره مي‏کردند. بدين وسيله، مستأجر از نظارت قاضي و موافقت او رهايي مي‏يافت و منفعت فرد بر منافع وقف رجحان مي‏گرفت و زيان سنگيني متوجه وقف مي‏شد، خصوصا اگر به مسأله تعمير موقوفه اشاره نمي‏شد.(27) ضرورت تعمير وقف از طرفي و کافي نبودن درآمد وقف از طرف ديگر گاهي فقيهان را وامي‏داشت تا اجازه دهند اوقاف براي مدت طولاني اجاره داده شود و بعد از هر تعمير، اجاره بر اساس اجرةالمثل تعيين و سالانه يا ماهانه پرداخت مي‏شد.از جمله اجاره‏هاي طولاني «حکر» (در اختيار داشتن دائمي زمين) بود. يعني فرد «محتکر» (متصرف) مبلغي معادل تقريبي قيمت زمين را پرداخته و سالانه نيز مبلغي ناچيز به عنوان حق کاشت و ساخت ديگر استفاده‏ها مي‏پرداخت و با اين کار مي‏توانست آنچه را در زمين تحت تصرف خويش به وجود آورده بود، بفروشد، وقف کند يا به ارث گذارد.بدين ترتيب، حق تصرف‏هايي چون، کاشت درخت احداث بنا و... براي متصرف محفوظ بوده و پس از سرآمدن زمان اجاره از او سلب حق تصرف نمي‏شود، مشروط بر اينکه اجرةالمثل زمين را بپردازد. (محمد قدري، قانون، ماده 333. (فقيهان اجاره طولاني وقف را جايز نمي‏دانند گرچه اجاره با عقدهاي متداخل و مترادف باشد، چرا که اين نحوه اجاره سبب زيان ديدن وقف و موقوف عليهم است و گاهي نيز به ابطال وقف مي‏انجامد. در اين جا به «اجزاء» که در کشور «مغرب» رايج است اشاره‏اي مي‏کنيم. بر اساس اين اصل، اگر زمين وقفي از حيز انتفاع خارج شد آن را در مقابل وجه معيني براي هميشه کرايه مي‏دهند و تغيير قيمت‏ها آن را تغيير نمي‏دهد و شخص اجاره کننده اقدام به ساخت و کاشت يا درختکاري آن زمين کند و هر سال مبلغي ناچيز بابت اجاره بپردازد.پس «جزاء» اجاره دادن زمين براي کشت و ايجاد بنا در آن در قبال دريافت مبلغي ناچيز در هز سال است. راه ديگر براي آباد کردن املاک وقفي اين است که در مقابل واگذاري موقوفه دو قرارداد اجاره منعقد مي‏شود: يکي قرارداد ابدي و دريافت مبلغي معادل تقريبي قيمت براي تعمير آن و ديگري اجرت ناچيزي که سالانه دريافت مي‏شود.(28) واگذاري سرقفلي دکان‏ها و ديگر موقوفه‏ها از مواردي است که بدان مي‏پردازيم. اين وضعيت زماني به وجود آمد که موقوفه ويران شده و تعمير آن، مستلزم هزينه سنگيني بود و موقوفه نيز چندان درآمدي نداشت تا ناظر از اين طريق آن را تعمير کند و مال‏الاجاره آن نيز کفاف هزينه تعمير را نمي‏داد. بنابراين مستأجر خود اقدام به تعمير موقوفه کرده و بدين ترتيب هزينه تعمير و سرقفلي و منفعت عين موقوفه براي مستأجر محفوظ مي‏ماند. برخي از فقيهان حنفي و اکثر فقيهان مالکي به جواز اين واگذاري فتوا داده‏اند.حق‏الاجارتين (اجاره معجل و اجاره سالانه) و عقدالاجارتين با هم متفاوتند. اولي قابليت فروش و به ارث گذاردن را دارد، چرا که بنا و درخت در «حکر» ملک محتکر (متصرف) است، اما در عقدالاجارتين بنا مال وقف است. (29)«جلسه‏ي» که در مغرب رايج است همين ماهيت را دارد، بدين معنا که حمام، خانه، مغازه، يا مسافرخانه‏اي به فرد کرايه کننده واگذار مي‏شود و او بايد خرابي‏ها را ترميم کند و در نتيجه نسبت به آن تسلط مالکانه پيدا مي‏کند و اين ملکيت غير قابل استفاده است. اکثر فقيهان در مغرب در اين‏باره نظر منفي دارند، زيرا اين راه منشأ ايراد ضرر بر وقف است.چنين برمي‏آيد که نحوه بهره‏برداري از موقوفه و مصرف درآمد آن باعث مشکلاتي براي موقوفه شده است که در صدر آنها واماندگي و خرابي عمارت و ساختمان وقف است که باعث عقب ماندگي اوقاف و تجاوز به آن شده است و اين، پيامد روش‏هايي چون «حکر» است که پيش‏تر بدان پرداخته‏ايم.ملاحظه مي‏شود که روش‏هاي بهره‏برداري از موقوفه‏ها از آنچه «هلال‏الرأي» ذکر کرده فراتر نرفته، بلکه گرفتار رکود نيز شده است. ظاهرا همين شيوه‏هاي بهره‏برداري تا اين اواخر دنبال مي‏شد؛ شيوه‏هايي که به توسعه مطلوب - خصوصا در شرايط فعلي - نمي‏انجامد. در حالي که اين راه هم، به رشد و شکوفايي مطلوب نزديک نيست، خصوصا در زمان امروز و عصر جديد.تحولات و تغييرات اداري و قانوني و سازماني به وجود آمده تا حدودي شامل اوقاف شده است. توجه به وقف سبب وضع قوانين دولتي در راستاي تنظيم برنامه‏هاي اوقاف شده و پديد آمدن اداره‏ها و هيئت‏هاي نظارتي براوقاف را در پي‏داشته است. وجود وزارتخانه‏ها و مديريت‏ها گاهي باعث دقت بيشتر در نظارت بر اموال وقف و حفظ محصولات و دست‏آوردهاي اوقاف شده خصوصا در وقف اهلي که زمينه شکايت را در اين مورد کم کرد. همچنين تشکيل شوراي نظارت بر اوقاف زمينه بهتري براي رشد و توسعه وقف پديد آورد و اين به ارائه برنامه‏هاي رشد سرمايه‏هاي وقف و نقش مؤثر آن ياري مي‏کند.از ديگر سو بعضي از حکومت‏هاي عربي، توسعه اوقاف و گسترش بهره‏وري از آن را در برنامه توسعه عمومي دولت گنجانده‏اند. (30)و اين امر نقش وقف را در توسعه عمومي پايدار مي‏کند.به هر حال اگر بخواهيم برگي جديد و مهم در زمينه توسعه و نقش اوقاف بگشاييم بايد به برنامه‏ريزي براي اوقاف به عنوان يک ضرورت بنگريم؛ چيزي که پيش‏تر بدان نپرداخته‏ايم و وقف همچنان نيازمند آن است. مخفي نماند که چاره‏انديشي بدون برنامه، براي توسعه وقف کاري است دشوار.ديگر اينکه بودجه‏اي قابل توجه براي وزارتخانه‏هاي اوقاف - در صورتي که درآمد اوقاف به خزانه دولت واريز شود - منظور شود، در اين صورت مي‏تواند مخارج لازم را براي تعمير و توسعه موقوفه‏ها فراهم آورد و وقف را از تبعات گرفتن وام مصون دارد. البته لازم است که قبل از اين تمهيدات، درآمد و دارايي وقف از هر تصرف خارجي (غير از وقف) محفوظ باشد. وقف - در زماني که دولت نقش ناچيزي در اداره آن داشت - همواره نقشي بزرگي و فراگير در عرصه‏هاي مختلف، به ويژه فرهنگي، بهداشتي و اجتماعي داشته است و اگر مردم در اداره وقف و توسعه آن سهيم نباشند، قطعا نقش دولت و توان آن در توسعه وقف محدود خواهد بود.در اين اواخر فرهنگ وقف دچار بي‏توجهي شده و فراواني مشکلات وقف اهلي و سير قهقرايي آن غالبا سبب تجديد نظر ريشه‏اي در سامان دادن به آن و يا فتح بابي براي آن بوده که ممکن است گاهي تأثير منفي در فرهنگ وقف داشته است. اما از آن جا که انديشه وقف تماما خيري بوده است و شايد اکنون دريافته باشيم که وقف اگر بنيادي نباشد يقينا بسيار مهم است و بر ما لازم است که به صورت جدي به توسعه آن توجه داشته باشيم، فرهنگ وقف را زنده نگه داشته و مردم را به آن تشويق کنيم. قانون گذاري نوين، بسياري از مشکلات وقف را سامان داده و زمينه رشد و توسعه آن را فراهم کرده است. يکي از آنها مسأله وام گرفتن به حساب موقوفه و به منظور تعمير، تجديد بنا و هر اقدامي است که به مصلحت آن مي‏باشد.بعضي از فقيهان حنفي وام گرفتن براي وقف را به هر دليل که باشد صحيح نمي‏دانند و چنين استدلال مي‏کنند که وقف نمي‏تواند عهده‏دار مسؤوليتي شود که مربوط به حقوق غير است. ولي درخواست وام براي منافع وقف در صورتي که با اجازه قاضي و مشروط بر تعهد و اشتغال ذمه متولي يا ناظر وقف باشد اشکال ندارد.شافعيان وام گرفتن به حساب وقف را صحيح، و اذن قاضي را شرط مرجح مي‏دانند. مالکيان معتقدند که وقف مي‏تواند تملک حکمي (شخصيت حقوقي) داشته باشد. بنابراين مي‏تواند حقوقي له يا عليه خود داشته باشد.(31) قوانين نوين تنظيم اوقاف، وقف را داراي شخصيت معنوي (حقوقي) مي‏دانند و بر اين اساس آن را طرف قرارداد دانسته و حق و تکليف و بدهکار بودن آن را مجاز مي‏شمردند.قانون تنظيم وقف در مصر در ماده 48 مصوب 1946 م درخواست وام براي وقف را فقط با اذن حاکم و قاضي و در جهت حفظ و حمايت اعيان موقوفه از ناحيه ناظران جايز مي‏داند، نه اداره و بهره‏وري از آن.بعضي از حکومت‏ها به منظور توسعه وقف و حمايت از آن، با دادن مبلغي وام، در اين امر سهيم شدند. همچنينبودجه‏اي براي وزارت اوقاف و تأمين حقوق کارکنان آن در نظر گرفتند و درآمد موقوفه‏ها را براي هزينه‏هاي آن‏ها منظور داشتند.مسأله ديگر اين که سير صعودي شکايات و طرح دعاوي عليه نظام وقف است خصوصا در اوقاف اهلي (وقف خاص) که کماکان پابرجا و رو به تزايد است و هميشه مورد بحث و نقد بوده است.از جمله انتقادهاي وارد بر وقف، افراط مردم در وقف کردن زمين‏هاي کشاورزي است؛ چيزي که از بابت آن، بيم تضييع منابع کشاورزي مملکت مي‏رود، در حالي که وقف، تصرف در املاک را محدود مي‏کند و متوليان آن، شيوه بهره‏برداري صحيح آن را نمي‏دانند. علاوه بر آن در حفظ و نگهداري موقوفه‏ها نسبت به املاک آزاد و ملکي دقت کمتري مي‏شود.مسأله ديگر اينکه بهره‏دهي در وقف اهلي به تدريج ناچيز و نابود مي‏شد. از ديگر سو ناظران بر وقف، حقوق موقوف عليهم رامي‏خوردند و بدين ترتيب صاحبان حق، متضرر و برخي نيز گرفتار يوغ افزون‏طلبان مي‏شدند. همچنين با اندک تأمل درمي‏يابيم طبيعت فراواني وقف اهلي گاهي به بي‏کاري و تن پروري افرد دامن مي‏زند. (32)شکايات مربوط به وقف اهلي بر دو مورد متمرکز است: اول، اداره اوقاف اهلي در دست متوليان سودجو و سوداگري که جز منافع خود به چيزي نمي‏انديشند و در نتيجه سوء مديريت آنان زمين‏هاي وقفي از سوددهي بازمانده يا سودي ناچيز مي‏داد که اين با هدف وقف مغايرت دارد.دوم، استمرار حاکميت يک ديدگاه و يک نگرش و بي‏توجهي به ديگر ديدگاه‏هايي که تخولات اجتماعي و اقتصادي وقف را در نگرش خود منظور مي‏دارند.به عنوان مثال، وقف اهلي از اين موارد بوده و درباره آن بحث‏هايي صورت گرفته است. گروهي معتقد بودند که بايد آن را سامان داد و عده‏اي آن را مصداق صدقه و نصوص و ادله شرعي ندانسته و ممنوع کردن وقف اهلي را در آينده بدون اشکال دانسته و منع آن را مخالف مباني شرع نمي‏دانند.تحول در قوانين مصردر 17 ربيع‏الاول سال 1362 ه برابر با 13 مارس 1943 م در کشور مصر طرح قانون وقف به تصويب رسيد که در آن تلاشي جدي درباره تجديد نظر و نوگرايي در مورد وقف ارائه شد و قوانين تازه‏اي در آن مطرح گرديد که به نمونه‏هايي اشاره مي‏شود:1.جواز رجوع واقف از وقف تا زماني که زنده است.2.جواز وقف موقت؛3.پايان يافتن وقف با خرابي و ناچيز شدن سهام مستحقان آن؛4.جواز تقسيم و توزيع اعيان موقوفه بين مستحقان5.هر يک از مستحقان مي‏تواند بر سهم خويش نظارت داشته باشد.6.بهره‏وري از بدل و عدم تعطيل آن. (33)سپس در قانون تنظيم وقف به شماره 1946 (48 م) که در مصر صادر شده آمده است: هر وقف غير لازم تا زمان حيات واقف معتبر است. بنابراين هر وقت که واقف بخواهد مي‏تواند از وقف منصرف شده و از مجموع يا قسمتي از آن رجوع کند و نيز مي‏تواند مورد مصرف و شروط وقف را تغيير دهد و مسجد از اين قاعده مستثناست (ماده 11). وقف بر فرزندان و غير خيرات محدود بوده و حداکثر نسبت به دو طبقه (نسل) و شصت سال معتبر است، ولي وقفخيري مي‏تواند ابدي و هميشگي يا موقت باشد. وقف مسجد مستثناست و به صورت دائم متبر است. (ماده 5)در صورتي که کل يا جزيي از اعيان وقف خراب شود و آباد کردن آن ممکن نباشد و تعويض آن نيز به صورتي که سهم مستحقان را کاملا تأمين کند ميسر نشود، وقف پايان مي‏يابد و اين در صورتي است که مستحقان روزگاري دراز دچار محروميت نشوند. همين طور اگر سهم يک ياچند نفر از مستحقان ناچيز و کم شود وقف نسبت به همان افراد پايان مي‏يابد. پايان يافتن دوره وقف به درخواست افراد ذي‏ربط و از سوي دادگاه اعلام مي‏شود. در صورتي که وقف به پايان رسيد عين موقوفه به واقف زنده برمي‏گردد و اگر او در قيد حيات نيست به وارثان مي‏رسد (م 18). در صورتي که عين موقوفه قابل تقسيم نباشد و موجب ضرر و زيان نشود هر يک از مستحقان مي‏تواند درخواست تقسيم کرده و سهم خود را جدا کند (م 40). در صورتي که دادگاه اقدام به تقسيم سهم کند يا يکبي از مستحقان يک سهم معيني داشته باشد بايد خود مستحق در صورتي که بتواند به نظارت بر سهم خويش مبادرت ورزد گرچه اين امر باشرط واقف مغاير باشد. (م 46)براي مصونيت اعيان موقوفه از دستبرد احتمالي ناظران، قانون مقرر داشته است که ناظران حق وام‏گيري به حساب وقف را ندارند مگر با اجازه دادگاه. (م 45) (34)وقف غير منقول (ملک) و منقول جايز است، لذا مي‏توان بهره‏ها و سهام شرکت‏ها و اموالي را که استفاده شرعي از آن مي‏شود وقف کرد. (م 8)با اين تصميم‏گيري‏ها دامنه وقف در توسعه، گسترش يافت. اين قانون موضوع «بدل» را بر اساس تضمين مصلحت وقف و گسترش آن مورد بررسي قرار داده مي‏گويد: به درخواست افراد ذي‏نفع و ذي‏ربط، دادگاه با اموال بدل که در خزانه دارد زمين يا منقولي را که جايگزين عين موقوفه شود بخرد. دادگاه اين حق را دارد تا با دارايي‏هايي که از وقف در اختيار دارد مستقلات جديدي براي همين منظور بخرد.قانون با تأکيد بر تعمير وقف مقرر کرده است که ناظر همه ساله 5 / 2 درصد از درآمد ساليانه را به تعميراتي که به مرور زمان لازم است اختصاص دهد. (م 54) همچنين براي اعمال ناظران و قلمرو کار ايشان حدودي معين نموده است. (م 51، 50 و 58)در اين رهنمودها احکام وقف با انعطاف همراه شده و توسعه وقف را بهبود بخشيده است.در سال 1952 وقف بر فرزندان در سوريه و بعد از آن در مصر وقف اهلي لغو شد. بر اساس قانون شماره 180 مصوب 1952 مقرر گرديد: «وقف بر غير خيرات مجاز نمي‏باشد (م 1) و هر وقفي که راه صرف آن جهتي از جهات خير نباشد پايان يافته اعلام شد. (م 2)پس از پايان يافتن وقف اهلي، ملکيت اعيان موقوفه در صورتي که واقف زنده باشد به او برمي‏گردد و در غير اين صورت به ورثه برمي‏گردد. (م 3)اداره اوقاف مسؤول نظارت بر موقوفات بوده مگر اينکه واقف شرط کند که خود ناظر بر موقوفه باشد. قانون شماره 547 مصوب 1953 مقرر کرده است که وزارت اوقاف با اجازه دادگاه ويژه موقوفه‏ها حق مطلق دارد و مي‏تواند تغيير و تحول در مصارف وقف خيري ايجاد کرده و آن را در راه خير غير منظور واقف صرف کند. (35)روشن است که وضع و اجراي اين‏گونه قوانين بسياري از مشکلات وقف را مرتفع و فرصت بهره‏وري و استفاده بهينه از آن را فراهم آورده است.قانون لبنان در دهم ماه مارس 1947 م. - ظاهرا تحت تأثير قانون وقف شماره 48 صادر شده در سال 1946 م در مصر - بابهره‏گيري از مذاهب اسلامي اصلاحاتي را انجام داده است. اين قانون مقرر مي‏دارد: واقف ذري (فرزندان)مي‏تواند مجموع يا قسمتي از وقف را مجددا به ملکيت خود درآورد يا مصارف و شرط آن را تغيير دهد. (ماده 7)قانون، وقف املاک غير منقول و منقول و نيز وقف سهام شرکت‏ها را به گونه‏اي که بتوان به صورت شرعي از آن استفاده و بهره برد، جايز دانسته است. (م 10)واژه «شرکت‏ها» در اين قانون، شرکت‏هاي خدماتي و تجاري را شامل مي‏شود، خواه شريک، دارايي باشد يا اشخاص. در هر حال قانون، وقف منقول را پذيرفته است (م 60). همين‏طور تکرار کرده است که ابدي کردن وقف ذري جايز نيست و فقط تا دو نسل مجاز است (م 8). با پايان يافتن نسل دوم وقف نيز پايان مي‏يابد و وقف به ملکيت واقف (در صورتي که زنده باشد) يا ورثه او از طبقه اول يا دوم برمي‏گردد (م 10). همچنين مقرر مي‏دارد اگر موقوفه‏اي که وقف بر فرزندان شده خراب شود و اصلاح و آباد کردن آن ممکن نباشد و استبدال نيز نياز و سهم مستحقان را تأمين نکند، پايان يافته تلقي مي‏شود (ماده 32)، و نيز اگر درآمد وقف چنان ناچيز باشد که موقوف عليهم بهره کمي از آن ببرند عين موقوفه به ملکيت ورثه يا واقف برمي‏گردد (م 33). قانون، تقسيم وقف بر اولاد راجايز و در صورت درخواست لازم دانسته است به شرط توليت کافي نباشد. همين طور قانون جايگزيني اجباري حق تصرف موقوفه را به حقوق اجاره درازمدت و حکر تيول فرد درآوردن لازم مي‏داند.قانون وقف مي‏افزايد: هنگام تقسيم وقف ذري معادل 15 درصد براي موارد مشروط در وقف و به منظور مصارف خيريه عامه برداشته مي‏شود.وجوه مشترک بين قانون مصر و اين قانون سوريه نشان دهنده جهت‏گيري براي رفع مشکلات وقف است. (36)در قانون جواز تصفيه وقف ذري به شماره 1 که در سال 1955 در عراق صادر شده آمده است: تصفيه اين وقف به درخواست يکي از صاحبان حق در موقوفه يا يکي از واقفان، از طريق دادگاهي ويژه صورت مي‏گيرد و 10 درصد وقف تصفيه شده به مصارف خيريه اختصاصي داده مي‏شود.(37) همزمان با تحول اوضاع و مناسبت‏هاي اقتصادي، مفهوم اعيان وقف نيز دستخوش تحولاتي شد و اطلاق و محدوده آن گسترش يافت. امروزه اموالي وقف مي‏شود که ذهن فقيهان گذشته اصلا متوجه آن نبوده و موضوعا آن رابحث نکرده يا اگر هم ذهنشان متوجه شده در محدوده اجرا و جواز آن اختلاف کرده‏اند.امروزه اموال در گردش مانند پول نقش وسيعي در عرصه وقف دارند و همانند املاک اموال منقول جزء اعيان موقوفه به حساب مي‏آيند.به عنوان مثال وجوه نقدي را معين مي‏کنند و پس از وقف کردن آن، آنها را در يکي از بانکها به صورت سپرده مي‏گذارند تا درآمد حاصله از آن در امور خير مصرف شود. ديگر اينکه وقف سهام و اوراق بهادار که دلالت بر سهيم شدن در شرکت‏ها يا طرح‏ها يا قرضه ملي دارد جايز شمرده شده است. (38)در اين راستا مي‏توان به اوراق قرضه‏اي که به عنوان نوعي «مضاربه» مطرح شده اشاره کرد. براي اين‏گونه اوراق، قانون اوراق قرضه تصويب شده و آن، قانون موقت اردن به شماره 10 مصوب 1951 م است. اين قانون بيان مي‏دارد: اداره اوقاف، مؤسسه‏اي را داير کرده است که در آن هزينه و سود پيش بيني شده بيان گرديده است. آن‏گاه اوراقي با بهاي معين صادر مي کنند و قيمت اجمالي آن با هزينه معيني که در طرح آمده يکي است که به ازاي نسبت معيني از سود حاصله آن را به متقاضيان خريد واگذار مي‏کند و تدريجا قسمتي از درآمد پروژه‏ها براي خريد سهام هزينه مي‏شود. در صورتي که اداره اوقاف بعد از انتشار اين اوراق نتواند به قرارداد خود عمل کند دولت ضامن خريد اوراق از مردم خواهد بود. مجمع فقه اسلام





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 497]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن