تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1834862243
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام نويسنده:حجت الاسلام رسول جعفريان على بن الحسين بن على بن ابى طالب، مشهور به سجاد(ع)، چهارمين امام شيعه است كه بنا به قول مشهور در سال 38 هجرى متولد گرديد و در سال 94 با سمى كه از طرف وليد بن عبد الملك به او داده شد، به شهادت رسيد. (1) اگر تولد امام در سال 38 هجرى باشد، آشكار است كه امام، بخشى از حيات امام على(ع)و نيز دوران امامت امام مجتبى و امام حسين(ع)را درك كرده و ناظر تلاش معاويه براى تحت فشار گذاشتن شيعيان در عراق و ديگر نقاط بوده است. اما برخى از نويسندگان با توجه به اخبارى كه در جريان واقعه طف نقل شده، سن امام را كمتر از آنچه مشهور است، دانسته و تولد امام را در حدود سال 48 گفتهاند. اين اخبار حاكى از آن است كه پس از شهادت امام حسين(ع)و يارانش، افرادى قصد به شهادت رساندن امام سجاد(ع) را داشتهاند، اما عدهاى به سبب نابالغ بودن آن حضرت از قتل وى جلوگيرى كردند. حميد بن مسلم، كه خود در كربلا حضور داشته، مىگويد: شمر براى كشتن امام سجاد آمد، اما من با استناد به اينكه او كودك است، از كشته شدن او جلوگيرى كردم. (2) همچنين نقل شده كه وقتى عبيد الله تصميم به قتل امام سجاد(ع)گرفت، از برخى خواست تا علايم بلوغ را در او جستجو كنند. وقتى آنها شهادت به بلوغ او دادند، حكم قتل او را صادر كرد. اما امام با گفتن اين سخن كه اگر تو مدعى«قرابت»با خاندان پيامبر(ص)هستى(به عنوان نوه ابو سفيان!)مىبايد مردى را به همراهى اين زنان تا مدينه بفرستى، ابن زياد را در شرايطى قرار داد تا از تصميم كشتن وى منصرف شود. (3) در خبر ديگرى آمده است كه حضرت زينب - سلام الله عليها - از كشته شدن امام سجاد(ع)جلوگيرى كرد و فرمود: اگر قصد كشتن او را دارند، اول بايد او را بكشتند. (4) جاحظ نيز در بر شمردن خطاهاى امويان اشاره به بىحرمتى به امام سجاد در جستجوى علايم بلوغ پس از واقعه كربلا كرده است. (5) اگر اين اخبار درستباشد، (6) مىبايد سن امام كمتر از آن چيزى باشد كه مشهور است. زيرا نهايتسن بلوغ پانزده سال است و بناچار طبق اين اخبار شرايط به گونهاى بوده كه سنى در همين حدود را اقتضا مىكرده است.گرچه اين اخبار در منابع متعددى نقل گرديده، اما شواهدى وجود دارد كه مانع از قبول آنهاست، اولا اينكه مشهور مورخان و سيره نويسان تولد آن حضرت را در سال 38 ياد كردهاند كه بر مبناى آن، سن امام در جريان واقعه كربلا، 23 سال دانسته شده است. ثانيا اخبار پيشگفته از چشم مورخان صاحب نظر به دور نبوده و در همان قرون نخست تعارض آنها با نقل مشهور، كه صحت آن براى آنها محرز بوده، روشن بوده و مورد نقد قرار گرفته است.محمد بن عمر واقدى، از مبرزترين راويان اخبار تاريخى اهل سنت، بعد از نقل اين كلام از امام صادق(ع)كه فرمود«على بن الحسين(ع)در 58 سالگى رحلت كرد، مىنويسد: اين گفتار بر آن دلالت دارد كه امام سجاد(ع)در حالى كه 23 يا 24 سال داشته در كنار پدرش در كربلا بوده است. از اين رو قول كسانى كه او را«صغير»دانسته و نابالغ معرفى كردهاند، درست نيست. حضرت در كربلا مريض بود و به همين علت در جنگ شركت نكرده است. در اين صورت چگونه مىتوان پذيرفت كه او نابالغ بوده است، اين در حالى است كه فرزندش، ابو جعفر محمد بن على باقر، جابر بن عبد الله انصارى را زيارت و از او حديث نقل كرده است، در حالى كه جابر در سال 78 هجرى رحلت كرده است. (7) ثالثا از برخوردهايى كه امام سجاد(ع)با عبيد الله بن زياد و حتى يزيد بن ابى سفيان داشته، چنين بر مىآيد كه سن آن حضرت بيش از مقدارى است كه در نظر اول بيان شده و آمده است كه در كربلا سخن از بلوغ يا عدم بلوغ او به ميان آمده باشد. موقعيت و زمينهاى كه براى منبر رفتن آن حضرت فراهم شد، به نوبه خود مىتواند حاكى از سن و سالى باشد كه چنين شرايطى را ايجاب كرده است. براى كسى كه هنوز در بلوغ او ترديد است، نمىتوان چنين موقعيتى را، كه از سوى يزيد در اختيار او نهاده شد، پذيرفت.رابعا روايات متعددى كه در منابع تاريخى درباره تولد امام باقر(ع)آمده، حاكى از آن است كه امام در چهار سالگى در كربلا حضور داشته و كسى در اين روايات ترديدى نكرده است. در صورت پذيرش اين اخبار، چارهاى جز قبول قول مشهور، با تفاوت يكى دو سال كمتر يا بيشتر نداريم.آخرين سخن آن كه كسانى چون بيهقى در لباب الانساب سه قول(سالهاى 33، 36، 38) براى سال تولد امام ذكر كردهاند كه هر سه آنها بىارتباط با قول پيشگفته است. سال 33 را ابن عساكر ياد كرده است. (8) و زهرى نيز گفته است كه على بن الحسين در حالى كه 23 داشت، در كربلا كنار پدرش بود. (9) از مسائل اختلافى ديگر كه تحقيق درباره آن چندان بىثمر نيست، يافتن نام و نسب دقيق مادر امام سجاد(ع)است. متاسفانه با تحقيقات دامنه دارى كه بعضى از نويسندگان درباره اين موضوع كردهاند، هنوز نمىتوان نظر دقيقى داد. تولد امام سجاد از مادرى از شاهزادگان ساسانى، در اين اواخر، بيشتر از آن رو مورد تكذيب قرار گرفته است. به اين دليل كه مبادا دشمنان تشيع، با استناد به آن، نشر تشيع در ايران را بسته به وابستگى خاندان ائمه با ساسانيان، از طريق دختر يزدگرد سوم، كه ادعا شده مادر امام سجاد(ع)است، عنوان كنند. استاد شهيدى در اثر پيشگفته، بخش عمده نقلهايى را كه در اين باره وجود داشته، آورده و مورد نقادى قرار داده است. اضافه بر آن، اخبار محدودى نيز كه حاكى از«ام ولد»بودن مادر حضرت سجاد(ع)است، در دست است. على رغم همه اختلافاتى كه در اين نقلها وجود داشته و يا ناسازگارى برخى از آنها با اخبار فتوحات و غيره، اين امر مسلم است كه اصل خبر، شهرت بسزايى داشته و در كهنترين متون شيعه، همچون وقعة صفين، تاريخ يعقوبى و بصائر الدرجات، كه همگى در قرن سوم تاليف شده، آمده است. در كافى نيز روايتى از امام صادق(ع)نقل شده است. (10) همين طور، قاضى نعمان نيز در قرن چهارم اين خبر را گزارش كرده است. (11) ما در جاى ديگر رابطه اين قضيه را با نشر تشيع بررسى كرده و با پذيرش اينكه ترديد در اصل ماجرا وجود دارد، توهم ارتباط بين آنها را، به گونه مناسب بررسى كردهايم. (12) بر طبق نصوصى كه محدثين شيعه در كتب روايى نقل كردهاند، امام سجاد(ع)جانشين و وصى پدرش حسين بن على(ع)است. اين نصوص را مرحوم شيخ كلينى در كافى و شيخ حر عاملى در اثبات الهداة و ديگران روايت كردهاند. احاديثى نيز كه از پيامبر(ص)در مورد اسامى ائمه شيعه روايت گرديده، مؤيد اين مطلب است. صرف نظر از آن، پذيرش امام سجاد(ع)در جامعه شيعيان و مقبول بودن امامت آن حضرت در طى تاريخ، خود شاهدى اصيل بر صدق اين وصايت است. تنها شبههاى كه در آن برهه براى شمارى از هواداران اهل بيت(ع)به وجود آمد، مساله امامت محمد بن حنيفه بود كه پس از اين، به صورت مختصر بدان خواهيم پرداخت. همچنين بر طبق نصوص شيعه، وجود وسائلى چون شمشير و يا زره رسول الله(ص)مىبايست نزد ائمه باشد كه وجود اينها در نزد امام سجاد(ع)، حتى در منابع اهل سنتبصراحت ذكر شده است. (13) دورهاى كه امام سجاد(ع)در آن زندگى مىكرد، دورانى بود كه همه ارزشهاى دينى دستخوش تحريف و تغيير امويان قرار گرفته و مردم يكى از مهمترين شهرهاى مذهبى(مدينه)، مىبايستبه عنوان برده يزيد با او بيعت كنند. احكام اسلامى بازيچه دست افرادى چون ابن زياد، حجاج و عبد الملك بن مروان بود. حجاج، عبد الملك را مهمتر و برتر از رسول الله(ص)مىشمرد!و برخلاف نصوص دينى از مسلمانان جزيه مىگرفت و با اندك تهمت و افترايى مردم را به دست جلادان مىسپرد.در سايه چنين حكومتى آشكار است كه تربيت دينى مردم تا چه اندازه تنزل كرده و ارزشهاى جاهلى چگونه احيا خواهد شده است. امام سجاد(ع)در اين شرايط، انسانى اهل عبادت بود كه مهمترين تاثير اجتماعيش در ايجاد پيوند مردم با خدا به وسيله دعا بود. شخصيتى كه همه مردم تحت تاثير روحيات و شيفته مرام و روش او بودند. بسيارى از طالبان علم راوى احاديث او بودند و از سرچشمه پرفيض او، كه برگرفته از علوم پيامبر(ص)و على(ع)بود، بهره مىجستند. محمد بن سعد مورخ و عالم اهل سنت، امام(ع)را اين گونه توصيف كرده است: «كان على بن الحسين ثقة مامونا كثير الحديث عاليا رفيعا ورعا». (14) شافعى در رسالهاى كه درباره حجيتخبر واحد نوشته، آورده است: «وجدت على بن الحسين - و هو افقه اهل المدينة - يعول على خبر الواحد» (15) ، على بن حسين(ع)كه فقيهترين مردم مدينه است، بر خبر واحد تكيه مىكرد. ابن شهاب زهرى، على رغم وابستگيش به امويان و حتى با وجود كينهاى كه بين امويان و شيعيان وجود داشت، از عالمان زمان امام سجاد(ع)است كه با ولع تمام از امام بهره گرفته و حضرت را با عبارات زيادى ستوده است. زهرى در نامهاى كه از سوى امام بدو نوشته شد، مورد نصيحت قرار گرفته تا موقعيتخود را به عنوان وسيلهاى در دستحاكميت امويان مورد تجديد نظر قرار دهد. (16) وى يك بار نيز از سوى امام سجاد(ع)به خاطر اهانتبه على بن ابيطالب(ع)مورد سرزنش قرار گرفت. (17) در عين حال، او همچنان راوى علوم امام سجاد(ع)بود، چنانكه در كتابهاى مختلف منقولات او را آوردهاند. (18) اضافه بر اين، او شيفته عبادت امام سجاد(ع)و خلوص حضرت بود. نقل شده: «كان الزهرى اذا ذكر على بن الحسين يبكى و يقول: زين العابدين». (19) همچنين از او نقل كردهاند: «على بن الحسين اعظم الناس منة على» (20). و نيز مىگفت: «ما رايت احدا افقه من على بن الحسين». (21) ستايش زهرى از امام سجاد(ع)تا اندازهاى بود كه برخى از مروانيان به او مىگفتند: يا زهرى!ما فعل نبيك، يعنى على بن الحسين. (22) از ميان ديگر محدثين، ابو حازم مىگفت: «ما رايت هاشميا افضل من على بن الحسين و لا افقه منه». (23) از جاحظ نيز نقل شده است كه مىگفت: «درباره شخصيت على بن حسين، شيعى، معتزلى، خارجى عامى و خاصى همه يكسان مىانديشند و هيچ كدام ترديدى در برترى و تقدم او(بر سايرين) ندارند». (24) چنانكه بعدا اشاره خواهد شد، از دلايل مهم شهرت امام و محبت او در ميان مردم، انتشار جملات زيباى امام سجاد(ع)در قالب دعا بود كه همه را به خود جذب مىكرد. سعيد بن مسيب، از محدثين مشهور، درباره امام سجاد(ع)مىگفت: «ما رايت اورع من على بن الحسين». (25) هيچكس را با تقواتر از على بن حسين نديدم. امام در زمان خويش به نامهاى«على الخير»، «على الاغر»و«على العابد»شهرت داشت. (26) مالك بن انس نيز بر اين باور بود كه(در آن زمان)در ميان اهل بيت رسول الله(ص) كسى همانند امام سجاد(ع)نبوده است. (27) ابن ابى الحديد دربارهاش مىگويد: «كان على بن الحسين غاية فى العبادة». (28) آن حضرت را كه اهل سجده بود و آثار آن بر پيشانيش ظاهر بود، «ذى الثفنات»مىگفتند. (29)ابن حبان درباره امام سجاد(ع)مىگويد: و كان من افاضل بنى هاشم من فقهاء المدينة و عبادهم. . . يقال على بن الحسين سيد العابدين فى ذلك الزمان. (30) ابو زهره نيز مىنويسد: «فعلى زين العابدين كان امام المدينة نبلا و علما». (31) آوردهاند كه وقتى آن حضرت وضو مىگرفت، رنگ چهرهاش دگرگون مىشد. وقتى علت را مىپرسيدند، فرمود: «اتدرون بين يدى من اريدا ان اقوم»، (32) آيا مىدانيد كه در برابر چه كسى مىخواهم بايستم؟و گفته شده است كه در وقت نماز چهره امام دگرگون شده و رعشه بر اندامش بود. وقتى علت را پرسيدند فرمود: انى اريد الوقوف بين يدى ملك عظيم. (33) در وقت نماز به هيچ چيز توجه نداشت. يكبار در وقت نماز، دست فرزند امام شكست، او از درد فرياد مىزد، شكستهبند آوردند و استخوان دست را جا انداخت و فرزند امام از درد فرياد مىكشيد. بعد از آن امام دستبچه را ديد كه به گردنش آويزان است، در آن وقتبود كه تازه متوجه شد كه دستبچه شكسته است. (34) زمخشرى مىگويد: زمانى على بن الحسين(ع)به قصد وضو گرفتن دستش را در آب برد، در آن حال: ثم رفع راسه الى السماء و القمر و الكواكب، ثم جعل يفكر فى خلقها حتى اصبح و اذن المؤذن و يده فى الماء، امام سرش را به آسمان و ماه ستارگان بلند كرده و در آنها به تفكر پرداخت، تا آن كه صبح شده و در حالى كه مؤذن اذان مىگفت، هنوز دست امام در آب بود. (35) زمانى كه از خدمتكار او خواستند تا او را توصيف كند، گفت: «من هيچگاه در روز براى او طعامى نياوردم و در شب بسترى براى او نگستردم». (36) و آوردهاند كه روزى به هنگام نماز، مارى به سمت آن حضرت حركت كرد، اما او تحركى به خود نداد. مار از ميان دو پاى امام عبور كرد و او از جايش تكان نخورد و رنگش عوض نشد. (37)در دادن صدقه و رسيدگى به محرومين نيز زبانزد بوده و پس از شهادت او معلوم گرديد كه صد خانواده از انفاق و صدقات او زندگى مىكردهاند. (38) به نقل امام باقر(ع)، امام سجاد(ع)شبانه، نان بر پشت مباركش گذاشته و در تاريكى شب براى فقرا مىبرد، و مىفرمود: صدقه در تاريكى شب، آتش غضب خداوند را خاموش مىكند. (39) مردم نيز علاقه بدو داشتند و لذا در روايات آمده كه قراء به سوى مكه راه نمىافتادند تا آن كه امام سجاد(ع)خارج شود و آنگاه به دنبال او هزار سواره به راه مىافتاد. (40) زمانى امام، با لباس نيكويى از خانه خارج شد. پس از آن فورا به خانه برگشت و صدا زد: همان لباس قبلى مرا بياوريد، گويى على بن حسين نيستم. (41) وقتى كه سواره از كوچههاى مدينه مىگذشت، هيچ گاه نمىفرمود: راه راه، تا كسى كنار رود. عقيده ايشان بر اين بود كه راه مشترك است و من حق ندارم ديگران را كنار بزنم و خود بروم. (42) از فرزندش امام باقر(ع)نقل شده است كه پدرم دو بار اموال خويش را در راه خدا تقسيم كرد. (43) آن حضرت در وقت مرگ محمد بن اسامة بن زيد، بر بالين او بود. در آن لحظه محمد سخت مىگريست. امام علت گريه او را پرسيد. محمد گفت: پانزده هزار درهم بدهى دارم. امام فرمود: بر عهده من نگران مباش. (44) اينها گوشهاى از فضايل امام سجاد(ع)بود.امام سجاد(علیه السلام)و شيعياندر واپسين روز واقعه كربلا، شيعيان در بدترين شرايط، از لحاظ كمى و كيفى و نيز موقعيتسياسى و اعتقادى، قرار گرفتند. كوفه، كه مركز گرايشهاى شيعى بود، تبديل به مركزى جهتسركوبى شيعه گرديد. شيعيان واقعى امام حسين(ع)، كه در مدينه و مكه بوده و يا موفق شده بودند كه از كوفه به او ملحق شوند، در كربلا به شهادت رسيدند. گرچه بسيارى هنوز در كوفه بودند، اما تحتشرايط سختى كه ابن زياد در كوفه به وجود آورده بود، جرات ابراز وجود نداشتند. كربلا از نظر روحى شكستبزرگى براى شيعه بود و بظاهر اين گونه مطرح شد كه ديگر شيعيان نمىتوانند سر برآورند. تعدادى از اهل بيت و در راس آنها امام حسين(ع)به شهادت رسيدند و تنها يك نفر از فرزندان ذكور امام حسين(ع)، از نسل فاطمه(س)، باقى مانده بود كه البته در آن شرايط شهرتى نداشت، بخصوص كه فرزند بزرگ امام حسين(ع)، يعنى على اكبر، نيز به شهادت رسيده بود. زندگى امام سجاد(ع)در مدينه و دور بودن از عراق فرصت هدايت جريانات شيعى كوفه را از امام گرفته بود.در چنين شرايطى كه تصور نابودى اساس تشيع وجود داشت، امام سجاد(ع)مىبايست كار را از صفر شروع كند، مردم را به سمت اهل بيتبكشاند. امام در اين راه موفقيت زيادى كسب كرد. (45) اين موفقيت در تاريخ تاييد شده است. زيرا امام سجاد(ع) توانستشيعه را حياتى نو بخشد و زمينه را براى فعاليتهاى آينده امام باقر و صادق - عليهما السلام - فراهم كند. تاريخ گواه است كه امام سجاد(ع)در طول سى و چهار سال فعاليت، شيعه را از يكى از سختترين دورانهاى حيات خويش عبور داد. دورانى كه جز سركوبى شيعه به وسيله زبيريان و امويان نشان روشنى ندارد. بيستسال حاكميتحجاج بر عراق و سلطه عبد الملك بن مروان بر كل قلمرو اسلامى، تنها جهتگيرى روشنش كوبيدن شيعيان، و در بخشهايى ديگر كوبيدن ساير مخالفان امويان، اعم از خوارج يا شورشيانى چون عبد الرحمان بن محمد بن اشعثبود. حجاج كسى بود كه شنيدن لفظ كافر براى او بسيار آرام بخشتر از شنيدن لفظ شيعه بود. (46) در اين سالها دو نهضتشيعى در عراق رخ داد كه هر دو - على رغم موفقيت موقتيكى از آنها - با شكست مواجه گرديد. پس از آن نيز شيعيان با شدت هر چه تمامتر مورد تهديد امويها، از قتل و شكنجه و زندان، قرار گرفتند. يكى از اين دو نهضت، نهضت توابين بود كه رهبرى آن را سليمان بن صرد خزاعى، به همراهى تنى چند از ديگر سرشناسان شيعه در كوفه بر عهده داشتند و ما پيش از اين درباره آنها سخن گفتيم. ادعا شده كه توابين امامت على بن حسين(ع)را پذيرفته بودند. (47) ما در مآخذ اوليه شاهدى بر اين مدعا نيافتيم. آنچه مهم است اينكه توابين در مجموع بر آن بودند تا در صورت پيروزى، امامت جامعه را به اهل بيت(ع)بسپارند و طبعا از نسل فاطمه(ع)، كسى جز على بن حسين(ع)براى اين كار وجود نداشت. اما آيا در ذهن آنها دقيقا همين مطلب وجود داشته استيا نه، تاريخ چيزى گزارش نكرده است. به نظر مىرسد رابطه سياسى خاصى بين امام سجاد(ع)و توابين وجود نداشته و آنچه بيشتر رنگ نهضت را شيعه نشان داد، شركت فعال معروفترين شيعه كوفه در اين نهضت و مايههاى عاطفى آن است. يعنى توبه به سبب عدم حمايت از حسين بن على(ع)و شهيد شدن به عنوان تنها راه پذيرش اين توبه. در اين حركت نامى از محمد بن حنفيه نيز وجود ندارد.اشتباه عمده سياسى آنها عدم سنجش موقعيت، خارج شدن از كوفه، و سپردن خود به ستحوادث بود. مختار نيز به دليل اين اعتقاد خود كه رهبرى اين حركت توانايى درك مسائل نظامى و سياسى را ندارد، حاضر به همكارى نشد و حتى موجب شد تا تعدادى از شيعيان از حمايت نهضت توابين خوددارى كنند.همين ابهام درباره ارتباط امام سجاد(ع)با دومين جنبش شيعى يعنى جنبش مختار وجود دارد. اين ارتباط نه تنها از زاويه نگرش سياسى، بلكه از بعد اعتقادى نيز مشكلاتى را در بردارد. گفتهاند كه مختار پس از آنكه موفق شد در كوفه شيعيانى را به سوى خود جذب كند، از على بن حسين(ع)استمداد جست، اما امام روى خوش نشان نداد. (48) چنين موضعى از سوى امام با توجه به سياستى كه امام تا به آخر دنبال كرد، منطقى به نظر مىرسد. امام از پس از حادثه كربلا دريافته بود كه امكان احياى اين جامعه مرده با در دست گرفتن رهبرى آن وجود ندارد. به علاوه درگير شدن در يك حركتسياسى ديگر، با وجود قدرت ديگر احزاب، خطراتى را در پى داشت كه به ريسك كردن آن نمىارزيد. به همين دليل، ماهيتحركت امام در دوران امامت آن حضرت، بخوبى نشان مىدهد كه حركت امام تنها يك حركتسياسى نبوده و در بسيارى از موارد به وضوح بركنار از سياستبه معناى مشخص فعاليتسياسى بوده است.جنبه اعتقادى قضيه نيز از زمانى شروع گرديد كه مختار از محمد بن حنفيه خواست تا او را تاييد كند و مورد حمايت قرار دهد. محمد بن حنفيه چنين كرد، اما نه به صورت رسمى. از آن پس اين گونه شايع گرديد كه در ميان شيعه عراق، امامت محمد بن حنفيه پذيرفته شده است. گرچه اين مساله محرز نيست، اما بعدها كه فرقهاى به نام كيسانيه شهرت يافت، داستان را از زمان مختار آغاز كردند.با رسوخ بعضى از مبانى عقايد غلات در ميان برخى از شيعيان كوفه، بعدها مختار نيز در معرض اتهام گرفت و اين گونه شايع گرديد كه مختار در پيدايش غلات سهم بسزايى داشته است. بنا به دلايل زيادى كه در اين مختصر جاى طرح آنها نيست و ما در جاى ديگر بدان پرداختهايم، در تمام اين مسائل، و حتى اينكه فرقهاى به نام كيسانيه به امامتيا مهدويت محمد بن حنفيه اعتقاد داشته باشند، ترديد وجود دارد. اما در اينكه امام سجاد(ع)عليه غلات موضعگيرى كرده است، شواهدى وجود دارد. اين به معناى وجود انحراف در ميان شيعيان عراق بود كه امام را وادار مىكرد تا از موضعگيرى و برقرارى رابطه مستقيم و حمايت كامل از آنها خوددارى كند.امام سجاد(ع)خطاب به گروهى از اهل عراق فرمودند: «احبونا حب الاسلام و لا ترفعونا فوق حدنا» (49) ، و در نقل ديگرى آمده است كه امام فرمود: «احبونا حب الاسلام و لا تحبونا حب الاصنام» (50). ابو خالد كابلى نيز مىگويد: از امام سجاد(ع)شنيدم كه مىفرمود: يهود و نصارا، عزير و عيسى را آنقدر دوست داشتند تا مطالب آن چنانى درباره آنان گفتند، چنان كه: «ان قوما من شيعتنا سيحبونا حتى يقولوا فينا ما قالت اليهود فى عزير و ما قالت النصارى فى عيسى بن مريم، فلا هم منا و لا نحن منهم». (51) كسانى از شيعيان ما، تا آن اندازه در دوستى ما افراط مىكنند كه نظير سخنان يهود و نصارا درباره عزير و عيسى(ع)درباره ما مىگويند. نه آنها از ما هستند و نه ما از آنها هستيم.بر پايه منابع شيعه، محمد بن حنفيه فرد منحرفى نبوده و امامت امام سجاد(ع)را پذيرفته بود. بنابر اين در اثبات اينكه واقعا محمد بن حنفيه خود را به عنوان امام براى شيعيان كوفه مطرح كرده، اشكالاتى وجود دارد و راه حلهايى مىتواند فرض شود كه ابن حنفيه به دست امام سجاد(ع)و براى دور نگاه داشته شدن امام دستبه اين اقدام زده است، گرچه شاهد تاريخى ويژهاى اين مطلب را تاييد نمىكند.آنچه در اينجا لازم به يادآورى است، اين است كه به دلايل مختلفى نمىتوان باور كرد كه امام سجاد(ع)درباره مختار فرموده باشد: «يكذب على الله و على رسوله». (52) بويژه اينكه وقتى مختار سر عبيد الله را براى آن حضرت فرستاد، فرمود: «جزى الله المختار خيرا». (53) و نيز آمده است كه در آن هنگام«لم يبق من بنىهاشم احد الا قام بخطبة فى الثناء على المختار و جميل القول فيه». (54) از امام باقر(ع)نيز روايت گرديده است: «لا تسبوا المختار فانه قتل قتلتنا و طلب ثارنا و زوج ارامنا و قسم فينا المال على العسرة». (55) و در برابر سؤال فرزند مختار، موضع خود را نسبتبه مختار به صورتى مثبت ابراز كرد. (56) به هر روى، همانطور كه پيش از اين توضيح داده شد، جنبش مختار نيز به صورت سياسى مدت چندانى به طول نينجاميد و در سال 67 هجرى توسط زبيريان سركوب گرديد، با اين حال تاثير خاص خود را بر كوفه از جهت تحريك و زنده نگاه داشتن احساسات شيعى و نيز ايجاد انگيزه در ميان موالى براى شركت در جريانات سياسى به همراه داشت.به دليل انحرافى كه در فوق ذكر شد، و حتى مىتوان فرض كرد كه على رغم خواست ابن حنفيه، ترديدى در ميان برخى براى انتخاب امام وجود داشته است. كسانى بودند كه در انتخاب امام مردد بودند. قاسم بن عوف، يكى از ياران امام سجاد(ع)، بنا به اعتراف خويش، در آغاز مردد بين على بن الحسين و محمد بن حنفيه بود (57) و بعد از آن به امام سجاد(ع)پيوست. از ديگر ياران، بنا به اظهار كشى، ابو حمزه ثمالى و فرات بن احنف هستند. (58) درباره سعيد بن مسيب اختلاف وجود دارد. برخى او را از ياران امام سجاد(ع)شمردهاند، اما ظاهرا او بر طبق فتواى عامه حكم مىكرد. در رجال كشى چنين موضعى از سعيد به دليل نجات يافتن از دستحجاج گفته شده است. (59) در هر صورت احترام او نسبتبه امام قابل ترديد نبوده و استفاده علمى و اخلاقى او از امام محرز است. اما او در تشييع جنازه امام شركت نكرد و مورد اعتراض قرار گرفت. (60) غير از اين چند نفر، كسان ديگرى هستند كه طبق منابع شيعه از استوارترين افراد شيعه به حساب مىآيند. در روايتى آمده است كه در اوان كار امام، تنها چند نفر در كنارش بودند. سعيد بن جبير، سعيد بن مسيب، محمد بن جبير بن معظم، يحيى بن ام الطويل، ابو خالد الكابلى. (61) شيخ الطائفه، تعداد اصحاب امام سجاد(ع)را يكصد و هفتاد و سه نفر دانسته است. (62) به هر حال، امام موفق به بقاى شيعه و حتى گسترش آن گرديد. روش فقهى آن حضرت، نقل احاديث پيامبر(ص)از طريق على(ع)بود كه شيعيان تنها آن احاديث را درست تلقى مىكردند. بدين صورت شيعه اولين قدمهاى فقهى خود را در مخالفتبا انحرافات موجود برداشت، گرچه بخش اعظم اين كار به زمانى پس از آن موكول گرديد. امام سجاد(ع)در وقت گفتن اذان، جمله«حى على خير العمل»را در آن مىآورد. وقتى مورد اعتراض قرار گرفت فرمود: اذان نخستين به اين صورت بود. (63) اضافه بر آن، بركنارى از انحرافات عراق موجب حفظ مبانى اعتقادى اصيل شيعه در برابر انحرافات گرديد. على رغم تلاشهاى مهم امام، كه البته موجب بقاى شيعه گرديد، مدينه به خاطر كجرويهايى كه از صدر اسلام در آنها نهاده شده و عليه شيعه تحريك شده بود، جاى مناسبى براى رشد شيعه نبود و امام سجاد(ع)خود مىفرمود كه دوستداران واقعى آنها در مكه و مدينه به بيست نفر نمىرسد. (64) در حالى كه در عراق افراد بيشترى وجود داشتند كه به آنها علاقمند بودند.برخوردهاى امام با اموياناولين برخورد امام با حاكمان اموى پس از واقعه كربلا در رويارويى با عبيد الله بن زياد بود. ابن زياد نام او را پرسيد. امام خود را على معرفى كرد. ابن زياد گفت مگر خداوند على بن الحسين را نكشت؟امام پاسخ داد: برادرى داشتم كه مردم او را كشتند. ابن زياد گفت: خداوند او را كشت، امام سجاد گفت: الله يتوفى الانفس حين موتها. استدلال امام اشاره به اين سخن بوده كه آنها برادرش را كشتند و خداوند او را قبض روح كرد. ابن زياد خواست او را بكشد كه با اقدام شجاعانه حضرت زينب(س)از اين كار منصرف گرديد. (65) در شام نيز يزيد با او سخن گفت (66) و او را مورد سرزنش قرار داد. پس از آن امام در خطبهاى غرا به معرفى خود و خانوادهاش براى اهل شام پرداخت. شاميان حاضر در مسجد كه تحت تاثير تبليغات امويان در غفلتبسر مىبردند و خاندان پيامبر(ص)را نمىشناختند، با خطبه امام سجاد(ع)تا اندازهاى متنبه شدند، به همين دليل در ميانه خطبه، يزيد از ادامه آن جلوگيرى كرد و سپس براى كسب وجهه مردمى گناه را به گردن ابن زياد انداخت و با احترام، على بن حسين و ديگر اسراى كربلا را راهى مدينه كرد. از نكات مهم در اين خطبه اين بود كه امام سجاد خود و پدر و خاندانش را فرزندان پيامبر(ص)ناميد، در حالى كه معاويه و امويان مىكوشيدند آنها را از ذريه على(ع) دانسته و اجازه ندهند آنها خود را ذريه پيامبر(ص)بنامند.مدتى بعد از واقعه كربلا، مردم مدينه ضمن شورش عليه امويان، شورش حره را سامان دادند. اين شورش به رهبرى عبد الله، فرزند حنظله، معروف به غسيل الملائكه بود كه رنگ آن ضد اموى و عليه يزيد و زندگى ضد اسلامى و غير دينى او بود. امام سجاد(ع) و ديگر هشميان موضع موافقى در اين ماجرا نداشت. به همين دليل همراه شمارى از افراد خانواده خويش از شهر خارج شد. از نظر امام، افزون بر آن كه حركت مزبور اهيتشيعى نداشتند، دقيقا در خط زبيريان بود، آن هم به رهبرى عبد الله بن زبير كه از برپاكنندگان جنگ جمل بوده است. كوچكترين موضع امام به عنوان رهبر شيعه، خطيرترين پيامد را براى شيعه داشت، به همين دليل امام، در اين حادثه كه چندان خط و ربط روشن، بلكه درستى نداشت، شركت نكرد.اضافه بر آن، حتى هنگامى كه مردم در آغاز امويان را از شهر بيرون راندند، امام از روى غيرت و مردانگى، همسر مروان بن حكم را نيز بنا به درخواست مروان پناه داد. طبرى نوشته است كه اين كار به خاطر دوستى قديمى بين او و مروان بود. (67) اين سخن كذب محض است. اصولا امام با آن سن و سال، آن هم در موقعيتى كه پدر و جدش سختترين درگيريها را با اين خاندان داشتهاند، نمىتوانسته رابطه نزديكى با مروان كه توان گفت پليدترين چهره امويان بوده داشته باشد. مروان كسى بود كه در همان آغاز بيعتبكند يا او را به قتل برساند. اقدام امام پاسخى از روى ادب به ناجوانمردانيهاى امويان بود، آن گونه كه تاريخ كردار آنها را مقايسه كند.زمانى نيز كه مسلم بن عقبه، معروف به مسرف، حركت مردم مدينه را سركوب كرد و يكى از بزرگترين جنايات عصر اموى را مرتكب گرديد، با على بن حسين(ع)به لايمتبرخورد كرد و اين به دليل آن بود كه امام در اين حركتشركت نداشت. مسلم بن عقبه از مردم چنان بيعت گرفت كه خود را برده يزيد بدانند، اما با على بن حسين(ع)به صورت عادى بيعتشد. (68) قبل از آمدن امام نزد مسلم، او به امام و اجدادش دشنام مىداد. اما زمانى كه امام وارد شد، او به آرامى با آن حضرت برخورد كرد. وقتى امام رفت، از مسلم درباره اين برخوردش پرسش كردند و او گفت: ما كان ذلك لراى منى لقد ملئ قلبى منه رعبا. (69) يعنى اين برخورد دوم خواسته من نبود، اما قلب من از رعب و وحشت پر شد. صرف نظر از اينكه در موضعگيرى ائمه(ع)بايد وضع سياسى و مخالفت نظامى و ايجاد تشكيلات و مبارزه را در نظر بگيريم، شرايط خاص هر دوره، وظيفه هر امام در هر موقعيت، (70) و شرايطى، اقتضاى عمل خاصى را دارد و هر انسان سياسى عاقل مىداند كه نمىتوان در شرايط مختلف شيوه عمل واحدى را به كار گرفت. همان گونه كه گذشت، تاريخ گواه است كه امام سجاد(ع)با رفتار خويش موجب حفظ شيعه و بقا و گسترش آن براى فعاليتهاى بعدى گرديد.به هر روى با توجه به سوابق مناسبات علويان با امويان، امام مورد سوء ظن شديد امويان بود و كوچكترين حركتى از ناحيه امام، عواقب وخيمى داشت كه طبعا در نظر امام ارزش دست زدن به اين اقدامات را نداشته است. مهمترين اصل دينى - سياسى كه امام با استفاده از آن روزگار سياسى خود را مىگذراند، تقيه بود. سپرى كه شيعيان در تاريخ، با استفاده از آن، حيات خويش را تضمين كرده و ائمه شيعه بارها و بارها توجه بدان را گوشزد كردهاند. البته كسانى كه با داشتن آزادى نيازى بدان نداشتهاند، با وجود صراحتى كه در قرآن نسبتبدان وجود دارد، آن را انكار كردهاند تا شيعه را تضعيف كنند. اهل سنتبه دليل در اختيار داشتن حكومت، نيازى به تقيه نداشته و تنها براى متهم كردن شيعه، تقيه را از حوزه احكام فقهى مسلم اسلامى خارج كردند.امام سجاد(ع)در روايتى فرمود: كسى كه امر به معروف و نهى از منكر را ترك گويد، همچون كسى است كه كتاب خدا را كنار نهاده و بدان پشت كرده است، مگر آنكه در تقيه باشد. از امام پرسيدند: تقيه چيست؟فرمود: يخاف جبارا عنيدا يخاف ان يفرط عليه او يطغى. (71) تكيه بر اصل تقيه گرچه قرآنى است، اما از لحاظ فقهى بيشتر از ناحيه امامانى تاكيد گرديد كه خود گرفتار آن بودند. امام سجاد(ع)واقعا در شرايط سختى زندگى مىكرد و جز تقيه راه ديگرى نداشت. اساسا همين تقيه است كه موجب حفظ شيعه در آن شرايط مىشد. چيزى كه خوارج به عنوان يك گروه افراطى، از آن بىبهره بودند و به همين دليل ضربههاى بسيارى اساسى و كارى خوردند. در روايتى آمده است كه كسى بر امام وارد شد و پرسيد: چگونه روزگار را مىگذرانيد؟امام در پاسخ فرمودند: «روزگار را به گونهاى مىگذرانيم كه در ميان قوم خويش همچون بنى اسرائيل در ميان آل فرعون هستيم. فرزندان ما را مىكشند و زنان را به كنيزى مىبردند. مردم با دشنام دادن به بزرگ و سيد ما، به دشمنان ما تقرب مىجويند. اگر قريش با داشتن محمد(ص)بر ساير اعراب فخر مىكند و اگر عربها به دليل داشتن محمد(ص)بر عجم فخر مىكنند و آنها نيز چنين فضيلتى را براى عربها و قريش پذيرفتهاند، ما اهل بيت مىبايد بر قريش برترى داشته و فخر كنيم. زيرا محمد(ص)از ميان ما اهل بيت است. اما آنان حق ما را گرفته و هيچ حقى براى ما نمىشناسند. اگر نمىدانى روزگار چگونه مىگذرد، اين گونه مىگذرد كه گفتيم. ناقل حديث مىگويد: امام به گونهاى سخن مىگفت كه مىخواست كسانى كه نزديك بودند بشنوند.در جمع بايد گفت، ملايمت امام در برخورد با امويان، سبب شد تا امام زندگى آزادى در مدينه داشته و كمتر توجه مخالفان را به خود جلب كند. به علاوه بعد علمى امام در جهتحفظ دين تجلى بيشترى بيابد. تمجيدهاى فراوان از امام كه از زبان عالم اهل سنتباقى مانده شاهد اين گفته است. اگر امام درگير سياستشده بود، آنان به خود اجازه نمىدادند تا اين بعد از شخصيت امام را توصيف كنند.بهرهگيرى امام سجاد(علیه السلام)از دعاهنگامى كه جامعه دچار انحراف شده، روحيه رفاه طلبى و دنيا زدگى بر آن غلبه و فساد سياسى و اخلاقى و اجتماعى آن را در محاصره قرار داده و از نظر سياسى هيچ روزنهاى براى تنفس وجود نداشت، امام سجاد(ع)توانست از دعا براى بيان بخشى از عقايد خود استفاده كند و بار ديگر تحركى در جامعه براى توجه به معرفت و عبادت و بندگى خداوند ايجاد كند. گرچه ظاهرا مقصود اصلى در اين دعاها، همان معرفت و عبادت بوده، اما با توجه به تعابيرى كه وجود دارد، مىتوان گفت كه مردم مىتوانستند از لابلاى اين تعبيرات با مفاهيم سياسى مورد نظر امام سجاد(ع) آشنا شوند.صحيفه سجاديه مشهور، كه اندكى بيش از پنجاه دعا را دربردارد، تنها بخشى از دعاهاى امام سجاد(ع)است كه گردآورى شده است. در مجموعههاى ديگرى نيز به گردآورى دعاها پرداختهاند كه تعداد اين مجموعهها با صحيفه معروف، به شش عدد رسيده و برخى از آنها حاوى بيش از صد و هشتاد است. (72) دعاهاى مزبور نه تنها در ميان شيعيان، بلكه در ميان اهل سنت نيز وجود داشت. (73) و اين حاكى از آن است كه دعاهاى امام سجاد(ع)در جامعه آن روز نفوذ كرده است. در ميان ائمه شيعه، امام سجاد(ع)بيشتر از همه به ارائه اين گونه دعاها شهرت دارد.در ميان دعاها، تعبيرى وجود دارد كه اغلب تكرار شده و كمتر دعايى است كه از اين تعبير خالى باشد. اين تعبير، «صلوات بر محمد و آل محمد»است و اساسا يكى از علائم دعاهاى درست همين است. زمانى كه حتى قرار دادن نام على بر فرزندان تقبيح مىشد و افراد بدين دليل مورد تهديد قرار مىگيرند و كار امويان جز با دشنام دادن به على(ع)مستقيم نمىشود، (74) به كار گرفتن اين تعبير ارزش خود را بخوبى نشان مىدهد. تعبيرهايى شبيه«محمد و اله الطيبين الطاهرين الاخيار الانجبين»، (75) از نمونههايى است كه چند بار تكرار شده است.تكيه امام در پيوند دادن محمد و آل او، امرى است كه خداوند آن را ضمن دستور بر صلوات بر رسول آورده و اهميت زيادى براى بيان عقايد شيعى دارد. قبل از نقل برخى از مضامين دعاهاى امام، نقل روايتى در تحكيم پيوند محمد و آل محمد از امام سجاد(ع)مناسب است. آن حضرت مىفرمود: خداوند صلوات بر پيامبرش را بر عالم واجب كرده، و ما را نيز به آن مقرون ساخته است. كسى كه بر رسول خدا(ص)صلوات فرستد اما بر ما صلوات نفرستد، صلواتش را بر رسول ناقص گذاشته و دستور خدا را ترك كرده است. (76) همراهى محمد و آل محمد، مىتواند تاثير مهمى در موضع مردم سبتبه خاندان رسول خدا(ص)داشته باشد.يكى از مضامين مهم سياسى - دينى صحيفه، طرح مساله امامت است. مفهوم امامتبه صورت يك مفهوم شيعى، كه علاوه بر جنبه داشتن احقيتبراى خلافت و رهبرى، جنبههاى الهى عصمت و بهرهگيرى از علوم انبيا و مخصوصا پيامبر اكرم(ص)را در حدى والا نشان مىدهد. در اينجا چند نمونه را نقل مىكنيم. در يك مورد مىفرمايد:رب صل على اطائب اهل بيته الذين اخترتهم لامرك و جعلتهم خزنة علمك و حفظة دينك و خلفائك فى ارضك و حججك على عبادك و طهرتهم من الرجس و الدنس تطهيرا بارادتك و جعلتهم الوسيلة اليك و المسلك الى جنتك، (77) پروردگارا!بر پاكان از اهل بيت محمد(ص)درود بفرست. كسانى را كه براى حكومتبرگزيدى، و گنجينههاى علوم خود و حافظان دينت گردانيدى و خلفاى خود در روى زمين و حجتخود بر بندگانت قرار دارى، آنان را با اراده خود از هر پليدى و آلودگى پاك و مبرا ساختى و وسيله براى رسيدن به تو به بهشت جاودانت اختيار نمودى.در جاى ديگرى فرموده است:اللهم ان هذا المقام لخلفائك و اصفيائك و موضع امنائك فى الدرجة الرفيعة التى اختصصتهم بها قد ابتزوها. . . حتى عاد صفوتك و خلفائك مغلوبين، مقهورين مبتزين. . . اللهم العن اعدائهم من الاولين و الاخرين و من رضى بفعالهم و اشياعهم و اتباعهم. (78) خداوندا!مقام خلافتبراى خلفاى توست، برگزيدگان از خلقت و جايگاه امانتهاى تو در درجات عاليه كه تو آن مقام را به آنها اختصاص دادى ولى ديگران از آنان گرفتند. . . تا جايى كه برگزيدگان و خلفاى تو در مقابل ستم ستمكاران، مغلوب و مقهور شده و حقشان بر باد رفت. پروردگارا!بر دشمنان آنها از اولين و آخرينشان، به كسانى كه بر تجاوز دشمنانشان رضا دادند و بر پيروان و تابعين آنها لعنتبفرست.و در جاى ديگرى مىفرمايد:و صل على خيرتك اللهم من خلقك محمد و عترته الصفوة من بريتك الطاهرين و اجعلنا لهم سامعين و مطيعين كما امرت (79) اللهم اجعلنى من اهل التوحيد و الايمان بك و التصديق برسولك و الائمة الذين حتمت طاعتهم. (80) پروردگارا!درود فرستبر بهترين خلقت، محمد و عترت برگزيده او از ميان بندگانت. و ما را همان گونه كه دستور دادهاى مطيع آنان قرار ده. پروردگارا!مرا در شمار موحدان و مؤمنان و باورداران به پيامبر و امامان، كسانى كه اطاعتشان را واجب كردهاى قرار ده.و در جاى ديگر مىفرمايد:اللهم انك ايدت دينك فى كل اوان بامام اقمته علما دعبادك و منارا فى بلادك بعد ان وصلتحبله بحبلك و جعلته الذريعة الى رضوانك و افترضت طاعته و حذرت معصيته و امرت بامتثال اوامره و الانتهاء الى نهيه و ان لا يتقدمه متقدم و لا يتاخر عنه متاخر فهو عصمة للائذين و كهف المؤمنين و عروة المتمسكين و بهاء العالمين. (81). . . و اقم به كتابك و حدودك و شرائعك و سنن رسولك صلواتك الله عليه و اله و احى به ما اماته الظالمون من معالم دينك و اجل به صداء الجور عن طريقتك و ابن به الضراء من سبيلك و ازل به الناكبين عن صراطك و امحق به بغاة قصدك عوجا. . . و اجعلنا له سامعين مطيعين. (82) پروردگارا!تو در هر زمان امامى را پرچم براى بندگانت و چراغ راهنما در روى زمينت قرار دادى، پس از آن كه رابطه مستقيم ميان خودت و او برقرار فرموده و او را وسيله رسيدن به رضاى خود نمودى و فرمانبردارى از او را واجب و از نافرمانى او بر حذر داشته و بر امتثال اوامر او دستور داده و از ارتكاب به نهى او منع كردى، دينت را تاييد فرمودى. امامى كه به هيچ يك از بندگانتحق تقدم بر او و جدا شدن از وى را ندادى، امامى كه تو محل امنى براى آنان كه روى به سوى تو مىآورند و ايمان محكمى براى آنان كه چنگ به ذيل عنايت و هدايت تو مىزنند و افتخار جهانيان و پناهگاه مؤمنيناش قرار دادى. . .پروردگارا!كتاب و قوانين و شريعتخود و سنت پيامبرت را به وسيله او بر پاى دار و هر آنچه از معارف و اصول دين تو را ستمكاران به ورطه نابودى كشيدهاند به وسيله او زنده فرما و آلودگيها و انحرافاتى كه به وسيله ستمكاران در راهتبوجود آمده به وسيله او از دامن دينتبزداى و خطرات راهت را به وسيله او از ميان بردارد. ما را براى او مطيع گردانده و در راه جلب رضايت او كوشا ساز.از جملات فوق بخوبى روشن است كه امام در صدد گسترش اعتقاد شيعى در مفهوم امامت، به عنوان مهمترين مفهوم شيعى، بوده است. مشابه اين تمجيدات را درباره اهل بيت، در نهج البلاغه پيش از اين به مناسبتى در بحث از خلافت امام على(ع)آورديم.همان گونه كه اشاره شد، محدوده دعاها به همين جا خاتمه نمىيابد، بلكه اهداف عبادى و فكرى و سياسى ديگرى مورد نظر بوده است. اشاره به يك مورد فكرى مناسب است. به نقل اربلى، امام سجاد(ع)در مسجد رسول خدا(ص)در مدينه نشسته بود. در اين لحظه متوجه شد كه گروهى در بحث اعتقادى خود، خدا را به خلق او تشبيه مىكنند. امام از اين سخنان برآشفت، از جا برخاست و كنار قبر رسول خدا(ص)رفت و شروع به خواندن دعايى كرد كه مضمون آن نفى عقيده تشبيه بود. آن حضرت چنين به درگاه خداوند تضرع كرد: الهى بدت قدرتك و لم تبد هيئة فجهلوك و قدروك بالتقدير على غير ما انتبه شبهوك و انا برىء يا الهى من الذين بالتشبيه طلبوك. . . (83) يكى از اقدامات اهل بيت در دورههاى مختلف آن بود تا به مردم نشان دهند كه اهل بيت رسول خدا(ص)كه تا آن اندازه در قرآن و سنتبراى آنان حقوق و فضايل آمده چه كسانى هستند. بنىاميه در شام خود را اهل بيت رسول خدا(ص)معرفى مىكردند. در حجاز نيز برخى زنان پيامبر(ص) در اين انديشه بودند. به تدريج ازواج رسول خدا(ص)مردند و از آنجا كه فرزندى نداشتند، اهل بيتبودنشان منتفى شد. اكنون پس از آنها جز فرزندان فاطمه اهل بيتى باقى نمانده بود. شناساندن اين امر كارى بود كه بايد انجام مىشد بويژه كه رخدادهاى بعد از پيامبر(ص)سبب خاموشى خاندان رسول خدا(ص)در صحنه سياستبود. در زمانى كه امام سجاد(ع)به شام برده شد، به معرفى اهل بيت پرداخت. اين مطلب هم در خطبه امام معروف است و هم برخى اخبار تاريخى مؤيد آن.اكنون به خبرى كه در اين باره نقل شده توجه مىكنيم.و اتى بحرم رسول الله صلى الله عليه و اله حتى دخلوا مدينة دمشق من باب يقال له«تؤماء»، ثم اتى بهم حتى وقفوا على درج باب المسجد حيثيقام السبىء و اذا الشيخ قد اقبل حتى دنا منهم و قال: الحمد الله الذى قتلكم و اهلككم و اراح الرجال من سطوتكم و امكن امير المؤمنين منكم. فقال له على بن الحسين: يا شيخ!هل قرات القرآن؟ قال: نعم قد قراته، قال: فعرفت هذه الاية: قل لا اسئلكم اجرا الا المودة فى القربى؟قال الشيخ: نعم. فقال على بن الحسين: فنحن القربى يا شيخ، قال: هل قرات فى سورة بنى السرائيل«و آت ذالقربى حقه»قال الشيخ: قد قرات ذلك، فقال على: نحن القربى يا شيخ، و لكن قرات هذه الاية«و اعلموا انما غنمتم من شىء فان لله خمسه و للرسول و لذى القربى، قال الشيخ: قد قرات ذلك، فقال على: فنحن ذى القربى يا شيخ. و لكن هل قرات هذه الايه: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا، قال الشيخ: قد قرات ذلك. قال على: فنحن اهل البيت الذى خصصنا بآية الطهارة. فبقى الشيخ ساعة ساكتا نادما على ما تكلمه، ثم رفع راسه الى السماء و قال: اللهم انى تائب اليك فى ما تكلمته و من بعض هولاء القوم، اللهم انى ابرء اليك من عدو محمد و آل محمد. (84) گريه امام سجاد(ع)در قالب اين دعاها و بندگى و عبادت واقعى امام، درسى آموزنده براى جامعه فاسد آن روز بود كه بنىاميه اسلام را مورد تمسخر قرار داده بودند. اين گريهها براى واقعه دلخراش كربلا نيز بود و امام مىفرمود: «يعقوب براى يوسف، با اينكه نمىدانستحتما مرده است، آنقدر گريه كرد تا چشمانش سفيد گرديد. اما من به چشمان خود ديدم كه چگونه شانزده تن از اهل بيت(ع)به شهادت رسيدند. چگونه مىتوانم گريه نكنم»؟ (85) بدين ترتيب گريه امام نيز خود به خود موجب گرديد تا در موارد زيادى مردم نسبتبه واقعه كربلا هشيار شوند. اين علاوه بر آن بود كه امام خود وقايع كربلا را در موارد متعدد نقل مىفرمود. (86)امام سجاد(علیه السلام)و بردگاناز تلاشهاى امام، كه هم جنبه دينى داشت و هم سياسى، توجه به قشرى بود كه بخصوص از زمان خليفه دوم به بعد و مخصوصا در عصر امويان، مورد شديدترين فشارهاى اجتماعى بوده و از محرومترين طبقات جامعه اسلامى در قرون اوليه به شمار مىرفتند. بردگان و كنيزكان، اعم از ايرانى، رومى، مصرى و سودانى، متحمل سختترين كارها شده و از طرف اربابان مورد اهانتهاى شديدى قرار مىگرفتند.امام سجاد، همانند امير المؤمنين - صلوات الله عليهما - كه با برخورد اسلامى خويش بخشى از موالى عراق را به سمتخويش جذب كرد، كوشيد تا حيثيت اجتماعى اين قشر را بالا برد. يك بار كه كنيزكى را آزاد كرد و بعقد خويش درآورد، عبد الملك بن مروان كه قصد عيبجويى و استهزاى امام را داشت، او را به خاطر اين ازدواج مورد سرزنش قرار داد كه چگونه تن به چنين كارى داده است. امام سجاد(ع)در پاسخ با ذكر آيه«قد كان لكم فى رسول الله اسوة حسنه»اشاره به سيره پيامبر(ص)در مورد صفيه كرد. همچنين يادآورد شد كه پيامبر(ص)دختر عمه خويش را به زيد بن حارثه داد. (87) و بدين ترتيب سيره حسنه پيامبر(ص)را، كه نزد امويان بدين روز افتاده بود مجددا احيا كرد.سيد الاهل نوشته است: امام در حالى كه نيازى به بردگان نداشت، آنها را مىخريد. اين خريدن تنها براى آزاد كردن آنها بود. گفتهاند امام قريب به صد هزار نفر را آزاد ساخت. بردگان كه چنين نيتى از امام مىديدند، خود را در معرض او مىنهادند تا امام آنها را بخرد. امام سجاد(ع)در هر ماه و روز و سالى به آزادى آنها مىپرداخت، به طورى كه در شهر مدينه عده زيادى، همچون يك لشكر از موالى آزاد شده، از زن و مرد، به چشم مىخورد كه همگى از موالى امام بودند. (88) علامه امين نيز نوشته است: امام سجاد در پايان هر ماه رمضان بيست نفر از آنها را آزاد مىكرد. او همچنين نوشته است: هيچ بردهاى را بيش از يك سال نگه نمىداشت و حتى پس از آزادى اموالى هم در اختيار آنها مىگذاشت. (89) در اين مدت آنها از نزديك با امام سجاد(ع)و شخصيت عظيم علمى و اخلاقى و تقوايى حضرت آشنا مىشدند و طبيعى بود كه در قلوب بسيارى از آنها علاقهاى نسبتبه امام سجاد(ع)و جريانات شيعى به وجود آيد. زمانى كنيزى، ظرف آب به دست، آب روى دستان امام مىريخت. ناگهان ظرف از دست او افتاد و بر صورت امام خورد و آن را زخمى كرد. امام نگاهى به او كردند. كنيز گفت: و الكاظمين الغيظ، امام �
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 183]
صفحات پیشنهادی
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام نويسنده:حجت الاسلام رسول جعفريان على بن الحسين بن على بن ابى طالب، مشهور به سجاد(ع)، چهارمين امام شيعه است كه بنا ...
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام نويسنده:حجت الاسلام رسول جعفريان على بن الحسين بن على بن ابى طالب، مشهور به سجاد(ع)، چهارمين امام شيعه است كه بنا ...
انقلاب اشک - ویژه نامه شهادت امام سجاد علیه السلام
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام على بن الحسين بن على بن ابى طالب، مشهور به سجاد(ع)، چهارمين امام شيعه است كه بنا به قول مشهور در سال 38 هجرى متولد ...
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام على بن الحسين بن على بن ابى طالب، مشهور به سجاد(ع)، چهارمين امام شيعه است كه بنا به قول مشهور در سال 38 هجرى متولد ...
.com ::: مدينه شهر تولد 9 ستاره امامت
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام (1) اگر تولد امام در سال 38 هجرى باشد، آشكار است كه امام، بخشى از حيات امام ... مىبايد مردى را به همراهى اين زنان تا مدينه ...
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام (1) اگر تولد امام در سال 38 هجرى باشد، آشكار است كه امام، بخشى از حيات امام ... مىبايد مردى را به همراهى اين زنان تا مدينه ...
حقوق مردم در کلام امام سجاد (ع)
ابوحمزه نقل كرده است.3 ـ كتاب «زهد»4 ـ رساله «حقوق امام زين العابدين عليهالسلام » كه در كتابهاي امالي و من لايحضره الفقيه آمده ... گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه ...
ابوحمزه نقل كرده است.3 ـ كتاب «زهد»4 ـ رساله «حقوق امام زين العابدين عليهالسلام » كه در كتابهاي امالي و من لايحضره الفقيه آمده ... گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه ...
واقعه عاشورا بقاي اسلام اصيل را تضمين كرد
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام اما برخى از نويسندگان با توجه به اخبارى كه در جريان واقعه طف نقل شده، سن امام را ... به بىحرمتى به امام سجاد در جستجوى ...
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام اما برخى از نويسندگان با توجه به اخبارى كه در جريان واقعه طف نقل شده، سن امام را ... به بىحرمتى به امام سجاد در جستجوى ...
گذری کوتاه بر زندگی شهید آیتالله علی قدوسی
گذری کوتاه بر زندگی شهید آیتالله علی قدوسی نويسنده: غلامرضا گلی زواره ... گذری کوتاه بر زندگی شهید آیتالله علی قدوسی ... این خداجویان خوشخو در حیات بابرکت خود، شمعگونه در اشتیاق به معبود از جان مایه .... با امام سجاد (علیه السلام) در رمضان ...
گذری کوتاه بر زندگی شهید آیتالله علی قدوسی نويسنده: غلامرضا گلی زواره ... گذری کوتاه بر زندگی شهید آیتالله علی قدوسی ... این خداجویان خوشخو در حیات بابرکت خود، شمعگونه در اشتیاق به معبود از جان مایه .... با امام سجاد (علیه السلام) در رمضان ...
.com ::: ابهامات قبوض عوارض شهري تشريح شد
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام اما برخى از نويسندگان با توجه به اخبارى كه در جريان واقعه طف نقل شده، سن امام را كمتر از آنچه مشهور ..... همين ابهام درباره ...
گذری برزندگی بابرکت امام سجاد عليه السلام اما برخى از نويسندگان با توجه به اخبارى كه در جريان واقعه طف نقل شده، سن امام را كمتر از آنچه مشهور ..... همين ابهام درباره ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها