محبوبترینها
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1847266079
موقوفات احمد بن محمد بن رستم
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
موقوفات احمد بن محمد بن رستم نويسنده: محمد علي طباطبائي زواره مقدمه مرحوم استاد محيط طباطبائي در مقدمهي ديوان مجمر اصفهاني شاعر معروف چنين شرح داده که: ابوعلي احمد بن محمد بن رستم که گويا از مصر به ايران وارد شده و عامل خراج اصفهان و فارس و شهرهاي جنوب ايران بوده است، در اوايل سدهي چهارم هجري ازواره (زواره) و مقداري از روستاها و دههاي ديگر ولايت اصفهان را بر حسب وقفنامهاي که شايد کهنهترين سند پايدار وقف اسلامي در ايران باشد. بر اولاد خود وقف کرده و تصدي و استفاده از عوايد آن را به ترتيب تقدم نسل ذکور بر اناث پيش بيني کرده است. تاريخ تنظيم اين وقفنامه شهر رمضان سنهي 316 هجري قمري است. برخي از سادات طباطبائي اصفهان که از احمد پسر رستم نسب دختري ميبردند، پس از قطع رشتهي انتساب در اولاد ذکور واقف از سدهي نهم هجري يا کمي زودتر، موقوف عليهم و ارحام شناخته شده و تصدي موقوفهي احمد رستم را عهدهدار شدند. چگونگي ادارهي موقوفات احمد رستم و تصدي آن تا قبل از ورود حضرت حجت الاسلام مطلق آقاي حاج سيد محمدباقر شفتي - اعلي الله مقامه الشريف - به ايران نامعلوم است. پس از ورود حضرت حجت الاسلام شفتي به ايران (در سال 1216 هجري قمري) به عنوان حاکم و قاضي شرع و بر حسب دستور واقف (احمد رستم) مصرح در وقفنامه که تصدي و ادارهي امور موقوفات را شخص حاکم شرع اصفهان تعيين کرده است. انجام امور اين موقوفه نيز زير نظر معظم له و سپس به عهدهي حضرت حجت الاسلام آقاي حاج سيد اسدالله شفتي و ديگر فرزندان ايشان و آقاي حاج سيد جعفر فرزند ديگر حجت الاسلام (رئيس حوزهي علميهي آن زمان) قرار گرفت. و چون بعد از فوت ايشان فرزند ذکوري نداشتهاند آقاي حاج سيد محمد کريم طباطبائي زواره که از منسوبين حضرت حجت الاسلام و همعصر و جزو شاگردان مبرز ايشان بودهاند تصدي امور موقوفه به عهده ايشان واگذار شد و سپس فرزند ايشان، حضرت آقاي مير سيد محمد طباطبائي زواره (داماد مرحوم آقاي حاج سيد جعفر شفتي ميرآبادي) و پس از فوت ايشان مرحوم آقاي حاج سيد محمد حسين طباطبائي زواره فرزند او با تصويب علماي وقت و صدور رأي توليتي ادارهي اوقاف آن زمان عهدهدار و متصدي موقوفه قرار ميگيرند. نظر به اينکه بر حسب مفاد وقفنامهي مزبور هر متولي در زمان حيات خود بايستي متولي بعدي را معين و معرفي کند، متولي نامبرده در زمان حيات خود با کسب اجازهي مرحوم حضرت آيت الله آقاي حاج سيد ابوالحسن بسراي - رضوان الله تعالي عليه - و ساير علماي وقت، خود و فرزندان خود را (با تنظيم سند رسمي) به اسامي حاج سيد علي اکبر و حاج سيد محمدعلي طباطبائي زواره بر حسب دستور وقفنامه به عنوان متولي تعيين و منصوب نموده که پس از فوت آقاي حاج سيد علي اکبر در حال حاضر آقاي حاج سيد محمدعلي طباطبائي زواره (با صدور رأي توليت از ادارهي کل اوقاف استان اصفهان) توليت و ادارهي امور موقوفه را بر عهده دارند. علت استفادهي بعضي از سادات طباطبائي از موقوفه بدين شرح است: نظر به اينکه مرحوم احمد بن محمد بن رستم اولادي نداشته است، لذا به شرح مندرج در نسبنامهي سادات طباطبائي مشار اليه نذر کرده که چنانچه اولادي پيدا کند با يک نفر از سادات طباطبايي وصلت کند. بعدا عيال آن مرحوم داراي دختري ميشود و بر طبق نذر خود، دخترش را به پسر علي بن محمد احمدي (رئيس) ابناسمعيل بن ابراهيم طباطبا (سر سلسلهي سادات طباطبا) ميدهد و در نتيجهي ازدواج پسري به دنيا ميآيد که نام او را طاهر ميگذارند (مشهور به ميرزا طاهر). فرزندان و وراث مرحوم طاهر که به آلطاهر مشهورند، با مراجعه به موقوفه همه ساله سهم خود را طبق ضوابط مربوط دريافت ميدارند بر طبق سوابق و طومار تهيه شده و در زمان مرحوم حجت الاسلام آقاي حاج سيد اسدالله شفتي که در آن زمان شرعا به عنوان حاکم شرع پس از فوت حضرت حجت الاسلام امور موقوفه را بر عهده داشتند اين گروه از سادات طباطبا بيشتر در استان اصفهان متمرکز بودهاند و به تدريج در شهرستانهاي کاشان، نطنز، بهبهان و اردستان و بخصوص در زواره مقيم شدهاند به گونهاي در شهرستان زواره اکثر سکنهي آنجا را سادات طباطبا تشکيل داده و از آن رو آن جا مدينة السادات ناميده ميشود. در قرن ششم و هفتم در اثر حمله مغولها به اصفهان، اردستان، زواره و ديگر شهرها عده زيادي از سادات کشته شده و نصرانيهاي بسياري به اين شهرها و روستاها آمدند. اين مهاجران اموال آنان را به خصوص اسناد و مدارک و کتابهاي ديني و مذهبي و دستخطهاي قيمتي علماي آن زمان را از بين برده و آتش ميزدند. پس از حملهي مغول و آرامش نسبي که برقرار شد مجددا در قرن دوازده و سيزده در حملهي افاغنه در اصفهان و شهرهاي اطراف آن از کشتهها پشتهها ساخته شد. آنان کليهي اماکن مذهبي و مساجد و خانههاي مسکوني اهالي را ويران کردند و همه را به تاراج بردند تا آن جا که کليهي سادات اجبارا به ديگر نقاط مخصوصا در قراء و روستاها و بيشتر به رقبات موقوفه پناهنده شدند و يا از افشاي نام خود خودداري کرده تغيير لباس ميدادند تا ايمن باشند. يکي از رقبات مهم موقوفه قريهي جوزدن شمالي است که شمار زيادي از سادات در آنجا مقيم بودهاند و شايد برخي از سکنهي آنجا نيز از سادات بودهاند که در اثر حملهي افاغنه به آن محل پناهنده شده بودند هم اکنون نيز قريهي مزبوره به جوزدان خرابه مشهور است و جهت رفع خرابي کاري نشد ؛ مخصوصا از بين رفتن املاک محل و خرابي قنات آن در ساليان دراز در اثر خشک سالي ادامه داشت و مقدار زيادي از املاک مزروعي لميزرع و بدون کشت ماند تا اينکه قبل از اجراي قانون اصلاحات ارضي با جديت متولي يا متوليان وقت با استقراض و وام به عمران و آبادي و بخصوص لايروبي سرتاسري قنات در چندين سال متوالي اقدام شد. قنات اين محل داير و زارعين مجددا به وطن خود بازگشتند و اسکان گزيدند و مشغول کشت و زرع شدند. قريهي جوزدان اندک اندک عدهاي سکنه و زارع پيدا کرده و خانه و کاشانهاي و آب و ملکي براي زارعين و موقوفههاي آن جا فراهم آمد. اما با اجراي قانون اصلاحات ارضي در سالهاي 1350 - 1349 به تدريج اوضاع و احوال زارعين تغييرات فراواني پيدا کرد و عدهي زيادي از اطراف و روستاهاي ديگر به اين محل هجوم آوردند و به وسيلهي سازمان اصلاحات ارضي و هيئت هفت نفره بيشتر اراضي را به عنوان موات و باير به عنوان کشت موقت به تازه واردين واگذار کردند و با کمک سازمان مزبور هريک براي خود اقدام به حفر چاه و نصب موتور کرده و مشغول مختصر زراعتي شده و براي ويراني قنات کمر همت بسته و قنات آباد و داير را که تقريبا طول آن قنات بالغ بر بيست کيلومتر است با کمک و دستور هيئت هفت نفره خراب و به صورت زمين کشاورزي يا مستحدثات ديگر درآوردند. اين عمل خلاف و ويرانگر تاکنون نيز ادامه دارد که با انجام شکايات متعدد و تشکيل پروندههاي متعدد در دستگاه قضايي، در طول چندين سال مراجعه به دادگاهها و اعزام کارشناسان رسمي دادگستري هنگام بازديد و بازرسي زمينهاي غصب شده بر حسب اظهارات زارعين و غاصبين جديد زمينها را موات گزارش داده و دادگاه نيز به استناد گزارش غلط کارشناسان و بدون توجه به سوابق به نفع غاصبين حکم صادر کرد. به طور کلي خسارات زيادي به اين موقوفه که يکي از رقبات عمده موقوفات احمد رستم است وارد آمده و سادات را از حق مسلم خود بازداشته و حقوق همه را ضايع کردهاند. آقايان کارشناس براي گزارش و اظهار نظرهاي خلاف خود، مبالغ هنگفتي نيز از محل موقوفه به عنوان دستمزد دريافت کردند و نتيجهي آن نيز عندالله معلوم است. همان گونه که در مجلهي ميراث جاويدان شمارهي 20 - 19 (ويژهي استان اصفهان)، استان اصفهان به عنوان سرزمين وقف معرفي شده حقير نيز رقبات موقوفات احمد رستم را که همگي در استان اصفهان واقع است و در هنگام تنظيم وقفنامه از جمله موقوفات داير و پربار و آباد بوده است و از طرف احمد بن محمد بن رستم وقف شده، به شرح ذيل معرفي ميکنم با آن که با استيلاي مغولان و افاغنه و غيره اکثر رقبات موقوفه مورد هجوم اين قوم قرار گرفت و به کلي ويران گرديد و برخي لم يزرع شد (که به نظر بعضي از آقايان کارشناس موات است) ! احمد بن محمد بن رستم در سنهي 316 هجري قمري رقبات ذيل الذکر را در استان اصفهان به شرح مندرج در وقفنامهي مقيده به عنوان صدقات جاريه مورد وقف قرار داده که اصل آن به عربي است و ترجمهي آن به فارسي که توسط آقاي حاج سيد مجتبي ميرصادقي انجام شده بدين شرح است: اما قريهي جوزدان به وسيلهي متولي اسبق به نام موقوفهي احمد رستم به ثبت رسيده و داراي پلاک ثبتي 146 اصلي و در بخش 20 ثبت اصفهان واقع است که عمل به وقف ميشود و متوليان براي احياي آن کمر همت بسته و اقدامات شايان توجهي به عمل آوردهاند مخصوصا پشت به قنات آن قبل از اجراي قانون اصلاحات ارضي استقراض و وامهاي سنگين چندين و نيز از ابتدا تا انتهاي قنات را لايروبي و داير کرده و هيچ نيازي به آب و چاه و غيره نداشتهاند. اما زارعين فعلي با کمک و همراهي هيئت هفت نفره (مديريت اراضي) در انهدام قنات کوتاهي نکرده و به کلي آن را منهدم و ويران ساختهاند. در حال حاضر صداي العطش زارعين و سکنه محل بلند است. همچنين ساير رقبات مذکورهي مورد وقف قبل از اجراي قانون ثبت اسناد و املاک همگي از بين رفته و متجاوزين و غاصبين و متصرفين خود را مالک شرعي و قانوني ميدانند (که واقف در متن وقفنامه چنين شرح داده است): ... و صدقه قرارداد احمد بن محمد بن رستم در حال صحت و عقل و جواز امر او بر اين امر تمام آنچه را که نامبرده شده و توصيف شده در اين کتابت، از مزارع و سهمها و قصرها و خانهها و آسياهاي آب و حدودي که وصف شده در اين کتابت و به همه زمينها و بناها و قسمت پايين و خانهها و منزلها و قلعهها و ساير خانهها و موها و درختهاي ميوهدار و غيرميوهدار و باران بندها و اقسام کشتزارها و درختها و آباديهاي آنها و سدها و کوهها و محل شربها و آبها و نهرها و مرافق و محل جريان آب آن و هر کم و زيادي که اطراف آنهاست و از آنهاست و هر حقي که اطراف آنهاست چه داخل و چه خارج، صدقه موقوفه قطعيهي مسلمه است ابدي و مخلد و محبوسه که هيچ گونه رجوعي در آن نيست و هيچ شائبه و هيچ شرطي که مفسد باشد و هيچ خياري که ناقض باشد و هيچ مدتي که به نهايت برسد در آن نيست تا وقتي که ميراث زمين به اهلش برسد و خدا بهترين وارثان است تقربا الي الله تعالي و طلبا لثوابه براي نزديک شدن به حق جل و علا در روزي که پاداش داده شود به هر کس در مقابل آنچه که کسب نموده و در آن روز که روهايي سفيد شود و روهايي سياه ميشود. قطعههايي را احمد بن محمد که از املاک او است امضا کرده است که وجوه موقوفه بوده باشد و هيچ چيز آنها را نقض نخواهد نمود، بلکه به پاي خود ايستاده و ثابت است نه قابل فروش است و نه قابل هبه، و هيچ عاملي آنها را تلف نميکند و ارث برده نميشود و ملک کسي نميشود و به هيچ تأويلي قابل حل نيست و نه اجارهي مستأجري و نه قبول رهن مرتهني و نه نظريهي که حادث ميشود، براي ولي اين موقوفه و صدقه که بتواند تبديل کند يا نقصي نمايد نسبت به همه يا بعضي از آنها. و بايد که به کار گيرد همهي اين صدقه را که معتبر و محدود است و وصف شده در اين وقفنامه در هر عصر و زماني، چه در حيات احمد بن محمد بن رستم و چه بعد از وفات او مادامت السموات و الارض. پس هر چه را خدا مرحمت فرمود و روزي نمود، در هر سالي از درآمد غلهي اين صدقه از کشتزارها و موها و ميوهها و پنبهها و ساير آنچه را که خدا از اين زمينها خارج فرموده، از شتوي و صيفي پس برداشت کند آنچه را که يقين دارد تمامي اين صدقه را از آنچه که در اوست از عمارت و مصالح و اضافات و نمائات در غلات و اصلاحات در درختها و در مزد کارکنان و وکلا و امنا و مؤونهي کساني که رفت و آمد دارند در آن موقوفه براي اصلاحات موقوفه به مزد متعارف بنابر آنچه نظريهي متوليان است، در هر وقت و زماني از هزينه و مخارجي که موقوفه دارد. پس هر چه زياد آمد از مخارج غلات اين صدقه و درآمد آنها در هر سال، پس متعلق است به احمد بن محمد بن رستم که واقف موقوفه است و در دست خود او است مادامي که زنده است به نفع خود واقف که هر کار بخواهد بکند بکند و هر گونه تصرفي بخواهد بکند و آنچه دوست داشته و اراده نموده در هر جهت از جهات بخواهد عطا کند به هر که بخواهد و صرف کند هر مقدار که بخواهد و وجوهي که خداي تبارک و تعالي فرمان داده که براي صرف صدقات واجبه و زکوة اموال مسلمين در اين صدقات به جا ميآورد خود واقف در همهي اينها. در زمان حيات واقف به رأي و نظر وقف هيچ گونه سؤالي از او نشود و نه گفتاري افراد و نه در چيزي از او و نه معارضه به جهتي از او، کسي حق اعتراض به او ندارد در اين امر. نه از سلطان و نه قاضي نه حاکم و نه غير اينان که از تمام آنها پذيرفته نخواهد بود بلکه اقدامش نافذ است در آنچه که به جا آورده، پس وقتي حادثهي مرگ حادث شد، خارج ميشود آنچه نامبرده شده در اين کتابت از بهرهي سلطان و عمارت و بناها و مازاد از غلات اين صدقات، بنابر آنچه در اين کتابت بيان شده. پس هر چه که زياد آمد از اين درآمدها بعد از اين در هر سالي پس متعلق به پسران احمد بن رستم است، هر چه قدر عدد آنها باشد، پسر دو برابر و دختر يک برابر به منظور معيشت آنها و هر کدام از اولاد فوت شدند و يک يا بيشتر فرزند باقي بماند، همهي آنچه نامبرده شد از اين صدقه متعلق به اوست و آنچه هر کدام سهمي دارند، اگر زنده بودهاند، متعلق به فرزند اوست که تفاوتي والد و ولد نميکنند همه بعينه مساوي هستند و اين امر جاري است نسبت به فرزند فرزند نسلا بعد نسل به طوري که سريان دارد از فرزندان هر کدام که مردهاند و از اولادشان و نسلشان از اين صدقه آنچه نصيب آنکه مرده است بوده که اگر زنده بود ميبرد و از آنهايي که مردهاند از نسل احمد بن محمد بن رستم و وانگذارند فرزند و نسلي را جز آنکه جاري است براي آنها از اين صدقه و بنابراين جاري است اين صدقه بر نسل احمد بن محمد بن رستم و بر اولاد آنها، آنچه وصف شده در اين کتاب تا منتهي شود به آخر فردي از آنها تا منقرض شوند. پس اگر منقرض شدند تمام نسل احمد بن محمد بن رستم از فرزندان صلبي و همه اولاد آنها و نسل آنها به طوري که باقي نماند احدي از آنها، پس دو ثلث از تمام آنچه نامبرده شده براي آنها در اين کتابت و آنچه نصيب آنها بوده از اين صدقات، پس متعلق است به خويشاوندان فقير از احمد بن محمد بن رستم چه از طرف پدر و چه از طرف مادر و به فقراي نسل آن خويشاوندان ايشان با رعايت الاقرب فالاقرب نسبت به احمد بن محمد بن رستم نسبا و رحما. پس داده شود به هر يک از آنها چه براي خود و چه براي نفقهي عيالات آنها از لحاظ طعام و لباس و ساير نيازمنديهاي آنها به حدي که امر آنها را اصلاح نمايد و داده نشود به يکي از آنها بيش از نفقهي يک خادم هر گاه خادم دارد، پس به کساني که قرابت دارند به احمد بن محمد بن رستم به همين کيفيت خويشاوندي بعد از خويشاوند ديگر و بطنا بعد بطن تا تمام فقراي از خويشان وي که در اين کتابت نام برده شده، داده شود. پس اگر از اين دو ثلث هم چيزي زياد آمد، باز هم به فقراي خويشاوندان احمد بن محمد بن رستم بپردازند به نسبت سهمي که در اين کتابت وصف شده و بعد از اين ثلث باقيمانده را به فقرا و مساکين محل و مساکين اصفهان بپردازند و بالاخره در وجوه بر صرف نمايند، بر حسب نظري که متولي موقوفه دارد از نظر برتري بعضي يا تساوي يا زياده و نقصان که جائز است براي متولي اين گونه امور، پس از اين که تقواي خداي يگانه را رعايت کند که او زنده است به فضل خود و برتر است از نظر مکان و بزرگتر است از نظر پاداش. پس اگر منقرض شد تمامي خويشاوندان احمد بن محمد بن رستم و احدي از آنها باقي نماند يا آنکه همه بينياز بودند و هيچ گونه فقيري نماند، ميگردد تمام آنچه نام برده شد براي آنان از اين صدقه و آنچه نصيب آنان بود از آن صدقات چنانچه زنده بودند ؛ پس براي موالي احمد بن محمد بن رستم و موالي فرزندان ذکور و اناث از موالي کساني که متولي نعمت او شدهاند، به واسطهي پسر از براي احمد بن محمد بن رستم يا براي فرزند او و فرزند فرزند او يا بعضي ايشان هر که باشد از ايشان در فقراي اولاد ايشان و نسل ايشان هميشه مادامي که تناسل برقرار است، ولايت راجع به آنهاست که از آنها به احمد بن محمد بن رستم ميرسد يا به يکي از اولاد و اولاد ولد و نژاد او که در اين کتاب توصيف شده، پس به آنها از اين صدقه بدهند به حدي که کفايت امر آنها نمايد. پس اگر فقير شد يکي از خويشاوندان و موالي، پس از آنکه غني بود جاري باشد براي او آنچه براي فقراي از آنها جاري است در تمام آنچه نامبرده شده در اين صدقه ورد شود به هر کس که فقير شد به هر نحوي، پس هر گاه آن فقير غني شد، صرف نمايند به کساني که مستحقند اين سهم را بعد از او، از ساير اهل صدقه. پس اگر منقرض شد همهي اينها از خويشاوند و مولي و اولادشان و نسلشان و احدي از آنها باقي نماند يا همه غني شدند و هيچ گونه فقيري در آنها نماند، پس همه آنچه را براي آنها نامبرده شد به انضمام ثلث مرقوم بالا متعلق است به فقرا و مساکين اهل اصفهان در ابواب نيکيها مادامت السموات و الارض. پس هميشه اين صدقه ثابت و دايم است و احمد بن محمد بن رستم بن مطيار تا زنده است هر چه بخواهد به جاي آرد و هر چه نظر دهد از آنچه در اين کتابت نامبرده شد و توصيف شد که ولايت داد آنها را احمد بن محمد بن رستم در حيات خود و ولايت داد هر که را ولايت داده بعد از وفاتش. پس اگر کسي را ولايت نداده در حيات خود، پس ولايت اين صدقات حين وفات واقف با باقيمانده از اولاد ذکور فرزند ذکور اوست که قيام کند تا زنده است به همه اينها پس هر که را بخواهد توليت دهد از مردم ميتواند. پس اگر کسي را متولي نساخت و قائم مقام خود قرار نداد و از فرزندان احمد بن محمد بن رستم کسي باقي نماند و فرزند فرزند فرزند و نسل و نژاد او، پس ولايت اين صدقه که در اين کتابت وصف شده با قاضي وقت است که متولي قضا است و حکومت شرعي با اوست در شهر اصفهان و اقرار نمود احمد بن محمد بن رستم با اين که به او خبر رسيد که در باب وقف در حيات واقف اختلافي از علما رخ داده که بعضي باطل کردهاند و بعضي جايز دانستهاند پس خواستند که برگردانند اين صدقهي وصف شده در اين کتابت را و اين که باطل کنند يا نقض کنند و يک مردي از مسلمين که صالح و عادل است، پس اقرار کرده احمد بن محمد بن رستم نزد آن قاضي که ذکر کرديم در اين کتابت در مجلس او در شهرستاني که قاضي بود در آن به آنچه ذکر کرديم ما آن را و بيان نموديم حکم آن قاضي را به صحت اين صدقه و تجويز و گذرا بودن آن با حضور احمد بن محمد بن رستم که نامبرده شد در اين کتابت و نزد آن قاضي به همين صدقه که تفسير شد در اين کتابت بنابر آنچه سبيل شده و تفسير شده و حکم نموده آن قاضي به صحت اين صدقه و گذرا بودن آن با اين که صدقهي صحيحهي دائمهي ثابته است و هر روزگار و زماني، بنابر آنچه به تحقيق تفسير شد و ذکر شد در اين کتابت براي هميشه مادامت السموات و الارض تا آن که وارث نمايد خداوند زمين را و هر که در اوست و خداست بهترين وارثين. پس حکم نمود آن قاضي آنچه را که ذکر نموديم در اين کتابت در مجلس قضاوت خود در شهري که در آن قاضي بود به آنچه که ما ذکر کرديم ما اين صدقه را و گذرا بودن آنها به حضور احمد بن محمد بن رستم که در اين کتابت نامبرده شده. پس هر کس دشمني کند پس حلال نيست براي احدي که ايمان به خدا و روز قيامت دارد از سلطاني يا قاضي و نه وارثي که کاري کند و نه اقدامي نمايد در باطل ساختن اين صدقه که در اين کتابت توصيف شده و نه در باطل ساختن چيزي از آن و نه در تغيير دادن چيزي از راههايي که وقف کرده و سبيل قرار داده آنها را احمد بن محمد بن رستم و جا به جا نکند آنها را از جايگاه خود و تبديل ننمايد چيزي از آنها را و نه چيزي از شروط آنها را، و طعن و تخريب نکند چيزي از آنها را و عملي نکند که باعث نقصي در آنها شود و نه از بين برد و نه در فساد آنها به وجهي از وجوه اقدام نمايد و نه لعب و بازي کند از چيزي از آنها به هيچ گونه گفتاري يا کرداري، زيرا اين صدقات صدقات صحيحهي جائزهي ثابته است و هم اکنون احمد بن محمد بن رستم صدقه قرار ميدهد. اين صدقات را به تمام آنچه در اين کتابت است به طوري که نامبرده شده و توصيف شده و تفسير شده. پس اقرار و اعتراف نمود به آنچه شنيده و ملتزم نموده خود را به آنچه در اوست و اين وقف در وقتي بوده که در تاريخ آن در صدر اين کتاب مرقوم است و الحمدلله رب العالمين والصلوة والسلام علي نبيه و خير خلقه محمد المصطفي و آله الطيبين الطاهرين. توضيحا در ذيل ورقهي وقفنامه اين شهود ذکر شده که ترجمهي آن از قرار مرقوم زير است. نقل خطهاي مشايخ گذشته که رحمت خدا بر آنها باد در نسخهاي که اين نسخه از آن انتاج شده است. شهادت محمد بن جعفر بن محمد بن جعفر در کتابت اين نسخه و اين کتابت را به خط خود نگاشته و شهادت احمد بن عبدالله بن احمد که کتابت اين نسخه را به خط خود نگاشته و شهادت محمد بن ابراهيم بن محمد در کتابت اين نسخه که به خط خود نوشته و در ذيل شهادت شهود مهر مرحوم حجت الاسلام شفتي حاج سيد محمدباقر به اين عبارت است: لا اله الا الله الملک الحق المبين عبده محمدباقر 1230 و ضمنا در حاشيهي وقفنامه، عدهي زيادي از علما و شخصيتها به صحت وقفنامه گواهي فرمودهاند و مطابقت آن را با اصل وقفنامه گواهي فرمودهاند و از آن جمله مرحوم حجت الاسلام شفتي چنين فرمودهاند: هو الله تعالي شأنه هر آينه به تحقيق مقابله شد اين ورقه که فرع اصل ورقه است با اصل آن که فرع اصل اصيل است و اين فرع مهر اين حقير اميدوار به عفو پروردگار آمرزنده محمدباقر با چشم عليل و چشم گنهکار و چشم آن کس که معين اوست در مقابله به طوري که مطابقهي اين نسخهي فرعي با آن اصل براي من جزمي است و يقيني است به قدري که در مطابقت توانايي داشتم و نوشت آن را اميدوار به رحمت خدا، مختوم به خاتم او به اين عبارت: لا اله الا الله الملک الحق المبين عبده محمدباقر 1230 مخفي نماند که ترجمهي اين وقفنامه که به عبارت عربي بود، به وسيلهي اين حقير حاج سيد مجتبي ميرصادقي فرزند مرحوم حاج سيد محمدباقر مدرس حوزهي علميهي مدرسهي صدر اصفهان و امام جماعت مسجدالنبي واقع در خيابان جي اصفهان صورت گرفت و مطابقت آن را با نسخهي اول وقفنامه گواهي مينمايم الاحقر مجتبي مير محمد صادقي. محل امضا و مهر مجتبي مير محمد صادقي. اين ترجمه که به وسيلهي آقاي حاج سيد مجتبي مير محمد صادقي مدرس مدرسهي صدر اصفهان از روي اصل وقفنامه انجام گرديده با اصل مطابقت دارد و صحيح است. رئيس ادارهي تحقيق اوقاف اصفهان - کرمعلي زارعي. متن وقف نامه احمد بن محمد بن رستم اشاره با توجه به اين که مقالهي آقاي سيد محمدعلي طباطبائي زواره با عنوان «موقوفات احمد بن محمد بن رستم» در اين شمارهي مجله آمده است و متن وقفنامه در آن به طور کامل درج نشده بود مناسب ديديم متن کامل موجود در آرشيو سازمان اوقاف و امور خيريه را بازخواني نموده و در اختيار علاقهمندان قرار دهيم. گفتني است اين متن رونوشت رونوشت اقرار به صدقه جاريه ميباشد. ميراث جاويدان هو الواقف علي الضماير هذا ما اقربه احمد بن محمد بن رستم بن المطيار القرشي و اشهد به علي ما فيه في صحهي من عقله و بدنه و جواز امره و ذلک في شهر رمضان سنهي ست و عشرة و ثلاثمائة. اقر انه تصدق بجميع ما ذکر و سمي و وصف / في هذا الکتاب من الضياع و الحصص و بيوت رواحي الماء التي فيها مما ينبي هذا الکتاب عن تسميته و ذکر موضعه و حدوده و اشهد الله تعالي ذکره و تقدست اسمائه علي نفسه و کفي بالله جل ثناءه شهيدا و جازيا و مثيبا، ابتغاء وجهه عز و عظم له و ليحله الجنة و يصرفه عن النار و يصرف النار عنه تصدق بجميع نصيبه من جميع قريتي هرمزآباد و تودليان من رستاق ماربين من کورهي اصفهان من طسوج هوشيران و مبلغ / هذا النصيب خسمة و عشرون سهما مقسومة مفروزة من ثمانية و عشرين سهما من جميع القريتين التين احد حدودهما ينتهي الي ارض قريتي دينان و دسکرد و الحد الثاني الي ارض قرية بابکان و الثالث ينتهي الي ارض قرية دستجرد و ناهرمزدان و الحد الرابع ينتهي الي ارض / قرية کيلان و المفازة التي تجاوز هذه القري و تصدق ايضا بقرية ازداره من رستاق اردستان من کورة اصفهان واحد حدودها ينتهي الي قرية شيربخرد و الحد الثاني ينتهي الي قرية روحبر / مهره و مدينة اردستان و الحد الثالث ينتهي الي مزرعة نوکاباد و مزرعة هرمزآباد و الحد الرابع ينتهي الي قرية بهشتآباد و مفتح عين قناة هرمزآباد و تودليان في موضع يعرف / بدکريه و مصب مائها في اراضي و صحاري هاتين القريتين و مفتح عين قناتي قرية ازواره و مستنبط ماء هما من جبل اردستان المعروفة بکوردکويه و ببادکويه من رستاق برزاوند و مصب الماء الجاري من / برزاوند و ثلاثة ارباع سهم من سهم من القناة الجارية في جبل اردستان في ارض و صحاري قرية ازواره و تصدق ايضا بقرية جوزدان و عسر... التي تسمي هتماباد التين هما جميعا من رستاق برا آن / من طسوج فيروزآباد من کورة اصفهان و بقناتيهما المعروفة احداهما بالکبري و الاخر بقناة هتماباد و بالحصة من القناة المعروفة بقناة کردج واحد حدود جميع هذه القرية و العسر... ينتهي الي الجبل المعروف / بجبل جوزدان و الحد الثاني ينتهي الي ارض قرية جورجر و الي الطريق و الشارع و الحد الثالث ينتهي الي ارض جردان و الي قناة قرية اشکشان و بلارق ارض قرية تيم ديارين و الحد الرابع ينتهي الي ارض / قرية اشکشان و ارض قرية المبارکة و مفتح عين القناتين اللتين يعرف احداهما بالکبري و الاخري بهتماباد من مواضع قري يعرف بجلادران و بردان و زردنجان و مفتح عين القناة المعروفة کردج / و مستنبط ماءها و منبعها من موضع يعرف بقرية کوس و مبلغ الحصة التي تصدق بها من سهام هذه القناة خمسة عشر سهما من مائة سهم و مصب ماء جميع هاتين القريتين اللتين يعرفان بالکبري و هتماباد / و بسهام قرية کردج في اراضي و صحاري و... و حيطان قرية جوزدان و عسرتها هتماباد و تصدق ايضا بجميع نصيبه من قرية سروشان و دسکريتها المعروفة بغرباهان و زرکاباد من رستاق / روبدشت من طسوج / روررک و هو ثلثمائه سهم و عشرة اسهم و دانقا و عشر حبات و نصف سدس حبة من اربع مائة سهم مشاعا غير مقسوم و بنصيبه من جميع قناة هذه الضيعة التي تسمي سروشان التي من / شعبتان منبعها من ارضي قرية کديرانچيه و اراضي قرية مارجية و هو مثل سهام قرية و دستکرتها و مصب ماءها في اراضي قرية سروشان و دستکرتها واحد حدود جماعة هذه القرية و دستکرتها ينتهي / الي ارضي قرية سکان و ارضي قرية هلارته و الحد الثاني الي نهر جنديج و الحد الثالث ينتهي الي قصر يعرف بقصر الشياطين و نهر يسمي جهرود و اراضي قرية آز و الحد الرابع ينتهي الي اراضي سمسمعه و اراضي قرية تسمي کدراره و تصدق ايضا لحصصه من قرية الطرق التي هي و ارضوها و صحاريها و قصرها و مزارعها جميعا في رستاق حرداقاسانمن طسوج اسفهوردز من کورة اصفهان / واحد حدود جماعة القرية و مزارعها ينتهي الي قرية طار و الي اراضي کشه و الحد الثاني ينتهي الي نيه و ارکان و الحد الثالث ينتهي الي رباط يسمي دروالي المفازه و الحد الرابع ينتهي الي قرية دهنه و تنقراپيازان / و هذه الحصص تسعة اسهم مقسومة من ست عشر سهما من النصيب المعروف بابراهيم بن محمد بن يحيي و ثلاثة اسهم و نصف من سبعة اسهم مقسومة من هذا النصيب المنسوب الي ابراهيم و اربعة عشر سهم / من ثلثين سهما من الربع المقسوم المعروف بعبد الرحمن بن محمد بن يحيي واحد و عشرون سهما من مائة و ستين سهما من الربع المقسوم المعروف باحمد بن محمد بن يحيي و تصدق ايضا بجميع القرية المسماة هست جان / من رستاق السوار من طسوج خانان و بجميع ما فيها من معادن الحجارة واحد حدود جماعتها ينتهي الي قرية ودان و الحد الثاني ينتهي الي قرية کرسکان و مزارعها و قرية راعر و مزارعها و الحد الثالث / ينتهي الي قرية حاجي کان و مزارعها و الحد الرابع ينتهي الي قرية ساوکان و جبلها و مزارعها و تصدق ايضا بجميع ارحاء الثلاثة المعروفة بارحاء رستم فمنها بيت معروف بمنابنده و فيه حجران واحد حدود هذا البيت / و اصطبله الملاصق و العيضتين اللتين و امامه ينتهي الي قرية و الحد الثاني ينتهي الي نهر جرباس و الحد الثالث ينتهي الي طريق و الحد الرابع ينتهي الي ابرست هاتين الراحيين و منها بيت يعرف بادريه و فيه حجران / واحد حدوده و الاصطبل الملاصق له المتصل قرية معه و الراحية التي امامه و النهايات هذا البيت و القطعة الارض الملاصقة له الداخلة في الصدقة ينتهي الي رحي ميائيه و الحد الثاني ينتهي الي المقابر و الحد الثالث ينتهي الي / افرسب هاتين الراحتين و الحد الرابع ينتهي الي ابرسليما و منها بيت يعرف بابريه واحد حدود هذا البيت و اصطبله الملاصق المتصل له و العيضة المنسوبة اليه و الدار و القصر و البيوت و البستان المتصل بها / و الحانوت لهذا البيت و الاربع و القطع الارض المنسوبة الي هذا البيت الداخلة جميعها فيما تصدق به احمد بن محمد ينتهي الي ارضي قرية مهرآباد و الحد الثاني ينتهي الي وادي الزهررود و الحد الثالث / ينتهي الي نهر جربابين و ارض سمنه و المقابر و ابرست هذه الرحي و الحد الرابع ينتهي الي افرسب هاتين رحيين و الرحية التي يشرع النهايات هذا البيت و الي الطريق الشارع و موضع جميع / هذه البيوت بقرية مهرآباد من رستاق جي من کورة اصفهان و تصدق ايضا بارحائه نصر منه گلستان من رستاق ماربين من کورة اصفهان و هي خمسة ابيات مجتمعة متلارقة في کل بيت / منها حجران واحد حدود جماعة هذه البيوت ينتهي الي العيضة المعروفة بعيضة گلستان و الارض المعروفة بالمدح من هذه القرية والحد الثاني ينتهي الي ابرسب هذه الارحي و الحد الثالث ينتهي الي صحراء هذه / القرية و الخان المبني في هذه القرية المجاور لهذه الارحي الداخلة في الصدقة و الحد الرابع ينتهي الي ابرسب هذه الرحي و الي الرحيات التي يشرع اليها و ابوابها و تصدق ايضا بارحائه المعروفة بارحاء / الکران و هي اربعة ابيات علي شاطي نهر نياسرم و فرسان بقربه و موضعها بقرية نوشاباد من رستاق ماربين من کورة اصفهان في کل بيت من هذه الابيات الاربعة الحجرات. واحد حدود / جماعتها ينتهي الي ارض يعرف بريا احمد بن عبيد. الحد الثاني الي ابرسب هذه الارحي و الي عيضة سهيل و الحد الثالث و الرابع ينتهيان الي الطريق و الي الرعايت التي اليها ابواب هذه الارحاء و الي / الارض المعروفة بخلد الازهر و تصدق ايضا بجميع القصر المعروف بيحيي بن فرقد و الساباط المتصل به الذي تحته الطريق الشارع و الي موضع السوق المدينة و بالمنازل التي فيه علوها و سفلها و بالمنازل فيه علو / هذه الساباط المتصل بالقصر و بارحاء الماء اللوالي في هذا القصر و جميع ذلک في ربض مدينة جي في الموضع المعروف بالسوق العتيقة من طسوج المدينة المجاورة لها احد حدود الجماعة. ذلک ينتهي الي النهر المعروف / بدربستان. و الحد الثاني ينتهي الي السوق العتيقة و الخان المعروف بخان بربارش و الحد الثالث ينتهي الي خرابات کاتب يعرف بالسوق الکرانسن و الحد الرابع ينتهي الي الطريق الذي اليه باب هذا / القصر و باب الأرحاء التي تحته و عدد احجارها ثلثه. تصدق احمد بن محمد رستم في صحة من عقله و جواز من امره عليه بجميع ما سمي و وصف في هذا الکتاب من الضياع و الاشقاص و القصور و البيوت / و الارحاء و ارحي الماء التي فيها و المحدودة الموصوفة في هذه الکتاب و بجميع اراضيها و بناءيها و سفله دورها و منازلها و حصونها و ساير بيتها و کرومها و اشجارها المثمرة و غير المثمرة و مطاربها و صنوف / زروعها و غروسها و عامرها و سهلها و جبالها و مشاربها و مياهيها و انهارها الاتي من جميعها من حقوقها و طرقها و مرافقها و مسائل ماءها في حقوقها و کل قليل و کثير هولها و منها و کل حق هولها داخل / فيها و خارج منها صدقة موقوفة بتة بتلة مؤبدة مخلدة محبوسة محرمة لا رجعة فيها و لا مشوبة و لا شرط يفسدها و لا خيار ينقضها و لا امد ينتهي اليه دون (ان يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين) قربة الي / الله عز و جل ابتغاء ثوابه و زلفي لديه (يوم يجزي کل نفس بما کسبت و تبيض وجوه و تسود وجوه) قطعا احمد بن محمد عن املاکه و فلا يرجع اليه و امضاها بسبلها و وجوهها فلا رجعة فيها و لا نقض ينقضها قائمة علي / اصولها ثابتة لا يباع و لا يوهب و لا يتلف شيء من وجوه التلف و لا يورث و لا يملک و لا يمضي عليها حلة متناول و لا اجارة مستأجر و لا ارتهان مرتهن و لا رأي يحدث لولي هذه الصدقة في / استبدال بها او نقص لها او لشيء منها علي ان يشغل جميع هذه الصدقة المعتبرة المحدودة الموصوفة في هذا الکتاب في کل دهر و زمان في حياة احمد بن محمد بن رستم و بعد وفاته ابدا مادامت السموات و الارض / علي ما يري القيم في کل دهر و زمان من وجوه الاشتغال فيما اخرج الله و رزق في کل سنة من جميع الاصناف غلات هذه الصدقة من زروعها و کرومها و ثمارها و اقطانها و لطابها و خلفها و ساير / ما اخرج الله من غلاتها شتويا و صيفيا بدي في ذلک. فرفع من ذلک ما تيقن جميع هذه الصدقة مما فيه عمارتها و مصالحها و المستزاد و النماء في غلاتها و الصلاح في اصلها و في اجور / نوابها و وکلاءها و امناءها و قهاريمها و مؤونة المختلفين اليها بمصالحها نفقة بالمعروف و الاصلاح علي ما يري من ذلک و لاتها في کل وقت و زمان من نفقة عليها في ذلک کله فما فضل بعد / ذلک من غلات هذه الصدقة و دخلها في کل سنة فهو الي احمد بن محمد بن رستم المتصدق بها و الواقف لها و بيده ابدأها عاش بنفقته و ماشاء منه علي ماشاء و تصرف منه ماشاء منه فيما راي صرفه / و يصنعه و ما احب منه فيما اراد و نجح من ذي الحق نجحه به و يعري منه من رأي ان يعريه کل ما احب و شاء و يجري من ذلک علي من رأي الاجراء عليه و يعطي من ذلک من رأي اعطاه و يصرف ماشاء منه / کل ماشاء فيما رأي من الوجوه التي امر الله تبارک و تعالي لصرف الصدقات المفروضات و زکوات اموال المسلمين فيها و يعمل في جميع ذلک کله ايام حياته برأيه لا يسئل عن شيء منه و لا تکلم فيه و لا في شيء / منه و لا يعارض بحجة و لا يعترض عليه في ذلک و لا في شيء منه معترض من سلطان و لا قاض و لا حاکم و لا غيرهم مقبول قوله جميع ذلک نافذ امره ماض فعله فيه. فاذا احدث بأحمد حدث الموت بدا الي هذه الصدقة / باخراج ما قد سمي في هذا الکتاب من حظ سلطان و ما فيه العماره و المستزاد في غلات هذه الصدقة علي ما قد بين في هذا الکتاب فما فضل من ذلک بعد ذلک کله في کل سنة فهو لولد احمد بن محمد بن رستم کائنين من / کانوا للذکر مثل حظ الانثيين لکل واحد منهم ما سمي له من هذه الصدقة ما عاش علي من سمي من ذلک و وصف في هذا الکتاب فمن هلک منهم و ترک ولدا او ولدا، صار جميع ما قد سمي له من هذه الصدقة و ما کان له ذا / نصيبه من هذه الصدقة لو کان حيا لمن ترک من ولده يجري ذلک لهم عليهم سواء... و من هلک من ولد الهالک منهم و من ولد ولده و من نسله الموصوفين في هذا الکتاب و ترک ولدا و ولد و ولد و نسلا صار جميع ما کان نصيبه من هذه الصدقة لو کان حيا لمن ترک من ولده و ولد ولده و نسله و يجزي ذلک عن کل من هلک منهم لمن ترک الهالک منهم عن ولده و ولد و ولده و نسله علي ما وصف من ذلک في هذا الکتاب ابدا / ما تناسلوا حتي... لولد کل هالک منهم و من اولادهم و نسلهم من هذه الصدقة ما کان نصيب الهالک منهم لو کان حيا و من هلک من ولد احمد بن محمد بن رستم و لم يدع ولدا لا نسلا و کانوا يوم هلک احياءا ثم انقرضوا / بعده اي ذلک کان صار جميع ما سمي للهالک منهم من هذه الصدقة بعد انقراضهم و انقراض نسل ان کان لهم الاخر منهم ان کان حيا و ان کانوا قد هلکوا جميعا صار جميع ذلک لنسل لهم ان کان لهم يجزي ذلک لهم و عليهم / يجري ما سمي لهم من هذه الصدقة و يجري هذه الصدقة علي ولد احمد بن محمد بن رستم و علي اولادهم و نسلهم ما تناسلوا علي ما سمي و وصف في هذا الکتاب حتي ينتهي ذلک کذلک الي آخر ما يبقي منهم و من نسلهم علي / ما سمي و وصف في هذا الکتاب و يجري ذلک الاخر من يبقي منهم حتي ينقرضوا فان انقرض جميع ولد احمد بن محمد بن رستم بصلبه و جميع اولادهم و نسلهم الموصوفين في هذا الکتاب فلم يبق منهم احد فالثلثان من / جميع ما سمي لهم من هذه الصدقة و ما کان نصيبهم منها او بقوا بعد ذلک للفقراء من قرابة احمد بن محمد بن رستم من قبل ابيه و امه و لفقراء نسلهم ابدا ما تناسلوا بيداء من ذلک بالاقرب فالاقرب منهم الي / احمد بن محمد بن رستم نسبا و رحما فيعطي کل واحد من ذلک لنفسه و لمن يلزمه النفقة عليه من عياله في جميع نفقاتهم لطعامهم و کسوتهم و ما يصلحهم للمعروف و لا يعطي احد منهم في نفقتهم الخدم اکثر من خادم واحد اذا کان الخادم / ثم يعطي الدين عنه في القرب من احمد بن محمد بن رستم کذلک قريبا بعد قريب و بطنا بعد بطن حتي يعطي جميع الفقراء من قرابة احمد بن محمد بن رستم الموصوفين في هذه الکتاب فان کان في هذين الثلثين فضل عما يبقي / بجميع فقراء من قرابة احمد بن محمد بن رستم الموصوفين في هذا الکتاب من النفقة الموصوفة فيه رد ذلک الفضل عليهم جميعا علي حصص ما سمي لهم من نفقة الموصوف امرها في هذا الکتاب و صار الثلث الباقي للفقراء / و المسلمين و مساکينهم و مساکين اصفهان و يفرق ذلک فيهم و يصرف في ابواب البر من ذلک حسب ما يراه و الي هذه الصدقة من تفضيل و تسوية و زيادة و نقصان جايز له ما وضع في ذلک بعد ان يتقي الله وحده / و هو حي بفضله افضله موضعا و اعظمه اجرا. فان انقرض جميع قرابة احمد بن محمد بن رستم الموصوفين في هذا الکتاب و لم يبق منهم احد و استغنوا و لم يکن فقير اي ذلک کان، صار جميع ما سمي لهم من هذه / الصدقة و ما کان نصيبهم منها لو کانوا حيا لموالي احمد بن محمد بن رستم و موالي ولده الذکور و الاناث من موالي الذين ولي نعمته کل احد منهم بابن لأحمد بن محمد بن رستم او لولده او لولد ولده او بعضهم کائنا من / کان منهم في فقراء اولادهم و نسلهم ابدا ما تناسلوا جميعا يرجع الولاية منهم الي احمد بن محمد بن رستم اوالي احد من ولده و ولد ولده و نسله الموصوفين في هذا الکتاب فاعطوا منها ما بکفيهم فان افتقر احد من القرابة و/الموالي الموصوفين في هذا الکتاب بعد غني اجري مجري من کان فقراء منهم في جميع ما سمي له في هذه الصدقة و يرد الي کل من افتقر. کلما افتقر فيصرف ذلک عنه کل ما استغني الي ما يستحق ذلک بعده من / ساير اهل هذه الصدقة فان انقرض جميع هذه القرابة و الموالي و اولادهم و نسلهم الموصوفين في هذا الکتاب و لم يبق منهم احد و استغنوا جميعا و لم يکن فيهم فقير اي ذلک فجميع ما سمي لهم / من هذه الصدقة مع الثلث الذي کان قد سمي للفقراء المساکين مصروف کله الي الفقراء المسلمين و مساکينهم من مساکين اصفهان في ابواب البر ابدا مادامت السموات و الارض الي ان / (يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين) علي يدي القيم في ذلک اليوم من تفضيل و تسوية بعد ان روعي افضل ذلک موضعا و اعظم اجرا. فلا يزال هذه الصدقة الموصوفة في هذا الکتاب جارية ثابتة دائمة علي ما قد سمي و وصف / في هذا الکتاب هذا احمد بن محمد بن رستم بن المطيار ايام حياته يفعل فيه ما يشاء و راي علي ما سمي و وصف في هذا الکتاب يلي ذلک احمد بن محمد بن رستم في حياته و توليتها من شاء بعد وفاته فان لم يولي لذلک احدا في / حياته کان ولاية ذلک عند وفاته الي الباقي من ذکور ولده يقوم بذلک کله ما عاش فيوليه ماشاء توليته من الناس کلهم فان لم يوال الوالي کذلک احدا و لم يقمه مقامه و لم يبق لها ولي من ولد احمد بن محمد بن رستم / و ولده و ولد ولده و نسله فولاية هذه الصدقة الموصوفة في هذا الکتاب الي القاضي الذي يتولي القضاء و الحکم بکورة اصفهان في ذلک الوقت. و اقر احمد بن محمد بن رستم انه بلغه ان في الوقف في الحياة [مساوي حياة] الواقف / اختلافا من العلماء فمنه يبطله و من يجيزه فاراد ان يرجع عن هذه الصدقة الموصوفة في هذه الکتاب و ان يبطلها و ينقضها فخاصمه في ذلک رجل من المسلمين صالح عادل فاقر احمد بن محمد بن رستم عند هذا القاضي الذي ذکرناه / في هذا الکتاب في مجلسه في المصر الذي هو فيه قاض انه قد تصدق بهذه الصدقة الموصوفة المفسرة في هذا الکتاب علي ما سمي و وصف و ذکر و فسر و بين في هذا الکتاب من اوله الي آخره فقبل هذا القاضي الذي ما ذکرناه / في هذا الکتاب اقرار احمد بن محمد بن رستم المسمي في هذا الکتاب و عنده بهذه الصدقة المفسرة في هذا الکتاب علي ما قد سبلت و فسرت و قضي عليه بصحة هذه الصدقة المفسرة في هذا الکتاب و جوازها و بأنها / صدقة صحيحة دائمة ثابته في کل دهر و زمان علي ما قد فسرت و ذکرت في هذا الکتاب ابدا مادامت السموات و الارض حتي يرث الله الارض و من عليها و هو خير الوارثين. فقضي هذا القاضي الذي ذکرناه في / هذا الکتاب في مجلسه القضاء في المصر الذي کان قاضيا فيه بما قد ذکرنا و فسرنا قضائه بصحة هذه الصدقة و جوازها بمحضر من احمد بن محمد بن رستم المسمي في هذا الکتاب و من خصمه الذي خاصمه فيها فلا يحل لاحد يؤمن بالله و اليوم / الاخر من سلطان و لا قاض و لا وارث ان يعمل و لا ان يسعي في ابطال هذه الصدقة الموصوفة في هذا الکتاب و لا في ابطال شيء منه و لا في صرفها عن هذه الوجوه التي سبلها احمد بن محمد بن رستم و لا يحولها عن / منزلها و لا ان يبدل شيء منها و لا من شروطها و لا يطعن فيها شيء و لا يعمل في نقض شيء من ذلک و لا في نسخه و لا في فساده من وجه من الوجوه و لا يغبن عن شيء من ذلک بقول و لا فعل لانها صدقة صحيحة جايزه ثابتة و الان / احمد بن محمد بن رستم تصدق بها بجميع ما في هذا الکتاب علي ما سمي و وصف و فسر بعد ان قري عامه جميع ما فيه. فأقران قد سمعه و فهمه و الزم نفسه جميع ما فيه في صحة منه و جواز امر و ذلک في الوقت المورخ في صدر هذا / الکتاب. و الحمد لله رب العالمين و الصلوة والسلام علي نبيه و خير خلقه محمد المصطفي و آله الطيبين الطاهرين / تکملهشرايطي که در وقفنامه مذکور است: شرط کرد که هر آنچه از محصول و غلات و ثمرات و زروعات صيفي و شتوي موقوفات حاصل شود، اولا عشر و خراج پادشاه از آن اخراج کنند / و آنچه بماند مايحتاج عمارات رقبات مذکوره از آن مقدم دارند به نوعي که رقبات معمور بوده، موجب مزيد ارتفاع و مستزاد انتفاع گردد و اجرت جماعت امنا و وکلا بر زراعت و مصالح / آن قيام نمايند. حسب المعروف بدهند به موجبي که متولي هر زمان مصلحت بيند و هر آنچه از غلات و ارتفاعات آن باقي ماند، مصرف آن به اختيار احمد بن محمد بن رستم باشد / و در دست وي باشد و مادام که در حيز حيات باشد و بعد از وفات وي بعد از اخراج حصهي پادشاه خرج مصالح رقبات از آن اولاد احمد بن محمد بن رستم باشد / و هرچند که پادشاه باشند، ذکور را دو چندان اناث بدهند و بر هر يک از اولاد احمد بن محمد بن رستم مذکور مجري دارند تا در حيات باشند و هر که از اولاد احمد بن محمد بن رستم وفات / کند و فرزندي يا فرزند فرزندي بگذارند آنچه به اسم وي مقرر بوده باشد، تا حين وفات از آن فرزند يا فرزند فرزند خلف وي باشد علي السويه و چون از اولاد فرزندان هالک يا از فرزند / فرزندان وي کلي وفات کند و فرزندي يا فرزند فرزندي يا نسلي بگذارد هر آنچه نصيب آن يک بوده باشد، از اين صدقه در حال حيات وي از آن فرزندان و فرزندان فرزندان و نسل / وي باشد. هميشه بر اين طريقه جاري دارند ماتواردوا و تناسلوا. و چون يکي از اولاد صلبي احمد بن محمد بن رستم وفات و هيچ ولدي و نسلي از وي يا آنکه نسلي بگذارد و بعد از آن منقرض شوند، / هر آنچه نصيب هالک بوده باشد در حين حيات وي از آن فرزندان ديگر باشد که در حيات باشند و چون همهي اولاد احمد بن محمد بن رستم وفات کند، تمامي... ايشان / از آن نسلي ايشان باشند و بر ايشان جاري دارند به موجبي که شروع شده تا منتهي شود به آخرين شخص از اولاد و اعقاب وي و اگر مجموع اولاد صلبي و اولاد ايشان و نسل ايشان / منقرض شوند و از ايشان هيچکس نماند چهار دانگ از اين صدقه از آن فقرا باشد که از پدر و مادر به احمد بن محمد بن رستم قرابت دارند و از آن فقراء نسل ايشان باشند ابدا / ما تناسلوا الاقرب فالاقرب و نفقه و کسوه اقرباي وي که فقير باشند و نفقه و کسوه کساني که واجب النفقه باشند بر اقرباي فقراي وي نيز بده
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 2131]
صفحات پیشنهادی
موقوفات احمد بن محمد بن رستم
موقوفات احمد بن محمد بن رستم نويسنده: محمد علي طباطبائي زواره مقدمه مرحوم استاد محيط طباطبائي در مقدمهي ديوان مجمر اصفهاني شاعر معروف چنين شرح داده که: ابوعلي ...
موقوفات احمد بن محمد بن رستم نويسنده: محمد علي طباطبائي زواره مقدمه مرحوم استاد محيط طباطبائي در مقدمهي ديوان مجمر اصفهاني شاعر معروف چنين شرح داده که: ابوعلي ...
موقوفات بر پاية مخطوطات(2)
44) موقوفات آستان قدس گردآورنده: عبدالمؤمن بن ابوالقاسم حسيني نسخهشناسي: مشهد: ... موسي خان واقف: رستم بيک ايشک آقاسي واقف: ميرزا علي بن رستم بيک ايشک آقاسي ..... 80) وقفنامه واقف: محمد بن حسين جاغرقي خبوشاني کاتب: حسن بن احمد حسيني ...
44) موقوفات آستان قدس گردآورنده: عبدالمؤمن بن ابوالقاسم حسيني نسخهشناسي: مشهد: ... موسي خان واقف: رستم بيک ايشک آقاسي واقف: ميرزا علي بن رستم بيک ايشک آقاسي ..... 80) وقفنامه واقف: محمد بن حسين جاغرقي خبوشاني کاتب: حسن بن احمد حسيني ...
موقوفات بر پاية مخطوطات(1)
با سجلّ »مهنّي بن الحسن بن المهنّي الحسيني« تاريخهاي 736ق. ... دانشگاه تهران: 5/242] 6) وقفنامة املاک دارالملک شيراز واقف: غياثالدين علي بن محمد بن مرشدالدين احمد غياثي متنشناسي: طومار وقفنامة املاك دارالملك شيراز كردآباد ... ابراهيم ولد رستم آزابي؛ 3.
با سجلّ »مهنّي بن الحسن بن المهنّي الحسيني« تاريخهاي 736ق. ... دانشگاه تهران: 5/242] 6) وقفنامة املاک دارالملک شيراز واقف: غياثالدين علي بن محمد بن مرشدالدين احمد غياثي متنشناسي: طومار وقفنامة املاك دارالملك شيراز كردآباد ... ابراهيم ولد رستم آزابي؛ 3.
درآمدى بر موقوفات زنان
درآمدى بر موقوفات زنان نويسنده:مهدى مهريزى چكيده بررسى موقوفات زنان يكى از .... خواهر محمد تقى خان، ترجمهاى از قرآن، تاريخ وقف، 1110ق، كتابخانه آستان قدس رضوى، مشهد. .... خرمن بنت رستم و دختر او خير خورشيد، سه قطعه زمين و يك باب خانه در محله ... خير النساء خانم صبيه احمد بن حسين عليرضا، چهار قطعه زمين، تاريخ وقف، 14 ذى حجه ...
درآمدى بر موقوفات زنان نويسنده:مهدى مهريزى چكيده بررسى موقوفات زنان يكى از .... خواهر محمد تقى خان، ترجمهاى از قرآن، تاريخ وقف، 1110ق، كتابخانه آستان قدس رضوى، مشهد. .... خرمن بنت رستم و دختر او خير خورشيد، سه قطعه زمين و يك باب خانه در محله ... خير النساء خانم صبيه احمد بن حسين عليرضا، چهار قطعه زمين، تاريخ وقف، 14 ذى حجه ...
وقف در كرمان؛ از اسلام تا مشروطه
در قرون اخير، براي ثبت و ضبط موقوفات دقت بيشتری شده و ما شاهد گزارشهاي .... چون تابع نظريات شيخ احمد احسائياند، شيخيه خوانده ميشوند(17) محمد كريمخان بعد از فوت ... در حومه کرمان تعزيهداري 3 قاضي رستم بن فريدون 1253 هـ ق زرتشتي خانه در محله ...
در قرون اخير، براي ثبت و ضبط موقوفات دقت بيشتری شده و ما شاهد گزارشهاي .... چون تابع نظريات شيخ احمد احسائياند، شيخيه خوانده ميشوند(17) محمد كريمخان بعد از فوت ... در حومه کرمان تعزيهداري 3 قاضي رستم بن فريدون 1253 هـ ق زرتشتي خانه در محله ...
وقفنامه کهن امامزاده جعفر دامغان
واقف، امير سيفالدين علي کيا ابن سراجالدين رستم بن حاجي [هزار جريبي] است، وي .... و فرزندان مرا در اين موقوفات مخلودات حقي از حقوق به ملکيت نيست، و به اجاره طويله .... حرّره العبد احمد بن حسن الدارا.51 ـ تشهد بما فيه محمود بن محمد...52 ـ بشهادة العبد ...
واقف، امير سيفالدين علي کيا ابن سراجالدين رستم بن حاجي [هزار جريبي] است، وي .... و فرزندان مرا در اين موقوفات مخلودات حقي از حقوق به ملکيت نيست، و به اجاره طويله .... حرّره العبد احمد بن حسن الدارا.51 ـ تشهد بما فيه محمود بن محمد...52 ـ بشهادة العبد ...
باغ ارغوان،کتابخانة وقفي شيخ الاسلام خويي (3)-2
الدور الأعلي: تعويذ، عربي، از محييالدين محمد بن علي معروف به ابن عربي (638) مناجاتي .... آغاز: حدّثنا الشيخ الإمام الأجلّ أبوطاهر أحمد بن محمد بن أحمد السلفي الإصفهاني(576) قال: .... از جمالالدين عبدالله بن يوسف، ابن هشام(762) نوع خط: نسخ جلي، محمد بن رستم بن .... تحرير سال 706ق ، با علامت وقف «موقوفات رمضانيه 1230ق» به خط و مهر ...
الدور الأعلي: تعويذ، عربي، از محييالدين محمد بن علي معروف به ابن عربي (638) مناجاتي .... آغاز: حدّثنا الشيخ الإمام الأجلّ أبوطاهر أحمد بن محمد بن أحمد السلفي الإصفهاني(576) قال: .... از جمالالدين عبدالله بن يوسف، ابن هشام(762) نوع خط: نسخ جلي، محمد بن رستم بن .... تحرير سال 706ق ، با علامت وقف «موقوفات رمضانيه 1230ق» به خط و مهر ...
باغ ارغوان، کتابخانه وقفي شيخ الاسلام خويي (2)
شيخ الاسلام به دليل وقف كتابهايش در ماه رمضان آنها را «موقوفات رمضانيه» ناميده است. ... وقفنامه محمود بن محمد بن قوخاي حنفي با دستخط وي به سال 863 ق، عناوين با خط درشت ..... نوع خط: نسخ جلي، قرن 9، تملك ابيبكر بن رستم شرواني و مختار احمد المدرّس ...
شيخ الاسلام به دليل وقف كتابهايش در ماه رمضان آنها را «موقوفات رمضانيه» ناميده است. ... وقفنامه محمود بن محمد بن قوخاي حنفي با دستخط وي به سال 863 ق، عناوين با خط درشت ..... نوع خط: نسخ جلي، قرن 9، تملك ابيبكر بن رستم شرواني و مختار احمد المدرّس ...
منابع موقوفات آستان قدس رضوي و فهرست واقفان مشهد مقدس
منابع موقوفات آستان قدس رضوي و فهرست واقفان مشهد مقدس نويسنده: عزيزالله ... طومار عضدالملک مرحوم سيد محمد حسين عضدالملک که مدتي وزير خارجه بود در زمان ... موقوفات آستانه در کتابخانهي آستان قدس رضوي جزوهاي به خط ميرزا احمد نيريزي ..... او به مشهد علي بن موسي الرضا - عليهالسلام - علاقهمند بود، و در مشهد رضا خدماتي انجام داد.
منابع موقوفات آستان قدس رضوي و فهرست واقفان مشهد مقدس نويسنده: عزيزالله ... طومار عضدالملک مرحوم سيد محمد حسين عضدالملک که مدتي وزير خارجه بود در زمان ... موقوفات آستانه در کتابخانهي آستان قدس رضوي جزوهاي به خط ميرزا احمد نيريزي ..... او به مشهد علي بن موسي الرضا - عليهالسلام - علاقهمند بود، و در مشهد رضا خدماتي انجام داد.
سید محمد طباطبایی فشارکی
معاصر نامبرده در اصفهان، احمد بن محمد بن رستم مطیار قرشی است که در اوایل قرن چهار. ... چون بخشی از این موقوفات در «زواره» بود و این شهر جاذبه های دیگری برای سادات ...
معاصر نامبرده در اصفهان، احمد بن محمد بن رستم مطیار قرشی است که در اوایل قرن چهار. ... چون بخشی از این موقوفات در «زواره» بود و این شهر جاذبه های دیگری برای سادات ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها