تور لحظه آخری
امروز : یکشنبه ، 9 دی 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):دانايى، ريشه همه خوبى‏ها و نادانى ريشه همه بدى‏هاست.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

اجاره سند در شیراز

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

قرص گلوریا

نمایندگی دوو در کرج

دوره آموزش باریستا

مهاجرت به آلمان

بهترین قالیشویی تهران

بورس کارتریج پرینتر در تهران

تشریفات روناک

نوار اخطار زرد رنگ

ثبت شرکت فوری

تابلو برق

خودارزیابی چیست

فروشگاه مخازن پلی اتیلن

قیمت و خرید تخت برقی پزشکی

کلینیک زخم تهران

خرید بیت کوین

خرید شب یلدا

پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان

کاشت ابرو طبیعی

پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا

پارتیشن شیشه ای

اقامت یونان

خرید غذای گربه

رزرو هتل خارجی

تولید کننده تخت زیبایی

مشاوره تخصصی تولید محتوا

سی پی کالاف

دوره باریستا فنی حرفه ای

چاکرا

استند تسلیت

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1846634563




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

شرايط وقف در مذاهب سبع


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
شرايط وقف در مذاهب سبع
شرايط وقف در مذاهب سبع نويسنده: سيد مهدي نريماني زمان آبادي چکيده مدرس و محقق حوزه علميه خراسان، نفر برگزيده سازمان ملي جوانان و پژوهشگر جوان دفتر تبليغات خراسان، نفر برتر شانزده همايش بين المللي و کشوري، محقق مؤسسات فرهنگي - پژوهشي فقه الثقلين و شيفتگان کمال.وقف پس انداز دائمي براي آخرت است، اين بحث از دو ديدگاه قابل بررسي است، يکي جنبه فقهي است و ديگر جنبه اخلاقي مسئله است. در اين نوشتار به جنبه فقهي اين موضوع آن هم از طريق مقارن بررسي مي‏شود. نويسنده در اين نوشتار با رويکرد فقهي، به بيان شرايط وقف در ديدگاه فقيهان هفت مذهب اصلي اسلامي (اماميه، حنفيه، حنبليه، زيديه، شافعيه، ظاهريه، مالکيه) مي‏پردازد، که طي بررسي‏هاي صورت گرفته، در نوع خود بي نظير است. اين سياهه از يک مقدمه و چهار فصل تشکيل شده است؛ که مقدمه بر ارزشمندي و فوايد وقف استوار شده است.فصل نخست، به واژه شناسي «وقف» در لغت و اصطلاح پرداخته است، و از همين رهگذر به استعمال اين واژه در ادب و شعر فارسي اشاره شده. فصل دوم به ضرورت فقه مقارن در تحقيقات و پژوهشهاي فقهي اشاره کرده است، از اين رو، نويسنده پس از تعريف فقه مقارن، برخي نگاشته‏هاي شيعيان در زمينه فقه مقارن را بيان نموده است. در ادامه هفت اهميت پژوهش به صورت مقارن ذکر مي‏گردد. فصل سوم؛ به بيان شرايط وقف در مذاهب سبع پرداخته است، به همين خاطر نويسنده، در نخستين گام شرايط فقهي وقف را به چهار دسته تقسيم بندي مي‏کند؛ که عبارتند از: شرايط وقف، شرايط واقف، شرايط موقوف عليه، شرايط موقوف. در بخش نخست شش شرط مهم از شرايط وقف به صورت مقارن بيان شده است، پس از بيان شرايط کليدي واقف به شرايط موقوف عليه پرداخته شده تا روشن گردد چه کساني استحقاق دارند به عنوان موقوف عليه مد نظر قرار گيرند. در بخش پاياني اين فصل که مهمترين و کليدي ترين بخش نيز به شمار مي‏رود، پنج شرط براي چيزي که قرار است وقف گردد، مطرح شده است و برخي مصاديق آن نيز مطرح شده است. لازم به ياد آوري است در اين بخش با توجه به تغيير موضوعات، برخي مصاديق مالي که پيش از اين نمي‏توانسته به عنوان موقوف قرار گيرد، به عنوان جايز الوقف مطرح مي‏گردد، در واقع تغيير شرايط در داد و ستدها، سبب شده است برخي مصاديقي که در گذشته ممنوع الوقف باشد، امروزه جايز الوقف تلقي گردد.در فصل چهارم به نتيجه گيري کلي از مقاله و مسيرهاي فراروي پژوهشگران براي پژوهشهاي آينده، اشاره شده است.واژگان کليدي: وقف - تعريف وقف - اقسام وقف- شرايط وقف - مذاهب اسلامي.مقدمهوقف از مختصات نظام حقوقي و اقتصادي اسلام است و داراي ويژگيهايي است. اين عمل صالح و باقي، مصداق روشن ياري رساني و کمک کردن، و انفاقي است که عاري از منت، و احساني ‏خالي از اذيت و به دور از تحقير شخصيت ديگران به شمار مي‏آيد، و تصدقي دايمي و مستمر و بدون ريا است، و وام ‏بدون بهره است که راه بسيار مناسبي براي جلوگيري از بروز اختلافات فاحش طبقاتي به شمار مي‏آيد، و برگ سبزي است که براي انسان ذخيره مي‏شود. در واقع وقف عامل جاودانگي اعمال شخص است که نامه عمل واقف را جاودان مي‏‏سازد و از اين راه زمينه کسب خيرات را براي او دائمي و مستمر مي‏کند.جالب آنجاست که از سوي شارع هيچ محدوديتي براي وقف کننده وجود ندارد، البته تا زماني که وقف مستلزم گناه و معصيت نباشد، با توجه به اين ويژگيها و قابليتهاست که امروزه عرصه وقف همچنان رو به گسترش است. در هر حال با وجود اين که وقف در طول تاريخ توسط حکومت هاي مختلف، دوران پر فراز و نشيبي را گذرانده است.آري! بايد توجه داشت که صدقات جاريه و به خصوص وقف، يکي از بهترين و مؤثرترين شيوه‏هاي انفاق است، که موجب مي‏شود تا براي هميشه زمان آثار و خيرات بخشش مال و کمک به مردم به ويژه محرومان و نيازمندان، شامل حال واقف شده، از بهره‏هاي معنوي و اخروي آن سود برد. در ميان انواع روش‏ها و شيوه‏هاي انفاق و بخشش و خرج مال در راه خداوند، شيوه‏اي همچون وقف، حائز خير و برکت بسيار و هميشگي، براي واقف و مردم نيست.لازم به يادآوري است، به ابو حنيفه نسبت داده‏اند که «وقف در اسلام جايز نيست»، (شافعي، 1400ق، ج4، ص60، حطاب رعيني، 1416ق، ج 7، ص626) ليکن پيروان وي اين کلام را به تأويل برده‏اند تا اين نقل قول، سبب جلوگيري از اين منفعت عظمي نگردد. (شمس الدين سرخسي، 1406ق، ج12، ص27، علاء الدين سمرقندي، 1414ق، ج3، ص375 - 376)با توجه به اينکه نگارش مقاله با رويکرد مقارن، در چند سده اخير - به دلايلي که در ادامه بدانها اشاره مي‏شود- با رکود ويژه‏اي مواجه شده است، نگارش مقاله با رويکرد مقارن، مشکل به نظر مي‏رسد، به ويژه آنکه شاهد موج فزاينده‏اي در رسانه‏هاي گروهي مبني بر اختلاف مذاهب اسلامي مي‏باشيم که اين‏امر سبب دامن زدن به اختلافات نيز شده است، و گاه پژوهش به صورت مقارنه ميان مذاهب اسلامي را مشکل و شايد در نگاه نخست غير ممکن نشان مي‏دهد.‏اما جالب آنجاست که اين اختلافها تنها جنبه تبليغي و غوغا سالاري دارد، چون هنگامي که دانشمند منصفي به گردآوري و بررسي ادله فرقه‏هاي مختلف اسلامي در فتاواي فقهي بپردازد، به راحتي در مي‏يابد که ارباب فرق و مذاهب در بسياري از مسائل اصلي فقه با هم مشترک هستند يا حداقل در تضاد نيستند، و تنها در مسائل بسيار کمي با يکديگر اخلاف دارند که آن هم طبيعي به نظر مي‏رسد، چنانکه در ميان پيروان يک مذهب نيز اين اختلافها وجود دارد، اگر چه وقتي دامنه بحث از يک مذهب به چندين مذهب گسترده شود، بي گمان به واسطه اختلاف فهم و مباني و زمان و مکان، تفاوتهاي بيشتري به چشم مي‏خورد.نويسنده در اين سياهه سعي بر آن دارد که مذاهب مختلف اسلامي، با گرايشهاي مختلف کلامي و اعتقادي، در مسائل فقهي عموما با يکديگر متحد و موافق هستند، و اختلافهايي هم که مطرح مي‏شود، بسيار جزئي است و با توجه به اختلاف مبنايي موجود ميان آنها، طبيعي به نظر مي‏رسد.با توجه به نکات بيان شده به خوبي روشن است که نگارنده براي نيل به هدف والاي خويش، راه مشکل و سختي را در پيش دارد، ليکن‏اميدوارانه پاي در اين ميدان نهاده است و آرزومند لطف و عنايت حق تعالي است تا در اين مسير او را هدايت و راهنمايي و دستگيري نمايد.واژه شناسيوقف در لغتوقف در استعمال لغوي داراي معاني متعددي است، که برخي از آنها عبارتند از:ايستادن. به حالت ايستاده ماندن وآرام گرفتن، وقوف، اقامت کردن، شک کردن در مسئله، منع کردن و جلوگيري نمودن، وقف حکم بر حضور فلان: معلق کردن آن حکم را به حضور او، ايستانيدن، کردن کاري با کسي که بدان ايستد، منحصر ساختن بازداشتن، فرونشاندن جوشش ديگ به آب سرد، خدمت نصراني در کليسا، مطلع کردن بر گناه و بر هر چيزي، دانستن و مطلع شدن، دستيانه از دندان فيل، اسب که در خردگاه دست و پاي وي سپيدي باشد، سپري که گردش از سرون يا آهن يا مانند آن درگيرند. (دهخدا، ماده «وقف»)وقف در اصطلاح فقهي - حقوقپيامبر اسلام وقف را «بازداشت ريشه و رها کردن فايده» توصيف کرده است (ميرزاي نوري، 1408ق، ج14، ص47) و دانشمندان شيعه و اهل سنت نيز از همين تعريف استفاده کرده‏اند، و تعريفهايي در همين مضمون بيان داشته‏اند؛ که عبارت است از:اماميه:شيخ طوسي، ابن ادريس، و يحيي بن سعيد، وقف را به «بازداشت ريشه و استمرار بهره» تعريف کرده‏اند. (شيخ طوسي، 1387ق، ج3، ص286، ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص152، يحيي بن سعيد الحلي، 1405ق، ص 369) ابن حمزه با بيان همان تعريف، قيدي بدان اضافه مي‏کند و آنرا به «بازداشت ريشه و استمرار بهره در راهي نيک» معرفي کرده است. (ابن حمزه طوسي، 1408ق، ص 369 - 370) و محقق حلي آنرا عقدي مي‏داند که ثمره اش، بازداشت اصل و آزاد کردن منفعت است. (محقق حلي، 1402ق، ص 156 و محقق حلي، 1403ق، ج2، ص442)حنفي:سرخسي وقف را «بازداشتن مملوک از تمليک ديگران» معرفي کرده است، (شمس الدين سرخسي، 1406ق، ج12، ص27) و ابن نجيم مصري آنرا «بازداشتن عين از ملک واقف و صدقه دادن بهره يا به مصرف رساندن براي هر کسي که دوست دارد». (ابن نجيم مصري، 1418ق، ج5، ص313، حصکفي، 1418ق، ج4، ص532)حنبلي:ابن قدامه حنبلي، وقف را «بازداشتن ريشه و استمرار بهره» معرفي کرده است. (ابن قدامه، ج6، ص185)زيدي:احمد المرتضي در تعريف وقف گفته: «بازداشتن چيزي مخصوص به صورت ويژه، همراه با نيت قربت».(احمد مرتضي، ج3، ص458)شافعي:زکريا انصاري و تعدادي چند از دانشمندان شافعي، وقف را چنين بيان کرده‏اند: «بازداشتن مالي که‏امکان انتفاع از آن با بقاي عين وجود داشته باشد». (زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص440، محمد بن أحمد شربيني، 1377ق، ج2، ص376، مليباري هندي، 1418ق، ج3، ص186)مالکي:بزرگان فقيه در مذهب مالکيه، وقف را به معناي «بخشيدن منفعت چيزي تا زمان بقاي آن، که به صورت لازم محقق مي‏شود» دانسته‏اند (حطاب رعيني، 1416ق، ج 7، ص626) و نيز برخي آنرا چنين تعريف کرده‏اند: «بازداشت عين براي بهره مندي ديگران از منفعت آن به صورت دائمي». (همان)قانون مدني ج.ا.ا:قانونگذار در قانون مدني جمهوري اسلامي ايران؛ وقف را چنين تعريف کرده است: «وقف عبارت است از اينکه عين مال حبس و منافع آن تسبيل شود». (واحد پژوهش مؤسسه فرهنگي نگاه بينه، 1385ش، ص23)وقف در آيينه ادب و شعر فارسياز ديرباز وقف به عنوان سنت حسنه در ميان مسلمانان از جايگاه ويژه‏اي برخوردار بود، از هيمن روي حتي در ضرب المثلها و اشعار از اين واژه بهره برده‏اند، که در ادامه به برخي معاني لغوي و اصطلاحي اين واژه در‏امثله و اشعار فارسي اشاره مي‏گردد:حافظ:بيا که خرقه من گرچه رهن ميکده هاستزمال وقف نبيني به نام من درميخاقاني:اي به هزار جان دلم مست وفاي روي توخانه جان به چارحد وقف هواي روي توکنم دفتر عمر وقف قناعتنويسم به هر صفحه اي لايباعيمنوچهري:دادار جهان ملک جهان وقف تو کرده ستبر وقف خدا هيچ کسي را نبود دستکليم:تا کسي بر لب نيارد دعوي خون کليمخون فرزندان خود هم وقف قاتل کرده‏امبهشت حق بني آدم است دل خوش دارکه ماند از پدر اين باغ وقف اولاد استعنصري:خدايگان خراسان و آفتاب کمالکه وقف کرد بر او ذوالجلال عز و جلالدانند که در خدمت سلطان جهاندارتا گشت زبانم به ثنا وقف ثنا شدملک حمزه سيستاني غافل:از غمکده جهان چو بيرون ميرفتغم را به زمانه وقف اولادي کردهروي:بر آتش وقف دارم همچو قرص مهر خرمن رابر اين آتش بزن چندانکه خواهد چرخ دامن راناصر خسرو:مخرام و مشو خرم از اقبال زمانهزيرا که نشد وقف تو اين مرکز غَبراو نيز:هر کجا قاب پلو جوجه و کوکو داردمال وقف است و تعلق به دعاگو داردضرورت فقه مقارندر اين بخش از نوشتار در مورد نياز و ضرورت بحث فقهي به صورت مقارن اشاره مي‏شود و اساسا ضرورت توجه به فقه اهل سنت مورد کنکاش و دقت قرار مي‏گيرد.تعريف فقه مقارنتعبير فقه مقارن، از کلمه «فقه» و «مقارن» تشکيل شده است، واژه «فقه» در لغت به معناي درک ظرايف و نکات دقيق امر، است، و در اصطلاح به معناي مجموعه‏اي که مشتمل بر احکام و مسائل شرعي عملي و مستنبطات مجتهدين و اقوال فقها باشد، استعمال مي‏گردد و نيز به دانشي از علوم انساني که به وسيله آن به احکام شرعي از ادله تفصيلي دست مي‏يازيم را «فقه» گويند. (جابري عربلو، 1362ش، ص137) در گفتاري ادبي براي تعريف فقه بايد چنين گفت: فقه يعني، تحور عاشقانه در گمانه زني به مولا و ابتهال خالصانه در انتخاب گمانه زنيها، و استظهار عاقلانه براي مولي.واژه دوم نيز «مقارن» است که از کلمه «مقارنه» گرفته شده است، که به معناي «جمع» و «مصاحبت» و نيز «مقايسه» به کار مي‏رود، بنابر اين فقه مقارن به معناي فقه مقايسه‏اي است.در اصطلاح، «فقه مقارن» به رويکردي در تحقيق و پژوهش در زمينه فقه گفته مي‏شود که فراتر از نقل و بررسي آرا فقهي يک مذهب، به نظرات مذاهب ديگر فقهي، نيز توجه مي‏شود. البته گونه‏اي از فقه مقارن به نام «فقه خلاف»، علاوه بر طرح مقايسه آراي فقهي مذاهب، آنها را مورد داوري و ارزيابي نيز قرار مي‏دهد. دامنه موضوع فقه مقارن، همه ابواب و مسائل فقه را در بر مي‏گيرد، اما حجم آراي فقهي طرح شده در آن گسترده تر از فقه مذهبي است.مذاهب فقهي از گذشته تا کنون با هم در تعامل بوده‏اند، و هر يک با نظر به ديگران مباني و مباحث خود را استحکام و اتساع مي‏بشيده است. داستان رقابت و مقايسه ميان مذاهب فقهي اهل سنت گسترده تر و بيشتر بوده و هست، ليکن در اين نوشتار به دنبال بيان نحوه تماس فقه شيعي با فقه سني نظر داريم.در فقه اماميه، نقل و بررسي آراي عامه، در دوره‏هاي همزيستي و ارتباط با اهل سنت، بيشتر مشاهده مي‏شود، اما اين سبک، پس از پديد آمدن تمايزات جغرافيايي ميان مناطق شيعي و سني، رو به افول نهاد، البته احساس بي نيازي برخي فقيهان از چنين شيوه‏اي نيز مزيد بر علت شد و به روند جدايي از مقارنه کاري، سرعت بخشيد. ليکن امروزه به واسطه رشد ارتباطات جهاني، و کم رنگ شدن مرزهاي جغرافيايي و نيز احساس نياز انديشمندان به تقريب و تدقيق در انديشه‏هاي انديشوران ديگر مذاهب اسلامي، شاهد رشد فزاينده تک نگاري‏هاي فقهي و حتي آثار دوره‏اي فقه مقارن هستيم.نگاشته هاي شيعيان در فقه مقارنبراي نمونه مي‏توان به تأليفات فقهي اماميه که در اعصار مختلف، نگاه مقارن را مد نظر داشته‏اند، اشاره کرد؛ اين کتابها عبارتند از:منتهي المطلب و تذکرة الفقهاء همگي از علامه حلي؛المؤتلف من المختلف، نگاشته علامه طبرسي؛الإنصاف في تحقيق مسائل الخلاف من کتاب جواهر الکلام، نوشته شيخ محمد طه نجف؛الفقه علي المذاهب الخمس، گردآوري محمد جواد مغنيه.نيز کتابهايي در شاخه «فقه خلاف» نگاشته شده است، که عبارتند از:الخلاف، نوشته شيخ طوسي؛تلخيص الخلاف، به کوشش محقق صيمري؛الفصول المهمة، نگاشته شيخ جعفر کاشف الغطاء؛مسائل فقهية، تحرير يافته به دست شيخ شرف الدين؛الإنصاف في مسائل دام فيها الخلاف، نوشته شده توسط شيخ جعفر سبحاني.يکي از نکاتي که ضرورت توجه به فقه مقارن، را نشان مي‏دهد، بيان آيت الله بروجردي (رحمه الله) است که ايشان فرموده است: «فقه شيعه به منزله حاشيه‏اي بر فقه عامه است»، در واقع با توجه به اين سخن ضرورت فقه مقارنه‏اي به خوبي روشن و واضح مي‏گردد. آيت الله منتظري (مد ظله) در توضيح کلام استاد سترگش آيت الله بروجردي (رحمه الله) چنين بيان گفته است:آيت الله بروجردي (رحمه الله) مي‏فرمودند: فتاواي اهل سنت در ذهن اصحاب ائمه (عليهم السلام) بوده است و اصحاب ائمه با همان سبق ذهن، سؤال مي‏کردند و در سؤال و جواب نکاتي است که آن سبق ذهني را نشان مي‏دهد، و با توجه بدان نکات، مقصود روايت روشن مي‏شود. پس فقه ما، حاشيه‏اي بر فقه آنان است. اصحاب ائمه (عليهم السلام) در جامعه اسلامي که با فتاواي امثال ابو حنيفه و مالک و شافعي و اوزاعي و ابن ابي ليلي بوده است، بزرگ شده‏اند و حتي در محيطهاي علمي آنها رفت و آمد داشتند و حتي گاهي در ذهن اصحاب ائمه، فقه عامه بيشتر از فقه خاصه جاي گرفته بود و ائمه معصومين (عليهم السلام) ناچار بودند که با زحمت حق مطلب را در ذهن صحابي خودشان ادا کنند. خلاصه به دو جهت لازم است روايات عامه و فتاواي ايشان را مورد توجه قرار داد، جهت اول متأثر بودن برخي اصحاب ائمه از فقه عامه و جهت دوم تشخيص صدور روايت که آيا تقيه‏اي بوده است يا خير؟(يادنامه خاتمي، ص139)لازم به ياد آوري است، منظور آيت الله بروجردي، کم اهميتي فقه شيعه نبوده است، بلکه ايشان به دنبال بيان اين نکته بوده است که فقه شيعه و روايات فقهي شيعي، ناظر به فقه اهل سنت بوده است، يعني فقه شيعه در فضاي فکري حاکم بر جامعه اسلامي زمان خودش شکل گرفته است و در عين آنکه از فقه عامه، مستقل است، اما نمي‏توان به صورت منقطع از فقه اهل سنت به مطالعه آن پرداخت.اهميت فقه مقارناساسا در باب اهميت فقه مقارن به طور خلاصه ميتوان به زمينه‏هاي زير اشاره کرد:توسعه و تکميل فهم ادله نقليشکي نيست که مذهب فقهي اماميه و ساير مذاهب فقهي، مهمترين دليل خود را براي استنباط احکام، ادله قرآني و روايي مي‏دانند، و همگي آنها در يافتن ادله نقي فراوان تر و ايضاح دلالي بيشتر اين ادله تلاش کرده‏اند. از طرف ديگر، آيات قرآن و بسياري از عمومات و اطلاقات نبوي و حتي مضامين برخي از روايات ائمه (عليهم السلام)، مشترک و مورد توجه همه مذاهب فقهي است. به دليل تنوع برداشت‏هاي دلالي، تأکيد و مهارت بيشتر برخي از مذاهب در بخش هايي خاص از فقه، فقهاي هر يک از اين مذاهب، ذهن و مهارت خود را به گونه‏اي مصروف ادله نقلي کرده‏اند که براي دانشمندان مذاهب ديگر نيز مي‏تواند مايه استفاده قرار گيرد.از اين رو روش مقارن و اشراف و مراجعه به فقه مذاهب ديگر، احتمالات متنوع تري را در فهم آيات و روايات پيش رو مي‏نهد. استفاده از تجارب و سوابق مذاهب مختلف، استحکام دلالات در ادله نقلي را جامع تر مي‏سازد. و بي گمان چنين رويکردي در استنباط فقهي به «استفراغ الوسع» نزديک تر است.حل تعارض روايات با تشخيص موارد تقيه ايتعداد قابل توجهي از روايات فقهي در منابع شيعه، در موقعيت تقيه از ائمه (عليهم السلام) صادر شده‏اند، و تشخيص دقيق مورد تقيه نيازمند اطلاع کافي از آراي رايج در زمان صدور حديث است. همچنين در تعداد فراواني از روايات، احتمال تقيه مي‏رود، چندان که بر سر تقيه بودن آنها اختلاف است. تعيين وضعيت اين دسته از روايات نسبت به تقيه، و تصديق و انکار تقيه نيز، مستلزم تسلط بر فقه عامه است، تا بتوان در مورد آنها داوري نهايي کرد.حل تعارض روايات احکام با تشخيص روايات مجعوليکي از پديده‏هاي شايع در ادله روايي که فقيه را با چالش جدي مواجه مي‏کند، تعارض روايات فقهي با يکديگر است. با توجه به روايات نوراني اهل بيت (عليهم السلام) راههايي براي برون رفت از اين مشکل پيش پاي فقيه قرار داده شده است. يکي از آن راه حلها، مقدم داشتن روايتي که با عامه مخالف است، که به نظر مي‏رسد به دليل رواج جعل حديث به نفع جريان‏هاي غالب فقهي در آن زمان، چنين توصيه‏اي صورت گرفته است.حال براي تشخيص روايت ناسازگار با قول عامه، تنها با آگاهي کافي از فقه عامه امکان پذير است، و از اين و مطالعه و بررسي فقه ساير مذاهب، به ويژه توجه به سير تاريخي انديشه‏هاي فقهي آنان، اين مهم را امکان پذير مي‏سازد.افزايش سرمايه ادله رواييمذاهب فقهي، در بسياري از ادله استنباطي مشترکند. نه تنها بسياري از روايات نبوي، به ويژه اطلاقات و عمومات، عينا در مدارک روايي اغلب مذاهب وجود دارد، بلکه حتي مضامين روايت ائمه معصومين نيز در روايات عامه به چشم مي‏خورد. در عين حال، تنوع مدارک ادله روايي در مذهب، سهم آنها را از اين ادله متفاوت ساخته است، و طبيعي است که سرمايه نقلي مذاهب فقهي در بخش‏هاي مختلف فقه يکسان نباشد. بدين جهت، اشراف بر مدارک روايي آنها مي‏تواند در توسعه ادله روايي، يا بازگشايي طرق جديد به روايات، و يا دست کم معاضدت و تأييد مضامين موجود، ياري رساند.تنقيح استدلالات و ابداع احتمالات جديدعلي رغم تفاوت‏هاي روشي و محتوايي اساسي ميان اجتهاد امامي و ساير مذاهب، بايد اذعان داشت اهداف و دغدغه‏هاي مشترک فقيهان، تلاش‏هاي همسويي را در کشف و استنباط احکام متعالي اسلام سامان داده است. کتب فقهي مذاهب، مشحون از استدلالات، مفاهيم، احتمالات و راه حل‏هاي متنوع و گوناگون در عرصه‏هاي مختلف فقه است. همان تفاوتهاي پيش گفته، سبب شده دانشمندان هر کدام از مذاهب، به ابتکارات يا نقاط قوتي دست يابند که ممکن است در مذاهب ديگر يافت نشود. براي نمونه بحث هاي: عرف، مصلحت، مقاصد شريعت و … در مباحث فقهي عامه، سهم عمده‏اي را ايفا مي‏کند حال آنکه در فقه شيعه، نمونه هايي از اين دست، اخيرا مورد توجه فقيهان شيعه قرار گرفته است.فراگير سازي عرضه فقه شيعه و حضور مقتدر آن در جهان اسلامدر جهان اسلام، دولت‏ها و سازمان‏هاي رسمي بين المللي مختلف، نهادها، مجامع و کنفرانس هايي را براي تمرکز و سازماندهي رويه‏هاي فقهي و حقوقي در جهان اسلام، تشکيل داده‏اند. برخي از اين مجامع هم اکنون به موقعيت ممتازي در تصميم سازي فقهي و توصيه‏هاي حقوقي به دولت‏هاي اسلامي قرار گرفته‏اند، و مرجعي براي اعلام نظر رسمي فقه و حقوق اسلامي تلقي مي‏شوند. کسب جايگاه شايسته فقه شيعه در اين نهادها براي طرح و عرضه فقه فخيم اماميه، و استوار سازي مسير جهان اسلام با فقه ناظر به معارف بلند اهل بيت (عليهم السلام) با حضور مؤثر در تصميم گيري‏ها مستلزم اطلاع کافي از آرا و نظريات ديگر مذاهب فقهي، و نيز اشراف بر ادبيات فقهي معمول در اين مذاهب است؛ وگرنه نمي‏توان به عرضه و اثبات موضع شيعه در اين مجامع اميد بست.ضررت اين مهم، وقتي دو چندان مي‏شود که در يابيم، همين مجامع، مرجع مراکز حقوقي و قانونگذاري کشورها و سازمانهاي غير اسلامي براي اطلاع از آرا و رويه‏هاي حقوقي جهان اسلام محسوب مي‏شوند.تشکيل جبهه واحد فقه اسلامي در برابر هجوم حقوقي غربامروزه اداره سياسي و اجتماعي کشورهاي جهان بر اساس نظام‏هاي حقوقي صورت مي‏پذيرد. متأسفانه اين نظام‏ها غالبا بر پايه تفکر اومانيستي الحادي بنا شده است، و به دنبال جدايي دين از سياست و حقوق هستند. فشار فزاينده غرب بر جهان اسلام براي دست کشيدن از احکام اسلام و مفاهيم مسلم فقه را مي‏توان در اجبار کشورهاي اسلامي به امضاي کنوانسيون‏هاي ريز و درشتِ مطلوب غرب، به خوبي ديد.براي مبارزه با اين پديده شوم، سرمايه علمي - اجتماعي و رسانه‏اي عمده‏اي لازم است تا فقه اسلامي بتواند در برابر اين فشارها مقاومت کند و صداي خود را در مجامع حقوقي بين الملل و رسانه‏هاي فرهنگي تقويت کند. اما اين سرماهي وقتي فراهم مي‏شود که مذاهب فقهي جهان اسلام و فقهاي عالي مقام، در جبهه واحد اسلامي، با يکديگر به تعامل و چاره جويي بپردازند و قواي خود را در اين ستيزِ بين تمدني گرد هم آورند. عرشه متناسب احکام اسلامي، و ايجاد رويه‏هاي حقوقي از متن فقه اسلامي، نيازمند همکاري و معاضدت در تجهيز و نو سازي و مباني و تطبيقات فقهي است، که بديهي است اين مهم، تنها در سايه اتخاذ شيوه مقارن در نظريه پردازي و عرضه فقه، ميسر است. (گرته برداري از: الهي خراساني، 1386، 3-7)البته لازم به ياد آوري است؛ در تحقيق فقه مقارن بايد چند نکته را دقت کنيم:نخست: از منابع دست اول و معتبر هر مذهب، مطالبي را دريافت کنيم.دوم: رعايت امانتداري در نقل و نقد مطالب ديگر مذاهب.سوم: پرهيز از بزرگ نمايي برخي فتاواي شاذ هر فرقه.چهارم: دوري از فقهاي شاذ هر مذهب که ديگران او را به رسميت نمي‏شناسند.شرايط وقف در مذاهب سبعدر دانش گرانسنگ فقه، براي وقف، شرايط خاصي بيان داشته‏اند، البته لازم به ياد آوري است، شرايط مطرح شده در کتب فقهي، برخي به عنوان شرط صحت وقف بيان شده است، و برخي شرايط براي لزوم وقف، بيان شده است، والبته برخي شرايط نيز مورد اختلاف است که شرط صحت است يا شرط لزوم. نويسنده در اين نوشتار به دنبال تبيين شرايط صحت وقف است، نه شرايط لزوم آن. از همين روي ناگزير برخي شرايطي که فقيهان در مورد جايگاه آن در تأثير گذاري در وقف اختلاف دارند را نيز بيان مي‏کند.شرايط صحت وقف را در يک تقسيم بندي کلي مي‏توان اين گونه بيان کرد:1. شرايط وقف؛2. شرايط واقف؛3. شرايط موقوف عليه؛4. شرايط موقوفه.که در ادامه، طي چهار بخش به حکم هر مورد در مذاهب هفتگانه اسلامي اشاره خواهد.شرايط وقفدر فقه اسلامي براي صحت وقف، شرايطي تعيين کرده‏اند، که در ادامه به موارد آن اشاره مي‏شود، و پس از تبيين معناي و مفهوم آن اصطلاح، به ديدگاه مذاهب مختلف در مورد آن شرط بيان مي‏شود.تنجيزاز جمله شرايط وقف، تنجيز است که گاهي از آن به جزم، تعبير مي‏شود. و غرض از آن اين است که معلق بر امري نباشد بدان منظور که عقد در صورت وجود آن امر محقق گردد و در غير آن صورت منتفي باشد.در واقع بايد گفت: تعليق يعني مرتبط کردن و وابسته کردن مسئله‏اي به وجود يا نبود چيز ديگري. حال آنکه تنجيز به معناي رها کردن و آزاد گذاشتن چيز، از هر قيد و وابستگي به چيز ديگر.در ميان علماي اسلامي در لزوم وجود اين شرط، براي تحقق وقف، شکي نيست، (اماميه: محقق حلي، 1402ق، ص 156، محقق حلي، 1403ق، ج2، ص443 - 445، فاضل آبي، 1410ق، ج2، ص46- 48، ابن حمزه طوسي، 1408ق، ص 369 - 370. حنفيه: ابن نجيم مصري، 1418ق، ج5، ص313، 315 و ج 6، ص311 - 312، حصکفي، 1418ق، ج4، ص536، 537، علاء الدين سمرقندي، 1414ق، ج3، ص377، أبو بکر کاشاني، 1409ق، ج 6، ص219. حنبليه: بهوتي، 1418ق، ج4، ص305. شافعيه: مليباري هندي، 1418ق، ج3، ص191، زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص441 - 442، محيي الدين نووي، ج 4، ص392 و393) اگرچه در ميان حنفيها ابو يوسف و به پيروي از او، سمتي، معلق بودن آن را به شرطي که محقق شدني است، جايز دانسته‏اند، (حنفيه: ابن نجيم مصري، 1418ق، ج5، ص315، علاء الدين سمرقندي، 1414ق، ج3، ص377، أبو بکر کاشاني، 1409ق، ج 6، ص219) و نيز در ميان حنبليها، خرقي اين سخن را پذيرفته است، (حنبليه: ابن قدامه، ج6، ص198 - 199) و در ميان مالکيها حطاب رعيني به اين شرط پايبند نيست، (مالکيه: حطاب رعيني، 1416ق، ج 7، ص648) ليکن ديگر فقيهان اين نظر را برنمي‏تابند و نمي‏پذيرند، و بر لزوم وجود وقف به صورت منجز تأکيد کرده و بر آن اصرار مي‏ورزند.دواميکي از ديگر شرايطي که براي صحت وقف، در فقه اسلامي وجود دارد، دائمي بودن وقف است.دوام: اين واژه مصدر «داوم - يداوم» است و به معناي ثبات و استمرار، است. در واقع در جايي به کار مي‏رود که شخص وقت و مدت خاصي را تعيين نکند. (رک: حسيني، 1382ش، ص220)در واقع اگر شخصي چيزي را به صورت موقت خواست وقف، نمايد نمي‏توان کار وي را وقف معرفي کرد و در اين صورت ثوابهايي که براي صدقه جاريه بودن آن برشمرده شده است، بي معنا خواهد بود و شامل عمل وي نمي‏گردد.اکثر فقهاي مسلمان به اين نکته اشاره کرده‏اند، و آن را شرط صحت وقف برشمرده‏اند، (اماميه: محقق حلي، 1402ق، ص 156، محقق حلي، 1403ق، ج2، ص443 - 445،، فاضل آبي، 1410ق، ج2، ص46- 48، ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156، ابن حمزه طوسي، 1408ق، ص 369 - 370. حنفيه: ابن عابدين، 1415ق، ج4، ص545، علاء الدين سمرقندي، 1414ق، ج3، ص377، أبو بکر کاشاني، 1409ق، ج 6، ص219. مالکيه: حطاب رعيني، 1416ق، ج 7، ص626. شافعيه: مليباري هندي، 1418ق، ج3، ص191، زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص441 - 442، محيي الدين نووي، ج 4، ص390، محيي الدين نووي، ج 15، ص320، زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص441 - 442) و اساسا با توجه به روايات موجود که از وقف به «صدقه جاريه» تعبير کرده است، لزوم اين شرط واضح و روشن است، ليکن برخي فقيهان با اين شرط موافقت نکرده‏اند که عبارتند از:سيد مرتضي در اماميه. (ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156، شيخ طوسي، 1387ق، ج3، ص293)ابو يوسف در ميان حنفيها البته مطابق با يکي از دو قولي که از وي نقل شده است. (ابن عابدين، 1415ق، ج4، ص545، علاء الدين سمرقندي، 1414ق، ج3، ص377، أبو بکر کاشاني، 1409ق، ج 6، ص219)ابن حاجب و خليل از فقيهان مالکي. (حطاب رعيني، 1416ق، ج 7، ص626)اقباضاز ديگر شرطهايي که براي صحت و لزوم وقف، برشمرده‏اند، اقباض موقوفه توسط موقوف عليه يا نماينده آن است.عناصر تشکيل دهنده قبض عبارت است از:1. قرار گرفتن مال مورد نظر تحت اختيار طرف ديگر.توجه طرف مذکور به قرار گرفتن مال مورد نظر تحت اختيار خود. (رک: واحد پژوهش مؤسسه فرهنگي نگاه بينه، 1385ش، ص277)با توجه به اين شرط بايد گفت: تا زماني که موقوفه به صاحبان آن يا نمايندگان ايشان تحويل نگردد، و ايشان آن را تحويل نگيرند، وقف محقق نمي‏شود و لازم نشده است، به همين خاطر اگر پس از اجراي صيغه وقف و پيش از تحويل دادن، واقف دار فاني را وداع گويد، وقف او محقق نخواهد شد.فقهاي مذاهب مختلف اسلامي اين شرط را براي صحت يا لزوم وقف لازم دانسته‏اند، (اماميه: محقق حلي، 1402ق، ص 156، محقق حلي، 1403ق، ج2، ص443 - 445،، فاضل آبي، 1410ق، ج2، ص46- 48، ابن حمزه طوسي، 1408ق، ص 369 - 370، ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156، شيخ طوسي، 1387ق، ج3، ص286. حنفيه: ابن عابدين، 1415ق، ج4، ص544، علاء الدين سمرقندي، 1414ق، ج3، ص375) ليکن برخي در ميان انديشوران و فقهاي اماميه (رک: شيخ طوسي، 1387ق، ج3، ص286) و نيز ابو يوسف حنفي، (علاء الدين سمرقندي، 1414ق، ج3، ص375) اينگونه نمي‏پندارند، بلکه وقف را با اجراي صيغه لازم و صحيح معرفي مي‏کنند.اخراج عن نفسيکي از شرايطي که برخي فقيهان براي صحت و اکمال وقف لازم معرفي کرده‏اند، «خارج کردن از تسلط» است. (اماميه: محقق حلي، 1402ق، ص 156، محقق حلي، 1403ق، ج2، ص443 - 445،، فاضل آبي، 1410ق، ج2، ص46- 48) يعني تا زماني که موقوفه در اختيار واقف است، و از تسلط خود بيرون نکند، وقف کامل نمي‏گردد.«اخراج عن نفس»(1)مصدر «أخرج - يخرج» است، و معناي بيرون کردن از تصرف شخصي را مي‏دهد، و در جايي استفاده مي‏شود که شخص مالک، دست از ملکيت خود بکشد و مملوک خود را از خود دور کند و کنار بزند. (رک: حسيني، 1382ش، ص20)لازم به ياد آوري است، با توجه به شرط «تحويل دادن به موقوف عليه» بيان اين شرط بيشتر حالت تأکيد دارد، به همين خاطر است که اکثر فقيهان به اين شرط هيچ اشاره‏اي نکرده‏اند.لفظ صريحيکي از مهمترين مباحث در فقه اسلامي، شيوه‏هاي ابراز قصد و مراد جدي است، به همين خاطر در اکثر موارد داد و ستدها و ايقاعات، الفاظ و صيغه‏هاي ويژه‏اي براي تحقق آن شرط، بيان شده است. با توجه به اينکه وقف نيز از مباحث کليدي و حساس باب ايقاعات به شمار مي‏آيد، يکي از مهمترين شروط آن به اجماع علماي اسلام، بيان الفاظي است که دلالت کامل و صريح بر مقصودش را به همراه داشته باشد. (اماميه: ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156، شيخ طوسي، 1387ق، ج3، ص291. حنفيه: ابن نجيم مصري، 1418ق، ج5، ص317 - 319. حنبليه: بهوتي، 1418ق، ج4، ص294، ابن قدامه، ج6، ص187. زيديه: احمد مرتضي، ج3، ص463. شافعيه: زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص441 - 442، محيي الدين نووي، ج 4، ص387 - 389)لازم به ياد آوري است با توجه به اينکه 26 لفظ گوناگون براي وقف کردن در ميان انديشوران و فقيهان اسلامي مطرح است، (ابن نجيم مصري، 1418ق، ج5، ص317 - 319) ايشان براي تعيين الفاظ صريح دچار اختلافهايي شده‏اند که برخي از آنها عبارت است از:ابن ادريس حلي الفاظ «وقفت، وحبست، وسبلت«را صريح معرفي مي‏کند (ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156) در حالي که شيخ طوسي تنها لفظ «وقفت» را صريح در وقف دانسته است و الفاظ ديگر همچون «تصدقت، ووقفت، وسبلت، وحبست، وحرمت، وأبدت» را به شرط وجود قرينه، دال بر وقف مي‏داند. (شيخ طوسي، 1387ق، ج3، ص291)بهوتي و عبد الرحمان بن قدامه نيز الفاظ «وقفت، وحبست، وسبلت» را صريح در وقف و واژه‏هاي «تصدقت، وحرمت، وأبدت» را کنايي مي‏دانند. (بهوتي، 1418ق، ج4، ص294 - 295، ابن قدامه، ج6، ص187)برخي همچون احمد مرتضي، کلمه‏هاي «وقفت وحبست وسبلت وأبدت» را صريح و واژه «تصدقت» را کنايي و کلمه «حرمت» را مختلف فيه معرفي مي‏کنند. (احمد مرتضي، ج3، ص463)زکرياي انصاري الفاظ متعددي همچون «وقفت، سبلت، حبست، تصدقت صدقه محرمه، موقوفه» را صريح در وقف معرفي کرده است و واژه‏هاي «حرمت وأبدلت» را کنايه از وقف دانسته است. (زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص441 - 442)چنانکه محيي الدين نووي نيز الفاظي همانند «وقفت، حبست، سبلت» را صريح در وقف دانسته است و عباراتي همانند «حرمت هذه البقعه للمساکين أو أبدتها، أو داري محرمه أو مؤبده» را کنايه از وقف معرفي کرده است، چنانکه جمله «تصدقت بهذه البقعة» را غير صريح در وقف دانسته است. (محيي الدين نووي، ج 4، ص387 - 389)توجه به دو نکته ضروري است؛نخست: مراد فقيهان از اينکه مي‏گويند: «واژه «وقفت» دلالت صريح بر وقف دارد» تمام مشتقات آن نيز هست، به همين خاطر استفاده از ديگر مشتقات اين ماده که شرايط الفاظ ايقاعي را دارا هستند، نيز همين فايده را داراست.دوم: با توجه به اختلاف فقيهان در تعيين واژه صريح، مي‏توان دريافت که اين واژگان توقيفي نيستند و بنا به شرايط زمان و مکان و گويش، امکان تغيير وجود دارد و لازم نيست تنها با اين الفاظ حالت و قصد دروني را ابراز کرد، بلکه ابراز اين حالت دروني با هر واژه‏اي که صريح در وقف باشد، براي تحقق اين شرط کفايت مي‏کند.نيتنيت و قصد قربت از مهمترين ارکان عبادات در فقه اسلامي به شمار ميرود، چنانکه در صورتي که اين قصد قربت در اعمال عبادي محقق نگردد، آن عمل عبادي بي فايده خواهد بود. براي درک بهتر جايگاه نيت در عبادات، به سخن مولانا در اين زمينه اشاره گذرايي مي‏شود. وي در بيان اخلاص و قصد قربت؛ چنين گفته:پس محب حق باميد و بترسدفتر تقليد مي‏خواند بدرسآن محب حق زبهر حق کجاستکه زاغراض و زعلتها جداست؟اهل حق را در عبادات جهانجنت و دوزخ نباشد در ميانکار تو گر به حق ميشايدتاز هواي نفس خالص بايدتدر واقع ايشان با الهام از کلام امير المؤمنين عليه السلام عابدان را بر سه دسته دانسته است: نخست عابداني که از ترس دوزخ، خدا پرستند، دسته دوم آنانکه خدا را براي آز بهشت مي‏پرستند، و دسته سوم کساني هستند که خدا را به خاطر خودش و ذات کاملش مي‏پرستند، که اين دسته سوم همان کساني هستند که اخلاص در عمل را کامل رعايت کرده‏اند و به فيض اکمل الهي نايل مي‏شوند. حضرت علي عليه السلام دسته نخست را «پرستشگران بنده» و دسته دوم را «پرستشگران معامله گر» و دسته سوم را «پرستشگران آزاد» معرفي کرده است. (حضرت علي عليه السلام، 1370ش، ج4 ص53)ملا حسين کاشفي در توضيح اين بخش از مثنوي چنين نگاشته است:«اخلاص، اصل عبادات است که بي پرتو نور او هيچ يک از اعمال صالحه به محل قبول نرسد، {فَمَنْ کَانَ يَرْجُوا لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحًا وَلاَ يُشْرِکْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا} (سوره کهف، 110) و آن سريست از اسرار الهي که در دل دوستان به وديعت نهد تا عمل را از زلل خلل مصفا دارند چه اگر - نعوذ بالله- شايبه ريا چهره عمل را مکدر سازد به هيچ وجه روي قبول ندارد و في الحقيقه اخلاص آن است که عملي از وي در وجود آيد که بي غرضي از اغراض دنيوي و اخروي باشد و ريا آن است که عملش به غرضي وابسته باشد از اغراض دنيوي يا اخروي و اين شرک خفي است». (کاشفي، 1362ش، ص338)ناگفته روشن است، اين بزرگان در مقام بيان چکاد اخلاص بوده‏اند، فلذا رفتارهايي که در آن رتبه قرار نکيرد را به کلي بي ارزش معرفي مي‏کنند، ليکن در فقه براي پذيرش کردار مکلف، همين مقدار که شخص با کردار يا گفتارش ابراز کند که من اين کار را براي خشنودي خداوند انجام داده‏ام، کفايت مي‏کند و لازم نيست مراتب بلند اخلاص را دارا باشد، اگر چه در مقام پاداش کساني برتر خواهند بود که عبادت را تنها به خاطر خدا انجام داده باشند.با توجه به اينکه وقف نيز از رفتارهاي عبادي به شمار مي‏آيد، يکي از مهمترين ارکان تشکيل دهنده و تکميل کننده آن، نيت و قصد تقرب به سوي خداوند متعال است. (اماميه: ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156، ابن حمزه طوسي، 1408ق، ص 369 - 370. حنفيه: حصکفي، 1418ق، ج4، ص536، 537. زيديه: احمد مرتضي، ج3، ص463. ظاهريه: ابن حزم، ج9، ص176)شرايط واقففقيهان مسلمان در مورد واقف شرايطي را مطرح کرده‏اند، که برخي از آنها همانند شرايط بايع است که در اين باب نيز شرط شده است، از آن جمله مي‏توان به عقل، بلوغ، و رضايت اشاره کرد. ليکن پيروان مذاهب اسلامي شرايط ديگري در اين بخش اضافه کرده‏اند، که به دليل بديهي بودن آنها در ادامه تنها بدانها اشاره مي‏شود.در زمان وقف، لازم است واقف مالک موقوفه باشد. (ابن نجيم مصري، 1418ق، ج5، ص314)واقف در اجراي صيغه عقد و نحوه آن بايد مختار باشد. (اماميه: ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156. زيديه: احمد مرتضي، ج3، ص459. شافعيه: زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص440)شخصي وقف کننده، در حال انجام وقف، بايد نافذ التصرف باشد. (اماميه: محقق حلي، 1402ق، ص 156، محقق حلي، 1403ق، ج2، ص443 - 445،، فاضل آبي، 1410ق، ج2، ص46- 48، ابن حمزه طوسي، 1408ق، ص 369. حنفيه: ابن نجيم مصري، 1418ق، ج5، ص315. زيديه: احمد مرتضي، ج3، ص459)لازم است واقف اهليت تبرع - بخشيدن بدون چشم داشت- داشته باشد. (اماميه: ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156. حنفيه: ابن نجيم مصري، 1418ق، ج5، ص313. حنبليه: بهوتي، 1418ق، ج4، ص306. زيديه: احمد مرتضي، ج3، ص459. شافعيه: محيي الدين نووي، ج 4، ص377، زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص440)شرايط موقوف عليهجالب آنجاست که شارع مقدس، آن قدر نسبت به مسئله وقف اهتمام ورزيده است که حتي در مورد فرد يا اشخاصي که وقف براي ايشان صورت مي‏گيرد، نيز شرايطي را لحاظ کرده است، که اين خود نشانگر ارزشمندي و اهميت اين مسئله است.بي گمان هر خردورزي که به اين نکته توجه کند، به خوبي در مي‏يابد که مسئله وقف آنقدر مهم است که حتي اشخاص حقيقي يا حقوقي که قرار است اين وقف به مصارف ايشان برسد، بايد داراي ويژگيهاي خاصي باشند و صحيح نيست براي هر کس يا هر چيز، وقف کرد. چنانکه فقيه سترگ ابن حمزه طوسي وقف بر 14 گروه را ممنوع مي‏داند:1) بندگان؛ 2) معدوم؛ 3) جنين؛ 4) مجهول؛ 5) وقف موقت؛ 6) افراد غير معين؛ 7) براي واقف به تنهايي؛ 8) کافر؛ و….(ابن حمزه طوسي، 1408ق، ص 369 - 370)در ادامه به مواردي از شرايط موقوف عليه اشاره مي‏شود.موجودBeing, Existing.از بديهي ترين شرايط وقف، که فقيهان در فقه اسلامي به بيان آن اهتمام گماشته‏اند، «موجود» بودن موقوف عليه يا موقوف عليهم است. به همين خاطر براي معدوم نمي‏توان وقف کرد. (اماميه: محقق حلي، 1402ق، ص 156، محقق حلي، 1403ق، ج2، ص443 - 445،، فاضل آبي، 1410ق، ج2، ص46- 48. شافعيه: مليباري هندي، 1418ق، ج3، ص192)اشکال: در وقف براي اولاد، هنوز اشخاص موقوف عليهم وجود خارجي ندارند، و در مرور زمان به دنيا مي‏آيند، همچنين در وقف براي مساکين و فقرا و … همين اشکال وارد است.پاسخ: لازم به ياد آوري است، وقف براي اولاد و امثال آن، در زماني صحيح است که بخشي از افراد موقوف عليهم موجود باشند، به همين خاطر اگر شخص يک فرزند هم داشته باشد، مي‏تواند وقف را انجام دهد، در مورد مساکين و فقرا هم حکم همين طور است.تعيينتعيين:(2)معلق کردن حق به عين چيزي، اراده چيزي بعينه. يعني مشخص و معين کردن مراد و منظور و شيئ مورد بحث به گونه‏اي که هيچ جاي شک و شبهه‏اي باقي نماند. (رک: حسيني، 1382ش، ص130)لازم است موقوف عليه معين و مشخص باشند، خواه به ذکر نام يا بيان عنوان. (اماميه: شيخ طوسي، 1387ق، ج3 - ص 294، ابن حمزه طوسي، 1408ق، ص 369 - 370. شافعيه: محيي الدين نووي، ج 4، ص381 و ص 396. حنبليه: ابن قدامه، ج6، ص198، بهوتي، 1418ق، ج4، ص303) يعني واقف نمي‏تواند بدون تعيين موقوف عليه يا موقوف عليهم، وقف کند، البته به برخي از فقيهان اماميه (شيخ طوسي، 1387ق، ج3 - ص 294) و شافعيه (محيي الدين نووي، ج 4، ص396) نسبت داده‏اند، که تعيين موقوف عليه را شرط ندانسته‏اند سپس در بيان حکم مواردي که بدون تعيين وقف صورت گرفته است، گفته‏اند: بايد به مصرف فقيران خويشاوند وي برسد، زيرا ايشان مستحق تر هستند. (شيخ طوسي، 1387ق، ج3 - ص 294)اهليت دريافت«اهليت دريافت» همان صلاحيت شخص است براي دارا شدن حق و تحمل تکليف و بکار بردن حقوقي که به موجب قانون دارا شده است. (رک: واحد پژوهش مؤسسه فرهنگي نگاه بينه، 1385ش، ص277)شخص موقوف عليه بايد اهليت دريافت چيزي را داشته باشد، بدان معنا که بتواند مالک منفعت باشد، يعني بر بنده يا فرزند متولد نشده نمي‏توان وقف کرد. (اماميه: محقق حلي، 1402ق، ص 156، محقق حلي، 1403ق، ج2، ص443 - 445،، فاضل آبي، 1410ق، ج2، ص46- 48، ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155، شيخ طوسي، 1387ق، ج3، ص291 - 294، ابن حمزه طوسي، 1408ق، ص 369 - 370. شافعيه: زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص441، محيي الدين نووي، ج 15، ص326، محيي الدين نووي، ج4، ص381. حنبليه: بهوتي، 1418ق، ج4، ص299، ابن قدامه، ج6، ص192. شافعيه: مليباري هندي، 1418ق، ج3، ص192)لازم به ياد آوري است، وقف براي مساجد و بيمارستان، اگرچه خود مسجد يا بيمارستان توان و قدرت مالکيت منفعت ندارد و اهليت دريافت را نيز ندارد، ليکن به خاطر اينکه مصلحت مسلمانان در آباداني آن است، صحيح به شمار مي‏رود. (اماميه: شيخ طوسي، 1387ق، ج3، ص291 - 294)غير واقفاز ديگر شرايط موقوف عليهم، آن است که موقوف عليهم غير از خود واقف به تنهايي باشد، يعني نمي‏شود واقف چيزي را براي خودش به تنهايي وقف کند. اگرچه مي‏تواند چيزي را وقف کند که خودش نيز همانند سايرين از منافع آن بهره برداري کند، ليکن امکان ندارد براي خويشتن به تنهايي، وقف نمايد. (اماميه: ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155، شيخ طوسي، 1387ق، ج3، ص299. شافعيه: زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص441، محيي الدين نووي، ج 15، ص326. حنبليه: بهوتي، 1418ق، ج4، ص299، ابن قدامه، ج6، ص192)البته چنانچه نقل شده است، ابو يوسف حنفي (رک: شيخ طوسي، 1387ق، ج3، ص299) و احمد مرتضي از فقهاي زيديه، (احمد مرتضي، ج3، ص467) وقف بر نفس را نيز جايز شمرده‏اند. احمد مرتضي در بيان وجه صحت، چنين مي‏گويد:«وقف بر نفس صحيح است، چون با اين وقف مي‏توان قصد قربت را نيز همراه ساخت، بدان معنا که شخص اين ملک را براي خودش وقف مي‏کند تا از گدايي و درخواست از مردم، دوري کند». (احمد مرتضي، ج3، ص467)البته در ميان شافعيان، زکريا انصاري پا را فراتر گذاشته و وقف بر کساني که در حکم واقف هستند را نيز غير صحيح دانسته است، براي مثال وقف مولي بر بنده اش يا وقف کردن بنده، براي مولايش، از مواردي است که حکم بطلان به همراه دارد. (زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص441)شرايط موقوفشرايط موقوف از مباحث مهم شرايط وقف، است، يعني شارع مقدس در قانون گذاري، شرايط ويژه‏اي براي موقوفات بيان کرده است، که در ادامه به مواردي از آن اشاره مي‏شود.معيناز مهمترين شرايط موقوفه آن است که معين باشد، در واقع واقف لازم است، موقوفه را به دقت و کامل معين و مشخص نمايد تا هيچ شک و شبهه‏اي ايجاد نشود. (اماميه: ابن نجيم مصري، 1418ق، ج5، ص315، ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156. حنبليه: بهوتي، 1418ق، ج4، ص296. زيديه: احمد مرتضي، ج3، ص461. شافعيه: زکريا انصاري، 1418ق، ج1، ص440، محيي الدين نووي، ج 4، ص378، محيي الدين نووي، ج 15، ص321)با توجه به اين شرط، اگر شخصي به صورت نا معين بگويد، من زميني وقف کرده‏ام، صحيح نيست، چون در وقف لازم است موقوفه به صورت مشخص و معين، بيان گردد تا در ادامه دچار چالش و گرفتاري نگردد.قابليت انتفاعيکي ديگر از شرايط موقوفه آن است که قابليت انتفاع و بهره برداري داشته باشد، يعني براي موقوف عليه، امکان انتفاع و بهره برداري از آن وجود داشته باشد خواه به صورت مستقيم يا غير مستقيم. (شافعيه: محيي الدين نووي، ج 15، ص320، محيي الدين نووي، ج 4، ص378)«قابليت انتفاع»(3)به معني تصرف است در چيزي به گونه‏اي که فايده‏اي تحقق يابد، و «حق انتفاع» آن است که به موجب آن شخص مي‏تواند از مالي که عين آن در ملکش نيست، استفاده کند. (رک: واحد پژوهش مؤسسه فرهنگي نگاه بينه، 1385ش، ص270، حسيني، 1382ش، ص71)براي مثال نمي‏توان حق شفعه را براي شخص يا اشخاصي وقف کرد، چون راهي براي انتفاع از اين حق وجود ندارد.در اين بخش برخي به وقف پول اشاره کرده‏اند، که چون پول در گذشته قابليت انتفاع قابل توجهي نداشته است، به همين مشکل دچار مي‏شده است و قابل انتفاع نبوده است، ليکن امروزه با توجه به کاربرد فراوان پول در اقتصاد و توليد، لازم است در اين فتوا و حکم تجديد نظر شود و با بررسي و دقت در ادله، و با توجه به تغيير موضوع، حکمي در خور شأن و مناسب روز بيان گردد.قابليت تسليمقابليت تسليم:(4)اين واژه معاني گونه گوني دارد، ليکن در اينجا بدان معناست که شيئ موقوفه قابليت تحويل دادن را داشته باشد به گونه‏اي که تحويل دهنده دست از آن بردارد و دست شخص گيرنده، بر آن مستولي و مسلط گردد. (رک: حسيني، 1382ش، ص141)با توجه به نکته بيان شده، چيزي که قرار است به عنوان موقوفه مطرح شود، لازم است قابليت تسليم داشته باشد، (اماميه: محقق حلي، 1402ق، ص 156، محقق حلي، 1403ق، ج2، ص443 - 445،، فاضل آبي، 1410ق، ج2، ص46- 48، ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156. شافعيه: محيي الدين نووي، ج 4، ص378) چون در صورتي که اين ويژگي را نداشته باشد، وقف معنا نخواهد يافت. براي مثال «ام ولد»(5)را نمي‏توان به عنوان موقوفه قرار گيرد.قابليت بقاContinuance, Duiration.از آن رو که وقف قرار است به عنوان صدقه جاري مطرح است، لازم است موقوفه قابليت ماندگاري بالا را داشته باشد، (اماميه: محقق حلي، 1402ق، ص 156، محقق حلي، 1403ق، ج2، ص443 - 445،، فاضل آبي، 1410ق، ج2، ص46- 48، ابن إدريس حلي، 1410ق، ج3، ص155- 156، ابن حمزه طوسي، 1408ق، ص 369. حنفيه: أبو بکر کاشاني، 1409ق، ج 6، ص220. حنبليه: ابن قدامه، ج6، ص188. ظاهريه: ابن حزم، ج9، ص175 و 177. زيديه: احمد مرتضي، ج3، ص459 - 460) در واقع اگر موقوفه استعداد ماندگاري را نداشته باشد، با غرض تشريع وقف تناقض دارد، براي مثال ميوه يا سبزي که قابليت بقا و ماندگاري ندارد، هيچگاه نمي‏توانند به عنوان موقوفه قرار گيرد.غير مشا�





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 811]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن