تبلیغات
تبلیغات متنی
محبوبترینها
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
خرید بیمه، استعلام و مقایسه انواع بیمه درمان ✅?
پروازهای مشهد به دبی چه زمانی ارزان میشوند؟
تجربه غذاهای فرانسوی در قلب پاریس بهترین رستورانها و کافهها
دلایل زنگ زدن فلزات و روش های جلوگیری از آن
خرید بلیط چارتر هواپیمایی ماهان _ ماهان گشت
صفحه اول
آرشیو مطالب
ورود/عضویت
هواشناسی
قیمت طلا سکه و ارز
قیمت خودرو
مطالب در سایت شما
تبادل لینک
ارتباط با ما
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
آمار وبسایت
تعداد کل بازدیدها :
1836104395
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي نويسنده:مصطفي مومني خواجه رشيدالدين فضلاللّه باني مجتمعهاي وقفي اشاره اگر بـه ديده جان بين بـه تلاشـهاي مـعماران و شهرسازان کهن در سرزمينهاي اسلامي بنگريم، درمييابيم که کوشش آنـها در آرايـش فضايـي اين شهـرها متنـاسب با ويژگيـهاي فرهنگي اسلامي شکل گرفته است. در اين ميان وقفنامهها از جملـه اسنادي هستند که اين رويـکرد را به خوبي نشان ميدهند و گواه شيوه طراحي شهري و شهرآرايي در کشورهاي اسلامي هستند.اين مقاله با توجه به وقفنامه ربع رشيدي و اسناد تاريخي دوران غازانخان و وزير با تدبير او خواجه رشيدالدين فضلاللّه ميکوشد تا تأثير تحول مذهبي و فکري فرمانروايان مغول را در آفرينش مجموعههاي وقفي و ابواب البرّ رشيدي بررسي کند؛ اما نخست نگاهي دارد به تبريز؛ اين کانون فرهنگي بزرگ در آن روزگار:تبريز کانون فرهنگي بين شرق و غربدر سال 663 هجري قمري (برابر با 1265 ميلادي) آباقاخان بن هولاکو (680 ـ 633 =1281 ـ 1265م) تبريز؛ اين مرکز کهنسال فرهنگي را مقرّ و پايتخت حکومت خود در آسياي مقدّم قرار داد. قلمرو او از مرزهاي مصر در غرب تا آمودريا در شرق کشيده ميشد. (1) اين شهر تا زمان اولجايتو (716 ـ 703 هـ.ق =1316 ـ 1303م) مرکز جانشينان وي بود. اهميت خارقالعاده اين اقدام در آن هنگام هنوز بهدرستي قابل تشخيص نبود و سير بعدي جريانات ميبايد کليّه جوانب امر را روشن ميساخت.تبريز در طول تاريخ طولاني خود بارها از نظر سياسي و فرهنگي سر برافراشته و برجستگي يافته بود؛ بهطوري که از زمان اتابکي قزل ارسلان (587 ـ 582 هـ.ق =1191 ـ 1186م) پسر ايدگز و مؤسس سلسله اتابکان آذربايجان، پايتخت آذربايجان شد(2). وقتي ايالت تبريز و شهر تبريز، تقريبا بدون جنگ و خونريزي در سال 627 هجري قمري (برابر با 1230م) به دست مغول افتاد، تبريز شهري بازرگاني با حيات فرهنگي درخشان و معتبر و در عينحال از نظر سياسي کماهميت بود. تصميم آباقاخان در انتخاب تبريز به عنوان پايتخت قلمرو خود، نقطه عطف بسيار برجستهاي در سرنوشت اين شهر ايالتي بود. با ملاحظه اينکه قلمرو حکومت آباقاخان هنوز جرء لاينفک امپراتوري جهاني مغول بهشمار ميرفت، اهميّت تحوّل تبريز از مرکز ايالت به پايتختي قلمروي بزرگ به درستي هويدا ميشود. بدينترتيب تبريز در مغرب اين امپراتوري عظيم مغولي همان نقشي را پيدا کرد، که چند سال پيش از آن، به سال 659 هجري قمري =(1260م) پکن در شرق دور، از هنگامي که به دست خان بزرگ قوبيلاي به پايتختي برگزيده شد، برعهده گرفت(3).موقعيت جغرافيايي هر دو پايتخت فينفسه بسيار قابل توجه بود؛ زيرا هر دو در اقصاي غرب و شرق امپراتوري مغول قرار داشتند و بسيار دورتر از خاستگاه امپراتوري چنگيزخان بودند. در هر دو مورد، مسأله گذار مرکز ثقل شيوه زندگي از کوچنشيني مغولي به فرهنگ شهري ايران و چين مطرح بود. از اين مسأله به عبارت دقيقتر ميتوان به گذار از زندگي ايلاتي به تمدن يکجانشين ايران و چين ياد کرد. اين امر براي هر دو کشور، و خصوصا براي شهرهاي پکن و تبريز پس از رويدادهاي تکاندهنده و دلخراش گذشته ـ به معناي طليعه و چشمانداز سرافرازي تازهاي بود. با گزينش تبريز به پايتختي، سرانجام کليه نواحي متحده ايران که تحت سلطه مغول بودند، پس از نابسامانيهاي اواخر عصر سلجوقي و دولت مستعجل خوارزمشاهي، داراي مرکز سياسي شدند. امّا اِعمال سياستي که در تبريز اتخاذ ميگرديد، به مراتب از مرزهاي ايران زمين فراتر ميرفت. اين سياست، سياست جهاني در مفهوم واقعي کلمه بود. تبريز، در چارچوب اين فعاليت سياسي، از جهات گوناگون واسط بين شرق و غرب و بالعکس شد. هنگامي که تبريز در زمان ايلخانان مغول از «آباقا» تا «اولجايتو» فرّ و شکوه فرهنگي و رونق اقتصادي خود را يافت، در اين شهر فرستادگان خان بزرگ و ساير شاهزادهنشينهاي قلمرو مغول و همچنين فرمانروايان هند و مصر و از سويي سفيران پادشاهان اروپايي و نمايندگان قيصران روم شرقي و نيز رسولان پاپ، يکديگر را ملاقات ميکردند(4) کوششهاي واقعي براي برقراري ارتباط با مغولان، بيشتر از طرف مغرب زمين به عمل ميآمد و ايلخانان مغول بهندرت در برقراري اتحاد با کشورهاي مغرب زمين پيشقدم ميشدند. در اين دوران، مساعي غازان خان و اولجايتو براي ايجاد روابط با مغرب زمين به چشم ميخورد(5). به نظر ميرسد روابط تنگاتنگ و سابقهدار دربار و دستگاه پاپ با مغولان، مانع ارتباط مغولان با دربار قيصران بود. به هرحال در بين مکاتبات موجود شاهزادگان مغول، سندي که براي قيصر روم نوشته شده بود، وجود ندارد(6). در همه اين تماسها زبان فارسي به منزله وسيله تفاهم، نقش بسيار برجستهاي يافت؛ چون زبان فارسي در آن زمان، در درون امپراتوري جهاني مغول، زبان آزاد و مشترک، و در برون اين امپراتوري به صورت زبان ديپلماتيک رواج داشت. تاريخ اعتبار جهاني زبان فارسي رسما از همين عصر آغاز ميشود(7). بياعتنايي، و نيز تساهل شاهزادگان مغول نسبت به مسايل مذهبي، که در پست سرِ آن چهبسا زيرکي سياسي نهان بود،(8)سبب ترويج پيوند و تکميل روابط سياسي و اقتصادي با ملل ديگرْ دين بود. ايلخانان، چه در زمان ارغون، که بودايي ديني رسمي اعلام گرديد و چه از زمان غازانخان که به سال 694 هجري قمري =(1295م) به دين اسلام تشرّف يافت و دين اسلام را به عنوان دين رسمي قلمرو خود اعلام کرد، با توجه به ملاحظات و مقاصد سياسي بر اين روال عمل ميکردند(9).در اينباره بعدا سخن خواهيم گفت.در ميان نمايندگان سياسي اکناف جهان که در آن روزگاران در تبريز اقامت داشتند و اغلب روحاني بودند، شخصيتهاي علمي عاليمقام و ممتازي وجود داشت، که نه تنها حيات فرهنگي تبريز؛ بلکه تمامي جهان اسلام بينهايت مرهون آنهاست. اين نخبگان روحاني و معنوي جزو معتمدان و مطلعاني بودند که خواجه رشيدالدّين فضلاللّه را در گردآوري منابع تاريخي اديان ملل و نحل غير مسلمان که در تأليف جامع التواريخ؛ نخستين تاريخ جهان ـ که بنا به فرمان غازانخان و اولجايتو نوشته شد - ياري کردند و گردآوري آن را امکانپذير ساختند. او براي اوّلينبار در تاريخنگاري، از منابع اصلي تاريخ ملل بزرگ متمدن که مغولان با آنها تماس داشتند؛ يعني چينيها، هنديها و اروپاييان استفاده کرد. جامع التواريخ اثر يگانهاي است که دربرگيرنده تاريخ اصيل و مفصّل مغول است. اين تاريخ ابتدا به زبان فارسي تحرير و پس از اندکي به عربي ترجمه شد. حتي پس از آزادسازي سياسي قلمرو ايلخانان در زمان غازان از امپراتوري مغول، و استقلال عمل او، باز هم روابط ناگسستني موجود بين ايران و چين منجر به ترجمه آثار علمي گوناگوني از زبان چيني به فارسي و عربي شد و اين کاري بود که با حمايت خواجه رشيدالدّين فضلاللّه انجام گرفت(10).خان بزرگ و ساير شاهزداگان محلي مغول، مأموريتهاي سياسي را بارها برعهده بازرگانان اروپايي ميگذاشتند، و اين بازرگانان در سفر از مسير ايران طبعا ابتدا از تبريز ميگذشتند. ما به اين بازرگانان نه فقط براي خاطر جزئيات مهمي که راجع به اهميت بازرگاني شهر آبادان و شکوفاي تبريز در آن زمان پرداختهاند؛ بلکه به سبب برخي مشاهدات ارزشمند ديني، فرهنگي و سياسي آنان مديون هستيم؛ مشاهداتي که در منابع ايراني آن زمان ـ آگاهانه و يا ناخودآگاه ـ نانوشته مانده است. نخستين اخبار مفيد درباره ايران دوران مغول را بازرگان ونيزي «مارکوپولو» گزارش کرده است. او هم در راه سفر به چين به سال 671 هجري قمري =(1272م) و هم در راه بازگشت، به سال 694 ـ 693 هجري قمري =(95 ـ 1294م) تبريز را ديده است. او در آخرين سفر خود نزديک بود شاهد تلاش ناموفق گيخاتو در رواج پول کاغذي (چاو) در معاملات ـ به تقليد از چين ـ در تبريزغازانخان در شهرها و نقاط گوناگون تحت سلطه خود در ايران، اماکن مذهبي و عمومي فراواني ساخت و براي همه آنها و حتّي براي بيت المقدس و مشهدِ ابراهيم خليل صلواتاللّه عليه وقف کرد.باشد. ظهور هر چند کوتاه مدت اين وسيله مبادله شرق دور در آسياي مقدّم، دليل ديگري بر نزديکي تنگاتنگ دو دنياي آن زمان با يکديگر است. براي يک شاهزاده کوچنشين، انتخاب مرکز ثابت حکومتي مسأله قابل تأملي است و تا حدودي بيانگر اقتدار اوست؛ زيرا تنها يک فرمانرواي واقعا مقتدر ميتواند خود را فراتر از باورداشتها و مواريث ريشهدار پيرامون خود قرار دهد و عادت مردم يکجانشين را بپذيرد. بديهي است که اين اقدام هنوز به منزله بريدن از عادت قديمي و تغيير شيوه زندگي ايلاتي نبود و اين عادت فرمانروايان کوچنده مغول، حتي تا زماني که آنها تا حدّ زيادي به شيوه يکجانشيني خو کرده بودند، به طور ناگسستني پابرجا بود. از اينرو پايتخت و شهر محل حکومت، بيشتر جايگاه دستگاه اداري، تأسيسات اقتصادي و فرهنگي امپراتوري شمرده ميشد تا مقرّ اقامت فرمانروا. اين امر را ميتوان در کليّه مناطقي که کشمکش و مبارزه شديد در بين شيوه زندگي کوچنشيني و زندگي مدني وجود داشته مشاهده کرد.هولاکوخان پسر تولوي پسر چنگيز (663 ـ 652 هـ.ق =1265 =1255م) ـ بنيانگذار اصلي امپراتوري مغولي آسياي مقدم ـ، بهطوري که مقرّهاي اقامت و فعاليتهاي ساختماني او نشان ميدهد، با زندگي شهري مخالف نبود؛ امّا به نظر ميرسد که او نتوانسته است تصميم به انتخاب پايتخت ثابتي بگيرد. اقدام به چنين کاري بر عهده پسر او آباقا (683 ـ 663 هـ.ق =1284 ـ 1265م) باقي ماند و به طوري که ديديم او تبريز را به مرکزيت سياسي و اداري امپراتوري برگزيد؛ اما رشد دارالملک تبريز از نظر معماري و اعتلاي فرهنگي آن در عهد غازانخان (704 ـ 694 هـ.ق =1304 ـ 1295م) نوه آباقا و وزير بزرگ او خواجه رشيدالدّين فضلاللّه روي داد.سنگ بناي مقرّ و پايتخت آتي را اغون (690 ـ 683 هـ.ق =1291 ـ 1284م) پدر غازان، هنگامي نهاد که در مغرب شهر تبريز ـ در قريه شام بعدي (=شنب) ـ فرمان بناي حومهاي را که «ارغونيه» ناميده شد صادر کرد و ساختمان قصري را در آنجا بنا نهاد. غازان بعدها ـ پس از پيروزي بر بايدوخان ـ در اين قصر به سال 694 هجري قمري (=1295م) فرود آمد(11). او در پايان سال 694 هجري قمري که مصادف با نوروز بود به مقام ايلخاني جلوس کرد و اوّل يرليغي که در همان روز صادر کرد فرماني بود داير بر وجوب قبول مذهب اسلام براي مغولها و اجراي آداب ديني و رعايت جانب عدالت و منع امرا و اکابر از ظلم بر زيردستان(12). از اين تاريخ، سرنوشت فضايي تبريز، لااقل با ساختمان بخش چشماندازهاي فرهنگي و بخش سلطه و مجموعه عمارات غازاني و ربع رشيدي دگرگون شد؛ زيرا غازانخان اسلام آورده بود.چهره آرايي تبريز در دوران غازان خان (694 تا 703هـ. ق)سياست تغيير دين ايلخانان مغول و توجه آنان به وضع ديني ملل و نحل تحت سلطه خود در منابع ذيربط بررسي شده است. در اينجا به طور اجمال به اين مسأله اشاره ميشود تا آثار تغيير دين فرمانروايان مغولي بر چشمانداز فرهنگي قدري روشنتر گردد.قوبيلاي، دين بودايي را پذيرفت و برادر او هولاکو نسبت به اين دين ابراز تمايل کرد،(13) او سرانجام شخصا مذهب بودايي را قبول کرد و در «خوي» بتخانهها ساخت و براي رعايت خاطر همسرش دوقوزخاتون که مسيحي بود، عيسويان را محترم ميداشت؛ امّا چون در ايران کسي پيرو مذهب بودايي نبود، به حکم هولاکو ـ و بر اثر نفوذ همسر و امرايش ـ در آذربايجان و ارمنستان و در همهجا براي مسيحيان کليسا ميساختند. ارامنه و عيسويان ديگر ايران، هولاکو و دقوزخاتون را نجاتدهنده و ياور خود ميپنداشتند و سعي داشتند از قدرت مغول به نفع خيالات مذهبي خود سوءاستفاده کرده، به عيسوياني که در شام و مصر با مسلمانان در نبرد بودند، کمک برسانند و اسلام را يکبار از آسيا و آفريقا براندازند. براي انجام اين طرح، مغولان به شام و مصر هجوم آوردند. کيتوبوقا پس از استيلا بر دمشق آغاز به تبديل مساجد آن شهر به کليسا کرد. شکست مغول در «عين جالوت» از مسلمانان سبب شد که آنها نتوانند شام و مصر را فتح کنند(14).بدينترتيب به درستي ميتوان مقاصد کوشش مغولان در تغيير دين و سوءاستفاده از آن را در براندازي اسلام دريافت و به پيامدهاي همه جانبه آن در صورت موفقيت پي برد.علاوه بر اين، بعدها معابد بوداييان در ايران افزايش يافت، بهطوري که «معابد بودايي ظاهرا در سراسر ايران پراکنده بوده است؛ چه گفته ميشود که در سال 695 هجري قمري (=1296م) تعدادي از اين معابد ويران شده است. از قرار معلوم در اين معابد، گروه کثيري از روحانيون بودايي ساکن بودهاند. نفوذ اين روحانيون در فرمانروايان مغول شايان توجه بوده است. قدرت آنان در دوره فرمانروايي ارغون به منتهاي شدت رسيد؛ بهطوري که ايلخان، گذشته از دو تن وزيرش، فقط روحانيون بودايي را به حضور ميپذيرفت»(15).ارغون يک بودايي متعصب بود(16) غازان به فرمان پدرش تربيت بودايي يافته و تا سال 694 هجري قمري (=1295م) به تقويت اين دين ميپرداخت(17).درباره چگونگي اسلام آوردن مغولان و بخصوص فرمانروايان ايلخاني مغول چند نظر وجود دارد:ـ ابتدا مغولان دشت قبچاق، خزر و ترکستان اسلام آوردند (18) و پيشگام اسلامگرايي شدند.ـ «سلاطين مغول ايران که ممالکشان بين متصرفات ممالک مسلم شام و مصر و مغولان تازه مسلمان ترکستان و دشت قبچاق قرار داشت، به تدريج به قبول اسلام تن در دادند و به کار مسلماني ايشان کمکم به آنجا کشيد که خود ناصر و ياور شريعت محمدي شدند و سياست عيسويان و ارامنه ايران در مقابل نفوذ امرا و وزاري مسلمان ايراني مغلوب گرديد»(19).ـ «تشرّف غازان به دين اسلام نشان ميدهد که اوضاع تغيير يافته بود. رفتهرفته گروههاي کثيري به دين اسلام ايمان آورده بودند، و اين خود مبيّن تکاملي بود که ميرفت صورت پذيرد. گذشته از آن، پي ميبريم که اقدام فرمانرواي جديد و روي هم رفته رفتار مذهبي ايلخانان، تحتتأثير مقاصد سياسي قرار داشت(20).کردار غازان، تکاملي را که در جريان بود تسريع کرد؛ تشرّف مغولان و (ترکان غير مسلمان) به دين پيامبر اسلام. اغلب مغولاني که تا آن موقع پيرو دين مسيح و يا بودا بودند، به اسلام روي آوردند. پيروزي غازان ـ فرمانرواي مسلمان ـ دين بودا را يکباره ريشهکن کرد.» (21).روند تأثيرات مذهب بر روح انسان و آثار آن به واسطه وقف، از مباني مطالعات جغرافياي جهانبيني است.ـ ملاحظات سياسي، غازان را وادار به قبول اسلام کرده بود؛ اما او که نابغهترين فرمانرواي مغولي ايران بود، نسبت به معتقدات بودايي خود وفادار ماند. خطابهها و سخنان او را که رشيدالدين نقل کرده است، هنوز بوي روح دين بودايي ميدهد. هيچگاه طيف بسيار گسترده منافع او را پيشداوريهاي ديني او تحت تأثير قرار نداد(22).درک عوالم و شرايطي که تحت آن، فرد يا گروههاي انساني، دين ديگري را انتخاب ميکنند گوناگون است و از اينرو شايد براي کساني که چنان استنباطات و نتايجي را در مورد مغولان يا شخص غازانخان به عمل ميآورند، فهم واقعيت دشوار باشد. بريدن سياسي و ديني ايلخانان مغول از امپراتوري عظيم مغولان، امري محترم بود. کليّه نواحي تحت سيطره مغولان ايران، مسلمان بودند، قطبهاي روحاني و عرفاني، قدرت معنوي داشتند و تمامي دانشمندان و نخبگانِ پيرامون ايلخانان از بزرگان مسلمان به شمار ميرفتند. حيات معنوي و زمينه ديني در کشور اسلام نه تنها شرايط مسلمان شدن فرمانروايان و گروههاي مغولي بريده از ديار و فرهنگ خود را فراهم آورده بود؛ بلکه حکومت بر کشور اسلام نيز بدون پذيرش دين آنان امکانپذير نبود. در اين ميان تحول روحي را بر اثر مطالعات، رفتوآمدها و گفتوشنودهاي فرمانروا با اطرافيان نبايد از نظر دور داشت. در مورد غازانخان با توجّه به کارها و فعاليتهاي او، که فقط از فردي مؤمن سر ميزند، نظر ما اين است که او مردي مسلمان و با سعه صدر و بردباري بوده است. سازماندهي عمارات و اقدامات مذهبي فراوان و گسترده او را نميتوان به سادگي به ملاحظات سياسي مربوط دانست. نهتنها در کلام غازان؛ بلکه در نوشتههاي فلاسفه و روحانيون اسلام نيز ميتوان تأثيرات فلاسفه غيراسلامي گذشته را جستجو کرد. تسخير آثارِ سازگار با فرهنگ اسلام و غني کردن معارف اسلامي امري ضروري است زمينه مسلمان شدن غازان، علاوه بر وجود مقتضيات ياد شده، از طفوليت تا پيش از پادشاهي ـ که در خراسان بوده است ـ بهتدريج فراهم ميشود. «در اوايل حال، در خراسان به زيارت مشهد مقدس طوس علي ساکنه السلام و تربت سلطان بايزيد و ابوالحسن خرقاني و شيخ ابوسعيد ابوالخير و ديگر اولياء آنجا ـ روّحاللّه رمسهم ـ رفته بود و تربتهاء آن بقاع و احوال مجاوران آن، مشاهده کرده و بعد از آن چون مسلمان شد زيارت مشهد مقدس اميرالمؤمنين علي عليهالسلام و ديگر مشاهد و مزار اولياي بغداد ـ قدّساللّه ارواحهم ـ دريافت.»(23).دلايل اسلام آوردن غازان هر چه باشد، او در اوّل شعبان 694 هجري قمري (=1295م) در محضر شيخ صدرالدّين ابراهيم حموي در فيروزکوه به دين اسلام تشرّف يافت؛ واقعهاي بس مهمّ در تاريخ مغولانِ ايران(24) و نظام کشورداري و سازماندهي فضايي شهر تبريز و ديگر شهرهاي ايران.برخي از نتايج فرهنگي و ساختار فضايي مسلمان شدن غازان خان«چون پادشاه اسلام غازانخان ـ خلّد سلطانه ـ به توفيق هدايت يزداني در دائره مسلماني درآمد، فرمود تا تمامت اصنام را بشکستند و بتخانهها و آتشکدهها و ديگر معابد که شرعا وجود آن در بلاد اسلام جائز نيست، جمله را خراب گردانيدند، و اکثر جماعت بخشيانِ بتپرست را مسلمان کردند و چون حقتعالي ايشان را توفيق نبخشيده بود، ايمان درست نداشتند از راه ضرورت ظاهرا مسلماني مينمودند و از ناصيه ايشان آثار کفر و ضلالت ظاهر بود، بعد از مدتي پادشاه اسلام ـ خلّد ملکه ـ نفاق ايشان را ادراک کرد و فرمود که از شما هر کس که ميخواهد با بلاد هند و کشمير و تبّت و ولايت اصلي خود رود و آنان که اينجا باشند منافقي نکنند و آنچه در دل و ضمير ايشان است بر آن باشند و دين پاک اسلام را به نفاق خويش ملوّث نکنند؛ ليکن اگر بدانم که آتشکدهها يا بتخانهها ساخته باشند ايشان را بيمحابا هدف شمشير گردانم.»(25).منظور از معابد در تاريخ غازاني علاوه بر بتخانههاي بودايي، کليساها و معابد يهود است. در سراسر ممالک ايلخاني نه تنها معابد را ويران کردند؛ بلکه در تبريز بتهاي کفّار و مشرکان را درهم شکسته و قطعات آنها را در کوچهها گرداندند و کليساها را به مسجد تبديل نمودند(26) اما غازان يک سال بعد بخش عمده فرمان خود را به خواهش پادشاه روميها در مورد تخريب کليساها ملغي کرد(27).غازانخان فرمايد که «من منکر هيچ کس نيستم و بزرگي صحابه را معترفم؛ ليکن چون رسول را ـ عليه الصلوة والسلام ـ در خواب ديدم و ميان فرزندان خود و من برادري و دوستي داده هر آينه با اهلالبيت دوستي زيادت ميورزم والاّ معاذاللّه که منکر صحابه شوم و فرمود تا جهت مشهد حسين عليهالسلام نهري جاري گردانيدند و همواره نعت خاندان فرمايد (28)... نهري بغايت بزرگ در ولايت حلّه جاري فرموده و نامش نهر غازاني، اعلي نهاده و آن آب را به مشهد مقدّس اميرالمؤمنين حسين عليهالسلام برده و تمامت صحراهاي دشت کربلا که بيابان بيآب بود و در مشهد جهت خوردن، آب شيرين ـ نه زلال فرات ـ روانه گردانيد؛ چنانچه اين زمان تمامت حوالي مشهد مزروع است...»(29).او خانقاهها، مدارس و مساجد و ديگر ابواب البرّ، دار السّياده کاريزها و نهرها در شهرهاي بزرگ و در مواضع گوناگون (30) و «عمارات بياندازه در اکثر ولايات ساخته و ميسازد و انهار و کاريزها جاري ميگرداند و آنچه فرموده تا به موجب حکم يرليغ شرط نامه به شرکت وکلاي ديوان خالصات، احيا و عمارت کنند آن را نهايت نيست و در عهد مبارک او به واسطه عدل شاملش، هزاران هزار آدمي به مشارکت ايشان به عمارت مشغولاند و آنچه جهت خود ميکنند صد چندان باشد (31)...»امّا مهمترين اقدام غازانخان، که تأثير فضايي و روحيه اسلامآوري او را به بهترين وجهي بيان ميدارد، بناي مجموعه عمارات وقفي و شخصي او در تبريز و غازانيه تبريز است. جزو اوّلين کارهاي او احداث باروي بزرگ تبريز به جاي باروي مختصر آن بود. غازانخان به سال (32) 702 هجري قمري فرمود «تا بارو بيرون باغات بگردانيدند و در آنچه گفته بودند که مردم که سکّان شهرند وجوه بدهند، فرمود که هر چند فايده اين بارو ساختن به ايشان راجع است؛ ليکن رعايا و عوام کوتهنظر باشند و عواقب امور و مآل حال را ادراک نتوانند کرد، حالي وجوه دادن برايشان سخت آيد، اين کار خير است، مال از خاصه خود بدهيم و بسازيم تا ثواب و نيکنامي ما را مذخّر ماند و رعايا و خلايق بياسايند و به علّت اين مطالبه کسي به ايشان تعلّق نسازد.»(33).از وقفنامه و مکاتبات رشيدي پيداست که او در عمران و آباداني ولايات، اعمّ از روستا و شهرها و همّت وافر مبذول داشته و عمر او در آباداني و وقف گذشته است.همانطور که گفتيم مهمترين اقدام غازان احداث غازانيه است: «و شهري ديگر بزرگتر از محوطه تبريز قديم در موضع «شنب» (و نسم نيز گويند (34)) که ابواب البرّ ساخته بنا فرموده چنانکه ابواب البرّ و اکثر باغات آن محيط است و آن را غازانيه نام نهاده و فرمود که تجّار که از روم و افرنج رسند بار، آنجا گشايند؛ ليکن تمغاجي آنجا و از آنِ شهر تبريز يکي باشد تا منازعت نيفتد و فرمود تا بر هر دروازه از دروازههاي نو تبريز، داخل شهر، متّصل دروازه، کاروانسرايي بزرگ و چهار بازار و حمّام بنا کرده آيد و جهت کارخانها و موضع چهارپايان تا تمامت تجار که از اطراف رسند، هر قوم، از آن دروازه که بدان صوب منسوب باشد درآيند و در آن کاروانسراي نزول کنند و تمغاجي، قماشات ايشان را ضبط کند و به حمّام درآمده در شهر روند و مواضع خويش معيّن گردانيده اگر خواهند نقل کنند و همچنين چون تجار از تبريز با اطراف روند آنجا فرود آيند تا تمغاجي، احتياطِ بارها کند و از آنجا روانه گردند(35)»غازانخان چند سال بعد از جلوس، فرمان داد تا در موضع شب يا شام غازان ـ در سه ربع فرسخي جنوب تبريز ـ مجموعه عمارات با شکوهي برپا کنند. اين بناها از نظر ساختمان، مقصود و ترتيبات ديگر کاملاً متناسب با تصورات اسلامي زمان بود. اين عمارات ابوابالبرّ داراي مقاصد ديني، نيکوکاري، علمي، بهداشتي و ترتيبات ديگر کاملاً متناسب با تصورات اسلامي زمان بود. اين عمارات ابوابالبرّ در دوازده ضلع آن است، بهعلاوه کوشک عادليه ارغونخاني. مسأله مهمي که در جغرافياي جهانبيني اهميت دارد تحول برداشت و در نتيجه فضا آفريني متناسب با آن است. تشرّف غازانخان به دين اسلام و توجه او به سن اسلامي و نيز رسوم شيعه باعث برافراشتن آرامگاه و ابوابالبرّ شد؛ چيزي که در فرهنگ مغولي سابقه نداشت. «پادشاهان مغول را از اورُغ چنگيزخان رسم و عادات ايشان تاکنون چنان بوده که مدفن ايشان در موضعي باشد نامعلوم، از آباداني و عمارت دور؛ چنانچه هيچ آفريده بر آن مطّلع نبود و حوالي آن را غروق کرده به معتمدان سپارند تا هيچکس را بدان نزديک نگذارند و پادشاه چون مسلمان شد و آيين دين را به عيّوق رسانيد، فرمود که هر چند رسم پدران ما اين است و نيز اگر مسلماني نخواهد که مدفن او معيّن بود در دينداري خللي نيست؛ ليکن در آن فائده نيست و چون مسلمان شدهايم بايد که شعار ما نيز بر طريقه اسلاميان باشد؛ خصوصا چون رسوم اسلامي بسيار بهتر از آن عادات است، و در اوايل حال در خراسان به زيارت مشهد مقدس طوس... رفته بود و تربتهاء آن بقاع و احوال مجاوران آن مشاهده کرده... روزي فرمود که کسي که بر اين وجه مرده باشد و مشهد و مزار او بر اينگونه بُوَد او را چگونه از مردگان توان شمرد.از نظر جغرافياي جهانبيني وقفنامه ربع رشيدي و نيز رساله خيرات جاريه خواجه رشيدالدين در زمره آثار کمنظير است.اين مردن بهتر از زندگاني ديگران است و هرچند ما را مرتبه صلحا نيست؛ ليکن از راه تشبّه به ايشان ابوابالبرّي ساختن که جاي آخرت ما باشد و بدان واسطه خيري و صدقه جاري گردد تا به برکات آن، رحمت خداي تعالي دستگيري نمايد و ثوابي دائمي مدخّر گردد و بغايت نيکو بوَد، و در اين وقت که حقتعالي قدرت داده آغاز کنيم تا باشد که به يمن توفيق تمام گردد و چون در دارالملک تبريز بود آنجا اختيار فرمود و خارج شهر در جانب غربي در موضع شنب خويشتن طرح کشيده آن را بنياد نهاد.»(36).گنبد عالي در سال 697 هجري قمري آغاز و به سال 702 هجري قمري به پايان رسيد(37). مشخصات اين گنبد در منابع مختلف آمده است. اين گنبد بر کليه آثار ابوابالبرّ غازاني در شنب غازان اشراف داشت و تا قرن هفدهم ميلادي باعث اعجاب بينندگان بود. پس از ويراني قطعي اين گنبد به دست شاه عباس اوّل در سال 1020 هجري قمري (=1611م) و استفاده از مصالح ساختماني آن و ساير ابوابالبرّ جهت بناي قلعهاي، اين آخرين يادآور چشمگير غازانيه به خاموشي ابدي گراييد(38). بقاع ابوابالبرّ پيرامون گنبد عبارت بودند از: مسجد جامع، مدارس، خانقاه، دارالسياده، رصدخانه، دارالشفاء، بيتالکتب، بيتالقانون، (جهت گذاردن دفاتر و قوانين غازاني)، بيتالمتولي، حوضخانه، گرمابه سبيل، مکتب (ايتام) و نيز کوشک عادليه(39) وظايف متولي، سازماندهي، مصالح، مصارف و کليه جزئيات مربوط به اداره، حفظ، ادامه، گسترش و آموزش، حکمت و مشخصات موقوفات، که در تمامت ولايات ممالک تحت سلطه غازانخان پراکنده بود و ديگر نکات بسيار مهم، ظريف، انساني و آموزنده و روي همرفته بينظير در شروط وقفنامه غازانخان (40)آمده است:«و چون همّت همايون چنان اقتضا کرد که از اين خيرات و ابواب البرّ بيشتر اصناف خلق بهرهمند باشند، به موجب مشروح معين فرمود و در ممالک از آنچه شرعا حق مطلق و ملک طلق او بود بر آن وقف کرده بر وجهي که هيچ طاعن را بر آن اعتراضي نتواند بود و تمامت مفتيان و ثقات و علماي معظم و قضات اسلام به صحّت آن فتوا دادند و حکم کردند و فرمود تا هفت نسخه و قضيه بنويسند و جمله مسجّل گردانند تا يکي در دست متولي باشد و يکي به کعبه شريف و يکي در دارالقضاء دارالملک تبريز و يکي در دارالقضاء مدينة العلم بغداد و... بنهند.»(41).توليت شرعي اين موقوفات به «مخدوم اعظم صاحب صاحبقران رشيدالحق والدين مفوّض داشت»(42) که همان خواجه رشيدالدين فضلاللّه است(43). غازانخان در شهرها و نقاط گوناگون تحت سلطه خود در ايران، اماکن مذهبي و عمومي فراواني ساخت و براي همه آنها و حتي براي بيتالمقدس و مشهد ابراهيم خليل ـ صلواتاللّه عليه ـ وقف کرد(44). براي آگاهي از عايدي و حاصل املاک وقفي جهت ابوابالبرّ تبريز دانستني است که «هر سال بيش از صد تومان (=هزارهزار دينار) زر عايدات آنهاست و جهت جمعآوري اين وجوه غازان، ديواني خاصه ترتيب داد و اداره آن را به قور تيمور و ترمتاز سپرد»(45). بدينترتيب با همه درنگها و نقدهايي که بايد در مورد سلطهگري، نحوه تحصيل و کيفيت اوقاف غازاني کرد؛ يک واقعيت روشن است که غازان از روي کمال اعتقاد اقدامات مذهبي را انجام ميداد و سازماندهي فضايي موقوفات برايتأمين رفاه مردم، خدمات مذهبي و ثواب آخرت بود؛ نه چنانکه برخي از تاريخنويسان ـ به شرحي که گذشت ـ معتقدند که مصالح سياسي و زيرکي غازان چنين اقتضا ميکرد. روند تأثيرات مذهب بر روح انسان و آثار آن به واسطه وقف، از مباني مطالعات جغرافياي جهانبيني است. اقدامات خواجه رشيدالدّين فضلاللّه تأکيد ديگري بر اين مقوله است. چون در اين مقاله وقفيه ايشان را بهطور اختصار مورد بحث قرار ميدهيم از تفصيل مطلب در ميگذريم.دوران خواجه رشيدالدين فضل اللّه (694 تا 718هـ. ق)خواجه رشيدالدين فضلاللّه طبيب که «به فطْنت ارسطو و حکمت افلاطون اتصاف داشت و در اواخر عمر به تکميل اقسام علوم موفق گشته، دقايق فنون عقلي و نقلي را بر لوح خاطر نگاشت» (46) پسر ابوالخير بن عالي يا غالي از همدان بود و در حدود 648 هجري قمري به دنيا آمده بود. نکات مهمي که در مجموعه شخصيت خواجه وجود دارد از اين قرار است:1ـ «اصل خاندان او از نژاد يهود و شغل ايشان طبابت و کارهاي ديواني بوده است و فضلاللّه از پدر خويش فن طبابت را آموخته بود.»(47).ـ خانواده او ثروت و نفوذ داشتهاند (48) و در مآخذ عربي گفتگو از اسلام آوردن خواجه يا پدر او ميشود(49).ـ خواجه رشيدالدّين فضلاللّه «در زمان آباقاخان در سلک حکماي ايلخاني انتظام يافت، در دوران گيخاتون منصب وزارت يافت، در زمان غازانخان ابتدا به شراکت، منصب صدارت داشت و سپس مستقلاً صدارت يافت و تا آخر ايام حيات غازاني در غايت اقبال و کامراني بهسر برد. چون سلطان محمد خدابنده زمام مهمام کشور ستاني به قبضه اقتدار آورد، بيشتر از برادر درباره آن دستورِ ستوده سِير لطف و مرحمت مبذول داشت، درجه او را از ساير ارکان دولت بلندتر کرد و آن وزيرِ نصف نهاد، ابواب عدل و انصاف بر روي خواص و عوام بگشاد و اهل علم و فضيلت را مشمول نظر عاطفت گردانيده جهت تسکين ايشان بقاع خير نهاد.»(50).ـ از وقفنامه و مکاتبات رشيدي پيداست که او در عمران و آباداني ولايات؛ اعمّ از روستا و شهرها همّت وافر مبذول داشته و عمر او در آباداني و وقف گذشته است.ـ او در سنه 718 هجري قمري (=1381م) در 70 سالگي با پسر شانزده سالهاش گرفتار توطئه ددمنشانه جنگ قدرت شد و به قتل رسيد و اثار او معدوم شد(51).به طوري که ملاحظه ميشود مجموعه فضائل و کمالاتي که در خواجه وجود داشت و شرايط مساعد دوران غازاني و کمي بيش از يک دهه بعد از آن باعث شد که فرهنگ اسلامي، شخصيت ارزندهاي را به جهان عرضه کند. سراسر آثار معنوي و مادي او اعم از تأليفات باقي مانده و عمارات ساخته او، که متأسفانه نابود گرديد، بيترديد گواه تربيت اسلامي اوست و نشان ميدهد که او در خانوادهاي اسلامي و در محيطي اسلامي و با سعه صدر اسلامي پرورش يافته است. شگفتآور است که برخي پژوهشگران، آموزش و پرورش ژرف اسلامي او را ـ که در کليه آثارش پيداست ـ ناديده ميانگارند و با تمسّک به دلايل جزئي مسلمان شدن او را در سي سالگي ميدانند، (52) و حتي بعضي ديگر او را متهم ميکنند که «هنوز پنهاني متديّن به دين موسي است (53)» و حتي «ابنبطوطه نيز او را يهودي مينامد(54).» و اشپولر به اين نتيجه ميرسد که «با توجه به آنچه گذشت، اين طور جلوه ميدهد که رشيدالدين واقعا يهودي بوده است(55).» اينان اگر مقدمه وقفنامه خواجه رشيد را به دقت ميخواندند که ميفرمايد: «و گوييم چون حق جلّوعلا خواسته بود که بعضي از اسرار کيفيت احوال خيرات جاريه بر ضمير اين بنده ضعيف روشن گرداند تا به موجبي کي تقرير رفت در قلم آرد، مينمايد که از مبدأ عهد صِبي الي يومنا هذا به واسطه موهبت که حقتعالي در ازل تقدير فرموده بود و خواسته بود که به ظهور پيوندد... چه در عنفوان جواني و زمان تحصيل علوم و اوقات عمارت، اتفاق چنان افتاد که به ملازمت بندگي حضرت مشغول بود(56).» متوجه ميشدند که برخي از سر سهلانگاري و بعضي ديگر از روي عمد تهمت يهودي بودن را به خواجه ميزنند؛ در حاليکه کوچکترين اطلاعي از کيفيت تحوّل روحي، تربيت اسلامي، کرامت و لطف خداوندي در حق بندگان خود و به طوري که گفتيم با مضمونهاي بلند آثار موجود و از دست رفته خواجه آشنايي ندارند. ما را اين مسائل بر آن ميدارد که انصاف دهيم او بسيار برتر از همزمانان خود و نويسندگاني است که درباره او نوشتهاند. او ميتوانست کارهاي را که در اوج قدرت انجام داده و نوشتههايي را که به يادگار گذاشته و تأليفات و آثار خيري را که باعث و باني آنها بوده، انجام ندهد و يا لااقل کمتر انجام دهد؛ ولي روح او چنان دگرگون شده بود که فعاليتهاي او ثمره آن بود و اين مطلبي است که در جغرافياي جهانبيني داراي ارج و اهميت بسيار و در زندگي خواجه و ديگر همرديفهاي او شايان اهميت است.فهرست مختصر اثار و تصنيفات او، که برجستهترين آنها جامع التواريخ است، در نوشتههاي ديگري آمده است(57). از نظر جغرافياي جهانبيني وقفنامه ربع رشيدي و نيز رساله خيرات جاريه (58) خواجه رشيدالدّين در زمره آثار کمنظير است. لطايف روحي و روحيه اسلامي اصيل او در اين دو اثر به خوبي مشهود ميباشد. ما همين دو اثر را مورد بحث قرار ميدهيم و از ورود به مکاتبات رشيدي، به علت وسعتيابي مقاله، پرهيز ميکنيم.وقفيهاي که رشيدالدين فضلاللّه «به خط و عبارت و فکر و انديشه خود از سر ايقان و اعتقاد و نيّت تمام در ماه ربيعالأوّل سنه تسع و سبع مأه هجرت(59)» نوشته و اقرار به وقفيت آن کرده و آن را «الوقفية الرشيديه بخط الواقف في بيان شرايط امورالوقف والمصارف»(60) ناميده و به وقفنامه رشيدي معروف است، جزو بهترين سندهاي جامع فارسي درباره تأثيرات جهانبيني در آفرينش چشمانداز فرهنگي ميباشد. در اين وقفنامه انگيزه وقف، تفصيل رقبات و بقاع ابوابالبرّ رشيدي، شروط وقف، تعيين متولّي، مشرف، ناظر و وظايف آنها، تفصيل امور و مصالح مساجد، خانقاه، دارالضيافه، دارالشفاء، کتابخانه، کيفيت موقوفه و تشکيلات و نحوه اداره امور مساکن و عوامل ربع رشيدي و کشاورزي به خوبي تشريح شده و حاوي اطلاعات ذيقيمت ديگري است که ساير مؤلفين محترم به قدر کافي بدان پرداختهاند، (61) وقفنامه ربع رشيدي نهتنها کارکردهاي ديني ـ اداري، اقتصادي، مسکوني و سازماندهي فضايي آنها را در چهارچوب شهرستان رشيدي ـ که به سبک اسلامي، ايران زمان طراحي و اجرا شده است ـ بيان ميدارد؛ بلکه چکيده مواريث فرهنگ معنوي و مادي جهان اسلام و ايران تا آن هنگام را دربر دارد. شهرستان (موقوفه) رشيدي و مجموعه رقبات موقوفه خواجه در اکناف قلمرو ايلخاني در جهان اسلام پشتوانه مالي بقا واستمرار و توسعه آن بود که در صفحات آينده بدان خواهيم پرداخت.نظر اجمالي به «وقفنامه رشيدي و رساله خيرات جاريه مباني شکلگيري ذهني و عملي وقف را بيان ميکند. خواجه رشيدالدين رساله خيرات جاريه را در فايده خيرات و مبرّات و اهميّت وقف «براي تحريض خلايق بر خيرات جاريه وقف کردن» با چند مقدمه به بهترين وجهي «به ادلّه و براهين عقلي و نقلي، واضح و روشن ميگرداند»(62)و در ديباچه وقفيه خود قرار ميدهد(63).در اينجا بندهاي از رساله خيرات جاريه به عنوان نمونهاي از طرز باورداشتهاي او آورده ميشود و سپس به شهرستان رشيدي و مواضع بقاع خير ربع رشيدي و توابع و مرافق، محلات و ساير نکات اصلي آن ميپردازيم:«مقدمه اول: ميگويد به نزد عموم مردم اتفاق است که نيکويي کردن بهتر از بدي کردن، و اين معني ضروري و مالا کلام است، و همچنين همه متّفقاند که سرانجام نيکوان نيکو بود و از آنِ بدان بد؛ خواه در دنيا و خواه در عقبا، و آنان نيز که به حشر اجساد قايل نيستند، در آنچه نفس خيِّر و کامل را بعد از مفارقت بدن بقايي خواهد بود تردّدي ندارند... ديگر آنکه خيراتي که شخص، در حيات خويش جاري ميدارد و بعد از او نيز جاري باشد و مدتها بماند، کمتر از آن نبوَد که در حيات ـ احيانا يا دائما ـ جاري دارد، فکيفَ چون مجرّب است که به اندک مايه به مرور ايام؛ خواه به معامله و خواه به زراعت و عمارت عظيم بسيار شود؛ خصوصا املاکي که آن را وقف کرده باشد، غالبا آن بوَد که سالهاي بسيار بماند و منال آن حاصل گردد و به محتاجان و درويشان رسد و از اين جهت آن را خيرات جاريه خوانند، و آنچه رسول ـ عليه الصّلاة والسّلام ـ فرموده که اذا ماتَ ابنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ اِلاّ عَنْ ثلاث: صَدَقَة جارِيَة وعِلم يُنْتَفَعُ بِهِ وَ وَلَد صالِح يَدْعُولَه اشارت به اين معني است.» (64)«و چون اين قاعده مقرّر شد، در آن شکي نماند که هر شخصي که از خيرات جاريه، که آن وقف و سبيل و انواع خيرات است، که مردم بدان متنفّع شوند بسازد، بعد از مردن، ثواب آن اضافه معاملات او گردد و درجه او را اشرف و اعلي و اعظم گرداند، و آنچه حقتعالي فرموده که وَامّا ما يَنْفَعُ النّاسَ فَيَمکُثُ فِي الارضِ، (65)با وجود آنکه عمر آدمي در دنيا عنقريب در معرض انقطاع و زوال است، او را دراز عمرتر از ديگري ميگرداند که اين فعل از او صادر نميشود در عقبا که آنجا هلاک و انقطاع و زوال اصحاب اعمال صالحه متصوّر نيست، بالضروره چنانکه فرموده که خالدين فيها ابدا، (66)بايد که افعال اصحاب خيرات را اثر تمام مناسب آن حال باشد.»(67).«... و فايده ديگر خيرات جاريه را آن است، که صاحب آن سالهاي بسيار بعد از وفات خود حاکم مطلق باشد در آن امور، بر وجهي که هيچيک از سلاطين و حکّام هر عصري به هيچوجه تغيير حکم او نتواند کرد و آن حاکميِ او بعد از وفات، بسيار بسيار زيادتر و قويتر از آن باشد که در ايّام حيات، و به جايي رسد که تصوّر آن عظيم مشکل توانند کرد،(68) و اعمال صالحه هرچند عظيم بسيار و متنوّع است، ليکن آنچه عمل آن از شخص، منقطع نيست خيرات جاريه است،(69) و هر چند خيرات جاريه نيز به واسطه دنيا ميسّر گشته؛ که الدّنيا مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ، مجملاً چون در ضمن آن خيرات باشد از جمله اعمال صالحه او باشد.»(70).«و بدين تقرير و براهين و مقدّمات، معلوم و محقق شد که وقف کردن آن از خيرات جاريه است و آن خيرات جاريه که آن را ثواب و اجر عظيم بسيار است و هر که در آن طعني زند يا منکر باشد آن از ناداني و غفلت باشد(71). و هر که او را حق تعالي هدايتي و توفيقي داده باشد تا به قدر استطاعت خود از خوردن و آشاميدن خود بازگيرد و در خيرات جاريه مصرف کند، اجر و ثواب او بيشتر متصوّر بود. حقتعالي همه مؤمنان و مسلمانان را توفيق رفيق گرداناد تا در آن باب سعي نمايند، بر وجهي که کبر و نخوت و عُجب بدان واسطه در سر نگيرند و تکبّر به خود راه ندهند و اين بنده ضعيف را نيز بر همان موجب کرامت کناد، بِمَنَّه وَلُطْفه.»(72).«ميگويد که از فحواي اين بحث و بيان و تقرير و مقدمات چند مسأله و قضايا معلوم ميگردد بدين موجب: اول آنکه به حکم حديث نبوي که اذا مات ابنآدم انقطع عَمَله اِلاّ عَن ثَلاث: صَدَقة جارِيَة وعلمِ يَنْتَفَعُ بِهِ وَوَلَد صالح يَدْعُوا لَهُ معلوم ميشود که هر يک از مسلمانان را ممکن است که بعد از وفات به سببي از اسباب سهگانه انواع خيرات در جريده اعمال او ثبت کنند و او را به سبب آن استحقاق ثواب، بر آنچه در حال وفات بوده زيادت گردد و در کمالات تدرّج و ترقي کند.دوم آنکه چون اکثر محدّثان، صدقه جاريه را که در لفظ حديث نبوي آمده بر وقف حمل کردهاند، به سبب آنکه خير آن بعد از وفاتِ واقف به سبب سعي جميل او مدتها جاري ميباشد، پس به همين تقرير، علم نيز که از وي باز ماند و از آن مردم منتفع شوند و سبب ارشاد ايشان گردد و فرزند صالح که بعد از او دعاي خير بدو کند، لاشکّ اثر آن نيز مدّتي باشد، و به حقيت آن نيز خيري جاري باشد؛ بلکه غالبا مدّت انتفاع علم، زيادت از وقف و دعا و فرزند تواند بود؛ چه علم تا مادام که اهل علم باشند فوايد آن متصوّر است؛ بلکه نفوس را بعد از مفارقت بدن به سبب انتفاعي که بدان علم گرفته باشند زيادتي فوايد، ممکن و متصوّر است و همچنان فوايد وقف و همچنان فوايد فرزند.»(73).پيرو باور داشتن به اين جهانبيني است که خواجه رشيدالدين فضلاللّه در طول مدت 21 سال وزارت و صدارت، همزمان و همگام با غازانخان، که خواجه متولّي موقوفات عظيم او بود، و سپس در دوران الجايتو خدابنده که به همراه او سلطانيه را ساخت، به ساختمان ابنيه و عمارات و آباداني اراضي و روستاها با نيروي روحي عظيم خود و عمران و وقف آنها پرداخت. او مجموعه ابنيه و عمارات و رقبات وقفي خود را وقف ريزه و «مختصر عمارتي مشتمل بر بقاع خير»(74) ميداند که «موروار پاي ملخي گرفته خود را متوجّه حضرت ربوبيت يافت، در آن حال تأمل کرد و گفت: ذلک فضل اللّه يؤتيه من يشاء واللّه ذوالفضل العظيم، (75) و بر خود واجب دانست که انديشه کند تا در اداي شکرِ بعضي از آن آلاء و نعماء او ـ تعالي و تقدس ـ به چه وسيلت شروع تواند نمود و به کدام عبارت و به چه گستاخي از آن حضرت طلب مغفرت تواند کرد. در آن دهشت و حيرت هم فضل و هم کرم او عزِّ شَأْنُهُ دستگير شد و توفيق کرامت کرده به نور هدايت ذاکر خاطر و متنبّه دل و درون او شد، و آيتي که مناسب اين حالات و مطالب اين بنده ضعيف بود بر زفان او جاري گردانيد تا همواره وِرد خود ساخته به حضرت بينياز بدان تضرّع نمايد و بر آن ختم کرده همواره گويد: «ربّ قد آتيتني من الملک وعلّمتني من تأويل الاحاديث فاطر السموات والارض انت وليّي في الدنيا والاخرة توفّني مسلما والحقني بالصالحين (76)»(77). پی نوشت:1- Jahn, K: Tacbris, ein mittelal-terhiches Kulturzentrum zwis-chen Ost und West, 201.و اشپولر، برتولد، تاريخ مغول در ايران، ترجمه فارسي، ص330.2- يان، ک: همان جا ص201؛ مينورسکي، و: تاريخ تبريز، ص14 و Tabriz, 631-642.3- يان، ک: همان جا، ص202ـ201.4- همان، ص302.5- اشپولر، برتولد، همان جا، ترجمه فارسي، ص231ـ230.6- يان، ک: همان جا و اشپولر، برتولد: تاريخ مغول، متن آلماني، ص224تا 227.7- يان، ک: همان جا، ص203.8- اشپولر، برتولد: تاريخ مغول، متن آلماني، ص229.9- همان، ص184ـ183 و 185 و بعد از آن به نقل در: يان، ک: همان جا، ص203.10- يان، ک: همان جا، ص204 به نقل از بارتولد و ترکستان تا هجوم مغول، لندن، 1928، ص45ـ44؛ اشپولر، برتولد: نقد منابع تاريخ مغول، 1928، ص225ـ222؛ توگان ز، و: ترکيب تاريخ مغولان نوشته رشيدالدين؛ يان ک: آثار گمشده رشيدالدين، ص122ـ113.11- يان، ک: همان جا، ص207ـ208.12- عباس اقبال: تاريخ مغول، ص259.13- اشپولر، برتولد: تاريخ مغول، ترجمه فارسي، ص185.14- ر.ک: عباس اقبال: تاريخ مغول، ص198ـ199.15- اشپولر، برتولد: تاريخ مغول، ترجمه فارسي، ص187.16- همان، ص243.17- همان، ص191.18- عباس اقبال: تاريخ مغول، ص199.19- همان.20- اشپولر: تاريخ مغول، ترجمه فارسي، ص191.21- همان، ص192.22- يان، ک، همان جا، ص207.23- تاريخ مبارک غازاني، ص208.24- اشپولر: تاريخ مغول، ترجمه فارسي، ص191.رشيدالدين کيفيت اسلام آوردن غازان خان را به شيوايي تمام در جامع التواريخ آورده است (ج2، ص904ـ900 نيز رک: ص968.).25- تاريخ مبارک غازاني، ص188.26- اقبال، عباس: تاريخ مغول، ص260ـ259.27- يان، ک: ص206 به نقل از اشپولر: تاريخ مغول، ص220.28- تاريخ مبارک غازاني، ص191.29- همان، ص203.30- همان، ص190.31- همان، ص204.32- تحرير تاريخ وصاف، ص231.33- همان، ص206ـ204.34- شَنبَ: گنبد. در برخي قسمتهاي آذربايجان به اراضي مسطح و مزروع و چمنزار و مخصوصا جاهايي که برنج ميکارند و سطح آنها با رودخانه مساوي است و از آن مشروب ميشوند «شام» ميگويند. اين محل پيش از ساخته شدن مقبره غازان خان «شام غازان» ناميده ميشد و پس از درگذشت او به سبب گنبد و مقبره او «شنب غازان» نام گرفت. رک: چهل مقاله، ص3ـ1.35- تاريخ مبارک غازاني، ص206.36- تاريخ مبارک غازاني، ص208ـ207.37- رک: عبدالحميد آيتي، ص229 و تاريخ مبارک غازاني، ص208.38- يان، ک: ص207.39- تاريخ مبارک غازاني، ص24ـ209 و عباس اقبال: ص305.40- شروط وقفنامه غازاني را عباس اقبال به نقل از ج3 جبيب السير آورده است. رک: تاريخ مغول، ص307ـ306.41- تاريخ مبارک غازاني، ص215.42- آيتي، عبدالحميد: تحرير تاريخ وصاف، ص231.43- براي تفضيل بيشتر درباره غازان خان و سرنوشت شنب او رک: چهل مقاله، ص35ـ50.44- تاريخ مبارک غازاني، ص216ـ215.45- اقبال، عباس: تاريخ مغول، ص306.46- به نقل از: دستور الوزراء، خواند مير در مقدمه جامع التواريخ، ج1، ص26.47- وقفنامه ربع رشيدي، ص32.48- همان.49- همان، ص سي و دو.50- دستور الوزراء، ص27ـ26.51- مقدمه وقفنامه ربع رشيدي، ص سي و سه و وزيرکشان، ص26ـ13.52- وقفنامه ربع رشيدي، ص32، (پانوشت شماره 1 «مختصري درباره مؤلف» به نقل از دريافت زرياب خويي.).53- اشپولر: ترجمه فارسي، ص250 به نقل از کاشاني.54- همان.55- همان، ص251.56- وقفنامه ربع رشيدي، ص21.57- همان، ص37ـ32. (درباره مؤلف).58- لطايف الحقايق، ص763ـ710.59- وقفنامه ربع رشيدي، ص35 و متن وقفيه ص236.60- همان، ص37.61- مانند: بررسي روش اداري و آموزش ربع رشيدي.62- رساله خيرات جاريه، ص724.63- همان.64- همان.65- قرآن کريم، 17/ 13.66- قرآن کريم،56/ 4.67- رساله خيرات جاريه، ص734.68- همان، ص739.69- همان، ص743.70- همان، ص745.71- همان، ص746.72- همان، ص749.73- همان، ص750.74- همان، ص711.75- قرآن کريم، 21/ 57.76- قرآن کريم، 101/ 12.77- رساله خيرات جاريه، ص763 و وقفنامه ربع رشيدي، ص22ـ21.منبع: ميراث جاويدانمعرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 433]
صفحات پیشنهادی
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي-جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي نويسنده:مصطفي مومني خواجه رشيدالدين فضلاللّه باني مجتمعهاي وقفي اشاره اگر ...
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي-جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي نويسنده:مصطفي مومني خواجه رشيدالدين فضلاللّه باني مجتمعهاي وقفي اشاره اگر ...
نقش وقف در آبادي شهرها
احداث «ربع رشيدي» مهمترين اقدامي بود که او در زمينه عمران شهرها انجام داد. ..... 29- مومني، مصطفي، «جغرافياي جهان بيني وقفنامه رشيدي خواجه رشيدالدين فضل الله باني ...
احداث «ربع رشيدي» مهمترين اقدامي بود که او در زمينه عمران شهرها انجام داد. ..... 29- مومني، مصطفي، «جغرافياي جهان بيني وقفنامه رشيدي خواجه رشيدالدين فضل الله باني ...
طرح همگام با قرآن در بيش از هشت هزار مدرسه اجرا مي شود
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي اين مقاله با توجه به وقفنامه ربع رشيدي و اسناد تاريخي دوران غازانخان و وزير با ... تاريخ اعتبار جهاني زبان فارسي رسما از ...
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي اين مقاله با توجه به وقفنامه ربع رشيدي و اسناد تاريخي دوران غازانخان و وزير با ... تاريخ اعتبار جهاني زبان فارسي رسما از ...
مجتمع آموزش عالي گنبد كتابخانه و مسجد ندارد
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي مسأله مهمي که در جغرافياي جهانبيني اهميت دارد تحول برداشت و در نتيجه فضا آفريني ... گنبد عالي در سال 697 هجري قمري آغاز ...
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي مسأله مهمي که در جغرافياي جهانبيني اهميت دارد تحول برداشت و در نتيجه فضا آفريني ... گنبد عالي در سال 697 هجري قمري آغاز ...
فواید داشتن بینی بزرگ
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي او براي اوّلينبار در تاريخنگاري، از منابع اصلي تاريخ ملل بزرگ متمدن که ..... تا مادام که اهل علم باشند فوايد آن متصوّر است؛ ...
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي او براي اوّلينبار در تاريخنگاري، از منابع اصلي تاريخ ملل بزرگ متمدن که ..... تا مادام که اهل علم باشند فوايد آن متصوّر است؛ ...
فرود آدم فضاییها روی زمین کشاورزی
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي امّا اِعمال سياستي که در تبريز اتخاذ ميگرديد، به مراتب از مرزهاي ايران زمين ..... آنجا فرود آيند تا تمغاجي، احتياطِ بارها کند و از ...
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي امّا اِعمال سياستي که در تبريز اتخاذ ميگرديد، به مراتب از مرزهاي ايران زمين ..... آنجا فرود آيند تا تمغاجي، احتياطِ بارها کند و از ...
ساخت دارالشفاء در كربلا
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي ... تشخيص نبود و سير بعدي جريانات ميبايد کليّه جوانب امر را روشن ميساخت. ..... آب را به مشهد مقدّس اميرالمؤمنين حسين ...
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي ... تشخيص نبود و سير بعدي جريانات ميبايد کليّه جوانب امر را روشن ميساخت. ..... آب را به مشهد مقدّس اميرالمؤمنين حسين ...
ترويج اسلام به زبان آي تي در آفريقا افزايش يافته است
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي - اضافه به علاقمنديها جامع التواريخ اثر يگانهاي است که دربرگيرنده تاريخ اصيل و مفصّل مغول است. اين تاريخ ابتدا به زبان ...
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي - اضافه به علاقمنديها جامع التواريخ اثر يگانهاي است که دربرگيرنده تاريخ اصيل و مفصّل مغول است. اين تاريخ ابتدا به زبان ...
منع رفت و آمد در بغداد تا مدت نامعلوم
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... جرء لاينفک امپراتوري جهاني مغول ...
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي vazeh.com 05:45:31 07:14:40 12:13:30 17:11:00 17:31:27 0:8 مانده تا طلوع خورشید ... جرء لاينفک امپراتوري جهاني مغول ...
جريده اعمال
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي ... و زوال اصحاب اعمال صالحه متصوّر نيست، بالضروره چنانکه فرموده که خالدين فيها ... بعد از وفات به سببي از اسباب سهگانه ...
جغرافياي جهان بيني وقفنامه ربع رشيدي ... و زوال اصحاب اعمال صالحه متصوّر نيست، بالضروره چنانکه فرموده که خالدين فيها ... بعد از وفات به سببي از اسباب سهگانه ...
-
گوناگون
پربازدیدترینها