تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 15 تیر 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):نادان كسى است كه نافرمانى خدا كند، اگر چه زيبا چهره و داراى موقعيتى بزرگ باشد.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

اتاق فرار

خرید ووچر پرفکت مانی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

ونداد کولر

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دانلود سریال سووشون

دانلود فیلم

ناب مووی

رسانه حرف تو - مقایسه و اشتراک تجربه خرید

سرور اختصاصی ایران

تور دبی

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

پیچ و مهره

طراحی کاتالوگ فوری

دانلود کتاب صوتی

تعمیرات مک بوک

Future Innovate Tech

آموزشگاه آرایشگری مردانه شفیع رسالت

پی جو مشاغل برتر شیراز

قیمت فرش

آموزش کیک پزی در تهران

لوله بازکنی تهران

میز جلو مبلی

هتل 5 ستاره شیراز

آراد برندینگ

رنگ استخری

سایبان ماشین

قالیشویی در تهران

مبل استیل

بهترین وکیل تهران

شرکت حسابداری

نظرسنجی انتخابات 1403

استعداد تحلیلی

کی شاپ

خرید دانه قهوه

دانلود رمان

وکیل کرج

آمپول بیوتین بپانتین

پرس برک

بهترین پکیج کنکور

خرید تیشرت مردانه

خرید نشادر

خرید یخچال خارجی

وکیل تبریز

اجاره سند

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید سی پی ارزان

خرید ابزار دقیق

بهترین جراح بینی خانم

تاثیر رنگ لباس بر تعاملات انسانی

خرید ریبون

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1804635993




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

جغرافياي جهان ‏بيني وقفنامه ربع رشيدي


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
جغرافياي جهان ‏بيني وقفنامه ربع رشيدي
جغرافياي جهان ‏بيني وقفنامه ربع رشيدي نويسنده:مصطفي مومني خواجه رشيدالدين فضل‏اللّه باني مجتمع‏هاي وقفي اشاره اگر بـه ديده جان بين بـه تلاشـهاي مـعماران و شهرسازان کهن در سرزمينهاي اسلامي بنگريم، درمي‏يابيم که کوشش آنـها در آرايـش فضايـي اين شهـرها متنـاسب با ويژگيـهاي فرهنگي اسلامي شکل گرفته است. در اين ميان وقفنامه‏ها از جملـه اسنادي هستند که اين رويـکرد را به خوبي نشان مي‏دهند و گواه شيوه طراحي شهري و شهرآرايي در کشورهاي اسلامي هستند.اين مقاله با توجه به وقفنامه ربع رشيدي و اسناد تاريخي دوران غازان‏خان و وزير با تدبير او خواجه رشيدالدين فضل‏اللّه‏ مي‏کوشد تا تأثير تحول مذهبي و فکري فرمانروايان مغول را در آفرينش مجموعه‏هاي وقفي و ابواب البرّ رشيدي بررسي کند؛ اما نخست نگاهي دارد به تبريز؛ اين کانون فرهنگي بزرگ در آن روزگار:تبريز کانون فرهنگي بين شرق و غربدر سال 663 هجري قمري (برابر با 1265 ميلادي) آباقاخان بن هولاکو (680 ـ 633 =1281 ـ 1265م) تبريز؛ اين مرکز کهنسال فرهنگي را مقرّ و پايتخت حکومت خود در آسياي مقدّم قرار داد. قلمرو او از مرزهاي مصر در غرب تا آمودريا در شرق کشيده مي‏شد. (1) اين شهر تا زمان اولجايتو (716 ـ 703 هـ.ق =1316 ـ 1303م) مرکز جانشينان وي بود. اهميت خارق‏العاده اين اقدام در آن هنگام هنوز به‏درستي قابل تشخيص نبود و سير بعدي جريانات مي‏بايد کليّه جوانب امر را روشن مي‏ساخت.تبريز در طول تاريخ طولاني خود بارها از نظر سياسي و فرهنگي سر برافراشته و برجستگي يافته بود؛ به‏طوري که از زمان اتابکي قزل ارسلان (587 ـ 582 هـ.ق =1191 ـ 1186م) پسر ايدگز و مؤسس سلسله اتابکان آذربايجان، پايتخت آذربايجان شد(2). وقتي ايالت تبريز و شهر تبريز، تقريبا بدون جنگ و خونريزي در سال 627 هجري قمري (برابر با 1230م) به دست مغول افتاد، تبريز شهري بازرگاني با حيات فرهنگي درخشان و معتبر و در عين‏حال از نظر سياسي کم‏اهميت بود. تصميم آباقاخان در انتخاب تبريز به عنوان پايتخت قلمرو خود، نقطه عطف بسيار برجسته‏اي در سرنوشت اين شهر ايالتي بود. با ملاحظه اينکه قلمرو حکومت آباقاخان هنوز جرء لاينفک امپراتوري جهاني مغول به‏شمار مي‏رفت، اهميّت تحوّل تبريز از مرکز ايالت به پايتختي قلمروي بزرگ به درستي هويدا مي‏شود. بدين‏ترتيب تبريز در مغرب اين امپراتوري عظيم مغولي همان نقشي را پيدا کرد، که چند سال پيش از آن، به سال 659 هجري قمري =(1260م) پکن در شرق دور، از هنگامي که به دست خان بزرگ قوبيلاي به پايتختي برگزيده شد، برعهده گرفت(3).موقعيت جغرافيايي هر دو پايتخت في‏نفسه بسيار قابل توجه بود؛ زيرا هر دو در اقصاي غرب و شرق امپراتوري مغول قرار داشتند و بسيار دورتر از خاستگاه امپراتوري چنگيزخان بودند. در هر دو مورد، مسأله گذار مرکز ثقل شيوه زندگي از کوچ‏نشيني مغولي به فرهنگ شهري ايران و چين مطرح بود. از اين مسأله به عبارت دقيق‏تر مي‏توان به گذار از زندگي ايلاتي به تمدن يکجانشين ايران و چين ياد کرد. اين امر براي هر دو کشور، و خصوصا براي شهرهاي پکن و تبريز پس از رويدادهاي تکان‏دهنده و دلخراش گذشته ـ به معناي طليعه و چشم‏انداز سرافرازي تازه‏اي بود. با گزينش تبريز به پايتختي، سرانجام کليه نواحي متحده ايران که تحت سلطه مغول بودند، پس از نابسامانيهاي اواخر عصر سلجوقي و دولت مستعجل خوارزمشاهي، داراي مرکز سياسي شدند. امّا اِعمال سياستي که در تبريز اتخاذ مي‏گرديد، به مراتب از مرزهاي ايران زمين فراتر مي‏رفت. اين سياست، سياست جهاني در مفهوم واقعي کلمه بود. تبريز، در چارچوب اين فعاليت سياسي، از جهات گوناگون واسط بين شرق و غرب و بالعکس شد. هنگامي که تبريز در زمان ايلخانان مغول از «آباقا» تا «اولجايتو» فرّ و شکوه فرهنگي و رونق اقتصادي خود را يافت، در اين شهر فرستادگان خان بزرگ و ساير شاهزاده‏نشين‏هاي قلمرو مغول و همچنين فرمانروايان هند و مصر و از سويي سفيران پادشاهان اروپايي و نمايندگان قيصران روم شرقي و نيز رسولان پاپ، يکديگر را ملاقات مي‏کردند(4) کوششهاي واقعي براي برقراري ارتباط با مغولان، بيشتر از طرف مغرب زمين به عمل مي‏آمد و ايلخانان مغول به‏ندرت در برقراري اتحاد با کشورهاي مغرب زمين پيشقدم مي‏شدند. در اين دوران، مساعي غازان خان و اولجايتو براي ايجاد روابط با مغرب زمين به چشم مي‏خورد(5). به نظر مي‏رسد روابط تنگاتنگ و سابقه‏دار دربار و دستگاه پاپ با مغولان، مانع ارتباط مغولان با دربار قيصران بود. به هرحال در بين مکاتبات موجود شاهزادگان مغول، سندي که براي قيصر روم نوشته شده بود، وجود ندارد(6). در همه اين تماسها زبان فارسي به منزله وسيله تفاهم، نقش بسيار برجسته‏اي يافت؛ چون زبان فارسي در آن زمان، در درون امپراتوري جهاني مغول، زبان آزاد و مشترک، و در برون اين امپراتوري به صورت زبان ديپلماتيک رواج داشت. تاريخ اعتبار جهاني زبان فارسي رسما از همين عصر آغاز مي‏شود(7). بي‏اعتنايي، و نيز تساهل شاهزادگان مغول نسبت به مسايل مذهبي، که در پست سرِ آن چه‏بسا زيرکي سياسي نهان بود،(8)سبب ترويج پيوند و تکميل روابط سياسي و اقتصادي با ملل ديگرْ دين بود. ايلخانان، چه در زمان ارغون، که بودايي ديني رسمي اعلام گرديد و چه از زمان غازان‏خان که به سال 694 هجري قمري =(1295م) به دين اسلام تشرّف يافت و دين اسلام را به عنوان دين رسمي قلمرو خود اعلام کرد، با توجه به ملاحظات و مقاصد سياسي بر اين روال عمل مي‏کردند(9).در اين‏باره بعدا سخن خواهيم گفت.در ميان نمايندگان سياسي اکناف جهان که در آن روزگاران در تبريز اقامت داشتند و اغلب روحاني بودند، شخصيتهاي علمي عالي‏مقام و ممتازي وجود داشت، که نه تنها حيات فرهنگي تبريز؛ بلکه تمامي جهان اسلام بي‏نهايت مرهون آنهاست. اين نخبگان روحاني و معنوي جزو معتمدان و مطلعاني بودند که خواجه رشيدالدّين فضل‏اللّه‏ را در گردآوري منابع تاريخي اديان ملل و نحل غير مسلمان که در تأليف جامع التواريخ؛ نخستين تاريخ جهان ـ که بنا به فرمان غازان‏خان و اولجايتو نوشته شد - ياري کردند و گردآوري آن را امکان‏پذير ساختند. او براي اوّلين‏بار در تاريخ‏نگاري، از منابع اصلي تاريخ ملل بزرگ متمدن که مغولان با آنها تماس داشتند؛ يعني چينيها، هنديها و اروپاييان استفاده کرد. جامع التواريخ اثر يگانه‏اي است که دربرگيرنده تاريخ اصيل و مفصّل مغول است. اين تاريخ ابتدا به زبان فارسي تحرير و پس از اندکي به عربي ترجمه شد. حتي پس از آزادسازي سياسي قلمرو ايلخانان در زمان غازان از امپراتوري مغول، و استقلال عمل او، باز هم روابط ناگسستني موجود بين ايران و چين منجر به ترجمه آثار علمي گوناگوني از زبان چيني به فارسي و عربي شد و اين کاري بود که با حمايت خواجه رشيدالدّين فضل‏اللّه‏ انجام گرفت(10).خان بزرگ و ساير شاهزداگان محلي مغول، مأموريتهاي سياسي را بارها برعهده بازرگانان اروپايي مي‏گذاشتند، و اين بازرگانان در سفر از مسير ايران طبعا ابتدا از تبريز مي‏گذشتند. ما به اين بازرگانان نه فقط براي خاطر جزئيات مهمي که راجع به اهميت بازرگاني شهر آبادان و شکوفاي تبريز در آن زمان پرداخته‏اند؛ بلکه به سبب برخي مشاهدات ارزشمند ديني، فرهنگي و سياسي آنان مديون هستيم؛ مشاهداتي که در منابع ايراني آن زمان ـ آگاهانه و يا ناخودآگاه ـ نانوشته مانده است. نخستين اخبار مفيد درباره ايران دوران مغول را بازرگان ونيزي «مارکوپولو» گزارش کرده است. او هم در راه سفر به چين به سال 671 هجري قمري =(1272م) و هم در راه بازگشت، به سال 694 ـ 693 هجري قمري =(95 ـ 1294م) تبريز را ديده است. او در آخرين سفر خود نزديک بود شاهد تلاش ناموفق گيخاتو در رواج پول کاغذي (چاو) در معاملات ـ به تقليد از چين ـ در تبريزغازان‏خان در شهرها و نقاط گوناگون تحت سلطه خود در ايران، اماکن مذهبي و عمومي فراواني ساخت و براي همه آنها و حتّي براي بيت المقدس و مشهدِ ابراهيم خليل صلوات‏اللّه عليه وقف کرد.باشد. ظهور هر چند کوتاه مدت اين وسيله مبادله شرق دور در آسياي مقدّم، دليل ديگري بر نزديکي تنگاتنگ دو دنياي آن زمان با يکديگر است. براي يک شاهزاده کوچ‏نشين، انتخاب مرکز ثابت حکومتي مسأله قابل تأملي است و تا حدودي بيانگر اقتدار اوست؛ زيرا تنها يک فرمانرواي واقعا مقتدر مي‏تواند خود را فراتر از باورداشتها و مواريث ريشه‏دار پيرامون خود قرار دهد و عادت مردم يکجانشين را بپذيرد. بديهي است که اين اقدام هنوز به منزله بريدن از عادت قديمي و تغيير شيوه زندگي ايلاتي نبود و اين عادت فرمانروايان کوچنده مغول، حتي تا زماني که آنها تا حدّ زيادي به شيوه يکجانشيني خو کرده بودند، به طور ناگسستني پابرجا بود. از اين‏رو پايتخت و شهر محل حکومت، بيشتر جايگاه دستگاه اداري، تأسيسات اقتصادي و فرهنگي امپراتوري شمرده مي‏شد تا مقرّ اقامت فرمانروا. اين امر را مي‏توان در کليّه مناطقي که کشمکش و مبارزه شديد در بين شيوه زندگي کوچ‏نشيني و زندگي مدني وجود داشته مشاهده کرد.هولاکوخان پسر تولوي پسر چنگيز (663 ـ 652 هـ.ق =1265 =1255م) ـ بنيانگذار اصلي امپراتوري مغولي آسياي مقدم ـ، به‏طوري که مقرّهاي اقامت و فعاليتهاي ساختماني او نشان مي‏دهد، با زندگي شهري مخالف نبود؛ امّا به نظر مي‏رسد که او نتوانسته است تصميم به انتخاب پايتخت ثابتي بگيرد. اقدام به چنين کاري بر عهده پسر او آباقا (683 ـ 663 هـ.ق =1284 ـ 1265م) باقي ماند و به طوري که ديديم او تبريز را به مرکزيت سياسي و اداري امپراتوري برگزيد؛ اما رشد دارالملک تبريز از نظر معماري و اعتلاي فرهنگي آن در عهد غازان‏خان (704 ـ 694 هـ.ق =1304 ـ 1295م) نوه آباقا و وزير بزرگ او خواجه رشيدالدّين فضل‏اللّه‏ روي داد.سنگ بناي مقرّ و پايتخت آتي را اغون (690 ـ 683 هـ.ق =1291 ـ 1284م) پدر غازان، هنگامي نهاد که در مغرب شهر تبريز ـ در قريه شام بعدي (=شنب) ـ فرمان بناي حومه‏اي را که «ارغونيه» ناميده شد صادر کرد و ساختمان قصري را در آنجا بنا نهاد. غازان بعدها ـ پس از پيروزي بر بايدوخان ـ در اين قصر به سال 694 هجري قمري (=1295م) فرود آمد(11). او در پايان سال 694 هجري قمري که مصادف با نوروز بود به مقام ايلخاني جلوس کرد و اوّل يرليغي که در همان روز صادر کرد فرماني بود داير بر وجوب قبول مذهب اسلام براي مغولها و اجراي آداب ديني و رعايت جانب عدالت و منع امرا و اکابر از ظلم بر زيردستان(12). از اين تاريخ، سرنوشت فضايي تبريز، لااقل با ساختمان بخش چشم‏اندازهاي فرهنگي و بخش سلطه و مجموعه عمارات غازاني و ربع رشيدي دگرگون شد؛ زيرا غازان‏خان اسلام آورده بود.چهره آرايي تبريز در دوران غازان‏ خان (694 تا 703هـ. ق)سياست تغيير دين ايلخانان مغول و توجه آنان به وضع ديني ملل و نحل تحت سلطه خود در منابع ذي‏ربط بررسي شده است. در اينجا به طور اجمال به اين مسأله اشاره مي‏شود تا آثار تغيير دين فرمانروايان مغولي بر چشم‏انداز فرهنگي قدري روشن‏تر گردد.قوبيلاي، دين بودايي را پذيرفت و برادر او هولاکو نسبت به اين دين ابراز تمايل کرد،(13) او سرانجام شخصا مذهب بودايي را قبول کرد و در «خوي» بتخانه‏ها ساخت و براي رعايت خاطر همسرش دوقوزخاتون که مسيحي بود، عيسويان را محترم مي‏داشت؛ امّا چون در ايران کسي پيرو مذهب بودايي نبود، به حکم هولاکو ـ و بر اثر نفوذ همسر و امرايش ـ در آذربايجان و ارمنستان و در همه‏جا براي مسيحيان کليسا مي‏ساختند. ارامنه و عيسويان ديگر ايران، هولاکو و دقوزخاتون را نجات‏دهنده و ياور خود مي‏پنداشتند و سعي داشتند از قدرت مغول به نفع خيالات مذهبي خود سوءاستفاده کرده، به عيسوياني که در شام و مصر با مسلمانان در نبرد بودند، کمک برسانند و اسلام را يکبار از آسيا و آفريقا براندازند. براي انجام اين طرح، مغولان به شام و مصر هجوم آوردند. کيتوبوقا پس از استيلا بر دمشق آغاز به تبديل مساجد آن شهر به کليسا کرد. شکست مغول در «عين جالوت» از مسلمانان سبب شد که آنها نتوانند شام و مصر را فتح کنند(14).بدين‏ترتيب به درستي مي‏توان مقاصد کوشش مغولان در تغيير دين و سوءاستفاده از آن را در براندازي اسلام دريافت و به پيامدهاي همه جانبه آن در صورت موفقيت پي برد.علاوه بر اين، بعدها معابد بوداييان در ايران افزايش يافت، به‏طوري که «معابد بودايي ظاهرا در سراسر ايران پراکنده بوده است؛ چه گفته مي‏شود که در سال 695 هجري قمري (=1296م) تعدادي از اين معابد ويران شده است. از قرار معلوم در اين معابد، گروه کثيري از روحانيون بودايي ساکن بوده‏اند. نفوذ اين روحانيون در فرمانروايان مغول شايان توجه بوده است. قدرت آنان در دوره فرمانروايي ارغون به منتهاي شدت رسيد؛ به‏طوري که ايلخان، گذشته از دو تن وزيرش، فقط روحانيون بودايي را به حضور مي‏پذيرفت»(15).ارغون يک بودايي متعصب بود(16) غازان به فرمان پدرش تربيت بودايي يافته و تا سال 694 هجري قمري (=1295م) به تقويت اين دين مي‏پرداخت(17).درباره چگونگي اسلام آوردن مغولان و بخصوص فرمانروايان ايلخاني مغول چند نظر وجود دارد:ـ ابتدا مغولان دشت قبچاق، خزر و ترکستان اسلام آوردند (18) و پيشگام اسلامگرايي شدند.ـ «سلاطين مغول ايران که ممالکشان بين متصرفات ممالک مسلم شام و مصر و مغولان تازه مسلمان ترکستان و دشت قبچاق قرار داشت، به تدريج به قبول اسلام تن در دادند و به کار مسلماني ايشان کم‏کم به آنجا کشيد که خود ناصر و ياور شريعت محمدي شدند و سياست عيسويان و ارامنه ايران در مقابل نفوذ امرا و وزاري مسلمان ايراني مغلوب گرديد»(19).ـ «تشرّف غازان به دين اسلام نشان مي‏دهد که اوضاع تغيير يافته بود. رفته‏رفته گروههاي کثيري به دين اسلام ايمان آورده بودند، و اين خود مبيّن تکاملي بود که مي‏رفت صورت پذيرد. گذشته از آن، پي مي‏بريم که اقدام فرمانرواي جديد و روي هم رفته رفتار مذهبي ايلخانان، تحت‏تأثير مقاصد سياسي قرار داشت(20).کردار غازان، تکاملي را که در جريان بود تسريع کرد؛ تشرّف مغولان و (ترکان غير مسلمان) به دين پيامبر اسلام. اغلب مغولاني که تا آن موقع پيرو دين مسيح و يا بودا بودند، به اسلام روي آوردند. پيروزي غازان ـ فرمانرواي مسلمان ـ دين بودا را يکباره ريشه‏کن کرد.» (21).روند تأثيرات مذهب بر روح انسان و آثار آن به واسطه وقف، از مباني مطالعات جغرافياي جهان‏بيني است.ـ ملاحظات سياسي، غازان را وادار به قبول اسلام کرده بود؛ اما او که نابغه‏ترين فرمانرواي مغولي ايران بود، نسبت به معتقدات بودايي خود وفادار ماند. خطابه‏ها و سخنان او را که رشيدالدين نقل کرده است، هنوز بوي روح دين بودايي مي‏دهد. هيچ‏گاه طيف بسيار گسترده منافع او را پيشداوريهاي ديني او تحت تأثير قرار نداد(22).درک عوالم و شرايطي که تحت آن، فرد يا گروههاي انساني، دين ديگري را انتخاب مي‏کنند گوناگون است و از اين‏رو شايد براي کساني که چنان استنباطات و نتايجي را در مورد مغولان يا شخص غازان‏خان به عمل مي‏آورند، فهم واقعيت دشوار باشد. بريدن سياسي و ديني ايلخانان مغول از امپراتوري عظيم مغولان، امري محترم بود. کليّه نواحي تحت سيطره مغولان ايران، مسلمان بودند، قطبهاي روحاني و عرفاني، قدرت معنوي داشتند و تمامي دانشمندان و نخبگانِ پيرامون ايلخانان از بزرگان مسلمان به شمار مي‏رفتند. حيات معنوي و زمينه ديني در کشور اسلام نه تنها شرايط مسلمان شدن فرمانروايان و گروههاي مغولي بريده از ديار و فرهنگ خود را فراهم آورده بود؛ بلکه حکومت بر کشور اسلام نيز بدون پذيرش دين آنان امکان‏پذير نبود. در اين ميان تحول روحي را بر اثر مطالعات، رفت‏وآمدها و گفت‏وشنودهاي فرمانروا با اطرافيان نبايد از نظر دور داشت. در مورد غازان‏خان با توجّه به کارها و فعاليتهاي او، که فقط از فردي مؤمن سر مي‏زند، نظر ما اين است که او مردي مسلمان و با سعه صدر و بردباري بوده است. سازماندهي عمارات و اقدامات مذهبي فراوان و گسترده او را نمي‏توان به سادگي به ملاحظات سياسي مربوط دانست. نه‏تنها در کلام غازان؛ بلکه در نوشته‏هاي فلاسفه و روحانيون اسلام نيز مي‏توان تأثيرات فلاسفه غيراسلامي گذشته را جستجو کرد. تسخير آثارِ سازگار با فرهنگ اسلام و غني کردن معارف اسلامي امري ضروري است زمينه مسلمان شدن غازان، علاوه بر وجود مقتضيات ياد شده، از طفوليت تا پيش از پادشاهي ـ که در خراسان بوده است ـ به‏تدريج فراهم مي‏شود. «در اوايل حال، در خراسان به زيارت مشهد مقدس طوس علي ساکنه السلام و تربت سلطان بايزيد و ابوالحسن خرقاني و شيخ ابوسعيد ابوالخير و ديگر اولياء آنجا ـ روّح‏اللّه‏ رمسهم ـ رفته بود و تربتهاء آن بقاع و احوال مجاوران آن، مشاهده کرده و بعد از آن چون مسلمان شد زيارت مشهد مقدس اميرالمؤمنين علي عليه‏السلام و ديگر مشاهد و مزار اولياي بغداد ـ قدّس‏اللّه‏ ارواحهم ـ دريافت.»(23).دلايل اسلام آوردن غازان هر چه باشد، او در اوّل شعبان 694 هجري قمري (=1295م) در محضر شيخ صدرالدّين ابراهيم حموي در فيروزکوه به دين اسلام تشرّف يافت؛ واقعه‏اي بس مهمّ در تاريخ مغولانِ ايران(24) و نظام کشورداري و سازماندهي فضايي شهر تبريز و ديگر شهرهاي ايران.برخي از نتايج فرهنگي و ساختار فضايي مسلمان شدن غازان‏ خان«چون پادشاه اسلام غازان‏خان ـ خلّد سلطانه ـ به توفيق هدايت يزداني در دائره مسلماني درآمد، فرمود تا تمامت اصنام را بشکستند و بتخانه‏ها و آتشکده‏ها و ديگر معابد که شرعا وجود آن در بلاد اسلام جائز نيست، جمله را خراب گردانيدند، و اکثر جماعت بخشيانِ بت‏پرست را مسلمان کردند و چون حق‏تعالي ايشان را توفيق نبخشيده بود، ايمان درست نداشتند از راه ضرورت ظاهرا مسلماني مي‏نمودند و از ناصيه ايشان آثار کفر و ضلالت ظاهر بود، بعد از مدتي پادشاه اسلام ـ خلّد ملکه ـ نفاق ايشان را ادراک کرد و فرمود که از شما هر کس که مي‏خواهد با بلاد هند و کشمير و تبّت و ولايت اصلي خود رود و آنان که اينجا باشند منافقي نکنند و آنچه در دل و ضمير ايشان است بر آن باشند و دين پاک اسلام را به نفاق خويش ملوّث نکنند؛ ليکن اگر بدانم که آتشکده‏ها يا بتخانه‏ها ساخته باشند ايشان را بي‏محابا هدف شمشير گردانم.»(25).منظور از معابد در تاريخ غازاني علاوه بر بتخانه‏هاي بودايي، کليساها و معابد يهود است. در سراسر ممالک ايلخاني نه تنها معابد را ويران کردند؛ بلکه در تبريز بتهاي کفّار و مشرکان را درهم شکسته و قطعات آنها را در کوچه‏ها گرداندند و کليساها را به مسجد تبديل نمودند(26) اما غازان يک سال بعد بخش عمده فرمان خود را به خواهش پادشاه روميها در مورد تخريب کليساها ملغي کرد(27).غازان‏خان فرمايد که «من منکر هيچ کس نيستم و بزرگي صحابه را معترفم؛ ليکن چون رسول را ـ عليه الصلوة والسلام ـ در خواب ديدم و ميان فرزندان خود و من برادري و دوستي داده هر آينه با اهل‏البيت دوستي زيادت مي‏ورزم والاّ معاذاللّه‏ که منکر صحابه شوم و فرمود تا جهت مشهد حسين عليه‏السلام نهري جاري گردانيدند و همواره نعت خاندان فرمايد (28)... نهري بغايت بزرگ در ولايت حلّه جاري فرموده و نامش نهر غازاني، اعلي نهاده و آن آب را به مشهد مقدّس اميرالمؤمنين حسين عليه‏السلام برده و تمامت صحراهاي دشت کربلا که بيابان بي‏آب بود و در مشهد جهت خوردن، آب شيرين ـ نه زلال فرات ـ روانه گردانيد؛ چنانچه اين زمان تمامت حوالي مشهد مزروع است...»(29).او خانقاهها، مدارس و مساجد و ديگر ابواب البرّ، دار السّياده کاريزها و نهرها در شهرهاي بزرگ و در مواضع گوناگون (30) و «عمارات بي‏اندازه در اکثر ولايات ساخته و مي‏سازد و انهار و کاريزها جاري مي‏گرداند و آنچه فرموده تا به موجب حکم يرليغ شرط نامه به شرکت وکلاي ديوان خالصات، احيا و عمارت کنند آن را نهايت نيست و در عهد مبارک او به واسطه عدل شاملش، هزاران هزار آدمي به مشارکت ايشان به عمارت مشغول‏اند و آنچه جهت خود مي‏کنند صد چندان باشد (31)...»امّا مهمترين اقدام غازان‏خان، که تأثير فضايي و روحيه اسلام‏آوري او را به بهترين وجهي بيان مي‏دارد، بناي مجموعه عمارات وقفي و شخصي او در تبريز و غازانيه تبريز است. جزو اوّلين کارهاي او احداث باروي بزرگ تبريز به جاي باروي مختصر آن بود. غازان‏خان به سال (32) 702 هجري قمري فرمود «تا بارو بيرون باغات بگردانيدند و در آنچه گفته بودند که مردم که سکّان شهرند وجوه بدهند، فرمود که هر چند فايده اين بارو ساختن به ايشان راجع است؛ ليکن رعايا و عوام کوته‏نظر باشند و عواقب امور و مآل حال را ادراک نتوانند کرد، حالي وجوه دادن برايشان سخت آيد، اين کار خير است، مال از خاصه خود بدهيم و بسازيم تا ثواب و نيکنامي ما را مذخّر ماند و رعايا و خلايق بياسايند و به علّت اين مطالبه کسي به ايشان تعلّق نسازد.»(33).از وقفنامه و مکاتبات رشيدي پيداست که او در عمران و آباداني ولايات، اعمّ از روستا و شهرها و همّت وافر مبذول داشته و عمر او در آباداني و وقف گذشته است.همان‏طور که گفتيم مهمترين اقدام غازان احداث غازانيه است: «و شهري ديگر بزرگتر از محوطه تبريز قديم در موضع «شنب» (و نسم نيز گويند (34)) که ابواب البرّ ساخته بنا فرموده چنان‏که ابواب البرّ و اکثر باغات آن محيط است و آن را غازانيه نام نهاده و فرمود که تجّار که از روم و افرنج رسند بار، آنجا گشايند؛ ليکن تمغاجي آنجا و از آنِ شهر تبريز يکي باشد تا منازعت نيفتد و فرمود تا بر هر دروازه از دروازه‏هاي نو تبريز، داخل شهر، متّصل دروازه، کاروانسرايي بزرگ و چهار بازار و حمّام بنا کرده آيد و جهت کارخانها و موضع چهارپايان تا تمامت تجار که از اطراف رسند، هر قوم، از آن دروازه که بدان صوب منسوب باشد درآيند و در آن کاروانسراي نزول کنند و تمغاجي، قماشات ايشان را ضبط کند و به حمّام درآمده در شهر روند و مواضع خويش معيّن گردانيده اگر خواهند نقل کنند و همچنين چون تجار از تبريز با اطراف روند آنجا فرود آيند تا تمغاجي، احتياطِ بارها کند و از آنجا روانه گردند(35)»غازان‏خان چند سال بعد از جلوس، فرمان داد تا در موضع شب يا شام غازان ـ در سه ربع فرسخي جنوب تبريز ـ مجموعه عمارات با شکوهي برپا کنند. اين بناها از نظر ساختمان، مقصود و ترتيبات ديگر کاملاً متناسب با تصورات اسلامي زمان بود. اين عمارات ابواب‏البرّ داراي مقاصد ديني، نيکوکاري، علمي، بهداشتي و ترتيبات ديگر کاملاً متناسب با تصورات اسلامي زمان بود. اين عمارات ابواب‏البرّ در دوازده ضلع آن است، به‏علاوه کوشک عادليه ارغون‏خاني. مسأله مهمي که در جغرافياي جهان‏بيني اهميت دارد تحول برداشت و در نتيجه فضا آفريني متناسب با آن است. تشرّف غازان‏خان به دين اسلام و توجه او به سن اسلامي و نيز رسوم شيعه باعث برافراشتن آرامگاه و ابواب‏البرّ شد؛ چيزي که در فرهنگ مغولي سابقه نداشت. «پادشاهان مغول را از اورُغ چنگيزخان رسم و عادات ايشان تاکنون چنان بوده که مدفن ايشان در موضعي باشد نامعلوم، از آباداني و عمارت دور؛ چنانچه هيچ آفريده بر آن مطّلع نبود و حوالي آن را غروق کرده به معتمدان سپارند تا هيچ‏کس را بدان نزديک نگذارند و پادشاه چون مسلمان شد و آيين دين را به عيّوق رسانيد، فرمود که هر چند رسم پدران ما اين است و نيز اگر مسلماني نخواهد که مدفن او معيّن بود در دينداري خللي نيست؛ ليکن در آن فائده نيست و چون مسلمان شده‏ايم بايد که شعار ما نيز بر طريقه اسلاميان باشد؛ خصوصا چون رسوم اسلامي بسيار بهتر از آن عادات است، و در اوايل حال در خراسان به زيارت مشهد مقدس طوس... رفته بود و تربتهاء آن بقاع و احوال مجاوران آن مشاهده کرده... روزي فرمود که کسي که بر اين وجه مرده باشد و مشهد و مزار او بر اين‏گونه بُوَد او را چگونه از مردگان توان شمرد.از نظر جغرافياي جهان‏بيني وقفنامه ربع رشيدي و نيز رساله خيرات جاريه خواجه رشيدالدين در زمره آثار کم‏نظير است.اين مردن بهتر از زندگاني ديگران است و هرچند ما را مرتبه صلحا نيست؛ ليکن از راه تشبّه به ايشان ابواب‏البرّي ساختن که جاي آخرت ما باشد و بدان واسطه خيري و صدقه جاري گردد تا به برکات آن، رحمت خداي تعالي دستگيري نمايد و ثوابي دائمي مدخّر گردد و بغايت نيکو بوَد، و در اين وقت که حق‏تعالي قدرت داده آغاز کنيم تا باشد که به يمن توفيق تمام گردد و چون در دارالملک تبريز بود آنجا اختيار فرمود و خارج شهر در جانب غربي در موضع شنب خويشتن طرح کشيده آن را بنياد نهاد.»(36).گنبد عالي در سال 697 هجري قمري آغاز و به سال 702 هجري قمري به پايان رسيد(37). مشخصات اين گنبد در منابع مختلف آمده است. اين گنبد بر کليه آثار ابواب‏البرّ غازاني در شنب غازان اشراف داشت و تا قرن هفدهم ميلادي باعث اعجاب بينندگان بود. پس از ويراني قطعي اين گنبد به دست شاه عباس اوّل در سال 1020 هجري قمري (=1611م) و استفاده از مصالح ساختماني آن و ساير ابواب‏البرّ جهت بناي قلعه‏اي، اين آخرين يادآور چشمگير غازانيه به خاموشي ابدي گراييد(38). بقاع ابواب‏البرّ پيرامون گنبد عبارت بودند از: مسجد جامع، مدارس، خانقاه، دارالسياده، رصدخانه، دارالشفاء، بيت‏الکتب، بيت‏القانون، (جهت گذاردن دفاتر و قوانين غازاني)، بيت‏المتولي، حوضخانه، گرمابه سبيل، مکتب (ايتام) و نيز کوشک عادليه(39) وظايف متولي، سازمان‏دهي، مصالح، مصارف و کليه جزئيات مربوط به اداره، حفظ، ادامه، گسترش و آموزش، حکمت و مشخصات موقوفات، که در تمامت ولايات ممالک تحت سلطه غازان‏خان پراکنده بود و ديگر نکات بسيار مهم، ظريف، انساني و آموزنده و روي هم‏رفته بي‏نظير در شروط وقفنامه غازان‏خان (40)آمده است:«و چون همّت همايون چنان اقتضا کرد که از اين خيرات و ابواب البرّ بيشتر اصناف خلق بهره‏مند باشند، به موجب مشروح معين فرمود و در ممالک از آنچه شرعا حق مطلق و ملک طلق او بود بر آن وقف کرده بر وجهي که هيچ طاعن را بر آن اعتراضي نتواند بود و تمامت مفتيان و ثقات و علماي معظم و قضات اسلام به صحّت آن فتوا دادند و حکم کردند و فرمود تا هفت نسخه و قضيه بنويسند و جمله مسجّل گردانند تا يکي در دست متولي باشد و يکي به کعبه شريف و يکي در دارالقضاء دارالملک تبريز و يکي در دارالقضاء مدينة العلم بغداد و... بنهند.»(41).توليت شرعي اين موقوفات به «مخدوم اعظم صاحب صاحبقران رشيدالحق والدين مفوّض داشت»(42) که همان خواجه رشيدالدين فضل‏اللّه‏ است(43). غازان‏خان در شهرها و نقاط گوناگون تحت سلطه خود در ايران، اماکن مذهبي و عمومي فراواني ساخت و براي همه آنها و حتي براي بيت‏المقدس و مشهد ابراهيم خليل ـ صلوات‏اللّه‏ عليه ـ وقف کرد(44). براي آگاهي از عايدي و حاصل املاک وقفي جهت ابواب‏البرّ تبريز دانستني است که «هر سال بيش از صد تومان (=هزارهزار دينار) زر عايدات آنهاست و جهت جمع‏آوري اين وجوه غازان، ديواني خاصه ترتيب داد و اداره آن را به قور تيمور و ترمتاز سپرد»(45). بدين‏ترتيب با همه درنگها و نقدهايي که بايد در مورد سلطه‏گري، نحوه تحصيل و کيفيت اوقاف غازاني کرد؛ يک واقعيت روشن است که غازان از روي کمال اعتقاد اقدامات مذهبي را انجام مي‏داد و سازماندهي فضايي موقوفات برايتأمين رفاه مردم، خدمات مذهبي و ثواب آخرت بود؛ نه چنان‏که برخي از تاريخ‏نويسان ـ به شرحي که گذشت ـ معتقدند که مصالح سياسي و زيرکي غازان چنين اقتضا مي‏کرد. روند تأثيرات مذهب بر روح انسان و آثار آن به واسطه وقف، از مباني مطالعات جغرافياي جهان‏بيني است. اقدامات خواجه رشيدالدّين فضل‏اللّه‏ تأکيد ديگري بر اين مقوله است. چون در اين مقاله وقفيه ايشان را به‏طور اختصار مورد بحث قرار مي‏دهيم از تفصيل مطلب در مي‏گذريم.دوران خواجه رشيدالدين فضل‏ اللّه‏ (694 تا 718هـ. ق)خواجه رشيدالدين فضل‏اللّه‏ طبيب که «به فطْنت ارسطو و حکمت افلاطون اتصاف داشت و در اواخر عمر به تکميل اقسام علوم موفق گشته، دقايق فنون عقلي و نقلي را بر لوح خاطر نگاشت» (46) پسر ابوالخير بن عالي يا غالي از همدان بود و در حدود 648 هجري قمري به دنيا آمده بود. نکات مهمي که در مجموعه شخصيت خواجه وجود دارد از اين قرار است:1ـ «اصل خاندان او از نژاد يهود و شغل ايشان طبابت و کارهاي ديواني بوده است و فضل‏اللّه‏ از پدر خويش فن طبابت را آموخته بود.»(47).ـ خانواده او ثروت و نفوذ داشته‏اند (48) و در مآخذ عربي گفتگو از اسلام آوردن خواجه يا پدر او مي‏شود(49).ـ خواجه رشيدالدّين فضل‏اللّه‏ «در زمان آباقاخان در سلک حکماي ايلخاني انتظام يافت، در دوران گيخاتون منصب وزارت يافت، در زمان غازان‏خان ابتدا به شراکت، منصب صدارت داشت و سپس مستقلاً صدارت يافت و تا آخر ايام حيات غازاني در غايت اقبال و کامراني به‏سر برد. چون سلطان محمد خدابنده زمام مهمام کشور ستاني به قبضه اقتدار آورد، بيشتر از برادر درباره آن دستورِ ستوده سِير لطف و مرحمت مبذول داشت، درجه او را از ساير ارکان دولت بلندتر کرد و آن وزيرِ نصف نهاد، ابواب عدل و انصاف بر روي خواص و عوام بگشاد و اهل علم و فضيلت را مشمول نظر عاطفت گردانيده جهت تسکين ايشان بقاع خير نهاد.»(50).ـ از وقفنامه و مکاتبات رشيدي پيداست که او در عمران و آباداني ولايات؛ اعمّ از روستا و شهرها همّت وافر مبذول داشته و عمر او در آباداني و وقف گذشته است.ـ او در سنه 718 هجري قمري (=1381م) در 70 سالگي با پسر شانزده ساله‏اش گرفتار توطئه ددمنشانه جنگ قدرت شد و به قتل رسيد و اثار او معدوم شد(51).به طوري که ملاحظه مي‏شود مجموعه فضائل و کمالاتي که در خواجه وجود داشت و شرايط مساعد دوران غازاني و کمي بيش از يک دهه بعد از آن باعث شد که فرهنگ اسلامي، شخصيت ارزنده‏اي را به جهان عرضه کند. سراسر آثار معنوي و مادي او اعم از تأليفات باقي مانده و عمارات ساخته او، که متأسفانه نابود گرديد، بي‏ترديد گواه تربيت اسلامي اوست و نشان مي‏دهد که او در خانواده‏اي اسلامي و در محيطي اسلامي و با سعه صدر اسلامي پرورش يافته است. شگفت‏آور است که برخي پژوهشگران، آموزش و پرورش ژرف اسلامي او را ـ که در کليه آثارش پيداست ـ ناديده مي‏انگارند و با تمسّک به دلايل جزئي مسلمان شدن او را در سي سالگي مي‏دانند، (52) و حتي بعضي ديگر او را متهم مي‏کنند که «هنوز پنهاني متديّن به دين موسي است (53)» و حتي «ابن‏بطوطه نيز او را يهودي مي‏نامد(54).» و اشپولر به اين نتيجه مي‏رسد که «با توجه به آنچه گذشت، اين طور جلوه مي‏دهد که رشيدالدين واقعا يهودي بوده است(55).» اينان اگر مقدمه وقفنامه خواجه رشيد را به دقت مي‏خواندند که مي‏فرمايد: «و گوييم چون حق جلّ‏وعلا خواسته بود که بعضي از اسرار کيفيت احوال خيرات جاريه بر ضمير اين بنده ضعيف روشن گرداند تا به موجبي کي تقرير رفت در قلم آرد، مي‏نمايد که از مبدأ عهد صِبي الي يومنا هذا به واسطه موهبت که حق‏تعالي در ازل تقدير فرموده بود و خواسته بود که به ظهور پيوندد... چه در عنفوان جواني و زمان تحصيل علوم و اوقات عمارت، اتفاق چنان افتاد که به ملازمت بندگي حضرت مشغول بود(56).» متوجه مي‏شدند که برخي از سر سهل‏انگاري و بعضي ديگر از روي عمد تهمت يهودي بودن را به خواجه مي‏زنند؛ در حالي‏که کوچکترين اطلاعي از کيفيت تحوّل روحي، تربيت اسلامي، کرامت و لطف خداوندي در حق بندگان خود و به طوري که گفتيم با مضمونهاي بلند آثار موجود و از دست رفته خواجه آشنايي ندارند. ما را اين مسائل بر آن مي‏دارد که انصاف دهيم او بسيار برتر از همزمانان خود و نويسندگاني است که درباره او نوشته‏اند. او مي‏توانست کارهاي را که در اوج قدرت انجام داده و نوشته‏هايي را که به يادگار گذاشته و تأليفات و آثار خيري را که باعث و باني آنها بوده، انجام ندهد و يا لااقل کمتر انجام دهد؛ ولي روح او چنان دگرگون شده بود که فعاليتهاي او ثمره آن بود و اين مطلبي است که در جغرافياي جهان‏بيني داراي ارج و اهميت بسيار و در زندگي خواجه و ديگر همرديفهاي او شايان اهميت است.فهرست مختصر اثار و تصنيفات او، که برجسته‏ترين آنها جامع التواريخ است، در نوشته‏هاي ديگري آمده است(57). از نظر جغرافياي جهان‏بيني وقفنامه ربع رشيدي و نيز رساله خيرات جاريه (58) خواجه رشيدالدّين در زمره آثار کم‏نظير است. لطايف روحي و روحيه اسلامي اصيل او در اين دو اثر به خوبي مشهود مي‏باشد. ما همين دو اثر را مورد بحث قرار مي‏دهيم و از ورود به مکاتبات رشيدي، به علت وسعت‏يابي مقاله، پرهيز مي‏کنيم.وقفيه‏اي که رشيدالدين فضل‏اللّه‏ «به خط و عبارت و فکر و انديشه خود از سر ايقان و اعتقاد و نيّت تمام در ماه ربيع‏الأوّل سنه تسع و سبع مأه هجرت(59)» نوشته و اقرار به وقفيت آن کرده و آن را «الوقفية الرشيديه بخط الواقف في بيان شرايط امورالوقف والمصارف»(60) ناميده و به وقفنامه رشيدي معروف است، جزو بهترين سندهاي جامع فارسي درباره تأثيرات جهان‏بيني در آفرينش چشم‏انداز فرهنگي مي‏باشد. در اين وقفنامه انگيزه وقف، تفصيل رقبات و بقاع ابواب‏البرّ رشيدي، شروط وقف، تعيين متولّي، مشرف، ناظر و وظايف آنها، تفصيل امور و مصالح مساجد، خانقاه، دارالضيافه، دارالشفاء، کتابخانه، کيفيت موقوفه و تشکيلات و نحوه اداره امور مساکن و عوامل ربع رشيدي و کشاورزي به خوبي تشريح شده و حاوي اطلاعات ذي‏قيمت ديگري است که ساير مؤلفين محترم به قدر کافي بدان پرداخته‏اند، (61) وقفنامه ربع رشيدي نه‏تنها کارکردهاي ديني ـ اداري، اقتصادي، مسکوني و سازماندهي فضايي آنها را در چهارچوب شهرستان رشيدي ـ که به سبک اسلامي، ايران زمان طراحي و اجرا شده است ـ بيان مي‏دارد؛ بلکه چکيده مواريث فرهنگ معنوي و مادي جهان اسلام و ايران تا آن هنگام را دربر دارد. شهرستان (موقوفه) رشيدي و مجموعه رقبات موقوفه خواجه در اکناف قلمرو ايلخاني در جهان اسلام پشتوانه مالي بقا واستمرار و توسعه آن بود که در صفحات آينده بدان خواهيم پرداخت.نظر اجمالي به «وقفنامه رشيدي و رساله خيرات جاريه مباني شکل‏گيري ذهني و عملي وقف را بيان مي‏کند. خواجه رشيدالدين رساله خيرات جاريه را در فايده خيرات و مبرّات و اهميّت وقف «براي تحريض خلايق بر خيرات جاريه وقف کردن» با چند مقدمه به بهترين وجهي «به ادلّه و براهين عقلي و نقلي، واضح و روشن مي‏گرداند»(62)و در ديباچه وقفيه خود قرار مي‏دهد(63).در اينجا بندهاي از رساله خيرات جاريه به عنوان نمونه‏اي از طرز باورداشتهاي او آورده مي‏شود و سپس به شهرستان رشيدي و مواضع بقاع خير ربع رشيدي و توابع و مرافق، محلات و ساير نکات اصلي آن مي‏پردازيم:«مقدمه اول: مي‏گويد به نزد عموم مردم اتفاق است که نيکويي کردن بهتر از بدي کردن، و اين معني ضروري و مالا کلام است، و همچنين همه متّفق‏اند که سرانجام نيکوان نيکو بود و از آنِ بدان بد؛ خواه در دنيا و خواه در عقبا، و آنان نيز که به حشر اجساد قايل نيستند، در آنچه نفس خيِّر و کامل را بعد از مفارقت بدن بقايي خواهد بود تردّدي ندارند... ديگر آنکه خيراتي که شخص، در حيات خويش جاري مي‏دارد و بعد از او نيز جاري باشد و مدتها بماند، کمتر از آن نبوَد که در حيات ـ احيانا يا دائما ـ جاري دارد، فکيفَ چون مجرّب است که به اندک مايه به مرور ايام؛ خواه به معامله و خواه به زراعت و عمارت عظيم بسيار شود؛ خصوصا املاکي که آن را وقف کرده باشد، غالبا آن بوَد که سالهاي بسيار بماند و منال آن حاصل گردد و به محتاجان و درويشان رسد و از اين جهت آن را خيرات جاريه خوانند، و آنچه رسول ـ عليه الصّلاة والسّلام ـ فرموده که اذا ماتَ ابنُ آدَمَ انْقَطَعَ عَمَلُهُ اِلاّ عَنْ ثلاث: صَدَقَة جارِيَة وعِلم يُنْتَفَعُ بِهِ وَ وَلَد صالِح يَدْعُولَه اشارت به اين معني است.» (64)«و چون اين قاعده مقرّر شد، در آن شکي نماند که هر شخصي که از خيرات جاريه، که آن وقف و سبيل و انواع خيرات است، که مردم بدان متنفّع شوند بسازد، بعد از مردن، ثواب آن اضافه معاملات او گردد و درجه او را اشرف و اعلي و اعظم گرداند، و آنچه حق‏تعالي فرموده که وَامّا ما يَنْفَعُ النّاسَ فَيَمکُثُ فِي الارضِ، (65)با وجود آنکه عمر آدمي در دنيا عن‏قريب در معرض انقطاع و زوال است، او را دراز عمرتر از ديگري مي‏گرداند که اين فعل از او صادر نمي‏شود در عقبا که آنجا هلاک و انقطاع و زوال اصحاب اعمال صالحه متصوّر نيست، بالضروره چنان‏که فرموده که خالدين فيها ابدا، (66)بايد که افعال اصحاب خيرات را اثر تمام مناسب آن حال باشد.»(67).«... و فايده ديگر خيرات جاريه را آن است، که صاحب آن سالهاي بسيار بعد از وفات خود حاکم مطلق باشد در آن امور، بر وجهي که هيچ‏يک از سلاطين و حکّام هر عصري به هيچ‏وجه تغيير حکم او نتواند کرد و آن حاکميِ او بعد از وفات، بسيار بسيار زيادتر و قوي‏تر از آن باشد که در ايّام حيات، و به جايي رسد که تصوّر آن عظيم مشکل توانند کرد،(68) و اعمال صالحه هرچند عظيم بسيار و متنوّع است، ليکن آنچه عمل آن از شخص، منقطع نيست خيرات جاريه است،(69) و هر چند خيرات جاريه نيز به واسطه دنيا ميسّر گشته؛ که الدّنيا مَزْرَعَةُ الآخِرَةِ، مجملاً چون در ضمن آن خيرات باشد از جمله اعمال صالحه او باشد.»(70).«و بدين تقرير و براهين و مقدّمات، معلوم و محقق شد که وقف کردن آن از خيرات جاريه است و آن خيرات جاريه که آن را ثواب و اجر عظيم بسيار است و هر که در آن طعني زند يا منکر باشد آن از ناداني و غفلت باشد(71). و هر که او را حق تعالي هدايتي و توفيقي داده باشد تا به قدر استطاعت خود از خوردن و آشاميدن خود بازگيرد و در خيرات جاريه مصرف کند، اجر و ثواب او بيشتر متصوّر بود. حق‏تعالي همه مؤمنان و مسلمانان را توفيق رفيق گرداناد تا در آن باب سعي نمايند، بر وجهي که کبر و نخوت و عُجب بدان واسطه در سر نگيرند و تکبّر به خود راه ندهند و اين بنده ضعيف را نيز بر همان موجب کرامت کناد، بِمَنَّه وَلُطْفه.»(72).«مي‏گويد که از فحواي اين بحث و بيان و تقرير و مقدمات چند مسأله و قضايا معلوم مي‏گردد بدين موجب: اول آنکه به حکم حديث نبوي که اذا مات ابن‏آدم انقطع عَمَله اِلاّ عَن ثَلاث: صَدَقة جارِيَة وعلمِ يَنْتَفَعُ بِهِ وَوَلَد صالح يَدْعُوا لَهُ معلوم مي‏شود که هر يک از مسلمانان را ممکن است که بعد از وفات به سببي از اسباب سه‏گانه انواع خيرات در جريده اعمال او ثبت کنند و او را به سبب آن استحقاق ثواب، بر آنچه در حال وفات بوده زيادت گردد و در کمالات تدرّج و ترقي کند.دوم آنکه چون اکثر محدّثان، صدقه جاريه را که در لفظ حديث نبوي آمده بر وقف حمل کرده‏اند، به سبب آنکه خير آن بعد از وفاتِ واقف به سبب سعي جميل او مدتها جاري مي‏باشد، پس به همين تقرير، علم نيز که از وي باز ماند و از آن مردم منتفع شوند و سبب ارشاد ايشان گردد و فرزند صالح که بعد از او دعاي خير بدو کند، لاشکّ اثر آن نيز مدّتي باشد، و به حقيت آن نيز خيري جاري باشد؛ بلکه غالبا مدّت انتفاع علم، زيادت از وقف و دعا و فرزند تواند بود؛ چه علم تا مادام که اهل علم باشند فوايد آن متصوّر است؛ بلکه نفوس را بعد از مفارقت بدن به سبب انتفاعي که بدان علم گرفته باشند زيادتي فوايد، ممکن و متصوّر است و همچنان فوايد وقف و همچنان فوايد فرزند.»(73).پيرو باور داشتن به اين جهان‏بيني است که خواجه رشيدالدين فضل‏اللّه‏ در طول مدت 21 سال وزارت و صدارت، همزمان و همگام با غازان‏خان، که خواجه متولّي موقوفات عظيم او بود، و سپس در دوران الجايتو خدابنده که به همراه او سلطانيه را ساخت، به ساختمان ابنيه و عمارات و آباداني اراضي و روستاها با نيروي روحي عظيم خود و عمران و وقف آنها پرداخت. او مجموعه ابنيه و عمارات و رقبات وقفي خود را وقف ريزه و «مختصر عمارتي مشتمل بر بقاع خير»(74) مي‏داند که «موروار پاي ملخي گرفته خود را متوجّه حضرت ربوبيت يافت، در آن حال تأمل کرد و گفت: ذلک فضل اللّه‏ يؤتيه من يشاء واللّه‏ ذوالفضل العظيم، (75) و بر خود واجب دانست که انديشه کند تا در اداي شکرِ بعضي از آن آلاء و نعماء او ـ تعالي و تقدس ـ به چه وسيلت شروع تواند نمود و به کدام عبارت و به چه گستاخي از آن حضرت طلب مغفرت تواند کرد. در آن دهشت و حيرت هم فضل و هم کرم او عزِّ شَأْنُهُ دستگير شد و توفيق کرامت کرده به نور هدايت ذاکر خاطر و متنبّه دل و درون او شد، و آيتي که مناسب اين حالات و مطالب اين بنده ضعيف بود بر زفان او جاري گردانيد تا همواره وِرد خود ساخته به حضرت بي‏نياز بدان تضرّع نمايد و بر آن ختم کرده همواره گويد: «ربّ قد آتيتني من الملک وعلّمتني من تأويل الاحاديث فاطر السموات والارض انت وليّي في الدنيا والاخرة توفّني مسلما والحقني بالصالحين (76)»(77). پی نوشت:1- Jahn, K: Tacbris, ein mittelal-terhiches Kulturzentrum zwis-chen Ost und West, 201.و اشپولر، برتولد، تاريخ مغول در ايران، ترجمه فارسي، ص330.2- يان، ک: همان جا ص201؛ مينورسکي، و: تاريخ تبريز، ص14 و Tabriz, 631-642.3- يان، ک: همان جا، ص202ـ201.4- همان، ص302.5- اشپولر، برتولد، همان جا، ترجمه فارسي، ص231ـ230.6- يان، ک: همان جا و اشپولر، برتولد: تاريخ مغول، متن آلماني، ص224تا 227.7- يان، ک: همان جا، ص203.8- اشپولر، برتولد: تاريخ مغول، متن آلماني، ص229.9- همان، ص184ـ183 و 185 و بعد از آن به نقل در: يان، ک: همان جا، ص203.10- يان، ک: همان جا، ص204 به نقل از بارتولد و ترکستان تا هجوم مغول، لندن، 1928، ص45ـ44؛ اشپولر، برتولد: نقد منابع تاريخ مغول، 1928، ص225ـ222؛ توگان ز، و: ترکيب تاريخ مغولان نوشته رشيدالدين؛ يان ک: آثار گمشده رشيدالدين، ص122ـ113.11- يان، ک: همان جا، ص207ـ208.12- عباس اقبال: تاريخ مغول، ص259.13- اشپولر، برتولد: تاريخ مغول، ترجمه فارسي، ص185.14- ر.ک: عباس اقبال: تاريخ مغول، ص198ـ199.15- اشپولر، برتولد: تاريخ مغول، ترجمه فارسي، ص187.16- همان، ص243.17- همان، ص191.18- عباس اقبال: تاريخ مغول، ص199.19- همان.20- اشپولر: تاريخ مغول، ترجمه فارسي، ص191.21- همان، ص192.22- يان، ک، همان جا، ص207.23- تاريخ مبارک غازاني، ص208.24- اشپولر: تاريخ مغول، ترجمه فارسي، ص191.رشيدالدين کيفيت اسلام آوردن غازان خان را به شيوايي تمام در جامع التواريخ آورده است (ج2، ص904ـ900 نيز رک: ص968.).25- تاريخ مبارک غازاني، ص188.26- اقبال، عباس: تاريخ مغول، ص260ـ259.27- يان، ک: ص206 به نقل از اشپولر: تاريخ مغول، ص220.28- تاريخ مبارک غازاني، ص191.29- همان، ص203.30- همان، ص190.31- همان، ص204.32- تحرير تاريخ وصاف، ص231.33- همان، ص206ـ204.34- شَنبَ: گنبد. در برخي قسمتهاي آذربايجان به اراضي مسطح و مزروع و چمنزار و مخصوصا جاهايي که برنج مي‏کارند و سطح آنها با رودخانه مساوي است و از آن مشروب مي‏شوند «شام» مي‏گويند. اين محل پيش از ساخته شدن مقبره غازان خان «شام غازان» ناميده مي‏شد و پس از درگذشت او به سبب گنبد و مقبره او «شنب غازان» نام گرفت. رک: چهل مقاله، ص3ـ1.35- تاريخ مبارک غازاني، ص206.36- تاريخ مبارک غازاني، ص208ـ207.37- رک: عبدالحميد آيتي، ص229 و تاريخ مبارک غازاني، ص208.38- يان، ک: ص207.39- تاريخ مبارک غازاني، ص24ـ209 و عباس اقبال: ص305.40- شروط وقفنامه غازاني را عباس اقبال به نقل از ج3 جبيب السير آورده است. رک: تاريخ مغول، ص307ـ306.41- تاريخ مبارک غازاني، ص215.42- آيتي، عبدالحميد: تحرير تاريخ وصاف، ص231.43- براي تفضيل بيشتر درباره غازان خان و سرنوشت شنب او رک: چهل مقاله، ص35ـ50.44- تاريخ مبارک غازاني، ص216ـ215.45- اقبال، عباس: تاريخ مغول، ص306.46- به نقل از: دستور الوزراء، خواند مير در مقدمه جامع التواريخ، ج1، ص26.47- وقفنامه ربع رشيدي، ص32.48- همان.49- همان، ص سي و دو.50- دستور الوزراء، ص27ـ26.51- مقدمه وقفنامه ربع رشيدي، ص سي و سه و وزيرکشان، ص26ـ13.52- وقفنامه ربع رشيدي، ص32، (پانوشت شماره 1 «مختصري درباره مؤلف» به نقل از دريافت زرياب خويي.).53- اشپولر: ترجمه فارسي، ص250 به نقل از کاشاني.54- همان.55- همان، ص251.56- وقفنامه ربع رشيدي، ص21.57- همان، ص37ـ32. (درباره مؤلف).58- لطايف الحقايق، ص763ـ710.59- وقفنامه ربع رشيدي، ص35 و متن وقفيه ص236.60- همان، ص37.61- مانند: بررسي روش اداري و آموزش ربع رشيدي.62- رساله خيرات جاريه، ص724.63- همان.64- همان.65- قرآن کريم، 17/ 13.66- قرآن کريم،56/ 4.67- رساله خيرات جاريه، ص734.68- همان، ص739.69- همان، ص743.70- همان، ص745.71- همان، ص746.72- همان، ص749.73- همان، ص750.74- همان، ص711.75- قرآن کريم، 21/ 57.76- قرآن کريم، 101/ 12.77- رساله خيرات جاريه، ص763 و وقفنامه ربع رشيدي، ص22ـ21.منبع: ميراث جاويدانمعرفي سايت مرتبط با اين مقاله تصاوير زيبا و مرتبط با اين مقاله





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 422]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن