تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 23 آبان 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):راستى عزّت است و نادانى ذلّت.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

سایبان ماشین

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

خرید یخچال خارجی

موسسه خیریه

واردات از چین

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

irspeedy

درج اگهی ویژه

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

زانوبند زاپیامکس

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

خرید بلیط هواپیما

بلیط اتوبوس پایانه

قیمت سرور dl380 g10

تعمیرات پکیج کرج

لیست قیمت گوشی شیائومی

خرید فالوور

پوستر آنلاین

بهترین وکیل کرج

بهترین وکیل تهران

اوزمپیک چیست

خرید اکانت تریدینگ ویو

خرید از چین

خرید از چین

تجهیزات کافی شاپ

نگهداری از سالمند شبانه روزی در منزل

بی متال زیمنس

ساختمان پزشکان

ویزای چک

محصولات فوراور

خرید سرور اچ پی ماهان شبکه

دوربین سیمکارتی چرخشی

همکاری آی نو و گزینه دو

کاشت ابرو طبیعی و‌ سریع

الک آزمایشگاهی

الک آزمایشگاهی

خرید سرور مجازی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

قیمت بالابر هیدرولیکی

لوله و اتصالات آذین

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1828711787




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

رسم بچه های تخریب


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: رسم بچه های تخریبمجید ، پافشاری مرا مصرانه رد می کرد ، به او می گفتم : الان تبلیغات خیلی لازمه ، بچه ها احتیاج دارن ... . او جواب می داد : " اگه بنا بود تبلیغات کنم در همان بندر می موندم !باز به او می گفتم : " همین که شما این بچه ها رو به نماز و دعا و امثال این ها آشنا کنین ، خودش از جنگ و جهاد بالا تره ... " اما او با جدیت می گفت : این ها همه اش توجیهه ! من از حوزه اومدم که بجنگم ، کاری هم به کسی ندارم ، اگه اینجا نذارین می رم تو یه گردان دیگه "
میدان مین
نمی شد او را مجبور کرد ،در طول چند روزی که به تخریب امده بود روحیه اش را شناخته بودم سخت کار می کرد . کارهایش جدی بود اما خودش خنده رو و صمیمی . وقتی خبر از اموزش یا " دو " بود بین بچه ها حاضر می شد و در رزم های شبانه پیشاپیش ستون حرکت می کرد .***به من می گفت : مرا دعا کن . مادرم کمی بی طاقته ، نکنه از دستم عصبانی شده باشه ، خب وظیفه داشتم بیام جبهه . حکم امامه . روز دیگه در حالی که اشک چشمانش را گرفته بود گفت : مادرم انگار از دست من ناراحته ، چند روز پیش که نامه داده بود گله مند بود . نوشته بود اگه برنگردی ، می رم ...مجید نتوانست حرفش را تمام کند ؛ بغض صدایش را شکست اما ارام ، گریه چشم هایش را شفاف می کرد ... بچه ها در تب و تاب عملیات کربلای 1 بودند گردان تخریب باید معبر ازادی مهران را باز می کرد . قبل از عملیات بود که دوباره مجید مرا ، تنها گیر آورد و گفت : مرتضی ! می خوام حرفی بهت بزنم ، اما به شرط اینکه بین خودمون باشه و اونو باور کنی ! با تعجب گفتم :با شه ، مگه چیه ؟ با حالتی معمولی گفت : خلاصه اش اینه که اگه من یه دفعه از میان شما رفتم و خواستین به شهر ما بیاین ، به خونه ی ما نرین ! چون ممکنه مادرم با ناراحتی با شما برخورد کنه ! اون وقته که من شرمنده تون می شم !...حرفش برایم زیاد با ور کردنی نبود . گفتم : حالا کجا تا اون روزها ، فعلا با تو کار داریم ، کجا می خوای بری ؟***ماه خرداد را در هوای گرم مهران می گذراندیم . روز های بعد از عملیات بود . ما بودیم و میدان های بزرگ مین که هنوز پاکسازی نشده بودند . هر روز با بچه ها به طرف میدان مین راه می افتادیم ، چند نفر طلبه و بسیجی .
میدان مین
آن چند روز همه بودیم ، صبح زود به میدان می رفتیم بعد از مدتی کار ، صبحانه را در میان مین های خنثی شده می خوردیم و دو باره دست به کار می شدیم . قرارمان تا ساعت 10 بود . گرمای هوا نمی گذاشت بیش از این کار کرد.***مجید ان روز هم با عشق و علاقه همیشگی ، مین ها را خنثی می کرد، مثل شب های پیش از عملیات که معبری طولانی را باز کرده بود و گردان بدون هیچ خطری از انجا گذشته بود . بچه ها برای جمع اوری مین ها مسابقه می دادند ؛ در میدانی به وسعت صد ها متر و موانعی که جان همه را به خطر می انداخت .وقت باز گشت بود . راننده چند بوق زد و بچه ها یکی یکی آمدند از توی ماشین مجید را دیدم که هنوز نشسته بود . صدایش کردیم ، جواب داد : صبر کنین ! دو سه تا دیگه بیشتر نمونده بذارین این ردیف تموم بشه .قبلا هم از این کار ها می کرد . کمی منتظر شدیم ، انگار داشت اخرین مین ان ردیف را خنثی می کرد . اما نا گهان صدای انفجار همه را خبر کرد ! بیشتر بچه ها دراز کش شدند . صدا ، همان نزدیکی بود انجا که مجید داشت کار می کرد ..پیکر تکه تکه شده ی مجید ، در اطراف پراکنده شده بود در چند گوشه ی میدان . بچه ها دسته جمعی به سراغش رفتند . وقتی با نا باوری به او نزدیک می شدم ، بدنش شعله ور شده بود . مثل شمع هایی که در چند گوشه بگذارند بچه ها بر سرش حاضر شدند با چشمانی در محاصره اشک ها و قیافه هایی افسرده و نا باور . چند نفری سوختن او را تحمل نمی کردند و با قمقمه های خود ، به روی شعله های بدنش اب می ریختند . بچه ها بع از چند لحظه ای پیکر تکه تکه شده مجید را جمع می کردند ...***
میدان مینمیدان مین
رسم بچه های تخریب بود که برای تشییع شهدای خود ، به شهر های ان ها می رفتند . این دفعه در بندر عباس بودیم ، در زیر افتاب خرداد در سایه پر برکت ماه رمضان . دلهره ما این بود که در این هوای داغ چند نفر برای تشییع خواهند امد ؟ زیر ان افتاب ، تاب انسان کم می شد . اما وقتی که بچه ها ، خیل جمعیت را دیدند در شگفتی شدند، به شوخی می گفتند وصیت کنیم ما را همین جا تشییع کنند ! ***اگر چه حرف های مجید ما را از رفتن به خانه شان بر حذر می کرد اما نمی توانستیم او را به این زودی رها کنیم ، باید به خانواده اش تسلیت می گفتیم . می رفتیم تا محیط پرورش او را ببینیم .وقتی وارد خانه شدیم ، مادرش به استقبال ما امد ، با چشمانی که گرفتار طوفان غم بود اما سواحل اطمینان ، تموج ان را مهار می کرد ، اشک های شفاف ، ارام و سر به زیر ، انعکاس ان موج ها بودند. به ما خوش امد گفت . وقتی فهمید ما از هم رزمان مجید هستیم ، خود به پذیرایی پرداخت ، شرم و تاثر ما را گرفته بود نگاه تمامی بچه ها بارانی احساس بود و بغض ، گلویمان را می فشرد ...***در زیر دودهای اسپند و نگاه های مادر ، بیرون امدیم . با دنیایی از شرمندگی و د فضایی مملو از عاطفه . با بغض های شکننده و چشم های خیس خورده ؛ بغض های که مرتب ترک بر می داشت و چشمانی که مدام باریدن می گرفت . راوی : مرتضی حاج باقری از لشکر : 41 ثاراللهعملیات : والفجر 1محل وقوع : مهران    تنظیم برای تبیان :بخش هنر مردان خدا - سیفی





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 479]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن