واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: چرا امام در زمان معاویه قیام نکرد؟
سرّ عدم قیام امام حسین (علیهالسلام) در دوران حكومت معاویه معاویه، پس از نبرد با دودمان عصمت و طهارت (علیهمالسلام)، خلافت را به غنیمت گرفت و آن را غصب كرد. او در ابتدا خود را امیرمؤمنان و جانشین رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) میخواند؛ لیكن اندك اندك، خلافت را به سلطنت و پادشاهی مبدّل كرد. زمانی كه خلافت را كه دربارهاش آیهی "الیوم أكملت لكم دینكم و أتممت علیكم نعمتی"(1) نازل شد، به سلطنت تبدیل كردند، وقت قیام نبود؛ زیرا معاویه با شهید كردن دین ممثّل، یعنی حضرت علی (علیهالسلام) اصل دین را از بین برد و برای دین دستساخته و كفرپسند تولیت قائل شد و خود را متولّی آن دانست؛ حال آنكه دین خداپسند، حكومت علی (علیهالسلام) بود و دین منهای ولایت و امامت خاندان عصمت و طهارت (علیهمالسلام) دین خداپسند نیست؛ "الیوم أكملت لكم دینكم و أتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الإسلام دیناً"(2). امام حسین (علیهالسلام) در این دوران، مانند پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) كه در سیزده سال مكه فرصت را برای قیام مناسب ندیدند و نیز مانند امیرمؤمنان (علیهالسلام) كه مدتها منزوی بودند و زمان را برای قیام مناسب نمیدانستند، در ده سال پس از رحلت امام حسن (علیهالسلام) تا حادثهی كربلا، سعی كرد افكار مردم را كم و بیش روشن كند تا معاویه، این متولی دروغین دین الهی دفن شود و زمینه برای تفكر جدید اسلامی آماده گردد؛ آنگاه قیامی به قصد احیای تفكر الهی و قرآنی آغاز كند. سالار شهیدان، بیست سال، شاهد اسارت دین الهی در دست امویان بود؛ ولی مجالی برای قیام نمییافت. معاویه، سیاستمداری زیرك و حیلهگر بود و اگر امام حسین (علیهالسلام) در برابر او به پا میخاست، معاویه او را مانند حضرت امام علی و امام حسن (علیهماالسلام) در شهر خودش به شهادت میرساند؛ آنگاه خود با پوشیدن جامهی ماتم، مردم را میفریفت و مانع ثمربخشی این قیام و اثر این خون میشد. هدف سالار شهیدان، برپایی نهضتی عظیم بود كه تأثیرش به زمان خاص و مكان مخصوص، محدود نماند و در همهی جهان طنیناندازد. از اینرو، در دوران زمامداری معاویه قیام نكرد تا خونش به هدر نرود. فریبكاری معاویه به حدّی بود كه در نامههایش به امام علی (علیهالسلام) چونان پدری پرهیزگار و زاهد كه پسر تبهكارش را اندرز میدهد، چنین مینوشت: "این نامهای است از معاویه پسر ابو سفیان، جانشین پیامبر خدا، به علی بن أبی طالب. ای علی! بدان كه خدا و قیامت و سؤال قبر و بهشت و دوزخ حقیقت دارد. از آتش دوزخ بترس و دست از ستمكاری بدار و پارسایی پیشه كن". آنگاه این گونه نامهها را در شام منتشر میكرد و با تبلیغ سوء، به شست و شوی مغزی مردم میپرداخت. در دوران خفقان معاویه، مردم امام حسین (علیهالسلام) را به عنوان حكیم و متكلّم، فقیه و مفسّر نمیشناختند. آنان به گونهای در جهل و بیخبری فرو رفته بودند كه مسایل دینی و قرآنی را از آن حضرت (علیهالسلام) كه از دودمان وحی و پروردهی كنار رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) بود، نمیپرسیدند. "شیخ صدوق" در كتاب توحید مینویسد: "نافع ازرق در حضور حسین بن علی (علیهالسلام) از ابن عبّاس مطلبی پرسید و سالار شهیدان پاسخ او را داد. نافع با گستاخی و جسارت به امام گفت: من از ابن عبّاس پرسیدم، نه از تو. چرا تو پاسخ دادی؟ ابن عبّاس به ناچار گفت: عیبی ندارد. حسین بن علی (علیهالسلام) نیز فقیهی دانشمند است"(3). در آن روزگار، سرگذشت انسان كاملی چون سالار شهیدان كه قرآن ناطق و جانشین رسول خدا بود و به اذن خدا از همهی حقایق عالم امكان آگاه بود به جایی رسیده بود كه بدون معرفی ابن عباس شناخته نمیشد.(4)____________________ (1) سورهی مائده، آیهی 3.(2) سورهی مائده، آیهی 3.(3) توحید صدوق، ص80.(4)شكوفایی عقل در پرتو نهضت حسینی، جوادی آملی تنظیم برای تبیان: شکوری
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 235]