واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: از سرخترین چکامههانگاهی به تجربههای موفق شعر عاشورایی معاصر
شعر عاشورایی در چند دهة اخیر، مخصوصاً در سالهای پس از انقلاب از لحاظ کیفی و کمی رشد چشمگیری داشته است و توانسته است تجربههای موفقی را از خود به یادگار بگذارد. تجربههایی که گاه جریانساز بودهاند و تا سالها منشأ شکلگیری آثار موفق دیگری شدهاند.این نوشتار در مجال کوتاه خود سعی دارد به شکلی مصداقی به این مقوله بپردازد و ذکر خیری داشته باشد از بعضی از این تجربههای موفق.1. یکی از آثاری که نام خود را به خوبی در سرآغاز این بحث ثبت کرده است شعری است از سیدعلی موسوی گرمارودی با نام «خط خون». شعری که از قدرت بالای هنری و تواناییهای کلامی شاعر خود حکایت میکند. «خط خون» در قالب شعر سپید ارائه شده و این خود یکی از محاسن این اثر به شمار میرود؛ چراکه توانست نقطة عطفی باشد برای ورود مضامین مذهبی به وادی شعر نو، این شعر چنین آغاز میشود:درختان را دوست میدارمکه به احترام تو قیام کردهاندو آب را که مهر مادر توستخون تو، شرف را سرخگون کرده استشفق، اینهدار نجابتتو فلق، محرابیکه تو در آن نماز صبح شهادت گزاردهای*در فکر آن گودالمکه خون تو را مکیده استهیچ گودالی چنین رفیع، ندیده بودمدر حضیض هم میتوان عزیز بوداز گودال بپرس...2. بیشک یکی دیگر از موفقترین اشعار عاشورایی روزگار معاصر، مثنوی پرشور علی معلم است. علی معلم در این مثنوی برای اولین بار وزن عروضی جدیدی را در قالب مثنوی ارائه داد که مورد اقبال ادبدوستان قرار گرفت. علی معلم از آغازگران حرکت تحول در وزن مثنوی و احیای دوباره این قالب ارزشمند است. مثنوی عاشورایی او با این ابیات آغاز میشود: روزی که در جام شفق، مُل کرد خورشید بر خشک چوب نیزهها گل کرد خورشید شید و شفق را چون صدف در آب دیدم خورشید را بر نیزه گویی خواب دیدم خورشید را بر نیزه، آری این چنین است خورشید را بر نیزه دیدن سهمگین است 3. در میان آثاری که تاکنون در رثای عقیله بنیهاشم حضرت زینب سرودهاند شعر «سرّ نی» را میتوان گل سرسبد خواند.این شعر توانسته است از حلقة شاعران فراتر رود و جای خود را در میان عموم مردم به خوبی باز کند. قادر طهماسبی (فرید) این توفیق را دارد که هرگاه سخن از حماسة حضرت زینب به میان آید بیت اول شعر او به عنوان تایید مطرح شود: سرّ نی در نینوا میماند اگر زینب نبود کربلا در کربلا میماند اگر زینب نبود چهرة سرخ حقیقت بعد از آن توفان رنگ پشت ابری از ریا میماند اگر زینب نبود چشمة فریاد مظلومیت لب تشنگان در کویر تفته جا میماند اگر زینب نبود 4. زندهیاد سیدحسن حسینی در سالهای 62 و 64 دست به سرودن آثاری زد در قالب نو «نیمایی و سپید». آثاری که چند سال بعد در مجموعهای به نام«گنجشک و جبرئیل» به جامعة ادبی ارائه شد. میتوان گفت حرکتی که سیدعلی موسوی گرمارودی آغاز کرده بود توسط سیدحسن حسینی به نزدیکیهای قله رسید و در اوج شاعرانگی جلوه کرد. موضوعی که در آثار هر دو شاعر به خوبی دیده میشود نگاه آرمانی و حماسی آنها به حادثه عظیم عاشورا است. به گونة ماهنامت زبانزد آسمانها بودو پیمان برادریاتبا جبل نورچون ایههای جهاد محکم...تو آن راز رشیدیکه روزی فرات بر لبت آوردو ساعتی بعد در باران متواتر پولادبریده بریدهافشا شدیو بادتو را با مشام خیمهگاهدر میان نهادو انتظار و بهت کودکانة حرمطولانی شدتو آن راز رشیدیکه روزی فراتبر لبت آوردو کنار درک تو کوه از کمر شکست5. شعر «پیکر خورشید» غزلی است که توانست در میان محافل ادبی خوش بدرخشد و تا مدتها نظر شاعران را به خود جلب کند. سعید بیابانکی توانسته است شعری را به محضر سیدالشهدا تقدیم کند که هم از ردیف تازهای سود میبرد و هم هر بیت آن تصویری بر جان مخاطب مینشاند. دشت میبلعید کمکم پیکر خورشید را بر فراز نیزه میدیدم سر خورشید را آسمان گو تا بشوید با گلاب اشکها گیسوان خفته در خاکستر خورشید را بوریایی نیست در این دشت تا پنهان کند پیکر از بوریا عریانتر خورشید را...6. ترکیب بند محتشم ، هنوز هم پرطرفدارترین شعر عاشوراییست و هنوز هم شاعران بسیاری به استقبال آن شعر جاودان طبعآزمایی میکنند. یکی از ترکیببندهایی که در این سالها توانست جایگاه درخوری میان شاعران پیدا کند، ترکیببند «با کاروان نیزه» اثر علیرضا قزوه است. شعری که برخلاف ترکیببند محتشم در انحصار مرثیه نماند و توانست ابیات حماسی، عرفانی، آرمانی و مرثیهای خوبی ارائه کند. چند بیت بند آغازین آن اینگونه است: میآیم از رهی که خطرها در او گم است از هفت منزلی که سفرها در او گم است از لابهلای آتش و خون جمع کردهام اوراق مقتلی که خبرها در او گم است دردی کشیدهام که دلم داغدار اوست داغی چشیدهام که جگرها در او گم است...7. اجازه بدهید در میان آثار فراوان شاعران جوان هم به دو اثر اشارهای داشته باشیم تا از آنها هم تقدیری هر چند ناقابل شده باشد.«آخرین دقیقههای آخرالزمان» نام کتابی است از شاعر جوان و موفق، مهدی زارعی. شاعر در این کتاب پانزده غزل را به شکل پیوسته و با موضوع چهارده معصوم ارائه میکند. غزلهایی که در ادامة هم شکل میگیرند و هر کدام مکمل غزل قبلیست. نکتة قابل توجه حضور شاعر در بسیاری از این غزلهاست. غزل هفتم او اینگونه آغاز میشود: شاعر سرود: لانه و لانه فرار شد شعرش به سوگ و سوگ به شعرش دچار شد اما به رغم مرگ که بر واژهها وزید اما به رغم این که غزل مرگبار شد گل کرد ردپای کسی که به یمن او با یک گل شکفته، زمستان بهار شد مردی رسید با سبدی نور از بهشت نوری که شهد و شربت و سیب و انار شد...شعر دیگری که در این روزها توانسته جای خوبی در میان محافل شعری و نیز محافل مردمی باز کند مربع ترکیب زیبای سیدحمید برقعی است. بزرگترین هنر این اثر را میتوان اینگونه بیان کرد که هم توانسته است با دل عموم مردم ارتباط خوبی برقرار کند و هم توانسته مهر تایید از اساتید شعر بگیرد؛ شعری که با نگاهی نو، حرفی نو در قالبی کهنه بیان میکند و به خوبی از عهده آن بر میآید: با اشکهاش دفتر خود را نمور کرد ذهنش ز روضههای مجسم عبور کرد در خود تمام مرثیهها را مرور کرد شاعر بساط سینه زدن را که جور کرد احساس کرد از همه عالم جدا شدهست در بیتهاش مجلس ماتم به پا شدست...در پایان باز هم تأکید میکنیم که در این مجال کوتاه نتوانستیم آنگونه که باید و شاید به تحلیل این آثار بپردازیم و گذشته از این، آثار فراوان دیگری نیز توانستهاند به موفقیت لازم دست بیابند ولی ما از ذکر آنها بیبهره ماندیم. در کُل، یکی از عمدهترین دلایل موفقیت آثار مذکور را باید در نوآوری آنها دانست چه از لحاظ ساختاری و چه از لحاظ محتوایی. به هر حال آنچه مسلم است؛ «یک عمر میتوان سخن از زلف یار گفت» و «در بند این مباش که مضمون نمانده است»پایگاه حوزه مطالب مرتبط:ماه محرم آمد و محرم شدم به تیغنهضت الهی كربلا سرآغاز ادبیات متعهدخون او، تفسیر این اسرار كردانقلاب شعرستایش محض می خواهم جیغ بنفش بکشمدر آمدی بر رفتار شناسی ادبی تنظیم:زهره سمیعی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 400]