واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آقای هفت رنگ، فیلم سطحی و بازاری
فیلم «آقای هفت رنگ» را، باید در گروه فیلم های موسوم به «سینمای بدنه»، دسته بندی کرد. یک کمدی گیشه ای که خیلی سریع در فرآیند از «تولید به مصرف»، به چرخه اکران رسیده است. کارگردانش ادعای زیادی ندارد و خودش هم اعلام کرده است که هدفش از ساخت سه فیلم اولش (کلاغ پر، زن ها فرشته اند و آقای هفت رنگ)، جذب گیشه و تثبیت در سینمای حرفه ای بوده است. در مواجهه با فیلمی چون «آقای هفت رنگ» باید سطح انتظاراتمان را، در حد یک «کمدی تجاری» پایین بیاوریم. «آقای هفت رنگ» یک فیلم سطحی، پیش پا افتاده و بازاری است که بیشتر به شاد کردن مخاطب و وجه سرگرم کننده سینما توجه دارد. اما نکته مهم این است که سطحی بودنش خیلی آزاردهنده نیست. فیلم هم چون کمدی های نازل امروزی، برای خنداندن مخاطبش دست به دامان عناصر مبتذل نمی شود. به اضافه این که داستان نو و بکرش را نسبتا خوب تعریف می کند.بیشتر جذابیت فیلم، متکی به بازی روان و یکدست «رضا عطاران» است. او در قالب نقشی فرو می رود که در سریال های تلویزیونی بارها امتحانش را پس داده است. شخصیت کلیشه ای «هوشنگ توانا»، ترکیبی از تمام شخصیت هایی است که عطاران تا به حال در آن ها بازی کرده است. یک مرد کلاهبردار و جیب بر که با پررویی، به زندگی دیگران وارد می شود و سعی می کند با فرصت طلبی هایش، پولی به جیب بزند و برود.سراسر فیلم پر از شوخی هایی است که همگی؛ از جنس شوخی های «عطاران» هستند. کاملا پیداست که کارگردان سرصحنه دست و بال عطاران را، برای بداهه گویی و کنش های کمیک باز گذاشته است. در این فیلم با یک عطاران «مهارنشده» مواجهیم. بازیگری که این آزادی عمل را داشته است تا هر وقت خواست نبض داستان را در دست بگیرد و با رفتارهای بامزه اش آن را به سمتی که می خواهد هدایت کند. آن هم در فیلم نامه ای که احتمالا خودش به تنهایی جذابیت های کمیک نداشته است.عطاران در این فیلم دقیقا هم چون شخصیتی عمل می کند که بازی آن را به عهده گرفته است. هوشنگ توانا (با بازی عطاران) در سکانس های پایانی در یک جلسه سیاسی، بدون مقدمه به وسط سن می رود و میکروفون را از دست مجری می گیرد.سراسر فیلم پر از شوخی هایی است که همگی؛ از جنس شوخی های «عطاران» هستند. کاملا پیداست که کارگردان سرصحنه دست و بال عطاران را، برای بداهه گویی و کنش های کمیک باز گذاشته است. در این فیلم با یک عطاران «مهارنشده» مواجهیم. بازیگری که این آزادی عمل را داشته است تا هر وقت خواست نبض داستان را در دست بگیرد و با رفتارهای بامزه اش آن را به سمتی که می خواهد هدایت کند. او بدون برنامه ریزی قبلی، شروع به آواز خواندن می کند و میهمانان را به وجد می آورد. مجری جلسه هم که دارد از صدای این خواننده لذت می برد، کاری به کارش ندارد و به او اجازه می دهد که ترانه «من یه پرنده ام» را تا آخر بخواند. یا زمانی که به یک باره تصمیم می گیرد نامزد انتخابات شورای محله شود.احتمالا در هنگام ساخت فیلم، کارگردان نقشی شبیه به همان آقای مجری داستان را داشته است. یعنی هرجا عطاران خواسته است شوخی های بداهه و لحظه ای داشته باشد، به او اجازه این کار را داده است.نتیجه چنین رویکردی اجرای کلی شوخی های آیتمی شده است که ارتباط چندانی با خط اصلی قصه ندارند. به عنوان نمونه توجه کنید به داستان فرعی ازدواج دختر کامران (حسن پورشیرازی) که بخشی از روایت فیلم را به خود اختصاص داده است.یا سکانسی که هوشنگ توانا در مجلس خواستگاری مارک شلوار آقای داماد را امتحان می کند، خوب از آب درآمده است اما چندان ارتباطی با فضای کلی داستان ندارد.هنگامی که فیلم نامه نویس یک موضوع سیاسی، اجتماعی (رقابت دو همسایه برای کسب صندلی ریاست شورای محله) را دستمایه کار قرار می دهد، روایت می تواند شوخی های متنوع تر و اساسی تری داشته باشد.در این شرایط فیلم نامه نویس می توانست نگاهی نمادی، به محله مورد اشاره داستان داشته باشد. داستان برگزاری انتخابات شوراها در یک محله این امکان را به نویسنده می دهد، تا نگاهی آسیب شناسانه به فضای سیاسی کشور داشته باشد. بدین معنا که رفتارهای انتخاباتی مردم را، به صورت تصاویری کاریکاتورگونه در یک محله کوچک بازسازی کند. اتفاقا روایت فیلم در جاهایی گوشه چشمی هم به نقد روابط سیاسی داخلی داشته است. اما این اشاره ها فقط در حد نمایش شعارها و وعده و وعیدهای نامزدهای انتخاباتی و تمایل شدید آن ها، برای کسب قدرت باقی مانده است. شوخی های کلامی فیلم مثل شعارهای آسفالت کردن و سرویس کردن (که معنایی دوگانه دارند) می توانست خیلی بیشتر از این چیزی باشد که هست. یک سری شوخی های کلامی غیراخلاقی هم در فیلم هست که معلوم نیست چطور مجوز پخش گرفته اند!فیلم نامه نویس در پی محکوم کردن آدم هایی است که شعار صداقت می دهند اما در پشت پرده، برای رسیدن به هدف شان به هر روشی متوسل می شوند. پیام اخلاقی «آقای هفت رنگ» نکوهش دروغ گویی و توصیه به صداقت و راست گویی است. اما پایان داستان دقیقا خلاف این پیام را به مخاطب القا می کند.داستان فرعی ازدواج دختر کامران (حسن پورشیرازی) که بخشی از روایت فیلم را به خود اختصاص داده است.یا سکانسی که هوشنگ توانا در مجلس خواستگاری مارک شلوار آقای داماد را امتحان می کند، خوب از آب درآمده است اما چندان ارتباطی با فضای کلی داستان ندارد. پس از همه جنگ و جدال ها، برگ برنده به کسی می رسد که در فریب کاری کوشاتر از سایر رقبایش بوده است.در روزگاری که در سینمای ما ژانری به نام «ژانر سیاسی»، مهجور مانده و به دست فراموشی سپرده شده است پرداختن به داستان های شبه سیاسی، حتی به صورت محافظه کارانه اش، هم می تواند یک گام مثبت تلقی شود. اما در فیلم «آقای هفت رنگ» کارگردان به جای پرداختن به مایه های سیاسی و اجتماعی، بیشتر بر روی خرده داستان هایی چون دو زنه بودن کامران و رابطه دو هوو تاکید داشته است. رابطه ای که اصلا منطق دراماتیک ندارد و فقط برای باز شدن گره های داستان طراحی شده است. زن اول کامران (افسانه بایگان) به آرایشگاه فیروزه (نیکی کریمی) می رود و دو هوو، به صورت اتفاقی با هم آشنا می شوند.در سکانسی دیگر هوشنگ توانا (دکتر سامان) از دروغ کامران سوءاستفاده می کند و خودش را، به جای یک نفر دیگر جا می زند و وارد خانه شان می شود. این تمهید هم زمینه مناسبی برای بهره گیری از الگوی جابه جایی فراهم می کند و هم موجب ورود یک شخصیت جدید به داستان می شود. اطرافیان کامران او را با یک دکتر متخصص اشتباه می گیرند. هوشنگ هم مجبور می شود نقش یک دکتر را بازی کند. او از کامران تقاضای رشوه کرده و او را تهدید می کند که در غیر این صورت، رازش درباره دو زنه بودنش را فاش می کند. این نکته می تواند بهانه خوبی برای ورود به خانه یک غریبه باشد اما نمی تواند حضور طولانی مدت هوشنگ، در زندگی خصوصی کامران را توجیه کند. به همین خاطر است که فیلم نامه در یک سوم میانی کشش خودش را از دست می دهد و نمی تواند مخاطب را با اثر درگیر کند. چرا که دعواهای کامران و هوشنگ از اول تا پایان داستان، به همان شکل اولیه ادامه پیدا می کند و وارد مرحله جدیدی نمی شود. فیلم از این دست اشکالات زیاد دارد. به عنوان نمونه دقت کنید به سکانسی که هوشنگ می رود تا به قول خودش حال ملک زاده (یکی از نامزدهای انتخابات) را بگیرد. اما یادش می رود و کار دیگری می کند. (کارگردان در یکی از مصاحبه هایش به این اشتباه اعتراف کرده است!) از همه این ها مهم تر این که هوشنگ به انگیزه کلاه برداری و کسب ثروت وارد زندگی کامران می شود اما به یک باره، در پنج دقیقه آخر فیلم مسیرش را عوض می کند و هوای کسب قدرت به سرش می زند!دوباره به نکته اشاره شده در ابتدای مطلب برمی گردیم. این که کارگردان «آقای هفت رنگ» باید موقعیت های کمیک فیلمش را، مدیون بازیگر محوری اش یعنی «رضا عطاران» باشد. فیلم طنز عمیقی ندارد اما در عوض فضای کلی اش هم چون کمدی های رایج امروزی به سمت لودگی و مسخره بازی نمی رود. بازیگران بازی شان را می کنند و برای خنداندن مردم جلوی دوربین زور نمی زنند و شکلک درنمی آورند. (اشاره کردم که باید سطح توقعمان را پایین بیاوریم).در دوره و زمانه ای که کمدی های نازل و مبتذل پرده های سینمای ایران را به تسخیر خودشان درآورده اند، کمدی «آقای هفت رنگ» فیلم قابل تحملی است، اما فیلم قابل تأملی نیست! منبع : سینمای ماتنظیم برای تبیان : مسعود عجمی
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 199]