واضح آرشیو وب فارسی:سیمرغ: سراسر فیلم پر از شوخیهایی است که همگی؛ از جنس شوخیهای «عطاران» هستند. کاملا پیداست که کارگردان سرصحنه دست و بال عطاران را، برای... نگاهی به فیلم «آقای هفت رنگ» ساخته شهرام شاه حسینیفیلم «آقای هفت رنگ» را، باید در گروه فیلمهای موسوم به «سینمای بدنه»، دسته بندی کرد. یک کمدی گیشه ای که فیلم برداری اش در ۲۱ روز انجام شده و خیلی سریع در فرآیند از «تولید به مصرف»، به چرخه اکران رسیده است. کارگردانش ادعای زیادی ندارد و خودش هم اعلام کرده است که هدفش از ساخت سه فیلم اولش (کلاغ پر، زنها فرشته اند و آقای هفت رنگ)، جذب گیشه و تثبیت در سینمای حرفه ای بوده است. در مواجهه با فیلمی چون «آقای هفت رنگ» باید سطح انتظاراتمان را، در حد یک «کمدی تجاری» پایین بیاوریم. «آقای هفت رنگ» یک فیلم سطحی، پیش پا افتاده و بازاری است که بیشتر به شاد کردن مخاطب و وجه سرگرم کننده سینما توجه دارد. اما نکته مهم این است که سطحی بودنش خیلی آزاردهنده نیست. فیلم هم چون کمدیهای نازل امروزی، برای خنداندن مخاطبش دست به دامان عناصر مبتذل نمیشود. به اضافه این که داستان نو و بکرش را نسبتا خوب تعریف میکند. بیشتر جذابیت فیلم، متکی به بازی روان و یکدست «رضا عطاران» است. او در قالب نقشی فرو میرود که در سریالهای تلویزیونی بارها امتحانش را پس داده است. شخصیت کلیشه ای «هوشنگ توانا»، ترکیبی از تمام شخصیتهایی است که عطاران تا به حال در آنها بازی کرده است. یک مرد کلاهبردار و جیببر که با پررویی، به زندگی دیگران وارد میشود و سعی میکند با فرصت طلبیهایش، پولی به جیب بزند و برود. سراسر فیلم پر از شوخیهایی است که همگی؛ از جنس شوخیهای «عطاران» هستند. کاملا پیداست که کارگردان سرصحنه دست و بال عطاران را، برای بداهه گویی و کنشهای کمیک باز گذاشته است. در این فیلم با یک عطاران «مهار نشده» مواجهیم. بازیگری که این آزادی عمل را داشته است تا هر وقت خواست نبض داستان را در دست بگیرد و با رفتارهای بامزه اش آن را به سمتی که میخواهد هدایت کند. آن هم در فیلم نامه ای که احتمالا خودش به تنهایی جذابیتهای کمیک نداشته است. عطاران در این فیلم دقیقا هم چون شخصیتی عمل میکند که بازی آن را به عهده گرفته است. هوشنگ توانا (با بازی عطاران) در سکانسهای پایانی در یک جلسه سیاسی، بدون مقدمه به وسط سن میرود و میکروفون را از دست مجری میگیرد. او بدون برنامه ریزی قبلی، شروع به آواز خواندن میکند و میهمانان را به وجد میآورد. مجری جلسه هم که دارد از صدای این خواننده لذت میبرد، کاری به کارش ندارد و به او اجازه میدهد که ترانه «من یه پرنده ام» را تا آخر بخواند. یا زمانی که به یک باره تصمیم میگیرد نامزد انتخابات شورای محله شود. احتمالا در هنگام ساخت فیلم، کارگردان نقشی شبیه به همان آقای مجری داستان را داشته است. یعنی هرجا عطاران خواسته است شوخیهای بداهه و لحظه ای داشته باشد، به او اجازه این کار را داده است. نتیجه چنین رویکردی اجرای کلی شوخیهای آیتمی شده است که ارتباط چندانی با خط اصلی قصه ندارند. به عنوان نمونه توجه کنید به داستان فرعی ازدواج دختر کامران (حسن پورشیرازی) که بخشی از روایت فیلم را به خود اختصاص داده است. یا سکانسی که هوشنگ توانا در مجلس خواستگاری مارک شلوار آقای داماد را امتحان میکند، خوب از آب درآمده است اما چندان ارتباطی با فضای کلی داستان ندارد.هنگامیکه فیلم نامه نویس یک موضوع سیاسی، اجتماعی (رقابت دو همسایه برای کسب صندلی ریاست شورای محله) را دستمایه کار قرار میدهد، روایت میتواند شوخیهای متنوعتر و اساسیتری داشته باشد. در این شرایط فیلم نامه نویس میتوانست نگاهی نمادی، به محله مورد اشاره داستان داشته باشد. داستان برگزاری انتخابات شوراها در یک محله این امکان را به نویسنده میدهد، تا نگاهی آسیب شناسانه به فضای سیاسی کشور داشته باشد. بدین معنا که رفتارهای انتخاباتی مردم را، به صورت تصاویری کاریکاتورگونه در یک محله کوچک بازسازی کند. اتفاقا روایت فیلم در جاهایی گوشه چشمیهم به نقد روابط سیاسی داخلی داشته است. اما این اشارهها فقط در حد نمایش شعارها و وعده و وعیدهای نامزدهای انتخاباتی و تمایل شدید آنها، برای کسب قدرت باقی مانده است. شوخیهای کلامی فیلم مثل شعارهای آسفالت کردن و سرویس کردن (که معنایی دوگانه دارند) میتوانست خیلی بیشتر از این چیزی باشد که هست. یک سری شوخیهای کلامی غیراخلاقی هم در فیلم هست که معلوم نیست چطور مجوز پخش گرفته اند! فیلم نامه نویس در پی محکوم کردن آدمهایی است که شعار صداقت میدهند اما در پشت پرده، برای رسیدن به هدفشان به هر روشی متوسل میشوند. پیام اخلاقی «آقای هفت رنگ» نکوهش دروغ گویی و توصیه به صداقت و راست گویی است. اما پایان داستان دقیقا خلاف این پیام را به مخاطب القا میکند. پس از همه جنگ و جدالها، برگ برنده به کسی میرسد که در فریب کاری کوشاتر از سایر رقبایش بوده است. در روزگاری که در سینمای ما ژانری به نام «ژانر سیاسی»، مهجور مانده و به دست فراموشی سپرده شده است پرداختن به داستانهای شبه سیاسی، حتی به صورت محافظه کارانه اش، هم میتواند یک گام مثبت تلقی شود. اما در فیلم «آقای هفت رنگ» کارگردان به جای پرداختن به مایههای سیاسی و اجتماعی، بیشتر بر روی خرده داستانهایی چون دو زنه بودن کامران و رابطه دو هوو تاکید داشته است. رابطه ای که اصلا منطق دراماتیک ندارد و فقط برای باز شدن گرههای داستان طراحی شده است. زن اول کامران (افسانه بایگان) به آرایشگاه فیروزه (نیکی کریمی) میرود و دو هوو، به صورت اتفاقی با هم آشنا میشوند. در سکانسی دیگر هوشنگ توانا (دکتر سامان) از دروغ کامران سوءاستفاده میکند و خودش را، به جای یک نفر دیگر جا میزند و وارد خانه شان میشود. این تمهید هم زمینه مناسبی برای بهره گیری از الگوی جابه جایی فراهم میکند و هم موجب ورود یک شخصیت جدید به داستان میشود. اطرافیان کامران او را با یک دکتر متخصص اشتباه میگیرند. هوشنگ هم مجبور میشود نقش یک دکتر را بازی کند. او از کامران تقاضای رشوه کرده و او را تهدید میکند که در غیر این صورت، رازش درباره دو زنه بودنش را فاش میکند. این نکته میتواند بهانه خوبی برای ورود به خانه یک غریبه باشد اما نمیتواند حضور طولانی مدت هوشنگ، در زندگی خصوصی کامران را توجیه کند. به همین خاطر است که فیلم نامه در یک سوم میانی کشش خودش را از دست میدهد و نمیتواند مخاطب را با اثر درگیر کند. چرا که دعواهای کامران و هوشنگ از اول تا پایان داستان، به همان شکل اولیه ادامه پیدا میکند و وارد مرحله جدیدی نمیشود. فیلم از این دست اشکالات زیاد دارد. به عنوان نمونه دقت کنید به سکانسی که هوشنگ میرود تا به قول خودش حال ملک زاده (یکی از نامزدهای انتخابات) را بگیرد. اما یادش میرود و کار دیگری میکند. (کارگردان در یکی از مصاحبههایش به این اشتباه اعتراف کرده است!) از همه اینها مهمتر این که هوشنگ به انگیزه کلاه برداری و کسب ثروت وارد زندگی کامران میشود اما به یک باره، در پنج دقیقه آخر فیلم مسیرش را عوض میکند و هوای کسب قدرت به سرش میزند! دوباره به نکته اشاره شده در ابتدای مطلب برمیگردیم. این که کارگردان «آقای هفت رنگ» باید موقعیتهای کمیک فیلمش را، مدیون بازیگر محوری اش یعنی «رضا عطاران» باشد. فیلم طنز عمیقی ندارد اما در عوض فضای کلیاش هم چون کمدیهای رایج امروزی به سمت لودگی و مسخره بازی نمیرود. بازیگران بازی شان را میکنند و برای خنداندن مردم جلوی دوربین زور نمیزنند و شکلک درنمیآورند. (اشاره کردم که باید سطح توقعمان را پایین بیاوریم). در دوره و زمانه ای که کمدیهای نازل و مبتذل پردههای سینمای ایران را به تسخیر خودشان درآورده اند، کمدی «آقای هفت رنگ» فیلم قابل تحملی است، اما فیلم قابل تأملی نیست!
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
[ارسال شده از: سیمرغ]
[مشاهده در: www.seemorgh.com]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 375]