پرچم تشریفات با کیفیت بالا و قیمت ارزان
پرواز از نگاه دکتر ماکان آریا پارسا
دکتر علی پرند فوق تخصص جراحی پلاستیک
تجهیزات و دستگاه های کلینیک زیبایی
سررسید تبلیغاتی 1404 چگونه میتواند برندینگ کسبوکارتان را تقویت کند؟
چگونه با ثبت آگهی رایگان در سایت های نیازمندیها، کسب و کارتان را به دیگران معرفی کنید؟
بهترین لوله برای لوله کشی آب ساختمان
دانلود آهنگ های برتر ایرانی و خارجی 2024
ماندگاری بیشتر محصولات باغ شما با این روش ساده!
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
بارشهای سیلآسا در راه است! آیا خانه شما آماده است؟
قیمت انواع دستگاه تصفیه آب خانگی در ایران
نمایش جنگ دینامیت شو در تهران [از بیوگرافی میلاد صالح پور تا خرید بلیط]
9 روش جرم گیری ماشین لباسشویی سامسونگ برای از بین بردن بوی بد
ساندویچ پانل: بهترین گزینه برای ساخت و ساز سریع
مطالب سایت سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون
تعداد کل بازدیدها :
1851419439
مروري بر زندگي ابوموسي اشعري (م 44)
واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
مروري بر زندگي ابوموسي اشعري (م 44) نويسنده: منصور داداش نژاد مقاله اي که در پي خواهد آمد مروري است بر زندگي ابوموسي اشعري اين رجل سياسي جنجالي تاريخ اسلام که در ميان ما بيش از همه به مواضع نادرست و زشتش در جريان حکميت شناخته شده است. اين نوشته به سبک دايره المعارفي نوشته شده و به همين دليل منابع در داخل پرانتز و در داخل متن آمده است. مشخصات اين منابع در انتهاي مقاله درج شده است.نامش عبد الله بن قيس بن سُليم (نام و نسب کامل وى و اختلافات در آن را بنگريد: ابن سعد، 78/4؛ کلبى، 369/1؛ ابن عبد البر، 326/4) از اشعريان يمن است.مادرش ظَبيَه دختر وهْب است که اسلام پذيرفت و در مدينه درگذشت(ابن سعد، 78/4).ابو موسى مردى کوته قامت، لاغر اندام و کوسه بود(ابن سعد، 86/4). صداى دلکشى داشت و رسول خدا(ص) صداى نيکوى وى را ستود و آن رامانند صداى نىهاى آل داود(ع) دانست(ابن سعد، 80/4؛ عبد الرزاق، 485/2). صداى نيکوى او در نماز جماعت مأمومين را به تعجب وامىداشت (ابنسعد، 81/4 و رک :ابن ابى شيبه، 154/7)، حتى همسران رسول خدا(ص) مشتاق شنيدن آواى خوش قرائت نماز وى بودند(ابن سعد، 81/4؛ ابن عساکر،50/32؛ اين گزارش براى زنان خود ابو موسى نيز نقل شده است، ابن عساکر، 84/32). رسول خدا(ص) او را با القاب بلندى مانند سالار سوارکاران (= سيدالفوارس( ستود )ابن سعد، 80/4). در برابر گزارشهاى ياد شده برخى اخبار از موقعيت نامناسب ابو موسى نزد رسول خدا(ص) حکايت دارد. بر اساسگزارشى، عمار، شاهد لعن ابوموسى از سوى رسول خدا(ص) بوده است. اما ابو موسى مىگفت پيامبر (ص) براى وى استغفار کرده است(ابن عساکر،93/32؛ در اين گزارش احتمال جابجا شدن نام پيامبر(ص) با امام على(ع) وجود دارد). در گزارش منحصر به فرد ديگرى، ابو موسى توسط حذيفه بن يمان کهدر ميان صحابه به شناختن منافقان شهره بود، به عنوان منافق قلمداد شده است (فسوى، 771/2).چنان که کتب شيعى وى را يکى از چهارده نفرىدانستهاند که در جنگ تبوک قصد رماندن شتر رسول خدا(ص) را داشتهاند (صدوق،499 و رک: طبرى شيعى، 157؛ بياضى، 247/3؛ براى اطلاع از نقلديگرى از اين خبر که در آن تصريحى به نفاق ابو موسى نشده بنگريد: ابن ابى شيبه، 588/8). گزارشهاى دسته دوم را مىتوان ناشى از ناخرسندى عدهاى ازمواضع بعدى ابو موسى به ويژه در دوره امام على(ع) ارزيابى کرد.ويژگىهاى اخلاقى: ابو موسى به مسائل ظاهرى شرع پايبند بود و مىگفت اگر دوسال خراج عراق را در برابر نوشيدن شرابى بدو دهند چنين نخواهد کرد(ابنسعد، 82/4). او مردم را به گريستن سفارش مىکرد(ابن سعد، 82/4). به وعدههاى خود پايبند بود (ابن سعد، 83/4). ابو موسى هنگام خواب شلوارکى(سراويل، تبّان) مىپوشيد تا مبادا عورتش ناخواسته نمايان شود(ابن سعد، 83/4؛ بغوى، 44/4؛ابن عساکر، 90/32). وى در خانه تاريک هنگام غسل کردنبراى حياء از پروردگار خم مىشد (ابن سعد، 85/4؛ ابن عساکر، 90/32). او همچنين از افرادى که بدون لنگ در آب ظاهر مىشدند، متعجب بود(ابنسعد، 85/4؛ برجلانى، 44).گفته شده در سخن گفتن دقيق بود و خطا نمىکرد و سخنان صائب وى تشبيه به کار قصابى مىشد که دقيقا استخوانها را از مفاصل جدا مىکرد(ابن سعد،83/4). تأکيد بر اين ويژگى مىتوانست براى پوشاندن موضعگيرى نادرست او در آستانه جنگ جمل و سفارش به کنارهگيرى مردم و همچنين موضعوى در حادثه تحکيم باشد(به ادامه مقاله بنگريد). او در دشوارىها استوار بود، يک بار که طاعونى در شهر شيوع يافت از او خواستند که از شهر بيرونرود، اما وى نپذيرفت (ابن سعد، 83/4).علم و دانش : ابو موسى در دانش قضا تبحر داشت و سفارشهاى قضايى وى را عمر تأييد مىکرد(ابن سعد، 85/4). عمر به او در باره شيوه قضاوت نامهاىبلند نوشت و پارهاى از اصول قضا را بر شمرد)بلاذرى، انساب، 389/10؛ ابن عساکر، 71/32). شعبى قاضيان را چهار نفر دانسته که عبارتند از امام على(ع)، عمر، ابوموسى و زيد بن ثابت(ابو نعيم، 1751/4؛ ابن عساکر، 63/32). ابو موسى به جهت آشنايى با مسائل قضاو قضاوت، براى برههاى در زمانعثمان منصب قضاوت کوفه را عهده دار شد. علاوه بر قضاوت، از ابوموسى به عنوان يکى از فقهاى اصحاب رسول خدا(ص) نام برده شده است که درمسجد پيامبر(ص) به سئوالات فقهى پاسخ مىگفتهاند(ابو نعيم، 1751/4). يعقوبى (177،161،122/2) وى را به عنوان يکى از فقهاى دورانپيامبر(ص)، عمر و عثمان ذکر مىکند. از او در کنار افرادى مانند ابن مسعود و زيد بن ثابت به عنوان يکى از اصحاب فتوى نام برده شده است(بلاذرى،انساب، 214/11). دانش ديگرى که ابو موسى در آن فعال بود، دانش قرآن و قرآئت آن بود. ابو موسى پيش از يکى شدن مصاحف براى خود مصحفى داشت که معمولاهل يمن از آن پيروى کرده و مصحف وى را معتبر مىدانستند. هنگامى که مصحف ارسالى عثمان نزد ابوموسى آمد، اجازه نداد اضافات نسخه خودشحذف گردد و تنها درخواست کرد، اضافات نسخه عثمان بر مصحف وى افزوده شود(ابن شبه، 998/3 و رک: سجستانى، 70). ابو موسى بر اساس دستور عمر، مخالف نوشتن حديث بود و چون حديث وى را نوشتند، تقاضا کرد که محو شود (ابن سعد، 84/4؛ بغوى، 43/4). وىدر ميان اصحاب رسول خدا(ص) شيفته عبد الله بن مسعود بود و مجالست با او در يک جلسه را پرفايدهتر از يک سال کار مىدانست (فسوى، 547/2).او علم ابن مسعود به قرآن را مىستود (بلاذرى،انساب، 213/11).عصر رسول خدا(ص):در اين که ابو موسى چگونه و در چه زمانىاسلام آورد اختلاف است. بر اساس برخى گزارشهاى تأييدنشده وى هنگامى که رسول خدا(ص) در مکه بود به آنجا آمد.ابتدا با تيرهاى از قريش هم پيمان شد. سپس اسلام را پذيرفت ودر سال پنجم بعثت به حبشه هجرت کرد. روايت ابو برده فرزندابو موسى حاکى از آن است که رسول خدا(ص) به ابوموسى وهمراهان امر کرده است که همراه جعفر به حبشه مهاجرت کنند(ابن سعد، 79/4). بنابر نظر ابن سعد (79/4) اين گزارشمخدوش است زيرا هيچ يک از سيره نگاران نخستين مانندموسى بن عقبه، ابن اسحاق(براى اطلاع از نظر ابن اسحاق به ادامهمقاله بنگريد) و ابو معشر که فهرستى از مهاجران حبشه تنظيمکردهاند، ابو موسى را از مهاجران به حبشه ندانستهاند. علاوه براين با توجه به سن و سال وفات ابو موسى که در حدود سال 50در 63 سالگى رخ داد قاعدتا در سال پنجم بعثت وى کودکى 5ساله بوده است. بنابر اين اگر گزارشهاى زمانىِ مربوط به وىصحيح باشد، بايد زمان اسلام وى را متأخرتر دانست وگزارشهاى ديگرى مانند هم پيمانى با سعيد بن عاص و هجرتبه حبشه را از اصل باطل دانست. اما گزارشهاى ديگر نه ابو موسى را از مهاجران حبشه دانسته ونه هم پيمانى وى با قريش را صحيح مىداند. بر اساس اينگزارش وى در مکه اسلام پذيرفت و از مسلمانان قديمى است(اين گزارش در صورتى که وفات وى را قبل از سال 50 و در سال 42بدانيم قابل پذيرش است زيرا در اين صورت وى هنگام پذيرش اسلامحدودا پانزده سال داشته است). او پس از پذيرش اسلام به سوىقبيله خود رفت و آنان را به اسلام خواند. سالها بعد هنگامى کهرسول خدا(ص) در مدينه بود با همراهانى از قبيله خود خدمترسول خدا(ص) آمد. ابو موسى و اشعريان که حدود پنجاه وچند نفر بودند براى آمدن خدمت رسول خدا(ص) مسير درياىسرخ را انتخاب کردند، کشتى آنان دچار طوفان شد و آنان را بهسرزمين حبشه کشاند. اين حادثه مصادف با مراجعتِ مهاجرانباقيمانده در حبشه به مدينه بود. اشعريان همراه آنان شدند وهمگى به مدينه باز گشتند. همراهى اشعريان با مهاجران حبشهدر بازگشت، برخى سيره نگاران را به اشتباه انداخته و گمانکردهاند، ابو موسى از مهاجران به حبشه بوده است (ابن عبد البر،327/4). از جمله اين افراد، ابن اسحاق است که وى را ازمهاجران به حبشه و از هم پيمانان آل عُتبه بن ربيعه از بنى عبدشمس دانسته است (ابن هشام، 347/1). ابن اسحاق در گزارشبازگشت مهاجران از حبشه در سال هفتم مجددا از وى ياد کرده وابو موسى را جزو همراهان جعفر بن ابى طالب دانسته است (ابنهشام، 4/4). با اين که ابن اسحاق به صراحت وى را از مهاجرانبه حبشه دانسته است اما سيره نگاران و تراجم نويسان (ابنسعد، 79/4؛ ابن حجر، 181/4) گفتهاند که ابن اسحاق وى را ازمهاجران به حبشه ندانسته است. منشأ اوليه اين اشتباه مشخصنيست اما منابع بعدى بدون مراجعه به اصل سيره ابن اسحاق بااتکا بر آنچه منابع بعدى گفتهاند، چنين گزارشى را نقل کردهاند.ابو موسى خود نيز ادعا کرده که رسول خدا(ص) از غنائم خيبربه اشعريان و مهاجران حبشه داده است (ابن اثير، 300/6). حتىاگر اين ادعاى ابو موسى را بپذيريم دلالتى بر هجرت وى بهحبشه نمىکند زيرا، اين پرداخت هديهاى از طرف رسولخدا(ص) بوده است که احتمالا به همه اشعريان و مهاجران بهحبشه تعلق گرفته است.ابو موسى به احتمال پس از آمدن به مدينه در سال هفتم درهمانجا ماندگار شد و به يمن برنگشت. بر اساس گزارشها،اولين فرزند ابو موسى در مدينه متولد شد. او فرزند را نزد رسولخدا(ص) آورد. آن حضرت وى را ابراهيم ناميد و با خرما کام(حنّکه بتمرة) او را برداشت(ابن سعد، 80/4).از ابو موسى روايتى در باره غزوه ذات الرقاع نقل مىشود کهبيانگر حضور وى در اين غزوه است (ابن عساکر، 35/32). امااين غزوه در سال چهارم هجرى رخ داده (واقدى، 3954/1) وابو موسى در اين غزوه شرکت نداشت؛ زيرا حضور وى در مدينهپيش از سال هفتم منتفى است. پيداست که در اين موارد دستهايى در کار بوده تا فضايلى را براى ابو موسى دست و پا کند.ابو موسى در جنگ حنين پس از کشته شدن ابو عامر اشعرى،جانشين وى شد و توانست، قاتل ابو عامر را بکشد(ابن هشام،100 ،96/4). پيامبر براى ابو موسى در اين حادثه طلب مغفرتکرد و دعا کرد که در امت مرتبه بلندى داشته باشد. برخى حاميانابو موسى تحقق دعاى رسول خدا(ص) را در واقعه تحکيم وبرگزيده شدن وى به عنوان حَکَم دانسته اند (واقدى، 916/3).ابو موسى به عنوان يکى از کارگزاران دولت رسول خدا(ص(معرفى مىشود. بر اساس گزارشى پيامبر(ص) وى و مُعاذ بنجبل را به يمن فرستاد(ابن سعد، 81/4). واقدى (959/3) برخلاف ديگر منابع نقل کرده است که رسول خدا(ص) پس از فتحمکه، اين دو را مأمور تعليم قرآن و آموزش فقه براى مردم مکهکرد. وى از سوى رسول خدا(ص) کارگزار زبيد و رِمَع و عدن وساحل يمن بود (خليفه بن خياط، 61، ابن حبيب بغدادى، 126؛بلاذرى، فتوح، 83/1؛ ابن عبد البر، 104/3؛ ابن اثير، 365/3).برخى منابع مانند طبرى (228/3) منطقه مأموريت وى را مأربدانستهاند. عصر خلفا:ابو موسى در فتوحات پس از رسول خدا(ص) بهصورت فعال شرکت کرد. گفته شده است ابو موسى در فتوحشام شرکت داشته و شاهد در گذشت ابو عبيده جراح در طاعونعَمَواس بوده است (ابن اثير، 365/3). شرکت او در فتوح شاممربوط به پيش از برگزيده شدن وى به ولايت بصره در سال هفدهاست. بنا بر اين وى نمىتوانسته شاهد درگذشت ابو عبيده جراحبه سال هجده بوده باشد. پس از عزل مغيرة بن شعبه از ولايتبصره در سال هفدهم، ابو موسى به جاى وى تعيين شد (خليفه،ص 93؛ بلاذرى، فتوح، 424/2) و فصل جديدى در زندگىسياسى وى آغاز گشت. هنگامى که عمر مىخواست، ابو موسىرا براى اين مأموريت اعزام نمايد، وى را از شام فرا خواند وحضورش در بصره را جهاد در راه خدا قلمداد کرد(ابن سعد،81/4). ابو موسى پيش از رفتن به محل مأموريت از عمر تقاضاکرد، تعدادى از انصار را با وى همراه سازد تا در امور به کمکنمايند(دينورى، 118). او در مدت فرماندارى بصره، نواحىبسيارى را فتح کرد. مهمترين شهرهاى فتح شده توسط وىعبارتند از اهواز (خليفه، ص 94)، رُها، سُمَيْساط، حَرّان ونَصيبين (خليفه، ص 96)، شوشتر (خليفه، ص 102)، شوش(دينورى، 132)، اصفهان (ابن سعد، 82/4؛ خليفه، ص 117)،فتح مجدد رى (خليفه، ص 113؛ ابن قتيبه،معارف، 194)، قم وکاشان (بلاذرى، فتوح، 385/2). گفته شده است عمر در سال 22براى مدتى پس از عمار بن ياسر، ابو موسى را به ولايت کوفهانتخاب کرد و پس از مدتى وى را به خاطر اعتراضات مردم برکنار کرد (طبرى، 165/4). اگر چنين بوده باشد، ولايت وى برکوفه همزمان با استاندارى وى بر بصره است که نواحى بسيارىرا در پوشش خود داشت. اقدامى که با سياست و خط مشى عمردر توزيع قدرت و متمرکز نساختن آن در دست فرد واحدىمنافات دارد.ابو موسى روابط حسنهاى با عمر داشت، و در نظر عمر فردىبزرگ بود. خليفه دوم در غياب وى او را مىستود هر چند خوشنداشت، ستايش وى به گوش ابو موسى برسد(ابن سعد، 81/4).عمر هر گاه ابو موسى را مىديد از او مىخواست با قرائت قرآنوى را متذکر سازد(ابن سعد، 81/4). يک بار که عمر در حالشنيدن قرائت قرآن ابوموسى بود، وقت نماز فرا رسيد، چون بهاو ياد آور شدند گفت: مگر ما در حال نماز نيستيم؟ (ابن سعد،82/4). بر اساس گزارش خليفة بن خياط، ابو موسى از اين که نامههايىبدون تاريخ از سوى خليفه به دست ايشان مىرسد، گله کرد.عمر با مشورت اصحاب، هجرت را مبدأ تاريخ قرار دارد(خليفةبن خياط، ص 25؛ بلاذرى، انساب، 321/10). چنان که عمر درقحط سالى از ابو موسى خواست براى وى آذوقه بفرستد که ابوموسى چنين کرد (ابن سعد، 82/4). ابو موسى مجرىسياستهاى عمر در بصره بود هر چند در خصوص موالى برخلاف عمر معتقد به سختگيرى و دور راندن آنان نبوده و دراين زمينه تحت تأثير اطرافيان با عمر نامه نگارى کرد و سياستوى را صواب ندانست (سليم، 743/2). عمر هنگام مرگ بهمنظور گردش مناصب در دست افراد مختلف وصيت کرد هيچيک از فرماندارنش پس از وى بيش از يک سال بر سمت خودباقى نمانند(احمد، 391/4). اما ابو موسى چهار سال پس از عمردر سمت خود باقى ماند و در چهار سال نخست خلافت عثمانهمچنان والى بصره بود(خليفه، ص 133). در همين دوره وىمنصب قضاوت بصره را نيز پس از کعب بن سور به عهده گرفت(خليفه، ص 134).عثمان در پى سياست به مسند نشاندن بستگان خويش، در سال27 هجرى ابو موسى را از ولايت بصره بر کنار کرد و آن را بهپسر خاله خود عبد الله بن عامر بن کريز از بنى عبد شمسسپرد(خليفه، ص 116). پس از اين ابو موسى به کوفه رفت و درآنجا مسکن گزيد. او هنگامى که از ولايت بصره کنار رفت تنهاششصد درهم داشت که براى نياز خانودهاش بود(ابن سعد،83/4).ابو موسى دوره ولايت خود بر بصره را با موفقيت و به خوبىسپرى کرد. نشانه توفيق وى را مىتوان در رضايت مردم از وىجستجو کرد زيرا هيچ اعتراض قابل توجهى از وى به خليفهسختگيرى مانند عمر گزارش نشد تا موجب سرزنش و توبيخوى را فراهم آورد(براى اطلاع از برخى اعتراضات به عملکرد وى نزدعمر بنگريد: ابن شبه، 809/3). ضمن آن که برگزيده شدن وى بهعنوان والى کوفه از سوى مردم و به عنوان نماينده آنان در داستانتحکيم نشان از وجهه مناسب وى نزد مردم و نيروهاى سياسىداشت. او با مردم همدردى مىکرد و چون شنيد عدهاى تنها بهاين دليل که لباس مناسبى براى شرکت در نماز جمعه ندارند، ازآن پس تنها با عبايى در ميان مردم ظاهر مىشد(ابن سعد، 84/4).بر خلاف گزارش بالا، گزارش ديگرى حاکى از آن است کهابوموسى در موضع اتهام قرار داشته است. بر اساس اين گزارشدر ديدارى که ميان ابوذر و ابو موسى رخ داده، ابوذر تمايلنداشت که در کنار ابوموسى باشد، زيرا وى را يکى از عاملانخلفا مىدانست که از اين منصب براى انباشتن ثروت استفادهمىکردهاند (رک: طبرى، 533/11). اين که ابو موسى خانهشناخته شدهاى در کوفه براى خود داشت(ابن سعد، 95/6؛بلاذرى، انساب، 36/4) مىتواند گزارش دوم را تأييد کند.فصل ديگرى از زندگانى سياسى ابوموسى با قرار گرفتن درمنصب ولايت کوفه آغاز مىشود. در سال 34 مردم کوفه عليهسعيد بن العاص فرماندار اموى کوفه شوريدند. مالک اشتر کهجريانات را رهبرى مىکرد از ابو موسى خواست که امامتنمازگزاران را به عهده گيرد. و در پى آن مردم کوفه از عثمانخواستند که وى را فرماندار کوفه گرداند (خليفه، ص 124).عثمان تحت فشار کوفيان، ولايت ابوموسى بر کوفه را تأييد کرد.پيش از اين عايشه از عثمان خواسته بود ابو موسى اشعرى را بهولايت بگمارد. مضمون اصلى درخواست عايشه براى ولايتافرادى مانند عمرو عاص و ابو موسى اشعرى، شکستن انحصارامويان در فرمانروايى بر سرزمينهاى اسلامى بود(مادلونگ،145).ابو موسى با اين که توسط ناراضيان انتخاب شده بود اما درجريان قتل عثمان با آنان همراهى نکرد. وى قتل عثمان راگمراهى مىدانست که براى امت ثمرهاى جز خون نخواهدداشت (ابن شبه، 1242/4).با برگزيده شدن امام على (ع) به خلافت و تعويض استانداراندوره عثمان، با سفارش افرادى مانند مالک اشتر، ابو موسى برولايت کوفه باقى ماند. اما در آستانه جنگ جمل وى ازدستورات امام على(ع) سرپيچيد و به فرستادگان آن حضرتبراى جمع آورى و بسيج نيرو بى اعتنايى کرده، در برابر آناناستقامت نمود. امام در نامه تندى او را »يا ابن الحائک« خواند واز فرماندارى کوفه عزل کرد(مفيد، 243). ابو موسى با استناد بهسخنى از رسول خدا(ص) از مردم مىخواست که در فتنه، بهکنج خانه خزيده و طرفين ماجرا را کمک نکنند(قاضى نعمان،384/1؛ مفيد، 252،247). ابو موسى پس از عزل از فرماندارىکوفه تا مدتى متوارى بود تا اين که امام على (ع) به او امانداد(طبرى، 51/5).داستان تحکيم: منفورترين فراز زندگى ابو موسى مربوط به ايفاىنقش منفى در حادثه تحکيم است. پس از آن که در صفين قرارحکميت گذاشته شد، ياران يمنى امام على (ص) از جمله اشعثبن قيس، بر حکميت ابوموسى تأکيد کردند. ابو موسى پيش ازاين در جريان جنگ جمل، با امام على(ع) همراهى نکرده و آنحضرت وى را از ولايت کوفه عزل کرده بود و رأى و حزمستودهاى براى وى نمىشناخت (دينورى، 192). طبيعى بود کهاو نمىتوانست نماينده واقعى امام على(ع) باشد. بنا بر اينواگذارى نمايندگى امام على(ع) به او على رغم ابراز پارهاىمخالفتها از سوى افرادى مانند ابن عباس و احنف بن قيس،تنها در برابر فشار اطرافيان و بدنه اصحاب آن حضرتمىتوانست قابل توجيه باشد(ابن عساکر، 94/32). يمنىها که ابوموسى را براى حکميت پيشنهاد مىکردند در پى کسى بودند کهاز على (ع) و معاويه فاصلهاى برابر داشته باشد در حالى کهنماينده معاويه چنين نبود. اشعث و ياران وى که با انتخاب ابنعباس به عنوان حَکَم مخالف بوده و بر انتخاب ابو موسى تأکيدمىکردند، سخنشان اين بود که در اين قضيه نبايد دو مُضرى بهحکميت بنشينند بلکه بايد يک طرف يمنى باشد (ابن اعثم،3/4). ابو موسى در اين زمان در مکانى ميان شام و عراق عزلتگزيده بود، وقتى شنيد به عنوان حکم انتخاب شده بى درنگپذيرفت(دينورى، 193).پيش از عزيمت ابو موسى به دومة الجندل، ياران امام على (ع(مانند ابن عباس، شريح بن هانى، احنف بن قيس و ديگران کهنگران از انتخاب ابو موسى بوده و او را مردى سطحىمىدانستند که صلاحيت رويارويى با عمرو عاص را ندارد،سفارشهاى مؤکدى کردند که فريب عمرو عاص رانخورد(منقرى، 545؛ ابن قتيبه، الامامه، 153/1). ابو موسى کهگمانهاى بد ياران امام را در باره خود مىديد به آنان گفت:شايسته نيست گروهى که مرا متهم مىکنند مرا به مهمى اعزامدارند تا باطلى از آنها دور يا حقى را براى آنان تأمين و تثبيت کنم(نصر بن مزاحم،534). شريح بن هانى نيز در پاسخ طعنهها گفتکه مردان ما در نکوهش ابو موسى شتاب ورزيدند و از سر بدگمانى به وى طعنهها زدند، ان شاء الله خداوند وى را از لغزشباز دارد(نصر بن مزاحم، ص 536).امام على (ع) نيز که اعتماد چندانى به ابو موسى نداشت،عبد الله بن عباس را نيز به عنوان نماينده شخصى خود همراه اوفرستاد. اردوگاه معاويه نيز که از مخالفت اصحاب برجسته امام على(ع)با انتخاب ابو موسى و سستى پايگاه وى در ميان آنان اطلاعداشت، تلاش در کشاندن ابو موسى به سوى خود کرد. معاويهدر نامهاى به ابو موسى نوشت که اگر با وى مانند عمرو بن عاصبيعت کند، دو فرزندش را يکى بر کوفه و ديگرى را بر بصره بهولايت گماشته و تمام حوائج وى را بر آورده مىگرداند. اماابو موسى پيشنهاد معاويه را نپذيرفت (ابن سعد، 84/4؛ ابنعساکر، 95/32).مذاکرات حکمين در دو مرحله و دو منطقه دومة الجندل و اذرحانجام شد(مادلونگ، 347). در مذاکرات دومة الجندل، آنچهحکمين بر آن اتفاق کردند، بى گناه کشته شدن عثمان بود. اينحکم آشکارا به نفع معاويه بود زيرا خود را خويشاوند وى وخونخواه او معرفى مىکرد. در مذاکرات اذرح که ابو موسى ديگرنماينده امام على(ع) نبود و از ياران امام کسى در آن مذاکرتحضور نداشت (عبد الرزاق، 463/5)، مباحث ديگرى در بارهخلافت مطرح شد. ابو موسى که شيفته »روش عمر« در خلافتبود به پسر وى عبد الله بن عمر گرايش داشت - ابن عمر دامادابو موسى اشعرى؛ مسعودى، 397/2- و پيشنهاد برگزيدن وى بهخلافت را مطرح مىکرد(ابن قتيبه، الامامه، 156/1؛ دينورى،199). در پى اقدام ابو موسى براى معرفى عبدالله بن عمر براىخلافت، ابن عمر به ابو موسى نامهاى نوشت و اظهار داشت،کارى که عمر وى را از آن نهى کرده بدان وارد نخواهد شد. ابنعمر در اين نامه - که در اصالت بخش هايى از آن مىتوان ترديد کرد-امام على (ع) را شايستهتر از خود به خلافت دانست وابو موسى را به تندى سرزنش کرده و در نزاع امام على(ع ) ومعاويه، امام را بر حق دانست. ابو موسى به ابن عمر جواب دادکه اين کار را براى رضاى خدا انجام داده و قصد قربت به خداداشته نه قصد قربت به وى (ابن قتيبه، الامامه، 159/1).پس از اين که دو حکم نتوانستند بر شخص واحدى اتفاق نمايند،نهايتا قرار بر اين شد که مسئله خلافت به شورى واگذار شود.وى امارت را چيزى مىدانست که با مشورت فراهم آيد و آنچه باشمشير بدست آيد، پادشاهى است (ابن سعد، 85/4). تلاش وزيرکى عمروعاص سر انجام بر اين منجر شد که ابو موسى امامعلى(ع) را از خلافت عزل کرد اما عمرو عاص بر خلاف قرارىکه با ابو موسى گذاشته بود، معاويه را براى خلافت تأييد کرد.ابو موسى که گمان مىکرد با مواضع خود مىتواند خلافت را ازچنگ دو رقيب بيرون بياورد، خود را شکست خورده يافت و ازترس امام على(ع) به مکه پناه برد. امام على(ع) تصميم حکمينرا مخالف کتاب خدا دانست و آن را محکوم کرد و در قنوت نمازبر ابو موسى اشعرى، معاويه و عمرو عاص لعن کرد(الاصولالستة عشر، 88؛ کرکى، 335/2)معاويه پس از تحکيم، زمانى که ابو موسى در مکه بود براىکشاندن وى به شام و بهره بردارى بيشتر از او، به او نامه نوشتو از او خواست به شام نزد وى برود. اما ابو موسى تقاضاى وىرا نپذيرفت و گفت از اين اقدام قصد الهى داشته (اردت بما صنعتوجه الله) و در باره امام على(ع) نظر مساعدى دارد (ابن قتيبه،الامامه، 160/1؛ ابن عساکر، 96/32). امام على (ع) چون از جواب نامه ابو موسى به معاويه اطلاعيافت، بر او ترحم کرد و دوست داشت که ابو موسى مجددا بهاردوگاه وى بپيوندد. نامهاى به او نوشت و وى را مردى گمراه اماشايسته استغفار دانست. ابو موسى تمايل به بازگشت به سوىامام داشت اما به گفته خود حياء از اجحافى که در حق على (ع )کرده بود مانع از اين کار شد. او در جواب نامه امام نوشت کهبرايش عذرى باقى نمانده و موقعيت وى در مکه بهتر از شام وعراق است (ابن قتيبه، الامامه، 161/1).ابو موسى پس از شهادت امام على (ع)، و صلح امام حسن (ع)نزد معاويه رفت و چون در بار اول بر وى به خلافت سلام نکرد،از سوى معاويه تهديد به مرگ شد، ابو موسى روز بعد آمد و براو به اميرى مؤمنان سلام کرد، و رفتار روز گذشته خود راتصحيح نمود،(بلاذرى، انساب، 54/5؛ ابن عساکر،97/32). براساس گزارش بلاذرى(انساب، 50/5)، تحليل معاويه از آمدنابو موسى به نزد وى درخواست ولايت و امارت بوده که معاويهبا آن موافقت نکرده است. معاويه هميشه اقدام ابوموسى در مسئله حکميت را حرکتى بهنفع خود دانسته و وى را برادر و دوست خود قلمداد مىکرد،بدين خاطر به فرزندش يزيد سفارش کرد در صورتى که بهحکومت رسد، با ابو بُرده، فرزند ابو موسى به نيکى رفتار کند(ابن سعد، 84/4). ابو برده بعدها در شمار اشراف کوفه و جانبدارامويان بود.درگذشت: ابوموسى هنگام مرگ وصيت کرد براى تشيع جنازهکسى را خبر نکرده و پشت جنازه وى صدايى بلند نشده و آتشىروشن نگردد. وى از جامه دريدن، چهره خراشيدن و بلندگريستن نهى کرد(ابن سعد، 86/4).در محل و زمان مرگ وى اختلاف است. مرگ وى در سال44،42(بلاذرى، انساب،229/1)، 51 ،50، (خليفه بن خياط،طبقات، 126) و 52 (طبرى، 240/5) گفته شده است (ابن سعد،87/4؛ ابن عبد البر، 327/4؛ ابن اثير، 300/6).تاريخ وفاتهاى پنجاه به بعد احتمالا با مسئله ديگرى که مربوطبه تعداد اشعريانى است که خدمت رسول خدا(ص) در سالهفتم آمدند، آميخته شده است. پذيرش وفات وى در سال 50 وتاريخهاى پس از آن، موجب خدشه دار شدن گزارشهاى مربوطبه اسلام وى در مکه مىشود. بنا بر اين براى جمع ميانگزارشها سال 42 تا 44 مىتواند زمان مناسب مرگ وىمحسوب شود.برخى محل مرگ وى را در مکه و برخى در کوفه در خانهخودش که در کنار مسجد بود نوشتهاند (ابن عبد البر، 327/4).اين که زياد بن ابيه وصيت کرد در کنار ابو موسى اشعرى دفنشود نشان مىدهد که قبر وى در کوفه بوده است(بلاذرى،انساب، 289/5).گفته شده است وى هنگام مرگ 63 سال داشت (ابن عبد البر،104/3). بايد توجه داشت که عدد رُند و کليشهاى 63 براى سنافراد بسيارى به کار مىرود. ابو موسى با ام کلثوم دختر فضل بن عباس بن عبد المطلبازدواج کرد(ابن حبيب بغدادى، 439؛ بلاذرى، انساب، 36/4؛ ابنقتيبه، معارف، 121؛ ابو نعيم، 1749/4). از وى نسلى باقى ماندکه در کوفه مىزيستند(ابن سعد، 378 ،95/6). احاديث بسيارىاز او در کتب حديث پراکنده است. احمد بن حنبل(مسند،419 -391/4) در عنوانى جداگانه احاديث وى را در 30 صفحهرحلى گرد آورده است. مآخذ: اسد الغابه + الاستيعاب + الاصابه + السيره النبويه +الطبقات الکبرى + المحبر+ المغازى واقدى + انساب الاشراف +تاريخ الطبرى + تاريخ خليفة بن خياط+ تاريخ مدينه دمشق + مسنداحمد+ معجم الصحابه بغوى + معرفه الصحابه ابو نعيم + ابن ابى شيبه (م 235)، المصنف، تحقيق سعيد محمد لحام،بيروت، دار الفکر، 1409؛ ابن اعثم کوفى، احمد(م 314)،الفتوح، بيروت، دار الندوة الجديده؛ ابن شبه نميرى، عمر(م 262)، تاريخ المدينهالمنوره، تحقيق فهيم محمد شلتوت، قم،دارالفکر؛ ابن قتيبه، عبداللَّه بن مسلم (م 276)، الامامة و السياسة،تحقيق على شيرى، قم، شريف رضى، 1413؛ ابن قتيبه، عبداللَّهبن مسلم (م 276)، المعارف ، تحقيق ثروت عکاشة، قاهره،دارالمعارف؛ برجلانى، محمد بن الحسين(م 238)، الکرم والجود، تحقيق عامر حسن صبرى، بيروت، دار ابن حزم، 1412؛بلاذرى، احمدبن يحيى (م 279)، فتوح البلدان، قاهره، مکتبةلجنة البيان العربى، 1379؛ بياضى، على بن يونس (م 877)الصراط المستقيم الى مستحقى التقديم، تحقيق محمد باقربهبودى، المکتبة المرتضوية لاحياء آلاثار الجعفرية؛ دينورى،ابو حنيفه (م 282)، الاخبار الطوال، تحقيق عبد المنعم عامر، داراحياء الکتب العربيه، 1960م؛ سجستانى، عبد الله بن سليمان،کتاب المصاحف، تحقيق محمد بن عبده، قاهره، الفاروقالحديثة للطباعة و النشر، 1423؛ سليم بن قيس هلالى، کتابسليم، تحقيق محمد باقر الانصارى، قم، دليل ما، 1381؛صدوق، محمد بن على (م 381)، الخصال، تحقيق على اکبرغفارى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى؛ صنعانى، عبد الرزاق بنهمام (م 211)، مصنف، تحقيق حبيب الرحمن الاعظمى،المجلس العلمى، 1392؛ طبرى، محمد بن جرير بن رستم،المسترشد فى امامه امير المومنين (ع)، تحقيق شيخ احمدالمحمودى، قم، موسسه الثقافه الاسلاميه؛ فسوى، يعقوب بنسفيان(م 277)، المعرفة و التاريخ، تحقيق اکرم ضياء العمرى،بيروت، مؤسسة الرساله، 1401؛ قاضى نعمان (م 363)، شرحالأخبار فى فضائل الأئمة الأطهار (ع)، تحقيق سيد محمدحسينى جلالى، قم، مؤسسة النشر الاسلامى؛ کرکى، على بنالحسين (م 940)، جامع المقاصد، قم، مؤسسة آل البيت، 1408؛کلبى، هشام بن محمد، (م 204) نسب مَعَد و اليمن الکبير، تحقيقمحمود فردوس العظم، دمشق، دار اليقظه؛ مادلونگ، ويلفرد،جانشينى حضرت محمد(ص)، ترجمه احمدنمايى و ديگران،مشهد، بنياد پژوهشهاى اسلامى، 1377؛ مسعودى، على بنالحسين (م 346)، مروج الذهب و معادن الجوهر، قم، مؤسسةدارالهجره، 1409؛ مفيد، محمد بن محمد (م 413)، الجمل،تحقيق سيد على مير شريفى، قم، المؤتمر العالمى لألفية الشيخالمفيد، 1413؛ منقرى، نصر بن مزاحم (م 212)، وقعة صفين،تحقيق عبدالسلام محمد هارون، قم، المکتبة آيت اللَّه العظمىمرعشى النجفى؛ نخبة من الرواة(م حدود 150)، الاصول الستةعشر، قم، دار الشبسترى، 1405؛ يعقوبى، احمد بن واضح(م 284)، تاريخ اليعقوبى، بيروت، دار صادر.منبع: www.historylib.com
این صفحه را در گوگل محبوب کنید
مروري بر زندگي ابوموسي اشعري (م 44) نويسنده: منصور داداش نژاد مقاله اي که در پي خواهد آمد مروري است بر زندگي ابوموسي اشعري اين رجل سياسي جنجالي تاريخ اسلام که ...
مروري بر زندگي ابوموسي اشعري (م 44) اين نوشته به سبک دايره المعارفي نوشته شده و به همين دليل منابع در داخل پرانتز و در ... در برابر گزارشهاى ياد شده برخى اخبار ...
-