تور لحظه آخری
امروز : جمعه ، 13 مهر 1403    احادیث و روایات:  امام علی (ع):اگر نمازگزار بداند تا چه حد مشمول رحمت الهى است هرگز سر خود را از سجده بر نخواهد داشت...
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها




آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1820397607




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

آسیب شناسی علوم انسانی


واضح آرشیو وب فارسی:تبیان: آسیب شناسی علوم انسانیمقام معظم رهبری در یکی از دیدارهای اخیرشان فرمودند: «مبانی علوم انسانی غرب که در دانشگاههای کشور به صورت ترجمه ای تدریس می شود، جهان بینی مادی و متعارض با مبانی قرآنی و دینی است، در حالی که پایه و اساس علوم انسانی را باید در قرآن جستجو کرد» [1]. در این نوشتار اندک سعی می شود به برخی از ابعاد این موضوع پرداخته شود.
مقام معظم رهبری
همانطور که می دانیم پیدایش دانشگاه به سبک نوین در ایران عمری کمتر از یکصد سال دارد و زمانی که ما شروع به تاسیس دانشگاه و آموزش رشته های مختلف نمودیم، دانشگاه در غرب عمری بیش از چهارصد سال داشته است و در این مواجهه با عصر جدید، فرصتی برای اندیشیدن در مبانی معرفتی علوم انسانی وجود نداشته است. با این وجود در طول دهه های اخیر اندیشمندان اسلامی تلاش هایی را برای احیای علوم انسانی مبتنی بر مبانی معرفتی اسلام داشته اند که البته هنوز راهی طولانی برای احیای این علوم در پیش است.متاسفانه به دلایل مختلف که به برخی از آنها دراین نوشتار اشاره خواهد شد علوم انسانی در کشورمان از فقر نظریه پردازی رنج می برد و در دانشگاه هایی که رشته های علوم انسانی را ارائه می دهند نیز حرکت جدی برای واکاوی مبانی علوم انسانی و نظریه پردازی مبتنی بر مبانی معرفتی اسلامی دیده نمی شود. در برخی موارد حتی روحیه جزم اندیشی در دانشگاهها باعث شده است در مبانی همین علوم غربی نیز نتوان انتقاد و نوآوری جدیدی ارائه کرد. به یاد دارم که در دوره کارشناسی ارشد و زمانی که استاد در درس اقتصاد کلان پیشرفته در حال توضیح راجع به یکی از نظریات فریدمن (که در علم اقتصاد کاملا شناخته شده است) بود، از ایشان پرسیدم که اگر فلان متغیر را در مدل فریدمن به صورت دیگری مورد استفاده قرار دهیم آنگاه مدل به واقعیت نزدیکتر خواهد بود. در حالی که انتظار می رفت استاد این فرض تغییر در مدل را در کلاس به بحث بگذارد، متاسفانه برخورد غیر منتظره ای با این سؤال صورت گرفت که انگار طلبه ای بخواهد  تعمدا آیه ای از قرآن را به صورت تحریف شده نزد استاد قرائت کند.مقام معظم رهبری:پایه و اساس علوم انسانی را باید در قرآن جستجو کردالبته جالب است بدانیم که در محیط های علمی در دانشگاههای غربی اینگونه نگاه جزم اندیشانه به علوم انسانی، که در کشور ما توسط برخی اساتید علوم انسانی و اکثرا فارغ التحصیل از غرب صورت می گیرد، وجود ندارد. در آنجا حتی در نظریات کاملا پذیرفته شده نیز می توان ایراد وارد کرد و استاد سعی می کند نقد وارده را بر اساس مبانی روش شناسی نظریه مذکور بررسی و تحلیل نماید. این موضوع نشان می دهد که متاسفانه برخی از اساتید ما در علوم انسانی در دفاع از مبانی علوم وارداتی با تعصب بسیار بیشتری از خود نظریه پردازان آن، سعی در خدشه ناپذیر نشان دادن مبانی این علوم دارند.علوم انسانی را می توان مجموعه علومی قلمداد کرد که به بررسی رفتارهای فردی و یا اجتماعی انسان می پردازند. بر این اساس علومی همچون روانشناسی، جامعه شناسی، اقتصاد، ادبیات، فلسفه و ... به عنوان علوم انسانی شناخته می شود. وجه تمایز علوم انسانی با علوم طبیعی( فیزیک، شیمی و...) و یا علوم دقیقه (ریاضیات، منطق و...) در این است که در علوم انسانی آنچه اهمیت پیدا می کند، نوع نگرش به انسان به عنوان موضوع مورد مطالعه و رابطه او با جهان اطراف و جامعه است.
مقام معظم رهبری
برای آنکه ریشه های شکل گیری مبانی معرفتی علوم انسانی را بررسی کنیم می توان به نقطه شروع این علوم به سبک نوین از دوران بعد از رنسانس رجوع کرد. در آن زمان (دوران قبل از مدرنیسم) رفتارهای کلیسا و نوع برخورد کلیسا با دانشمندان باعث شکل گیری جریانی افراطی در علوم گشت که بر اساس آن برای رسیدن به نتایج کاملا علمی می بایست تنها در چارچوب ادراکات بشری که مستقل از هر نوع دانش فرا حسی است فکر کرد. همچنانکه شهید مطهری در بحث علل گرایش به مادیگری بیان می کنند که کلیسا چه از نظر نارسایی در الهیات و ماوراءالطبیعه و چه از نظر رفتار غیر انسانیش با توده مردم خصوصا طبقه دانش مندان و روشن اندیشان باعث گرایش به سمت مادیگری شد [2]. این نوع رویکرد در علوم انسانی باعث شد نوع نگاه به انسان تنها معطوف به جنبه های مادی زندگی بشری گردید که در آن دیگر نیازی به منبع شناختی همچون وحی وجود ندارد و علوم انسانی در چنین بستر معرفت شناختی رشد کرد، که در آن انسان بدون توجه به جایگاه او در نظام آفرینش و محدود به زندگی مادی دیده می شود.آنچه که امروزه تحت عنوان علوم انسانی در دانشگاهها (اعم از دانشگاههای غربی و ایران) تدریس می شود را می توان به عنوان پوسته ای تصور کرد که در زیر آن لایه های مختلف معرفتی وجود دارد که هر چه به هسته آن علوم نزدیک می شویم در واقع مبانی اولیه فلسفی که زیر بنای علوم است، نمود می یابد. به طور خلاصه باید گفت، هسته فلسفی علوم انسانی در غرب ریشه در نگاه ماتریالیستی و اومانیستی به انسان  دارد که این نگاه معرفت شناختی در سطوح بالاتر به رویکرد فردگرایی روش شناسی در علوم خواهد رسید. در این چارچوب معرفتی رابطه انسان با خدا قطع می شود و نظریاتی که خارج از دایره ادراک بشری به طور تجربی و یا حسی باشند ارزش علمی نخواهند داشت و وقتی نظریه ای فاقد ارزش علمی باشد آنگاه نظریات دیگر که مبانی معرفت شناختی آن سازگار با رویکرد ماتریالیستی و اومانیستی است جایگزین خواهد شد و این نظریات پایه، به عنوان ستون و چارچوب اصلی علوم انسانی رشد خواهند کرد.شهید مطهری:کلیسا چه از نظر نارسایی در الهیات و ماوراءالطبیعه و چه از نظر رفتار غیر انسانیش با توده مردم خصوصا طبقه دانش مندان و روشن اندیشان باعث گرایش به سمت مادیگری شد برای شناخت بهتر اثرات این نوع جهان بینی بر رشد علوم انسانی، به طور مختصر به بررسی اندیشه اومانیسم می پردازیم. اومانیسم [3] در فارسی به صورت اصالت انسان، انسان گرایی، انسان مداری و ... ترجمه شده است. این مکتب، انسان را محور ارزش ها قرار می دهد یعنی اصالت به اراده و خواست او داده می شود. در این نظریه همه چیز از انسان شروع می شود و به انسان نیز ختم می شود و هیچ حقیقتی برتر از انسان وجود ندارد. بنابراین بر اساس این تعریف می توان دید که چگونه اومانیسم در مقابل مکتب دین که بر اساس خدامحوری است قرار گرفته است. در نگاه اومانیستی انسان در این جهان کاملا آزاد است و تا زمانی که به دیگران متعرض نشود بدون آنکه پاسخگوی رفتار خود باشد به هر نحوی که تمایل داشت می تواند رفتار کند که این رفتار در حوزه فردی محدود به هیچ چارچوب و قیدی نیست چون اصولا در این نوع نگاه به انسان، هیچ چارچوب پذیرفته شده ای که خارج از قوه ادراک بشری باشد پذیرفته نیست و بنابراین انسان مانند موجودی رها شده در این عالم پاسخگوی آنچه انجام می دهد نخواهد بود در حالی که خداوند می فرماید: «أَیَحْسَبُ الْإِنسَانُ أَن یُتْرَكَ سُدًى» (آیا انسان گمان می کند بی هدف رها می شود؟) [4]. بنابراین در نگاه توحیدی انسان نه تنها در این عالم رها نشده است بلکه در برابر آنچه که انجام می دهد در روز قیامت باید پاسخگو باشد.اومانیسم را در مقابل اصالت خدا، به اصالت بشر نیز تعریف کرده اند. در اندیشه اسلامی انسان دارای کرامت ذاتی و اشرف مخلوقات است، اما این مقام و منزلت را تنها درذیل بندگی خداوند به دست می آورد، حال آنکه در اندیشه اومانیستی بشر اصل و مدار عالم فرض می گردد و عقل خود بنیان بشری، مستقل از وحی به عنوان راهنما و معلم زندگی وی تعیین می گردد. به این دلیل اومانیسم در مقابل خداگرایی قرار دارد [5]. در این نگاه، انسان مستقل از هرنوع منبع متعالی (فرا بشری) خود نقطه آغاز و پایان شناخت و معرفت است.
مقام معظم رهبری
برای آنکه نشان دهیم چگونه فلسفه اومانیسی به عنوان سنگ بنای علوم انسانی نوین شکل گرفت به طور نمونه می توان به رابطه این نوع تفکر بر گسترش علم اقتصاد در طول سده های اخیر توجه کرد. پریبرام [6] معتقد است که تاریخ تعقل اقتصادی جزئی از کل تاریخ اندیشه غربی است و گرایش های فلسفی بزرگ، تاثیر تعیین کننده ای در تحول و شکل گیری اندیشه های اقتصادی داشته اند [7]. در واقع جریان تفکر اومانیستی بعد ازدوران رنسانس از طریق ایجاد مفاهیم نومینالیسم [8] و فردگرایی [9] تاثیر شگرفی در شکل گیری معرفت شناسی علم اقتصاد گذاشت. معرفت شناسی نومینالیستی باعث تغییر تفکر ذاتگرا [10] به تفکر فرضیه ای [11] شد که بر اساس آن وجود واقعی مفاهیم در خارج از ذهن زیر سؤال می رود [12]. جان لاک پایه گذار اندیشه نومینالیستی است و آدام اسمیت نیز متاثر از این اندیشه، اقتصاد سیاسی کلاسیک را مطرح کرد. در نظریه اسمیت سه مفهوم بنیادی: آزادی، فرد و نفع شخصی وجود دارد که این مفاهیم مؤلفه های نظم خاصی به شمار می روند که به نظر اسمیت نفع عمومی حاصل عملکرد آن است که این نظم همان اقتصاد مبتنی بر بازار آزاد است [13].بنابراین می توان گفت پایه و اساس اقتصاد کلاسیک که در ادامه منجر به شکل گیری علم اقتصاد به شکل نوین گردید ریشه در فلسفه اومانیسم دارد که در آن انسان به عنوان خواستگاه و معیار ارزش در نظر گرفته می شود و اینجاست که احساس استغناء از وحی و استمداد از شناخت فرا بشری منجر به فاصله گرفتن مبانی معرفتی علوم انسانی از منبع وحی می گردد.حال اگر به مبانی علوم انسانی بر اساس نگاه اسلامی بپردازیم خواهیم دید که هسته معرفتی علوم انسانی- اسلامی مبتنی بر منابع دیگری است که علوم انسانی متعارف فاقد آن است و آن اتصال به منبع وحی است که باعث شکل دادن هسته معرفتی علوم اسلامی خواهد شد. بنابراین می توان گفت تمایز مهم بین علوم انسانی متعارف و علوم انسانی مبتنی بر نگاه اسلامی آن است که در علوم انسانی - اسلامی ، هسته اصلی معرفت شناسی مبتنی است بر منبع وحی و حدیث که با استفاده از عقل و اجتهاد می توان این هسته را شناخت و به لایه های دیگر معرفت شناسی که در سطوح بالاتر به روش شناسی علوم انسانی-اسلامی خواهد رسید، دست یافت.هر که نیکوتر پذیرد معرفتش بهتر است. وآنکه به فرمان خدا داناتر است، عقلش نیکوتر است، و کسی که تعقلش کاملتر است مقامش در دنیا و آخرت بالاتر استآنچه باعث برتری اندیشه اسلامی بر اندیشه های غربی همچون اومانیسم می شود اتصال عقل با وحی است. البته در این نگاه هیچ تضادی بین عقل و شناخت علمی وجود ندارد، به بیان  دیگر وحی به عنوان منبع شناخت واقعی که در آن هیچ خطایی راه ندارد به کمک عقل آمده و باعث بارور شدن عقل می شود در حالی که در اندیشه غربی با انفصال عقل از منبع وحی، نهایتا تلاش برای شناخت به شک گرایی و توهم منجر خواهد شد. در واقع باید گفت در اندیشه اسلامی چیزی از علم کاسته نمی شود بلکه بواسطه اتصال با منبع شناخت حقیقی، راه برای یافتن روش های علمی دقیق تر و رفع ابهامات از علم گشوده خواهد شد. امام موسی ابن جعفر(ع) به هشام ابن حکم می فرماید: «ای هشام، خدا پیامبران و رسولانش را به سوی بندگانش نفرستاد، مگر برای آنکه از طریق خدا خردمند شوند. پس هر که نیکوتر پذیرد معرفتش بهتر است. وآنکه به فرمان خدا داناتر است، عقلش نیکوتر است، و کسی که تعقلش کاملتر است مقامش در دنیا و آخرت بالاتر است.» [14].در پایان باید گفت حال که سی سال از عمر نظام جمهوری اسلامی می گذرد بسیار بجاست که همه اندیشمندان در حوزه علوم انسانی (در حوزه و دانشگاه) و نیز مجریان مربوطه یک حرکت جدید را در راستای تبیین مبانی علوم انسانی اسلامی شروع کرده و دانشگاههای کشور را از نخوت و ترجمه زدگی در علوم انسانی نجات دهند. به امید آنکه روزی شاهد رنسانسی در علوم انسانی اسلامی باشیم. پی نوشت: [1]  دیدار با بانوان قرآن پژوه، 28/7/88 [2]  شهید مطهری، علل گرایش به مادیگری [3]  Humanism [4]    قرآن کریم، القیامة، 36 [5]  مهدی عبداللهی، اومانیسم، پژوهشکده باقرالعلوم [6] Karl Pribram [7]    موسی غنی نژاد، 1376 [8]  Nominalism [9]  Individualism [10]  Essential [11]  Hypothetical [12]    مریم صانع پور، تاثیر مبانی معرفت شناختی اومانیسم در اقتصاد [13]  موسی غنی نژاد ، 1376 [14]  کلینی، جلد 1، ص 18منبع: الفنوشته:منصور ملکیتنظیم برای تبیان : سعید آقازاده





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: تبیان]
[مشاهده در: www.tebyan.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 314]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


گوناگون

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن