تور لحظه آخری
امروز : چهارشنبه ، 28 شهریور 1403    احادیث و روایات:  پیامبر اکرم (ص):روزه براى من است و من پاداش آن را مى‏دهم.
سرگرمی سبک زندگی سینما و تلویزیون فرهنگ و هنر پزشکی و سلامت اجتماع و خانواده تصویری دین و اندیشه ورزش اقتصادی سیاسی حوادث علم و فناوری سایتهای دانلود گوناگون شرکت ها

تبلیغات

تبلیغات متنی

تریدینگ ویو

کاشت ابرو

لمینت دندان

لیست قیمت گوشی شیائومی

صرافی ارکی چنج

صرافی rkchange

دزدگیر منزل

تشریفات روناک

اجاره سند در شیراز

قیمت فنس

armanekasbokar

armanetejarat

صندوق تضمین

طراحی کاتالوگ فوری

Future Innovate Tech

پی جو مشاغل برتر شیراز

لوله بازکنی تهران

آراد برندینگ

وکیل کرج

خرید تیشرت مردانه

وام لوازم خانگی

نتایج انتخابات ریاست جمهوری

خرید ابزار دقیق

خرید ریبون

موسسه خیریه

خرید سی پی کالاف

واردات از چین

دستگاه تصفیه آب صنعتی

حمية السكري النوع الثاني

ناب مووی

دانلود فیلم

بانک کتاب

دریافت دیه موتورسیکلت از بیمه

خرید نهال سیب سبز

قیمت پنجره دوجداره

بازسازی ساختمان

طراحی سایت تهران سایت

دیوار سبز

irspeedy

درج اگهی ویژه

ماشین سازان

تعمیرات مک بوک

دانلود فیلم هندی

قیمت فرش

درب فریم لس

شات آف ولو

تله بخار

شیر برقی گاز

شیر برقی گاز

خرید کتاب رمان انگلیسی

زانوبند زاپیامکس

بهترین کف کاذب چوبی

پاد یکبار مصرف

روغن بهران بردبار ۳۲۰

قیمت سرور اچ پی

بلیط هواپیما

 






آمار وبسایت

 تعداد کل بازدیدها : 1816514953




هواشناسی

نرخ طلا سکه و  ارز

قیمت خودرو

فال حافظ

تعبیر خواب

فال انبیاء

متن قرآن



اضافه به علاقمنديها ارسال اين مطلب به دوستان آرشيو تمام مطالب
archive  refresh

تلخ اما حقیقت!


واضح آرشیو وب فارسی:راسخون:
تلخ اما حقیقت!
تلخ اما حقیقت! نويسنده:یاسر آیین آلبرت شواتیزر از جمله کسانی است که به وضعیت بحران امروزی بشر اشاره کرده و میگوید: بر همه آشکار است که ما در راه خود نابود کردن فرهنگی هستیم.نفی عظمت‌ها و آرمان‌های متعالی انسانی و تنزل دادن انسان تا حد زنبوران عسل، حکم به نابودی انسان و انسانیت دادن است. همچنین اگر از حقایق ضروری زندگی مانند علم، معرفت و دیگر فعالیت‌های فکری برای تنظیم حیات نیز آن جنبه آرمانی و فرهنگی حذف شود به طوری که به جدا کردن حس کمال یابی از متن زندگی منتهی می شود، این جدایی موجب دوگانگی در وضع روانی انسان در ارتباط با زندگی طبیعی و معنوی او می‌شود. در اوایل قرن بیستم، بشریت شاهد تلاشهای بسیار جدی تعدادی از بزرگترین جوامع دنیا بود که تصمیم گرفته بودند واقع گرایانه ترین مکتب اقتصادی و اجتماعی و حقوقی و اخلاقی را در جوامع خود پیاده کنند، مکتبی که به کلی هرگونه واقعیت و هدف متعالی و آسمانی را نفی میکرد و تنها به زندگی طبیعی انسانها نظر داشت که ظاهرا بهترین گزینه برای این مفهوم کمونیزم بوده است. آنها نه تنها موفقیتی کسب نکردند بلکه همان گونه که پیش بینی می‌شد، به ناتوانی آن مکتب در پاسخگویی به نیازهای زندگی بشر اعتراف صریح نمودند. این اعتراف به ضروری بودن فرهنگ و آرمان برای انسان و زندگی او معلول یک یا چند عامل قراردادی و سیاسی نبوده است. بلکه معلول انسانیت انسان است که بدون آن انسانیتی وجود نخواهد داشت که لازمه‌اش خروج انسان از غارهای ماقبل تاریخ و وارد شدن در دندانه‌های ناخودآگاه ماشین باشد. اینجاست که باید گفت تا بشر بوده، فرهنگ و آرمان هم بوده تا زندگی انسان را لطافت بخشد و پاسخگوی آرمانهای عالی و روحی او باشد. آمیختگی انسان با فرهنگ به همه شوون فکری و طبیعی زندگی او از اخلاق و هنر گرفته تا آزادی و مذهب و علم و معرفت واقعی و حتی به رسوم و قوانین حقوقی کیفیت خاصی بخشیده و آنها را باردار ارزش‌های فرهنگی کرده است. به عبارتی دیگر پذیرش این قضیه که با از بین رفتن فرهنگ معنوی (شامل اخلاق والای انسانی هنر به عنوان نمایانگر احساسات عمیق انسان در قلمرو چنان که باید باشد، آزادی به معنای شخصیت متکامل و فعال انسانی و مذهب) انسان حیات را داع خواهد گفت: سهل است و نیاز به تفکر زیاد ندارد. هر آن چه که در خصوص ویژگی‌های اخلاقی از انسان انتظار داریم، می‌توانیم در مقیاس مهمتری از حکومت‌ها، دولت‌ها، پارلمانها و سیاست‌های احزاب نیز انتظار داشته باشیم. اگر چنان چه سیاست بر مبنای اخلاق استوار نباشد باید گفت که برای انسانیت آینده‌ای وجود نخواهد داشت. متاسفانه در بعضی کشورها بعد از سالیان سال خفقان و فشارهای ناباورانه، نوعی آزادی عمل کنترل نشده در بین طبقه فقیر به وجود آمده و انسانهای زیادی را از مسیر وجدان جدا کرده، اما نباید این مشکل را به بعضی کشورهای جهان محدود کرد چرا که در اواخر دومین هزاره میلادی، این مشکل مسئله تمام انسانیت خواهد بود. تمدن بشری پیشرفت می‌کند اما در چه موردی؟ درباره پیشرفت چه چیزی صحبت می‌کنیم؟ پیشرفت فقط در سایه تمدن تکنولوژیک و تسهیل شرایط زندگی و اکتشافات نظامی به وجود می‌آید؟ انسان امروز با اشتهای کامل در حال بلعیدن طبیعتی است که به او تقدیم شده است اما در میان یک چنین پیشرفتی معیارهای اخلاقی او رشد نمی‌کنند آن چنان که احتیاجات مادی او با چنان سرعت بی حساب و کتاب در حال گسترش و پیشرفت است که نمی‌داند باید چه کار کند. انسان امروز به واقع اشباع نمی شود بلکه بی وقفه در حال هدر دادن سرمایه و هویت انسانی خویش است و این وضعیت حیات درونی انسان را تهدید می‌کند یعنی انسان به صورت واسطه منفعت پرش و استثمار در می‌آید. هر چند نقل و انتقالات و ارتباطات فوق العاده انسان آسان شده است و انسان‌ها نتوانسته‌اند از درون خانه خود، با پیچاندن یا فشار دادن بر روی یک دکمه تلویزیون تمام دنیا را سیر کنند، اما در اقیانوس اطلاعات سطحی، روح انسان نه رو به ترقی بلکه رو به زوال و انحطاط نهاده است. هر چقدر که رفاه مادی و آسایش، افزایش پیدا می‌کند. از حیات معنوی کاسته می‌شود. پیشرفت علم، تکنولوژی و اقتصاد ما را به بردگی سوق می‌دهد. همواره در پی اکتشافات جدیدی هستیم، اهداف را نادیده می‌گیریم و همواره از این سوال اساسی فرار می‌کنیم که واقعا هدف از زندگی چیست؟ تلفن و تلویزیون تمامیت عصر انسان امروز را متحول کرد تا آنجا که رشته ارتباطات بین انسانها رو به گسستن نهاد؛ افراد و سالخوردگان تک زیستی می‌کنند و انسان که در حال تبدیل شدن به اسباب بازی تکنولوژی هستند و قادر نیستند از آن در جهت همگونسازی و همانندسازی و انجام کارهای پسندیده و نیک استفاده کنند. به علاوه این که برای سرو کار داشتن یا مسئولیت‌های بزرگ زندگی، جامعه انسانی در حال حاضر بیشتر از گذشته در وضعیت تفرقه آمیز به سر می‌برد و فاقد آمادگی است و آهنگ خود را از دست داده است با آهنگی که بافطرت و وجود فیزیک یا عجین بوده است و مفاهیم بدونیک هم درپرده ابهام گرفته‌اند. شرایطی که رفاه مادی را تامین می‌کند. هر چند هم افزایش می‌یابد اما به همان اندازه ترس از مرگ باعث جاری شدن عرق سرد بر وجودمان می‌شود. زندگی اشباع ناپذیر و پرجنجال، به شکل بی سابقه‌ای یک نگرانی و ترس از مرگ را به وجود آورده است. انسانها رفته رفته تلاش می‌کنند خود را در مرکز طبیعت قرار داده و به جای آن که وجود خود را جزئی از وجود و هستی کاینات بدانند، وجود کائنات را همانند جزئی از وجود خود می‌بینند. این برداشت یعنی مرگ پایان هر چیزی است، در وجود انسان به یک نیروی برتر مبدل شده است چنان که اواسط قرن بیستم در شرایط تهدید هسته‌ای سپری شد و در پی این تهدید همه چیز بی اهمیت جلوه داده شد در پایان قرن بیستم کمونیزم به دلیل پوسیدگی درونی و ایدئولوژی و یا از دست دادن قدرت حیاتی خود، به خودی خود از بین رفت. فروپاشی کمونیسم با سرعتی پیشبینی نشده در یک سری از کشورهای موجب از بین رفتن تهدید هسته‌ای نیز شد اما دنیای انسانها هستند در یک موقعیت و وضعیت مطمئن قرار نگرفته است. آلبرت شواتیزر از جمله کسانی است که به وضعیت بحران امروزی بشر اشاره کرده و میگوید: بر همه آشکار است که ما در راه خود نابود کردن فرهنگی هستیم. آن چه باقی مانده دیگر ایمن و محفوظ نیست و اگر هنوز بر یاد نرفته است بدین جهت است که در معرض فشار مخرب قرار نگرفته است اما پایه‌اش سست است و با یک لرزش فرو خواهد ریخت. ظرفیت فرهنگی انسان مدرن کاهش یافته است زیرا شرایط محیط سبب تنزل آدمی و صدمه روحی وی شده است. (داشتن یا بودن، اریک فروم، صص ۲۱۸ ـ ۲۲۱).
#فرهنگ و هنر#





این صفحه را در گوگل محبوب کنید

[ارسال شده از: راسخون]
[مشاهده در: www.rasekhoon.net]
[تعداد بازديد از اين مطلب: 1284]

bt

اضافه شدن مطلب/حذف مطلب







-


فرهنگ و هنر

پربازدیدترینها
طراحی وب>


صفحه اول | تمام مطالب | RSS | ارتباط با ما
1390© تمامی حقوق این سایت متعلق به سایت واضح می باشد.
این سایت در ستاد ساماندهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ثبت شده است و پیرو قوانین جمهوری اسلامی ایران می باشد. لطفا در صورت برخورد با مطالب و صفحات خلاف قوانین در سایت آن را به ما اطلاع دهید
پایگاه خبری واضح کاری از شرکت طراحی سایت اینتن